ابلیس
اِبلیس نام جن یا فرشتهای که از فرمان خدا در سجده کردن بر آدم سرپیچی کرد و از درگاه خدا رانده شد. بیشتر مفسران او را از جنیان دانسته و اندکی نیز او را فرشته شمردهاند.
ابلیس پس از نافرمانی از سجده بر آدم، مورد لعن خدا قرار گرفت و رانده شد، سپس درخواست کرد که تا قیامت زنده بماند ولی خدا وعده داد تا وقتی معین به او مهلت دهد. ابلیس قسم یاد کرد که همه تلاش خود را تا روزی که مهلت دارد برای انحراف فرزندان آدم به کار گیرد. تنها کاری که او در این راه میکند دعوت به بدیها است و کسی را مجبور به این کار نمیکند. سرانجام او و پیروانش دوزخ خواهد بود.
واژه شناسی
درباره ریشه لغوی واژه «ابلیس» دو دیدگاه وجود دارد:
- برخی از لغتشناسان و مفسّران، ابلیس را واژهای عربی بر وزن «افعیل» دانستهاند که از ریشه (ب ل س) اشتقاق یافته است. این واژه در لغت به معنای یأس، حزن، درماندن، سکوت و حزن ناشی از یأس و ترس، پشیمانی و حیرت آمده و ابلیس، بدان روی بدین نام خوانده شده که از هر خیر یا از رحمت الهی مأیوس شد. براساس این دیدگاه، غیرمنصرف بودن ابلیس به دلیل آن است که در زبان عربی کمنظیر و به نامهای بیگانه شباهت دارد.
- بیشتر لغتدانان، واژه ابلیس را برگرفته از زبانهای بیگانه (غیر عربی)میدانند و علّت غیرمنصرف بودن آن را عَلَم و غیرعربی بودن ذکر میکنند.
واژه ابلیس در قرآن کریم یازده بار به کار رفته که نُه بار آن در ضمن داستان آفرینش آدم و فرمان سجده بر وی آمده است. واژه شیطان و شیاطین نیز ۸۸ بار در قرآن به کار رفته که در بسیاری از موارد به معنای ابلیس است.
نامهای دیگر ابلیس
برابر برخی روایات، نام اصلی ابلیس، حارث (حَرَث) بوده است که به دلیل عبادت طولانی، او را عزازیل، یعنی عزیز خدا خطاب میکردند. وی پس از عُجب، ابلیس نامیده شد و پس از امتناع از سجده و راندهشدن از درگاه الهی، الشیطان نام گرفت.
نامهای دیگر او، «ضریس، سرحوب، المتکوّن و المتکوّز» است. زرتشتیان او را «انگْرَ مَینیو» angra maienyo خوانند. کنیه و القاب ابلیس عبارتند از: اَبومُرّه (ابوقره)، ابوکردوس، ابولبینی (نام دختر وی) نائل، ابوالحسبان، ابوخلاف، ابودجانه.
ارتباط ابلیس و شیطان
ابلیس در قرآن کریم یازده بار به کار رفته که نُه بار آن در ضمن داستان آفرینش آدم و فرمان سجده بر وی آمده است.
واژه شیطان و شیاطین نیز ۸۸ بار در قرآن به کار رفته که در بسیاری از موارد به معنای ابلیس است. شیطان، اسم جنس و نامی فراگیر برای هر موجود شرور، متمرّد و فریبکار است. از بررسی موارد کاربرد واژه شیطان در قرآن و گفته مفسّران برمیآید که در اغلب موارد، مقصود از شیطان یا دستکم، مصداق بارز آن، همان ابلیس است. برخی تصریح کردهاند که شیطان اغلب به معنای ابلیس به کار رفته و عَلَم بالغلبه برای آن شده است.
ابلیس، جن یا فرشته؟
درباره این که ماهیت و حقیقت ابلیس از جنّ است یا ملائکه، دو دیدگاه وجود دارد:
از جنیان
حسن بصری و قتاده در روایت ابن زید،بلخی، رمانی و بسیاری دیگر چون سید مرتضی، ابوالفتوح رازی، زمخشری، قمی، سید قطب و مغنیه، ابلیس را از جن میدانند.
شیخ مفید، شیعه را بر این رأی دانسته و فخر رازی آن رابه معتزله نسبت داده است. بسیاری از دارندگان این رأی، به برخی روایات نیز استناد کردهاند.
(دلایل:) |
---|
صاحبان این رأی، افزون بر برخی روایات، ادلّه ذیل را نیز اقامه کردهاند:
براساس این دیدگاه، شمول فرمان سجده یا استثنای ابلیس از ملائک نشاندهنده آن نیست که وی جزو فرشتگان بوده است، زیرا این استثنا، یا استثنای منقطع است؛ یعنی استثنایی است که مستثنا(ابلیس) از جنس مستثنا منه (ملائک) نیست که این نوع استثنا در کلام عرب متداول بوده و کاربرد فراوانی دارد یا استثنایی متصل است؛ امّا به ادلّه ذیل، در ردیف فرشتگان شمرده شده است:
|
از فرشتگان
ابن عبّاس، ابن مسعود، قتاده، سعید بن مسیب، ابن جریح، ابن انباری، ابن جریر طبری، شیخ طوسی، بیضاوی و گروهی دیگر، ابلیس را از ملائک دانستهاند. آلوسی این رأی را به بیشتر صحابه و تابعان نسبت داده است.
(دلایل:) |
---|
صاحبان این دیدگاه، مسؤولیت ابلیس را (پیش از تمرّد) رئیس فرشتگان دنیا، سلطان دنیا، سلطان زمین، و خزانهدار بهشت شمردهاند. صاحبان این نظر، افزون بر روایات، به ظاهر آیاتی مانند:«و إِذ قُلنَا لِلملَائِکةِ اسجُدوا» تمسّک کرده و گفتهاند: اگر ابلیس از ملائک نبود، فرمان الهی شامل او نمیشد و میتوانست به این بهانه از سجده سرباز زند؛ هم چنین استثنای ابلیس از فرشتگان در چند آیه، نشان میدهد که ابلیس از ملائک بوده است؛ در غیر این صورت باید استثنا را منقطع بدانیم که مستلزم حمل بر مجاز و بر خلاف ظاهر و نیز مستلزم تخصیص عمومات است که محذور آن بیشتر از آن است که ابلیس را از ملائک بدانیم. صاحبان این نظر، در مقابل آیه «کَانَ مِنَ الجِنِّ» (کهف، ۵۰) گفتهاند: برخی برآنند که تفاوت میان فرشتگان و جنّ، تفاوت نوعی نیست؛ بلکه جنّ، صنفی از ملائک است. شاید بتوان قدیمترین مأخذ این عقیده را روایت ابن عبّاس دانست که میگوید: ابلیس از طایفهای از ملائک بوده که آنان را «الجنّ» مینامیدند و از میان ملائک، فقط این گروه، از «نارالسموم» آفریده شده بود و امّا این که چگونه ممکن است فرشتهای از فرمان الهی سرباززند، گفته میشود از قرآن فقط عصمت برخی از فرشتگان و نه همه آنان فهمیده میشود. علّت نامگذاری این فرشتگان به جنّ، به دلیل خزانهداری بهشت یا پنهانی از دیدگان بوده است بر اساس نظر برخی، ابلیس ابتدا از ملائک بود؛ امّا پس از نافرمانی، مسخ و از جنّیان شد. صاحبان این رأی، آیه «کَانَ مِنَ الجِنِّ» (کهف،۵۰) را به معنای «صار من الجن» گرفتهاند. شاید بتوان کلام زمخشری را به این رأی ناظر دانست که بر اساس آن، جمله «فَاخرُج مِنهَا» را به خروج از آفرینش نخستین معنا کرده است؛ یعنی پس از آن که سفید، زیبا و نورانی بود، او را سیاه، زشت و ظلمانی گردانید. |
ماجرای ابلیس
|
(نه آنگونه که دلخواه توست). |
مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۶۰، ص۲۵۰ |
شرح داستان بر اساس آیات سوره اعراف که با تفصیل بیشتری به این موضوع پرداخته، چنین است: هنگامی که خداوند، بشر را از گِل آفرید و از روح خویش در او دمید، به فرشتگان فرمان سجده بر وی داد. همه فرشتگان، جز ابلیس سجده کردند؛ ولی او تکبّر ورزید و از سجده سرباز زد. وقتی خداوند سبب را پرسید، ابلیس گفت: من از او بهترم؛ زیرا مرا از آتش و او را از گِل آفریدی؛ آنگاه خداوند ابلیس را از آن مقام راند و او را لعنت کرد. ابلیس از خداوند تا روز بَعث مهلت خواست و خدا به او تا روزی معلوم مهلت داد؛ سپس ابلیس سوگند یادکرد که همه بندگان به جز مُخلَصان را از راه به در بَرَد و خداوند به او و پیروانش وعده جهنّم داد. در دو مورد دیگر نیز واژه ابلیس آمده است: یکی در سوره سبأ،۲۰ که به پیروی قوم سبأ از او اشاره دارد و دیگری در سوره شعراء، ۹۵ که پایان کار او و پیروانش در روز بازپسین را گزارش میدهد.
امیرالمؤمنین(ع) در خطبه قاصعه نهج البلاغه ابلیس را «امامالمتعصبین» خوانده و در بارهاش فرموده: فرشتگان همه و همه سجده كردند، مگر ابليس كه نخوت و غيرت نابجا وى را فرا گرفت و بر آدم به خاطر خلقت خويش فخر فروشى كرد و به خاطر آفرينش خود در برابر آدم تعصّب پيشه ساخت، اين دشمن خدا پيشواى متعصّبان و سر سلسله متكبّران است، كه اساس تعصّب را پى ريزى كرد و با خداوند در رداى جبروتى به ستيز و منازعه پرداخت و لباس بزرگى را به تن پوشانيد و پوشش تواضع و فروتنى را كنار گذارد!
علامه مجلسی در جلد ۶۰ بحار الانوار ۱۷۷ روایت از معصومین در ارتباط با ابلیس یا شیطان نقل کرده است.(ر.ک:ابلیس در روایات)
کفر ابلیس
در سوره بقره، ۳۴ و ص، ۷۴ آمده است:«و کَانَ مِنَ الکفِرین». در این که مقصود از کفر، کفرِ عناد یا کفرِ جهالت است، بین مفسّران اختلاف نظر وجود دارد. پارهای به استناد اقرار وی که بر سر راه راست تو در کمین آنان خواهم نشست: «لاَقعُدَنَّ لَهم صِرَاطَکَ المُستقِیمَ» و آنان را گمراه خواهم کرد: «لَاُغوِینَّهُم...» او را عالم به دین حق و اضلال، و کفر او را کفر عناد دانسته و عدهای به دلیل این که اختیار شقاوت با علم به گمراهی را محال دانستهاند، کفر وی را کفرِ جهالت معرّفی کردهاند.
تبیین کفر ابلیس در کلام الهی به صیغه ماضی، موجب پیدایش آرای گوناگونی شده است: |
---|
۱. همان طور که از ظاهر آیه نیز برمیآید، ابلیس پیش از تمرّد کافر بوده است. براساس این دیدگاه، عبادت طولانی ابلیس، نه از سرِ ایمان و اخلاص، بلکه از روی ریا، نفاق و همرنگ شدن با جماعت فرشتگان بوده است. از سخن ابلیس در آیه «لَم أَکنْ لِاَسجُدَ لِبشر خَلقتَهُ مِن صَلصال مِن حَمإ مَسنون» برمیآید که وی پیش از صدور فرمان سجده نیز کافر بوده است. افزون بر ظواهر آیات، گفتوگوی مشهور ابلیس با فرشتگان را که در آن شبهاتی در حکمت آفرینش، فایده تکلیف و... از سوی او مطرح میشود، تأییدی بر کفر وی پیش از سرپیچی از فرمان خدا دانستهاند. ۲. ابلیس، نخست مؤمن بود؛ ولی به کفر گرایید. این رأی به چند صورت تبیین شده است:
|
ابلیس در سایر ادیان
از دیرباز اعتقاد به وجود شیطان و نیروهای شرور در میان ادیان و مذاهب وجود داشته است؛ به همین جهت در متون مقدّس ادیان و مذاهب پیشین، از ابلیس، ماهیت، گستره کوشش و راههای مقابله با او، کنام و فرجام وی سخن گفته شده است که در بسیاری از موارد، مشابه، بلکه هم سان و در برخی موارد متفاوت است.
شیطان در آئین زرتشت
در اوستا از وی با نام انگْرَمَینیو و در پَهْلوی، اَهرِمَن یا اهریمن یا آهِرْمَن به معنای «مینوی ستیهنده و دشمن» و در ادبیات پارسی، گنامینو به معنای «مینوی از میان برنده و نابود کننده» و با وصف «مایل به از میان بردن و نابود کردن» یاد شده است.
شیطان در یهودیت و مسیحیت
در میان یهودیان و مسیحیان نیز ابلیس، موجودی منفی و منفور شناخته میشود؛ اگرچه در سفر پیدایش، عامل فریب آدم و حوّا و هبوط آنان از بهشت، «مار» معرّفی شده است؛ البتّه عهد جدید به صراحت، ضمن گزارش ماجرای اخراج وی از آسمانها که به گونهای متفاوت آمده، مار را همان ابلیس شناسانده است.
در کتاب مقدّس، ابلیس مترادف با شیطان، و فرشته چاه بیانتها دانسته شده که به زبان عبری، او را «ابدون» و به یونانی «اپولیون» به معنای نابود کننده میخوانند؛ هم چنین مکرّر درباره وسوسه و فریبهای وی هشدار داده و از ویژگیهای وی با این تعابیر یاد شده است:رئیس دیوها، رئیس ارواح ناپاک، رئیس نیروهای پلید، از همان اوّل قاتل بود و از حقیقت نفرت داشت و در وجود او ذرهای حقیقت پیدا نمیشود، ذاتاً دروغگو، پدر تمام دروغگوها، و دشمن شما که چون شیری گرسنه، غرّان به هر سو میگردد تا طعمهای بیابد و آن را ببلعد. در کتاب مقدّس، ابلیس از فرشتگان دانسته شده و دامنه قدرت وی به گونهای گسترده است که از او با عنوان فرمانروای این دنیا، حاکم این دنیای پر از گناه و موجب جنون و صرع یاد شده و به توانایی او از این که به شکلی حتّی به هیأت فرشتگان نور درآید تا مردم را بفریبد، اشاره شده است. کتاب مقدّس، قساوت قلب را موجب سلطه وی معرفی و به آدمیان چنین سفارش کرده است:خودرا با تمام سلاحهای خدا مجهز کنید تا بتوانید در برابر وسوسهها و نیرنگهای شیطان بایستید؛ هم چنین از بخشش دیگران برای جلوگیری از بهره برداری شیطان، و ازدواج جهت رهایی از وسوسه شیطانو عدم پیوند با بیایمانان و تکیه برخداوند و استواری به صورت راههای مقابله با وی سخن به میان آمده است و آتش ابدی را سرای شیطان و ارواح شریر و فرجام وی دانسته است.
شیطان معرفی شده در فیلمهای هالیوود
متناسب با تواناییهای فوق العاده شیطان در نگرش انجیل مسیحیان، که او را فرشتهای قدرتمند و رانده شده که فرمانروای فعلی این دنیا است معرفی میکند نویسندگان و کارگردانان متعددی قدرت مستقل شیطان در مقابل خدا را در آثار خود برجسته کرده و زمینه شیطان پرستی را تقویت کردهاند. این نگرش با دیدگاه اسلام در معرفی شیطان به عنوان موجودی ضعیف که سلطه بر هیچکس ندارد متضاد است.
شیطان پرستی
شیطان پرستی به معنای عام یعنی: اطاعت از شیطان و پرستش آن به عنوان معبود. امروزه گروههای مختلفی به عنوان شیطان پرست مطرح هستند. این گونه افکارپیشینه ای هزاران ساله دارد و برخی دلیل آن را پرستش هر موجود دارای قدرت از سوی مردمان هزاران سال پیش و یا وجود دو خدای ضد هم یعنی خدای خیر و شر در اندیشههای پیشینیان میدانند.
برخی شیطان پرستان تنها به دلیل رفتار ضد دینی و ضد اخلاقی شیطان پرست خوانده میشوند و در حقیقت به جای خدامحوری گرایش به خود پرستی دارند نه اینکه واقعا موجود مافوق وقدرتمندی به نام شیطان را قبول داشته و بپرستند، و بعضی دیگر شیطان را موجودی قدرتمندتر از خدا دانسته و به پرستش او روی میآورند. بیشتر شیطان پرستان جادو محورند.
فلسفه آفرینش و امهال ابلیس
پس از آنکه ابلیس از انجام فرمان الهی در سجده بر آدم سر باز زد و از جایگاه خود رانده شد، از خداوند خواست که او را تا روز قیامت مهلت دهد و خداوند تا مدت معینی به او مهلت داد. این رویداد در آیات ۳۶ تا ۳۸ سوره حجر آمده است:«قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ إِلَىٰ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ؛ گفت: اى پروردگار من، مرا تا روزى كه دوباره زنده مىشوند مهلت ده. گفت: تو در شمار مهلتيافتگانى. تا آن روزى كه وقتش معلوم است.» برخی منابع حدیثی، روایاتی نقل کردهاند که بر اساس آن، مهلت دادن به ابلیس، پاداش عبادات طولانی او بوده است.
در آثار تفسیری شیعه، با استناد به اینکه از ابلیس جز شرارت برنمیخیزد، این پرسش مطرح شده که چرا خداوند با شناختی که از ابلیس داشت، او را آفرید و علاوه بر آن، مهلتخواهی او را پس از رانده شدن پذیرفت. ملاصدرا در تفسیر خود میگوید که حکمتهای آفرینش شیطان بسیار است، اما جز خدا کسی بر همه آنها احاطه ندارد.
علامه طباطبایی مفسر و فیلسوف شیعی بر این باور است که اگر در دنیا شر، فساد، تباهی، سختی، فقدان، نقص و ناتوانی و مانند اینها نباشند خیر، تندرستی، راحتی، داشتن، کمال و نیرومندی و مانند آنها مصداقی نخواهند داشت زیرا اینها اموری هستند که از تقابل و تضاد با یکدیگر به وجود میآیند. بنابر این شیطان نیز که به شر ومعصیت فرامیخواند، از ارکان نظام جهان انسانی است و منافاتی با اختیار انسانها ندارد بلکه برای تحقق سعادت نوع انسانی آفریده شده تا در پرتو او کمال و رشد اختیاری انسانها دستیافتنی باشد.
جوادی آملی، فیلسوف و مفسِّر معاصر، خلق ابلیس را نشانه رحمت خدا میداند چرا که اگر شيطان خلق نمیشد وسوسهای نمیبود و جنگ درونی وجود نمیداشت و سالک فرصت جهاد اکبر نمییافت.
فرجام ابلیس و «وقت المعلوم»
درباره اینکه مرگ ابلیس (وقت المعلوم در آیه ۸۰ و ۸۱ سوره ص: قَالَ فَإِنَّک مِنَ الْمُنظَرِینَ إِلَیٰ یوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ) چه زمانی و چگونه خواهد بود روایات مختلفی وجود دارد که سندهای محکمی ندارند. در برخی امام زمان(عج) او را به هنگام ظهور گردن میزند، در حدیث دیگری زمان مرگ او بین نفخه اول و دوم صور اسرافیل بیان شده است، و در نقل دیگری، ابلیس در زمان رجعت و به دست پیامبر(ص) کشته میشود. علامه مجلسی پس از نقل احادیث مختلف معتقد است شیطان تا پیش از قیامت وجود دارد و مرگ او در نفخ صور صورت میگیرد.
براساس آیات قرآن، در روز حشر، پس از داوری خداوند، ابلیس با اعلام بیزاری از پیروان خویش، مسؤولیت انحرافهای آنان را بر عهده خود ایشان دانسته، و در پایان، ابلیس و پیروانش همگی به دوزخ افکنده میشوند.
پانویس
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ۱۴۱۲ق، ص۱۴۳، ذیل واژه «بلس»؛ابن فارس، مقاییس اللغة، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص ۳۰۰، ذیل واژه «بلس»؛ فراهیدی، العین، ۱۴۱۴ق، ص۹۳، ذیل واژه «بلس».
- ↑ آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۶۴؛ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۲۵.
- ↑ زبیدی، تاج العروس، ۱۴۱۴ق، ج ۸، ص ۲۰۸، ذیل واژه «بلس».
- ↑ طریحی، مجمع البحرین، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۲۳۹؛ ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۴۸۳، ذیل واژه «بلس».
- ↑ دائرة المعارف الاسلامیه، ۱۹۳۳م، ج۱۴، ص۵۱؛ هاکس، قاموس کتاب مقدس، ۱۳۷۷ش، ص۵۴۵.
- ↑ سوره بقره، آیه ۳۴؛ سوره اعراف، آیه ۱۱؛ سوره حجر، آیه ۳۱-۳۲؛ سوره اسراء، آیه ۶۱؛ سوره کهف، آیه ۵۰؛ سوره طه، آیه ۱۱۶؛ سوره ص، آیه ۷۴-۷۵.
- ↑ حائری، دائرة المعارف الشیعیه العامه، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۹۹.
- ↑ طریحی، مجمع البحرین، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۲۳۹.
- ↑ شبستری، اعلام القرآن، ۱۳۷۹ش، ص۷۸؛ میبدی، کشف الاسرار، ۱۳۶۱ش، ج۱، ص۱۴۵.
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ۱۴۱۲ق، ص۱۴۳؛ زبیدی، تاج العروس، ۱۴۱۴ق، ج ۸، ص ۲۰۹، ذیل واژه «بلس»؛ ابن فارس، مقاییس اللغه، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۰۰.
- ↑ بقره:۳۴؛ اعراف:۱۱؛ حجر:۳۱-۳۲؛ اسراء؛ کهف:۵۰ ؛ طه:۱۱۶؛ ص:۷۴-۷۵
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۳ق، ج۷، ص۳۲۱.
- ↑ آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۲۰۲.
- ↑ شبستری، اعلام القرآن، ۱۳۷۹ش، ص ۸۳.
- ↑ طوسی، التبیان، ۱۹۶۳م، ج۱، ص۱۵۱.
- ↑ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۲۱۲.
- ↑ زمخشری، الکشّاف، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۲۷.
- ↑ قمی مشهدی، کنز الدقائق، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۳۵۱.
- ↑ سید قطب، فی ظلال القرآن، ۱۴۰۰ق، ج۱، ص۵۸.
- ↑ مغنیه، الکاشف، ۱۹۸۱م، ج۱، ص۸۳.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۱۸۹.
- ↑ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۱۳.
- ↑ میبدی، کشف الاسرار، ۱۳۶۱ش، ج۳، ص۵۷۰ ؛ طوسی، التبیان، ۱۹۶۳م، ج۱، ص۱۵۲؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۶۰، باب ذکر ابلیس و قصصه، ح۴۷، ۵۴، ۵۵، ۱۰۹، ۱۳۳، ۱۴۲.
- ↑ عیاشی، تفسیر العیاشی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۳۴؛ بحرانی، البرهان، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۷۰؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۱، ص۱۴۴.
- ↑ سوره کهف، آیه ۵۰.
- ↑ سوره حجر، آیه ۲۶ و ۲۷.
- ↑ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۱۴؛ سیوطی، الدرالمنثور، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۱۲۴.
- ↑ سوره ص، آیه ۷۶.
- ↑ زمخشری، الکشّاف، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۲۷.
- ↑ زمخشری، الکشّاف، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۹۱؛ جوادی آملی، تفسیر موضوعی، ۱۳۷۳ش، ج۶، ص۲۵۷.
- ↑ قمی مشهدی، کنزالدقائق، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۳۵۱.
- ↑ طوسی، التبیان، ۱۹۶۳م، ج۱، ص۱۵۰؛ بیضاوی، انوار التنزیل، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۲۹۴؛ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۵ق، ج ۱، ص۳۲۱.
- ↑ آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۶۵.
- ↑ طوسی، التبیان، ۱۹۶۳م، ج۱، ص۱۵۱.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲، ص ۳۸۶-۳۸۷؛ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۲۱.
- ↑ سوره بقره، آیه ۳۴.
- ↑ طوسی، التبیان، ۱۹۶۳م، ج۱، ص۱۵۳.
- ↑ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۱۵؛ طریحی، مجمع البحرین، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۲۳۹.
- ↑ طوسی، التبیان، ۱۹۶۳م، ج۱، ص۱۵۲.
- ↑ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۲۲؛ طوسی، التبیان، ۱۹۶۳م، ج۱، ص۱۵۲؛ آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۶۵.
- ↑ آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۶۵.
- ↑ زمخشری، الکشّاف، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۱۰۷.
- ↑ مکارم، ناصر، نهج البلاغه با ترجمه فارسی روان، ج۱، ص۴۴۵.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۱۶.
- ↑ سوره ص، آیه ۳۸، ۸۲.
- ↑ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۱۳ق، ج۱۴، ص۳۹.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۱۹۱؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۲۱۳.
- ↑ سوره حجر، آیه ۳۳.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۳ق، ج۱۲، ص۱۵۵.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۳ق، ج۸، ص۴۸.
- ↑ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۲۳، ص۲۲۰؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۱۹۱.
- ↑ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۳۷؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۱۹۱.
- ↑ محمدی، ابلیس شیطان قسم خورده، ص ۳۶.
- ↑ کتاب پیدایش، باب ۳، آیه ۱-۱۴.
- ↑ کتاب مقدس، کتاب مکاشفه، باب ۱۲، آیه ۹.
- ↑ کتاب مقدس، کتاب مکاشفه، باب ۱۲، آیه ۹؛ باب ۲۰، آیه ۲.
- ↑ کتاب مقدس، مکاشفه، باب ۹، آیه ۱۱.
- ↑ کتاب مقدس، افسسیان، باب ۴، آیه ۲۷؛ باب ۶، آیه ۱۱.
- ↑ کتاب مقدس، متّی، باب ۹، آیه ۳۴.
- ↑ کتاب مقدس، افسیسان، باب ۲، آیه ۲.
- ↑ . کتاب مقدس، یوحنا، باب ۸، آیه ۴۵.
- ↑ کتاب مقدس، یوحنا، باب ۸، آیه ۴۴.
- ↑ کتاب مقدس، پطرس اول، باب ۵، آیه ۸.
- ↑ هاکس، قاموس کتاب مقدّس، ۱۳۷۷ش، ص ۵۴۵.
- ↑ کتاب مقدّس، یوحنا، باب ۱۲، آیه ۳۱.
- ↑ کتاب مقدس، نامه دوم قرنتیان، باب ۴، آیه ۳-۵.
- ↑ کتاب مقدس، مرقس، باب ۵، آیه ۱-۲۰.
- ↑ کتاب مقدس، مرقس، باب ۹، آیه ۱۷-۲۷.
- ↑ کتاب مقدس، نامه دوم قرنتیان، باب ۱۱، آیه ۱۴-۱۶.
- ↑ همان، مرقس، باب ۴، آیه ۱۵.
- ↑ کتاب مقدس، افسیسان، باب ۶، آیه ۱۱.
- ↑ کتاب مقدس، نامه دوم قرنتیان، باب ۲، آیه ۱۱.
- ↑ کتاب مقدّس، نامه اول قرنتیان، باب ۷، آیه ۵.
- ↑ کتاب مقدس، نامه دوم قرنتیان، باب ۶، آیه ۱۲-۱۵.
- ↑ کتاب مقدّس، نامه اول پطرس، باب ۵، آیه ۸.
- ↑ کتاب مقدّس، متی، باب ۲۵، آیه ۴۱؛ و نامه دوم قرنتیان، باب ۱۱، آیه ۱۴.
- ↑ کتاب مقدّس، یوحنا، باب ۱۲، آیه ۳۱-۳۲.
- ↑ رحیمی، ره توشه جوانان، ص۱۵۹-۱۷۲.
- ↑ صدوق، علل الشرایع، ۱۴۰۸ق، ص ۱۷۸.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۳ق، ج۸، ص۵۴-۶۹.
- ↑ ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، مؤسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت، ج۵، ص۲۸۶-۲۸۷.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ج۸، ص۳۸.
- ↑ جوادی آملی، حماسه و عرفان، ۱۳۸۴ش، ص ۱۰۶.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۶۰، ص۲۴۴.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۶۰، ص۲۴۴.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۶۰، ص۲۴۴.
- ↑ سوره ابراهیم، آیه ۲۲.
- ↑ سوره شعراء،۹۴-۹۵.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۶ق، ج۶، ص۴۷۸.
- ↑ ابلاس به معنای نومیدی، ۵ بار در آیات قرآن کریم آمده است: سورههای روم آیات ۱۲(یُبلِس) و ۴۹(لَمُبلِسین)، انعام۴۴(مُبلسون)، مؤمنون۷۷(مُبلسون)، زخرف۷۵( مُبلسون)
- ↑ اسم غیرمنصرف اسمی است که تنوین نمی پذیرد و وقتی که مضاف نباشد و یا الف و لام نداشته باشد، در مواضع جرّ( که باید با کسره خوانده بشود) با فتحه مجرور می شود.
- ↑ اسمی است عِبری که معرب شده است ، «ایل» در عبری به معنای خداست وعزازیل هم به معنای عزیز خداست. در اشعار شاعران نیز بکاررفته است به عنوان نمونه: شد عزازیلی از این مستی بلیس/ که چرا آدم شود بر من رئیس(مولوی) وگر دردهد یک صلای کرم/ عزازیل گوید نصیبی برم(سعدی) تکبر عزازیل را خوار کرد. (سعدی) تا توانی به گرد کبر مگرد/ با عزازیل بین که کبر چه کرد؟(سنایی)آنچه آمد از بلا بر انبیا/ در ره معشوق از جور و جفا/ اول آدم از عزازیل لعین/ در گمان افتاد از راه یقین (عطار) سایت گنجورhttps://ganjoor.net/
- ↑ «لاَیعصونَ اللّهَ مَا أَمرَهُم و یفعلونَ مَا یؤمَرونَ» (تحریم،۶) بلکه از جن است که برخی فرمانبردار و برخی منحرفند:«و أَنَّا مِنَّا المُسلِمونَ و مِنَّا القَسطونَ» (جن،۱۴)، «و أَنَّا مِنَّا الصّالحون وَ مِنَّا دوُنَ ذلِکَ کُنَّا طَرائِقَ قِدَداً.» (جن،۱۱)
- ↑ قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِی إِلَیٰ یوْمِ یبْعَثُونَ ﴿۷۹﴾ قَالَ فَإِنَّک مِنَ الْمُنظَرِینَ ﴿۸۰﴾ إِلَیٰ یوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ﴿۸۱﴾ سوره ص و قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِی إِلَیٰ یوْمِ یبْعَثُونَ ﴿۳۶﴾ قَالَ فَإِنَّک مِنَ الْمُنظَرِینَ ﴿۳۷﴾ إِلَیٰ یوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ﴿۳۸﴾ سوره حجر
- ↑ فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ إِلَّا إِبْلِيسَ اعْتَرَضَتْهُ الْحَمِيَّةُ فَافْتَخَرَ عَلَى آدَمَ بِخَلْقِهِ وَ تَعَصَّبَ عَلَيْهِ لِأَصْلِهِ فَعَدُوُّ الله إِمَامُ الْمُتَعَصِّبِينَ وَ سَلَفُ الْمُسْتَكْبِرِينَ الَّذِي وَضَعَ أَسَاسَ الْعَصَبِيَّةِ وَ نَازَعَ اللهَ رِدَاءَ الْجَبَرِيَّةِ وَ ادَّرَعَ لِبَاسَ التَّعَزُّزِ وَ خَلَعَ قِنَاعَ التَّذَلُّلِ
- ↑ ومن هنا ينكشف لك أن وجود الشيطان الداعي إلى الشر والمعصية من أركان نظام العالم الإنساني الذي إنما يجري على سنة الاختيار ويقصد سعادة النوع.
- ↑ امام صادق(ع) میفرمایند: «روزی که قائم ما(ع) ظهور کند، موهای پیشانی او (ابلیس) را میگیرد و گردنش را میزند». عیاشی، تفسیر عیاشی، ۱۳۶۳ش، ج۱۲، ص۱۷۵.
منابع
- آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، به کوشش محمد حسین عرب، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
- ابن فارس، أبی الحسین احمد، معجم مقاییس اللغه، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۰۴ق.
- ابن کثیر، البدایة و النهایه، به کوشش علی محمد معوض و عادل احمد، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۸ق.
- ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
- بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، قم، مؤسسه البعثة، ۱۴۱۵ق.
- بیضاوی شیرازی، عبدالله بن عمر، انوار التنزیل و اسرار التأویل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۶ق.
- جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، تهران، اسراء و رجاء، ۱۳۷۳ش.
- رحیمی، ره توشه جوانان، قم، قلم مکنون، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، به کوشش محمد حسن بکایی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۴ق.
- دائرة المعارف الاسلامیه، ترجمه: احمد شنتاوی و دیگران، بیروت، دار المعرفة، ۱۹۳۳م.
- حائری، محمد حسین الاعلمی، دائرة المعارف الشیعیة العامة، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، الطبعة الثانیة، ۱۴۱۳ق.
- ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان، به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ش.
- راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، به کوشش صفوان عدنان داوودی، دمشق، دار القلم، ۱۴۱۲ق.
- زبیدی، سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهرالقاموس، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
- زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقایق التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التاویل، قم، بلاغت، ۱۴۱۵ق.
- سید قطب، فی ظلال القرآن، قاهرة، دار الشروق، ۱۴۰۰ق.
- سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
- شبستری، عبدالحسین، اعلام القرآن، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۹ش.
- صادقی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۵ش.
- صدوق، محمد بن علی بن بابویه، علل الشرایع، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۸ق.
- طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، بیروت، اعلمی، افست، قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۹۳ق.
- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار المعرفة، افست، تهران، ناصر خسرو، ۱۴۰۶ق.
- طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آیات القرآن، به کوشش صدقی و جمیل العطار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
- طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، به کوشش محمود عادل و احمد حسینی، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
- طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیرالقرآن، به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۹۶۳م.
- عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، به کوشش رسولی محلاّتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیة، ۱۳۶۳ش.
- فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۳ق.
- قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، به کوشش حسین درگاهی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول،۱۴۱۱ق.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، به کوشش علی اکبر غفاری، بیروت، دار التعارف، چاپ سوم، ۱۴۰۱ق.
- محمدی، علی، ابلیس دشمن قسم خورده، ایران، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
- مغنیه، محمد جواد، التفسیر الکاشف، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۸۱م.
- ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، بی جا، مؤسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت ع، بی تا.
- میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، به کوشش علی اصغر حکمت، ، تهران، امیر کبیر، چاپ چهارم، ۱۳۶۱ش.
- نهج البلاغه، صبحی صالح، تهران، دار الاسوه، ۱۴۱۵ق.
- هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، تهران، اساطیر، ۱۳۷۷ش.
پیوند به بیرون
- منبع مقاله :