معاد

معاد
اسلام

معاد، از اصول دین اسلام به معنای بازگرداندن انسان پس از مرگ به زندگی در روز قیامت است. بنابر این اصل، همه انسانها در روز قیامت دوباره زنده می‌شوند اعمال آنها در پیشگاه الهی سنجیده می‌گردد و به کیفر یا پاداش درستکاری یا بدکاری خود می‌رسند. معاد در دین اسلام، اهمیت بسیاری دارد و حدود یک سوم آیات قرآن کریم، درباره معاد و مسائل پیرامونی آن است. اعتقاد به این اصل، نقشی مهم در رفتار مسلمانان و میل آنان به نیکوکاری و دوری از کارهای ناشایست دارد.

بر اساس آیات قرآن و روایات، معاد روحانی و جسمانی است هرچند در مورد کیفیت جسم در قیامت اختلاف نظر وجود دارد. مهم‌ترین اشکال‌هایی که در مورد این اصل مطرح شده است شبهه آکل و ماکول، شبهه اعاده معدوم و شبهه در مورد علم و قدرت خداوند است. قرآن کریم، برای اثبات امکان معاد به چند نمونه مشابه( مانند زنده شدن برخی انسان‌ها در دنیا، زنده شدن برخی حیوانات در دنیا و زنده شدن زمین و گیاهان، بعد از بین رفتن و خاک شدن) اشاره دارد. معاد با چند دلیل عقلی (مانند دلیل حکمت، دلیل عدالت، دلیل رحمت ) اثبات می‌شود.

مفهوم‌شناسی

معاد در اصطلاح متکلمان بازگشت روح به جسم در قیامت و زنده شدن دوباره او است تا به اعمال او رسیدگی شود؛ نیکوکاران به بهشت و نعمت‌های جاودانی و بدکاران به کیفر و عذاب خود برسند. سعدالدین تفتازانی، از عالمان اهل سنت در قرن هشتم قمری، چهار معنا برای معاد ذکر کرده است: بازگشت به وجود پس از فنا، جمع شدن اجزاء بدن پس از پراکندگی آنها، بازگشت به حیات پس از مرگ و بازگشت روح به بدن پس از جدایی آنها. به گفته علامه مجلسی، معاد در لغت یا مصدر میمی است یا اسم زمان و یا اسم مکان و براین اساس به سه معنا آمده است: بازگشت چیزی به جائى يا به حالى كه از آن منتقل شده، زمان بازگشت، مکان بازگشت.

اهمیت اعتقاد به معاد

اعتقادات شیعه
خداشناسی
توحید توحید ذاتیتوحید صفاتیتوحید افعالیتوحید عبادیصفات ذات و صفات فعل
فروع توسلشفاعتتبرکاستغاثه
عدل الهی
حُسن و قُبحبداءامر بین الامرین
نبوت
عصمت پیامبرانخاتمیتپیامبر اسلاممعجزهعدم تحریف قرآن
امامت
باورها عصمت امامانولایت تكوینیعلم غیبخلیفة‌اللهغیبتمهدویتانتظار فرجظهور • رجعت
امامان امام علیامام حسنامام حسینامام سجادامام باقرامام صادقامام کاظمامام رضاامام جوادامام هادیامام عسکریامام مهدی
معاد
برزخمعاد جسمانیحشرصراطتطایر کتبمیزان
مسائل برجسته
اهل‌بیتچهارده معصومکرامتتقیهمرجعیتولایت فقیه

اعتقاد به معاد، از دو جهت در زندگی انسان تأثیر دارد.

  • در زندگی فردی: نحوه عملکرد انسان، به تشخیص اهداف شخص از زندگی بستگی دارد. شناخت هدف نهایی زندگی برای رسیدن، نقش اساسی را در جهت دادن به فعالیت‌ها وانتخاب و گزینش کارها دارد. کسی که زندگی را تنها منحصر در زندگی دنیایی می‌پندارد، تمام تلاش خود را برای رسیدن به لذت‌های مادی و بهره‌مندی بیشتر از نعمت‌های دنیا به‌کار می‌بندد. در مقابل، کسی که حقیقت خود را فراتر از پدیده‌های مادّی می‌داند و مرگ را پایان زندگی نمی‌داند برنامه زندگی‌اش را به‌گونه‌ای طرح و اجرا می‌کند که هر چه بیشتر و بهتر برای زندگی ابدیش سودمند باشد.
  • در زندگی اجتماعی: تأثیر نگاه انسان به زندگی و اعتقاد به جهانی دیگر، در زندگی اجتماعی و رفتارهای متقابل افراد نسبت به یکدیگر نیز تأثیر به‌سزائی دارد و اعتقاد به حیات اخروی و پاداش و کیفر ابدی، نقش مهمی را در رعایت حقوق دیگران و احساس و ایثار نسبت به نیازمندان، بازی می‌کند. در جامعه‌ای که چنین اعتقادی زنده باشد برای اجرای قوانین و مقررات عادلانه و جلوگیری از ظلم و تجاوز به دیگران، کمتر نیاز به اِعمال زور و فشار خواهد بود و به‌صورت طبیعی، درصورتی‌که این اعتقاد، جهانی و همگانی شود، مشکلات بین‌المللی هم به‌صورت چشمگیری کاهش خواهد یافت.

اهمیت این اصل اعتقادی تا آنجاست که حتّی اعتقاد به توحید، به تنهایی و بدون اعتقاد به معاد، نمی‌تواند تأثیر کامل و گسترده‌ای در بخشیدن جهت مطلوب به زندگی داشته باشد. همین مسئله به‌روشنی راز توجه شدید و تأکید ادیان آسمانی و به‌خصوص دین اسلام به آن، و تلاش فراوان پیامبران الهی برای محکم شدن این عقیده در دل مردم را آشکار می‌کند.

وابستگی معاد به مسئله روح

در صورتی می‌توان تصویر صحیحی از معاد و زندگی پس از مرگ داشت که درک درستی از چیستی روح و رابطه آن با بدن داشته باشیم. در این نگاه، روح را غیر از بدن و خواص آن دانسته‌اند.

در این رویکرد، توجه و قبول چند نکته در مورد روح لازم است:

  • پذیرفتن وجود روح؛
  • پذیرفتن اینکه روح، امری است جوهری نه از قبیل اعراض بدن؛
  • پذیرفتن اینکه روح، از بدن مستقل است و بعد از متلاشی شدن بدن باقی می‌ماند.
  • پذیرفتن اینکه ترکیب انسان از روح و بدن از آن دست ترکیب‌هایی نیست که با از بین رفتن یک جزء از آن، جزء دیگر نیز نابود می‌شود. بلکه روح، بخش اصلی انسان است و تا آن، باقی باشد انسانیت انسان و شخصیت شخص، محفوظ خواهد بود.

به همین جهت است که عوض شدن سلول‌های بدن، آسیبی به وحدت شخص نمی‌رساند؛ زیرا ملاک وحدت حقیقی انسان، همان وحدت روح اوست. همین امر است که در هنگام مرگ، توسط ملک‌الموت قبض می‌شود، درحالی‌که بدن این انسان، به‌مرور پوسیده شده و از بین می‌رود.

قرآن کریم با اشاره به این حقیقت در پاسخ منکرین معاد که می‌گفتند: «چگونه ممکن است انسان بعد از متلاشی شدن اجزای بدنش حیات جدیدی بیابد؟» می‌فرماید:

قُلْ یَتَوَفّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ (ترجمه: بگو (شما نابود نمی‌شوید بلکه) فرشته مرگ شما را می‌گیرد.)

نظرات مختلف در مورد معاد

نوشتار اصلی: معاد جسمانی

گفته شده در پذیرش اصل معاد میان مسلمانان اختلافی وجود ندارد؛ اما در کیفیت و حقیقت آن اختلافاتی هست. درباره چگونگی معاد نظرات مختلفی ارائه شده است که عبارتند از:

  1. معاد روحانی: فیلسوفان مشاء که اعتقاد به معاد جسمانی را غیر قابل قبول می‌دانستند، معتقد بودند که معاد عبارت است از بازگشت روح انسان، بدون اینکه جسم انسان بازگشتی داشته باشد. جسم انسان، پس از مرگ نیست و نابود می‌شود و تبدیل به خاک می‌شود و تنها روح است که باقی می‌ماند. البته به اعتقاد ابن سینا، بزرگ‌ترین فیلسوف مشاء، با وجود اینکه از نظر عقلی، بازگرداندن جسم در روز قیامت قابل اثبات نیست، ولی چون پیامبر اکرم(ص) از آن خبر داده است، همین برای ما حجت است و باید به آن معتقد شد.
  2. معاد جسمانی: بر اساس این رویکرد، بدن انسان تشکیل دهنده تمام حقیقت انسان است و پس از مرگ متلاشی می‌شود. هنگام قیامت، این بدن متلاشی شده با توجه به علم و قدرت مطلق خداوند بازسازی شده و باز می‌گردد. در این دیدگاه، روح بازگشتی ندارد. به گفته فیاض لاهیجی، بیشتر متکلمان چنین دیدگاهی دارند.
  3. معاد جسمانی و روحانی: این دیدگاه، جمع دو دیدگاه پیشین است و به محققان از متکلمان و حکمای مسلمان نسبت داده شده است. طرفداران این دیدگاه، نظر خود را به چندین صورت ارائه کرده‌اند:
۱. بازگشت روح به بدن مادی دنیایی
۲. بازگشت روح به بدن مثالی
۳. بازگشت بدن عنصری به سمت روح مجرد
۴. بازگشت روح به بدن عنصری تکامل یافته
۵. بازگشت روح به بدنی متناسب با ملکات خود
۶. بازگشت روح با بدن هورقلیایی.

انکار معاد: متکلمین قدیم فکر می‌کردند انسانی که می‌میرد، کاملاً از بین می‌رود. بنابراین، معادی که ادیان از آن سخن می‌گویند به معنای اعاده معدوم است، پس یا باید بگوییم که معاد محال است و یا اینکه اعاده معدوم محال نیست. فیاض لاهیجی انکار معاد را به فیلسوفان طبیعت‌گرای قدیم نسبت داده است.

اثبات معاد

برای اثبات معاد دودسته دلیل می‌توان بیان کرد. دسته اول، ضرورت وجود جهانی دیگر را اثبات می‌کند و دسته دوم، با کمک آیات و روایات و با بیان موارد مشابه، ممکن بودن آن را نمایان می‌کند.

دلایل ضرورت معاد

  • دلیل فطرت:

این دلیل از چند مقدمه تشکیل شده است و از میل فطری عمومی بین انسان‌ها برای اثبات معاد بهره می‌گیرد.

- هر انسانی میل به بقا و ماندگاری دارد؛
- خداوند هیچ میلی را در انسان بیهوده نیافریده است؛ زیرا خداوند حکیم است و حکیم کار بیهوده و لغو انجام نمی‌دهد؛
- این دنیا، بقاء و جاودانگی ندارد؛

بنابراین، لازم است جهانی ابدی وجود داشته باشد تا میل به بقای انسان، در آن برآورده شود.

  • دلیل حکمت:
- جهان و انسان، آفریده خداوند است؛
- آفرینش خداوند، مانند سایر کارهای او، بی‌هدف و بیهوده نیست؛
- خداوند، جهان را به صورتی آفریده که بیشترین خیر و کمال را برای بندگانش ایجاد کند؛
- جهان مادی، مجموعه از خیر و شر است که با یکدیگر ناسازگاری و درگیری دارند؛
- انسان، دارای روح قابل بقاء و ماندگاری است و می‌تواند به کمالی جاودانی برسد؛
- اگر زندگانی انسان منحصر در همین زندگی دنیایی باشد، هدف خداوند از آفرینش انسان و جهان تأمین نمی‌شود و در این صورت این سؤال مطرح می‌شود که چرا خداوند می‌سازد و از میان می‌برد؛

بنابراین، با توجه به قطعی بودن حکمت خداوند، حتماً باید جهانی دیگر ورای این دنیای مادی باشد تا حکمت و هدف او از آفرینش تأمین شود. به‌خصوص با توجه به رنج‌هایی که در زندگی دنیا وجود دارد که اگر جهانی دیگر نباشد که مانند زندگی دنیا مستلزم رنج نباشد، ادامه همین زندگی دنیایی، حتی اگر تا ابد نیز امکان داشت با حکمت الهی ناسازگار بود. قرآن کریم در آیه زیر به‌خوبی به این دلیل اشاره دارد:

وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَینَهُما لاعِبینَ* ما خَلَقْناهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لکنَّ أَکثَرَهُمْ لایَعْلَمُونَ* إِنَّ یوْمَ الْفَصْلِ میقاتُهُمْ أَجْمَعینَ (ترجمه: ما آسمان‌ها و زمین و آنچه را که در میان آن دو است بیهوده نیافریدیم. ما آن‌ها را جز به‌حق نیافریدیم، اما اکثر مردم نمی‌دانند. قطعا روز جدایی، وعده‌گاه همه آنان است.)

  • دلیل رحمت:
- خداوند، رحیم است؛
- رحمت خداوند، شامل تمام موجودات می‌شود؛
- شمول رحمت الهی نسبت به بندگان، مستلزم این است که هر موجودی از به فعلیت رسیدن و شکوفا شدن استعدادهایی که دارد، محروم نشود؛
- انسان به واسطه کارهای اختیاری در این دنیا، کمال یافته و قابلیت بهره‌مندی از نعمت‌های معنوی را می‌یابد؛
- این دنیا، به واسطه محدودیت‌های مادی، ظرفیت استفاده انسان از ثمره کمالات ناشی از اعمال اختیاری را ندارد؛

بنابراین، باید عالم دیگری باشد که هر کس از نتیجه کمالاتی که به دست آورده، برخوردار گردد. در آیه ۱۲ سوره انعام به این مسئله اشاره شده است:

قُلْ لِمَنْ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلْ لِلَّهِ کتَبَ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ لارَیبَ فیهِ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لایُؤْمِنُونَ (ترجمه: بگو: «آنچه در آسمانها و زمین است از آنِ کیست؟» بگو: «از آنِ خداست» که رحمت را بر خویشتن واجب گردانیده است. یقیناً شما را در روز قیامت- که در آن هیچ شکی نیست- گِرد خواهد آورد. خودباختگان کسانیاند که ایمان نمی‌آورند..)

  • دلیل عدالت:
- یکی از صفات خداوند، عدالت است؛
- انسان در این دنیا در انتخاب و انجام کارهای خوب و بد آزاد است؛
- برخی از انسان‌ها از آزادی خود استفاده مثبت کرده و برخی اهل گناه و معصیت شدند؛
- در مورد بندگان، عدالت حکم می‌کند که هر کس نتیجه عمل خود را به‌صورت کامل ببیند؛ صالحان، پاداش ببینند و تبهکاران، مجازات شوند؛
- این دنیا ظرفیت آن را ندارد تا انسان نتیجه اعمال خود را به‌صورت کامل ببیند. چنانکه بسیاری از انسان‌ها به مجازات و پاداش اعمال خود نرسیده‌اند؛

بنابراین، همان‌طور که این جهان سرای آزمایش بندگان و تکلیف است، باید جهان دیگری باشد که سرای پاداش و کیفر و ظاهر شدن نتایج اعمال افراد باشد و هر فردی به ثمره اعمال خود برسد، تا عدالت خداوند تحقق یابد. خداوند متعال در چند آیه از قرآن کریم به مساوی نبودن نیکوکار و بدکار و برخورد متفاوت خداوند با آنان اشاره دارد و می‌فرماید:

أَمْ حَسِبَ الَّذینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ کالَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَواءً مَحْیاهُمْ وَ مَماتُهُمْ ساءَ ما یَحْکمُونَ* وَ خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ لِتُجْزی کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ وَ هُمْ لایُظْلَمُونَ (ترجمه: آیا کسانی که مرتکب کارهای بد شده‌اند پنداشته‌اند که آنان را مانند کسانی قرار می‌دهیم که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند [به طوری‌که] زندگی آن‌ها و مرگشان یکسان باشد؟ چه بد داوری می‌کنند. و خدا آسمان‌ها و زمین را به حقّ آفریده است، و تا هرکسی به [موجب] آنچه به دست آورده پاداش یابد، و آنان مورد ستم قرار نخواهند گرفت.)

دلایل امکان معاد

کسانی که به قرآن کریم ایمان دارند، با نمونه‌های مشابهی از زنده شدن موجودات پس از تغییر شکل یافتن و مرگ، اطمینان می‌یابند معاد امری ممکن و شدنی است و خداوند بر انجام آن توانا است. مواردی از زنده شدن مردگان که قرآن کریم از آن یاد می‌کند عبارت‌اند از:

  • اصحاب کهف: قرآن کریم از گروهی یاد می‌کند که برای در امان ماندن از آزار مشرکان و حفظ ایمان خود به غاری در بیرون شهر پناه بردند. اینان برای رفع خستگی، تصمیم گرفتند، اندکی استراحت کنند. اما ۳۰۹ سال به خواب رفتند. خداوند متعال، حکمت زنده کردن این افراد و آگاه شدن مردم از این جریان را، شناخت و اطمینان مردم نسبت به وقوع قیامت معرفی کرده است:

وَ کذَلِک أَعْثَرْنَا عَلَیهِمْ لِیَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ لارَیبَ فِیهَا (ترجمه: و بدین گونه [مردم آن دیار را] بر حالشان آگاه ساختیم تا بدانند که وعده خدا راست است و [در فرا رسیدن] قیامت هیچ شکی نیست.)

  • زنده شدن مردگان توسط حضرت عیسی(ع): آیات قرآن کریم، به‌روشنی نشان می‌دهد که حضرت عیسی(ع)، کسانی که روح از بدنشان جدا شده بود و مرده بودند را به اذن خداوند زنده می‌کرد.

وَ أُبْرِئُ الْأَکمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْی الْمَوْتی بِإِذْنِ اللَّهِ (ترجمه: و شفا می‌دهم کور مادرزاد را و پیس را و زنده می‌کنم مرده را به اذن پروردگار.)

  • رویش گیاهان پس از خشک شدن شباهت زیادی به زنده شدن انسان پس از مرگ دارد. در قرآن کریم رویش دوباره گیاهان را نمونه‌ای از زنده کردن مردگان برشمرده است:

فَانظُرْ إِلَی آثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ کیفَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ ذَلِک لَمُحْیِی الْمَوْتَی وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ (ترجمه: پس به آثار رحمت خدا بنگر که چگونه زمین را پس از مرگش زنده می‌گرداند. در حقیقت، هم اوست که قطعاً زنده کننده مردگان است، و اوست که بر هر چیزی تواناست.)

مواردی دیگری چون زنده شدن پرندگان و زنده شدن عزیر پیامبر در قرآن کریم یاد شده که نمونه‌هایی از زندگانی دوباره یافتن است.

معاد در قرآن

توجه قرآن به معاد

بیش از یک سوم آیات قرآن در مورد زندگی ابدی است. می‌توان این آیات را در هشت گروه دسته بندی کرد که عبارتند از:

  1. آیاتی که لزوم ایمان به آخرت را بیان می‌کند؛
  2. آیاتی که به نتایج و پی‌آمدهای ناگوار انکار معاد پرداخته است؛
  3. آیاتی که به نعمتهای ابدی بهشت اشاره دارد؛
  4. آیاتی که به بیان عذاب‌های جاودانی جهنم پرداخته است؛
  5. آیاتی که به رابطه اعمال نیک و بد با نتایج آن در قیامت اشاره دارد؛
  6. آیاتی که امکان و ضرورت رستاخیر را مورد توجه و توضیح قرار داده است؛
  7. آیاتی که به سؤالات و شبهات منکران معاد، پاسخ داده است؛
  8. آیاتی که منشأ تبهکاری‌ها وکجروی‌ها را فراموش کردن یا انکار قیامت و روز حساب دانسته است.

از دقت در آیات قرآنی به دست می‌آید که بخش عمده‌ای از سخنان پیامبران و بحث‌ها و جدال‌های آنان با مردم، اختصاص به موضوع معاد داشته است و حتی می‌توان گفت که تلاش آنها برای اثبات این اصل، بیش از تلاشی بوده که برای اثبات توحید کرده‌اند. علت این امر هم آن بوده که مردم در پذیرفتن این اصل، سرسختی بیشتری نشان می‌دهند.

علت انکار معاد

از نگاه قرآن، ریشه وعلت سرسختی مردم در قبول اصل معاد، چند چیز می‌تواند باشد.

  • اولین عامل، عاملی است که در انکار هر امر غیبی و غیر محسوسی وجود دارد. در نگاه مادی و حس‌گرایانه، هر امر غیر مادی، مورد انکار قرار می‌گیرد.
  • دومین عامل، یک انگیزه روانی است و آن میل به راحتی، بی‌بندوباری و عدم مسئولیت است. زیرا اعتقاد به قیامت و محاسبه اعمال، پشتوانه نیرومندی برای احساس مسؤولیت و پذیرفتن محدودیتهای رفتاری و خودداری از ظلم و گناه است و با انکار آن، راه برای هوسرانی‌ها باز می‌شود:

أَ یحْسَبُ الْإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ. بَلی قادِرِینَ عَلی أَنْ نُسَوِّی بَنانَهُ. بَلْ یرِیدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ (ترجمه: آیا انسان چنین می‌پندارد که استخوانهایش را (پس از متلاشی شدن) جمع نخواهیم کرد؟ چرا (این کار را خواهیم کرد در حالی که) تواناییم که سر انگشتانشان را (مانند اول) هموار سازیم. بلکه انسان می‌خواهد جلوی خویش را باز کند (و بی‌بندوبار باشد).)

  • سومین عامل نیز بر اثر یک سری مباحث نظری و وجود برخی ابهام‌ها در مورد معاد و نحوه تحقق آن است.

پاسخ به چند اشکال در مورد معاد

  • شبهه آکل و مأکول:
نوشتار اصلی: آکل و مأکول

بر اساس این سؤال که یکی از قدیمی‌ترین شبهات در مورد معاد جسمانی است، اگر انسانی معین غذای انسان دیگر شود، اجزای مأکول(خورده شده) در روز معاد یا در بدن آکل(خورنده) باز می‌گردد و یا در بدن مأکول؟ به هر صورت که فرض شود، بدن یکی از آن دو به صورت کامل در روز رستاخیز محشور نخواهد شد. فلاسفه مشاء بر اساس همین شبهه، معتقد بودند که معاد جسمانی از نظر عقلی قابل اثبات نیست. اما هر یک از متکلمان به دنبال پاسخ دادن به این سؤال برآمدند. بیشتر متکلمان، با تفکیک بین اجزای اصلی و غیر اصلی بدن و ادعای بازگشت اجزای اصلی بدن که به هیچ وجه در بدن موجود دیگری قرار نمی‌گیرند، در صدد پاسخ برآمدند. ملاصدرا با ارائه نظریه بدن مثالی که این شبهه شامل آن نمی‌شود، در صدد ارائه بیانی دیگر از معاد جسمانی برآمد.


  • شبهه اعاده معدوم:
نوشتار اصلی: اعاده معدوم

یکی از سؤال‌هایی که در مورد معاد مطرح شده است، این است که وقتی انسان می‌میرد، روح از بدن او می‌رود و پیکر او نابود می‌شود. حال اگر معاد واقعی باشد، خداوند باید موجودی که معدوم شده را دوباره بیافریند و چون اعاده معدوم به نظر فلسفی محال است، پس معاد نیز محال است. اما خداوند در قرآن کریم در پاسخ به چنین ایرادی بیان می‌کند که انسان با مرگ از بین نمی‌رود و معدوم نمی‌شود، بلکه فرشته مرگ، جان انسان را می‌ستاند و به سوی خداوند باز می‌گرداند. بنابراین، معاد اعاده و بازگرداندن چیزی که معدوم شده نیست، بلکه بازگشت روح موجود است.

وَ قَالُوا أَئِذَا ضَلَلْنَا فِی الْأَرْضِ أَئِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ بَلْ هُم بِلِقَاء رَبِّهِمْ کافِرُونَ* قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلَی رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ (ترجمه: و گفتند آیا وقتی در [دل] زمین گم شدیم آیا [باز] ما در خلقت جدیدی خواهیم بود؟ [نه] بلکه آنها به لقای پروردگارشان [و حضور او] کافرند* بگو فرشته مرگی که بر شما گمارده شده جانتان را می‌ستاند آنگاه به سوی پروردگارتان بازگردانیده می‌شوید.)

  • سؤال در مورد علم و قدرت خداوند و عدم قابلیت بدن:

قران کریم در پاسخ این سؤال، به چند صورت پاسخ داده است. گاه با تشبیه معاد به رویش دوباره زمین و گاه با مقایسه آن به خلقت اولیه انسانها قدرت خود را به آنان یادآور می‌شود.

یا أَیهَا النَّاسُ إِنْ کنْتُمْ فِی رَیبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاکمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَیرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَینَ لَکمْ... وَتَرَی الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَیهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنْبَتَتْ مِنْ کلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ (ترجمه: ای مردم! اگر درباره برانگیخته شدن در شک هستید پس [بدانید] که ما شما را از خاک آفریده‌ایم سپس از نطفه سپس از علقه آنگاه از مُضغه دارای خلقت کامل و [احیانا] خلقت ناقص تا [قدرت خود را] بر شما روشن گردانیم... و زمین را خشکیده میبینی و[لی] چون آب بر آن فرود آوریم به جنبش درمی‌آید و نمو می‌کند و از هر نوع [رستنی‌های] نیکو می‌رویاند.)

در مورد قابلیت بدنی که پوسیده شده برای اینکه دوباره بتواند زنده شود، می‌توان گفت که قواعد و نظامی که در عالم دنیا مشاهده می‌شود، تنها نظام ممکن در عالم نیست و اسباب و علتهایی که در این جهان، بر اساس تجربه شناخته می‌شوند، اسباب و علتهای انحصاری نیستند. نشانه این مطلب نیز آن است که در همین جهان، پدیده‌های خارق‌العاده‌ای مانند زنده شدن برخی از حیوانات و انسان‌ها رخ داده است که قرآن کریم به برخی از آنها اشاره کرده است.

در مورد علم الهی نیز به علم بی‌نهایت خداوند اشاره دارد و می‌فرماید:

قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَی* قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبِّی فِی کتَابٍ لایَضِلُّ رَبِّی وَ لَایَنسَی (ترجمه: گفت حال نسل‌های گذشته چگونه است. گفت علم آن در کتابی نزد پروردگار من است پروردگارم نه خطا می‌کند و نه فراموش می‌نماید.)

پانویس

  1. نگاه کنید به: فیاض لاهیجی، گوهر مراد، ۱۳۸۳ش، ص۵۹۵؛ مجلسی، حق الیقین، انتشارات اسلامیه، ج۲، ص۳۶۹؛ خاتمی، فرهنگ علم کلام، ۱۳۷۰ش، ج۱، ص۲۰۴.
  2. تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۸۲.
  3. مجلسی، حق الیقین، انتشارات اسلامیه، ص۳۶۹.
  4. مصباح یزدی، آموزش عقائد، ۱۳۷۷ش، ص۳۳۹-۳۴۱.
  5. مصباح یزدی، آموزش عقائد، ۱۳۷۷ش، ص۳۵۷-۳۵۰.
  6. فیاض لاهیجی، گوهر مراد، ۱۳۸۳ش، ص۶۲۱.
  7. ابن سینا، الشفا(الهیات)، ۱۴۰۴ق، ص۴۲۳؛ فخر رازی، الاربعین فی اصول الدین، ۱۹۸۶م، ج۲، ص۵۵.
  8. رجوع کنید به: خوش صحبت، «معاد جسمانی از منظر علامه طباطبایی با تأکید بر تفسیر المیزان»، ص۳۸.
  9. فیاض لاهیجی، گوهر مراد، ۱۳۸۳ش، ص۶۲۱.
  10. فیاض لاهیجی، گوهر مراد، ۱۳۸۳ش، ص۶۲۱.
  11. نگاه کنید به: فخر رازی، الاربعین فی اصول الدین، ۱۹۸۶م، ج۲، ص۳۹.
  12. فیاض لاهیجی، گوهر مراد، ۱۳۸۳ش، ص۶۲۱.
  13. فیض کاشانی، علم الیقین، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۸۲۷؛ خمینی، شرح چهل حدیث، ۱۳۷۸ش، ص۱۸۶.
  14. مصباح یزدی، آموزش عقائد، ۱۳۷۷ش، ص۳۶۴-۳۶۵؛ سعیدی مهر، آموزش کلام اسلامی، ۱۳۸۵ش، ج۲، ص۲۷۴.
  15. رجوع کنید به: حلی، کشف المراد، ۱۳۸۲ش، ص۲۵۸.
  16. ربانی گلپایگانی، عقاید استدلالی، ۱۳۸۰ش، ج۲، ص۱۹۰.
  17. مصباح یزدی، آموزش عقائد، ۱۳۷۷ش، ص۳۶۶؛ محمدرضایی، اندیشه اسلامی، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۱۸۷
  18. مانند سوره بقره، آیه ۴؛ سوره نمل، آیه ۳
  19. مانند سوره اسراء، آیه۱۰؛ سوره فرقان، آیه۱۱؛ سوره صبا، آیه۸؛ سوره مؤمنون، آیه۷۴
  20. مانند سوره الرحمن، آیه۴۶ تا آخر؛ سوره الواقعه، آیه۱۵-۳۸؛ سوره الدهر آیه۱۱-۲۱
  21. مانند سوره الحاقه، آیه۲۰-۲۷؛ سوره الملک، آیه ۶-۱۱؛ سوره الواقعه، آیه ۴۲، ۵۶.
  22. مانند سوره ص، آیه۲۶؛ سوره سجده، آیه۱۴۰
  23. ملاصدرا، اسفار الاربعه، ۱۹۸۱م، ج۹، ص۱۹۰-۱۹۱؛ حسینی تهرانی، معاد شناسی، ۱۴۲۳ق، ج۶، ص۸۵-۱۱۷
  24. سوره رعد، آیه ۵
  25. مصباح یزدی، آموزش عقائد، ۱۳۷۷ش، ص۳۸۰

منابع

  • ابن سینا، حسین بن علی، الشفا(الالهیات)، قم، مکتبة آیة الله مرعشی، ۱۴۰۴ق.
  • تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تحقیق عبدالرحمن عمیره، افست قم، الشریف الرضی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق
  • حسینی تهرانی، سید محمد حسین، معاد شناسی، مشهد، نور ملکوت قرآن، ۱۴۲۳ق.
  • حلی، حسن بن یوسف، الباب الحادی عشر مع شرحیه النافع یوم الحشر و مفتاح الباب، شرح و توضیح: فاضل مقداد و ابوالفتح بن مخدوم، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی، ۱۳۶۵ش.
  • حلی، حسن بن یوسف، کشف‌المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، قم، مؤسسه امام صادق، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
  • خاتمی، سید احمد، فرهنگ علم کلام: ش‍رح‌ ل‍غ‍ات‌ و اص‍طلاح‍ات‌ و اع‍لام‌ ع‍ل‍م‌ ک‍لام‌، تهران، نشر صبا، ۱۳۷۰ش.
  • خمینی، سید روح الله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۸ش.
  • خوش صحبت، مرتضی، «معاد جسمانی از منظر علامه طباطبایی با تأکید بر تفسیر المیزان»، قم، مجله معرفت کلامی، ش۱۲، بهار و تابستان ۱۳۹۳.
  • رازی، فخرالدین، الاربعین فی اصول الدین، قاهره، مکتبة الکلیات الازهریه، ۱۹۸۶م.
  • ربانی گلپایگانی، علی، عقاید استدلالی، قم، انتشارات نصایح، ۱۳۸۰ش.
  • سعیدی مهر، محمد،آموزش کلام اسلامی، قم، کتاب طه، ۱۳۸۵ش.
  • فیاض لاهیجی، ملاعبدالرزاق، گوهر مراد، تهران، نشر سایه، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • فصلنامه معرفت کلامی، سال سوم، شماره دوم، پاییز و زمستان ۱۳۹۱ش.
  • فیض کاشانی، علم الیقین فی اصول الدین، تحقیق محسن بیدار فر، قم، نشر بیدار، ۱۴۱۸ق.
  • کدیور، محسن، مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقا علی مدرس طهرانی، تهران، مؤسسه اطلاعات، ۱۳۷۸ش.
  • مجلسی، محمدباقر، حق الیقین، تهران، انتشارات اسلامیه، بی‌تا.
  • محمد رضایی، محمد و سبحانی، جعفر، اندیشه اسلامی، قم، دفتر نشر معارف، ۱۳۸۵ش.
  • مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقائد، تهران، شرکت چاپ و نشر بین الملل، ۱۳۷۷ش.
  • ملاصدرا، صدرالدین محمد، الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة العقلیة، بیروت،‌دار احیاء التراث، الطبعة الثالثة، ۱۹۸۱م.

پیوند به بیرون