تقیه
خداشناسی | |
---|---|
توحید | توحید ذاتی • توحید صفاتی • توحید افعالی • توحید عبادی • صفات ذات و صفات فعل |
فروع | توسل • شفاعت • تبرک • استغاثه |
عدل الهی | |
حُسن و قُبح • بداء • امر بین الامرین | |
نبوت | |
عصمت پیامبران • خاتمیت • پیامبر اسلام • معجزه • عدم تحریف قرآن | |
امامت | |
باورها | عصمت امامان • ولایت تكوینی • علم غیب • خلیفةالله • غیبت • مهدویت • انتظار فرج • ظهور • رجعت |
امامان | امام علی • امام حسن • امام حسین • امام سجاد • امام باقر • امام صادق • امام کاظم • امام رضا • امام جواد • امام هادی • امام عسکری • امام مهدی |
معاد | |
برزخ • معاد جسمانی • حشر • صراط • تطایر کتب • میزان | |
مسائل برجسته | |
اهلبیت • چهارده معصوم • کرامت • تقیه • مرجعیت • ولایت فقیه | |
تَقیه خودداری از اظهار عقیده و پنهان داشتن آن یا انجام دادن کاری بر خلاف نظر قلبی خود به دلایلی خاص است. ادله قرآنی، روایی و عقلی بر جواز تقیه دلالت دارند.
بحث تقیه در قرون نخستین هجری از مباحث متداول کلامی و فقهی بوده است. شیعیان بیش از سایر پیروان مذاهب اسلامی به التزام به روش تقیه شهرت یافتهاند. علت این گرایش را فشارهای گوناگون اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... بر شیعیان و وجود عناصر باطنی در برخی فرقههای شیعی، دانستهاند. برخی نویسندگان اهل سنّت، تقیه را از نقاط ضعف شیعیان دانستهاند و علمای شیعه به این انتقادات پاسخ دادهاند.
مفهومشناسی
واژه تقیه به معنای پرهیز، نگاهداری و پنهان کردن است. بر این اساس تقیه را به پنهان کردن مذهب خویش یا خودداری از اظهار آن در مواردی که ضرر جانی یا مالی متوجه شخص باشد و خود را هممذهب دیگران نشان دادن برای حفظ جان، تعریف کردهاند. مفسران، متکلمان و فقهیان نیز تعاریف مشابهی از آن به دست دادهاند در همه این تعاریف، ﻋﻨﺎﺻﺮ ﭘﻨﻬﺎن ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺣﻖ ﯾﺎ اﻇﻬﺎر ﺧﻼف آن و دﻓﻊ ضرر دینی یا دنیایی به چشم میآید.
عالمان دینی شیعه، در اصل تقیه اتفاق نظر دارند؛ ولی در بیان آن تعاریف متعددی مطرح کردهاند که برخی از آن عبارت است از:
شیخ مفید: تقیه، پنهان کردن حق و پوشاندن اعتقاد به آن در برابر مخالفان، به منظور اجتناب از ضرر دینی یا دنیایی است.
امین الاسلام طبرسی: تقیه این است که از ترس جان چیزی را با زبان اظهار کنی که قلب آن را پنهان کرده است.
شیخ انصاری: تقیه به معنای نگاهداری خود از صدمه دیگری است از راه ابراز موافقت با او در گفتار یا رفتارِ مخالف حق.
شباهت و تفاوت تقیه و نفاق
شباهت آن دو در این است که شخص در هر دو، چیزی را که به آن معتقد است پنهان میکند. اما آنچه در نفاق رخ میدهد تظاهر به ایمان و پنهان کردن شرک است، برخلاف تقیه که در آن مؤمن به دلیل وجود ضرر جانی یا مالی شدید برای خود یا دیگری، ایمان خویش را کتمان میکند.
دلایل جواز تقیه
برای جواز تقیه به آیاتی از قرآن، روایات، دلائل عقلی و اجماع استناد شده است.
دلیلهای قرآنی
برخی از آیات قرآن از جمله آیه ۲۸ سوره آل عمران، آیه ۱۰۶ سوره نحل و آیه ۲۸ سوره غافر را بر جواز تقیه مورد استناد قرار دادهاند.
- آیه ۲۸ سوره آل عمران
«لَّا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ ۖ وَمَن يَفْعَلْ ذَٰلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّـهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَن تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً ۗ وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّـهُ نَفْسَهُ ۗ وَإِلَى اللَّـهِ الْمَصِيرُ ﴿٢٨﴾» (مؤمنان نبايد كافران را -به جاى مؤمنان- به دوستى بگيرند؛ و هر كه چنين كند، در هيچ چيز [او را] از [دوستى] خدا [بهرهاى] نيست، مگر اينكه از آنان به نوعى تقيّه كند و خداوند، شما را از [عقوبت] خود مىترساند، و بازگشت [همه] به سوى خداست.)
خطاب این آیه به همه مسلمانان است. طبق این آیه، مؤمنان صدر اسلام که با آزار و سختگیری مشرکان روبرو بودند، از اطاعت آنان منع شدند؛ ولی در صورت وجود شرایط اضطراری و ترس شدید از آنان، مُجاز به تقیه گردیدند. مفسران و عالمان شیعهو اهل سنّت از این آیه جواز تقیه را استنباط کردهاند.
- آیه ۱۰۶ سوره نحل
«مَن كَفَرَ بِاللَّـهِ مِن بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَـٰكِن مَّن شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللَّـهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿١٠٦﴾» (هر كس پس از ايمان آوردن خود، به خدا كفر ورزد [عذابى سخت خواهد داشت]، مگر آن كس كه مجبور شده، و[لى] قلبش به ايمان اطمينان دارد. ليكن هر كه سينهاش به كفر گشاده گردد، خشم خدا بر آنان است و برايشان عذابى بزرگ خواهد بود.)
این آیه درباره عمار یاسر و رفتار تقیهای او (تظاهر به کفر) در برابر مشرکان، برای رها شدن از شکنجه آنان، نازل شده است. پیامبر(ص) با تأیید کار عمّار به وی فرمود که اگر بار دیگر در چنان شرایطی قرار گرفت، همان کار را انجام دهد.
- آیه ۲۸ سوره غافر
«و قَالَ رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَن يَقُولَ رَبِّيَ اللَّـهُ وَقَدْ جَاءَكُم بِالْبَيِّنَاتِ مِن رَّبِّكُمْ ۖ وَإِن يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ ۖ وَإِن يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُم بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ ۖ إِنَّ اللَّـهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ ﴿٢٨﴾» (و مردى مؤمن از خاندان فرعون كه ايمان خود را نهان مىداشت، گفت: «آيا مردى را مىكشيد كه مىگويد: پروردگار من خداست؟ و مسلماً براى شما از جانب پروردگارتان دلايل آشكارى آورده و اگر دروغگو باشد دروغش به زيان اوست، و اگر راستگو باشد برخى از آنچه به شما وعده مىدهد به شما خواهد رسيد، چرا كه خدا كسى را كه افراطكار دروغزن باشد هدايت نمىكند.)
آیه ۲۸ سوره غافر درباره مؤمن آل فرعون است. هنگامی که برخی اطرافیان فرعون، کشتن حضرت موسی (ع) را پیشنهاد کردند، مردی از خاندان فرعون که مؤمن بود و ایمان خود را پنهان میکرد، آنها را از چنین کاری باز داشت.
جواز یا وجوب تقیه در شرایط خاص را میتوان از آیات مربوط به اضطرار و حَرَج؛ مانند آیات ۱۷۳ و ۱۸۵ و ۱۹۵ سوره بقره، ۱۴۵ انعام، ۱۱۵ نحل و ۷۸ حج استنباط کرد. در احادیث نیز به شماری از آیاتِ مذکور یا آیات دیگر برای اثبات جواز یا لزوم تقیه استشهاد شده است.
دلیلهای روایی
برای جواز تقیه به احادیثی در متون دینی استناد شده است. طبق برخی احادیث، تقیه از برترین کارهای مؤمنان، موجب اصلاح امت است و دین بدون آن کامل نیست. علاوه بر احادیثی که بر مشروعیت و حتی وجوب تقیه در شرایط خاص تأکید کرده، احادیثی که بر جواز تقیه در فرض تحقق اضطرار تصریح دارد و احادیث دالّ بر اینکه احکام شرعی اولیه به هنگام ضرورت برداشته میشود، از قبیل حدیث رفع و حدیث لاضرر، از مهم ترین ادله رخصت تقیه به شمار میروند. ادلهای که کذب و توریه را در موارد خاص تجویز نموده، از جمله احادیث مربوط به «کتمان »، نیز مؤید مشروعیت تقیه است. ادله مربوط به اکراه را نیز برخی منابع فقهی، مستندِ برخی مصادیق تقیه دانستهاند.
سیره پیامبر(ص)
پس از مهاجرت حضرت محمد(ص) به مدینه، برخی مهاجران ضمن اجازه گرفتن از ایشان برای رفتن به مکه و آوردن اموال خود، برای ابراز کلماتی بر خلاف میل قلبی به منظور جلب رضایت مشرکان رخصت خواستند و حضرت با آن موافقت کرد. از صحابه آن حضرت و تابعین نیز موارد متعددی دالّ بر پذیرفتن تقیه در رفتار یا گفتار گزارش شده است؛ از جمله ابنعباس، ابنمسعود، جابر بن عبدالله انصاری، حذیفه بن یمان، ابوالدَرداء و سعید بن مُسَیب.
نمونهای از تقیه صحابه
ابنمسعود و حذیفه بن یمان بر عثمان وارد میشوند: عثمان خطاب به حذیفه میگوید: این چه خبرهایی است که در مورد تو به من میرسد؟ پاسخ داد؟ من آن را نگفتهام. عثمان گفت: تو نیکوکارترین ایشان و بهترین ایشان هستی. وقتیکه عثمان بیرون رفت به او گفتم: آیا تو این سخنان را نگفته بودی؟ پاسخ داد: بلی، گفته بودم؛ اما به وسیله قسمتی از دین خود (بر زبان آوردن کلمات از روی ترس) بقیه دین خود را حفظ میکنم.
اجماع
در منابع شیعی، اجماع یکی از ادله تقیه است. در منابع اهل سنت نیز در برخی موارد نسبت به جواز آن ادعای اجماع شده است.
دلیل عقلی
دلیل عقلی جواز تقیه، سیره عقلاست که دفع ضرر را جایز و گاه ضروری میدانندبر مبنای پذیرش این دلیل، تقیه اختصاص به شیعیان و حتی مسلمانان نخواهد داشت. موارد متعددی از تقیه در زندگی صالحان و پیامبران پیشین، در متون اسلامی آمده؛ مانند رفتار حضرت ابراهیم(ع) با کافران، عبادت پنهانی آسیه بنت مزاحم؛ همسر فرعون، نحوه روبرو شدن حضرت موسی و هارون با فرعون و تقیه اصحاب کهف. تأکید بر این پیشینه در متون مذکور، بر فطری و عقلایی بودن تقیه در شرایط اضطراری دلالت دارد.
تقیه مسلمان از مسلمان
تقیه مورد تاکید آیات و روایات، تقیه مسلمان از کافر است؛ ولی به تصریح فقها و مفسران، تقیه اختصاص به این مورد ندارد و از جمله شامل تقیه مسلمانان از یکدیگر نیز میشود. بسیاری از عالمان اهل سنّت، از جمله شافعی، به مشروعیت تقیه یک مسلمان از مسلمان دیگر برای حفظ جان خود تصریح کردهاند.
عوامل و ریشههای گرایش شیعه به تقیه
درباره چگونگی ظهور و رسوخ آموزه تقیه در میان شیعیان میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- برخی، وجود عناصر باطنی در نزد شیعیان را از عوامل پیدایش تقیه دانستهاند. در آموزههای باطنی، در پس هر ظاهری باطنی نهفته است و حقیقت و باطن دین برای عده خاصی تبیین میشود.
- برخی دیگر شرایط سخت بیرونی را، در پیدایش آموزه تقیه در شیعیان موثر میدانند. به شهادت منابع تاریخی، مذهب تشیع در طول حیات خود از جنبههای گوناگون اجتماعی و فرهنگی و سیاسی سخت در مضیقه بوده است؛ پس از واقعه صلح امام حسن(ع)، معاویه از والیان خود خواست که بر شیعیان سخت بگیرند و علی(ع) را بر منابر دشنام دهند. این رفتار کمابیش در دوران امویان تا زمان عمر بن عبدالعزیز تداوم داشتو در عصر عباسیان نیز به گونهای دیگر ادامه یافت؛ مثلاً، متوکل علاوه بر حبس و قتل شیعیان، آنان را از زیارت مرقد امام حسین(ع) منع نمود و حرم حسینی را خراب کرد و ابنسِکیت را به جرم ابراز محبت نسبت به امام حسن و امام حسین(ع) به طرز وحشتناکی کشت؛ از این رو، امامان شیعه برای حفظ جان خود و شیعیان و جلوگیری از پراکندگی و اضمحلال جامعه شیعه، تقیه را لازم میدانستند. تقیه علی بن یقْطین، وزیر شیعی هارون الرشید، به دستور امام کاظم(ع) نمونهای از این دست است.
احکام
حکم تکلیفی
تقیه از جهات گوناگونی تقسیم شده است. شیخ مفید آن را با نظر به حکم آن به واجب، حرام و مستحب تقسیم کرده است؛ از جمله به هنگام ترس از جان، آن را واجب و در صورت ترس از زیان مالی آن را مباح دانسته است.
تقیه واجب
تقیه واجب، بنا بر احادیث و فتاوای فقها، جایی است که اضطرار و ضرورت بر آن صدق کند. شرط مهم وجوب از دیدگاه فقها، به تَبَع تعابیر احادیث، ترس از جان یا آبروی خود یا بستگان و اطرافیان نزدیک است.
کلینی در کتاب الکافی از امام صادق(ع) نقل کرده است: در زمان منصور عباسی روزی در حیره بر او وارد شدم. آن روز یوم الشک بود و مردم در شک بودند. منصور گفت: یا ابا عبد الله، امروز روزهای؟ گفتم: این مربوط به امام است اگر تو روزه بگیری ما هم روزه میگیریم و اگر تو نگیری ما هم نمیگیریم». منصور به غلامش گفت: «سفره را بیاور» و من با منصور غذا خوردم و قسم به خدا میدانستم که آن روز از ماه رمضان است؛ ولی افطار یک روزه و گرفتن قضای آن برایم آسانتر از این است که گردنم را بزنند و خدا عبادت نشود.
تقیه مستحب
شیخ انصاری مصداق تقیه مستحب را مدارا کردن با اهل سایر مذاهب و تأکید بر معاشرت با آنها با کارهایی چون عیادت از بیماران، تشییع مردگان و حضور در مساجد و نمازهای آنان دانسته است. در منابع متأخر، این نوع تقیه را با توجه به تعابیر احادیث، «تقیه مداراتی» نامیدهاند، به این معنا که با مسلمانان دیگر و حتی مشرکان رفتاری نیکو و از سر تسامح در پیش گیرند تا محبت آنها را جلب و از زیانهای احتمالی در آینده بر کنار بمانند.
تقیه مباح
شیخ مفید تقیه را در صورت ترس از زیان مالی، مباح دانسته است. فخر رازی نیز تقیه را برای حفظ مال جایز شمرده است.
تقیه حرام
فقها، به استناد احادیث، تقیه را در مواردی حرام شمردهاند؛ از جمله احکام واجب و حرامی که رعایت کردن آنها از نظر شارع اهمیت بسیار دارد و تقیه کردن در آنها به نابودی اساس دین میانجامد، مانند محو کردن قرآن، از بین بردن کعبه و نفی احکام ضروری یا اصول دین یا مذهب، مواردی که کاربرد تقیه به خونریزی و قتل میانجامد، شرب خمر، مسح بر کفش در وضو و بیزاری جستن از امامان(ع). برخی فقها هم، جز به ضرورت، تقیه کردن را حرام دانستهاند.
حکم وضعی
فقیهان درباره احکام وضعی عملی که از باب تقیه انجام میگیرد معتقدند اگر عمل تقیهای از عبادات باشد نیاز نیست شخصی که عمل را از روی تقیه انجام داده پس از برطرف شدن شرایط تقیه عبادتش را دوباره (به صورت اعاده یا قضا) به جا آورد. به عبارت دیگر؛ فقیهان، کار انجام شده از روی تقیه را مُجْزی میشمارند.
تکنگاریها
کتابها و تکنگارههایی در موضوع تقیه منتشر شده است؛ از جمله:
- مکارم شیرازی، ناصر، تقیه، ترجمه و تحقیق: سید محمدجواد بنیسعید لنگرودی، قم، انتشارات امام علی بن ابیطالب(ع)، [بیتا].
- بهبهانی، عبدالکریم، تقیه در اسلام، ترجمه محمد امینی، قم، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، ۱۳۹۲ش.
- موسوی، سید محمدیعقوب، مبانی فقهی تقیه مداراتی، قم، مرکز فقهی ائمه اطهار(ع)، ۱۳۹۲ش.
- فاضل موسوی، محمدجواد، التقیه فی المجتمع الاسلامی، قم، جامعه المصطفی العالمیه، ۱۳۸۸ش.
- تربتینژاد، حسین، تقیه در اندیشه سیاسی شیعه، انتشارات دانشگاه مفید، ۱۳۹۵ش.
- عمیدی، ثامر هاشم حبیب، واقع التقیه عند المذاهب و الفرق الاسلامیه من غیر الشیعه الامامیه، قم، مرکز الغدیر للدارسات الاسلامی، ۱۴۱۶ق.
- مکارم شیرازی، ناصر،تقیه سپری برای مبارزه عمیق تر نشرنسل جوان، ۱۳۹۱ش.
پانویس
- ↑ اﺑﻦﻣﻨﻈﻮر، ﻟﺴﺎن اﻟﻌﺮب، ذیل وقی.
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه تقیه.
- ↑ عمید، فرهنگ فارسی عمید، ذیل واژه تقیه.
- ↑ ﻧﮏ: ﻃﺒﺮی، ﺟﺎﻣﻊ اﻟﺒﯿﺎن، ج۳، ص۱۵۳ -۱۵۲؛ ﺳﺮﺧﺴﯽ، اﻟﻤﺒﺴﻮط، ج۲۴، ص۴۵؛ ﺧﻮﯾﯽ، اﻟﺘﻨﻘﯿﺢ، ج۴، ص۲۵۳؛ رﺷﯿﺪ رﺿﺎ، اﻟﻤﻨﺎر، ج۳، ص۲۸۰؛ ﻣﮑﺎرم، اﻟﻘﻮاﻋﺪ اﻟﻔﻘﻬﯿﻪ، ج۱، ص۳۹۳.
- ↑ مفید، تصحیح الاعتقادات، ص۱۳۷.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ج۲، ص۷۲۹.
- ↑ انصاری، التقیه، ص۳۷.
- ↑ نک. فاضل مقداد، اللوامع الالهیه، ص۳۷۷ و امین، نقض الوشیعه، ص۱۸۵.
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به فاضل مقداد، اللوامع الالهیه، ص۳۷۷ـ ۳۷۸.
- ↑ طوسی؛ فخررازی؛ نَسَفی؛ سُیوطی؛ طباطبائی، ذیل آیه.
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به طوسی، التبیان؛ طباطبائی، ذیل آیه.
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به زمخشری؛ آلوسی؛ مراغی؛ قاسمی، ذیل آیه.
- ↑ واحدی نیشابوری، اسباب النزول، ص۱۹۰؛ زَمَخْشَری؛ طَبْرِسی؛ قُرطُبی، ذیل آیه.
- ↑ رجوع کنید به طوسی؛ طبرسی؛ قرطبی؛ سیوطی، ذیل آیه.
- ↑ رجوع کنید به طوسی؛ طبرسی؛ سیوطی، ذیل آیات.
- ↑ رجوع کنید به حرّ عاملی، السیره الحلبیه، ج۱۶، ص۲۰۳ـ ۲۰۴، ۲۰۶، ۲۱۲ـ۲۱۴؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۹۳ـ ۳۹۴، ۳۹۶، ۴۰۸، ۴۱۸، ۴۲۱، ۴۳۰، ۴۳۲.
- ↑ موسوی بجنوردی، القواعد الفقهیه، ج۵، ص۵۳؛ برای آشنایی بیشتر با این روایات، مراجعه کنید به وسایل الشیعه، ج۱، باب ۲۵ و ج۱۶، باب۲۹.
- ↑ رجوع کنید به کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۱۷ـ ۲۲۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۷۲، ص۳۹۴، ۳۹۷ـ ۳۹۸، ۴۲۳.
- ↑ از جمله رجوع کنید به ابنحنبل، مسند احمدبن حنبل، ج۵، ص۱۶۸؛ کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۱۸، حدیث ۷؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۷۲، ص۴۲۱، ۴۲۸.
- ↑ از جمله رجوع کنید به حرّ عاملی، وسایل الشیعه، ج۱۶، ص۲۱۴ـ ۲۱۸.
- ↑ رجوع کنید به ابنحنبل، مسند احمدبن حنبل، ج۱، ص۳۱۳، ج۵، ص۳۲۷؛ کلینی، الکافی، ج۵، ص۲۸۰، ۲۹۲ـ۲۹۴؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۵، ص۳۰۳.
- ↑ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ذیل نحل: ۱۰۶؛ انصاری، التقیه، ص۴۰؛ امین، نقض الوشیعه، ص۱۸۹؛ موسوی بجنوردی، القواعد الفقهیه، ج۵، ص۵۴ ـ ۵۵.
- ↑ رجوع کنید به کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۲۱ـ۲۲۶؛ غزالی، احیاء علوم الدین، ج۳، ص۱۳۷؛ امین، نقض الوشیعه، ص۱۸۸ـ ۱۸۹.
- ↑ برای نمونه نک. خمینی، المکاسب المحرمه، ج۲، ص۲۲۶ـ۲۲۷.
- ↑ رجوع کنید به حلبی، السیره الحلبیه، ج۳، ص۵۱ ـ۵۲.
- ↑ ابنحجر عسقلانی، فتح الباری، ج۱۲، ص۲۷۹.
- ↑ ابنحزم، المحلّی، ج۸، ص۳۳۶.
- ↑ شمس الائمه سرخسی، کتاب المبسوط، ج۲۴، ص۴۷.
- ↑ صنعانی، المصنف، ج۶، ص ۴۷۴، ح ۳۳۰۵۰.
- ↑ بخاری جُعْفی، صحیح البخاری، ج۷، ص۱۰۲.
- ↑ رجوع کنید به امینی، الغدیر، ج۱، ص۳۸۰.
- ↑ صنعانی، المصنف، ج۶، ص۴۷۴، ح ۳۳۰۵۰.
- ↑ از جمله رجوع کنید به محقق کَرکی، رسائل المحقق الکرکی، ج۲، ص۵۱؛ موسوی بجنوردی، القواعد الفقهیه، ج۵، ص۵۰.
- ↑ از جمله رجوع کنید به قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ذیل آیه ۲۸ آل عمران.
- ↑ فاضل مقداد، اللوامع الالهیه، ص۳۷۷؛ امین، نقض الوشیعه، ص۱۸۲.
- ↑ رجوع کنید به ثعلبی، قصص الانبیاء، ص۶۹، ۱۶۶؛ حرّ عاملی، وسایل الشیعه، ج۱۶، ص۲۱۵، ۲۱۹، ۲۳۰ـ۲۳۱؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۹۶، ۴۰۷، ۴۲۵، ۴۲۹.
- ↑ رجوع کنید به فخر رازی، التفسیرالکبیر، ذیل آل عمران: ۲۸ و موسوی بجنوردی، القواعد الفقهیه، ج۵، ص۷۵.
- ↑ سبحانی، الانصاف، ج۲، ص۳۳۰ـ۳۳۱.
- ↑ رجوع کنید به ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۴۳-۴۶.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، ج۹، ص۱۸۵؛ ابنجوزی، المنتظم، ج۱۱، ص۲۳۷.
- ↑ رجوع کنید به آل کاشف الغطاء، اصل الشیعه و اصولها، ص۳۱۵-۳۱۶؛ امین، نقض الوشیعه، ص۱۹۸-۲۰۰.
- ↑ درباره تقسیمات تقیه رجوع کنید به شهید اول، القواعد و الفوائد، قسم ۲، ص۱۵۷ـ ۱۵۸؛ خمینی، الرسائل، ج۲، ص۱۷۴ـ ۱۷۵؛ خمینی، المکاسب المحرمه، ج۲، ص۲۳۶.
- ↑ مفید، اوائل المقالات، ص۱۳۵ـ۱۳۶.
- ↑ رجوع کنید به مفید، همان و حرّ عاملی، وسایل الشیعه، ج۱۶، ص۲۱۴ و شُبَّر، الاصول الاصلیه و القواعد الشرعیه، ص۳۲۱ـ۳۲۲ و خمینی، الرسائل، ج۲، ص۱۷۶.
- ↑ رجوع کنید به مفید، اوائل المقالات فی المذاهب والمختارات، ص۹۶؛ خمینی، المکاسب المحرمه، ج۲، ص۲۴۲ـ ۲۴۴.
- ↑ رجوع کنید به حرّعاملی، وسایل الشیعه، ج۱۶، ص۲۰۳.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۸۲-۸۳.
- ↑ انصاری، التقیه، ص۳۹ـ۴۰.
- ↑ از جمله رجوع کنید به مجلسی، بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۹۶، ۴۰۱، ۴۱۷ـ ۴۱۸، ۴۳۸ـ۴۴۱.
- ↑ مفید، اوائل المقالات، ص۱۳۵ـ۱۳۶.
- ↑ فخر رازی، التفسیرالکبیر، ذیل آل عمران: ۲۸.
- ↑ به دلیل فَاِذا بَلَغَا لدم فَلا تَقیة.
- ↑ برای تفصیل بیشتر و مناقشه نسبت برخی مصداقها رجوع کنید به حرّ عاملی، وسایل الشیعه ج۱۶، ص۲۱۵ـ۲۱۷، ۲۳۴؛ خمینی، المکاسب المحرمه، ج۲، ص۲۲۵ـ۲۲۷؛ همو، الرسائل، ج۲، ص۱۷۷ـ۱۸۴.
- ↑ حرّ عاملی، ,وسایل الشیعه، ج۱۶، ص۲۱۴؛ شبّر، الاصول الاصلیه، ص۳۲۱.
- ↑ نک. انصاری، التقیه، ص۴۳ و موسوی بجنوردی، القواعد الفقهیه، ج۵، ص۵۵ ـ۵۷ و خمینی، الرسائل، ج۲، ص۱۸۸ـ۱۹۱.
منابع
- قرآن کریم.
- آلکاشف الغطاء، محمدحسین، اصل الشیعه و اصولها، چاپ علاء آل جعفر، قم ۱۴۱۵.
- آلوسی، محمودبن عبداللّه، روح المعانی، بیروت: داراحیاءالتراث العربی، بیتا.
- ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قم ۱۴۰۴.
- ابنجوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
- عسقلانی، ابنحجر، فتح الباری:شرح صحیح البخاری، بیروت:دارالمعرفه، بیتا.
- ابنحزم، المحلّی، چاپ احمد محمد شاکر، بیروت: دارالجلیل، بیتا.
- ابنحنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، قاهره، ۱۳۱۳، چاپ افست، بیروت، بیتا.
- ابنخلّکان.
- ابنمنظور؛ محمد ابوزهره، الامام الصادق: حیاته و عصره، آراؤه و فقهه، قاهره ۱۹۹۳.
- ابنمنظور، محمد بن مکرم، بیتا، لسان العرب، ج ۱۵ ، دار الفکر-دار صادر، بیروت.
- امین، محسن، نقض الوشیعه، او، الشیعه بین الحقائق و الاوهام، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
- امینی، عبدالحسین، الغدیرفی الکتاب والسنه والادب، ج۱، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
- انصاری، مرتضی بن محمدامین، التقیه، چاپ فارس حسون، قم ۱۴۱۲.
- بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناصره فی احکام العتره الطاهره، قم ۱۳۶۳ـ ۱۳۶۷ ش.
- بخاری جعفی، محمدبن اسماعیل، صحیح البخاری، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
- ثعلبی، احمدبن محمد، قصص الانبیاء، المسَمّی ' عرائس المجالس، بیروت: المکتبه الثقافیه، بیتا.
- جصّاص، احمدبن علی، کتاب احکام القرآن، استانبول ۱۳۳۵ـ ۱۳۳۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶.
- جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة، ج۶، بیتا، محقق:عطار، احمد عبد الغفور، دار العلم للملایین، بیروت.
- حرّ عاملی، محمدبن حسن، تفصيل وسائلالشيعة الى تحصيل مسائلالشريعة، قم ۱۴۰۹ـ۱۴۱۲.
- حلبی، علی بن ابراهیم، السیره الحلبیه، بیروت، ۱۳۲۰، چاپ افست، بیتا.
- خمینی، روح اللّه، الرسائل، قم ۱۳۸۵.
- خمینی، روح اللّه، المکاسب المحرمه، قم ۱۳۷۴ش.
- سبحانی، جعفر، الانصاف فی مسائل دام فیها الخلاف، قم ۱۳۸۱ ش.
- شبّر، عبداللّه، الاصول الاصلیه و القواعد الشرعیه، قم ۱۴۰۴.
- شرف الدین، عبدالحسین، أجوبه مسائل جاراللّه، چاپ عبدالزهراء یاسری، قم ۱۴۱۶/ ۱۹۹۵.
- شمس الائمه سرخسی، محمدبن احمد، کتاب المبسوط، بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶.
- شهرستانی، محمدبن عبدالکریم، الملل و النحل، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
- الصنعانی، أبو بکر عبد الرزاق بن همام(۲۱۱ق)، المصنف، تحقیق حبیب الرحمن الأعظمی، المکتب الإسلامی - بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- محمدبن مکی شهید اول، البیان، چاپ محمد حسون، قم ۱۴۱۲.
- محمدبن مکی شهید اول، القواعد و الفوائد: فی الفقه و الاصول و العربیه، چاپ عبدالهادی حکیم، نجف ? ۱۳۹۹/۱۹۷۹، چاپ افست قم، بیتا.
- طباطبائی، محمدحسين، الميزان فى تفسيرالقرآن، بيروت ۱۳۹۰ـ۱۳۹۴/ ۱۹۷۱ـ۱۹۷۴
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری: تاریخ الامم و الملوک، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ / ۱۹۶۲ – ۱۹۶۷.
- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، محقق و معلق: هاشم رسولی و فضل الله یزدی طباطبایی، ناصر خسرو، تهران، ۱۳۷۲.
- طوسی، محمدبن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، بیتا.
- طوسی، محمدبن حسن، الفهرست، چاپ جواد قیومی، قم ۱۴۱۷.
- غزالی، محمدبن محمد، احیاء علوم الدین، بیروت: دارالندوه الجدید، بیتا.
- فاضل مقداد، مقدادبن عبداللّه، اللوامع الالهیه فی المباحث الکلامیه، چاپ محمدعلی قاضی طباطبائی، قم ۱۳۸۰ ش.
- فخر رازی، محمدبن عمر، التفسیرالکبیر، او، مفاتیح الغیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
- فیروزآبادی، محمدبن یعقوب، القاموس المحیط، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
- قاسمی، محمد جمال الدین، تفسیرالقاسمی، المسمی محاسن التاویل، چاپ محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت ۱۳۹۸/ ۱۹۷۸.
- قرطبی، محمدبن احمد، الجامع لاحکام القرآن، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، چاپ علی اکبر غفاری، بیروت ۱۴۰۱.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، مصحح على اكبر غفارى و محمد آخوندى، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷ق.
- مجلسی، محمدباقربن محمدتقى، بحارالانوار، بيروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
- محقق کرکی، علی بن حسین، رسائل المحقق الکرکی، چاپ محمد حسون، ج۲، رساله ۸: رساله فی التقیه، قم ۱۴۰۹.
- مراغی، احمد مصطفی، تفسیرالمراغی، بیروت، ۱۳۶۵.
- مظفر، محمدرضا، عقائدالامامیه، قم، بیتا.
- مفید، محمدبن محمد، اوائل المقالات فی المذاهب والمختارات، چاپ عباسقلی ص.وجدی (واعظ چرندابی)، تبریز ۱۳۷۱، چاپ افست قم، بیتا.
- همو، تصحیح اعتقادات الامامیه، چاپ حسین درگاهی، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
- موسوی بجنوردی، حسن، القواعد الفقهیه، چاپ مهدی مهریزی و محمدحسین درایتی، قم ۱۳۷۷ ش.
- نجاشی، احمدبن علی، فهرست اسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
- نسفی، عبداللّه بن احمد، تفسیرالقرآن الجلیل، المسمی بمدارک التنزیل و حقائق التأویل، بیروت: دارالکتاب العربی، بیتا.
- نیشابوری، علی بن احمد واحدی، اسباب النزول الآیات، قاهره ۱۳۸۸/۱۹۶۸.
پیوند به بیرون
- منبع مقاله: