تهلیلتهلیل، گفتن لااله الاّ اللّه، و مهمترین شعار توحیدی اسلام است. فهرست مندرجات۲ - تهلیل در اصطلاح ۳ - مفاد تهلیل ۴ - نامهای تهلیل ۵ - تهلیل در قرآن ۶ - تهلیل در احادیث ۶.۱ - اقرار به آن از ارکان اسلام ۶.۱.۱ - برترین سخن پیامبران ۶.۱.۲ - دژ مستحکم خدا ۶.۱.۳ - بهشت ثمن تهلیل ۷ - اختلاف در اعراب و معنای تهلیل ۸ - تهلیل در اذان و اقامه ۹ - موارداستحباب تهلیل ۱۰ - ذکر خفی بودن تهلیل ۱۱ - تألیف کتاب درباره تهلیل ۱۲ - تهلیل در عرفان ۱۲.۱ - علت توجه عرفا به تهلیل ۱۲.۱.۱ - قرانی بودن تهلیل ۱۲.۱.۲ - احادیث وارده در باره تهلیل ۱۲.۲ - رسالههای عرفا تفسیر تهلیل ۱۲.۲.۱ - رساله حکیم ترمذی ۱۲.۲.۲ - رساله ابوالحسن بستی ۱۲.۲.۳ - رساله احمد غزالی ۱۲.۲.۴ - رساله ابوحامد غزالی ۱۲.۲.۵ - رساله میرسید شریف جرجانی ۱۲.۲.۶ - رساله جلال الدین دوانی ۱۲.۲.۷ - رساله غیاث الدین منصور دشتکی ۱۲.۲.۸ - رساله عزیزاللّه حسینی اردبیلی ۱۲.۲.۹ - رساله احمدبن محمدجندی ۱۳ - صوفیان و تفسیر تهلیل ۱۴ - شعرا و تفسیر تهلیل ۱۴.۱ - تهلیل در شعر سنایی غزنوی ۱۴.۲ - تهلیل در شعر مولوی ۱۵ - جایگاه تهلیل در میان صوفیان ۱۶ - فهرست منابع ۱۷ - پانویس ۱۸ - منابع ۱ - تهلیل در لغتتهلیل، از مادّه هلل، در لغت به معنای بالابردن صداست. [۱]
اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح:تاج اللغة و صحاح العربیة، ج۵، ص۱۸۵۲، چاپ احمدعبدالغفور عطار، قاهره ۱۳۷۶، چاپ افست بیروت ۱۴۰۷.
[۲]
ابن فارس، مقائیس اللغه، ج۶، ص۱۱.
[۴]
مرتضی زبیدی، تاج العروس، ج۱۵، ص۸۱۰.
۲ - تهلیل در اصطلاحتهلیل در اصطلاح، گفتن لااله الاّ اللّه است. و به کاربردن مادّه هلل برای این معنا، بدان سبب است که فرد به هنگام گفتن لااله الاّ اللّه صدای خود را بلند می کند [۵]
محمدبن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج۵، ص۳۶۸، چاپ عبداللّه درویش، قاهره.
همچنین گفته شده که تهلیل برگرفته از حروف لااله الاّ اللّه است. [۶]
محمدبن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج۵، ص۳۶۸، چاپ عبداللّه درویش، قاهره.
راغب اصفهانی، ذیل «هلل»، اهلال و تهلّل را به جای تهلیل آورده است، مصدر منحوتِ (تراشیده شده) این جمله، هَیلَله است نظیر بَسمَله و حَوقَله یا حَولَقه و سَبحَله. [۷]
محمدبن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج۵، ص۳۷۰، چاپ عبداللّه درویش، قاهره.
[۸]
عبدالملک بن محمد ثعالبی، فقه اللغة و سرالعربیّة، ص۲۲۴ـ۲۲۵، چاپ سلیمان سلیم بواب، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۳ - مفاد تهلیلمفاد تهلیل اقرار به توحید و یکتایی پروردگار است که از برترین و با فضیلتترین اذکار و بهترین عبادات به شمار میرود. [۱۰]
کشف الغطاء ج۲، ص۳۰۵.
و در باب صلات و حج به مناسبت از آن سخن رفته است.امام خمینی برای توحید ارکان و مقاماتی قائل است و معتقد است هویت مطلق الهی در عین بطون، ظاهر و در عین ظهور باطن است و سرّ این ظهور و بطون آن است که ذات مطلق الهی به نفس اطلاق خود عین ظهور و عین بطون است. و مقام تهلیل را مقام استهلاک همه کمالات میداند، به این بیان که سالک در هرآنچه جمال و کمال هست، همه را ظهور جمال و کمال حق و جلوهای از تجلیات او میبیند. درحقیقت در این توحید، الوهیت از غیر نفی میشود و در نزد ارباب معرفت، در این قسم توحید صفاتی ظاهر و دو توحید فعلی و ذاتی در پشت پرده توحید صفاتی پنهاناند. [۱۳]
خمینی، روحالله، دانشنامه امام خمینی، ج۳، ص۵۷۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
امام خمینی رکن تهلیل را مقام نفی الوهیت فعلیه میداند که همان لا مؤثر فی الوجود الا الله است و تمام مراتب وجودات امکانی ظل حقیقت وجود حق و قدرت اوست و هیچ تاثیری برای ممکنات نیست از این روی معنای لاالهالاالله مشاهده فاعلیت و قدرت حق است در خلق و نفی تعینات خلقی است. و لاالهالاالله یعنی معبودی سوای الله نیست؛ بنابراین این مقام از تهلیل نتیجه مقام تحمید است، البته برای تهلیل مقامات دیگری نیز هست. امام خمینی تکرار تهلیل را سبب بیداری فطرت انسان و اعتراف به عجز و قصور میداند. به اعتقاد ایشان، سرّ اینکه تهلیل در مقام توحید صفات قرار دارد، آن است که در تهلیل نفی الوهیت از غیر حقتعالی رخ میدهد. ازاینرو تهلیل به «لاالهالاالله» در این مقام به این معناست که هیچ کمالی بدین نحو که جامع تمامی کمالات و صفات باشد، در دیگر موجودات نیست و همه به اسم جامع الله اختصاص دارد.۴ - نامهای تهلیلمفسران بر اساس حدیث نبوی و اقوال صحابه و تابعین، «کلمة التقوی» را که در قرآن نیز آمده، همان لااله الاّ اللّه دانستهاند [۱۹]
محمدبن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج۵، چاپ عبداللّه درویش، قاهره.
[۲۰]
محمدبن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، ج۷، ص۲۲۹، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
[۲۱]
محمدبن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج۵، ص۶۲، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، بیروت ۱۴۰۳.
[۲۲]
طبری، جامع، ج۲۶، ص۶۶ـ۶۷.
علاوه بر این، در منابع حدیثی و تفاسیر، لااله الاّ اللّه با نامها و اوصافی چون کلمة التوحید [۲۵]
فضل بن حسن طَبْرِسی، مجمع البیان، ج۸، ص۵۸۴.
[۲۶]
فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۶، ص۴۸۰.
و کلمة الاخلاص و کلمة الحق [۲۹]
ابن حَجَر عَسقَلانی ابن حجر عسقلانی، فتح الباری : شرح صحیح البخاری، ج۸، ص۱۶۰، بیروت : دارالمعرفه.
و الکلمة الطیبة [۳۰]
محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۹، ص۳۵۹، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
و العروة الوثقی [۳۲]
محمدبن علی شوکانی، فتح القدیر، ج۱، ص۲۷۷، بیروت : داراحیاء التراث العربی.
معرفی شده است، حتی برخی آن را اسم اعظم خدا دانستهاند. [۳۳]
یحیی بن شرف نووی، صحیح مسلم بشرح النووی، ج۱۷، ص۱۸، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
[۳۴]
محمدصالح بن احمد مازندرانی، شرح اصول الکافی، ج۱۰، ص۳۱۶، مع تعالیق ابوالحسن شعرانی، چاپ علی عاشور، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
۵ - تهلیل در قرآنعبارت لااله الاّ اللّه دو بار به همین صورت در قرآن کریم به کار رفته و به صورتهای مشابه، مانند لااله الاّ أنا و لااله الاّ أنت و بویژه لااله الاهو، بیش از سی بار در قرآن آمده است. [۳۷]
محمدفؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، ذیل «إل'ه»، قاهره ۱۳۶۴، چاپ افست تهران ( ۱۳۹۷ ).
۶ - تهلیل در احادیث۶.۱ - اقرار به آن از ارکان اسلامذکر لااله الاّ اللّه از جمله ذکرهای مؤمنان است، زیرا بنا بر احادیث، اقرار به آن (توحید) یکی از ارکان پنج گانه اسلام و بزرگترین باب از ابواب هفتاد و چندگانه ایمان است. [۳۸]
ابن حنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، ج۲، ص۱۴۳، بیروت : دارصادر.
[۳۹]
ابن حنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، ج۲، ص۱۲۰، بیروت : دارصادر.
[۴۰]
ابن حنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، ج۲، ص۳۷۹، بیروت : دارصادر.
[۴۱]
محمدبن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، ج۱، ص۸، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۶.۱.۱ - برترین سخن پیامبرانپیامبر اکرم برترین سخنان را لااله الاّ اللّه و عبارات هم ارز آن، همچون سبحان اللّه و الحمدللّه و اللّه اکبر برشمرده است [۴۳]
محمدبن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، ج۷، ص۲۲۹، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
[۴۴]
سلیمان بن احمد طبرانی، مسند الشامیین، ج۳، ص۳۱۵، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.
در حدیثی دیگر آن را برترین سخن خود و پیامبران پیش از خود ذکر کرده است [۴۵]
احمدبن حسین بیهقی، السنن الکبری، ج۵، ص۱۱۷، بیروت : دارالفکر.
[۴۶]
احمدبن حسین بیهقی، السنن الکبری، ج۴، ص۲۸۴، بیروت : دارالفکر.
[۴۷]
محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۱۱۱، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵
ازینرو، ایشان هم در آغاز رسالت، مردم را با «قولوا لااله الاّ اللّه تُفلحوا» به اسلام دعوت می کرد [۴۸]
ابن حنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، بیروت : دارصادر.
[۴۹]
ابن حنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، ج۳، ص۴۹۲، بیروت : دارصادر.
و هم در ادامه، به مسلمانان توصیه می نمود که اسلام خود را با زیاد گفتن لااله الاّ اللّه تجدید کنند. [۵۲]
محمدبن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۴، ص۲۵۶، چاپ یوسف عبدالرحمان مرعشلی، بیروت ۱۴۰۶.
[۵۳]
علی بن حسام الدین متقی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱، ص۴۱۶، چاپ بکری حیّانی و صفوه سقا، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
۶.۱.۲ - دژ مستحکم خدادر حدیثی قدسی که امام رضا علیه السلام آن را با واسطه پدرانش از پیامبر اکرم نقل کرده و در میان شیعیان به حدیث سلسلة الذهب مشهور است، خداوند لااله الاّ اللّه را دژ مستحکم خود دانسته که ورود در آن موجب امان از عذاب الهی می شود. امام رضا علیه السلام در پایان این حدیث، خود را شرطی از شروط این امر برشمرده که مراد از آن امامت اهل بیت پیامبر اکرم است. [۵۵]
محمدبن سلامه قضاعی، مسندالشهاب، ج۲، ص۳۲۳ـ۳۲۴، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۶.۱.۳ - بهشت ثمن تهلیلبر اساس برخی احادیث، قائلِ لااله الاّ اللّه یا کسی که آخرین سخن او لااله الاّ اللّه باشد، وارد بهشت می شود یا بنا بر حدیثی دیگر، آتش دوزخ بر او حرام می گردد [۶۱]
احمدبن حسین بیهقی، الاسماء و الصفات، ج۱، ص۱۶۰ـ۱۶۱، چاپ عبدالرحمان عمیره، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
[۶۳]
عبدالکریم بن هوازن قشیری، التحبیر فی التذکیر، ص۲۴، ابراهیم بسیونی، قاهره ۱۹۶۸.
[۶۴]
عبداللّه بن محمد عین القضاة، تمهیدات، ص۷۲ـ ۷۸، چاپ عفیف عسیران، تهران ( ۱۳۴۱ ش ).
[۶۵]
ابن رجب، مجموع رسائل الجاحظ ابن رجب الحنبلی، ج۳، ص۴۷ـ۵۳، چاپ طلعت بن فؤاد حلوانی، رساله ۲: التوحید، او، تحقیق کلمة الاخلاص، قاهره ۱۴۲۳ـ۱۴۲۴/ ۲۰۰۲ـ ۲۰۰۳.
ازینرو، در احادیث به تلقین لااله الاّ اللّه به مردگان سفارش شده است. [۶۶]
محمدبن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج۲، ص۲۲۵، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، بیروت ۱۴۰۳.
۷ - اختلاف در اعراب و معنای تهلیلنحویان و ادیبان، در اِعراب و به تبع آن در معنای لااله الاّ اللّه، اختلاف نظر دارند.عده ای برای خبر لای نفی جنس در این جمله، عباراتی همچون «فی الوجود» یا «لنا» را در تقدیر دانستهاند، [۶۹]
محمدبن بهادر زرکشی، معنی لااله الاالله، ج۱، ص۷۴، چاپ علی محیی الدین علی قره داغی، قاهره ۱۹۸۵
[۷۰]
محمودبن عمر زمخشری، «هذه مسألة فی کلمة (لااله الااللّه ) أملاها جاراللّه العلامة الزمخشری»، ص۶۵۱، چاپ محمدرضا انصاری قمی، در میراث اسلامی ایران، دفتر چهارم، به کوشش رسول جعفریان، قم : کتابخانه آیة اللّه العظمی مرعشی نجفی، ۱۳۷۶ ش
[۷۱]
ابن هشام، مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، ج۱، ص۲۳۹، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره، چاپ افست قم ۱۴۰۴
در مقابل، با محذوف و مقدور دانستن چنین عباراتی مخالفت شده، به این دلیل که اگر محذوف، «لنا» باشد، در این صورت جمله «لااله الاّ اللّه» توحید را فقط برای الاه ما اثبات می کند نه مطلق الاه و چنانچه محذوف «فی الوجود» باشد، عبارت «لااله فی الوجودالاّ اللّه» تنها وجود آلهه دیگر را، و نه ماهیت آنها را، نفی می کند، حال آنکه در توحید، نفی ماهیت قویتر از نفی وجود است [۷۲]
عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، مفاتیح الغیب، ج۴، ص۱۵۷ـ ۱۵۸، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
[۷۳]
ابوحیّان غرناطی، تفسیر البحرالمحیط، ج۱، ص۴۶۳ـ ۴۶۴، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
برخی دیگر معتقدند که نیازی به در تقدیر دانستن هیچ واژه ای در این عبارت نیست؛ چه، به همین شکل عبارتی تام و مستقل است. به گفته زمخشری [۷۴]
محمودبن عمر زمخشری، «هذه مسألة فی کلمة (لااله الااللّه) أملاها جاراللّه العلامة الزمخشری»، ج۱، ص۶۵۱ـ۶۵۲.
«الاّ اللّه» در محل مبتدا و «لااله» در محل خبر است و عبارت در اصل «اللّه الهٌ» «(خداوند سزاوار عبادت است) بوده و لا و الّا به منظور حصر در جمله آمده است که هم الوهیتِ اللّه را اثبات و هم الوهیت هر اله دیگری را نفی می کند [۷۵]
ابن هشام، مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، ج۲، ص۵۷۳، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره، چاپ افست قم ۱۴۰۴
همچنین برخی معتقدند که الاّ در عبارت لااله الاّ اللّه به معنای غیر است [۷۶]
محمدبن بهادر زرکشی، معنی لااله الاالله، ص۱۲۵، چاپ علی محیی الدین علی قره داغی، قاهره ۱۹۸۵.
، چنانکه در آیه «لوکان فیهِماالهة الاّ اللّه لفسدتا» نیز الاّ را به همین معنا دانستهاند [۷۸]
محمدبن حسن رضی الدین استرآبادی، شرح الرضی علی الکافیه، ج۲، ص۱۲۵۱۲۶، چاپ یوسف حسن عمر،:جامعة قاریونس، ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
[۷۹]
ابن هشام، مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، ج۱، ص۷۰، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
[۸۰]
ابن هشام، مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، ج۲، ص۶۹۷، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
مباحث نحوی و لغوی دیگری در باره واژههای «اله» و «اللّه» و لای نفی جنس و استثنای الّا در منابع آمده است. [۸۱]
محمودبن عمر زمخشری، «هذه مسألة فی کلمة (لااله الااللّه) أملاها جاراللّه العلامة الزمخشری»، ص۶۵۱ـ۶۵۲.
[۸۲]
عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، مفاتیح الغیب، ج۴، ص۱۵۷ـ ۱۵۸، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰
[۸۳]
عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، مفاتیح الغیب، ص۱۲۴ـ۱۲۹، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰
[۸۴]
محمدبن اسعد دوانی، «تهلیلیه»، ص۱۵ـ۱۹، چاپ احمد تویسرکانی، در مجموعه رسائل فارسی، دفتر دوم، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۶۸ ش .
[۸۵]
عزیزاللّه حسینی اردبیلی، «تفسیر کلمة التهلیل (تهلیلیه)»، ص۵۰ ـ ۵۵، چاپ.
۸ - تهلیل در اذان و اقامهاز اجزای اذان دو بار و از اجزای اقامه یک بار گفتن (لا إله إلّا اللّه) است که فصل پایانی هرکدام را تشکیل میدهد. ۹ - موارداستحباب تهلیلدر احادیثی نیز بر استحبابِ گفتن لااله الاّ اللّه در همه حالات و توصیه به برگزیدن آن از میان اذکار مختلف تأکید شده، زیرا تهلیل بهترین عبادت، بهای بهشت و پاک کننده گناهان مومن است [۸۸]
احمدبن حسین بیهقی، السنن الکبری، بیروت : دارالفکر.
[۹۱]
محمدبن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج۵، ص۱۷۶، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، بیروت ۱۴۰۳.
علاوه بر این، گفتن لااله الاّ اللّه در برخی مواقع خاص نیز سفارش شده است، از جمله در هر صبح و شب ، پس از نمازهای واجب [۹۴]
عبدالرزاق بن همام صنعانی، المصنّف، ج۲، ص۲۳۶، چاپ حبیب الرحمان اعظمی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳
[۹۵]
علی بن حسام الدین متقی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۲، ص۶۴۴، چاپ بکری حیّانی و صفوه سقا، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
در سفر و موسم حج [۹۶]
علی بن حسام الدین متقی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۵، ص۱۹، چاپ بکری حیّانی و صفوه سقا، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
، در حال روزه [۹۸]
علی بن حسام الدین متقی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۸، ص۴۵۵، چاپ بکری حیّانی و صفوه سقا، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
[۹۹]
علی بن حسام الدین متقی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱۵، ص۹۱۱، چاپ بکری حیّانی و صفوه سقا، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
و هفت بار تلقین کردن آن بر کودک به هنگام زبان گشودن او [۱۰۰]
محمودبن عمر زمخشری، الفائق فی غریب الحدیث، ج۲، ص۳۴۵، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶
[۱۰۱]
ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج۳، ص۲۰۱، چاپ طاهر احمدزاوی و محمود محمد طناحی، قاهره ۱۳۸۳ـ۱۳۸۵/ ۱۹۶۳ـ۱۹۶۵.
تهلیل همچنین یکی از اذکار اذان و اقامه [۱۰۲]
احمدبن علی نسائی، سنن النسائی، ج۲، ص۴ـ۵، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱
و نیز از اذکار زیارت اهل قبور است. ۱۰ - ذکر خفی بودن تهلیلبرخی عرفا جمله لااله الاّ اللّه را ذکر خفی (قلبی) نامیدهاند [۱۰۵]
احمدبن محمدمهدی نراقی، کتاب الخزاین، ج۱، ص۳۳۳، چاپ حسن حسن زاده آملی و علی اکبر غفاری، تهران(۱۳۸۰).
، زیرا همه حروف آن جوفی است نه شَفَهی (شَفَوی) که احتیاج به تلفظ آن از لب باشد، بلکه در دل نیز می توان آن را تلفظ کرد [۱۰۶]
محمدبن بهادر زرکشی، معنی لااله الاالله، ج۱، ص۸۲، چاپ علی محیی الدین علی قره داغی، قاهره ۱۹۸۵
، بر این اساس، در برخی منابع روشهایی برای تلقین ذکر لااله الاّ اللّه و تأثیر آن در دل آمده است. [۱۰۷]
عبداللّه بن محمد نجم رازی، مرصاد العباد، ص۲۷۵ـ۲۸۰، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۶۵ ش.
[۱۰۸]
احمدبن محمد علاءالدولة سمنانی، مصنفات فارسی، ص۲۵۵ـ ۲۵۸، چاپ نجیب مایل هروی، «فتح المبین لاهل الیقین»، تهران ۱۳۶۹ ش.
[۱۰۹]
احمدبن محمدمهدی نراقی، کتاب الخزاین، ص۳۳۳ـ۳۳۴، چاپ حسن حسن زاده آملی و علی اکبر غفاری، تهران(۱۳۸۰).
۱۱ - تألیف کتاب درباره تهلیلعالمان، ادیبان و محدّثان بسیاری در باره مباحث نحوی و حدیثی و کلامی تهلیل، به تألیف رساله یا کتاب پرداختهاند که بخشی از آنها از منابع این مقالهاند. [۱۱۰]
اسماعیل بغدادی، ایضاح المکنون، ج۱، ستون ۱۲۸.
[۱۱۱]
اسماعیل بغدادی، ایضاح المکنون، ج۱، ستون۵۶۰.
[۱۱۲]
اسماعیل بغدادی، ایضاح المکنون، ج۱، ستون۵۶۳.
[۱۱۳]
اسماعیل بغدادی، ایضاح المکنون، ج۲، ستون۹۲.
[۱۱۴]
اسماعیل بغدادی، ایضاح المکنون، ج۲، ستون۱۵۹.
[۱۱۵]
اسماعیل بغدادی، ایضاح المکنون، ج۲، ستون۱۷۸.
[۱۱۶]
اسماعیل بغدادی، ایضاح المکنون، ج۲، ستون۶۴۶.
[۱۱۷]
آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ج۴، ص۳۵۰.
[۱۱۸]
آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ج۴، ص۵۱۵ـ۵۱۶.
۱۲ - تهلیل در عرفانعبارت لااله الاّ اللّه از دیرباز مورد توجه عرفای مسلمان بوده است. ۱۲.۱ - علت توجه عرفا به تهلیل۱۲.۱.۱ - قرانی بودن تهلیلو بی شک یکی از جهات اهمیت آن قرآنی بودن این عبارت است، چنانکه ابن عربی می گوید این رحمت خداوند به انسان است که خود در قرآن چنین تعبیری به کار برده وگرنه چگونه بندگان می توانستند با علم به حق ابتدا «لااله» بگویند و سپس در مقام اثبات بر آیند. [۱۱۹]
ابن عربی، الفتوحات المکیـّه، ج۲، ص۲۲۴ـ۲۲۵، بیروت : دارصادر.
۱۲.۱.۲ - احادیث وارده در باره تهلیلظاهراً احادیثی که در باره لااله الاّ اللّه نقل شده در شکل گیری و رشد تفاسیر عرفانی لااله الاّ اللّه تأثیر داشته است. ابوحامد غزالی در احیاء علوم الدّین [۱۲۰]
محمدبن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج۱، ص۲۹۸ـ۳۰۰، قاهره (۱۳۷۷/۱۹۵۷).
مجموعه ای از این احادیث را نقل کرده است، یکی از این احادیث نوید می دهد که هر کس از روی اخلاص لااله الاّ اللّه بگوید به بهشت خواهد رفت [۱۲۱]
محمدبن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج۱، ص۲۹۹، قاهره (۱۳۷۷/۱۹۵۷).
و به تکرار لااله الاّ اللّه توصیه شده است. [۱۲۲]
محمدبن محمد غزالی، ج۱، ص۲۹۹، احیاء علوم الدین، قاهره (۱۳۷۷/۱۹۵۷).
۱۲.۲ - رسالههای عرفا تفسیر تهلیلدر آثار عرفای مسلمان، در تفسیرِ عبارتِ تهلیل، لطائف بسیاری مطرح شده است.این تفاسیر بعضاً صورت مستقل یافته و به صورت رسالهای در تفسیر لااله الاّ اللّه در آمده است. ۱۲.۲.۱ - رساله حکیم ترمذیدر حدیثی دیگر در اوایل قرن چهارم، ابوعبداللّه محمد ترمذی ملقب به حکیم ترمذی، رسالهای در تفسیر لااله الاّ اللّه نوشته که ظاهراً کهنترین رساله در نوع خود است.این رساله به زبان عربی است اما برای مخاطبان فارسی زبان نگاشته شده است، ترمذی در این رساله در باره ترجمه عبارت لااله الاّ اللّه به فارسی بحث می کند. به نظر او ترجمه این عبارت به «نیست خدایی جز آن خدای» درست نیست، چرا که در این ترجمه «لا» به معنای «لیس» گرفته شده است،«لیس» حرف انکار است در حالی که «لا» در عبارت تهلیل، معنای نفی و تنزیه می دهد. به گفته ترمذی، مراد از تهلیل انکار خدایان دیگر نیست، بلکه نفی خداییِ خدایان دیگر و تنزیه خداوند متعال است [۱۲۳]
محمدبن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج۵، ص۱۲، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، بیروت ۱۴۰۳.
ظاهراً در زمان ترمذی ترجمه لااله الاّ اللّه به «نیست خدایی جز آن خدای» یا عبارتی نظیر آن، که در آن «لا» به «نیست» ترجمه می شده، معمول بوده است. بحثی که ترمذی در رساله خود در باره لااله الاّ اللّه مطرح کرده اگرچه عرفانی است، در مقام تفسیر و توضیح عبارت است و شاید بتوان گفت که تفاسیر لااله الاّ اللّه در دوره های بعد عمیقتر شده است. ۱۲.۲.۲ - رساله ابوالحسن بستیدر قرن پنجم، ابوالحسن بُستی، صوفی خراسانی، تفسیر جدیدی با توجه به اجزای عبارت لااله الاّ اللّه مطرح کرد.او در رسالهای فارسی که در تفسیر لااله الاّ اللّه نگاشته، بدایت طریقت را حاصل تابش لااله الاّ اللّه دانسته است. بستی میان «کلمه» و «عین» لااله الاّ اللّه فرق می گذارد و می گوید که در میان این کلمه و عین، ۹۹ منزل اسماء اللّه است.سالک باید در «لا» فانی شود تا در بقای «الاّ» به درگاه بی نیازی برسد. [۱۲۴]
ابوالحسن بستی، «( رساله در شرح لااله الااللّه )»، نصراللّه پورجوادی، زندگی و آثار شیخ ابوالحسن بستی، ص۷۳ـ۷۴، تهران ۱۳۶۴ ش.
۱۲.۲.۳ - رساله احمد غزالیاحمد غزالی نیز رسالةالتجرید فی کلمةالتوحید را در تفسیر لااله الاّ اللّه نگاشته است، وی در این رساله عربی توضیح می دهد که «لااله» در مقام نفی است و «الاّ اللّه» در مقام اثبات، اولی کفر و ظلمت است و آخری ایمان و نور، او کفر «لااله» را به ابلیس نسبت می دهد و ایمان «الاّ اللّه» را به آدم ابوالبشر. در واقع، با الاّ اللّه گفتن است که شخصاز نسبت شیطانی می رهد و با آدمیت نسبت می یابد [۱۲۵]
نصراللّه پورجوادی، سلطان طریقت : سوانح زندگی و شرح آثار خواجه احمد غزالی، ص۱۹۱ـ۱۹۳، تهران ۱۳۵۸ ش،
، چنانکه ملاحظه می شود برای بستی و غزالی، تهلیل از صرف تقریر به لسان گذشته و معنای عمیقتری یافته که بیانگر نحوه وصول به توحید است،بستی با تعبیر «عین لااله الاّ اللّه» به این معنا اشاره می کند و احمد غزالی التجرید فی کلمة التوحید را برای دلالت به آن برمی گزیند. ۱۲.۲.۴ - رساله ابوحامد غزالیرسالات مستقلی که از قرن ششم به بعد در باره لااله الاّ اللّه نگاشته شده اغلب کلامی است تا عرفانی، رسالهای در این باره به ابوحامد غزالی منسوب است که نسخهای خطی از آن در کتابخانه مرکزی دانشگاه اصفهان [۱۲۶]
ابوحامد غزالی، ش ۲۶۲، ۱۷.
نگهداری می شود. [۱۲۷]
مرتضی تیموری، «فهرست نسخه های خطی کتابخانه مرحوم محمدباقر الفت اصفهانی»، ج۱، ص۱۴۱، نامه بهارستان، سال ۱، ش ۲، دفتر ۲ (پاییز و زمستان ۱۳۷۹).
۱۲.۲.۵ - رساله میرسید شریف جرجانیرسالهای نیز در این باره به میرسید شریف جرجانی (متوفی ۸۱۶) نسبت داده شده است [۱۲۸]
فاضل، محمود فاضل، «( در باره ) اسکندریه یا رساله در اصول دین، برابر اعتقاد جمهور متشرعه و تأویل آن بر مشرب صوفیه و حکما تألیف علامه میرسید شریف گرگانی»، در محقق نامه : مقالات تقدیم شده به استاد دکتر مهدی محقق، به اهتمام بهاءالدین خرمشاهی و جویا جهان بخش، ج۲، ص۱۴۱۲، تهران : سینانگار، ۱۳۸۰ ش.
۱۲.۲.۶ - رساله جلال الدین دوانیهمچنین جلال الدین دوانی (متوفی ۹۰۸) دو رساله در این باب نگاشته که یکی به عربی و دیگری به فارسی است [۱۲۹]
رضا پورجوادی، رضا پورجوادی، «کتابشناسی آثار جلال الدین دوانی»،ص۸۳ـ۸۴، معارف، دوره ۱۵، ش ۱ و ۲ (فروردین ـ آبان ۱۳۷۷).
، در رساله فارسی، که مفصّلتر است، پس از توضیحات لغوی در باره این کلمه، براهین توحید مطابق نظر متکلمان و فلاسفه مشاء و اشراق بیان شده است، دوانی در ادامه توضیح داده که لااله الاّ اللّه تمام مراتب توحید (توحید افعالی، توحید صفات و توحید ذات) را در بر می گیرد.۱۲.۲.۷ - رساله غیاث الدین منصور دشتکیدر الذریعه [۱۳۰]
آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ج۴، ص۵۱۶.
آمده که به نام غیاث الدین منصور دشتکی نیز رساله ای در این خصوص دیده شده است.۱۲.۲.۸ - رساله عزیزاللّه حسینی اردبیلیعزیزاللّه حسینی اردبیلی، از علمای قرن دهم، نیز رساله ای به فارسی در تفسیر کلمه التوحید (رساله تهلیلیه) نگاشته است، وی در این رساله به اثر دوانی اشاره کرده و از بحثهایی که در میان علمای شیراز در باره مطالب آن مطرح بوده تا اندازه ای گزارش داده است. ۱۲.۲.۹ - رساله احمدبن محمدجندیاحمدبن محمدجندی (قرن دهم) نیز رساله ای در تفسیر لااله الاّ اللّه با عنوان تهلیلیه دارد. [۱۳۱]
مهدی ولائی، فهرست کتب خطی کتابخانه آستان قدس رضوی، ج۱۱، ص۵۸۸، مشهد ۱۳۶۴ ش.
۱۳ - صوفیان و تفسیر تهلیلصوفیان خراسان در قرنهای پنجم و ششم در تفسیر عبارت لااله الاّ اللّه تعبیرات شاعرانه به کار می بردند، یک رباعی به جای مانده از بُستی از نخستین نمونه های آن است. بستی در این رباعی مرتبه پس از «لا» و پیش از فنای مطلق را «نورِ سیَه» خوانده است [۱۳۲]
احمدبن محمد غزالی، سوانح، ج۱، ص۲۰، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۵۹ ش.
[۱۳۳]
عبداللّه بن محمد عین القضاة، تمهیدات، ج۱، ص۱۱۹، چاپ عفیف عسیران، تهران (۱۳۴۱ ش ).
عین القضاة [۱۳۴]
عبداللّه بن محمد عین القضاة، تمهیدات، ج۱، ص۱۱۸، چاپ عفیف عسیران، تهران (۱۳۴۱ ش).
می گوید که این نور سیاه، نور ابلیس است و شعرا گاهی آن را «زلف شاهد» تعبیر کردهاند. بر این اساس، مقصود از نور سیاه، مقام الاّ است که در آن سالک از مرتبه لا گذشته اما هنوز به تعبیر بستی به «درگاه بی نیازی» نرسیده است. [۱۳۵]
ابوالحسن بستی، «( رساله در شرح لااله الااللّه )»، نصراللّه پورجوادی، زندگی و آثار شیخ ابوالحسن بستی، تهران ۱۳۶۴ ش.
۱۴ - شعرا و تفسیر تهلیل۱۴.۱ - تهلیل در شعر سنایی غزنویسنایی غزنوی [۱۳۶]
مجدودبن آدم سنایی، دیوان، ج۱، ص۵۱ـ۵۲، چاپ مدرس رضوی، تهران (۱۳۵۴ ش).
(سنایی غزنوی،) نیز مضامین شاعرانه ای در تفسیر لااله الاّ اللّه به کار برده است.او در یکی از اشعار خود، که در مقام اهل توحید سروده، شهادت گفتن حقیقی را آن می خواند که اظهار «لا» شخص را از هستی خود فارغ کند و آنگاه با اظهار «الاّ» نور الوهیت او را به «اللّه» واصل گرداند، «لا» را به نهنگی (در فارسی قدیم : تمساح) [۱۳۷]
دهخدا، لغت نامهدهخدا، ذیل «نهنگ».
که دریای هستی را می آشامد و نیز به جارویی که خار و خاشاک راه توحید را می روبد و محو می کند، تشبیه می کند [۱۳۸]
عبداللّه بن محمد نجم رازی، مرصاد العباد، ج۱، ص۱۴۲، چاپ محمد امین ریاحی، تهران ۱۳۵۲ ش الف.
تعابیر شاعرانه ای که سنایی در اشعار خود در باره «لا» آورده، مورد توجه نویسندگان و شاعران پس از او قرار گرفته، چنانکه تعبیر «نهنگ لا» در اشعار اوحدالدین کرمانی و بهاءالدین عاملی به کار رفته [۱۳۹]
اسماعیل شفق، «' جاروی لا، : سخنی در باره یک اصطلاح عرفانی»، ج۱، ص۲۷. نشردانش، سال ۱۸، ش ۴ (زمستان ۱۳۸۰)
و نجم رازی [۱۴۰]
عبداللّه بن محمد نجم رازی، مرصاد العباد، ج۱، ص۱۴۲، چاپ محمد امین ریاحی، تهران ۱۳۵۲ ش الف.
نیز آن را به کار برده است، تعابیر دیگری چون «چاوش لا» [۱۴۱]
مبارکشاه بن حسین مرورودی، رحیق التحقیق، ج۱، ص۶۱، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۸۱ ش
و «مقراض لا» [۱۴۲]
روزبهان بقلی، شرح شطحیات، ج۱، ص۳۱۰، چاپ هانری کوربن، تهران ۱۳۶۰ ش
[۱۴۳]
عبداللّه بن محمد نجم رازی، مرصاد العباد، ص۲۶۹: «مقراض لااله»، چاپ محمد امین ریاحی، تهران ۱۳۵۲ ش الف.
، «تیغ لا» [۱۴۴]
امیرحسین بن امیر عالم حسینی هروی، کتاب کنزالرموز، ج۱، ص۱۵۹، چاپ جلیل مسگرنژاد، در معارف، دوره۵، ش۱ (فروردین ـ تیر ۱۳۶۷).
و «تیغ لااله» [۱۴۵]
عبداللّه بن محمد نجم رازی، مرصاد العباد، ج۱، ص۱۴۲، چاپ محمد امین ریاحی، تهران ۱۳۵۲ ش الف.
نیز به کار رفته است.۱۴.۲ - تهلیل در شعر مولویدر یکی از غزلیات منسوب به مولوی (با مطلعِ «داد جارویی به دستم آن نگار/ گفت کز دریا بر انگیزان غبار) فضای فرا واقع گرایانه ای در شرح عبارت لااله الاّ اللّه تصویر شده است [۱۴۶]
اسماعیل شفق، «' جاروی لا، : سخنی در باره یک اصطلاح عرفانی»، ج۱، ص۲۷ـ ۲۸، نشردانش، سال ۱۸، ش ۴ (زمستان ۱۳۸۰).
، شاه نعمت اللّه ولی رساله ای با عنوان جاروبیه، یا، تفسیر لااله الاّ اللّه، در توضیح این شعر نوشته است. [۱۴۷]
حمید فرزام، تحقیق در احوال و نقد آثار و افکار شاه نعمت اللّه ولی، ص۴۹۰ـ۴۹۱، تهران ۱۳۷۴ ش.
۱۵ - جایگاه تهلیل در میان صوفیانتکرار لااله الاّ اللّه به عنوان ذکر، از دیرباز در میان صوفیه معمول بوده است. احمد غزالی دوام بر ذکر لااله الاّ اللّه را در «عالم فنا» توصیه می کند [۱۴۸]
نصراللّه پورجوادی، سلطان طریقت : سوانح زندگی و شرح آثار خواجه احمد غزالی، ص۲۱۴، تهران ۱۳۵۸ ش .
نجم الدین کبری در فوائح الجمال و فواتح الجلال [۱۴۹]
احمدبن عمر نجم الدین کبری، فوائح الجمال و فواتح الجلال، ج۱، ص۶۸، ترجمه محمدباقر ساعدی خراسانی، چاپ حسین حیدرخانی مشتاقعلی، تهران ۱۳۶۸ ش
، هنگامی که ویژگیهای مکتب جنید را برمی شمرد، هشت شرط ذکر می کند که یکی از آنها دوام بر ذکر لااله الاّ اللّه است، نجم الدین رازی در فصول راجع به ذکر در مرصادالعباد [۱۵۰]
احمدبن عمر نجم الدین کبری، فوائح الجمال و فواتح الجلال، ج۱، ص۲۶۷ـ۲۸۰، ترجمه محمدباقر ساعدی خراسانی، چاپ حسین حیدرخانی مشتاقعلی، تهران ۱۳۶۸ ش
ضمن نقل حدیثی از پیامبر اکرم که «لااله الاّ اللّه» را برترین ذکر دانسته، شرایط ادای این ذکر را بتفصیل بر شمرده است.ابومحمد اسفراینی (متوفی ۷۱۷) نیز در رساله در روش سلوک و خلوت نشینی، لااله الاّ اللّه را برترین ذکر دانسته [۱۵۱]
عبدالرحمان بن محمد اسفراینی، کاشف الاسرار، بانضمام پاسخ به چند پرسش، (و) رساله در روش سلوک و خلوت نشینی، ج۱، ص۱۲۵، چاپ هرمان لندلت، تهران ۱۳۵۸ ش.
و گفته که حق تعالی علم اولین و آخرین را در ضمن آن نهاده است [۱۵۲]
عبدالرحمان بن محمد اسفراینی، کاشف الاسرار، بانضمام پاسخ به چند پرسش، (و) رساله در روش سلوک و خلوت نشینی، ج۱، ص۱۲۳، چاپ هرمان لندلت، تهران ۱۳۵۸ ش.
او همچنین در رساله کوچکی، که حاوی پاسخ به چند پرسش است، هر کلمه عبارت «لااله الاّ اللّه» را تفسیری ویژه کرده است [۱۵۳]
عبدالرحمان بن محمد اسفراینی، کاشف الاسرار، بانضمام پاسخ به چند پرسش، (و) رساله در روش سلوک و خلوت نشینی، ج۱، ص۹۵ـ ۹۸، چاپ هرمان لندلت، تهران ۱۳۵۸ ش.
از اشاراتی که نعمت اللّه ولی [۱۵۴]
نعمت اللّه ولی، رساله های حضرت سید نورالدین شاه نعمت اللّه ولی قدّس سرّه، ج۱، ص۲۲۶ـ۲۲۷، چاپ جواد نوربخش، رساله ۲۲: خلوت، تهران ۱۳۵۵ ش.
دارد چنین به نظر می رسد که او نیز ذکر لااله الاّ اللّه را به مریدان خود توصیه می کرده است.از نوشته های جامی [۱۵۵]
عبدالرحمان بن احمد جامی، بهارستان و رسائل جامی، ج۱، ص۴۸۷، چاپ اعلاخان افصح زاد، محمدجان عمراف، و ابوبکر ظهورالدین، رساله ۱۰: رساله سر رشته ( = رساله در مراقبه و آداب ذکر )، تهران ۱۳۷۹ ش.
می توان دریافت که در میان نقشبندیان نیز این ذکر متداول بوده است،جامی [۱۵۶]
عبدالرحمان بن احمد جامی، بهارستان و رسائل جامی، ج۱، ص۴۸۷ـ ۴۸۸،چاپ اعلاخان افصح زاد، محمدجان عمراف، و ابوبکر ظهورالدین، رساله ۱۰: رساله سر رشته ( = رساله در مراقبه و آداب ذکر )، تهران ۱۳۷۹ ش.
در رساله ای که در مراقبه و آداب ذکر نگاشته، ذکر لااله الاّ اللّه را یکی از طریقه های سه گانه نیل به «حضورِدائم» و در نتیجه آن رسیدن به «مشاهده» خوانده و نحوه ادای این ذکر را بدقت توضیح داده است.ذکر لااله الاّ اللّه امروزه هم در میان سلسلهها یا طریقه ها، از جمله نعمت اللهیه و نقشبندیه و قادریه، معمول است،در مجالس قادریان این ذکر به صورت آهنگین (معمولاً چهارضربی) ادا می شود و با دف همراهی می گردد. [۱۵۷]
علی بلوکباشی، «مفاهیم و نمادگارها در طریقت قادری»، مردم شناسی و فرهنگ عامه ایران، ص۱۴ـ۱۷، ش ۳ (زمستان ۱۳۵۶).
۱۶ - فهرست منابع• قرآن • آقابزرگ طهرانی، الذریعه. • ابن اثیر، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، چاپ طاهر احمدزاوی و محمود محمد طناحی، قاهره ۱۳۸۳ـ۱۳۸۵/ ۱۹۶۳ـ۱۹۶۵. • ابن بابویه، الامالی، قم ۱۴۱۷. • ابن بابویه، التوحید، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم ۱۳۸۷. • ابن بابویه، علل الشرایع، نجف ۱۳۸۶/۱۹۶۶، چاپ افست قم. • ابن بابویه، عیون اخبار الرضا، چاپ حسین اعلمی، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴. • ابن بابویه، کتاب الخصال، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ ش. • ابن حجر عسقلانی،فتح الباری:شرح صحیح البخاری، بیروت : دارالمعرفه. • ابن حنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، بیروت : دارصادر. • ابن رجب، مجموع رسائل الجاحظ ابن رجب الحنبلی، چاپ طلعت بن فؤاد حلوانی، رساله ۲: التوحید، او، تحقیق کلمه الاخلاص، قاهره ۱۴۲۳ـ۱۴۲۴/ ۲۰۰۲ـ ۲۰۰۳. • ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، نجف ۱۹۵۶. • ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۵ـ۱۴۲۱/ ۱۹۹۵ـ ۲۰۰۰. • ابن فارس، مقائیس اللغه. • ابن منظور، لسان العرب. • ا بن هشام، مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره، چاپ افست قم ۱۴۰۴. • ابوحیّان غرناطی، تفسیر البحرالمحیط، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳. • محمدبن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج۵، چاپ عبداللّه درویش، قاهره. • محمدبن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱. • احمدبن محمد برقی، کتاب المحاسن، چاپ جلال الدین محدث ارموی، قم (۱۳۳۱ ش). • اسماعیل بغدادی، ایضاح المکنون، ج۱ـ۲. • احمدبن حسین بیهقی، الاسماء و الصفات، چاپ عبدالرحمان عمیره، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷. • احمدبن حسین بیهقی، السنن الکبری، بیروت : دارالفکر. • محمدبن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج۲، ۵، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، بیروت ۱۴۰۳. • عبدالملک بن محمد ثعالبی، فقه اللغة و سرالعربیّة، چاپ سلیمان سلیم بواب، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹. • اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح:تاج اللغة و صحاح العربیة، چاپ احمدعبدالغفور عطار، قاهره ۱۳۷۶، چاپ افست بیروت ۱۴۰۷. • محمدبن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، چاپ یوسف عبدالرحمان مرعشلی، بیروت ۱۴۰۶. • حرّعاملی، وسائل الشیعه. • عزیزاللّه حسینی اردبیلی، «تفسیر کلمة التهلیل (تهلیلیه)»، چاپ نجیب مایل هروی، مجموعه رسائل خطی فارسی، دفتر اول، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۶۸ ش. • محمدبن اسعد دوانی، «تهلیلیه»، چاپ احمد تویسرکانی، در مجموعه رسائل فارسی، دفتر دوم، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۶۸ ش. • حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت • محمدبن حسن رضی الدین استرآبادی، شرح الرضی علی الکافیه، چاپ یوسف حسن عمر، : جامعة قاریونس، ۱۳۹۸/۱۹۷۸. • محمدبن بهادر زرکشی، معنی لااله الاالله، چاپ علی محیی الدین علی قره داغی، قاهره ۱۹۸۵. • محمودبن عمر زمخشری، الفائق فی غریب الحدیث، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶. • محمودبن عمر زمخشری، «هذه مسألة فی کلمة (لااله الااللّه) أملاها جاراللّه العلامة الزمخشری». • محمدرضا انصاری قمی، میراث اسلامی ایران، دفتر چهارم، به کوشش رسول جعفریان، قم : کتابخانه آیة اللّه العظمی مرعشی نجفی، ۱۳۷۶ ش. • محمدبن علی شوکانی، فتح القدیر، بیروت : داراحیاء التراث العربی. • عبدالرزاق بن همام صنعانی، المصنّف، چاپ حبیب الرحمان اعظمی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. • طباطبائی، المیزان. • سلیمان بن احمد طبرانی،مسند الشامیین، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶. • علی بن حسن طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، چاپ مهدی هوشمند، قم ۱۴۱۸. • فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان. • طبری، جامع. • طوسی، التبیان. • محمدفؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، قاهره ۱۳۶۴، چاپ افست تهران (۱۳۹۷). • احمدبن محمد علاءالدوله سمنانی، مصنفات فارسی، چاپ نجیب مایل هروی، «فتح المبین لاهل الیقین»، تهران ۱۳۶۹ ش. • عبداللّه بن محمد عین القضاة، تمهیدات، چاپ عفیف عسیران، تهران (۱۳۴۱ ش). • عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، مفاتیح الغیب، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰. • عمر فخررازی، شرح اسماءاللّه الحسنی للرازی، و هو الکتاب المسمی لوامع البینات شرح اسماءاللّه تعالی والصفات، چاپ، طه عبدالرؤوف سعد، قاهره ۱۳۹۶/۱۹۷۶، چاپ افست تهران ۱۳۶۴ ش. • محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵. • عبدالکریم بن هوازن قشیری، التحبیر فی التذکیر، ابراهیم بسیونی، قاهره ۱۹۶۸. محمدبن سلامه قضاعی، مسندالشهاب، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵. • کلینی، کافی. • محمدصالح بن احمد مازندرانی، شرح اصول الکافی، مع تعالیق ابوالحسن شعرانی، چاپ علی عاشور، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰. • علی بن حسام الدین متقی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، چاپ بکری حیّانی و صفوه سقا، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹. • مجلسی، بحارالانوار. • محمدبن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴. • عبداللّه بن محمد نجم رازی، مرصاد العباد، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۶۵ ش. • ا حمدبن محمدمهدی نراقی، کتاب الخزاین، چاپ حسن حسن زاده آملی و علی اکبر غفاری، تهران (۱۳۸۰). • احمدبن علی نسائی، سنن النسائی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱. • یحیی بن شرف نووی، صحیح مسلم بشرح النووی، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷. • ابن عربی، الفتوحات المکیّه، بیروت : دارصادر. • عبدالرحمان بن محمد اسفراینی، کاشف الاسرار، بانضمام پاسخ به چند پرسش، (و) رساله در روش سلوک و خلوت نشینی، چاپ هرمان لندلت، تهران ۱۳۵۸ ش. • ابوالحسن بستی، «(رساله در شرح لااله الااللّه)»، نصراللّه پورجوادی، زندگی و آثار شیخ ابوالحسن بستی، تهران ۱۳۶۴ ش. • علی بلوکباشی، «مفاهیم و نمادگارها در طریقت قادری»، مردم شناسی و فرهنگ عامه ایران، ش ۳ (زمستان ۱۳۵۶). • رضا پورجوادی، «کتابشناسی آثار جلال الدین دوانی»، معارف، دوره ۱۵، ش ۱ و ۲ (فروردین ـ آبان ۱۳۷۷). • نصراللّه پورجوادی، سلطان طریقت:سوانح زندگی و شرح آثار خواجه احمد غزالی، تهران ۱۳۵۸ ش. • مرتضی تیموری، «فهرست نسخه های خطی کتابخانه مرحوم محمدباقر الفت اصفهانی»، نامه بهارستان، سال ۱، ش ۲، دفتر ۲ (پاییز و زمستان ۱۳۷۹). • عبدالرحمان بن احمد جامی، بهارستان و رسائل جامی، چاپ اعلاخان افصح زاد، محمدجان عمراف، و ابوبکر ظهورالدین، رساله ۱۰: رساله سر رشته (= رساله در مراقبه و آداب ذکر)، تهران ۱۳۷۹ ش. • امیرحسین بن امیر عالم حسینی هروی، کتاب کنزالرموز، چاپ جلیل مسگرنژاد، در معارف، دوره ۵، ش ۱ (فروردین ـ تیر ۱۳۶۷). • محمدبن علی حکیم ترمذی، رساله لااله الااللّه. • Paul Nwyia, Al-H ¤ak ¦m al-Tirmid ¢ ¦et le La ¦ila ¦ha illa Alla ¦hu , Beirut ۱۹۷۶;. • دهخدا، لغت نامه دهخدا. • روزبهان بقلی، شرح شطحیات، چاپ هانری کوربن، تهران ۱۳۶۰ ش. • مجدود بن آدم سنایی، دیوان، چاپ مدرس رضوی، تهران (۱۳۵۴ ش). • اسماعیل شفق، « جاروی لا،:سخنی در باره یک اصطلاح عرفانی»، نشردانش، سال ۱۸، ش ۴ (زمستان ۱۳۸۰). • عبداللّه بن محمد عین القضاة، تمهیدات، چاپ عفیف عسیران، تهران (۱۳۴۱ ش). • احمدبن محمد غزالی، سوانح، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۵۹ ش. • محمدبن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، قاهره (۱۳۷۷/۱۹۵۷). • محمود فاضل، « اسکندریه یا رساله در اصول دین، برابر اعتقاد جمهور متشرعه و تأویل آن بر مشرب صوفیه و حکما تألیف علامه میرسید شریف گرگانی»، در محقق نامه : مقالات تقدیم شده به استاد دکتر مهدی محقق، به اهتمام بهاءالدین خرمشاهی و جویا جهان بخش، ج۲، تهران : سینانگار، ۱۳۸۰ ش. • حمید فرزام، تحقیق در احوال و نقد آثار و افکار شاه نعمت اللّه ولی، تهران ۱۳۷۴ ش. • مبارکشاه بن حسین مرورودی، رحیق التحقیق، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۸۱ ش. • احمدبن عمر نجم الدین کبری، فوائح الجمال و فواتح الجلال، ترجمه محمدباقر ساعدی خراسانی، چاپ حسین حیدرخانی مشتاقعلی، تهران ۱۳۶۸ ش. • عبداللّه بن محمد نجم رازی، مرصاد العباد، چاپ محمد امین ریاحی، تهران ۱۳۵۲ ش الف. • عبداللّه بن محمد نجم رازی، مرموزات اسدی در مزمورات داودی، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۵۲ ش ب. • نعمت اللّه ولی، رساله های حضرت سید نورالدین شاه نعمت اللّه ولی قدّس سرّه، ج۱، چاپ جواد نوربخش، رساله ۲۲: خلوت، تهران ۱۳۵۵ ش. • مهدی ولائی، فهرست کتب خطی کتابخانه آستان قدس رضوی، ج۱۱، مشهد ۱۳۶۴ ش. ۱۷ - پانویس
۱۸ - منابع• دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله، شماره۴۱۲۹. • فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص ۶۷۲. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی. |