عدل الهی
خداشناسی | |
---|---|
توحید | توحید ذاتی • توحید صفاتی • توحید افعالی • توحید عبادی • صفات ذات و صفات فعل |
فروع | توسل • شفاعت • تبرک • استغاثه |
عدل الهی | |
حُسن و قُبح • بداء • امر بین الامرین | |
نبوت | |
عصمت پیامبران • خاتمیت • پیامبر اسلام • معجزه • عدم تحریف قرآن | |
امامت | |
باورها | عصمت امامان • ولایت تكوینی • علم غیب • خلیفةالله • غیبت • مهدویت • انتظار فرج • ظهور • رجعت |
امامان | امام علی • امام حسن • امام حسین • امام سجاد • امام باقر • امام صادق • امام کاظم • امام رضا • امام جواد • امام هادی • امام عسکری • امام مهدی |
معاد | |
برزخ • معاد جسمانی • حشر • صراط • تطایر کتب • میزان | |
مسائل برجسته | |
اهلبیت • چهارده معصوم • کرامت • تقیه • مرجعیت • ولایت فقیه | |
عدل الهی به عمل خداوند براساس حسن و قبح عقلی و عدم انجام هرگونه قبیحی از سوی او اشاره دارد. قبیح را هر چیزی که عقل از آن تنفر داشته باشد مانند دروغ و ظلم دانستهاند. بر اساس عدل الهی تمام کارهای خداوند در امور تكوینى مانند خلقت و امور تشریعى مانند فرستادن پیامبران، در دنیا و آخرت همه از روى حكمت و مصلحت است.
امام صادق(ع) عدل الهی را در کنار توحید، اساس دین معرفی کرده است. برخی از اصول دین مانند نبوت، امامت و معاد، همچنین مباحثی مانند بهشت، جهنم و حسابرسی اعمال در قیامت نیز متوقف بر عدل الهیاند.
امامیه و معتزله عدل الهی را از اصول پنجگانه دین به حساب آوردهاند. به همین جهت به آنها عدلیه نیز گفته میشود. در مقابل، اشاعره معتقدند هرآنچه از خداوند صادر شود، نیکو است حتی اگر ظلم باشد. آنان به جهت اعتقاد به حسن و قبح شرعی معتقدند عمل خداوند ملاک عدل است.
شیخ طوسی با این استدلال که انجام فعل قبیح، نقص در خداوند است و بنابر براهین عقلی، نقص در خداوند جای ندارد، به اثبات عدل الهی پرداخته است. او همچنین معتقد است انجام فعل قبیح یا از روی جهل است و یا از روی احتیاج که این دو درباره خدا منتفی است. آیات قرآن و روایات نیز بر وجود صفت عدل در خدواند دلالت دارند.
جایگاه و اهمیت
عدل الهی از نقاط تمایز بین دو مذهب بزرگ اسلامی دانسته شده است. شیعیان عدل الهی را از اصول پنجگانه دین و یا دستکم از اصول مذهب میدانند. چنانکه معتزلیان نیز عدل را اصل دوم از اصول دین خود قرار داده بودند.
متکلمان مسلمان در کتابهای خود بخش جداگانهای به عدل اختصاص دادهاند. باور به عدل الهی در چندین بحث اعتقادی تأثیرگذار است؛ تأثیر نخست آن در مباحث خداشناسی است. شیعیان عدل را از صفات فعل ثبوتی خداوند میدانند. بنابر روایتی امام صادق(ع) عدل را در کنار توحید، اساس دین معرفی میکند. عبدالرزاق لاهیجی متکلم شیعه معتقد است عدل نشاندهنده كمال خداوند در افعال اوست. همچنین از نظر متکلمان شیعه عدل کاملکننده توحید است و سایر اصول دین مانند نبوت، امامت و معاد وابسته به آنند.
مباحث دیگری مانند بهشت، جهنم و حسابرسی اعمال در قیامت نیز متوقف بر عدل الهیاند. همچنین باور یا عدم باور به عدل در مسائل مهم انسانشناختی مانند جبر و اختیار، قضا و قدر، مسئله شرور و رنجهای زندگی، سعادت و شقاوت اختیار و اراده انسان تأثیر دارد. از نظر باورمندان به عدل الهی حتی شناخت احکام عملی دین نیز وابسته به عدل الهی است. چون قاعده ملازمه و تأثیر مصالح و مفاسد واقعی در احکام و پذیرش نقش عقل در اجتهاد با پذیرش عدل الهی ممکن است. در تفسیر نمونه عدل ركن مهم اسلام دانسته شده که هیچ یک از مسائل عقیدهاى و عملى، فردى و اجتماعى، خالى از روح عدل نیست.
تاریخچه و زمینههای بحث
بحث درباره عدل الهی جزو قدیمیترین بحثهای کلامی در جهان اسلام است. مرتضی مطهری معتقد است مهمترین عامل طرح بحث عدل الهی، آموزههای قرآن است که شاخههای مختلف عدل (تکوینی، تشریعی، اخلاقی و اجتماعی) را مطرح کرده است.
قدیمیترین اختلافها در حوزه عدل الهی را درباره نسبت دادن افعال قبیح انسانی به خدا دانستهاند. اختلاف بعدی در این باره این بود که افعال انسان مخلوق خودِ اوست یا مخلوق خدا؟ در همین دوران بود که جریان فکری قَدَریه با هدف دفاع از عدل الهی شکل گرفت. پس از آن بحث استطاعت فراگیر شد که پیوستگی روشنی به بحث عدل الهی دارد. و همینطور شاخههای مرتبط با عدل الهی مورد بحث و نزاع قرار گرفت تا این که عدل گستردهترین باب علم کلام شد.
عدل از نگاه مذاهب مختلف
اختلافها بر سر مسئله عدل الهی باعث شد که در قرون نخستین اسلامی فرقههای مسلمان به دو جریان بزرگ عدلیه و غیرعدلیه تقسیم شوند. امامیه و معتزله به «عدلیه» معروف هستند. چون عدل را از اصول دین خود حساب کردهاند.
جریان عدلیه حسن و قبح اشیاء را عقلی میدانند و معتقدند اینکه خداوند عادل است به این معنا است که او براساس خوب بودن اشیاء عمل میکند، و ظلم را به جهت قبیح بودن آن انجام نمیدهد. عدل خداوند به این معنا فرع اثبات حسن و قبح عقلی است. ظهور مسئله عدل و طرح عنوان آن در کتابهای کلامی به نام معتزله ثبت شده است.
در مقابل، غیرعدلیه که شاخصترین نماینده آنها اشاعره هستند، معتقدند ملاک عادلانه بودن یک رفتار، عمل خداوند است و هر چه خدا انجام دهد نیکو و عدل است حتی اگر با نگاه انسانها ظلم باشد. بنابر این دلیل بر عدل خداوند ادله شرعی است. بنابر نظریه غیرعدلیه عقل انسانها ملاکی برای تشخیص عدل از غیرعدل ندارد. و نمیتوان با ملاکهای پیشینی و بدون تکیه بر دستورات الهی افعال را عادلانه یا ظالمانه دانست.
به عقیده برخی، مذهب عدلیه در مقابل مذهب جبریه است.
مفهومشناسی عدل
در روایتی امام علی(ع) عدل را چنین تفسیر کرده که به خداوند اتهام نزنیم. ابن ابیالحدید شارح نهج البلاغه معنای کلام امام علی(ع) را در این دانسته که به جبر اعتقاد پیدا نکنیم تا معتقد شویم خدواند ما را بر عمل قبیح مجبور کرده و به جهت عمل بر آن ما را مؤاخذه میکند. به خداوند اتهام نزنیم که تکلیف مالایطاق کند و .... امام صادق(ع) نیز عدل خداوند را چنین توضیح میدهد كه چیزهایى را كه خداوند در مورد آن تو را سرزنش كرده است، به او نسبت ندهى.
در اصطلاح متکلمان
عدل را در مقابل ظلم دانستهاند.ولی تعریف آن در آثار عالمان مسلمان یکگونه نیست و به دلیل تعدد معنای لغوی و نیز اختلاف در ملاک حقیقت عدالت، چند تعریف کلی درباره عدل ارائه شده است. بنابر گفته قدردان قراملکی پژوهشگر علم کلام، این تعریفها عبارتند از: توازن و استقامت، تساوی و نفی تبعیض، اعطا و رعایت حق مستحق و افاضه بر حسب استعداد و قابلیت. این تعریفها با عبارات دیگری مثل «قراردادن هر چیزی در جای خود»، «حق هر شخصی را به او دادن» و «مراعات حقوق دیگران» نیز مطرح شدهاند.
مرتضی مطهری میگوید عدل الهی آن است که هر چه خداوند به موجودات میدهد بر اساس استحقاقهای ذاتی آنها است. در واقع فیض، رحمت و همچنین بلا و نعمتی که به موجودات میرسد ناشی از نظام خاص هستی و وابسته به استحقاق ذاتی هر چیز است. تعریف دیگر آن است که هر فعلی که بر اساس حکمت باشد عادلانه است. و همه افعال خداوند اعم از تكوینى و تشریعى، چه در دنیا، از روى حكمت و مصلحت است، بنابر این خداوند عادل است.
متکلمان بسیاری از جمله شیخ طوسی (وفات۴۶۰ق) از عالمان شیعه، قاضی عبدالجبار (وفات ۴۱۵ق) از عالمان بزرگ معتزله، قطبالدین سبزوارى عالم شیعی قرن ششم سید حیدر آملی عالم شیعی قرن هشتم و دیگران عدل الهی را با دو قید توضیح دادهاند: نخست آنکه خداوند هیچ عمل قبیحی را انجام نمیدهد. و قبیح هر کاری است که انجامدهنده آن مستحق ذم و نکوهش است و عقل از آن تنفر دارد مانند دروغ، ظلم، سرقت. و دیگر آن که خداوند در آنچه بر او واجب است اخلال ایجاد نمیکند. یعنی عملی که بر آن وعده داده و لازم است را انجام میدهد. برای مثال لطف که براساس قاعده لطف بر خدا لازم و واجب است را ترک نمیکند. عبدالله شُبَّر از متکلمان شیعه نیز با تعابیری مثل این که خداوند ظلم نمیکند، به اطاعتکنندگان ثواب میدهد و میتواند گناهکاران را مؤاخذه کند عدل را توصیف کرده است.
رابطه عدل و حکمت
عدل و حکمت الهی از جهت اشکالاتی که به آنها وارد میشود به هم نزدیکند.حکیم را به دو گونه معنا کردهاند؛ آنکه کارهایش را متقن و محکم انجام میدهد، و دیگر آنکه واجب را ترک نمیکند و مرتکب فعل قبیح نمیشود و از آنجایی که ظلم قبیح است پس حکیم ظلم نمیکند و چون عدل حَسَن است انجام آن واجب است و حکیم عدل را ترک نمیکند. بنابراین حکمت الهی اعم از عدل الهی است، و صفت عدل الهی از شؤون و توابع صفت حکمت الهی است.
رابطه عدل با تساوی
متکلمان و فیلسوفان مسلمان تأکید کردهاند که عدل به معنای تساوی بین همه موجودات نیست. بلکه عدل به معنای تساوی در جایی است که همه افراد استحقاقهای مساوی داشته باشند. بنابر این وقتی استحقاقها و قابلیتها متفاوت باشد برخورداریها نیز متفاوت خواهد بود. در واقع آنچه از نظر متکلمان مسلمان قبیح است تبعیض است نه تفاوت.
شاخههای عدل
به گفته جعفر سبحانی میتوان عدل الهی را در سه شاخه عدل تکوینی، عدل تشریعی و عدل جزائی دستهبندی کرد. ولی مرتضی مطهری عدل را در چهار گونه تکوینی، تشریعی، اخلاقی و اجتماعی دستهبندی کرده است. مصباح یزدی نیز تقسیم عدل به عدل تکوینی و تشریعی را در کتاب آموزش عقاید خود ذکر کرده و سپس عدل تشریعی را در سه مرحله عدالت در مقام تکلیف، عدالت در مقام قضاوت، و عدالت در مقام پاداش و عذاب تصویر کرده است.
دلایل عدل الهی
دلایل عدل الهی به دو دسته تقسیم میشوند:
دلایل عقلی
دلائل عقلی را اصل بر وجود عدل الهی برشمردهاند. شیخ طوسی بر عدل الهی چنین استدلال کرده که انجام فعل قبیح، نقص در خداوند است و بنابر براهین عقلی، نقص در خداوند جای ندارد و در نتیجه خداوند نمیتواند فعل قبیح را انجام دهد. او همچنین معتقد است انجام فعل قبیح یا از روی جهل است و یا از روی احتیاج. این دو در مورد خداوند منتفی است. بنابراین خداوند قبیح را انجام نمیدهد. علامه حلی نیز در تبیین مذهب امامیه و معتزله در مورد عدل الهیِ، به مسئله جبر و اختیار پرداخته و تلاش کرده با اثبات اختیار انسان، عدل الهی را اثبات کند. قطب الدین سبزواری بحث عدل الهی را فرع بحث حسن و قبح عقلی میداند و معتقد است پس از پذیرفتن عقلی بودن حسن و قبح میتوان به عدل الهی اعتقاد پیدا کرد.
دلایل قرآنی و حدیثی
علاوه بر ادله عقلی، عدل الهی بوسیله آیات قرآن نیز مورد تأیید و تصدیق قرار گرفته است چنانکه در کتاب الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل چندین آیه را به عنوان دلایل اثبات عدل الهی ذکر کرده است؛ از جمله:
- «خدا گواهى میدهد كه جز او هیچ معبودى نیست، فرشتگان و صاحبان علم نیز (بر این حقیقت) گواهاند كه (كارهاى خدا همه) بر عدل و داد استوار است».
- «ما ترازوهاى عدل را در روز قیامت برپا میكنیم پس به هیچ كس كمترین ستمى نمیشود».
در منابع حدیثی نیز روایات متعددی برای اثبات و تبیین عدل الهی گردآوری شده است. کتاب دانشنامه عقاید اسلامی ۱۱ حدیث را در فصل دلایل عدل الهی جمعآوری کرده است.
مهمترین بحثهای عدل الهی
اعتقاد به عدل الهی پرسشها و بحثهایی را برانگیخته است؛ مثل رابطه عدل الهی و وجود شرور و رنجها، عدالت در تشریع، نظام احسن در خلقت و تناسب عدل با خلود در عذاب. به گفته جعفر سبحانی متکلم و مرجع تقلید شیعی مباحثی مثل قبح عقاب بلا بیان، قبح تکلیف بما لایطاق، تأثیر قضا و قدر در سرنوشت انسان، اختیار انسان، و عقاب و عذاب در آخرت را میتوان از نتایج باور به عدل الهی دانست.
صفات فعلیه الهی
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
شرور و رنجها
مسئله شرور و تلخیها و رنجها در زندگی یکی از اشکالاتی است که بر عدل الهی وارد میشود. در واقع چون بدبختیها و تیرهروزیها را ظلم انگاشتهاند این مشکلات در مقابل عدل قرار گرفتهاند. برای پاسخ به این پرسش که اگر خداوند عادل است پس این همه رنج برای چیست؟ چند رویکرد بین عالمان مسلمان وجود دارد. برخی شرور را لازمه خلقت میدانند و برخی آن را عدمی دانسته و برخی دیگر شرور را اموری نسبی و قیاسی دانستهاند. برخی دیگر شرور و رنجها را دارای فایدههایی از قبیل تقویت ایمان و پیشرفت علمی و روشن شدن تفاوت خوبیها و بدیها دانستهاند.
متکلمان مسلمان معمولا بحث از شرور را در بحث افعال الهی و ذیل بحث توحید مطرح میکنند. در این زمینه کتابهای مستقلی نیز نوشته شده است. مثل: «عدل الهی» نوشته مرتضی مطهری، یا «خدا و مسئله شر» نوشته محمدحسن قدردان قراملکی و نیز «عدل الهی از دیدگاه امام خمینی» که از مجموعه آثار او گردآوری شده است.
عدالت در شریعت
عدالت در تشریع از شاخههای بحث عدل الهی و به این معناست که در نظام قانونگذاری دینی و تشریع اصل عدل رعایت شده است. مرتضی مطهری معتقد است بر اساس آیات قرآن اصولا هدف خداوند از فرستادن پیامبران برپایی عدل و قسط در زندگی انسانها بوده است. به گفته سبحانی در عدل تشریعی دو نکته اساسی وجود دارد؛ یکی اینکه اگر در کاری کمال انسان در انجام تکلیفی خاص باشد خداوند حتما آن را در قانون خود میآورد و دیگر این که کاری فراتر از طاقت انسانی بر او تکلیف نمیکند.
خلقت نظام احسن
نظام احسن به این معنا که عالَم مخلوق بهترین شکل ممکن خلقت است یکی از مهمترین مباحث فلسفه اسلامی است. این بحث نیز در ذیل بحث افعال و عدل الهی مورد مطالعه قرار گرفته است.
از آنجا که شرور و رنجهای مخلوقات به نوعی نقص در عالم هستی به نظر میرسند این پرسش ایجاد میشود که چه نسبتی بین باور به نظام احسن و پذیرش شرور وجود دارد و چگونه میتوان این ناسازگاری را حل کرد
عذاب و خلود در آن
خلود یا ماندگاری ابدی در عذاب که جزو باورهای ادیان الهی است یکی از امور ناسازگار با عدل الهی دانسته شده است. در عالم اسلام نیز پیش از هم عارفان به این پرسش دامن زدهاند و عذاب دائمی را با عدل الهی ناسازگار دانستهاند.
برای حل تضاد بین عدل الهی و عذاب ابدی برخی گفتهاند که اثر کفر در شخص کافر ابدی است و به همین دلیل او عذاب ابدی دارد و برخی دیگر نیز معتقد شدهاند که این عذاب دائمی نیست و یا با خروج افراد از جهنم یا با تبدیل عذاب به نعمت پایان میپذیرد.
برخی نیز از اساس معتقد شدهاند که عذابهای آخرت تناسبی با جرم انسانها در این دنیا ندارد و همین نکته با عدل الهی سازگار نیست. مرتضی مطهری برای پاسخ به این مشکل با تقسیمبندی انواع رابطه بین عمل و مجازت، نتیجه میگیرد که عذاب اخروی عذاب قراردادی نیست و رابطه بین عمل و عذاب نوعی رابطه تکوینی است جعفر سبحانی نیز همین توضیح را میپذیرد تأکید میکند خلود مخصوص کسانی است که هر گونه استعداد هدایت را در خود از بین برده باشند.
منابع مطالعاتی عدل الهی
- العدل عند مذهب أهل البیت، علاء الحسون، که مجمع جهانی اهل بیت آن را منتشر کرده است.
- عدل الهی، مرتضی مطهری
پانویس
- ↑ ریشهرى، دانشنامه عقاید اسلامى، ۱۳۸۶ش، ج۸، ص۹۹.
- ↑ جمعی از محققان، فرهنگ شیعه، ۱۳۸۶ش، ص۳۳۴.
- ↑ قاضی عبدالجبار، شرح الأصول الخمسة، ۱۴۲۲ق، ص۲۰۳.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ج۱، ص۴۱.
- ↑ خرازی، بدایة المعارف الإلهیة، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۹۷.
- ↑ حمود، الفوائد البهیة، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۲۵۳؛ سبحانی، العقیدة الإسلامیة، ۱۳۸۶ش، ص۹۳
- ↑ شیخ صدوق، التوحید، ۱۳۹۸ق، ص۹۶.
- ↑ لاهیجی، سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ۱۳۷۲ش، ص۵۷.
- ↑ شبر، حق الیقین، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۸۳.
- ↑ ریشهرى، دانشنامه عقاید اسلامى، ۱۳۸۶ش، ج۸، ص۱۰۰.
- ↑ ریشهرى، دانشنامه عقاید اسلامى، ۱۳۸۶ش، ج۸، ص۲۲.
- ↑ نوروزی، «تاریخچه بحث عدل»، ص۱۳.
- ↑ مطهری، عدل الهی، چاپ پنجم، ص۳۴.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۴، ص۳۰۱.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ج۱، ص۵۹.
- ↑ زنجانی، تاریخ علم الکلام فی الاسلام، ص۱۲۳.
- ↑ زنجانی، تاریخ علم الکلام فی الاسلام، ص۱۲۴.
- ↑ ربانی گلپایگانی، القواعد الکلامیه، ص۱۷.
- ↑ زنجانی، تاریخ علم الکلام فی الاسلام، ص۱۲۵.
- ↑ زنجانی، تاریخ علم الکلام فی الاسلام، ص۱۲۵.
- ↑ علامه حلی، استقصاء النظر فی القضاء و القدر، ۱۹۳۵م، ص۳۴.
- ↑ مکارم شیرازی، دروس فی العقائد الإسلامیة، ۱۳۸۵ش، ص۶۸.
- ↑ سبحانی، رسائل و مقالات، ۱۴۲۵ق، ج۳، ص۳۲.
- ↑ سبحانی، رسالة فی التحسین و التقبیح العقلیین، ۱۴۲۰ق، ص۸۷.
- ↑ نوروزی، «تاریخچه بحث عدل»، ص۱۳.
- ↑ سبحانی، رسائل و مقالات، ۱۴۲۵ق، ج۵، ص۱۲۷.
- ↑ مظفر، اصول الفقه، بوستان کتاب، ص۲۲۶.
- ↑ ابنعطیه، ابهى المداد، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۱۴۰.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغة، ۱۴۱۴ق، ص۵۵۸، حکمت ۴۷۰.
- ↑ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۴۰۴ق، ج۲۰، ص۲۲۸.
- ↑ شیخ صدوق، التوحید، ۱۳۹۸ق، ص۹۶.
- ↑ سید مرتضی، انقاذ البشر من الجبر و القدر، ۱۹۳۵م، ص۳۹.
- ↑ قدردان، عدل الهی، چاپ اول، ص۲۹.
- ↑ قدردان، عدل الهی، چاپ اول، ص۲۹.
- ↑ قدردان، عدل الهی، چاپ اول، ص۳۰.
- ↑ قدردان، عدل الهی، چاپ اول، ص۳۱.
- ↑ قدردان، عدل الهی، چاپ اول، ص۳۷.
- ↑ مکارم شیرازی، دروس فی العقائد الإسلامیة، ۱۳۸۵ش، ص۶۹.
- ↑ خرازی، بدایة المعارف الإلهیة، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۹۷.
- ↑ مکارم شیرازی، دروس فی العقائد الإسلامیة، ۱۳۸۵ش، ص۷۰.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۷۷ش، ج۳، ص۹۹.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۷۷ش، ج۳، ص۹۹.
- ↑ طیب، كلم الطیب در تقریر عقاید اسلام، ۱۳۶۲ش، ص۱۰۷.
- ↑ شیخ طوسی، الرسائل العشر، ۱۴۱۴ق، ص۹۶.
- ↑ قاضی عبدالجبار، شرح الأصول الخمسة، ۱۴۲۲ق، ص۸۲.
- ↑ سبزوارى، الخلاصة فی علم الكلام، ۱۳۷۳ش، ص۳۵۴.
- ↑ آملی، تفسیر المحیط الأعظم و البحر الخضم، ۱۴۲۲ق، ج۳، ص۲۱۹.
- ↑ جمعى از نویسندگان، شرح المصطلحات الكلامیة، ۱۴۱۵ق، ص۲۱۰.
- ↑ فاضل مقداد، الاعتماد فی شرح واجب الاعتقاد، ۱۴۱۲ق، ص۷۵.
- ↑ فاضل مقداد، الاعتماد فی شرح واجب الاعتقاد، ۱۴۱۲ق، ص۷۵.
- ↑ فاضل مقداد، الاعتماد فی شرح واجب الاعتقاد، مجمع البحوث الاسلامیه، ص۷۵.
- ↑ فاضل مقداد، الاعتماد فی شرح واجب الاعتقاد، ۱۴۱۲ق، ص۹۶؛ جبرئیلی، «گسترۀ کاربرد قاعدۀ حکمت در مسائل کلامی»، ص۱۰۳.
- ↑ شبر، حق الیقین، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۸۳.
- ↑ مطهری، عدل الهی، چاپ پنجم، ص۶۳.
- ↑ سبحانی، الإلهیات، ۱۴۱۲ق، ص۲۲۵.
- ↑ سبحانی، الإلهیات، ۱۴۱۲ق، ص۲۸۷.
- ↑ ربانی گلپایگانی، عدل و حکمت از دیدگاه شیخ مفید، ص۵۵.
- ↑ سبحانی، الإلهیات، ۱۴۱۲ق، ص۲۸۷.
- ↑ مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۷۷ش، ص۱۶۳.
- ↑ الحسون، العدل عند مذهب أهل البیت، ۱۴۳۲ق، ص۱۹.
- ↑ مطهری، عدل الهی، چاپ پنجم، ص۱۰۱-۱۰۲.
- ↑ سبحانی، محاضرات فی الإلهیات، چاپ یازدهم، ص۱۶۰.
- ↑ مطهری، عدل الهی، چاپ پنجم، ص۳۵.
- ↑ مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۷۷ش، ص۱۶۲.
- ↑ مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۷۷ش، ص۱۶۵.
- ↑ آل یاسین، أصول الدین، ۱۴۱۳ق، ص۱۳۹.
- ↑ شیخ طوسی، تمهید الاصول فی علم الکلام، ۱۳۹۴ش، ص۱۷۶.
- ↑ علامه حلی، استقصاء النظر، ۱۹۳۵م، ص۷- ۱۱.
- ↑ سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۲۸۹.
- ↑ آل عمران، آیه ۱۸.
- ↑ انبیاء آیه۴۷.
- ↑ ریشهری، دانشنامه عقاید اسلامی، ۱۳۸۶ش، ج۸، ص۸۶-۹۳.
- ↑ سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۲۶۰.
- ↑ مطهری، عدل الهی، چاپ پنجم، ص۳۶.
- ↑ مطهری، عدل الهی، چاپ پنجم، ص۶۳.
- ↑ سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۲ق، ص۲۶۲.
- ↑ سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۲۶۰-۲۶۲.
- ↑ سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۲۶۰ و ۲۷۳.
- ↑ مطهری، عدل الهی، چاپ پنجم، ص۶۳؛ قدردان قراملکی، عدل الهی، چاپ اول، ص۵۱ و ۶۸.
- ↑ مطهری، عدل الهی، چاپ پنجم، ص۱۴۰.
- ↑ مطهری، عدل الهی، چاپ پنجم، ص۱۲۵.
- ↑ مطهری، عدل الهی، چاپ پنجم، ص۱۲۹.
- ↑ مطهری، عدل الهی، چاپ پنجم، ص۱۷۲.
- ↑ مطهری، عدل الهی، چاپ پنجم، ص۶۲.
- ↑ مطهری، عدل الهی، چاپ پنجم، ص۳۶.
- ↑ مطهری، عدل الهی، چاپ پنجم، ص۳۶.
- ↑ سبحانی، محاضرات فی الإلهیات، چاپ یازدهم، ص۱۶۰.
- ↑ مطهری، عدل الهی، چاپ پنجم، ص۶۳.
- ↑ مطهری، عدل الهی، چاپ پنجم، ص۸۷.
- ↑ بطحایی، تحلیل و بررسی نظام احسن از منظر حکمت متعالیه، ص۲۲.
- ↑ سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۲ق، ص۲۶۲.
- ↑ قدردان قراملکی، عدل الهی، چاپ اول، ص۲۹۱.
- ↑ قدردان قراملکی، عدل الهی، چاپ اول، ص۲۹۰.
- ↑ قدردان قراملکی، عدل الهی، چاپ اول، ص۲۹۲.
- ↑ مطهری، عدل الهی، چاپ پنجم، ص۱۹۲.
- ↑ قدردان قراملکی، عدل الهی، چاپ اول، ص۲۰۶.
- ↑ سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۲ق، ص۳۰۰.
منابع
- ابنابیالحدید، عبدالحمید بن هبهالله، شرح نهج البلاغة، محقق و مصحح: محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- ابنعطیه، أبهى المداد فی شرح مؤتمر علماء بغداد، بیروت، مؤسسة الأعلمی، ۱۴۲۳ق.
- آلیاسین، محمدحسن، أصول الدین، قم، مؤسسه آل یاسین، ۱۴۱۳ق.
- آملی، سیدحیدر، تفسیر المحیط الأعظم و البحر الخضم، تحقیق: سیدمحسن موسوی تبریزی، تهران، انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ سوم، ۱۴۲۲ق.
- ، دوفصلنامه حکمت صدرایی، سال هفتم، شماره دوم، ۱۳۹۸ش.
- جبرئیلی، محمد صفر، «گسترۀ کاربرد قاعدۀ حکمت در مسائل کلامی»، مجله کلام اسلامی، دوره ۲۵، شماره ۹۹، پاییز ۱۳۹۵ش.
- جمعی از محققان، فرهنگ شیعه، قم، زمزم هدایت، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
- جمعى از نویسندگان، شرح المصطلحات الكلامیة، مشهد، آستان قدس رضوى، ۱۴۱۵ق.
- الحسون، العلاء، العدل عند مذهب أهل البیت، قم، المجمع العالمی لإهل البیت، ۱۴۳۲ق.
- حمود، محمد جمیل، الفوائد البهیة فی شرح عقائد الإمامیة، بیروت، مؤسسة الأعلمی، ۱۴۲۱ق.
- خرازى، محسن، بدایة المعارف الإلهیة فی شرح عقائد الإمامیة، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۴۱۷ق.
- کیهان اندیشه، شماره ۴۶، ۱۳۷۱ش.
- ربانى گلپایگانى، على، القواعد الكلامیة، قم، مؤسسة الإمام الصادق(ع)، ۱۴۱۸ق.
- ریشهرى، محمد محمدى، دانشنامه عقاید اسلامى، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۶ش.
- الزنجانی، فضلالله، بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ اول، مشهد، ۱۴۱۷ق.
- سبحانى، جعفر، الإلهیات على هدى الكتاب و السنة و العقل، قم، المركز العالمی للدراسات الإسلامیة، ۱۴۱۲ق.
- سبحانى، جعفر، العقیدة الإسلامیة، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، ۱۳۸۶ش.
- سبحانى، جعفر، رسالة فی التحسین و التقبیح العقلیین، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، ۱۴۲۰ق.
- سبحانى، جعفر، رسائل و مقالات، قم، مؤسسة الإمام الصادق(ع)، ۱۴۲۵ق.
- سبحانى، جعفر، سیماى عقائد شیعه، ترجمه: جواد محدثى، تهران، نشر مشعر، ۱۳۸۶ش.
- سبحانی، جعفر، محاضرات فی الإلهیات، تلخیص: علی ربانی گلپایگانی، قم، مؤسسه امام صادق، چاپ یازدهم، ۱۴۲۸ق.
- سبزوارى، قطب الدین، الخلاصة فی علم الكلام، قم، كتابخانه آیت الله مرعشى نجفى، ۱۳۷۳ش.
- سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق: صبحی صالح، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴قق.
- سید مرتضی، انقاذ البشر من الجبر و القدر، تصحیح: علی خاقانی نجفی، نجف، راعی، ۱۹۳۵ق.
- شبر، سید عبد الله، حق الیقین فی معرفة أصول الدین، أنوار الهدی، قم، چاپ دوم، ۱۴۲۴ق.
- شبر، سید عبد الله، حق الیقین فی معرفة أصول الدین، أنوار الهدی، قم، چاپ دوم، ۱۴۲۴ق.
- شرفى، احمد بن محمد بن صلاح، شرح الأساس الكبیر، صنعاء، دار الحكمة الیمانیة، ۱۴۱۱ق.
- شیخ صدوق، محمد بن علی، التوحید، محقق و مصحح: حسینی، هاشم، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، ۱۳۹۸ق.
- شیخ طوسی، ابو جعفر محمد بن حسن، الرسائل العشر، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
- شیخ طوسی، تمهید الاصول فی علم الکلام، قم، راید، ۱۳۹۴ش.
- طیب، عبد الحسین، كلم الطیب در تقریر عقاید اسلام، بیجا، كتابخانه اسلام، ۱۳۶۲ش.
- علامه حلی، استقصاء النظر فی القضاء و القدر، نجف، راعی، ۱۹۳۵م.
- فاضل مقداد، الاعتماد فی شرح واجب الاعتقاد، به تحقیق ضیاء الدین بصری، بیجا، مجمع البحوث الإسلامیة، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- قاضى عبد الجبار، شرح الأصول الخمسة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق.
- قدردان قراملکی، محمدحسن، عدل الهی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، جاپ اول، ۱۳۹۱ش.
- لاهیجى، عبدالرزاق، سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، تهران، الزهراء، ۱۳۷۲ش.
- محمدی، علی، شرح کشف المراد، قم، دار الفکر، چاپ چهارم، ۱۳۷۸ش.
- مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، تهران، چاپ و نشر بینالملل، ۱۳۷۷ش.
- مطهری، مرتضی، عدل الهی، تهران، انتشارات صدرا، چاپ پنجم، ۱۳۷۰ش.
- مطهرى، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، ۱۳۷۷ش.
- مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۷ش.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- مكارم شیرازى، ناصر، دروس فی العقائد الإسلامیة، قم، مدرسه امام على بن ابىطالب(ع)، ۱۳۸۵ش.
- نوروزی، محمد رضا، «تاریخچه بحث عدل»، مجله سفینه، سال سیزدهم، شماره ۵۰، بهار ۱۳۹۵ش.