شهر بامیانبامیان (در مآخذ عربی کراراً به صورت البامیان)، شهری در هندوکُش ، در شمالِ بخش اصلی این سلسله جبال و در شمالِ غربی کابل ، در درّهای کوهستانی به ارتفاع ۵۹۰، ۲ متر از سطح دریا میباشد. فهرست مندرجات۲ - تغییرات وابستگی سیاسی بامیان ۳ - تبعیت بامیان از کابل و غزنه ۴ - آغاز تاریخ بامیان ۵ - آثار باستانی بدست آمده از بامیان ۶ - نام بامیان در منابع چینی ۷ - تلفظ بامیان در فارسی میانه ۸ - وصف هوان چوانگ از بامیان ۸.۱ - مرکز بودایی بامیان ۸.۲ - تفاوت اندک فرهنگ آن با ترکستان ۹ - محل شهر سلطنتی ۱۰ - لقب شاه بامیان ۱۱ - مسلمان شدن امرای بامیان ۱۲ - مناسبات بامیان با همسایگان هندوکش ۱۳ - نظرات در تابعیت بامیان ۱۳.۱ - نظر یعقوبی ۱۳.۲ - نظر اصطخری ۱۴ - رابطه بامیانیها با عباسیان ۱۵ - معبد باقیمانده بودایی در بامیان ۱۶ - از بین رفتن خاندانهای محلی ۱۷ - قلمرو سلطنتی بامیان ۱۷.۱ - حکومت خاندان غوریان ۱۷.۲ - پایتخت شدن بامیان ۱۷.۳ - از بین رفتن حکومت غوریان ۱۸ - ویرانی به دست مغولها ۱۹ - روند سیاسی بامیان بعد از ویرانی ۲۰ - جنگ انگلیس و افغانستان در بامیان ۲۱ - وضعیت فعلی بامیان ۲۲ - بافت طایفهای بامیان ۲۳ - زبان مردم بامیان ۲۴ - محل ساخت شهر جدید بامیان ۲۵ - خرابههای دژ گلگله در بامیان ۲۵.۱ - احتمالات درباره دژ ۲۶ - فعالیت اصلی مردم بامیان ۲۷ - جمعیت بامیان ۲۸ - فهرست منابع ۲۹ - پانویس ۳۰ - منابع ۱ - مرکز اقتصادی بودن بامیانجادّه بسیار با اهمیتی که آبگیرِ رود جیحون را به آبگیر رود سند میپیوندد به این شهر منتهی میشود. لذا بامیان بهطور طبیعی مرکز مهم اقتصادی است و در دوران قدیم نیز دژ مستحکمی به شمار میرفته است. ۲ - تغییرات وابستگی سیاسی بامیانبا آنکه این درّه، یعنی وادی رودِ قُندُوز (کُندُوز)، جزو آبگیر رودِ جیحون است و گذرگاههای بلند کوهستانی مانند شِبَر و اُنّائی آن را از کابل جدا میکند، بارها وابستگی سیاسی بامیان از شمال به جنوب تغییر پیدا کرده است. ۳ - تبعیت بامیان از کابل و غزنهدر قرون اخیر، بامیان بیشتر جزو قلمرو کابل و غزنه به شمار رفته، و گذرگاه آق رباط، که در شمالِ غرب بامیان واقع شده، مرز میان کابلستان و ترکستان افغان بوده است. ۴ - آغاز تاریخ بامیانگر چه نام بامیان از قرن اول میلادی در منابع ذکر شده است، آغاز تاریخ آن چندان روشن نیست. ۵ - آثار باستانی بدست آمده از بامیانسکههای معدودی از کوشانیان در این منطقه به دست آمده است، امّا هیچ نوع آثار تاریخی و بازماندههای دیگری از آن دوره در دست نیست. ۶ - نام بامیان در منابع چینیمنابع چینی که قدیمترین آنها متعلق به قرن ششم میلادی است بامیان را به شکل «فان یِن نا» یا «فاریانْه» ضبط کردهاند. ۷ - تلفظ بامیان در فارسی میانهطبق نوشته مارکوارت، تلفظ نام این شهر در مراحل قدیمترِ فارسی میانه « بامیکان » بوده است. ۸ - وصف هوان چوانگ از بامیاناین درّه و شهر بامیان را در این تاریخ هوان چوانگ، زائر چینی، وصف کرده است. ۸.۱ - مرکز بودایی بامیانبه نوشته او، یک مرکز بزرگ بودایی با بیش از ده صومعه و هزار راهب بودایی در این شهر بوده است. ۸.۲ - تفاوت اندک فرهنگ آن با ترکستانباز به نوشته او، زبان و مسکوکات و خط و عقاید مذهبی این شهر با آنچه در ترکستان رایج بوده اختلاف اندکی داشته است. ۹ - محل شهر سلطنتیشهر سلطنتی بر روی صخرهای بر فراز درّه در جنوب غربیِ (محل استقرار) مجسمههای بزرگ بودا قرار داشت. این دو مجسمه بزرگ، که سالیان دراز باعث اعجاب جهانگردان عرب [۱]
یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۴۸۱، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳.
و اروپاییان بوده، مانند بسیاری از غارها و نقاشیهای دیواری آنجا در سالهای اخیر بتفصیل وصف شده است.
تاریخ این آثار بدرستی معلوم نیست، اما شواهد نشان میدهد که تاریخ قدیمترین آثار و تاریخ دو مجسمه بزرگ بودا، نیمه دوم قرن ششم یا اوایل قرن هفتم میلادی است و تکمیل کندهکاری غارها و نقاشیهای دیواری تا قرن هشتم میلادی ادامه داشته است. چنین به نظر میرسد که در این دوره در بامیان، سلسلهای که اصل آن احتمالاً از هفتالان (هیاطله) و مسلماً تابع امیرِ یبغویِ ترکستانِ غربی بوده، حکومت میکرده است. این خاندان در ربع اول قرن دوم هنوز در اینجا حکومت میکرده و مذهب بودایی داشته است. ۱۰ - لقب شاه بامیانشاه بامیان لقب «شیر» (با یاء مجهول، که به صورت «شار» نیز نوشته میشده) داشته و یعقوبی [۲]
احمد بن اسحاق یعقوبی، کتاب البلدان، ج۱، ص۲۸۹، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۹۲.
به اشتباه آن را «اسد» ترجمه کرده است.
این کلمه به معنی شاه است و از «خْشَثْرِیَه» فارسی باستان گرفته شده است. ۱۱ - مسلمان شدن امرای بامیانامرای بامیان در زمان عباسیان به دین اسلام گرویدند. بر طبق البلدانِ یعقوبی، [۳]
احمد بن اسحاق یعقوبی، کتاب البلدان، ج۱، ص۲۸۹، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۹۲.
این امر در زمان خلافت منصور و بر طبق تاریخ یعقوبی [۴]
احمد بن اسحاق یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۴۷۹، چاپ م ث هوتسما، لیدن ۱۸۸۳.
در زمان خلافت مهدی روی داده است.
۱۲ - مناسبات بامیان با همسایگان هندوکشمناسبات این دودمان با سرزمینهای جنوب و شمالِ هندوکش بدرستی روشن نیست. ۱۳ - نظرات در تابعیت بامیان۱۳.۱ - نظر یعقوبیبه گفته یعقوبی، بامیان جزو طُخارستان ، یعنی سرزمینهای حوزه جیحون، بوده و نوشته طبری [۵]
محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۱، ص۱۶۳۰ـ۱۶۳۱، چاپ دخویه (و دیگران)، لیدن ۱۸۷۹ـ۱۹۰۱.
مبنی بر اینکه در حدود ۱۱۹ حاکمی بیگانه از اهالی بامیان در خُتَّل (شمال جیحون) حکومت میکرده است این مطلب را احتمالاً تأیید میکند.
۱۳.۲ - نظر اصطخریامّا بر طبق نوشته اصطخری، [۶]
ابراهیم بن محمد اصطخری، کتاب المسالک و الممالک، ج۱، ص۲۷۷، چاپ دخویه، چاپ افست لیدن ۱۹۶۷.
بخش («عمل») بامیان فقط شامل سرزمینهای جنوب هندوکش بوده که شهرهای پَروان و کابل و غزنه را دربر میگرفته است.
۱۴ - رابطه بامیانیها با عباسیاندر زمان خلفای بعدی عباسی ، بعضی از افراد این خاندان مانند سایر شاهزادگان آسیای مرکزی دارای مناصب مهمی در دستگاه خلافت بغداد بودهاند. طبری [۷]
محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۱، ص۱۳۳۵، چاپ دخویه (و دیگران)، لیدن ۱۸۷۹ـ۱۹۰۱.
میگوید که یکی از شاهان بامیان در ۲۲۹ حاکم یمن شد.
۱۵ - معبد باقیمانده بودایی در بامیاندر قرن سوم هنوز یک معبد بزرگ بودایی در بامیان وجود داشته و بتهایی نیز در آن بوده است. این معبد را یعقوب لیث صفاری ویران کرد و بتها در ۲۵۷ به بغداد برده شد. [۸]
ابن ندیم، ص ۳۴۶، ج۱، ص۱۸۵۱، محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، چاپ دخویه (و دیگران)، لیدن ۱۸۷۹ـ۱۹۰۱.
۱۶ - از بین رفتن خاندانهای محلیچنین به نظر میرسد که این خاندانهای محلی را سرانجام غزنویان از میان برداشتهاند. ۱۷ - قلمرو سلطنتی بامیان۱۷.۱ - حکومت خاندان غوریانتیرهای از خاندان غوریان بیش از نیم قرن (۵۵۰ـ۶۰۹) بر بامیان حکومت کردند. ۱۷.۲ - پایتخت شدن بامیانبعدها بامیان پایتخت قلمروی شد که تمام طُخارستان و قسمتهایی از شمالِ جیحون را در بر میگرفت و دامنه آن در شمال شرقی تا مرزهای کاشغر میرسید. ۱۷.۳ - از بین رفتن حکومت غوریاناین قلمرو سلطنتی، مانند دیگر متصرفات غوریان، در اوایل قرن هفتم ضمیمه حکومت محمد خوارزمشاه شد و بامیان و غزنه و بعضی از نواحی دیگر به جلالالدین پسر بزرگ خوارزمشاه داده شد. [۹]
محمد بن احمد نسوی، هذه سیرة السلطان جلال الدین منکبرنی، ج۱، ص۲۵، چاپ هوداس، پاریس ۱۸۹۱.
[۱۰]
محمد بن احمد نسوی، ترجمه محمدعلی ناصح، ج۱، ص۵۵، چاپ خلیل خطیب رهبر، تهران ۱۳۶۶ ش).
۱۸ - ویرانی به دست مغولهااندکی بعد، بامیان به دست مغولها ویران شد (۶۱۸). موتوجِن نوه چنگیز در محاصره شهر کشته شد و فاتح مغول به خونخواهی نوه خود تمام اهالی را کشت و شهر را با خاک یکسان کرد و بر آن نام موبالیق (شهر منحوس) یا، بر طبق نوشته رشیدالدّین فضلاللّه، نام موقُرغان (قلعه منحوس) نهاد. [۱۱]
رشیدالدین فضل اللّه، جامع التواریخ، ج۱، ص۱۳۶ـ۱۳۷، بیروت ۱۹۸۳.
۱۹ - روند سیاسی بامیان بعد از ویرانیاین شهر چهل سال بعد در زمان جوینیِ مورّخ هنوز غیرمسکون بوده است. بعدها بامیان مدت چند قرن به غزنه و کابل پیوست و مانند این شهرها تا قرن دوازدهم جزو متصرّفات مغولان هند باقی ماند، سپس جزو قلمرو کشور تازه تشکیل شده افغانستان درآمد و اکنون نیز جزو آن کشور است. ۲۰ - جنگ انگلیس و افغانستان در بامیانبامیان، صحنه نخستین جنگ میان انگلیس و افغانستان (۱۲۵۶/۱۸۴۰) بود. ۲۱ - وضعیت فعلی بامیاناکنون بامیان شهرستانی است که با جاده به کابل و قُندُوز متصل است. ۲۲ - بافت طایفهای بامیاناکثریت ساکنان درّه با طوایف هزاره است، ولی چند دهکده نیز به تاجیکها تعلق دارد. ۲۳ - زبان مردم بامیانمردمان این ناحیه به دو زبان فارسی و پشتو تکلم میکنند، اما غلبه با فارسی زبانان است. ۲۴ - محل ساخت شهر جدید بامیانشهر جدید درست زیر صخره محل استقرار دو مجسمه بزرگ بودا بنا شده است. ۲۵ - خرابههای دژ گلگله در بامیاندر حدود سه کیلومتری جنوب شرقی آن، خرابههای دژ گُلگُله قرار گرفته که روی ارتفاعی در جنوب درّه واقع شده است. ۲۵.۱ - احتمالات درباره دژاین دژ ویران را معمولاً همان شهری میدانند که روی تپه بوده و چنگیزخان آن را خراب کرده است و نیز احتمالاً همان قلعه مستحکمی است که یاقوت و یعقوبی بدان اشاره کرده اند. معلوم نیست که این همان شهر سلطنتی باشد که هوان چونگ بدان اشاره کرده، زیرا طبق نوشته او آن شهر روی صخرههایی در جنوبِ غربی مجسمهها قرار داشته است. هیچگونه آثاری از آن ناحیه به دست نیامده است. ۲۶ - فعالیت اصلی مردم بامیانفعالیت اصلی مردم بامیان کشاورزی و محصول عمده این ناحیه گندم و جو است. ۲۷ - جمعیت بامیاندر ۱۳۶۱ جمعیت شهر ۷۳۲، ۷ تن و جمعیت تمام ایالت ۸۵۹، ۲۸۰ تن بوده است. ۲۸ - فهرست منابع(۱) ابن ندیم، کتاب الفهرست، چاپ فلوگل، لایپزیگ ۱۸۷۱ـ۱۸۷۲. (۲) ابراهیم بن محمد اصطخری، کتاب المسالک و الممالک، چاپ دخویه، چاپ افست لیدن ۱۹۶۷. (۳) رشیدالدین فضل اللّه، جامع التواریخ، بیروت ۱۹۸۳. (۴) محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، چاپ دخویه (و دیگران)، لیدن ۱۸۷۹ـ۱۹۰۱. (۵) یاقوت حموی، معجم البلدان، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳. (۶) احمد بن اسحاق یعقوبی، کتاب البلدان، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۹۲. (۷) احمد بن اسحاق یعقوبی، تاریخ، چاپ م ث هوتسما، لیدن ۱۸۸۳. (۸) عثمان بن محمدمنهاج سراج، طبقات ناصری، چاپ ولیم ناسولیس، ص ۱۰۱ و بعد، و ترجمه آن از راورتی، ص ۱۴۲ و بعد. (۹) محمد بن احمد نسوی، هذه سیرة السلطان جلال الدین منکبرنی، چاپ هوداس، پاریس ۱۸۹۱. (۱۰) محمد بن احمد نسوی، ترجمه محمدعلی ناصح، چاپ خلیل خطیب رهبر، تهران ۱۳۶۶ ش). ۲۹ - پانویس
۳۰ - منابعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بامیان»، شماره۳۶۴. ردههای این صفحه : افغانستان | جغرافیای اسلامی
|