شفاعت

اعتقادات شیعه
خداشناسی
توحید توحید ذاتیتوحید صفاتیتوحید افعالیتوحید عبادیصفات ذات و صفات فعل
فروع توسلشفاعتتبرکاستغاثه
عدل الهی
حُسن و قُبحبداءامر بین الامرین
نبوت
عصمت پیامبرانخاتمیتپیامبر اسلاممعجزهعدم تحریف قرآن
امامت
باورها عصمت امامانولایت تكوینیعلم غیبخلیفة‌اللهغیبتمهدویتانتظار فرجظهور • رجعت
امامان امام علیامام حسنامام حسینامام سجادامام باقرامام صادقامام کاظمامام رضاامام جوادامام هادیامام عسکریامام مهدی
معاد
برزخمعاد جسمانیحشرصراطتطایر کتبمیزان
مسائل برجسته
اهل‌بیتچهارده معصومکرامتتقیهمرجعیتولایت فقیه
حدیثی از پیامبر درباره شفاعت در مسجد النبی در شهر مدینه که می‌فرماید: شفاعت من برای گناهکاران امتم خواهد بود که مرتکب گناهان کبیره شده باشند

شفاعت واسطه شدن یک مخلوق میان خدا و دیگر مخلوقات برای رساندن خیر یا دفع شر در دنیا و آخرت است. شفاعت مفهومی دینی است که عموم مسلمانان به آن باور دارند. بر اساس عقاید شیعه، شفاعت به طور کامل از آن خداوند است و هیچ کس بی‌اذن او نمی‌تواند شفاعت نماید. بر این اساس اگر خداوند از ایمان بنده‌ای راضی باشد به شفیعان اذن می‌دهد در حق او شفاعت کنند. باور به شفاعت در میان شیعیان جایگاه ویژه‌ای دارد.
اهل سنت نیز اصل شفاعت را پذیرفته‌اند و در منابع آنها به ویژه به شفاعت پیامبر اکرم(ص) از مؤمنان تصریح شده است. در میان مسلمانان، وهابیان معتقدند تنها می‌توان از خدا طلب شفاعت کرد و طلب شفاعت از غیرخدا را شرک می‌دانند.

مفهوم‌شناسی

واژۀ شفاعت به معنای ضمیمه کردن یا پیوند دادن چیزی به چیزی دیگر است. شفاعت را به واسطه شدن یک مخلوق، میان خداوند و دیگر مخلوقات برای رساندن خیر یا دفع شر دانسته‌اند.
شفاعت را باعث ایجاد تغییر و تحوّل در مجرم می‌دانند به گونه‌ای که استحقاق کیفر را از او سلب و از قانون مجازات خارج می‌سازد؛ چنانکه بر اساس حدیثی از امام علی(ع)، توبه انسان گنهکار، او را از استحقاق کیفر بیرون آورده و مستحق عفو خداوند می‌کند: «لاشَفیعَ أنْجَحُ مِنَ التّوبَةِ : هیچ شفاعتی نجات‌بخش‌تر از توبه نیست». به باور علامه طباطبایی شخصی که مشمول شفاعت می‌شود اسباب شمول رحمت الهی را به صورت ناقص در وجود خود دارد به صورتی که خدا از او رفع عذاب کند یا بر درجه و رتبه او بیفزاید و با منضم کردن خود به شخص شفیع گویی سببیت را کامل می‌کند و مشمول رحمت الهی می‌شود.

مرتضی مطهری شفاعت را صورت عینی و ملکوتی روابط معنوی در این جهان معنا می‌کند. به باور شهید مطهری زمانی که یک انسان، سبب هدایت انسانی دیگر می‌شود رابطه پیروی و رهبری در میان آنان در رستاخیز به صورت عینی در می‌آید و عالِم از مُتَعَلِّم شفاعت می‌کند؛ به همین دلیل امام حسین(ع) شفیع بسیاری از مردم می‌شود، زیرا مکتب حسین(ع) باعث هدایت بسیاری در این دنیا شده است. شفاعت‌کننده را از این رو شفیع می‌گویند که با ضمیمه کردن یا پیوند زدن شخص دیگری به خود، باعث رفع کمبودها و نجات او می‌شود.
اعتقاد به شفاعت در دیگر ادیان آسمانی همچون یهودیت و مسیحیت نیز وجود دارد.

اعتقادات شیعه
خداشناسی
توحید توحید ذاتیتوحید صفاتیتوحید افعالیتوحید عبادیصفات ذات و صفات فعل
فروع توسلشفاعتتبرکاستغاثه
عدل الهی
حُسن و قُبحبداءامر بین الامرین
نبوت
عصمت پیامبرانخاتمیتپیامبر اسلاممعجزهعدم تحریف قرآن
امامت
باورها عصمت امامانولایت تكوینیعلم غیبخلیفة‌اللهغیبتمهدویتانتظار فرجظهور • رجعت
امامان امام علیامام حسنامام حسینامام سجادامام باقرامام صادقامام کاظمامام رضاامام جوادامام هادیامام عسکریامام مهدی
معاد
برزخمعاد جسمانیحشرصراطتطایر کتبمیزان
مسائل برجسته
اهل‌بیتچهارده معصومکرامتتقیهمرجعیتولایت فقیه

رابطه با توسل

شفاعت ارتباط نزدیکی با مفهوم توسل دارد؛ بر این اساس توسل کار فردی است که به دیگری پناه می‌برد و از او طلب شفاعت می‌کند و شفاعت کار شخصی است که به او توسل شده و او از خدا می‌خواهد آن فرد را ببخشاید.

شفاعت در قرآن

در ۲۴ آیه قرآن از شفاعت سخن گفته شده است. بسیاری از کاربردهای اصطلاح شفاعت در قرآن به نفی واسطه‌گری بتان و خدایانی اختصاص دارد که مشرکان مکه آنها را شفیع می‌پنداشته‌اند:وَ یعْبُدُونَ مِنْ دُونِ الله ما لا یضُرُّهُمْ وَ لا ینْفَعُهُمْ وَ یقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ الله قُلْ أَ تُنَبِّئُونَ الله بِما لا یعْلَمُ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمَّا یشْرِکون.

قرآن کریم در کنار نفی شفاعت بتان، شفاعت اشخاص یا اشیای محترم را با شروطی پذیرفته است. از جمله، شفاعت پیامبر اکرم(ص) در قرآن کریم به صراحت تایید شده است و بدین رو مسلمانان دربارۀ اصل وجود شفاعت اختلافی ندارند و تنها در احکام و جایگاهش با یکدیگر اختلاف دارند. به عنوان مثال در آیه: «وَ مِنَ اللَّیلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَکَ عَسَی أَنْ یبْعَثَکَ رَبُّک مَقَاماً مَحْمُوداً» مفسران شیعه و سنی اتفاق نظر دارند که منظور از مقام محمود در این آیه، همان مقام شفاعت است که خداوند آن را به پیامبرش وعده داده است.

آیات قرآنی درباره شفاعت را می‌توان به چند دسته تقسیم کرد؛ برخی از آنها شفاعت در قیامت را مطلقاً نفی می‌کنند، برخی دیگر شفاعت را تنها مختص به خداوند می‌دانند: قُلْ لِله الشَّفاعَةُ جَمیعاً لَهُ مُلْک السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ثُمَّ إِلَیهِ تُرْجَعُونَ برخی دیگر شفاعت مشروط برخی مخلوقات را تأیید می‌کند: ما مِنْ شَفیعٍ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذلِکمُ الله رَبُّکمْ فَاعْبُدُوهُ أَ فَلا تَذَکرُونَ یوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِی لَهُ قَوْلاً، یعْلَمُ ما بَینَ أَیدیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضی وَ هُمْ مِنْ خَشْیتِهِ مُشْفِقُون وَ کمْ مِنْ مَلَک فِی السَّماواتِ لا تُغْنی شَفاعَتُهُمْ شَیئاً إِلاَّ مِنْ بَعْدِ أَنْ یأْذَنَ اللهُ لِمَنْ یشاءُ وَ یرْضی، و برخی شفاعت را در برخی افراد منتفی می‌دانند.

بررسی مجموع آیات شفاعت نشان می‌دهد که قرآن کریم نوعی از شفاعت را تایید می‌کند و نوع دیگری از شفاعت را باطل دانسته و نفی می‌کند. منظور از آیات نفی‌کنندۀ شفاعت این است که کسی مستقل از خدا چنین حقی را ندارد و منظور از آیات اثبات‌کنندۀ شفاعت این است که اساساً و ذاتاً شفاعت برای خداست و برای غیرخدا با اذن اوست: «وَ لاتَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عَنْدَهُ إِلاّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ»«شفاعت کسی سودی نمی‌بخشد مگر شفاعت آن کس که خدا به او اذن دهد».

شفاعت در روایات

در احادیث پیامبر و اهل بیت(ع) آموزه شفاعت با معنای قرآنی آن، تایید شده و شروط و ویژگی‌های شفاعت را می‌توان از مجموعه آنها به دست آورد.

  • پیامبر(ص) فرمود: «اُعطیتُ خمساً... و اُعطیتُ الشفاعة، فادّخرتُها لأُمّتی فهی لِمَن لا یشرک بالله شیئاً «خداوند به من پنج امتیاز عطا فرموده است... که یکی از آنها شفاعت است و آن را برای امت خود نگاه داشته‌ام، شفاعت برای کسانی است که برای خدا شریکی قائل نشوند».
  • همچنین پیامبر(ص) فرمود: «سه گروهند که نزد خدا برای گنهکاران شفاعت می‌کنند و شفاعتشان مورد قبول واقع می‌شود: پیامبران، علمای دین و شهدا

انواع شفاعت

شفاعت باطل: آن است که مجرم برخلاف قانون اقدام کرده و از راه غیر قانونی یا نامشروع بر ارادۀ قانون‌گذار و هدف قانون چیره شود. این‌گونه شفاعت در دنیا نوعی ظلم است و در آخرت غیرممکن. ایرادهایی که بر شفاعت وارد می‌شود، بر همین قِسم است و این همان است که در قرآن کریم نیز نفی شده است.

شفاعت باطل ناشی از اعتقاد نادرست تفویض است، به این معنا که خداوند بعد از خلق عالم اداره آن را به دیگران سپرده و خود دیگر نقشی در آن ندارد؛ به همین جهت دیگران می‌توانند مستقل و جداگانه اقدام به شفاعت کنند و اگر کسی بتواند نظر شفیعان را جلب کند دیگر نیازی به جلب نظر خداوند ندارد.

شفاعت صحیح: شفاعت به معنای صحیح و قرآنی آن، که مورد اعتقاد شیعه و تایید احادیث پیامبر و ائمه اطهار است آن است که شفاعت به طور کامل از آن خداوند است و هیچ کس بی‌اذن او نمی‌تواند شفاعت نماید. شفاعت انبیا و ائمه نیز هرگز به این معنا نیست که آنان نقشی مستقل دارند یا برای رسیدن به شفاعت ایشان اموری غیر از آنچه خداوند به آن فرمان داده لازم باشد. بلکه به عکس، آنان تنها کسی را شفاعت می‌نمایند که خدا از او راضی باشد: «لا یشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضی».

به بیان دیگر، فرق اساسی شفاعت صحیح، با شفاعت باطل و نادرست در این است که شفاعت صحیح، از خدا آغاز شده، به گناه‌کار ختم می‌گردد و شفیع تنها واسطۀ رساندن فیض حق به مادون است؛ اما در شفاعت باطل مانند پارتی‌بازی، شخص پایین‌تر بدون داشتن لیاقت خاصی و به صرف زدو بند با فرد بالاتر، تقاضای رسیدن به خواسته خود را دارد.

شفاعت برای مغفرت و شفاعت برای ترفیع درجه

گاهی شفاعت برای ترفیع درجه است که این قسم مورد قبول همه مذاهب اسلامی بوده و گاهی شفاعت برای مغفرت و بخشش گناهان است که این نوع را برخی همچون معتزله و خوارج قبول ندارند. این دو فرقه در مورد کسانی که اهل گناهان کبیره بوده و مستحق عذابند و کسانی که داخل جهنم شده‌اند، شفاعت را نمی‌پذیرند. آنان می‌گویند: «کسی که داخل دوزخ شده از آن خارج نمی‌گردد».

شفاعت گاهی در امور اخروی است، مثل شفاعت پیامبر(ص) از گناهکاران در قیامت، و گاهی در امور دنیوی مانند شفای بیمار.

شروط شفاعت‌شوندگان

در آیات قرآنی و روایات اسلامی به صورت پراکنده از شروط شفاعت سخن رفته است. در این میان، مهم‌ترین شرط شفاعت، رضایت خداوند است:لا یشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضی . بدین رو، شرط شفاعت برای گناهکاران این است که اهل ایمان باشند.

موانع شفاعت

معاد

بنابر برخی آیات قرآن و روایات پاره‌ای اعمال و باورها شخص را از شفاعت محروم می‌کند. بدین رو گروههای زیر مشمول شفاعت نمی‌شوند:

  1. کافران و مشرکان
  2. ستمگران
  3. دشمنان خاندان پیامبر(ص) (ناصبی‌ها)
  4. آزاردهندگان ذرّیه و فرزندان رسول خدا(ص)
  5. تکذیب کنندگان شفاعت
  6. خیانت پیشه‌گان
  7. سبک‌شماران نماز
  8. منکران ولایت امام علی(ع) و ائمه اطهار(ع)
  9. منافقان
  10. ترک کنندگان نماز

شرایط شفاعت‌کننده

شفاعت کنندگان در قرآن سه ویژگی دارند:

  1. ایمان به خدا داشته و از اعمال خلایق آگاه باشد:«وَ لا یمْلِکُ الَّذِینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلاَّ مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ یعْلَمُونَ» (زخرف: ۸۶) کسانی را که غیر از او می‌خوانند قادر بر شفاعت نیستند؛ مگر آنها که شهادت به حق داده‌اند و به خوبی آگاهند.
  2. داشتن اذن از جانب خداوند:«یوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمن»(طه:۱۰۹)در آن روز شفاعت کسی سودی ندهد مگر آنکه [خدای] رحمان به او اذن دهد و گفتارش را [در مورد شفاعت از دیگران] بپسندد.
  3. نزد خدا عهدی دارد:«لا یمْلِکُونَ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَن عَهْداً» (مریم: ۸۷) آنان هرگز مالک شفاعت نیستند؛ مگر کسی که نزد خداوند رحمان، عهد و پیمانی دارد. در مورد عهد مورد نظر نیز دیدگاه‌های متفاوتی بیان شده است: ایمان به خدا و تصدیق انبیاء و رسول اکرم، ایمان به ولایت امیرالمومنین(ع)، عمل صالح، قطع امید از غیر خدا و...

شفاعت‌کنندگان

شفاعت تکوینی که به معنای اثرگذاری اسباب و علل است در تمامی عالم وجود دارد. به همین دلیل در روایات حق شفاعت علاوه بر افراد و گروه ها برای برخی مکان‌ها هم ذکر شده است و به معنای اثری است که این امور در هدایت انسان‌ها دارند. شفیعان در شفاعت تشریعی یا از اعمال صالح شخص هستند و یا از انبیا و اولیاء الهی یا اموری دیگر.

  • پیامبر(ص): شفاعت پیامبر را شفاعت کبرا می‌نامند. در روایات متعدد ذکر شده است که شفاعت ایشان شامل مؤمنانی است که مرتکب گناهان کبیره شده‌اند
  • امیرالمؤمنین
  • ائمه اطهار
  • فاطمه زهراء
  • قرآن
  • پیامبران و اوصیا
  • توبه: امتیاز شفیعانی چون پیامبران و فرشتگان نسبت به توبه این است که شفاعت آنان در قیامت نیز مؤثر است، در حالی که توبه اختصاص به دنیا دارد.
  • فرشتگان
  • علما
  • شهدا
  • خداوند متعال: از آنجا که خداوند متعال ارحم الراحمین است، بعد از آنکه شفیعان در روز قیامت شفاعت می‌کنند، بسیاری از کسانی که حتی از شفاعت همه شفیعان محروم مانده‌اند مشمول شفاعت و رحمت خداوند خواهند شد.

آثار شفاعت

بنابر آموزه‌های اسلامی، شفاعت نه تشویق به گناه است و نه مجوّز برای گناهکاران. همچنین عامل عقب افتادگی یا واسطه‌گری نیست؛ بلکه پیامدهای سازنده‌ای دارد که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

  • امیدآفرینی: غالباً چیرگی هوای نفس بر انسان سبب ارتکاب گناهان بزرگی می‌شود و به دنبال آن روح یأس بر شخص حاکم می‌گردد و این ناامیدی او را به آلودگی بیشتر در گناهان می‌کشاند. در مقابل، امید به شفاعت اولیای الهی به عنوان یک عامل بازدارنده به افراد نوید می‌دهد که اگر خود را اصلاح کنند ممکن است گذشته آن‌ها از طریق شفاعت نیکان و پاکان جبران گردد.
  • برقراری پیوند معنوی با اولیای الهی:

کسی که به شفاعت امید دارد می‌کوشد به نوعی این رابطه را برقرار سازد و کاری را که موجب رضای خدا و شفاعت‌کننده است، انجام دهد و پیوندهای محبت و دوستی را نگسلد. این محبت و پیوند به اعمال خیر بیشتر منتهی می‌شود.

  • تلاش برای به دست آوردن شرایط شفاعت:

امیدواران شفاعت باید در اعمال گذشته خویش تجدید نظر کرده، نسبت به آینده تصمیمات بهتری بگیرند؛ زیرا شفاعت بدون زمینه مناسب انجام نمی‌گیرد. شفاعت نوعی تفضل است که از یک سو به سبب زمینه‌های مناسب شفاعت شونده و از سوی دیگر به سبب آبرو و احترام و اعمال صالح شفاعت‌کننده تحقق می‌یابد.

وهابیان و شفاعت

همه اهل سنت از جمله وهابیان شفاعت را قبول دارند. بزرگ وهابیان ابن تیمیه می‌گوید:

احادیث الشفاعة کثیرة متواترة، منها فی الصحیحین احادیث متعددة، و فی السنن و المسانید ممّا یکثر عدده. احادیث شفاعت بسیار و متواتر است؛ بخشی از آن احادیث که متعدد است در صحیح بخاری و مسلم آمده و بسیاری از آنها نیز در سنن و مسانید وجود دارد.

در جای دیگر می‌گوید: وَلَهُ صَلَّی الله عَلَیهِ وَسَلَّمَ - فِی الْقِیامَةِ - ثَلَاثُ شَفَاعَاتٍ... أَمَّا الشَّفَاعَةُ الثَّالِثَةُ: فَیشفَعُ فِیمَنْ اسْتَحَقَّ النَّارَ وَهَذِهِ الشَّفَاعَةُ لَهُ وَلِسَائِرِ النَّبِیینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَغَیرِهِمْ فَیشفَعُ فِیمَنْ اسْتَحَقَّ النَّارَ أَنْ لَا یدْخُلَهَا وَیشفَعَ فِیمَنْ دَخَلَهَا أَنْ یخْرُجَ مِنْهَا.

برای پیامبر(ص) در روز قیامت سه شفاعت است... شفاعت سوم برای کسانی است که مستحق آتش هستند. شفاعت آن حضرت و سایر انبیاء و صدیقین و دیگران به این است که کسی که سزاوار آتش است، وارد آن نشود، و نیز در مورد کسی که داخل آتش شده شفاعت می‌شود (تا نجات یابد).

آنها درخواست شفاعت از انبیا و صالحین را در دنیا در زمان حیات شفیع و در روز قیامت قبول دارند، عبد الرحمن بن حسن بن محمد بن عبدالوهاب(م ۱۲۸۵ق) می‌گوید: «وأمّا الاستشفاع بالرسول فی حیاته فإنّما هو بدعائه(ص) و دعائه مستجاب وأمّا بعد وفاته فلا یجوز الاستشفاع به؛ طلب شفاعت از پیامبر در زمان حیاتش به سبب دعای اوست و دعای او مستجاب است، امّا بعد از وفاتش طلب شفاعت از او جایز نیست».

مورد نزاع بین وهابیان با سایر مسلمانان، درخواست شفاعت از انبیا و اولیای الهی در عالم برزخ است که وهابیان از آنجا که حیات برزخی را قبول ندارند این نوع شفاعت را جایز ندانسته بلکه شرک به حساب می‌آورند. عبدالله بن محمد بن عبد الوهاب می‌گوید:

ما شفاعت را برای پیامبرمان در روز قیامت به حسب آنچه از روایات وارد شده ثابت می‌کنیم. و همچنین آن را برای سایر انبیا و ملائکه و اولیا و اطفال به حسب آنچه وارد شده ثابت می‌کنیم، ولی شفاعت را از مالک آن (خداوند)... می‌خواهیم... شفاعت را باید از خدا طلب کرد نه از شفیعان، یعنی نگوید:‌ای رسول خدا،‌ای ولی خدا از تو شفاعت یا نحو آن را در خواست می‌کنم... و مثل این عباراتی که به جز خدا کسی قادر بر آن نیست. درخواست شفاعت از شفیع زمانی که در برزخ قرار دارد از اقسام شرک است.

مهم ترین اشکالات وهابیت

مهم ترین اشکالاتی که وهابیان علیه شفاعت مطرح کرده‌اند:

شرک

طلب شفاعت از شفیع به منزله خواندن غیر خداست و این شرک در عبادت است، زیرا خداوند متعال می‌فرماید:فَلا تَدْعُوا مَعَ اللهِ أَحَداً ؛ «سوره جن/۱۸» با خدا هیچکس را نخوانید.

پاسخ: این اشکال ناشی از تصور غلط وهابیان در باب معنای توحید و مفهوم شرک است. با تحلیل مفهوم شرک و توحید، به روشنی می‌توان دریافت که خواندن غیر خدا به خودی خود مستلزم شرک نیست و حتی حرام هم نیست چرا که شرک ورزیدن در جایی است که اعتقاد به الوهیت و ربوبیت و مستقل دیدن چیزی وجود داشته باشد و شیعیان هرگز برای امامان خود یا موجود دیگری جز خدای متعال چنین ویژگی‌هایی قائل نیستند.

اگر شفاعت شرک می‌بود، در قرآن و سنت، حرام محسوب می‌گشت. هرگاه شفاعت کردن برای پیامبر(ص) و دیگر شفیعان در قیامت حق و مشروع باشد، طلب شفاعت از آنان نیز حق و مشروع خواهد بود.

درخواست دعا از دیگران به اتفاق همه مسلمانان امر جایزی است، مثل این‌که از کسی درخواست کنیم: «اُدعُ لی»، بنابراین درخواست شفاعت از کسی که از طرف خداوند اجازه شفاعت دارد، به این نحو که به او گفته شود: «إشْفَع لی عِندَ الله» نیز مشروع و جایز خواهد بود.

خداوند به جهت عفو و آمرزش گناهان، مردم را دعوت می‌کند که از پیامبر(ص) بخواهند تا برای آنان استغفار نماید: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحِیماً » (نساء: ۶۴) و اگر هنگامی که به خود ستم کردند نزد تو می‌آمدند و از خدا طلب آمرزش می‌کردند و پیامبر هم برای آنها استغفار می‌کرد خدا را توبه‌پذیر و مهربان می‌یافتند.

بعضی خواسته‌اند این آیه را این‌گونه توجیه کنند: آنان شخص پیامبر را آزار داده و بایستی از او طلب حلالیت می‌کردند، ولی با دقت در خود آیه نادرستی این حرف روشن می‌شود: اگر بحث گذشتن پیامبر از حق خود مطرح بود بایستی از لفظ «وَ غَفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ: پیامبر آنان را بخشید» استفاده می‌شد در حالیکه در آیه «وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ : پیامبر برایشان درخواست مغفرت کرد» آمده است.

از طرفی آیه مورد استدلال وهابیان (همراه خدا هیچکس را نخوانید) نهی از معیت است یعنی کسی را هم‌شأن و هم‌رتبه و هم عرض خدا ندانید. مخاطب آیۀ مورد نظر مشرکانی هستند که با نظر استقلالی به واسطه‌ها می‌نگریستند. از طرفی اگر درخواست از غیر خدا شرک است فرقی بین زمان حیات و ممات افراد وجود ندارد و در زمان حیات هم نباید پیامبر یا کس دیگری را بخوانیم.

در روایات صحیح اهل سنت داریم: تِرمِذی از انس بن مالک نقل کرده که از پیامبر خواست تا در قیامت او را شفاعت کند. سَأَلْتُ النَّبِی(ص) أَنْ یشْفَعَ لِی یوْمَ القِیامَةِ، فَقَالَ: «أَنَا فَاعِلٌ» قَالَ: قُلْتُ: یا رَسُولَ الله فَأَینَ أَطْلُبُک؟ قَالَ: «اطْلُبْنِی أَوَّلَ مَا تَطْلُبُنِی عَلَی الصِّرَاطِ». من از پیامبر درخواست کردم که برای من در روز قیامت شفاعت کند. حضرت فرمود: من انجام خواهم داد. عرض کردم: کجا به دنبال شما باشم؟ فرمود: ابتدا در کنار صراط.

اختصاص شفاعت به خداوند

قرآن شفاعت را حقّ ویژه خداوند دانسته است: «قُلْ لِلهِ الشَّفاعَةُ جَمِیعاً : بگو شفاعت تنها از آنِ خداوند است زمر/۴۴». بنابر این باید شفاعت را فقط از خداوند درخواست کرد.

پاسخ: شفاعت از آن جهت که نوعی تأثیرگذاری در هستی است، از مظاهر و جلوه‌های ربوبیت خداوند است و بدین جهت به او اختصاص دارد، ولی این مطلب با اعتقاد به حق شفاعت برای پیامبران و صالحان منافات ندارد، زیرا خداوند، خود به ایشان اذن شفاعت داده است، همان‌طور که در سایر امور هم هیچ چیز اثری ندارد مگر خداوند به آن اذن تأثیر داده باشد. خداوند در قرآن می‌فرماید: «أَنَّ الْقُوَّةَ لِله جَمیعاً : تمام قدرت‌ها از آن خداوند است بقره/۱۶۵»، این آیه به این معناست که همه قدرت‌ها در عالم هستی از آن خداست و بقیه موجودات به اذن و مشیت او و به میزانی که خداوند به آنها قدرت دهد صاحب «قدرت» می‌شوند و بعد از اینکه خدا به مخلوقی قدرت داد می‌توان از او درخواست کمک کرد. آیۀ «لِله اَلشَّفٰاعَةُ جَمِیعاً » هم به این معناست که همه شفاعت‌ها از آن خداست و اگر خدا مصلحت دید و به مخلوقی اذن شفاعت داد می‌توان از آن مخلوق درخواست کرد از اذنی که خدا به او داده در حق این فرد استفاده کند.

تشابه با کار مشرکان

در قرآن ، خداوند مشرکانِ عصر رسالت را به این دلیل که از غیر خدا طلب شفاعت می‌کردند مشرک دانسته است: وَ یعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ ما لا یضُرُّهُمْ وَ لا ینْفَعُهُمْ وَ یقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللهِ«یونس/۱۸»؛ «آنان به جای خدا چیزهایی را می‌پرستیدند که به آنها هیچ سود و زیانی نمی‌رساند و می‌گویند که این بت ها شفیع ما نزد خدا هستند.

پاسخ: در اینکه مشرکان عصر رسالت برای بتها و معبودهای خود مقام شفاعت قائل بودند تردیدی نیست، ولی آنچه در این آیه آمده این است که آنان هم بت ها را عبادت می‌کردند و هم برای آنان مقام شفاعت قائل بودند، و اعتقاد به شفاعت همراه با عبادت آنها سبب مذمّت آنان شده است.

مشرکان حقّ شفاعت بی‌قید و شرط و بی‌دلیلی برای بت‌ها قائل بودند که خداوند چنین مقامی را به آنان نداده بود و از طرفی معتقد به الوهیت آنها بوده و عبادتشان می‌کردند، ولی اگر اعتقاد به مقام شفاعت در حق کسی باشد که خداوند برای او این حقّ را قرار داده و به کار گرفتن آن نیز به اذن خدا باشد (لا یشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضیٰ انبیا/۲۸) دیگر چنین اشکالی وارد نیست. از طرف دیگر هیچ مسلمانی برای شفیعان مقام الوهیت قائل نیست تا آنها را عبادت کند و کارش شبیه مشرکان آیه مورد بحث باشد.

روشن است که صرف احترام و بزرگداشت و بوسیدن ضریح بدون اعتقاد به خدایی و الوهیت عبادت حساب نمی‌شود و الا احترام و بوسیدن حجرالاسود، جلد قرآن یا دست والدین هم باید عبادت آنها باشد.

نکته دیگر این‌که بت‌هایی که از سنگ و چوب ساخته شده بودند از سوی حق تعالی اذنی در رساندن نفع یا ضرر نداشتند و این ادعای بت‌پرستان بود که برای این سنگ و چوبها تأثیر قائل بودند و این با تأثیری که در شفاعت شفیعان به اذن خداوند وجود دارد کاملا متفاوت است.

در این آیه خداوند به بت‌پرستان می‌فرماید «شما برای بت‌ها مقاماتی قائلید که من به آنها نداده‌ام، آیا با این کار می‌خواهید به خدا از چیزی خبر دهید (تأثیر بت ها) که از آن خبر ندارد؟» و این مطلب با درخواست شفاعت از اولیاء الهی بیگانه است.

در آخر اینکه در این آیه اصلا صحبتی از درخواشت شفاعت به میان نیامده، بلکه سخن بر سر اعتقاد به شفاعت بت‌هاست. «یقُولُونَ هٰؤُلاٰءِ شُفَعٰاؤُنٰا عِنْدَ اَللهِ و نگفته است: «یقُولوُنَ اِشْفَعُوا لَنا عِنْدَ الله». بنابراین اگر استدلال وهابیان به این آیه درست باشد، باید گفت اعتقاد به شفاعت به طور مطلق شرک است و این مطلب، خود وهابیان را هم شامل می‌شود، چرا که آنها هم اصل شفاعت را قبول دارند.

روایات نفی درخواست شفاعت از افراد

از امام علی(ع) نقل شده که فرمود: بدان، همانا کسی که خزائن آسمان‌ها و زمین به دست اوست به تو اجازه داده که او را بخوانی و برخود تکلیف کرده که تو را اجابت کند، و فرمان داده تا از او بخواهی تا عطایت کند و از تو خواسته که از او درخواست رحمت کنی تا تو را بیامرزد، و بین تو و خودش کسی را قرار نداده تا مانع از تو گردد، و تو را مجبور نکرده تا به نزد کسی بروی که شفیع تو نزد او گردد.

پاسخ: اوّلاً: مسأله شفاعت از جمله مسائلی است که اتفاق امّت اسلامی حتی وهابیان بر ثبوت آن است و قرآن و روایات نیز بر آن اشاره دارند؛ خداوند متعال می‌فرماید: «مَنْ ذَا الَّذِی یشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ »؛ «کیست که در نزد او، جز به فرمان او شفاعت کند؟» (بقره: ۲۵۵)

بخاری به سندش از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده که فرمود: به من پنج چیز داده شده که به هیچ‌کس قبل از من داده نشده است... و به من شفاعت داده شده است....

جمله: «وَلَمْ یلْجِئْکَ إلی مَنْ یشْفَعُ لَکَ إلَیهِ »؛ اشاره به این نکته دارد که کارها و عنایات خداوند به بندگانش همانند مردم نیست که چون افرادی را نمی‌شناسند به کسانی رجوع می‌کنند تا آنان را معرفی کرده و به خواسته خود برسند، زیرا خداوند، عالم به اسرار و خفیات است و همه انسان ها و حاجاتشان را بی‌واسطه می‌شناسد؛ بلکه اگر به اسباب ارجاع می‌دهد به جهت حکمت او و اقتضای قانون نظام علّی و معلولی و اسباب و مسببات در عالم طبیعت و معنویات است.

خداوند متعال انسان را مجبور نکرده تا به سراغ شفیع برود؛ زیرا شفیع آن وقتی اضطراری است که دسترسی به شخص اصلی به جهت بخل یا جهل او به استحقاق طلب‌کننده ممکن نیست، در حالی که از ناحیه خداوند متعال بخل و منعی نیست، بر خلاف باور بعضی مسیحیان و مشرکان که معتقدند باید بین انسان و خدا واسطه‌ای باشد.

درخواست شفاعت از درگذشتگان؟

نوشتار اصلی: زیارت قبور

وهابی‌ها می‌گویند در خواست شفاعت از شافعان پس از فوت شفیع جایز نیست چون شرک است و میت صدای ما را نمی‌شنود.

پاسخ: اگر عملی شرک باشد، هم در آخرت شرک است و هم در دنیا و فرقی با هم نخواهند داشت. گذشته از این، وفات مربوط به جسم است، اما روح زنده است و شنیدن درخواست دعا و شفاعت و اجابت آن مربوط به روح است نه بدن. در بحث حیات برزخی به تفصیل به اثبات حیات روحانی در برزخ پرداخته شده است.

احادیث بسیاری از اهل سنت در مورد صلوات فرستادن بر پیامبر(ص) و سلام دادن به او پس از رحلت آن حضرت از راه دور یا نزدیک وارد شده است و تصریح شده که پیامبر این سلام‌ها و درودها را می‌شنود و به آنها پاسخ می‌گوید.

حق شفاعت دارند ما حق طلب از آنان نداریم

محمّد بن عبدالوهاب می‌گوید:

اگر کسی بگوید: به پیامبر(ص) حق شفاعت داده شد و من از او درخواست می‌کنم چیزی را که خداوند به او داده است. جواب آن است که خداوند به او حق شفاعت داده ولی تو را از خواستن از او نهی کرده است و فرموده: (فَلا تَدْعُوا مَعَ اللهِ أَحَداً : با خدا کسی را نخوانید)...

پاسخ: آیه ارتباطی به نهی از طلب شفاعت ندارد و مربوط به مشرکانی است که برای خدا شریک مستقل قرار داده و آنها را می‌پرستیدند و از آنها حاجتشان را درخواست می‌کردند، و لذا نمی‌توان این‌گونه آیات را بر موحّدان تطبیق نمود.

ثانیاً: همان‌طور که قبلا اشاره شد مقصود این آیه و امثال آن که با کلمه «مع» آمده، دلالت بر این مطلب است که هرگز نباید موجودی را هم‌شأن و در عرض خداوند متعال قرار دهد، ولی اگر اعتقاد داشته باشد خدا به آن واسطه، اذن در انجام کاری داده باشد، چنین اعتقادی نه تنها شرک نیست بلکه در راستای توحید می‌باشد، همان‌گونه که حضرت عیسی(ع) در قرآن، شفا دادن بیماران، زنده کردن مردگان و حتی خلق پرنده از گِل را به خود نسبت می‌دهد و آن را منوط به اذن الهی معرفی می‌کند.

ادله منکرین اصل شفاعت

کسانی که منکر اصل شفاعتند نیز به ادله‌ای تمسک کرده‌اند و در مقابل علمای شیعه نیز به این اشکالات پاسخ گفته‌اند:

شفاعت موجب جرأت بر گناه می‌شود

در نظر عده‌ای، اعتقاد به شفاعت موجب جرأت بر گناه در افراد شده و روح سرکشی را در گناه‌کاران و مجرمان زنده می‌کند؛ لذا اعتقاد به آن، با روح شریعت اسلامی و سایر شرایع سازگاری ندارد!

در مقابل گفته شده است اولاً اگر چنین باشد، «توبه» که بخشایش گناهان را در پی دارد نیز مایه تشویق به انجام دوباره گناه خواهد بود. در حالی که توبه یکی از باورهای اصیل اسلامی و مورد اتفاق مسلمانان است.

ثانیاً: وعده شفاعت در صورتی مستلزم تمرّد و عصیان‌گری است که شامل همه مجرمان با تمام صفات و ویژگی‌ها شود، ولی اگر این امور مبهم و نامعین شد که وعده شفاعت در مورد چه گناهانی و کدام گناه‌کار و در چه وقتی از قیامت است، هیچ‌کس نمی‌داند که آیا مشمول شفاعت می‌شود یا خیر، و لذا موجب تشویق بر انجام گناه نخواهد شد.

بین خدا و انسان نیازی به واسطه نیست

برخی نیز اشکال کرده‌اند خداوند از رگ گردن به انسان نزدیک‌تر و از هر کس به مخلوقش مهربان‌تر است، پس چرا سراغ غیر او رفته و درخواستی داشته باشیم.

برخی پاسخ داده‌اند: درست است که خدا از رگ گردن به ما نزدیک‌تر است، ولی حکمت خلقت انسان بر روی زمین اقتضا داشته به جای اینکه مستقیما با بشر صحبت کند رسولانش را برای ارشاد و هدایت مردم بفرستد و باز همین حکمت اقتضا داشته جایگاه این رسولان و هدایت کنندگان را در نظر مردم بالا برد تا امر هدایت کامل‌تر انجام گیرد و در نتیجه به ایشان عصمت از خطا و گناه اعطا فرمود تا بشر با خاطری جمع از آنها تبعیت کند و به ایشان مقاماتی در ظاهر اعطا فرمود تا مقام والای این حجت‌های الهی در نظر مردم هرچه بیشتر روشن شود و دلهای مردم رو به سوی ایشان آورد.

خداوند در قرآن با بیان مواردی از مردم خواست تا برای خواسته‌هایشان این افراد را واسطه کنند تا بهتر به نتیجه مقصود برسند همان گونه که برادران حضرت یوسف، پدر را واسطه کردند تا از خدا برایشان استغفار کند یا دعا و استغفار پیامبر خاتم را برای افراد مؤثرتر از دعا و استغفار خودشان معرفی فرمود و مردم زمان حضرت عیسی برای شفای بیماران و رفع گرفتاریهایشان به حجت الهی آن زمان مراجعه می‌کردند. چنانچه واسطه قرار دادن افراد با وجود نزدیکی خداوند به انسان غلط بود بایستی خداوند آنان را در قرآن توبیخ می‌نمود نه اینکه آن را به عنوان راه پسندیده و مقبولی به مردم معرفی فرماید.

یا مجازات گنهکار عدل است یا شفاعت

سومین اشکالی که شده است، اینکه شفاعت سبب رفع عقاب می‌شود و مرتفع شدن عقاب یا عدل است یا ظلم؛ اگر عدل باشد پس اصل عقاب از جانب خدای سبحان ظلم است و اگر ظلم است و وجود عقاب عدل است، پس شفاعت شافعان و اقدام آنان برای رفع عقاب، ظلم است.

در مقابل جواب داده شده است که رفع عقاب ممکن است «فضل» باشد و هیچ یک از دو عنوان «ظلم» و «عدل» بر آن صدق نکند. به بیان دیگر رفع عقاب فضل است و بالاتر از عدل. خدای سبحان براساس عدل خود برای تبهکاران عذاب معین کرده است، اما رفع عقاب به واسطه شفاعت، فضل و احسان است. خدای سبحان به بندگان خود آموخت که عادل باشید، و امر کرد که تلاش کنید به مرحله بالاتر از عدالت که مرحله احسان است برسید: إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ نحل/۹۰ و نیز به بندگان خود آموخت که اگر کسی به شما بدی کرد می‌توانید بر اساس عدل، به همان اندازه به او کیفر دهید، ولی اگر بر اساس صبر و احسان از او بگذرید بهتر است.

مطالعه بیشتر

پانویس

  1. رجوع کنید به: ابن منظور، لسان العرب، ذیل واژه «شفع».
  2. سید مرتضی، رسائل، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۲۷۳.
  3. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۶، ص۱۹.
  4. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ش، ج۱، ص۱۵۷.
  5. مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، ج۱،‌ ص۲۵۲.
  6. مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، ج۱،‌ ص۲۵۲.
  7. دایرة المعارف کتاب مقدس، ص۴۱۱
  8. یونس:۱۸
  9. وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادی کما خَلَقْناکمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَکتُمْ ما خَوَّلْناکمْ وَراءَ ظُهُورِکمْ وَ ما نَری مَعَکمْ شُفَعاءَکمُ الَّذینَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فیکمْ شُرَکاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَینَکمْ وَ ضَلَّ عَنْکمْ ما کنْتُمْ تَزْعُمُونَ. انعام:۹۴
  10. الإسراء: ۷۹
  11. طوسی، التبیان، دار احیاء التراث العربی، ج۶، ص۵۱۲؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۶۷۱.
  12. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۱، ص۳۸۷؛ قرطبی، یوم الفزع الاکبر، مکتبة القرآن، ص۱۵۵.
  13. یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناکمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یأْتِی یوْمٌ لا بَیعٌ فیهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ وَ الْکافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُون. بقره: ۲۵۴
  14. وَ اتَّقُوا یوْماً لا تَجْزی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیئاً وَ لا یقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا یؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ ینْصَرُونَ. بقره:۴۸
  15. زمر:۴۴
  16. اللهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَینَهُما فی سِتَّةِ أَیامٍ ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ ما لَکمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِی وَ لا شَفیعٍ أَ فَلاتَتَذَکرُون. سجده:۴
  17. یونس:۳
  18. طه:۱۰۹
  19. انبیاء:۲۸
  20. نجم:۲۶
  21. مَنْ ذَا الَّذی یشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِه. بقره: ۲۵۵
  22. وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَه. سباء: ۲۳
  23. سبأ: ۲۳
  24. مسند احمد:۱/۳۰۱؛ سنن نسائی:۱/۲۰۹؛ سنن دارمی:ج۲ ص۸۷۳ وغیره
  25. مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۰۳ق، ج ۸، ص۳۴.
  26. مطهری، مرتضی، عدل الهی، ص۲۳۴
  27. سوره انبیاء، آیه ۲۸
  28. مقالات الاسلامیین، ج ۱، ص ۱۶۸ و ۳۳۴؛ الکشاف، زمخشری، ج ۱، ص۱۵۲
  29. معاد در قرآن ج۲/۱۴۵
  30. طباطبائی، المیزان، ج۱۸، ص۱۲۷
  31. نورالثقلین، ج۳، ص۳۶۱؛ البرهان، ج۳، ص۷۲۸
  32. التبیان، ج۷، ص۱۵۰
  33. التبیان، ج۷، ص۱۵۱
  34. محمد بن یزید قزوینی، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۷۲۴ و نیز ر.ک. سید حمیری، قرب الاسناد،ص۶۴
  35. سوره انبیاء، آیه ۲۸
  36. محمد بن یزید قزوینی، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۷۲۴ و نیز ر.ک. سید حمیری، قرب الاسناد،ص۶۴
  37. برای نمونه این روایات رجوع کنید به: علم الیقین، ج ۲، ص۱۳۲۵.صحیح بخاری، ج ۴، کتاب توحید، باب ۲۴، ص۳۹۲، ح ۷۴۳۹؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۸، ص۳۶۲.
  38. رضوانی، سلفی گری و پاسخ به شبهات، ص۴۶۵
  39. مجموع فتاوی ابن تیمیه، ج ۱، ص۳۱۴
  40. ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج۳، ص۱۴۷
  41. محمد بن عبدالوهاب، کتاب التوحید وقرّة عیون الموحّدین، ص۲۵۸
  42. صحیح ترمذی، ج ۴، ص۶۲۱، باب ما جاء فی‌شان الصراط
  43. اِعْلَمْ أَنَّ الَّذِی بِیدِهِ خَزَائِنُ السَّماواتِ وَالأَرْضِ قَدْ أَذِنَ لَکَ فِی الدُّعاءِ وَتَکَفَّلَ لَکَ بِالإِجابَةِ وَأَمَرَکَ أَنْ تَسْأَلَهُ لِیعْطِیکَ وَتَسْتَرحِمَهُ لِیرْحَمَکَ، وَلَمْ یجْعَلْ بَینَکَ وَبَینَهُ مَنْ یحْجُبُهُ عَنْکَ، وَلَمْ یلْجِئْکَ إلی مَنْ یشْفَعُ لَکَ إِلَیهِ. نهج البلاغه، ج ۳، ص۴۷
  44. سنن ابو داود:۲/۲۱۸
  45. فان قال: النبی(ص) أُعطی الشفاعة و أنا اطلبه ممّا اعطاه الله کذا. فالجواب: انّ الله اعطاه الشفاعة و نهاک عن هذا، و قال: (فَلا تَدْعُوا مَعَ اللهِ أَحَداً)... کشف الشبهات، ص۲۵
  46. «وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیرٌ لِلصَّابِرین نحل/۱۲۶»
  1. « بحار الأنوار عَن أبي العبّاسِ المكبرِ عَن الإمام ـ و قد قالَ لَهُ أبو أيمنَ : يا أبا جعفرٍ، تَغُرّ: وَيحَكَ يا أبا أيمَنَ ! أغَرَّكَ إن عَفَّ بَطْنُكَ و فَرجُكَ ؟! أما لَو قد رَأيتَ أفزاعَ القِيامَةِ لقدِ احتَجتَ إلى شَفاعَةِ محمّدٍ صلى الله عليه و آله ، وَيلَكَ فَهل يَشفَعُ إلاّ لِمَن وَجَبَت لَهُ النارُ ؟! ثُمَّ قالَ : ما مِن أحَدٍ مِنَ الأوَّلِينَ و الآخِرِينَ إلاّ و هُو مُحتاجٌ إلى شَفاعَةِ محمّدٍ صلى الله عليه و آله يَومَ القِيامَةِ»(علامه مجلسی، بحار الانوار، موسسه الوفاء، ج8، ص38)؛ یعنی: « امام باقر عليه السلام در پاسخ به ابو ايمن كه به ايشان گفت : «اى ابا جعفر! شما مردم را مى فريبيد و پيوسته مى گوييد: شفاعت محمّد ، شفاعت محمّد. در حالى كه چنان ناراحت شد كه رنگ چهره اش برگشت ـ فرمود : واى بر تو اى ابا ايمن! داشتن عفّت شكم و شهوت ، تو را غرّه كرده است ؟ ! اگر صحنه هاى هول انگيز قيامت را ببينى حتماً به شفاعت محمّد صلى الله عليه و آله نياز پيدا خواهى كرد . واى بر تو ، آيا شفاعت جز براى كسى است كه مستوجب آتش باشد؟ آن گاه فرمود : هيچ كس ، از اولين و آخرين ، نيست مگر آن كه در روز قيامت به شفاعت محمّد صلى الله عليه و آله نيازمند است».
  2. «مَنْ یشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً یکُنْ لَهُ نَصِیبٌ مِنْهَا وَمَنْ یشْفَعْ شَفاعَةً سَیئَةً یکُنْ لَهُ کِفْلٌ مِنْها» (نساء، ۸۵) کسی که شفاعت در کار نیکی کند، نصیبی از آن برای او خواهد بود؛ و کسی که شفاعت در معصیتی کند، سهمی از آن خواهد داشت.
  3. نثبت الشفاعة لنبینا محمد صلی الله علیه وسلم یوم القیامة حسب ما ورد، وکذلک نثبتها لسائر الأنبیاء، والملائکة، والأولیاء، والأطفال حسب ما ورد أیضا، ونسألها من المالک لها، والإذن فیها لمن یشاء من الموحدین، الذین هم أسعد الناس بها، کما ورد، بأن یقول أحدنا - متضرعا إلی الله تعالی: اللهم شفع نبینا محمدا صلی الله علیه وسلم فینا یوم القیامة، أو: اللهم شفع فینا عبادک الصالحین، أو ملائکتک، أو نحو ذلک، مما یطلب من الله، لا منهم؛ فلا یقال: یا رسول الله، أو یا ولی الله، أسألک الشفاعة، أو غیرها، کأدرکنی، أو أغثنی، أو اشفنی، أو انصرنی علی عدوی، ونحو ذلک، مما لا یقدر علیه إلا الله تعالی. فإذا طلب ذلک مما ذکر فی أیام البرزخ، کان من أقسام الشرک. الدرر السنیه، ج۱، ص۲۳۱
  4. «وَ یعْبُدُونَ مِنْ دُونِ الله ما لا یضُرُّهُمْ وَ لا ینْفَعُهُمْ وَ یقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللهِ قُلْ أَ تُنَبِّئُونَ الله بِما لا یعْلَمُ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ: و به جای خدا، چیزهایی را می پرستند که نه به آنان زیان می رساند و نه به آنان سود می دهد. و می گویند: «اینها نزد خدا شفاعتگران ما هستند.» بگو: آیا خدا را به چیزی که در آسمان ها و در زمین نمی داند، آگاه می گردانید؟ یونس/۱۸»
  5. «أُعْطِیتُ خَمْساً لَمْ یعْطَهُنَّ أَحَدٌ قَبْلِی: نُصِرْتُ بِالرُّعْبِ مَسِیرَةَ شَهْرٍ، وَجُعِلَتْ لِی الأَرْضُ مَسْجِداً وَطَهُوراً، فَأَیمَا رَجُلٍ فِی أُمَّتِی أَدْرَکَتْهُ الصَّلاةُ فَلْیصَلِّ، وَأُحِلَّتْ لِی الْمَغَانمُ وَلَمْ تَحِلَّ لأَحَدٍ قَبْلِی، وَأُعْطِیتُ الشَّفَاعَةَ، وَکَان النَّبی یبْعَثُ إلی قَوْمِهِ خَاصَّةً وَبُعِثْتُ إلی النَّاسِ عَامَّةً.» صحیح بخاری، ج ۱، ص۸۶؛ صحیح مسلم، ج ۲، ص۶۳
  6. وَرَ‌سُولًا إِلَیٰ بَنِی إِسْرَ‌ائِیلَ أَنِّی قَدْ جِئْتُکم بِآیةٍ مِّن رَّ‌بِّکمْ ۖ أَنِّی أَخْلُقُ لَکم مِّنَ الطِّینِ کهَیئَةِ الطَّیرِ فَأَنفُخُ فِیهِ فَیکونُ طَیرً‌ا بِإِذْنِ الله ۖ وَأُبْرِ‌ئُ الْأَکمَهَ وَالْأَبْرَ‌صَ وَأُحْیی الْمَوْتَیٰ بِإِذْنِ اللَه ۖ وَأُنَبِّئُکم بِمَا تَأْکلُونَ وَمَا تَدَّخِرُ‌ونَ فِی بُیوتِکمْ ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِک لَآیةً لَّکمْ إِن کنتُم مُّؤْمِنِینَ. و [او را به عنوان‌] پیامبری به سوی بنی اسرائیل [می‌فرستد، که او به آنان می‌گوید:] «در حقیقت، من از جانب پروردگارتان برایتان معجزه‌ای آورده‌ام: من از گل برای شما [چیزی‌] به شکل پرنده می‌سازم، آنگاه در آن می‌دمم، پس به اذن خدا پرنده‌ای می‌شود؛ و به اذن خدا نابینای مادرزاد و پیس را بهبود می‌بخشم؛ و مردگان را زنده می‌گردانم؛ و شما را از آنچه می‌خورید و در خانه هایتان ذخیره می‌کنید، خبر می‌دهم؛ مسلماً در این [معجزات‌]، برای شما -اگر مؤمن باشید- عبرت است.» آل عمران/۴۹
  7. قَالُوا یا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کنَّا خَاطِئِینَ ﴿۹۷﴾ قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکمْ رَ‌بِّی ۖ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّ‌حِیمُ. گفتند: «ای پدر، برای گناهان ما آمرزش خواه که ما خطاکار بودیم.» (۹۷) گفت: «به زودی از پروردگارم برای شما آمرزش می‌خواهم، که او همانا آمرزنده مهربان است.» سوره یوسف، آیه ۹۷ و ۹۸
  8. وَمَا أَرْ‌سَلْنَا مِن رَّ‌سُولٍ إِلَّا لِیطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوک فَاسْتَغْفَرُ‌وا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّ‌سُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَّ‌حِیمًا. و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر آنکه به توفیق الهی از او اطاعت کنند. و اگر آنان وقتی به خود ستم کرده بودند، پیش تو می‌آمدند و از خدا آمرزش می‌خواستند و پیامبر [نیز] برای آنان طلب آمرزش می‌کرد، قطعاً خدا را توبه‌پذیرِ مهربان می‌یافتند. سوره نساء، آیه ۶۴
  9. وَرَ‌سُولًا إِلَیٰ بَنِی إِسْرَ‌ائِیلَ أَنِّی قَدْ جِئْتُکم بِآیةٍ مِّن رَّ‌بِّکمْ ۖ أَنِّی أَخْلُقُ لَکم مِّنَ الطِّینِ کهَیئَةِ الطَّیرِ فَأَنفُخُ فِیهِ فَیکونُ طَیرً‌ا بِإِذْنِ اللَّهِ ۖ وَأُبْرِ‌ئُ الْأَکمَهَ وَالْأَبْرَ‌صَ وَأُحْیی الْمَوْتَیٰ بِإِذْنِ اللَّهِ ۖ وَأُنَبِّئُکم بِمَا تَأْکلُونَ وَمَا تَدَّخِرُ‌ونَ فِی بُیوتِکمْ ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِک لَآیةً لَّکمْ إِن کنتُم مُّؤْمِنِینَ. و [او را به عنوان‌] پیامبری به سوی بنی اسرائیل [می‌فرستد، که او به آنان می‌گوید:] «در حقیقت، من از جانب پروردگارتان برایتان معجزه‌ای آورده‌ام: من از گل برای شما [چیزی‌] به شکل پرنده می‌سازم، آنگاه در آن می‌دمم، پس به اذن خدا پرنده‌ای می‌شود؛ و به اذن خدا نابینای مادرزاد و پیس را بهبود می‌بخشم؛ و مردگان را زنده می‌گردانم؛ و شما را از آنچه می‌خورید و در خانه هایتان ذخیره می‌کنید، خبر می‌دهم؛ مسلماً در این [معجزات‌]، برای شما -اگر مؤمن باشید- عبرت است.» سوره آل عمران، آیه ۴۹


منابع

  • قرآن مجید
  • ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، مجمع الملک فهد لطباعة المصحف الشریف، المدینة النبویة، ۱۴۱۶ه.
  • ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ۱۵،‌دار بیروت و‌دار صادر، ۱۳۸۸ ق.
  • أبو محمد عبد الله بن عبد الرحمن الدارمی، التمیمی السمرقندی، سنن الدارمی،دار المغنی، المملکة العربیة السعودیة، ۱۴۱۲ق.
  • ابوداود سجستانی، سلیمان بن اشعث، سنن أبی داود، المکتبة العصریة، بیروت، بی‌تا.
  • ابوعیسی، الترمذی (المتوفی: ۲۷۹ه)، سنن الترمذی،شرکة مکتبة ومطبعة مصطفی البابی الحلبی – مصر، ۱۳۹۵ق.
  • احمد بن شعیب، سنن نسائی(السنن الصغری)، مکتب المطبوعات الإسلامیة، حلب، ۱۴۰۶ ه‍.ق.
  • الدرر السنیة فی الاجوبة النجدیة، علماء نجد، محقق: عبدالرحمان بن محمد، چاپ ششم، ۱۴۱۷ق.
  • رضوانی، علی اصغر، سلفی گری و پاسخ به شبهات، انتشارات مسجد مقدس جمکران.
  • زمخشری محمود،الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، دارالکتاب العربی، بیروت، ۱۴۰۷ق.
  • سبحانی، جعفر، منشور جاوید، قم، موسسۀ امام صادق(ع)، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • سید مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، قم، دار القرآن الکریم، ۱۴۰۵ق.
  • طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، ۱۳۷۲ش.
  • طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، [بی‌تا].
  • فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق.
  • قاموس الکتاب المقدس، قاهره،‌دار الثقافة.
  • قرطبی، محمد بن احمد الانصاری، یوم الفزع الاکبر، محقق: محمد ابراهیم سلیم، مصر، الطبع و النشر مکتبة القرآن، [بی‌تا].
  • عبد الرحمن بن حسن بن محمد بن عبد الوهاب، کتاب التوحید وقرة عیون الموحدین، المملکة العربیة السعودیة، ۱۴۱۱ق.
  • مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعه لدرر الاخبار الأئمه الأطهار، بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۳ق.
  • مجموع مؤلفات شیخ محمد بن عبدالوهاب، المملکة العربیة السعودیة.
  • محمد بن عبد الوهاب،کشف الشبهات، وزارة الشؤون الإسلامیة والأوقاف والدعوة والإرشاد، المملکة العربیة السعودیة، ۱۴۱۸ه.
  • محمدیان، بهرام و دیگران؛ دایرة المعارف کتاب مقدس؛ انتشارات روز نو، ۱۳۸۰هش، چاپ اول.
  • مکارم شیرازی، ناصر، اعتقاد ما (شرح فشرده‌ای از عقاید شیعه امامیه) ‫قم‫: نسل جوان‫، ۱۳۸۹.

پیوند به بیرون