تبعیدتبعيد (تَغْريب؛ نَفي بَلَد) يعني بيرون کردن بزهکار از محلّ زندگي يا محلّ ارتکاب بزه و يا محلّ اجراي حد که از آن در باب حدود سخن رفته است. فهرست مندرجات۲ - معنای اصطلاحی تبعید ۳ - کاربرد تبعید در متون فقهی ۴ - تبعید در یونان باستان ۵ - مشروعیت تبعید ۶ - تعزیر یا حد بودن تبعید ۶.۱ - منشأ اختلاف آراء ۶.۲ - نظر فقهای شیعه و سنی ۷ - تعابیر قرآن از تبعید ۸ - مصادیق تبعید در قرآن ۹ - تبعید در اقوام پیشین ۹.۱ - تبعید قوم یهود ۹.۲ - تبعید سامری ۹.۳ - تبعید پیامبران الهی ۱۰ - تبعید در عصر جاهلیت ۱۰.۱ - توطئه تبعید پیامبر ۱۰.۲ - تبعید پیروان پیامبر ۱۱ - موارد تبعید در اسلام ۱۲ - جرایم قتل و خونریزی ۱۲.۱ - قتل فرزند توسط پدر ۱۲.۲ - قتل برده ۱۲.۳ - مثله کننده مرده ۱۳ - جرایم مخل امنیت و سلامت جامعه ۱۳.۱ - سارق ۱۳.۲ - محارب ۱۳.۲.۱ - تعریف ۱۳.۲.۲ - حکم ۱۳.۲.۳ - مدت تبعید ۱۳.۲.۴ - مراد از تبعید ۱۳.۲.۵ - محارب زن ۱۳.۲.۶ - موارد عدم تبعید ۱۳.۲.۷ - نوع وجوب تبعید محارب ۱۳.۲.۸ - تبعید طلیع و ردء ۱۳.۲.۹ - نوع رفتار با تبعید شده ۱۳.۳ - موارد پذیرفته نشده در فقه شیعه ۱۴ - جرایم مربوط به دولت اسلامی ۱۴.۱ - جاسوسی ۱۴.۲ - استهزاء پیامبر ۱۴.۳ - افشای اسرار حکومتی ۱۴.۴ - توطئه و خیانت ۱۴.۵ - دشمنان و کینهتوزان ۱۴.۶ - جعل اسناد دولتی ۱۴.۷ - شایعه پراکنی ۱۵ - جرایم فحشا ۱۵.۱ - لواط کننده ۱۵.۲ - قوّاد ۱۵.۳ - مخنَّث ۱۵.۴ - احکام اختصاصی اهل سنت ۱۵.۵ - زنای غیرمحصن ۱۵.۵.۱ - حکم تبعید ۱۵.۵.۲ - حد یا تعزیر بودن ۱۵.۵.۳ - مدت تبعید ۱۵.۵.۴ - محل شروع تبعید ۱۵.۵.۵ - محل تبعید ۱۵.۵.۶ - موارد تأخیر اجرا ۱۵.۵.۷ - تبعید زن زانیه ۱۵.۵.۸ - زندانی زانی ۱۵.۵.۹ - نفقه ۱۵.۵.۱۰ - حقوق تبعیدی ۱۵.۵.۱۱ - تجارت در محل تبعید ۱۵.۵.۱۲ - بازگشت تبعیدی به وطن ۱۵.۵.۱۳ - ادعای اتمام مدت ۱۵.۵.۱۴ - بازگشت پس از اتمام مدت ۱۶ - فهرست منابع ۱۷ - پانویس ۱۸ - منبع ۱ - معنای لغوی تبعیدتبعید، از ریشه «ب ـ ع ـ د» و در لغت به معنای دور کردن است. [۴]
ابن فارس، ذیل «بعد».
۲ - معنای اصطلاحی تبعیداین واژه در زبان فارسی در اصطلاح فقه و حقوق عبارت است از بیرون کردن مجرم از محل ارتکاب جرم یا اقامتگاه وی [۵]
ترمینولوژی حقوق، ج۲، ص۱۱۳۸.
و به تعبیر دیگر، مجازاتی است که به موجب آن فرد مجرم از اقامت در وطن و شهر خود ممنوع شده، برای مدتی معین به سکونت در محلی دیگر محکوم گردد. [۶]
لغت نامه، ج۴، ص۶۳۸۹.
[۷]
فرهنگ بزرگ سخن، ج۳، ص۱۶۰۹.
این اصطلاح ظاهراً پس از مشروطه در ایران رواج یافته [۸]
دهخدا، لغتنامه دهخدا، ، ج۴، ص۶۳۸۹، ذیل واژه.
و امروزه در متون قانونی بسیار متداول است. [۹]
محمدجعفر جعفری لنگرودی، مبسوط در ترمینولوژی حقوق، ذیل واژه، تهران ۱۳۷۸ ش.
[۱۰]
ایران، قوانین و احکام، مجموعه قوانین کیفری، ماده ۸۷، تدوین احمد ترابی، تهران ۱۳۷۵ ش.
[۱۱]
ایران، قوانین و احکام، مجموعه قوانین کیفری، ماده ۱۳۸، تدوین احمد ترابی، تهران ۱۳۷۵ ش.
[۱۲]
ایران، قوانین و احکام، مجموعه قوانین کیفری، ماده ۱۹۲ـ۱۹۴، تدوین احمد ترابی، تهران ۱۳۷۵ ش.
۳ - کاربرد تبعید در متون فقهیدر متون فقهی کاربرد دو اصطلاح «تغریب» و «نفی» (یا نفی بلد) به همین معنا [۱۳]
تاجالعروس، ج۱، ص۴۱۰، «غرب».
[۱۴]
بدائع الصنائع، ج۷، ص۳۹.
[۱۶]
ابن فارس، ذیل «غرب».
[۱۸]
فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، ذیل «غرب»، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۱۹]
ابن فارس، ذیل «نفی».
[۲۱]
فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، ذیل «نفی»، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۲۲]
تاج العروس، ج۱، ص۴۱۰، «غرب».
[۲۳]
الدرالمنضود، ج۱، ص۲۹۵.
بسیار شایعتر بوده است. [۲۴]
الموسوعة الفقهیّة، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیّة، ذیل «تغریب»، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۴ - تبعید در یونان باستاندر متون تاریخی نوعی تبعید مطرح شده که تبعید با رأی عمومی یا «طرد اجتماعی» نامیده میشود. در این نوع تبعید که در یونان باستان معمول بوده، برخی افراد که اقامت آنان در یک محل خطرناک و زیانآور تشخیص داده میشد، با استناد به آرای عمومی و بدون محاکمه و دادرسی و اتهامی خاص به گونه موقت از شهر بیرون رانده میشدند. [۲۵]
فرهنگ علوم سیاسی، ص۳۰۲.
۵ - مشروعیت تبعیدبا استناد به آیه «اَوْ یُنْفَوْا مِنَ الارض...»، احادیث معتبر و سیره پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم و امام علی علیهالسلام مجازات تبعید، مشروعیت یافته و در باره عقوبت بودن تبعید برای برخی جرایم، از جمله محاربه و قیادت و زنا و قتل (در پارهای موارد)، اجماع حاصل شده و دلیل عقلی نیز اقامه شده است. [۳۱]
نجم الدین طبسی، النفی و التغریب فی مصادر التشریع الاسلامی، ج۱، ص۴۷، قم ۱۴۱۶.
[۳۴]
نجم الدین طبسی، النفی و التغریب فی مصادر التشریع الاسلامی، ج۱، ص۳۶۷، قم ۱۴۱۶.
۶ - تعزیر یا حد بودن تبعیدفقها درباره اینکه تبعید تعزیر است یا حد اختلاف نظر دارند. بیشتر فقهای شیعه و اهل سنت [۳۸]
فتح الباری، ج۱۲، ص۱۴۱.
[۳۹]
روائع البیان، ج۲، ص۲۹.
بر آناند که تبعید حد به شمار میرود، زیرا برای جرایم خاص مانند محاربه تشریع شده است؛ اما عدهای دیگر برآناند که تبعید تعزیر است، از آن رو که مورد و میزان آن به نظر حاکم شرع واگذار شده است. [۴۱]
بدائع الصنائع، ج۷، ص۳۹.
۶.۱ - منشأ اختلاف آراءمنشأ اختلاف آراء در این باره اینست که: چنانچه تعزیر کیفری دانسته شود که میزان و حدود آن در شرع دقیقاً معیّن نشده [۴۳]
علی طباطبائی، ریاض المسائل فی بیان الاحکام بالدّلائل، ج۱۰، ص۷، بیروت ۱۴۱۲ـ۱۴۱۴/۱۹۹۲ـ۱۹۹۳.
[۴۴]
زین الدین بن علی شهید ثانی، مسالک الافهام فی شرح شرایع الاسلام، ج۲، ص۴۲۳، چاپ سنگی، (بی جا)، ۱۳۱۳، چاپ افست قم (بی تا).
ــ همچنانکه نظر مشهور همین است [۴۶]
عبدالاعلی سبزواری، مهذّب الاحکام فی بیان الحلال و الحرام، ج۲۷، ص۲۲۳، قم ۱۴۱۷.
ــ تبعید نوعی حد خواهد بود، زیرا در پارهای جرایم مانند محاربه و قتل فرزند به دست پدر ، میزان تبعید مشخص شده است، [۴۸]
نجم الدین طبسی، النفی و التغریب فی مصادر التشریع الاسلامی، ج۱، ص۳۶۷، قم ۱۴۱۶.
ولی اگر بر آن باشیم که تعریف مزبور برای تعزیر جنبه غالبی دارد و در مواردی خاص، میزان تعزیر در شرع معیّن گردیده، [۴۹]
عبدالاعلی سبزواری، مهذّب الاحکام فی بیان الحلال و الحرام، ج۲۷، ص۲۲۴، قم ۱۴۱۷.
احتمال تعزیر بودن تبعید بهطور جدّی مطرح میشود.۶.۲ - نظر فقهای شیعه و سنیبه تصریح برخی فقهای شیعه، حاکم اسلامی برای برخی جرایم میتواند کیفر تبعید را به عنوان تعزیر مقرر دارد. [۵۰]
محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۴۱، ص۶۳۷۶۳۸، چاپ محمود قوچانی، بیروت ۱۹۸۱.
برخی نیز به طور کلی تبعید را نوعی تعزیر شمردهاند. برخی از اهل سنّت نیز تبعید را از مصادیق تعزیر دانستهاند. [۵۳]
منصورعلی ناصف، التّاج الجامع للاصول فی احادیث الرسول صلی اللّه علیه وسلم، ج۳، ص۳۲، (بیروت) ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
[۵۴]
ابن اخوه، کتاب معالم القربة فی احکام الحسبة، ج۱، ص۲۷۸، چاپ محمدمحمود شعبان و صدیق احمد عیسی مطیعی، مصر ۱۹۷۶.
بعضی محققان با استناد به احادیث بر آناند که تبعید پیش از اسلام متداول بوده و به ویژه در باره مرد زانی اجرا میشده است. ۷ - تعابیر قرآن از تبعیدقرآن از تبعید با تعبیرهایی گوناگون یاد کرده است؛ از جمله: «نفی» یعنی دور کردن از سرزمین: «یُنفَوا مِنَ الاَرضِ». «اخراج» یا بیرون راندن از سرزمین خود: «اَخرَجَ الَّذینَ کَفَروا... مِن دیـرِهِم». «جلاء» یعنی دور کردن از وطن: «وَلَوْلَا أَن کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمُ الْجَلَاء لَعَذَّبَهُمْ فِی الدُّنْیَا...». محروم شدن از مجاورت با ساکنان شهر: «لا یُجاوِرونَکَ فیها اِلاّ قَلیلا». به نظر برخی مفسران مفهوم «جلاء» از دو نظر با «اِخراج» تفاوت دارد: یکی اینکه در جلاء شخص همراه با خانواده و فرزندان خود از وطنش دور میشود. دیگر آنکه جلاء بر خلاف اخراج به صورت گروهی صورت میگیرد. [۶۱]
المنیر، ج۲۸، ص۷۴.
۸ - مصادیق تبعید در قرآندر قرآن افزون بر آمدن مصادیق تبعید در میان امتهای گذشته، مانند تبعید سامری از میان بنی اسرائیل [۶۳]
فتح القدیر، ج۳، ص۳۸۳
، تهدید شدن حضرت لوط و نیز حضرت شعیب و پیروانش به تبعید شدن از شهر و نقشه تبعید پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآله از مکه از سوی کفار قریش، [۷۱]
فتح القدیر، ج۲، ص۳۰۳.
از مقرر شدن این مجازات برای جرایمی خاص سخن به میان آمده و برخی از احکام شرعی آن بیان شده است.۹ - تبعید در اقوام پیشینتبعید و بیرون راندن افراد از وطن یا شهری که در آن زندگی میکنند، از مجازاتهایی است که از زمانهای بسیار دور رواج داشته است، هر چند در هر عصر و منطقهای با توجه به اوضاع خاص آن و ویژگیهای محیط و فرد مجرم، دارای شرایط متفاوتی بوده است؛ گاهی تنها افراد از شهر محل سکونت خود اخراج میشدند و انتخاب محل اقامت آنان در اختیار خودشان بود. گاه افزون بر بیرون کردن محکومان از وطن، محل و مدت تبعید آنان نیز معین میشد؛ همچنین تبعیدگاهی گروهی و به صورت دسته جمعی بوده و گاه به گونه فردی صورت میگرفته است، چنانکه گاهی به حق و در پی ارتکاب جرم بود و در بسیاری موارد نیز به باطل و به جهت نسبت دادن اتهاماتی ناروا صورت میگرفت. ۹.۱ - تبعید قوم یهوددر کتاب مقدس از تبعید قوم یهود به دست بخت النصر یاد شده و آمده است که وی برای مدتی طولانی گروهی از آنان را از دیار خود بیرون کرد و به بابل انتقال داد. [۷۴]
کتاب مقدس، اول تواریخ: ۹.
در برخی آیات قرآن نیز از تبعید گروهی از یهود یاد شده است؛ از جمله در سوره بقره ذکر شده که برخی یهودیان تبعید شده، [۷۵]
روحالمعانی، ج۲، ص۲۵۰.
[۷۶]
التحریر والتنویر، ج۲، ص۴۸۷.
از پیامبر خویش خواستند تا فرماندهای برای آنان برگزیند تا با نبرد کردن با دشمنان، به وطن خود بازگردند: «قالوا لِنَبِیّ لَهُمُ ابعَث لَنا مَلِکـًا نُقـتِل فی سَبیلِ اللّهِ... و ما لَنا اَلاَّ نُقـتِلَ فی سَبیلِ اللّهِ و قَد اُخرِجنا مِن دِیـرِنا و اَبنائِنا».مفسران گروهی از جباران یا جالوت یا عمالقه را از کسانی شمردهاند که بر سرزمین آنان مسلط شدند و مردان را از شهر بیرون راندند و زنان و فرزندانشان را به اسارت گرفتند. در آیه ۸۵ بقره نیز به تبعید ناروای یهودیان از سوی یکدیگر اشاره شده و آنان به این جهت مذمت شدهاند: «ثُمَّ اَنتُم... و تُخرِجونَ فَریقـًا مِنکُم مِن دِیـرِهِم... و هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیکُم اِخراجُهُم». این آیه درباره قبایل بنی قریظه و بنی نضیر ساکن در مدینه نازل شد. هر یک از این دو قبیله با یکی از دو طایفه اوس و خزرج همپیمان بودند و هرگاه با یکدیگر به نزاع بر میخاستند، گروه غالب، دیگری را از وطن خود بیرون میکرد. برخی گفتهاند که این آیه درباره رویه بنی اسرائیل است که هرگاه قبیلهای دیگر را ضعیف مییافتند، آنان را از وطن خود بیرون میراندند. [۸۲]
جامع البیان، ج۱، ص۵۵۹ ـ۵۶۰.
۹.۲ - تبعید سامریقرآن به سرگذشت سامری اشاره کرده که در پی ایجاد انحراف و کجروی در میان بنی اسرائیل، حضرت موسی علیهالسلام وی را از میان قوم خود تبعید کرد: «فَاذهَب فَاِنَّ لَکَ فِی الحَیوةِ اَن تَقولَ لا مِسَاسَ». [۸۸]
فتح القدیر، ج۳، ص۳۸۳.
برخی گفتهاند که حضرت موسی به بنی اسرائیل فرمان داد تا همنشینی و سخن گفتن و غذا خوردن با سامری را ترک گویند [۹۱]
جامعالبیان، ج۱۶، ص۲۵۶.
، در نتیجه وی مجبور به ترک شهر شد و در بیابان همنشین درندگان گردید. [۹۳]
زادالمسیر، ج۵، ص۲۲۰.
[۹۴]
فتحالقدیر، ج۳، ص۳۸۳.
۹.۳ - تبعید پیامبران الهیدر آیات متعدد دیگر نیز از تهدید شدن پیامبران الهی به تبعید از وطن، از جانب کافران یاد شده است؛ از جمله در سوره ابراهیم این تهدید از سوی کافران نسبت به انبیای الهی مطرح شده: «قالَ الَّذینَ کَفَروا لِرُسُلِهِم لَنُخرِجَنَّکُم مِن اَرضِنا اَو لَتَعودُنَّ فی مِلَّتِنا»؛ همچنین در آیه «قالوا لـَئِن لَم تَنتَهِ یــلوطُ لَتَکونَنَّ مِنَ المُخرَجین». از تهدید شدن حضرت لوط علیهالسلام به تبعید از محل اقامت خود یاد شده است در آیهای دیگر این تهدید در مورد حضرت شعیب علیهالسلام و پیروانش نقل شده است: «لَنُخرِجَنَّکَ یـشُعَیبُ و الَّذینَ ءامَنوا مَعَکَ مِن قَریَتِنا». [۱۰۳]
الدرالمنثور، ج۳، ص۱۰۲.
[۱۰۴]
النورالمبین، ص۲۴۵.
۱۰ - تبعید در عصر جاهلیتکیفر تبعید در میان مشرکان صدر اسلام نیز رایج بود و آنان کسانی را که در برابر آیین باطل آنان به مخالفت بر میخاستند، از شهر خود تبعید یا به آن تهدید میکردند. ۱۰.۱ - توطئه تبعید پیامبردر آیه: «و اِذ یَمکُرُ بِکَ الَّذینَ کَفَروا لِیُثبِتوکَ اَو یَقتُلوکَ اَو یُخرِجوکَ و یَمکُرونَ و یَمکُرُ اللّهُ...». از توطئه مشرکان مبنی بر زندانی کردن یا کشتن یا تبعید کردن پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله یاد شده است. [۱۰۸]
فتح القدیر، ج۲، ص۳۰۳.
.نقل شده است که مشرکان در دارالندوه گرد آمدند و ابتدا تصمیم گرفتند که پیامبر صلیاللهعلیهوآله را در خانه زندانی کنند یا او را از مکه بیرون کنند تا به هر جا خواست برود؛ ولی چون هراس داشتند که آن حضرت قبایل دیگر را از بتپرستی باز دارد [۱۱۴]
جامعالبیان، ج۹، ص۳۰۲.
یا با گردآوری یارانی با مشرکان وارد جنگ شود [۱۱۵]
زادالمسیر، ج۳، ص۲۳۶.
از تبعید آن حضرت منصرف شدند و به قتل وی تصمیم گرفتند.۱۰.۲ - تبعید پیروان پیامبرمشرکان مکه پیروان پیامبر را به جهت ایمان آوردن به آن حضرت و رهاکردن بتپرستی، به ناحق از مکه تبعید کردند: «اَلَّذینَ اُخرِجوا مِن دِیـرِهِم بِغَیرِ حَقّ». البته به نظر برخی مفسران، بیرون کردن مسلمانان از سوی مشرکان به طور مستقیم انجام نشد، بلکه مسلمانان به سبب آزار و اذیت مشرکان به ترک آن شهر مجبور شدند. [۱۲۴]
جامعالبیان، ج۱۷، ص۲۲۹.
[۱۲۶]
مجمعالبیان، ج۷، ص۱۳۸.
۱۱ - موارد تبعید در اسلامبا ظهور اسلام ، ابتدا به موجب آیه پانزدهم سوره نساء این کیفر در جرم زنا پذیرفته شد، ولی بعدها با آیه جَلد نسخ گردید. از تتبّع در احادیث و فتاوای فقهی میتوان دریافت که در اسلام کیفر تبعید برای حدود بیست جرم مقرر شده است. این جرایم به چهار دسته کلی تقسیم میشوند: قتل و خونریزی ، جرایم مخلِّ امنیت و سلامت جامعه، جرایم مرتبط با دولت اسلامی ، فحشا. ۱۲ - جرایم قتل و خونریزیجرایم قتل و خونریزی شامل قتل فرزند ، قتل بَرده ، قتل کافر ذمّی ، مُثله کردن مرده و مانند اینهاست. ۱۲.۱ - قتل فرزند توسط پدراگر پدر فرزند خود را بکُشد، برخی فقها از جمله یحیی بن سعید حلّی و مجلسی [۱۳۰]
محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، ملاذ الاخیار فی فهم تهذیب الاخبار، ج۱۶، ص۵۰۰، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۰۶ـ۱۴۰۷.
[۱۳۱]
محمدرضا طبسی، ذخیرة الصالحین، ج۸، ص۷۲، نسخه خطی مجموعه نجم الدین طبسی.
[۱۳۲]
احمد خوانساری، جامع المدارک فی شرح المختصر النافع، ج۷، ص۲۳۳، تهران ۱۴۰۲.
از باب تعزیر قایل به تبعید شدهاند.مستند این فتوا ، حدیث «وَ یُنفی عن مَسْقَط رأسه» از امام باقر علیهالسلام است که مراد از «مسقط الرأس»، وطن مجرم است و مدت تبعید به نظر حاکم بستگی دارد. [۱۳۶]
محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۴۱، ص۶۳۸، چاپ محمود قوچانی، بیروت ۱۹۸۱.
۱۲.۲ - قتل بردهدر باره تبعید شخصی که برده خود را بکشد، احادیثی در منابع شیعی و منابع اهل سنّت [۱۳۸]
ابن ابی شیبه، المصنّف فی الاحادیث و الا´ثار، ج۹، ص۳۰۴، هند ۱۳۹۹.
[۱۳۹]
احمد بن حسین بیهقی، السنن الکبری، ج۸، ص۳۶، حیدرآباد دکن ۱۳۴۴ـ۱۳۵۵، چاپ افست بیروت (بی تا).
آمده است؛ از دیدگاه اهل سنّت سند آنها ضعیف است، ولی معدودی از فقهای امامی [۱۴۱]
محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، ملاذ الاخیار فی فهم تهذیب الاخبار، ج۱۶، ص۵۰۰، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۰۶ـ۱۴۰۷.
در این باره به تبعید فتوا دادهاند.همچنین در باره تبعید شخصی که برده فردی دیگر را به قتل برساند، در منابع عامه احادیثی آمده [۱۴۲]
ابن ابی شیبه، المصنّف فی الاحادیث و الا´ثار، ج۹، ص۴۰۷، هند ۱۳۹۹.
و برخی خلفا ، چنین قاتلی را به یک سال تبعید محکوم کردهاند. [۱۴۳]
علی بن حسام الدین متقی، کنزالعمّال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱۵، ص۱۱۹، چاپ صفوه سقا، حلب: منشورات مکتبة التراث الاسلامی، (بی تا).
با اینهمه، در منابع فقهی فتوایی در این باره دیده نمیشود. البته قول به تعزیر و حبس در برخی منابع مطرح شده است. در روایتی از پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم ــ که از طریق عامه نقل شده ــ به تبعید قاتل فرد ذمّی حکم شده [۱۴۵]
عبدالرزاق بن همام صنعانی، المصنّف، ج۱۰، ص۹۲، چاپ حبیب الرحمان اعظمی، بیروت: مجلس العلمی، (بی تا).
و موردی گزارش شده که عمر بن عبدالعزیز چنین قاتلی را تبعید کرد [۱۴۶]
عبدالرزاق بن همام صنعانی، المصنّف، ج۱۰، ص۹۲، چاپ حبیب الرحمان اعظمی، بیروت: مجلس العلمی، (بی تا).
با اینهمه، فقهای اهل سنّت به آن فتوا ندادهاند، هر چند قایل به تعزیر شدهاند. ۱۲.۳ - مثله کننده مردههمچنین در باره تبعیدِ مثله کننده مرده، از امام رضا علیهالسلام حدیثی روایت شده، [۱۴۸]
علی بن حسین مسعودی، اثبات الوصیة، ج۱، ص۲۳۶، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۸.
ولی فتوایی در این زمینه دیده نشده است.۱۳ - جرایم مخل امنیت و سلامت جامعهمصادیقی از جرایم مخلِّ امنیت و سلامت جامعه که مشمول کیفر تبعید میشوند، عبارتاند از: سرقت ، احتکار و محاربه . ۱۳.۱ - سارقدر باره تبعید سارق احادیثی نقل شده، [۱۵۰]
نعمان بن محمد قاضی نعمان، دعائم الاسلام و ذکر الحلال والحرام، ج۲، ص۳۹۵، چاپ عارف تامر، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
[۱۵۱]
کلینی، اصول کافی، ج۷، ص۲۳۰.
ولی فتوای فقهی دیده نشده است. البته در این باره در منابع عامه قول به تبعید وجود دارد، [۱۵۳]
علی بن سلیمان مرداوی، الانصاف فی معرفة الراجح من الخلاف علی مذهب الامام المبجّل احمد بن حنبل، ج۱۰، ص۲۸۶، چاپ محمدحامد فقی، بیروت ۱۳۷۷/۱۹۵۷.
همچنانکه برخی از اهل سنّت [۱۵۴]
ابن حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج۱۲، ص۱۳۴، مصر ۱۳۴۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
محتکر را محکوم به تبعید دانستهاند.۱۳.۲ - محاربمحاربه از مهمترین موجبات تبعید است. ۱۳.۲.۱ - تعریفمحارب کسی است که سلاح بر میکشد یا ترس و وحشت ایجاد میکند. [۱۵۷]
نجم الدین طبسی، موارد السّجن فی النّصوص و الفتاوی، ج۱، ص۳۵۴ـ۳۵۶، قم ۱۳۷۰ ش.
۱۳.۲.۲ - حکمدر قرآن کریم و احادیث متعدد به کیفر تبعید برای محارب تصریح شده است. ۱۳.۲.۳ - مدت تبعیدمدت تبعید محارب در برخی احادیث و فتاوای فقهی [۱۶۳]
زین الدین بن علی شهید ثانی، مسالک الافهام فی شرح شرایع الاسلام، ج۲، ص۴۵۰، چاپ سنگی، (بی جا)، ۱۳۱۳، چاپ افست قم (بی تا).
[۱۶۴]
نجم الدین طبسی، موارد السّجن فی النّصوص و الفتاوی، ج۱، ص۳۵۹، قم ۱۳۷۰ ش.
یک سال ذکر شده است، اما بسیاری از فقهای شیعه و بیشتر فقهای عامه [۱۶۸]
ابن قدامه، المغنی، ج۱۰، ص۳۱۳ـ۳۱۴، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
[۱۶۹]
عبدالرحمان جزیری، کتاب الفقه علی المذاهب الاربعة، ج۵، ص۳۶۰، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
مدت تبعید را مادام العمر شمردهاند، مگر آنکه محارب توبه کند.۱۳.۲.۴ - مراد از تبعیدمراد از تبعید محارب آن است که اجازه استقرار وی در یک سرزمین خاص داده نشود و از اقامت او در هر منطقهای جلوگیری گردد یا مدتی از بلاد اسلامی تبعید شود. [۱۸۱]
ابوبکر بن مسعود کاسانی، کتاب بدائع الصّنائع فی ترتیب الشرائع، ج۷، ص۱۴۱، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۶.
۱۳.۲.۵ - محارب زنبرخی فقهای شیعی با تبعید محاربی که زن باشد، موافقاند [۱۸۲]
محمد بن حسن طوسی، کتاب الخلاف فی الفقه، ج۲، ص۴۸۳، تهران ۱۳۷۷ـ۱۳۸۲.
[۱۸۳]
حسن بن یوسف علامه حلّی، مختلف الشّیعة فی احکام الشّریعة، ج۹، ص۲۵۹، قم ۱۳۷۱ ش.
و نیز از اهل سنّت، مالک بن انس ، [۱۸۵]
مالک بن انس، المدوّنة الکبری، ج۴، ص۵۵۵، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۴.
با این نظر موافق است، اما به نظر برخی فقیهان امامی و اهل سنّت، این کیفر ویژه مردان است. [۱۸۷]
محمد بن احمد شمس الائمه سرخسی، المبسوط، ج۵، جزء ۹، ص۱۹۷، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
۱۳.۲.۶ - موارد عدم تبعیداگر محارب پیش از دستگیری توبه کند، به استناد آیه ۳۳ سوره مائده ، تبعید نخواهد شد. همچنین در صورت بیمار بودن محارب، برخی مذاهب عامه بر آناند که کیفر تبعید موقتاً اجرا نمیشود. [۱۸۹]
ابن حزم، المحلّی، ج۱۱، ص۱۸۳، چاپ احمدمحمد شاکر، بیروت: دارالجیل، (بی تا).
۱۳.۲.۷ - نوع وجوب تبعید محاربتبعید محارب به حکم حاکم اسلامی، به نظر برخی فقهای شیعه [۱۹۰]
زین الدین بن علی شهید ثانی، الرّوضة البهیّة فی شرح اللمعة الدّمشقیّة، ج۹، ص۲۹۵، چاپ محمد کلانتر، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
و اهل سنّت (از جمله مالکیان و ظاهریان [۱۹۲]
ابن حزم، المحلّی، ج۱۱، ص۳۰۰، چاپ احمدمحمد شاکر، بیروت: دارالجیل، (بی تا).
[۱۹۳]
ابن رشد، بدایة المجتهد و نهایة المقتصد، ج۲، ص۷۱۹، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
) واجب تخییری است و از دیدگاه برخی فقیهان عامه، [۱۹۴]
علی بن سلیمان مرداوی، الانصاف فی معرفة الراجح من الخلاف علی مذهب الامام المبجّل احمد بن حنبل، ج۱۰، ص۲۹۲ـ۲۹۸، چاپ محمدحامد فقی، بیروت ۱۳۷۷/۱۹۵۷.
و امامی [۱۹۵]
محمد بن حسن فاضل هندی، کشف اللّثام، ج۲، ص۲۵۱، چاپ سنگی تهران ۱۲۷۱ـ۱۲۷۴، چاپ افست ۱۳۹۱.
واجب ترتیبی است.۱۳.۲.۸ - تبعید طلیع و ردءحکم تبعید برای « طَلیع » (کسی که برای محارب دیدهبانی میکند) یا « رَدْء » (کسی که محارب را یاری میرساند)، مقرر نشده است، [۱۹۶]
حسن بن یوسف علامه حلّی، تحریرالاحکام، ج۲، ص۲۳۳، چاپ سنگی، (بی جا) ۱۳۱۴، چاپ افست قم (بی تا).
ولی برخی از عامه آنان را مستوجب تبعید دانستهاند. [۱۹۷]
وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۶، ص۱۳۳، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۱۳.۲.۹ - نوع رفتار با تبعید شدهدر منابع فقهی در باره چگونگی رفتار با محاربِ تبعید شده و نیز پناه بردن وی به کفار ، فروعی آمده است. بر حاکم شرع واجب است به اهل هر شهري که محارب وارد آن ميشود، بنويسد که با او همنشيني نکنند و همغذا نشوند و از داد و ستد با وي خودداري ورزند تا نتواند در يک شهر استقرار پيدا کند. ۱۳.۳ - موارد پذیرفته نشده در فقه شیعهبرای برخی دیگر از جرایم اخلال در امنیت و سلامت جامعه، شماری از اهل سنّت به کیفر تبعید رأی دادهاند، از جمله در باره کسی که با مطرح کردن پرسشهای پیچیده در صدد خوار کردن اشخاص است، ذبح کننده حیوان بدون آگاهی از احکام و شرایط آن، و قاتلی که اولیای دم او را میبخشند؛ ولی این موارد در فقه شیعه پذیرفته نشده است. [۲۰۲]
ابن ابی شیبه، المصنّف فی الاحادیث و الا´ثار، ج۴، ص۴۸۲، هند ۱۳۹۹.
[۲۰۳]
ابن حزم، المحلّی، ج۱۰، ص۴۶۲، چاپ احمدمحمد شاکر، بیروت: دارالجیل، (بی تا).
۱۴ - جرایم مربوط به دولت اسلامیکیفر تبعید در برخی جرایم مربوط به دولت اسلامی نیز مطرح شده است. ۱۴.۱ - جاسوسیاز جمله در مورد مسلمانی که برای بیگانگان جاسوسی کند، در برخی منابع اهل سنّت این حکم آمده، ولی در منابع فقهیِ امامیه دیده نشده است. ۱۴.۲ - استهزاء پیامبرهمچنین پارهای منابع اسلامی، کیفر استهزا کردن پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم را تبعید دانستهاند. ۱۴.۳ - افشای اسرار حکومتیهمچنین حکم افشای اسرار حکومتی را تبعید دانستهاند؛ از مصادیق اینهاست: تبعید حکَم بن ابی العاص به دستور پیامبر اکرم به طائف [۲۰۷]
محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، ج۱۸، ص۵۹، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
و تبعید یهود بنی قَینُقاع و بنی نضیر از مدینه . [۲۰۸]
ابن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۲، ص۱۴۹، استانبول ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
[۲۰۹]
طبری، جامع البیان، ج۲۸، ص۱۹ـ۲۰.
۱۴.۴ - توطئه و خیانتدر سوره حشر از بیرون راندن گروهی از اهل کتاب از وطن خود (مدینه) یاد شده است: «هُوَ الَّذی اَخرَجَ الَّذینَ کَفَروا مِن اَهلِ الکِتـبِ مِن دیـرِهِم لاَِوَّلِ الحَشر». در آیات بعد علت تبعید آنان مخالفت و دشمنی آنان با خدا و رسول بیان شده است: «ذلِکَ بِاَنَّهُم شاقُّوا اللّهَ و رَسولَهُ و مَن یُشاقِّ اللّهَ فَاِنَّ اللّهَ شَدیدُ العِقاب». این آیات در مورد یهود بنی نضیر نازل شد که با پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله پیمان صلح و پرهیز از ستیزهجویی بسته بودند؛ ولی هنگامی که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله برای استمداد از آنان برای پرداخت دیه مقتولی به میان آنها رفته بود، پیمان خود را شکستند و درصدد قتل آن حضرت برآمدند. بنا به روایتی دیگر، آنان پس از پیمان بستن با حضرت رسول، گروهی را به سرپرستی کعب بن اشرف به مکه فرستادند و در کنار کعبه با مشرکان پیمان بستند که در نابودی اسلام بکوشند. [۲۱۶]
فتح القدیر، ج۵، ص۱۹۵.
[۲۱۷]
الصحیح من سیره، ج۸، ص۴۸.
در پی این نقض پیمان ، به فرمان پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله آنان از مدینه بیرون رانده شدند و گروهی از آن ها به شام و گروهی دیگر به خیبر رفتند. ۱۴.۵ - دشمنان و کینهتوزانتبعید دشمنان و کینهتوزان از مرکز حکومت، در سیره پیشوایان دین از جمله حضرت علی علیهالسلام گزارش شده است، [۲۲۱]
ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات، ج۱، ص۱۱، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
همچنانکه در احادیث سیره حضرت مهدی عجلاللّهتعالیفرجهالشریف هم وجود دارد. [۲۲۲]
معجم احادیث الامام المهدی علیهالسلام، چاپ علی کورانی، ج۳، ص۳۰۸، قم ۱۴۱۱.
۱۴.۶ - جعل اسناد دولتیاز دیگر موارد تبعید در پارهای منابع، کلاهبرداری از مردم و جعل اسناد دولتی مانند مُهر بیت المال است؛ در برخی منابع عامه واکنش شماری از خلفا در این زمینه و موارد دیگر گزارش شده، ولی در منابع شیعی تنها کیفر تعزیر مطرح شده است. ۱۴.۷ - شایعه پراکنیدر آیه: «لـَئِن لَم یَنتَهِ المُنـفِقونَ و الَّذینَ فی قُلوبِهِم مَرَضٌ و المُرجِفونَ فِی المَدینَةِ لَنُغرِیَنَّکَ بِهِم ثُمَّ لا یُجاوِرونَکَ فیها اِلاّ قَلیلا». منافقان و بیماردلان تهدید شدهاند که در صورت خاتمه ندادن به کارهای ناروای خود، از مدینه تبعید خواهند شد. [۲۲۷]
جامع البیان، ج۲۲، ص۶۰.
آیه فوق درباره گروهی از منافقان نازل شده که در هنگام خروج پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله از مدینه برای جهاد، به شایعه پراکنی میپرداختند و میگفتند که پیامبر کشته یا اسیر شده است یا شایع میکردند که مسلمانان شکست خورده و متحمل تلفات فراوانی شدهاند تا روحیه آنان را ضعیف کنند. به نظر برخی مفسران، این آیه در مورد کسانی نازل شد که زنان مسلمان را با گفتن سخنان ناروا، آزار میدادند. مفاد آیات پیشین این سوره را که از اذیت کردن مردان و زنان مؤمن و توصیه زنان مسلمان به رعایت حجاب سخن به میان آورده، میتوان مؤید این نظر دانست. عدهای دیگر مراد آیه شریفه را کسانی دانستهاند که به فحشا و کارهای خلاف عفت روی میآوردند. [۲۳۵]
جامعالبیان، ج۲۲، ص۵۸.
[۲۳۷]
الدرالمنثور، ج۵، ص۲۲۲.
برخی از آیه استفاده کردهاند که هر کسی که به شایعه پراکنی و اذیت مؤمنان بپردازد مستحق تبعید و تعزیر است. [۲۳۹]
المنیر،ج۲۲، ص۱۱۳ـ۱۱۴.
۱۵ - جرایم فحشادر برخی جرایم فحشا ، از جمله لواط و قوّادی و زنای غیرمحصن ، نیز کیفر تبعید مقرر شده است. [۲۴۲]
محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۴۱، ص۶۳۹، چاپ محمود قوچانی، بیروت ۱۹۸۱.
[۲۴۴]
محمدرضا طبسی، ذخیرة الصالحین، ج۸، ص۶۲، نسخه خطی مجموعه نجم الدین طبسی.
[۲۴۵]
یحیی بن شرف نووی، کتاب المجموع: شرح المهذّب للشیرازی، ج۲۲، ص۶۸، چاپ محمدنجیب مطیعی، جده: مکتبة الارشاد، (بی تا).
۱۵.۱ - لواط کنندهاز دیگر موارد تبعید که در پارهای منابع اهل سنّت آمده، تبعید لواط کننده است که سعید بن مسیب، عطاء، قَتاده، ثوری، اوزاعی، شافعی و برخی فقهای دیگر به آن رأی دادهاند، [۲۴۷]
محمد بن علی شوکانی، نیل الاوطار: شرح منتقی الاخبار من احادیث سیّدالاخیار، ج۷، ص۱۳۲، مصر: شرکة مکتبة و مطبعة مصطفی البابی الحلبی، (بی تا)، چاپ افست بیروت (بی تا).
[۲۴۸]
عبدالرحمان جزیری، کتاب الفقه علی المذاهب الاربعة، ج۵، ص۱۲۶، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
ولی فقهای شیعه این کیفر را نپذیرفتهاند. [۲۴۹]
محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۴۱، ص۳۸۱، چاپ محمود قوچانی، بیروت ۱۹۸۱.
۱۵.۲ - قوّاددر باره تبعید قوّاد از امام صادق علیهالسلام حدیثی نقل شده که بسیاری از فقهای متقدّم امامی و فقهای معاصر [۲۵۵]
احمد خوانساری، جامع المدارک فی شرح المختصر النافع، ج۷، ص۹۱، تهران ۱۴۰۲.
[۲۵۶]
روح اللّه خمینی، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، ج۲، ص۴۲۵، تحریرالوسیله، قم ۱۳۶۳ ش.
[۲۵۷]
عبدالاعلی سبزواری، مهذّب الاحکام فی بیان الحلال و الحرام، ج۲۷، ص۳۱۹، قم ۱۴۱۷.
[۲۵۸]
محمد فاضل موحدی لنکرانی، تفصیل الشریعة فی شرح تحریرالوسیلة، ج۱، ص۲۷۷، قم ۱۴۰۶.
بر پایه آن فتوا دادهاند.برخي ثبوت کیفر تبعيد را براي قوّاد نپذيرفتهاند. معدودی از فقیهان عامه نیز در این مسئله قایل به تبعید شدهاند. [۲۶۱]
ابن مفلح مقدسی، الفروع، ج۶، ص۱۱۵، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
[۲۶۲]
منصور بن یونس بهوتی حنبلی، کشّاف القناع عن متن الاقناع، ج۵، ص۱۰۹، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
برخی فقها، حکم تبعید را ویژه قوّاد مرد دانستهاند، [۲۶۶]
ابن حمزه، الوسیلة الی نیل الفضیلة، ج۱، ص۵۰۰، نجف ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
[۲۶۷]
حسن بن ابی طالب آبی، کشف الرّموز فی شرح المختصر النّافع، ج۲، ص۵۶۳، چاپ علی پناه اشتهاردی و حسین یزدی، قم ۱۴۰۸ـ۱۴۱۰.
برخی دیگر این نظر را اجماعی شمردهاند، [۲۶۸]
علی طباطبائی، ریاض المسائل فی بیان الاحکام بالدّلائل، ج۱۰، ص۱۰۸، بیروت ۱۴۱۲ـ۱۴۱۴/۱۹۹۲ـ۱۹۹۳.
[۲۶۹]
محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۴۱، ص۴۰۱، چاپ محمود قوچانی، بیروت ۱۹۸۱.
[۲۷۰]
محمدرضا طبسی، ذخیرة الصالحین، ج۸، ص۴۷، نسخه خطی مجموعه نجم الدین طبسی.
بعضی از فقهای امامی، قوّاد زن را نیز مستوجب کیفر تبعید دانستهاند. [۲۷۱]
حمزة بن عبدالعزیز سلاّر دیلمی، المراسم العلویّة فی الاحکام النّبویّة، ج۱، ص۲۵۹، چاپ محسن حسینی امینی، لبنان ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
[۲۷۲]
احمد بن محمد مقدس اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ج۱۳، ص۱۲۶، چاپ مجتبی عراقی، علی پناه اشتهاردی، و حسین یزدی، قم ۱۴۱۶.
[۲۷۳]
احمد خوانساری، جامع المدارک فی شرح المختصر النافع، ج۷، ص۹۱، تهران ۱۴۰۲.
مدت تبعید در این باره در احادیث معیّن نشده، ولی برخی فقها آن را کمتر از یک سال دانسته و شماری دیگر آن را موکول به نظر حاکم کردهاند. [۲۷۶]
مهذب الاحکام ج۲۷، ص۳۱۹.
[۲۷۷]
جعفر بن حسن محقق حلّی، نکت النهایة، ج۳، ص۳۱۴، در طوسی، النّهایة و نکتها، قم ۱۴۱۷.
[۲۷۸]
روح اللّه خمینی، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، ج۲، ص۴۲۵، تحریرالوسیله، قم ۱۳۶۳ ش.
[۲۷۹]
محمد فاضل موحدی لنکرانی، تفصیل الشریعة فی شرح تحریرالوسیلة، ج۱، ص۲۷۸، قم ۱۴۰۶.
بسیاری از فقهای امامی، از جمله شیخ طوسی و علامه حلّی ، قوّاد را به صرف یک بار ارتکاب جرم مستحق تبعید میدانند، ولی برخی فقها از جمله شیخ مفید و سلّار و ابن حمزه ، وی را از بار دوم مستوجب تبعید دانستهاند. در باره اینکه آیا تبعید قوّاد باید به مکانی صورت گیرد که سفر محسوب شود یا نزدیکتر از آن هم کافی است، حدیثی یافته نشده است، فقط در حدیثی آمده است که تبعید چنین فردی باید به نزدیکترین سرزمین اهل شرک به بلاد اسلامی صورت گیرد. شیخ طوسی [۲۸۵]
محمد بن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، ج۸، ص۳، چاپ محمدباقر بهبودی، تهران (بی تا)، چاپ محمدباقر بهبودی، تهران ۱۳۵۱ ش.
تعیین محل تبعید را بسته به نظر امام میداند.هزینه زندگی قوّاد تبعیدی در دوران تبعید بر عهده خود اوست، ولی اگر وی فاقد مکنت لازم باشد، هزینه آن از بیت المال تأمین میگردد. ۱۵.۳ - مخنَّثاز جمله موارد فحشا که کیفر تبعید را در پی دارد، « مخنَّث » بودن است؛ یعنی مردی که خود را شبیه زنان سازد یا تن به فحشا دهد (برای مفهوم این واژه به این منابع رجوع کنید [۲۸۸]
فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، ذیل «خنث»، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ ش.
).فقهای مذاهب عامه با استناد به برخی احادیث [۲۸۹]
ابن حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج۱۰، ص۲۷۴، مصر ۱۳۴۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
[۲۹۰]
ابن حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج۱۲، ص۱۳۴، مصر ۱۳۴۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
[۲۹۱]
علی بن حسام الدین متقی، کنزالعمّال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۵، ص۳۲۴، چاپ صفوه سقا، حلب: منشورات مکتبة التراث الاسلامی، (بی تا).
مخنّث را مستحق تبعید میدانند. [۲۹۲]
محمد بن ادریس شافعی، الامّ، ج۶، ص۱۴۶، چاپ محمد زهری نجار، بیروت: دارالمعرفة، (بی تا).
[۲۹۳]
عبدالرحمان جزیری، کتاب الفقه علی المذاهب الاربعة، ج۵، ص۱۲۲، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
در این باره در منابع حدیثی شیعی نیز مضامینی مشابه وجود دارد، [۲۹۶]
ابن بابویه، علل الشرایع، ج۱، ص۶۰۲، نجف ۱۳۸۵/۱۹۶۶، چاپ افست بیروت (بی تا).
ولی فقهای شیعه به تبعید فتوا ندادهاند. ۱۵.۴ - احکام اختصاصی اهل سنتاز دیگر موارد فحشا که در پارهای از منابع اهل سنّت حکم تبعید برای آنها در نظر گرفته شده، عبارت است از: کسی که در ماه رمضان شراب مینوشد. [۲۹۹]
عبدالرزاق بن همام صنعانی، المصنّف، ج۷، ص۳۸۲، چاپ حبیب الرحمان اعظمی، بیروت: مجلس العلمی، (بی تا).
و کسی که با غنا و آلات طرب روزگار میگذراند. [۳۰۰]
ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۸۷۱ـ۸۷۲، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۱۵.۵ - زنای غیرمحصناز مهمترین مصادیق کیفر تبعید در فقه اسلامی ، زنای غیرمحصن است که در باره آن احادیث بسیاری در منابع شیعه و اهل سنّت [۳۰۳]
محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، ج۴، ص۱۸۱، بیروت: دارالمعرفة، (بی تا).
آمده است.بر این اساس، فقهای شیعه زانی غیرمحصن را محکوم به تبعید دانستهاند [۳۰۴]
حسن بن یوسف علامه حلّی، مختلف الشّیعة فی احکام الشّریعة، ج۹، ص۱۵۰ـ۱۵۱، قم ۱۳۷۱ ش.
که نظر جمهور اهل سنّت، به ویژه مالکیان و شافعیان و حنبلیان ، نیز چنین است. [۳۰۵]
ابن نجّار، منتهی الارادات فی جمع المقنع مع التنقیح و زیادات، ج۲، ص۴۶۲، چاپ عبدالغنی عبدالخالق، بیروت: عالم الکتب، (بی تا).
[۳۰۶]
عبدالرحمان جزیری، کتاب الفقه علی المذاهب الاربعة، ج۵، ص۶۱، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
[۳۰۷]
وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۶، ص۳۹، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
بنا بر این مردي که تازه ازدواج کرده است چنانچه پيش از آمیزش با همسرش، با زني زنا کند، حدّ وي علاوه بر صد تازیانه و تراشيدن سر، تبعيد است. در ثبوت مجازات تراشيدن سر و تبعيد براي مرد مجرّدي که زنا کرده اختلاف ميباشد. بردهو به قول مشهور، زن مجرد در صورت ارتکاب زنا تبعيد نميشوند. ۱۵.۵.۱ - حکم تبعیدامامیان بر خلاف برخی از فقهای عامه، تبعید زانی غیرمحصن را مستحب و منوط به نظر حاکم اسلامی نمیدانند، بلکه آن را واجب میشمارند. [۳۱۲]
محمد بن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، ج۸، ص۳، چاپ محمدباقر بهبودی، تهران (بی تا)، چاپ محمدباقر بهبودی، تهران ۱۳۵۱ ش.
[۳۱۴]
عبدالرحمان جزیری، کتاب الفقه علی المذاهب الاربعة، ج۵، ص۶۱، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
۱۵.۵.۲ - حد یا تعزیر بودنتبعید زانی از دیدگاه فقهای امامی و بیشتر اهل سنّت، حد به شمار میرود، [۳۱۵]
محمد بن حسن طوسی، کتاب الخلاف فی الفقه، ج۲، ص۴۳۹، تهران ۱۳۷۷ـ۱۳۸۲.
[۳۱۶]
محمد بن علی شوکانی، نیل الاوطار: شرح منتقی الاخبار من احادیث سیّدالاخیار، ج۷، ص۱۰۱، مصر: شرکة مکتبة و مطبعة مصطفی البابی الحلبی، (بی تا)، چاپ افست بیروت (بی تا).
ولی حنفیان آن را تعزیر شمردهاند. [۳۱۷]
محمد بن احمد شمس الائمه سرخسی، المبسوط، ج۵، جزء ۹، ص۴۵، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
[۳۱۸]
ابوبکر بن مسعود کاسانی، کتاب بدائع الصّنائع فی ترتیب الشرائع، ج۷، ص۵۸، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۶.
[۳۱۹]
محمدعلی صابونی، روائع البیان: تفسیر آیات الاحکام من القرآن، ج۲، ص۲۷ـ۲۹، (مکه ۱۳۹۱).
۱۳.۲.۳ - مدت تبعیدمشهور فقهای امامی مدت تبعید زانی غیرمحصن را یک سال قمری دانستهاند. [۳۲۳]
محمدرضا طبسی، ذخیرة الصالحین، ج۸، ص۴۱، نسخه خطی مجموعه نجم الدین طبسی.
[۳۲۴]
زین الدین بن علی شهید ثانی، الرّوضة البهیّة فی شرح اللمعة الدّمشقیّة، ج۹، ص۱۱۰، چاپ محمد کلانتر، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
به موجب برخی احادیث و آرای فقهی، آغاز تبعید از ابتدای سفرِ تبعیدی محاسبه میشود، [۳۲۵]
محمدآصف محسنی، حدودالشریعة، ج۴، ص۲۷۰، قم ۱۳۶۳ ش.
[۳۲۶]
محمد بن احمد رملی، نهایة المحتاج الی شرح المنهاج، ج۷، ص۴۲۸، و معه حاشیة شبراملسی، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
ولی برخی احادیث دیگر و پارهای از منابع فقهی آغاز آن را زمان رسیدن او به محل تبعید ذکر کردهاند. [۳۲۷]
زکریا بن محمد انصاری، اسنی المطالب فی شرح روض الطالب، ج۴، ص۱۲۹، مصر ۱۳۱۳.
[۳۲۸]
محمد بن احمد خطیب شربینی، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، ج۴، ص۱۴۸، با تعالیق جوبلی بن ابراهیم شافعی، بیروت: دارالفکر، (بی تا).
اگر چنین فردی پیش از انقضای زمان تبعید به سرزمین خود بازگردد، حنبلیان و مالکیان و برخی فقهای امامی بر آناند که مدت طی شده جزو تبعید به حساب میآید، [۳۲۹]
حسن بن یوسف علامه حلّی، تحریرالاحکام، ج۲، ص۲۲۳، چاپ سنگی، (بی جا) ۱۳۱۴، چاپ افست قم (بی تا).
[۳۳۰]
زین الدین بن علی شهید ثانی، الرّوضة البهیّة فی شرح اللمعة الدّمشقیّة، ج۹، ص۱۱۱۱۱۰، چاپ محمد کلانتر، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۳۳۱]
علی کریمی جهرمی، الدّر المنضود فی احکام الحدود، ج۱، ص۳۲۲، تقریرات درس آیة اللّه گلپایگانی، قم ۱۴۱۲.
[۳۳۲]
عبدالقادر عوده، التشریع الجنائی الاسلامی مقارناً بالقانون الوضعی، ج۲، ص۳۸۲، بیروت: دارالکتاب العربی، (بی تا).
برخی دیگر با این نظر موافق نیستند. [۳۳۳]
محمد بن حسن فاضل هندی، کشف اللّثام، ج۲، ص۲۲۴، چاپ سنگی تهران ۱۲۷۱ـ۱۲۷۴، چاپ افست ۱۳۹۱.
[۳۳۴]
حسن بن یوسف علامه حلّی، قواعدالاحکام فی معرفة الاحکام، ج۲، ص۲۵۵، چاپ اسماعیل گیلانی شفتی، چاپ سنگی، (بی جا) ۱۳۲۹.
۱۵.۵.۴ - محل شروع تبعیددر باره اینکه زنا کننده از چه محلی تبعید شود، در منابع فقهی آرای مختلفی آمده است: به عقیده برخی فقها تبعید باید از محل وقوع جرم صورت گیرد، [۳۳۷]
محمد بن احمد شمس الائمه سرخسی، المبسوط، ج۵، جزء ۹، ص۴۵، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
[۳۳۸]
علی طباطبائی، ریاض المسائل فی بیان الاحکام بالدّلائل، ج۱۰، ص۴۸، بیروت ۱۴۱۲ـ۱۴۱۴/۱۹۹۲ـ۱۹۹۳.
[۳۳۹]
محمدرضا طبسی، ذخیرة الصالحین، ج۸، ص۲۴۱، نسخه خطی مجموعه نجم الدین طبسی.
به عقیده برخی دیگر باید از محل اجرای حکم [۳۴۱]
مهذب الاحکام ج۲۷، ص۲۷۵.
[۳۴۲]
محمد بن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، ج۸، ص۲۳، چاپ محمدباقر بهبودی، تهران (بی تا)، چاپ محمدباقر بهبودی، تهران ۱۳۵۱ ش.
[۳۴۴]
روح اللّه خمینی، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، ج۲، ص۴۱۸، تحریرالوسیله، قم ۱۳۶۳ ش.
و به نظر شماری از آنان باید از محل اقامت مجرم صورت گیرد [۳۴۷]
ابن حمزه، الوسیلة الی نیل الفضیلة، ج۱، ص۴۹۵، نجف ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
[۳۴۸]
حسن بن یوسف علامه حلّی، تحریرالاحکام، ج۲، ص۲۲۳، چاپ سنگی، (بی جا) ۱۳۱۴، چاپ افست قم (بی تا).
(برای آگاهی از آرای دیگر به این منبع رجوع کنید [۳۴۹]
علی کریمی جهرمی، الدّر المنضود فی احکام الحدود، ج۱، ص۳۱۷، تقریرات درس آیة اللّه گلپایگانی، قم ۱۴۱۲.
).۱۵.۵.۵ - محل تبعیددر باره اینکه تبعید باید به کدام محل و با چه فاصله مکانی انجام گیرد، در فقه امامی آرای مختلفی آمده است، از جمله نزدیکترین سرزمین به بلاد شرک، مکانی که نماز در آن قصر باشد، [۳۵۱]
محمد بن حسن فاضل هندی، کشف اللّثام، ج۲، ص۲۲۴، چاپ سنگی تهران ۱۲۷۱ـ۱۲۷۴، چاپ افست ۱۳۹۱.
محلی که در آن غربت صدق کند، [۳۵۲]
عبدالاعلی سبزواری، مهذّب الاحکام فی بیان الحلال و الحرام، ج۲۷، ص۲۷۶، قم ۱۴۱۷.
مکانی با فاصله پنجاه فرسنگ و جایی که حاکم اسلامی معیّن کند. [۳۵۴]
محمد بن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، ج۸، ص۳، چاپ محمدباقر بهبودی، تهران (بی تا)، چاپ محمدباقر بهبودی، تهران ۱۳۵۱ ش.
بیشتر فقهای عامه محل تبعید را مکانی دانستهاند که نماز مجرم در آنجا قصر است [۳۵۵]
ابوبکر بن محمد تقی الدین حصنی، کفایة الاخیار فی حلّ غایة الاختصار، ج۲، ص۱۴۳، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
[۳۵۶]
علی بن سلیمان مرداوی، الانصاف فی معرفة الراجح من الخلاف علی مذهب الامام المبجّل احمد بن حنبل، ج۱۰، ص۱۷۳، چاپ محمدحامد فقی، بیروت ۱۳۷۷/۱۹۵۷.
و برخی صدق نفی و تبعید را کافی میدانند. [۳۵۷]
ابن قدامه، المغنی، ج۱۰، ص۱۳۶، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
جواز تبعید زناکننده به بلاد شرک مجاور سرزمین اسلام در برخی احادیث آمده، ولی برخی فقها آن را جایز ندانستهاند. [۳۵۹]
علی کریمی جهرمی، الدّر المنضود فی احکام الحدود، ج۱، ص۳۱۹، تقریرات درس آیة اللّه گلپایگانی، قم ۱۴۱۲.
در پارهای منابع فقهی، تعیین محل تبعید به خواست تبعید شونده واگذار شده [۳۶۰]
حسن بن یوسف علامه حلّی، قواعدالاحکام فی معرفة الاحکام، ج۲، ص۲۵۵، چاپ اسماعیل گیلانی شفتی، چاپ سنگی، (بی جا) ۱۳۲۹.
[۳۶۱]
محمد بن حسن فاضل هندی، کشف اللّثام، ج۲، ص۲۲۴، چاپ سنگی تهران ۱۲۷۱ـ۱۲۷۴، چاپ افست ۱۳۹۱.
[۳۶۲]
علی کریمی جهرمی، الدّر المنضود فی احکام الحدود، ج۱، ص۳۲۲، تقریرات درس آیة اللّه گلپایگانی، قم ۱۴۱۲.
و برخی دیگر، تعیین آن را در اختیار حاکم دانستهاند. [۳۶۳]
روح اللّه خمینی، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، ج۲، ص۴۱۸، تحریرالوسیله، قم ۱۳۶۳ ش.
[۳۶۴]
عبدالاعلی سبزواری، مهذّب الاحکام فی بیان الحلال و الحرام، ج۲۷، ص۲۷۶، قم ۱۴۱۷.
[۳۶۵]
محمد فاضل موحدی لنکرانی، تفصیل الشریعة فی شرح تحریرالوسیلة، ج۱، ص۱۳۸، قم ۱۴۰۶.
انتقالِ اختیاریِ تبعید شونده از محل تبعید به محلی دیگر، از نظر برخی فقهای شیعه و اهل سنّت جایز است، [۳۶۸]
علی کریمی جهرمی، الدّر المنضود فی احکام الحدود، ج۱، ص۳۲۲، تقریرات درس آیة اللّه گلپایگانی، قم ۱۴۱۲.
[۳۶۹]
محمد بن احمد خطیب شربینی، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، ج۴، ص۱۴۸، با تعالیق جوبلی بن ابراهیم شافعی، بیروت: دارالفکر، (بی تا).
اما شماری دیگر وی را ملزم به اقامت در محل تبعید تا پایان دوران تبعید میدانند. [۳۷۰]
محمد بن احمد رملی، نهایة المحتاج الی شرح المنهاج، ج۷، ص۴۲۸ـ۴۲۹، و معه حاشیة شبراملسی، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
۱۵.۵.۶ - موارد تأخیر اجراهرگاه حاکم تشخیص دهد که تبعید شخص محکوم، فتنه بر میانگیزد، میتواند تا برطرف شدن مانع، آن را به تأخیر اندازد. [۳۷۱]
علی کریمی جهرمی، الدّر المنضود فی احکام الحدود، ج۱، ص۳۲۳، تقریرات درس آیة اللّه گلپایگانی، قم ۱۴۱۲.
همچنین به نظر برخی فقها، اگر راه محل تبعید ناامن باشد و ترس از هلاک تبعیدی وجود داشته باشد، تبعید به تأخیر میافتد. [۳۷۲]
حسن بن یوسف علامه حلّی، قواعدالاحکام فی معرفة الاحکام، ج۲، ص۲۵۴ـ۲۵۵، چاپ اسماعیل گیلانی شفتی، چاپ سنگی، (بی جا) ۱۳۲۹.
[۳۷۳]
محمد بن حسن فاضل هندی، کشف اللّثام، ج۲، ص۲۲۴، چاپ سنگی تهران ۱۲۷۱ـ۱۲۷۴، چاپ افست ۱۳۹۱.
[۳۷۴]
محمد بن احمد رملی، نهایة المحتاج الی شرح المنهاج، ج۷، ص۴۲۹، و معه حاشیة شبراملسی، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
بنا بر برخی منابع فقهی شیعی، هرگاه تبعید شونده بیمار و امید بهبود وی موجود باشد، اجرای حکم تبعید به تأخیر میافتد. [۳۷۵]
محمد بن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، ج۵، ص۲۰۳۲۰۴، چاپ محمدباقر بهبودی، تهران (بی تا)، چاپ محمدباقر بهبودی، تهران ۱۳۵۱ ش.
۱۵.۵.۷ - تبعید زن زانیهنظر مشهور نزد فقهای امامی آن است که زن زناکارِ غیرمحصن را مشمول حکم تبعید نمیدانند، [۳۷۶]
محمد بن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، ج۵، ص۲۰۳، چاپ محمدباقر بهبودی، تهران (بی تا)، چاپ محمدباقر بهبودی، تهران ۱۳۵۱ ش.
[۳۷۷]
محمد بن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، ج۸، ص۲، چاپ محمدباقر بهبودی، تهران (بی تا)، چاپ محمدباقر بهبودی، تهران ۱۳۵۱ ش.
اما برخی از آنان، با استناد به احادیث [۳۸۰]
محمد بن حسن طوسی، النّهایة فی مجرّد الفقه و الفتاوی، ج۴، ص۲۰۲، بیروت ۱۳۹۰/۱۹۷۰.
حکم تبعید را شامل زنان نیز دانستهاند. [۳۸۱]
حسن بن یوسف علامه حلّی، مختلف الشّیعة فی احکام الشّریعة، ج۹، ص۱۵۱ـ۱۵۲، قم ۱۳۷۱ ش.
[۳۸۲]
زین الدین بن علی شهید ثانی، مسالک الافهام فی شرح شرایع الاسلام، ج۲، ص۴۲۸، چاپ سنگی، (بی جا)، ۱۳۱۳، چاپ افست قم (بی تا).
[۳۸۳]
احمد بن محمد مقدس اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ج۱۳، ص۷۶، چاپ مجتبی عراقی، علی پناه اشتهاردی، و حسین یزدی، قم ۱۴۱۶.
[۳۸۴]
احمد خوانساری، جامع المدارک فی شرح المختصر النافع، ج۷، ص۹۱، تهران ۱۴۰۲.
اهل سنّت نیز در این باره اختلاف نظر دارند: مالک بن انس ، [۳۸۵]
مالک بن انس، المدوّنة الکبری، ج۴، ص۵۰۴، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۴.
ماوردی [۳۸۶]
علی بن محمد ماوردی، الاحکام السّلطانیّة والولایات الدّینیّة، ج۱، ص۳۶۷، چاپ خالد عبداللطیف سبع العلمی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
و برخی فقهای دیگر [۳۸۷]
محمد بن احمد شمس الائمه سرخسی، المبسوط، ج۵، جزء ۹، ص۴۵، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
[۳۸۸]
محمد بن اسماعیل امیر، سبل السّلام: شرح بلوغ المرام من جمع ادلة الاحکام لابن حجر عسقلانی، ج۴، ص۵، بیروت ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
اِعمال کیفر تبعید را در باره زنان نپذیرفته و شماری دیگر [۳۸۹]
احمد بن محمد قسطلانی، ارشاد السّاری لشرح صحیح البخاری، ج۱۰، ص۲۶، بیروت: داراحیاء التراث العربی، (بی تا).
[۳۹۰]
ابن حزم، المحلّی، ج۱۱، ص۱۸۶، چاپ احمدمحمد شاکر، بیروت: دارالجیل، (بی تا).
آن را پذیرفتهاند.برخی نیز اجرای تبعید را منوط به همراهی مرد محرمی با او دانستهاند. [۳۹۱]
ابراهیم بن علی ابواسحاق شیرازی، المهذّب فی فقه الامام الشّافعیّ، ج۲، ص۲۷۲، بیروت ۱۳۷۹/۱۹۵۹.
[۳۹۲]
محمدعلی صابونی، روائع البیان: تفسیر آیات الاحکام من القرآن، ج۲، ص۲۹، (مکه ۱۳۹۱).
[۳۹۳]
ابن مفلح مقدسی، الفروع، ج۶، ص۷۴، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
[۳۹۴]
علی بن سلیمان مرداوی، الانصاف فی معرفة الراجح من الخلاف علی مذهب الامام المبجّل احمد بن حنبل، ج۱۰، ص۱۷۳ـ۱۷۵، چاپ محمدحامد فقی، بیروت ۱۳۷۷/۱۹۵۷.
۱۵.۵.۸ - زندانی زانیدر منابع فقهی، در باره این مسئله بحث شده است که اگر فرد زندانی مرتکب زنا شود، آیا بی درنگ تبعید میشود یا حکم تبعید پس از انقضای زمان حبس اجرا میگردد. برخی فقهای شیعه و عامه بر آناند که اگر فرد تبعید شده مرتکب جرمی شود که کیفر آن تبعید است، باید به سرزمین دیگر تبعید شود [۳۹۶]
حسن بن یوسف علامه حلّی، تحریرالاحکام، ج۲، ص۲۲۳، چاپ سنگی، (بی جا) ۱۳۱۴، چاپ افست قم (بی تا).
[۳۹۷]
علی کریمی جهرمی، الدّر المنضود فی احکام الحدود، ج۱، ص۳۲۲، تقریرات درس آیة اللّه گلپایگانی، قم ۱۴۱۲.
[۳۹۸]
ابن قدامه، المغنی، ج۱۰، ص۱۳۶، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
[۳۹۹]
محمد بن احمد خطیب شربینی، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، ج۴، ص۱۴۸، با تعالیق جوبلی بن ابراهیم شافعی، بیروت: دارالفکر، (بی تا).
و با این فرض، این بحث مطرح است که آیا میان دو حکم تبعید، تداخل صورت میگیرد یا نه. ۱۵.۵.۹ - نفقهنفقه زنا کننده تبعیدی از دیدگاه برخی فقها بر عهده خود اوست، زیرا تبعید حاصل فعل اوست و تنها در صورت فقر ، نفقه وی از بیت المال داده میشود یا مسلمانان آن را میپردازند. [۴۰۱]
حسن بن یوسف علامه حلّی، قواعدالاحکام فی معرفة الاحکام، ج۲، ص۲۵۴، چاپ اسماعیل گیلانی شفتی، چاپ سنگی، (بی جا) ۱۳۲۹.
[۴۰۲]
محمد بن حسن فاضل هندی، کشف اللّثام، ج۲، ص۲۲۴، چاپ سنگی تهران ۱۲۷۱ـ۱۲۷۴، چاپ افست ۱۳۹۱.
[۴۰۳]
علی کریمی جهرمی، الدّر المنضود فی احکام الحدود، ج۱، ص۳۲۴، تقریرات درس آیة اللّه گلپایگانی، قم ۱۴۱۲.
[۴۰۴]
سلیمان بن خلف باجی، المنتقی: شرح موطّأ الامام مالک، ج۷، ص۱۳۷، چاپ سنگی مصر ۱۳۳۱ـ۱۳۳۲، چاپ افست بیروت (بی تا).
[۴۰۵]
حاشیه شبراملسی، محمد بن احمد رملی، ج۷، ص۴۲۸، نهایة المحتاج الی شرح المنهاج، و معه حاشیة شبراملسی، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
شاید گفته شود که نفقه او در هر صورت باید از بیت المال تأمین شود؛ زیرا این از مصالح مسلمانان به شمار میرود. در باره نحوه تأمین نفقه کسانی که نفقهشان بر ذمه تبعیدی است، مانند فرزندان و همسر ، آرای فقهی مختلفی اظهار شده است، از جمله ساقط شدن وجوب پرداخت نفقه، وجوبِ پرداخت نفقه در صورت استطاعت، به تأخیر افتادن تبعید وی در صورت ناتوانی از پرداخت نفقه واجب. [۴۰۸]
حاشیه شبراملسی، محمد بن احمد رملی، ج۷، ص۴۲۸، نهایة المحتاج الی شرح المنهاج، و معه حاشیة شبراملسی، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
[۴۰۹]
علی کریمی جهرمی، الدّر المنضود فی احکام الحدود، ج۱، ص۳۲۲، تقریرات درس آیة اللّه گلپایگانی، قم ۱۴۱۲.
۱۵.۵.۱۰ - حقوق تبعیدیبنا بر منابع فقهی، رعایت رفاه و سلامت فرد تبعید شده، احتراز از هرگونه سختگیری نسبت به وی و تأمین نیازهای اولیه وی لازم است، همچنین تبعید به اماکن بی امکانات یا مناطق خالی از سکنه [۴۱۱]
محمد فاضل موحدی لنکرانی، تفصیل الشریعة فی شرح تحریرالوسیلة، ج۱، ص۱۴۵، قم ۱۴۰۶.
و سرزمینی که بیماری در آن شیوع دارد [۴۱۲]
محمد بن احمد رملی، نهایة المحتاج الی شرح المنهاج، ج۷، ص۴۲۸، و معه حاشیة شبراملسی، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
منع شده است.۱۵.۵.۱۱ - تجارت در محل تبعیددر بیشتر منابع فقهی نسبت به امکان تجارت و کسب در محل تبعید منعی ذکر نشده، اما در پارهای منابع این کار منع شده است. [۴۱۴]
محمد بن احمد رملی، نهایة المحتاج الی شرح المنهاج، ج۷، ص۴۲۸، و معه حاشیة شبراملسی، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
۱۵.۵.۱۲ - بازگشت تبعیدی به وطندر باره امکان رخصت دادن به تبعیدی برای بازگشت به سرزمین خود و ارتباط با خویشاوندانش حدیثی نقل شده است [۴۱۵]
علی بن حسام الدین متقی، کنزالعمّال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۵، ص۳۲۴، چاپ صفوه سقا، حلب: منشورات مکتبة التراث الاسلامی، (بی تا).
اگر تبعید حد به شمار رود و مدت آن معیّن شده باشد، امکان ترخیص تبعیدی وجود ندارد، اما اگر مدت تبعید معیّن نشده باشد یا اتمام آن منوط به توبه باشد، ترخیص وی ممکن خواهد بود.همچنین هرگاه تبعید از باب تعزیر باشد، ترخیص محکوم با نظر حاکم جایز است، ولی برخی فقها بازگشت وی را به موطن خود جایز نمیدانند. [۴۱۷]
علی کریمی جهرمی، الدّر المنضود فی احکام الحدود، ج۱، ص۳۲۲، تقریرات درس آیة اللّه گلپایگانی، قم ۱۴۱۲.
۱۵.۵.۱۳ - ادعای اتمام مدتاگر فرد تبعیدی ادعا کند که زمان تبعید او به سر آمده، پذیرش این ادعا، از منظر فقهی قابل توجیه است. برخی فقیهان اهل سنّت، دعوی او را با سوگند ــ اگر بیّنه موجود نباشد ــ پذیرفتنی دانستهاند. [۴۱۹]
محمد بن احمد خطیب شربینی، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، ج۴، ص۱۴۸، با تعالیق جوبلی بن ابراهیم شافعی، بیروت: دارالفکر، (بی تا).
[۴۲۰]
محمد بن احمد رملی، نهایة المحتاج الی شرح المنهاج، ج۷، ص۴۲۸، و معه حاشیة شبراملسی، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
۱۵.۵.۱۴ - بازگشت پس از اتمام مدتپس از سپری شدن مدت تبعید، برای بازگشت تبعیدی، به اجازه حاکم نیازی نیست، ولی برخی شافعیان وی را در صورت بازگشت بدون اذن ، مستوجب تعزیر دانستهاند. [۴۲۱]
زکریا بن محمد انصاری، اسنی المطالب فی شرح روض الطالب، ج۴، ص۱۳۰، مصر ۱۳۱۳.
۱۶ - فهرست منابع(۲) حسن بن ابی طالب آبی، کشف الرّموز فی شرح المختصر النّافع، چاپ علی پناه اشتهاردی و حسین یزدی، قم ۱۴۰۸ـ۱۴۱۰. (۳) ابن ابی شیبه، المصنّف فی الاحادیث و الا´ثار، هند ۱۳۹۹. (۴) ابن اخوه، کتاب معالم القربة فی احکام الحسبة، چاپ محمدمحمود شعبان و صدیق احمد عیسی مطیعی، مصر ۱۹۷۶. (۵) ابن ادریس حلّی، کتاب السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، قم ۱۴۱۰ـ۱۴۱۱. (۶) ابن بابویه، علل الشرایع، نجف ۱۳۸۵/۱۹۶۶، چاپ افست بیروت (بی تا). (۷) ابن برّاج، المهذّب، قم ۱۴۰۶. (۸) ابن حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، مصر ۱۳۴۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵. (۹) ابن حزم، المحلّی، چاپ احمدمحمد شاکر، بیروت: دارالجیل، (بی تا). (۱۰) ابن حمزه، الوسیلة الی نیل الفضیلة، نجف ۱۳۹۹/۱۹۷۹. (۱۱) ابن حنبل، مسند احمد بن حنبل، استانبول ۱۴۰۲/۱۹۸۲. (۱۲) ابن رشد، بدایة المجتهد و نهایة المقتصد، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹. (۱۳) ابن فارس. (۱۴) ابن فهد حلّی، المهذّب البارع فی شرح المختصر النّافع، قم ۱۴۱۳. (۱۵) ابن قدامه، المغنی، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳. (۱۶) ابن ماجه، سنن ابن ماجه، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱. (۱۷) ابن مفلح مقدسی، الفروع، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷. (۱۸) ابن منظور، لسان العرب. (۱۹) ابن نجّار، منتهی الارادات فی جمع المقنع مع التنقیح و زیادات، چاپ عبدالغنی عبدالخالق، بیروت: عالم الکتب، (بی تا). (۲۰) ابراهیم بن علی ابواسحاق شیرازی، المهذّب فی فقه الامام الشّافعیّ، بیروت ۱۳۷۹/۱۹۵۹. (۲۱) تقی بن نجم ابوالصلاح حلبی، الکافی فی الفقه، چاپ رضا استادی، اصفهان (۱۳۶۲ ش). (۲۲) محمد بن اسماعیل امیر، سبل السّلام: شرح بلوغ المرام من جمع ادلة الاحکام لابن حجر عسقلانی، بیروت ۱۳۷۹/۱۹۶۰. (۲۳) زکریا بن محمد انصاری، اسنی المطالب فی شرح روض الطالب، مصر ۱۳۱۳. (۲۴) ایران، قوانین و احکام، مجموعه قوانین کیفری، تدوین احمد ترابی، تهران ۱۳۷۵ ش. (۲۵) سلیمان بن خلف باجی، المنتقی: شرح موطّأ الامام مالک، چاپ سنگی مصر ۱۳۳۱ـ۱۳۳۲، چاپ افست بیروت (بی تا). (۲۶) محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، بیروت: دارالمعرفة، (بی تا). (۲۷) منصور بن یونس بهوتی حنبلی، کشّاف القناع عن متن الاقناع، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷. (۲۸) احمد بن حسین بیهقی، السنن الکبری، حیدرآباد دکن ۱۳۴۴ـ۱۳۵۵، چاپ افست بیروت (بی تا). (۲۹) ابوبکر بن محمد تقی الدین حصنی، کفایة الاخیار فی حلّ غایة الاختصار، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴. (۳۰) ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷. (۳۱) عبدالرحمان جزیری، کتاب الفقه علی المذاهب الاربعة، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰. (۳۲) محمدجعفر جعفری لنگرودی، مبسوط در ترمینولوژی حقوق، تهران ۱۳۷۸ ش. (۳۳) حرّ عاملی، وسائل الشیعة. (۳۴) یحیی بن سعید حلّی، الجامع للشّرائع، قم ۱۴۰۵. (۳۵) محمد بن احمد خطیب شربینی، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، با تعالیق جوبلی بن ابراهیم شافعی، بیروت: دارالفکر، (بی تا). (۳۶) روح اللّه خمینی، رهبر انقلاب و بن یانگذار جمهوری اسلامی ایران، تحریرالوسیله، قم ۱۳۶۳ ش. (۳۷) احمد خوانساری، جامع المدارک فی شرح المختصر النافع، تهران ۱۴۰۲. (۳۸) ابوالقاسم خوئی، البیان فی تفسیر القرآن، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷. (۳۹) ابوالقاسم خوئی، مبانی تکملة المنهاج، نجف ۱۹۷۵ـ۱۹۷۶. (۴۰) دهخدا، لغتنامه دهخدا. (۴۱) محمد بن احمد رملی، نهایة المحتاج الی شرح المنهاج، و معه حاشیة شبراملسی، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳. (۴۲) وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹. (۴۳) عبدالاعلی سبزواری، مهذّب الاحکام فی بیان الحلال و الحرام، قم ۱۴۱۷. (۴۴) حمزة بن عبدالعزیز سلاّر دیلمی، المراسم العلویّة فی الاحکام النّبویّة، چاپ محسن حسینی امینی، لبنان ۱۴۱۴/۱۹۹۴. (۴۵) محمد بن ادریس شافعی، الامّ، چاپ محمد زهری نجار، بیروت: دارالمعرفة، (بی تا). (۴۶) محمد بن احمد شمس الائمه سرخسی، المبسوط، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳. (۴۷) محمد بن علی شوکانی، نیل الاوطار: شرح منتقی الاخبار من احادیث سیّدالاخیار، مصر: شرکة مکتبة و مطبعة مصطفی البابی الحلبی، (بی تا)، چاپ افست بیروت (بی تا). (۴۸) زین الدین بن علی شهید ثانی، الرّوضة البهیّة فی شرح اللمعة الدّمشقیّة، چاپ محمد کلانتر، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. (۴۹) زین الدین بن علی شهید ثانی، مسالک الافهام فی شرح شرایع الاسلام، چاپ سنگی، (بی جا)، ۱۳۱۳، چاپ افست قم (بی تا). (۵۰) محمدعلی صابونی، روائع البیان: تفسیر آیات الاحکام من القرآن، (مکه ۱۳۹۱). (۵۱) عبدالرزاق بن همام صنعانی، المصنّف، چاپ حبیب الرحمان اعظمی، بیروت: مجلس العلمی، (بی تا). (۵۲) علی طباطبائی، ریاض المسائل فی بیان الاحکام بالدّلائل، بیروت ۱۴۱۲ـ۱۴۱۴/۱۹۹۲ـ۱۹۹۳. (۵۳) طبری، جامع البیان. (۵۴) محمدرضا طبسی، ذخیرة الصالحین، نسخه خطی مجموعه نجم الدین طبسی. (۵۵) نجم الدین طبسی، موارد السّجن فی النّصوص و الفتاوی، قم ۱۳۷۰ ش. (۵۶) نجم الدین طبسی، النفی و التغریب فی مصادر التشریع الاسلامی، قم ۱۴۱۶. (۵۷) فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ ش. (۵۸) محمد بن حسن طوسی، الاستبصار فیما اختلف من الاخبار، چاپ حسن موسوی خرسان، تهران ۱۳۹۰. (۵۹) محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱. (۶۰) محمد بن حسن طوسی، کتاب الخلاف فی الفقه، تهران ۱۳۷۷ـ۱۳۸۲. (۶۱) محمد بن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، چاپ محمدباقر بهبودی، تهران (بی تا)، چاپ محمدباقر بهبودی، تهران ۱۳۵۱ ش. (۶۲) محمد بن حسن طوسی، النّهایة فی مجرّد الفقه و الفتاوی، بیروت ۱۳۹۰/۱۹۷۰. (۶۳) حسن بن یوسف علامه حلّی، تحریرالاحکام، چاپ سنگی، (بی جا) ۱۳۱۴، چاپ افست قم (بی تا). (۶۴) حسن بن یوسف علامه حلّی، قواعدالاحکام فی معرفة الاحکام، چاپ اسماعیل گیلانی شفتی، چاپ سنگی، (بی جا) ۱۳۲۹. (۶۵) حسن بن یوسف علامه حلّی، مختلف الشّیعة فی احکام الشّریعة، قم ۱۳۷۱ ش. (۶۶) عبدالقادر عوده، التشریع الجنائی الاسلامی مقارناً بالقانون الوضعی، بیروت: دارالکتاب العربی، (بی تا). (۶۷) محمد فاضل موحدی لنکرانی، تفصیل الشریعة فی شرح تحریرالوسیلة، قم ۱۴۰۶. (۶۸) محمد بن حسن فاضل هندی، کشف اللّثام، چاپ سنگی تهران ۱۲۷۱ـ۱۲۷۴، چاپ افست ۱۳۹۱. (۶۹) نعمان بن محمد قاضی نعمان، دعائم الاسلام و ذکر الحلال والحرام، چاپ عارف تامر، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۵. (۷۰) احمد بن محمد قسطلانی، ارشاد السّاری لشرح صحیح البخاری، بیروت: داراحیاء التراث العربی، (بی تا). (۷۱) ابوبکر بن مسعود کاسانی، کتاب بدائع الصّنائع فی ترتیب الشرائع، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۶. (۷۲) علی کریمی جهرمی، الدّر المنضود فی احکام الحدود، تقریرات درس آیة اللّه گلپایگانی، قم ۱۴۱۲. (۷۳) کلینی، اصول کافی. (۷۴) مالک بن انس، المدوّنة الکبری، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۴. (۷۵) علی بن محمد ماوردی، الاحکام السّلطانیّة والولایات الدّینیّة، چاپ خالد عبداللطیف سبع العلمی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰. (۷۶) علی بن حسام الدین متقی، کنزالعمّال فی سنن الاقوال و الافعال، چاپ صفوه سقا، حلب: منشورات مکتبة التراث الاسلامی، (بی تا). (۷۷) محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. (۷۸) محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، مراة العقول فی شرح اخبار آل الرّسول، چاپ علی آخوندی، تهران ۱۳۶۷ ش. (۷۹) محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، ملاذ الاخیار فی فهم تهذیب الاخبار، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۰۶ـ۱۴۰۷. (۸۰) محمدآصف محسنی، حدودالشریعة، قم ۱۳۶۳ ش. (۸۱) جعفر بن حسن محقق حلّی، نکت النهایة، در طوسی، النّهایة و نکتها، قم ۱۴۱۷. (۸۲) علی بن سلیمان مرداوی، الانصاف فی معرفة الراجح من الخلاف علی مذهب الامام المبجّل احمد بن حنبل، چاپ محمدحامد فقی، بیروت ۱۳۷۷/۱۹۵۷. (۸۳) علی بن حسین مسعودی، اثبات الوصیة، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۸. (۸۴) معجم احادیث الامام المهدی علیهالسلام، چاپ علی کورانی، قم ۱۴۱۱. (۸۵) محمد بن محمد مفید، المقنعة، قم ۱۴۱۷. (۸۶) احمد بن محمد مقدس اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، چاپ مجتبی عراقی، علی پناه اشتهاردی، و حسین یزدی، قم ۱۴۱۶. (۸۷) حسینعلی منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدّولة الاسلامیّة، قم ۱۴۰۹ـ۱۴۱۱. (۸۸) الموسوعة الفقهیّة، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیّة، ۱۴۰۸/۱۹۸۸. (۸۹) منصورعلی ناصف، التّاج الجامع للاصول فی احادیث الرسول صلی اللّه علیه وسلم، (بیروت) ۱۴۱۳/۱۹۹۳. (۹۰) محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، چاپ محمود قوچانی، بیروت ۱۹۸۱. (۹۱) حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم ۱۴۰۷ـ۱۴۰۸. (۹۲) یحیی بن شرف نووی، کتاب المجموع: شرح المهذّب للشیرازی، چاپ محمدنجیب مطیعی، جده: مکتبة الارشاد، (بی تا)؛ ۱۷ - پانویس
۱۸ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تبعید»، شماره۳۲۵۰. دانشنامه موضوعی قرآن. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۳۴۱-۳۴۲. |