جدیع بن علی کرمانیجدیع بن علی، معروف به الکرمانی، یکی از بزرگان و شیوخ عرب در خراسان بود که درسالهای آخر حاکمیت مروانیان به سبب تعصبات قبیلگی علیه حاکم خراسان و حکومت مرکزی قیام نمود و با معطوف نمودن قوای خراسان به سمت خود، زمینهی ظهور و گسترش دعوت اولیهی سیاهجامگان را فراهم نمود. جُدَیع بن علی کرمانی - فرمانده نامدار اَزْدی در خراسان، که به ویژه در اواخر عهد اموی اهمیت یافت - به امید سودبردن از شورشهای سیاسی زمان خویش، مدتی طولانی با نصر بن سیار (متوفی ۱۳۱، والی بلخ و امیر خراسان در عهد اموی) درگیر شد. تدابیر نظامی او، علاوه بر فروپاشی کامل خانواده اش، به اضمحلال حکومت اموی نیز انجامید. فهرست مندرجات۲ - مقام و موقعیت جدیع ۳ - اختلاف نصر و جدیع کرمانی ۳.۱ - آغاز اختلافات سیاسی ۳.۲ - سبب اختلاف نصر و جدیع ۳.۳ - دستگیری و فرار جدیع ۴ - سامان دادن نیروها ۴.۱ - مذاکره نصر با جدیع ۵ - شورش و قیام جدیع ۵.۱ - جنگ و درگیری ۶ - مداخله حارث بن سریج ۶.۱ - اتحاد و اختلاف با حارث بن سریج ۷ - تلاش برای کشورگشایی ۸ - مداخله ابو مسلم خراسانی ۸.۱ - رابطه با ابو مسلم خراسانی ۹ - خدعه نصر و قتل جدیع ۱۰ - سرنوشت فرندان جدیع کرمانی ۱۰.۱ - همکاری فرزندان با ابومسلم ۱۰.۲ - قتل فرزندان توسط ابو مسلم ۱۱ - مصادر ۱۲ - پانویس ۱۳ - منابع ۱ - نام و نسب شناسینام او جدیع بن علی بن شبیب بن عامر بن نواری بن ضمیم بن ملیح بن شرطان بن معن بن مالک از قبیلهی ازد بود. [۱]
ابن حزم، جمهرة انساب العرب، تحقیق جمعی از دانشمندان، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۳چاپ اول، ص۳۸۱.
جدیع بن علی بن شبیب مَعنی اَزدیِ کرمانی متعلق به تیره مَعْن بن مالک بن فَهم، از قبیله اَزد عُمان، از قبایل یمانیه خراسان، بود. [۳]
حموی، یاقوت، المقتضب من کتاب جمهرة النَّسَب، ج۱، ص۲۴۸.
[۴]
حموی، یاقوت، المقتضب من کتاب جمهرة النَّسَب، ج۱، ص۲۵۰-۲۵۱.
مادرش درکودکی گوش او را بریده بود تا زنده بماند و این عادت متداول بود و او به همین نام - که از جدع گرفته شده است، موسوم شد. [۵]
ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، موسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱، ج۱۴، ص۱۲۸.
پدرش همراه مُهَلَّب بن ابی صُفْرَه (متوفی ۸۳) در کرمان با خوارج جنگید. [۶]
دینوری، احمد بن داوود، اخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامرمراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸، ج۱، ص۳۴۰.
جدیع در جیرفت کرمان زاده شد. [۷]
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷، چاپ اول، ج۴، ص۱۲۹.
زیرا از آنجائیکه پدرش علی به همراه مهلب برای جنگ با خوارج ازارقه به کرمان رفته بود ولذا جدیع در همانجا در منطقهای به نام جیرفت به دنیا آمد [۸]
کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، تحقیق غلامرضا طباطبایی مجد، تهرات، انتشارات وآموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۷۲، ج۸، ص۳۰۹.
و به این سبب به الکرمانی معروف شد. [۹]
دینوری، احمد بن داوود، اخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامرمراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸، ص۳۴۰.
دشمنش، نصر بن سیار، وی را به تعریض، ملاّح و ماهیگیر و برخاسته از عمان دانسته است. [۱۰]
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷، چاپ اول، ج۴، ص۱۲۹.
[۱۱]
دینوری، احمد بن داوود، اخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامرمراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸، ج۱، ص۳۵۵.
از نوشته دینوری بر میآید که جدیع به فارسی نیز سخن میگفته است، [۱۲]
دینوری، احمد بن داوود، اخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامرمراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸، ج۱، ص۳۵۲.
وی بعدها به هرات رفت. جد وی شبیب بن عامر ازدی از شیعیان امیرالمومنین (علیهالسّلام) [۱۴]
کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، تحقیق غلامرضا طباطبایی مجد، تهرات، انتشارات وآموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۷۲، ج۸، ص۳۰۹.
[۱۵]
بلعمی، تاریخنامه ی طبری، تحقیق محمد روشن، تهران، البرز، ۱۳۷۳، چاپ سوم، ج۴، ص۱۰۰۰.
و عامل و حاکم ایشان بر منطقهی نصیبین بود. [۱۶]
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷، چاپ اول، ج۲، ص۴۶۹.
۲ - مقام و موقعیت جدیعنخستین بار در دوره دوم حکومت اسدبن عبداللّه قَسْری (۱۱۷-۱۲۰) [۱۷]
زرکلی، خیرالدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۸۹، چاپ دوم، ج۵، ص۲۲۲.
در خراسان، به نام او بر میخوریم. جدیع بن علی در آن ایام شیخ خراسان و بزرگ قبیله اَزْد، جنگجویی نام آور، [۱۸]
زرکلی، خیرالدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۸۹، چاپ دوم، ج۲، ص۱۱۴.
دارای قدر و منزلت فراوان، [۱۹]
کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، تحقیق غلامرضا طباطبایی مجد، تهرات، انتشارات وآموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۷۲، ج۸، ص۳۰۹.
و سرداری شجاع، زیرک، سیاست مدار و با تدبیر بود. [۲۰]
دینوری، احمد بن داوود، اخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامرمراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸، ص۳۴۰.
[۲۱]
دینوری، احمد بن داوود، اخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامرمراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸، ج۱، ص۳۵۲.
در زمان خلافت عبدالملک به همراه مهلب که فرمانده کل نیروها بود برای جنگ با ازارقه، مامور انتخاب مردان جنگی شد. [۲۳]
ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، موسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱، ج۴، ص۳۶۵.
درسال ۱۱۷ زمان خلافت هشام بن عبدالملک، به همراه اسد بن عبدالله قسری حاکم خراسان، برای آرام کردن اوضاع آشفته و دفع فتنهی حارث بن سریج - حاکم معزول خراسان که اینک به روش داعیان عباسی علیه خلافت شورش کرده بود - فرماندهی بخشی از نیروها را به عهده گرفت. [۲۴]
ابن خلدون، عبدالرحمن، تاریخ ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، تهران، انتشارات علمیو فرهنگی، ۱۳۷۵، چاپ ۸، ج۲، ص۱۵۰و ۱۵۱.
و اسد قسری را در نبرد با حارث بن سُرَیْج (متوفی ۱۲۸) یاری داد.جدیع در ۱۱۸ قلعهای در تخارستان، از آنِ حارث بن سریج، را فتح کرد و جنگیانش را کشت و اهالی آنجا را اسیر کرد و در بازار بلخ فروخت. پنجاه تن از سران آنان را هم نزد اسد فرستاد که وی همه را کشت. خود جدیع نیز دست و پای عده ای را برید و چهارصد تن را کشت. جدیع در ۱۱۹ جانشین اسد در بلخ شد و از سوی او به جنگ با ترکان رفت. پس از مرگ اسدبن عبداللّه در ۱۲۰، جدیع بن علی، به سبب عشیره بسیارش، به دستور یوسف بن عمر ثقفی (متوفی ۱۲۷)، والی عراق، امیر و حاکم خراسان شد، وی خطبه خواند و مردم را به اطاعت و وحدت دعوت کرد، ولی اندکی بعد، در همان سال معزول شد و نصر بن سیار به جای او حاکم خراسان گشت. [۲۹]
ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه والنهایه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷، ج۹، ص۳۲۶ (در این منبع سخنی از خطبه خواندن به میان نیامده است).
[۳۱]
ناگل، تیلمان، بررسی تشکیل خلافت عباسی، ۱۹۷۲ بن، ص۱۴۵.
احتمالاً این انتقال قدرت، سرآغاز منازعات بعدی میان آنان شد. مهمترین عامل شهرت او درتاریخ، قیام وی علیه نصر بن سیار در شرایط بحرانی ظهور داعیان عباسی و تضعیف حکومت خراسان است. ۳ - اختلاف نصر و جدیع کرمانیزمانی که هشام بن عبدالملک به خلافت رسید، برای انتخاب عامل خراسان با عبدالکریم بن سلیط مشورت نمود. وی بهترین فرد را از نظر حزم و عزم و قدرت و نیروی جنگی، جدیع کرمانی میدانست، اما هشام وی را به سبب یمانی بودن نپذیرفت، زیرا وی و سایر امویان با یمانیها میانهی خوبی نداشتند. [۳۲]
دینوری، احمد بن داوود، اخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامرمراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸، ص۳۴۰.
سرانجام هشام در میان افراد نامبرده، نصر بن سیار را انتخاب نمود و وی را در سال ۱۲۰ حاکم خراسان قرار داد. [۳۳]
دینوری، احمد بن داوود، اخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامرمراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸، ص۳۴۱.
پس از هشام نیز و در زمان سایر خلفای اموی از جمله ولید، یزید، ابراهیم و مروان حکم نیز، وی حکومت خراسان را به دست داشت. [۳۴]
بلعمی، تاریخنامه ی طبری، تحقیق محمد روشن، تهران، البرز، ۱۳۷۳، چاپ سوم، ج۴، ص۱۰۰۰.
۳.۱ - آغاز اختلافات سیاسیدرگیری جدیع بن علی و نصر بن سیار، با قتل ولید دوم، خلیفه اموی، در جمادی الاخری ۱۲۶ آغاز شد. خلیفهی جدید، یزید سوم (متوفی ۱۲۶)، یوسف بن عمر ثقفی را بر کنار کرد. چون خراسان از نظر سیاسی به عراق وابسته بود، چنین شایع گشت که نصر بن سیار نیز بر کنار و جدیع بن علی به جای او منصوب خواهد شد. نصر بن سیار، بنی تمیم یا مُضَریان را برتری داد و به کار گماشت و بر ضد ربیعه و یمنیها تعصب ورزید. این امر خشم جدیع را بر انگیخت و او با نصر بارها در این باره سخن گفت، اما جز درشتی پاسخی نشنید. [۳۵]
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷، چاپ اول، ج۴، ۱۲۹.
[۳۶]
دینوری، احمد بن داوود، اخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامرمراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸، ج۱، ص۳۵۱.
۳.۲ - سبب اختلاف نصر و جدیعطبق نظر تمامی منابع، مهمترین عامل اختلاف که زمینههای دو دستگی و قیام را در خراسان پدید آورد، تعصب قبیلگی و عصبیت قومی قبیلهی مضر با دو قبیلهی یمانی و ربیعه بود و این بدان جهت بود که نصر بن سیار از مضر بود [۳۹]
طبری، محمدبن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵، چاپ پنجم، ج۴، ص۱۰۰۰.
و نسبت به یمانیها تعصب و دشمنی داشت و امور مملکتی و دولتی را به آنان نمیسپرد و مضریان را مقدم میداشت. این سبب دشمنی یمانیها با وی شد. قبیلهی ربیعه نیز به جهت تمایل به یمانیها با همین مشکل رو به رو شد. [۴۰]
دینوری، احمد بن داوود، اخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامرمراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸، ص۳۵۱.
[۴۱]
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷، چاپ اول، ج۴، ص۱۲۹.
[۴۲]
کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، تحقیق غلامرضا طباطبایی مجد، تهرات، انتشارات وآموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۷۲، ج۸، ص۳۰۹ (با کمیتفاوت).
از جملهی یمانیها جدیع بود. نصر و جدیع پیش از این با هم همرزم بودند و جدیع کرمانی در زمان ولایت اسد بن عبدالله بر خراسان نسبت به نصر احسان و نیکی مینمود. زمانی که نصر به حکومت خراسان رسید، وی را از ریاست عزل کرد و شخص دیگری را جایگزین وی نمود این مساله سبب اختلاف این دو شد. [۴۴]
ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، موسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱، ج۵، ص۳۰۳.
از طرف دیگر اقدامات نصر سبب شد که دو قبیلهی ربیعه و یمانی نزد جدیع کرمانی که بزرگ ازد بود، بروند و از وی بخواهند که نزد نصر برود و با او مذاکره کند. [۴۵]
ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیرو الاعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۳، چاپ دوم، ج۸، ص۳۰۹.
وی نیز به نمایندگی از آنان نزد نصر بن سیار رفت و وی را مورد عتاب قرار داد و نصر را از ایجاد اختلاف که در نهایت منجر به ضعف حکومت عرب [۴۶]
بلعمی، تاریخنامه ی طبری، تحقیق محمد روشن، تهران، البرز، ۱۳۷۳، چاپ سوم، ج۴، ص۱۰۰۱.
و استیلای سیاهجامگان [۴۷]
دینوری، احمد بن داوود، اخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامرمراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸، ص۳۵۱.
(داعیان عباسی) خواهد شد، برحذر داشت. نصر خشمگین شد و دستور داد وی را زندانی کنند.۳.۳ - دستگیری و فرار جدیعنصر بن سیار، برای کاستن از نفوذ جدیع، پیش از این او را از همه مناصبش معزول و فرماندهی اَزْد را به یکی دیگر از افراد قبیله اش واگذار کرده بود. ترس نصر از کرمانی سبب شد که پس از مذاکره با اطرافیان و با افزایش شایعات، وی را درسال ۱۲۶ [۴۸]
ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، موسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱، ج۵، ص۳۰۵.
در قلعهی قدیمی کهندژ زندانی کند. [۴۹]
دینوری، احمد بن داوود، اخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامرمراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸، ص۳۵۱.
برخی منابع مدت زندانی بودن وی را یک ماه دانستهاند، اما غالب منابع سخن از فرار وی در همان شب به میان آوردهاند.بازداشت جدیع در رمضان ۱۲۶ با اعتراض و مخالفت جدّی اعضای دیگر ازد مواجه شد. طبری این اعتراض را شورش عمومی یمانیه به ریاست جدیع بن علی بر ضد نزاریه یا مضریه در خراسان دانسته است، اما نام مخالفان به روشنی نشان میدهد که آنها متعلق به آن دسته از تیرههای ازد بودند که با جدیع وابستگی نزدیک داشتند. همه آنها از روستاهای اطراف مرو آمده بودند. نصر بن سیار برای آرام کردن آنها، اجازه داد شخصی را نزد جدیع بفرستند. طبق گفته طبری، حدود یک ماه بعد، جدیع از حبس نجات یافت. در منابع، گزارش تفصیلی فرار وی از طریق مجرای آبی که به درون قهندز راه داشت، آمده است. از سویی نقل است که چون خبر دستگیری او رسید اهل و عشیرهاش برای فراری دادن وی از زندان تلاش کردند و همان شب از راه مسیر آبی او را نجات دادند. [۵۲]
ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیرو الاعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۳، چاپ دوم، ج۸، ص۳۰۹.
[۵۳]
بلعمی، تاریخنامه ی طبری، تحقیق محمد روشن، تهران، البرز، ۱۳۷۳، چاپ سوم، ج۴، ص۱۰۰۱.
۴ - سامان دادن نیروهاکرمانی پس از فرار با دو نفر به نامهای محمد بن مثنی و عبدالملک بن حرمله درمنطقهای به نام مرج قرار گذاشت. مردم نیز پس از اطلاع از حضور وی از اطراف به گرد او جمع شدند، به طوری که نماز صبح را با هزار مرد جنگی خواند و این تعداد تا ظهر به سه هزار تن رسید. [۵۶]
ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، موسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱، ج۵، ص۳۰۵.
وقتی خبر به نصر رسید لشکر خود را در مرو رود جمع نمود و خطبه خواند و به تعقیب کرمانی پرداخت. مردم بین نصر و کرمانی واسطه شدند و قبیلهی او تابعیت او را ضمانت کردند. نصر به تبعید جدیع تمایل داشت، اما مشاوران او را برحذر داشتند. کرمانی خانهنشین شد، اما اندک زمانی پس از عزل منصور بن جمهور (منصور از قبیلهی ازد بود) و مذمت وی از سوی نصر درخطبهی جمعه بار دیگر تعصب قومی باعث خشم جدیع شد. از آن پس وی در نماز جمعه با بیش از هزار و پانصد نفر مسلح حاضر میشد و نماز را خارج از محوطه به جا میآورد و ایستاده به نصر سلام میداد و پس از آن دیگر نزد نصر نرفت و مخالفت را آغاز نمود. [۵۸]
ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، موسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱، ج۵، ص۳۰۶-۳۰۷ (تلخیص).
۴.۱ - مذاکره نصر با جدیعپس از شروع مخالفت جدیع، نصر اقدام به مذاکره با وی نمود. وی درنخستین مرحله صاحب شرطه خود را برای میانجیگری فرستاد که موثر نبود. پس از آن به ترتیب عصمه بن عبدالله اسدی، قدید بن منیع (دوست کرمانی) و عقیل بن معقل را فرستاد. در آخرین مذاکره، کرمانی دو پیشنهاد خود را برای جلوگیری از جنگ داد. نخست این که نصر خود را عزل کند، آن گاه کسی را که مورد قبول هر دو طرف است را حاکم کنیم، یا آن که نصر هر قدر خواهد اموال خراسان را بردارد و نزد امیر خود رود، در غیر این صورت جنگ قطعی خواهد بود. عقیل بازگشت و درباره بالاگرفتن کار کرمانی و پیشنهادهای وی سخن گفت. نصر از این سخن برآشفت و فرمان جنگ را صادر کرد. [۵۹]
ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیرو الاعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۳، چاپ دوم، ج۸، ص۳۱۲- ۳۱۰.
[۶۰]
مسکویه رازی، ابوعلی، تجارب الامم، تحقیق ابوالقاسم امامی، تهران، سروش، ۱۳۷۹، چاپ دوم، ج۳، ص۲۱۷-۲۱۳.
[۶۱]
بلعمی، تاریخنامه ی طبری، تحقیق محمد روشن، تهران، البرز، ۱۳۷۳، چاپ سوم، ج۴، ص۱۰۰۴- ۱۰۰۱ (تلخیص).
۵ - شورش و قیام جدیعجدیع مخالفت خود را علنی نمود و نامهای به عمر بن ابراهیم که مقیم کوفه بود، فرستاد و از او خواست که پیمان نامهی میان یمن و ربیعه را که در زمان جاهلیت بسته شده بود، بیاورد تا آن را درحضور بزرگان و اشراف این دو قبیله تجدید و احیا نماید. پس از قرائت پیمان، آنان توافق کردند که یکدیگر را یاری دهند. آن گاه کرمانی از نصر خواست تا برای جنگ به خارج از شهر بیاید. [۶۲]
دینوری، احمد بن داوود، اخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامرمراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸، ص۳۵۳ (متن پیمان نامه موجود است).
وقتی جدیع حامیان مضریاش را گرد خود جمع کرد و شورش نمود، [۶۳]
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷، چاپ اول، ج۴، ص۱۲۹.
[۶۴]
دینوری، احمد بن داوود، اخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامرمراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸، ج۱، ص۳۵۲-۳۵۴.
نصر با فرستادن پیکی نزد جدیع، از او خواست که به تعصبات قبیلهای پایان دهد و در خاموش کردن آتشی که در سراسر خراسان با دعوت عباسیان و ظهور سیاهجامگان شعله ور شده، بکوشد، اما جدیع پیشنهاد کرد که نصر از قدرت کنارهگیری و امارت را به فردی از ربیعه واگذار کند. نصربن سیار - که به دستور امیر جدید عراق در مقام خویش ابقا شده بود - قیام جدیع و بالا گرفتن کار ابومسلم خراسانی (متوفی ۱۳۷) را به مروان بن محمد، خلیفه اموی، خبر داد و درخواست نیروی کمکی کرد. [۶۷]
دینوری، احمد بن داوود، اخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامرمراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸، ج۱، ص۳۵۵-۳۵۷.
وی سوارانی را به مقابله با جدیع فرستاد.۵.۱ - جنگ و درگیریسیر حوادث از این پس آشکار نیست. جنگ بین آن دو درگرفت و در بیشتر نبردها غلبه با کرمانی بود. این جنگهای فرسایشی که سبب کاهش قدرت نظامی دو طرف شد یک سال به طول انجامید [۶۹]
بلعمی، تاریخنامه ی طبری، تحقیق محمد روشن، تهران، البرز، ۱۳۷۳، چاپ سوم، ج۴، ص۱۰۰۵.
[۷۰]
ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیرو الاعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۳، چاپ دوم، ج۸، ص۳۱۳.
و برخی منابع این مدت را بیست ماه دانستهاند. [۷۱]
دینوری، احمد بن داوود، اخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامرمراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸، ص۳۵۵.
بر اساس برخی روایات، درگیری میان آن دو ادامه یافت و حتی به ائتلاف قبیلههایِ ربیعه نیز کشیده شد و جدیع بر نصر غلبه یافت. [۷۲]
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷، چاپ اول، ج۴،ص۱۲۹.
اما بنا بر روایت دیگر، شورش فرو نشست و جدیع و نصر بن سیار با یکدیگر سازش کردند. با وجود این، باز جدیع از نصر رنجید و به جمع نیرو و سلاح پرداخت و به گرگان رفت. جدیع سال بعد (۱۲۷) نیز به ستیز با نصر بن سیار گذراند. ۶ - مداخله حارث بن سریجچون فتنه و اختلاف میان این دو بالا گرفت، نصر ترسید که کرمانی از حارث بن سریج – حاکم مخلوع خراسان که اینک دوازده سال بود در بلاد ترک اقامت داشت - یاری طلبد، لذا برای جلوگیری از اتحاد این دو از سوی یزید بن ولید، خلیفهی اموی، به حارث امان داد. [۷۷]
ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، موسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱، ج۵، ص۳۰۷.
[۷۹]
ابن خلدون، عبدالرحمن، تاریخ ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، تهران، انتشارات علمیو فرهنگی، ۱۳۷۵، چاپ ۸، ج۲، ص۱۸۰.
با شروع خلافت مروان و پایان یافتن امان حارث، مذاکراتی میان وی و نصر درگرفت، اما به نتیجه مطلوبی نرسید. حارث با کرمانی علیه نصر در یک جبهه قرار گرفت. هر دو با نصر جنگیدند و نصر را از مرو بیرون راندند و خزانهاش را غارت کردند. [۸۰]
بلعمی، تاریخنامه ی طبری، تحقیق محمد روشن، تهران، البرز، ۱۳۷۳، چاپ سوم، ج۴، ص۹۹۹.
اما پس از مدتی بین حارث و کرمانی نیز اختلاف شد و نبرد سنگینی میان این دو رخ داد، کرمانی پیروز شد و یاران حارث منهزم شدند. [۸۱]
بلعمی، تاریخنامه ی طبری، تحقیق محمد روشن، تهران، البرز، ۱۳۷۳، چاپ سوم، ج۴، ص۹۹۹.
۶.۱ - اتحاد و اختلاف با حارث بن سریجحضور دوباره جدیع بن علی در صحنه، ارتباط تنگاتنگی با فعالیتهای حارث بن سریج دارد. بر اساس قولی، نصربن سیار، بی هیچ دلیل آشکاری، در ۱۲۶ یا ۱۲۷، از حارث دعوت کرد به مرو بر گردد و در قدرت با او سهیم شود. هنگامی که حارث وارد مرو شد، نصر بن سیار اموال توقیف شده او را به وی باز گرداند و مناصب متعددی به او پیشنهاد کرد، اما زمانی که از او خواست با خلیفه جدید اموی، مروان دوم (حک: ۱۲۷-۱۳۲)، بیعت کند، حارث نپذیرفت و خواستار احاله امر حکومت به شورا گردید. ارتباط میان نصر و حارث تیره تر شد تا اینکه حارث و افرادش به زور وارد مرو شدند. در نبردهایی که پس از آن رخ داد، حارث شکست خورد و تعدادی از هوادارانش کشته شدند. حارث نزد جدیع بن علی رفت که در یکی از روستاهای نزدیک مرو اقامت داشت. جدیع سربازان او را ساماندهی کرد و با او متحد شد. افرادی از ربیعه نیز به آنها پیوستند. اندکی بعد، جدیع به یاری حارث، دشمن مشترکشان را شکست داد و در جمادی الاخری ۱۲۸ مرو را تصرف کرد و قدرت را به دست گرفت و نصر بن سیار گریخت. جدیع خانه های مضریان را در مرو غارت و تخریب کرد. یکی از یاران حارث بن سریج، که از وی جدا شد، گفت: به انگیزه عدالتخواهی همراهش شده اما حارث به جدیع پیوسته که جز به انگیزه عصبیت قبیله ای نمیجنگد. جدیع حتی تقاضای حارث را برای شورایی کردن امارت، رد کرد. در پی آن، حارث بن سریج از جدیع جدا شد و کوشید بار دیگر با نصر بن سیار همپیمان شود. در جنگی که نزدیک باروی شهر رخ داد، جدیع پیروز و حارث کشته شد. [۸۳]
خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، چاپ مصطفی نجیب فوّاز و حکمت کشلی فوّاز، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵، ج۱، ص۳۰۷.
بدین ترتیب، اتحاد میان این دو شریک نابرابر دیری نپایید و اختلافات قبیلهای، سیاسی و مذهبی منجر به تنشهایی میان دو گروه شد.۷ - تلاش برای کشورگشاییدرباره دوران فرمانروایی جدیع اطلاعات اندکی در دست است و حتی تعیین اینکه حکومتش تا چه زمانی دوام یافت، دشوار است. به نظر میرسد که او سعی داشت فرمانروایی خود را تا مرو الرود گسترش دهد، اما در این کار ناکام ماند. [۸۵]
خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، چاپ مصطفی نجیب فوّاز و حکمت کشلی فوّاز، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵، ج۱، ص۳۱۱.
به همین سبب، ناگزیر، با نصر بن سیار، که دوباره قدرت یافته بود، مذاکره کرد، ولی مناسباتشان همچنان خصمانه ماند و از تنشهای میان آن دو کاسته نشد.نصر بن سیار و جدیع بن علی، در پی منازعات مداوم برای کسب قدرت، در اطراف مرو خندقهایی کندند و در مقابل یکدیگر صفآرایی کردند و هریک نظارت بخشی از خراسان را بر عهده گرفت. با اتحاد جدیع بن علی و شیبان بن سَلَمه حَروری - از شورشیان خوارج - اوضاع پیچیده تر شد. [۸۶]
اخبارالدولة العباسیة وفیه اخبار العباس و ولده، چاپ عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، بیروت ۱۹۷۱، ج۱، ص۲۵۰-۲۵۲.
[۸۷]
دینوری، احمد بن داوود، اخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامرمراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸، ج۱، ص۳۵۳-۳۵۵.
[۸۸]
شعبان، محمد عبدالحی، انقلاب عباسی، کمبریج ۱۹۷۹، ص۱۵۹.
پس از کشتار فراوان مردم دراین نبردها، عقیل بن معقل به نصر پیشنهاد کرد که قبل از بالا گرفتن کار سیاه جامگان و از دست رفتن زمام امور، با کرمانی برای صلح مذاکره کنیم. نصر پیشنهاد را پذیرفت و وی را برای مذاکره نزد کرمانی فرستاد. کرمانی که چندان اعتمادی به مذاکره نداشت پشنهاد داد که خودش و نصر کنار روند و مردی از ربیعه زمام امور را به دست گیرد، اما در نهایت این مذاکره نیز بدون نتیجهی مطلوبی به پایان رسید. [۸۹]
دینوری، احمد بن داوود، اخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامرمراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸، ص۳۵۶.
۸ - مداخله ابو مسلم خراسانیاین درگیریهای مداوم باعث بیتوجهی نصر به ابومسلم خراسانی و یارانش شد تا این که کار ابومسلم بالا گرفته و دعوت او درتمامی نقاط خراسان علنی گشت. [۹۰]
بلعمی، تاریخنامه ی طبری، تحقیق محمد روشن، تهران، البرز، ۱۳۷۳، چاپ سوم، ص۱۰۰۵.
[۹۱]
دینوری، احمد بن داوود، اخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامرمراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸، ص۳۵۵.
لذا دل مشغولی نصر بن سیار به قیام جدیع موجب شد که ابومسلم نیرو یابد و در سراسر خراسان نفوذ پیدا کند. [۹۲]
دینوری، احمد بن داوود، اخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامرمراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸، ج۱، ص۳۵۵.
در این اوضاع، ابومسلم خراسانی - داعی عباسیان - در رمضان ۱۲۹ خروج کرد. او از همین زمان آشکارا به بسیج کردن طرفدارانش پرداخت و در ماخوان اردو زد. نهضت وی به سرعت تهدیدی جدّی برای گروههای سیاسیِ تثبیت شده در خراسان به شمار آمد. ابومسلم - که جنگ و درگیری جدیع و نصر را به سود خود میدید - در این هنگام، یمانیان و مضریان را با سیاست به سوی خود جلب کرد و به جدیع اظهار تمایل نمود و به وی پیوست و هم از او خواست تا دعوت عباسیان را نشر دهد. ۸.۱ - رابطه با ابو مسلم خراسانیدراین شرایط نصر به مروان خلیفهی اموی نامه نوشت و اوضاع خراسان، خروج کرمانی و ظهور ابومسلم را به اطلاع وی رساند، اما جوابی دریافت نکرد. [۹۷]
ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیرو الاعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۳، چاپ دوم، ج۸، ص۳۱۴.
با این حال کرمانی از ظهور ابومسلم چندان ناراحت نبود، زیرا وی نیز ادعای خلع مروان را داشت. ابومسلم نیز مایل بود به یکی از این دو رقیب نزدیک شود و یکی را به کمک دیگری از بین ببرد. [۹۹]
دینوری، احمد بن داوود، اخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامرمراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸، ص۳۶۲.
وی که فرد سیاستمداری بود به هر دو چنین نوشت: «همانا امام درمورد شما توصیه کرده و من از رای و نظر او تجاوز نمیکنم.» [۱۰۰]
مسکویه رازی، ابوعلی، تجارب الامم، تحقیق ابوالقاسم امامی، تهران، سروش، ۱۳۷۹، چاپ دوم، ج۳، ص۲۷۷.
زمانی که ابومسلم دید نیرویی برای کمک به نصر نمیآید نزد کرمانی فرستادهای روان کرد که مقاومت کن ما با تو هستیم. [۱۰۱]
ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیرو الاعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۳، چاپ دوم، ج۸، ص۳۱۹.
سپس به رزمگاه نصر و جدیع آمد و میان خندقهای این دو لشکر قرار گرفت. [۱۰۲]
ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیرو الاعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۳، چاپ دوم، ج۸، ص۲۷۸.
سپس به کرمانی نامهای نوشت و از او خواست که به وی ملحق شود تا انتقام او را از نصر بگیرد. کرمانی نیز شبانه با گروهی از قومش به طرف ابومسلم رفت. ابومسلم به او امان داد و اکرامش نمود. [۱۰۳]
دینوری، احمد بن داوود، اخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامرمراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸، ص۳۶۲.
۹ - خدعه نصر و قتل جدیعچون نصر از این اتحاد احساس خطر کرد، کوشید تا میان ابومسلم و جدیع تفرقه اندازد و با دشمنان پیشینش متحد شود، از این رو، مذاکرات صلح با جدیع را آغاز کرد. لذا زمانی که نصر از اتحاد کرمانی با ابومسلم مطلع شد، اطمینان یافت که نابودیاش نزدیک است، بنابراین تصمیم گرفت اتحاد این دو را از بین ببرد. پس درنامهای به کرمانی نوشت: «وای بر تو ای ابا علی، فریب ابومسلم و یارانش را نخور. او این امر را نه برای تو و نه برای خودش، بلکه برای بنیهاشم میخواهد من از او بر تو بیمناکم. نزد ما به مرو بیا تا با هم صلحنامهای بنویسیم و علیه ابومسلم همپیمان شویم.» [۱۰۴]
ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیرو الاعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۳، چاپ دوم، ص۳۲۰.
کرمانی سخن نصر را پذیرفت و با صد سوار مخفیانه به سوی نصر رفت.زمانی که نصر فریب خوردن کرمانی را دید پسر حارث را با سیصد سوار فرستاد و وی را غافلگیر نمود و در نهایت در جنگی که میان آنها درگرفت جدیع کشته شد. [۱۰۵]
مسکویه رازی، ابوعلی، تجارب الامم، تحقیق ابوالقاسم امامی، تهران، سروش، ۱۳۷۹، چاپ دوم، ج۳، ص۲۸۰.
[۱۰۶]
دینوری، احمد بن داوود، اخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامرمراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸، ص۳۶۲.
[۱۰۷]
ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیرو الاعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۳، چاپ دوم، ج۸، ص۳۲۰.
[۱۰۸]
بلعمی، تاریخنامه ی طبری، تحقیق محمد روشن، تهران، البرز، ۱۳۷۳، چاپ سوم، ص۱۰۱۳ (منابع تفاوتهای جزئی داشتند که درنتیجه ی نهایی اثری نداشتند.
بدین صورت که نصر بن سیار، پسر حارث بن سریج را واداشت تا هنگامی که جدیع برای گفتگو درباره شرایط اتحاد با نصر در مقابل ابومسلم، به اردوگاه آمد، به جدیع حمله کند. در پی حمله غافلگیرانه سواران مسلحِ پسر حارث، جدیع بر اثر ضربه نیزهای از اسب افتاد و نصر وی را کشت و بر دار کرد و ماهی ای با وی آویخت. ۱۰ - سرنوشت فرندان جدیع کرمانیبه نوشته یعقوبی جدیع در رمضان ۱۲۹ کشته شد و پس از آن ابومسلم بر لشکر وی چیره گشت. در اخبار الدولة العباسیة، یکی از مفصّل ترین منابع درباره دولت عباسیان، پس از شروع قیام ابومسلم، از جدیع بن علی نامی برده نشده و تمام مذاکرات میان شورشیان و اردوگاه جدیع، به دو پسر او، یعنی علی و عثمان، منسوب شده است [۱۱۱]
اخبارالدولة العباسیة وفیه اخبار العباس و ولده، چاپ عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، بیروت ۱۹۷۱، ص۲۴۸.
[۱۱۲]
اخبارالدولة العباسیة وفیه اخبار العباس و ولده، چاپ عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، بیروت ۱۹۷۱، ص۲۷۵-۲۷۶.
[۱۱۳]
اخبارالدولة العباسیة وفیه اخبار العباس و ولده، چاپ عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، بیروت ۱۹۷۱، ص۲۸۱-۳۲۲.
. این مطلب میتواند تأییدی بر روایت یعقوبی و سال مرگ جدیع بن علی باشد.۱۰.۱ - همکاری فرزندان با ابومسلمبه هر حال، امروزه این سلسله حوادث مورد پذیرش همگان قرار گرفته ولذا نصر بن سیار به کوتهبینی سیاسی متهم شده است. در واقع، اشتباه آشکار نصر و قساوت او در کشتن یک همپیمان نیرومند تعجب آور است. قتل جدیع و ادعاهایی برای خونخواهی او، راه را برای حصول توافق میان گروههای مختلف سیاسی در خراسان گشود. همچنین، موفقیت فزاینده حرکت انقلابی ابومسلم، او را به متحدی نیرومند تبدیل کرد. علی و عثمان، پسران جدیع، سرانجام پیشنهادهای همکاری او را پذیرفتند. شیبان بن سَلَمه ناچار شد سنگرها را ترک و به سرخس عقب نشینی کند. با کمک علی و عثمان، در ربیع الاخر یا جمادی الاولی ۱۳۰ نیروهای شورشی، مرو را اشغال کردند. [۱۱۴]
خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، چاپ مصطفی نجیب فوّاز و حکمت کشلی فوّاز، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵، ج۱، ص۳۱۳-۳۱۴.
۱۰.۲ - قتل فرزندان توسط ابو مسلماحتمالاً این دو برادر، در بدو همکاری با ابومسلم، حکومت را در مرو آزمودند؛ ولی، زمانی که تحرکات انقلابی در همه جا گسترش یافت، امیدشان برای سهیم شدن در قدرت بر باد رفت. در سال ۱۳۰ به دستور ابومسلم، علی و عثمان را به قتل رساندند. [۱۱۷]
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷، چاپ اول، ج۴، ص۱۳۰-۱۳۱.
به این ترتیب، خانواده جدیع کرمانی سرانجامی اندوهبار یافت و با تحولات سیاسی آن روزگار نابود شد. رقیب دیرین آنان، نصر بن سیار، مدت زیادی پس از آن زنده نماند. وی در ربیع الاول ۱۳۱، هنگام فرار از مقابل لشکر اعزامی ابومسلم خراسانی، میان ری و همدان درگذشت. ۱۱ - مصادر(۱) اخبارالدولة العباسیة وفیه اخبار العباس و ولده، چاپ عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، بیروت ۱۹۷۱. (۲) احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، چاپ عبدالعزیز دوری، بیروت ۱۳۹۸/ ۱۹۷۸؛ (۳) خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، چاپ مصطفی نجیب فوّاز و حکمت کشلی فوّاز، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵. (۴) احمدبن داوود دینوری، الاخبار الطوال، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره ۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۳۶۸ ش. (۵) طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الرسل والملوک، بیروت، . (۶) یاقوت حموی، المقتضب من کتاب جمهرة النَّسَب، چاپ ناجی حسن، بیروت ۱۹۸۷. (۷) یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ الیعقوبی. (۸) Tilman Nagel, Untersuchungen zur Entstehung des abbasidischen Kalifates , Bonn ۱۹۷۲. (۹) Muhammad Abd al - Hayy Shaban, The - Abba؛ sid revolution , Cambridge ۱۹۷۹. (۱۰) Elton L Daniel, The political and social history of Khurasan under Abbasid rule ۷۴۷-۸۲۰ , Minneapolis ۱۹۷۹. (۱۱) EI ۲ , sv " A l - H؛ a؛ rith B Suradj) "by M J Kister). Eva Orthmann, Stamm und Macht: die arabischen St mme im (۱۲) ۲ und ۳ Jahrhundert der Hig sra , Wiesbaden ۲۰۰۲. (۱۳) Moshe Sharon, Black banners from the East , vol ۲: The social and military aspects of the - Abba؛ s i d revolution , Jerusalem ۱۹۹۰. (۱۴) J Wellhausen, Das arabische Reich und sein Sturz , Berlin ۱۹۶۰. ۱۲ - پانویس۱۳ - منابعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جُدَیع بن علی کرمانی»، شماره۴۵۳۱. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «جدیع بن علی کرمانی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۳/۵. |