ثنویتثنویت یعنى دوگانه پرستى و دو وجود پرستى و ثنوى مذهب یعنى دوگانهپرست و کسى که قائل به دو مبدأ مىباشد. ثنویت، اعتقاد به وجود دو خالق و مدبر در عالم است. فهرست مندرجات۲ - زندیق و ثنویت ۳ - تاریخچه ثنویت ۴ - معانی ثنویت ۴.۱ - معانی ثنویت در نقدهای مختلف ۴.۲ - سایر معانی ثنویت ۵ - بررسی معنای دوخدایی یا دو مبدأ ۵.۱ - معنای دوآلیسم ۶ - تقسیمات ثنویت ۶.۱ - ثنویت افراطی و میانهرو ۶.۲ - ثنویت جدالی و معادباور ۶.۳ - ثنویت کیهانی و ضدکیهانی ۷ - ارتباط نگرشهای ثنوی با هم ۸ - ثنویت در فلسفه ۹ - ثنویت در اسلام ۹.۱ - ثنویت در قرآن و تفسیر ۹.۱.۱ - آیه ۲۲ سوره انبیاء ۹.۱.۲ - آیه ۷۹ سوره نساء ۹.۱.۳ - آیه نخست سوره انعام ۹.۱.۴ - آیه ۱۰۰ سوره انعام ۹.۱.۵ - آیه ۱۶ سوره رعد ۹.۱.۶ - آیه ۵۱ سوره نحل ۹.۱.۷ - آیه ۸۴ سوره زخرف ۹.۲ - ثنویت در احادیث ۹.۲.۱ - خطاب پیامبر به ثنویون ۹.۲.۲ - حدیث امام صادق علیهالسلام در ثنویت ۹.۲.۳ - گزارشات حدیثی از عقائد ثنویون ۹.۳ - ثنویت در منابع تاریخی ۹.۳.۱ - فرقههای ثنویت در تاریخ ۹.۳.۲ - سایر فرقههای ثنوی در منابع تاریخی ۹.۳.۳ - تفاوت آرای فرقههای ثنوی با هم ۹.۳.۴ - افراد ثنوی در تاریخ ۹.۴ - ثنویت در کلام اسلامی ۹.۴.۱ - تحلیل عقائد ثنویون ۹.۴.۲ - عقیده اشاعره در شر ۹.۴.۳ - عقیده معتزله و امامیه در شر ۹.۴.۴ - رد امتناع صدور افعال متضاد از فاعل واحد ۹.۴.۵ - سایر عقائد ثنویون ۹.۴.۶ - بطلان قول ثنویه در نظر قاضی عبدالجبار ۹.۴.۷ - قدیم یا حادث بودن دو خدا در ثنویت ۹.۴.۸ - رد قدیم و حادث بودن دو خدا از نظریات ثنویون ۹.۴.۹ - جسمانی بودن نور و ظلمت ۹.۴.۱۰ - نظرات فرقههای ثنوی در حدوث ظلمت ۹.۴.۱۱ - اشکال دیگر در حادث بودن ظلمت در عقیده ثنویون ۹.۴.۱۲ - حیات نور و ظلمت در عقائد ثنویت ۹.۴.۱۳ - عقیده ثنویون در نحوه پیدایش عالم ۹.۴.۱۴ - عقیده مرقیونیه در نور و ظلمت ۹.۴.۱۵ - نظر ماتریدی در عقیده ثنویون به قدم عالم ۹.۴.۱۶ - انتقاد به عقیده جایگاه مکانی نور و ظلمت ۹.۴.۱۷ - فاعلیت نور و ظلمت ۹.۴.۱۸ - سایر عقاید ثنویون ۹.۵ - آثار علمای اسلامی در رد ثنویت ۹.۵.۱ - رد ثنویت در آثار کلامی ۹.۵.۲ - رد ثنویت در آثار فلسفی ۹.۵.۳ - سهروردی و ثنویت ۱۰ - حکم ثنویّت ۱۱ - فهرست منابع ۱۲ - پانویس ۱۳ - منابع ۱ - ریشه ثنویتثنویت مصدر جعلی از صفت نسبیِ ثَنَوی (منسوب به اثنَین) و ریشه آن ث ن ی است. [۲]
محمد بن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۱۹، ص۲۶۰ـ۲۶۱، چاپ علی شیری، بیروت۱۴۱۴/۱۹۹۴.
۲ - زندیق و ثنویتدر برخی منابع، [۳]
محمد صالح بن احمد مازندرانی، شرح اصول الکافی، مع تعالیق ابوالحسن شعرانی، ج۳، ص۶، چاپ علی عاشور، بیروت۱۴۲۱/۲۰۰۰.
زندیق نیز برای اشاره به ثنوی مذهبان به کار رفته و در بیشتر موارد [۵]
اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح:تاج اللغة و صحاح العربیة، ج۴،ص۱۴۸۹، ذیل «زندق»، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت، چاپ افست تهران۱۳۶۸ش.
[۶]
سمعانی، انساب، ج۳، ص۱۷۳.
[۸]
محمد بن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۱۳، ص۲۰۱، چاپ علی شیری، بیروت۱۴۱۴/۱۹۹۴.
زنادقه فرقهای از ثنویه ذکر شده است. [۹]
محمد بن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، ج۳، ص۲۴۲، ذیل «زندق»، چاپ طاهر احمد زاوی، بیروت۱۳۹۹/۱۹۷۹.
۳ - تاریخچه ثنویتاین مذهب در طى تاریخ چه در عقاید دینی و چه در نظرات فلسفی به صورتهای گوناگون جلوهگر شده است. آنان قائل به دو اصل بودند که یکی را به نام نور و دیگری را ظلمت نامیدهاند و گاه از آن دو تعبیر به خیر و شر و دیگر بار به اهورا مزدا و اهریمن و زمانی به اسامی و نامهای دیگر شده است. از فلاسفه یونان اولین کسى که ثنوى مذهب بود انکساکورس است که علاوه بر عناصر مادى معتقد به اصل عقلى که ناظم جهان است بود و آن را مدبّر و نظم دهنده عناصر و تشکیلات جهان میدانست. افلاطون، میان مثل نوریه و موجودات مادیه فرق مىگذارد و در فلسفه او نیز ثنویت خاصى آشکار است. مذهب مانی که خود ترکیبى است از دین زرتشت و مسیح و بودا نیز مظهر ثنویت است چنان که اهورا مزدا و اهریمن را دو اصل وجودى عالم میداند. مذهب یهود نیز بنابر آنچه از کلمات تورات و قرآن مجید به دست مىآید به یکتاپرستی گرویدهاند، مع ذلک از جهتى ثنویت را حفظ کردهاند. بعضى از فلاسفه قرون وسطی نیز مذهب ثنویت را پذیرفته و روح و عقل را دو اصل و اساس جهان آفرینش و عالم قرار دادهاند و بدین ترتیب مذهب ثنویت قدیم را مجددا تأیید کردهاند. ۴ - معانی ثنویتاصطلاح ثنویت، به معانی مختلفی به کار رفته که از جمله آنهاست: ۱. قول به دو خدا یا دو مبدأ؛ ۲. قول به ثنویت در خدایی واحد، که این معنا در نقد نظریههای مختلف به کار رفته است. ۴.۱ - معانی ثنویت در نقدهای مختلفاز جمله درباره تفکیک صفات و ذات خدا چنانکه در اندیشه اشاعره مطرح است، [۱۰]
ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف فی الکلام، ص۵۷، چاپ رضا استادی، قم۱۳۶۳ش.
قول به ارادهای در برابر اراده خدا که این دیدگاه به مفوضه و معتزله نسبت داده شده است، [۱۱]
علی بن اسماعیل اشعری، الابانة عن اصول الدیانة، ص۳۹، چاپ بشیر محمد عیون، دمشق۱۴۲۰/۱۹۹۹.
[۱۲]
علی بن اسماعیل اشعری، الابانة عن اصول الدیانة، ص۱۴۰، چاپ بشیر محمد عیون، دمشق۱۴۲۰/۱۹۹۹.
[۱۳]
محمد بن محمد ماتریدی، کتاب التوحید، ص۸۷ـ۹۲، چاپ فتح اللّه خلیف، استانبول۱۹۷۹.
[۱۴]
محمد بن محمد ماتریدی، کتاب التوحید، ص۱۲۰، چاپ فتح اللّه خلیف، استانبول۱۹۷۹.
قول به واحد و صادر اول که در قاعده الواحد فیلسوفان مطرح شده است، [۱۵]
ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، مع الشرح لنصیرالدین طوسی و شرح الشرح لقطب الدین رازی، ج۳، ص۱۲۲ـ۱۲۷، تهران۱۴۰۳.
قول به وجودی غیر از وجود خدا بر مبنای نظریه وحدت وجود عرفا که به موجب آن هر گونه تفکیکی میان واجب و ممکن مساوی با ثنویت و شرک است. [۱۶]
حیدر بن علی آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، ص۳۱۰ـ۳۱۱، چاپ هانری کوربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران۱۳۶۸ش.
علاوه بر اینها، ثنویت به معنای قول به دو مبدأ (نه دو خدا) مثلاً قول به مادّه و صورت، [۱۷]
هادی بن مهدی سبزواری، شرح المنظومة، ج۲، ص۳۴۹ـ۳۵۵، چاپ حسن حسن زاده آملی، تهران۱۴۱۶ـ۱۴۲۲.
و قول به دوگانگی روح و جسم [۱۸]
مطهر بن طاهر مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، ج۲، ص۱۲۰ـ۱۲۳، چاپ کلمان هوار، پاریس۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران۱۹۶۲.
هم به کار رفته است.معنای اخیر را میتوان در اندیشههای اسلامی و حتی در روایات، در بیان حقیقت انسان یافت. ۴.۲ - سایر معانی ثنویتبا صرف نظر از دو معنای اخیر، سایر معانی ثنویت، از دیدگاه مخالفان آن نظریات، به معنای اول ثنویت قابل تحویل بوده یا به نحوی بدان میانجامیده و در حقیقت معنای اصلی مورد نظر از اصطلاح ثنویت همان قول به دو خدا یا دو مبدأ بوده است. ۵ - بررسی معنای دوخدایی یا دو مبدأدر مقاله حاضر، ثنویت در معنای قول به دو خدا یا دو مبدأ بررسی شده است. ۵.۱ - معنای دوآلیسماساساً قول به دو مبدأ برای جهان، در تاریخ و پدیدارشناسی دین پدیدهای قدیمی و آشناست که از آن به «دوآلیسم» تعبیر میشود. دوآلیسم یا دوگانهانگاری، باور به این امر است که وجود جهان مبتنی بر وجود دو مبدأ عالیِ بنیادی است. ۶ - تقسیمات ثنویتمورخان و پدیدارشناسان دین، با بررسی باورهای متدینان به ادیان مختلف ثنوی در طول تاریخ، دوگانهانگاری یا قول به ثنویت را به اقسامی تقسیم کردهاند. ۶.۱ - ثنویت افراطی و میانهرودوگانهانگاری افراطی و دوگانهانگاری میانهرو. در دوگانهانگاری افراطی دو مبدأ مفروض، هم ارز و هر دو قدیماند؛ (مانویت نمونهای از این باور است) اما در دوگانهانگاری میانهرو یکی از دو مبدأ، ازلی و دیگری برآمده از آن است. (بسیاری از فرقههای گنوسی از این جملهاند) ۶.۲ - ثنویت جدالی و معادباوردوگانهانگاری جدالی و دوگانهانگاری معادباور. در دوگانهانگاری جدالی هر دو مبدأ خیر و شر جاودانیاند و تا ابد با یکدیگر رقابت دارند. (مایا و آتمن در باور هندی، یین و یان در باور چینی، و نیز نظریههای هراکلیتوس و امپدوکلس، دو فیلسوف یونانی پیش از سقراط، از این دست باورها و نظریههایند) ولی در دوگانهانگاری معادباور، برای تاریخ پایان و غایتی در نظر گرفته میشود که در آن نهایتاً خیر بر شر غلبه میکند. (دین زردشت، مانویت و فرقههای گنوسی از این دستهاند) دوگانهانگاری جدالی غالباً افراطی هم هست اما دوگانهانگاری معادباور با هر دو نظر افراطی و میانه رو سازگار است. ۶.۳ - ثنویت کیهانی و ضدکیهانیدوگانهانگاری کیهانی در مقابل دوگانهانگاری ضدکیهانی. در دوگانهانگاری کیهانی نفس خلقت خیر است و شر امری خارجی و تحمیل شده به آن است اما در دوگانهانگاری ضدکیهانی شر لازمه ذات خلقت عالم است. دین زردشت جزء دسته اول و مانویت جزء دسته دوم است. [۲۰]
دائرة المعارف دین، ج۴، ص۵۰۶ـ۵۰۹.
۷ - ارتباط نگرشهای ثنوی با همبه لحاظ تاریخی ارتباط بعضی از نگرشهای ثنوی با یکدیگر روشن است، مثلاً ارتباط باورهای مانویان و زردشتیان و نیز باورهای فرهنگی عامه در اروپای شرقی با فرقههایی مثل یزیدیه در ارمنستان و غرب ایران. [۲۱]
دائرة المعارف دین، ج۴، ص۵۰۹ـ۵۱۰.
۸ - ثنویت در فلسفهدوگانهانگاری در فلسفه هم مورد توجه بوده است چنانکه حتی در آثار افلاطون [۲۲]
افلاطون، دوره آثار افلاطون، ج۴، ص۲۱۹۴ـ۲۲۰۵، ترجمه محمدحسن لطفی و رضا کاویانی: قوانین، تهران۱۳۸۰ش.
اشاراتی به آن یافت میشود.۹ - ثنویت در اسلامدوگانهانگاری یا ثنویت، در اسلام نیز از همان ابتدا شناخته شده بود و در قرآن و حدیث به آن اشاره شده است. عالمان مسلمان در شناخت آرای قائلان به این نظریه و رد آنها نوشتههای فراوانی از خود باقی گذاشتهاند. ۹.۱ - ثنویت در قرآن و تفسیرهرچند واژه ثنویت عیناً در قرآن به کار نرفته ولی چون لازمه اثبات و اعتقاد به توحید نفی ثنویت است، میتوان ثنویون را از جمله مخاطبان آیاتی دانست که به اثبات توحید میپردازد. از دیدگاه مفسران، در قرآن علاوه بر آیات بسیاری که به طور مطلق به اثبات توحید و رد شرک میپردازد، آیاتی هم هست که به انکار وجود دو خدا یا دو فاعل و مؤثر اختصاص دارد. البته مفسران در شرح برخی از آنها گفتهاند که مراد صرفاً نفی وجود دو خدا نیست بلکه مراد نفی وجود بیش از یک خداست. ۹.۱.۱ - آیه ۲۲ سوره انبیاءاز جمله این آیات، آیه ۲۲ سوره انبیاءو آیه ۹۱ سوره مؤمنوناست که برخی مفسران این دو آیه را در رد ثنویون و برخی آنها را تقریری از برهانِ تمانع تلقی کردهاند. [۲۶]
زمخشری، تفسیر کشاف، ذیل مؤمنون: ۹۱.
[۲۷]
محمد بن عمر فخر رازی، التفسیر الکبیر، او، مفاتیح الغیب، ذیل انبیاء: ۲۲، بیروت۱۴۲۱/۲۰۰۰.
۹.۱.۲ - آیه ۷۹ سوره نساءدر آیه ۷۹ سوره نساء مردم از این که امور خیر را از جانب خداوند و امور شر را از جانب غیر او (در اینجا پیامبر اسلام صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) بدانند، منع شدهاند. بر این اساس میتوان آن را رد معنای خاص تری از ثنویت دانست. این آیه درباره افرادی نازل شده که پیروزی در جنگها و کسب غنایم جنگی را از جانب خدا، و کشته و مجروح و اسیر شدن در جنگها را از جانب پیامبر اکرم میدانستند. در ادامه آیه با تأکید بر اینکه همه اینها از جانب خداست («قُلْ کلٌّ مِنْ عِندِاللّهِ»)، توحید و نفی اِسناد امور شر به غیرخدا، به مخاطبان یادآوری شده است. ۹.۱.۳ - آیه نخست سوره انعامدر آیه نخست سوره انعام که در رد سه گروه دهریه، ثنویه و مشرکان عرب نازل شده، عبارت دوم آیه («و جَعَلَ الظُّلُماتِ و النورَ») را ناظر به دیدگاه ثنویون و رد آن دانستهاند. [۳۱]
قاسم بن ابراهیم رسّی، کتاب العدل و التوحید و نفی التشبیه عن اللّه الواحد الحمید، در رسائل العدل و التوحید، ج۱، ص۱۰۴، چاپ محمد عماره، قاهره: دارالهلال، ۱۹۷۱.
در احادیث نیز این نکته از قول علی علیهالسلام به نقل از امام صادق علیهالسلام ذکر شده است. ۹.۱.۴ - آیه ۱۰۰ سوره انعاممفسران در تفسیر آیه ۱۰۰ سوره انعام («و جَعَلُو لِلّ'هِ شُرَکآءَ الجِنَّ»)، مخاطب آیه را مجوس و ثنویانی دانستهاند که معتقد به دو خدا، یزدان و اهریمن، بودهاند. از دیدگاه مفسران مقصود از جن در این آیه، شیطان (اهریمن) است که به عقیده ثنویون، آنها خالق شُرور و موجودات آسیب رسان و شر هستند. در ادامه آیه («سُبْحانَهُ وَ تَعالی' عَمَّایَصِفُون») خداوند از هر گونه شریکی منزّه دانسته شده است. ۹.۱.۵ - آیه ۱۶ سوره رعدآیه ۱۶ سوره رعد («أم جَعَلُوا لِلّهِ شُرَکاءَ و قُل اللّهُ خالقُ کلِّ شی ءٍ») با تأکید بر اینکه خداوند خالق همه چیز است، باورهای غیرتوحیدی، از جمله نظر ثنویون را نفی میکند. [۳۷]
قاضی عبدالجبار بن احمد، المختصر فی اصول الدین، در رسائل العدل و التوحید، ج۱، ص۲۱۴، چاپ محمد عماره، قاهره، دارالهلال، ۱۹۷۱.
۹.۱.۶ - آیه ۵۱ سوره نحلدر آیه ۵۱ سوره نحل نیز خداوند اعتقاد به دو اِله (خدای خالق و خدای مدبر) را نادرست میخواند. [۳۸]
محمد شوکانی، فتح القدیر، ذیل آیه ۵۱ از سوره نحل، بیروت: داراحیاء التراث العربی.
۹.۱.۷ - آیه ۸۴ سوره زخرفدر شرح آیه ۸۴ سوره زخرف («وَ هُوَ الَّذیِ فِی السَّمآءِ الهٌ و فِی الاَرضِ الهٌ»)، که در سده نخست هجری بر سر آن بسیار بحث و مناقشه بوده، آمده است که ابوشاکر دَیصانی، از ثنویون مشهور زمان امام صادق علیهالسلام، نزد هشام بن حکم (متوفی ۱۷۹، از اصحاب امام صادق) ادعا کرد این آیه در تأیید نظر ثنویون است. هشام این مطلب را به امام عرضه داشت و امام با بیانی جدلی سخن ابوشاکر را نفی کرد و فرمود خدای تعالی هم در آسمان هم در زمین، هم در دریاها هم در بیابانها و در همه مکانها اِله است. ۹.۲ - ثنویت در احادیثدر منابع حدیثی و روایی درباره معتقدان به ثنویت نکاتی آمده که از آن جمله است: بعضی گزارشهای مختصر از آرای ثنویون با ذکر نام برخی از آنها [۴۴]
محمدصالح بن احمد مازندرانی، شرح اصول الکافی، مع تعالیق ابوالحسن شعرانی، ج۳، ص۶، چاپ علی عاشور، بیروت۱۴۲۱/۲۰۰۰.
و در مواردی بیان استدلالهای کلامی در نقد آرای ثنویان، خصوصاً صورتهای مختلف برهان تمانع یا ردیاتی در قالب مناظرات پیامبر اکرم و ائمه معصومین علیهمالسلام با ثنوی مذهبان یا با کسانی که شبهات ثنویون را مطرح میکردند. ۹.۲.۱ - خطاب پیامبر به ثنویونپیامبر اکرم در مناظرهای خطاب به ثنویون به تفاوت و تضاد میان طبیعت و جهت نور و ظلمت، از دیدگاه آنها، اشاره کرده و ترکیب دو امر متضاد را که هریک در جهت مخالف دیگری در حرکت باشد، غیرممکن دانسته است. حضرت همچنین بر مبنای عقیده امتناعِ صدورِ افعال متضاد از فاعلِ واحد، ثنویه را به پذیرش بینهایت صانع قدیم، که البته بطلان آن روشن است، ملزم نمود. [۵۳]
احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۶ـ۲۲، چاپ محمدباقر موسوی خرسان، نجف۱۳۸۶/۱۹۶۶، چاپ افست قم.
۹.۲.۲ - حدیث امام صادق علیهالسلام در ثنویتدر حدیثی امام صادق علیهالسلام به رد نظر ثنویون درباره نحوه پیدایش عالم پرداخته است. به نظر ثنویون، در ازل طینت خشنی بوده که سبب رنجش و آزار نور میشده (در روایت این نور «اللّه» خوانده شده) و نور برای رهایی از این شر چارهای جز در آمیختن و ترکیب با آن نداشته است. بنا بر سخن امام صادق ساحت قدس الاهی از این امر به دور است. همچنین حضرت، الوهیت موجودی را که توانایی رها شدن از طینت خشن را ندارد مردود دانسته است. از نظر امام صادق وجود طینت، در هر دو فرض زنده یا مرده بودن طینت، ممتنع است. در این حدیث، عقیده ثنویه درباره ظلمانی بودن جسد و بدن انسان و ناتوانی انسان بر ترک شرور به سبب داشتن بدنِ مادّی، نیز نقد شده زیرا بر این اساس ملامت و سرزنش فردی که کار ناشایستی انجام داده جایز نیست و این بر خلاف عقل است. ۹.۲.۳ - گزارشات حدیثی از عقائد ثنویونهمچنین با استناد به رأی ثنویون مبنی بر اسارت نور در چنگ ظلمت و دیگر بحثهای تبعی این اعتقادات، گزارشهای متعددی در احادیث آمده است. [۶۰]
محمد بن حسن حرّ عاملی، الفصول المهمة فی اصول الائمة، ج۱، ص۱۳۷، چاپ محمد بن محمدحسین قائینی، قم۱۳۷۶ش.
۹.۳ - ثنویت در منابع تاریخیدر آثار مورخان مسلمان و ملل و نحل نویسان، درباره فرقههای ثنوی مذهب و افرادی که به دیدگاه ثنویون گرایش داشتند یا به ثنویت متهم بودند، توضیحاتی آمده است. ۹.۳.۱ - فرقههای ثنویت در تاریخبه طور کلی در این گزارشها سه فرقه عمده در کانون توجه عالمان مسلمان است: ۱) مانویه، پیروان مانی (متوفی ۲۲۶ میلادی). این فرقه با نامهای دیگر، مانند مانیه و منانیه یا مانانیه، نیز ذکر شده است. [۶۳]
قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۵، ص۱۰ـ۱۵، چاپ محمود محمد خضیری، قاهره۱۹۶۵ب.
[۶۴]
محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۲، ص۷۲ـ۸۲، چاپ احمد فهمی محمد، قاهره۱۳۶۷ـ۱۳۶۸/۱۹۴۸ـ۱۹۴۹، چاپ افست بیروت.
۲) دیصانیه، پیروان ابن دَیصان (۱۵۴ـ۲۲۲ میلادی) از متفکران سریانی مسیحی. [۶۵]
مطهر بن طاهر مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، ج۱، ص۹۱، چاپ کلمان هوار، پاریس۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران۱۹۶۲.
[۶۶]
ابن قیّم جوزیّه، اغاثة اللهفان من مصاید الشیطان، ج۲، ص۲۶۳، چاپ محمدحامد فقی، بیروت۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۳) مَرقِیوُنیه، پیروان مرقیون که در ۱۴۴ میلادی از نظر کلیسا بدعتگذار شناخته شد. [۶۷]
ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج۱، ص۳۶، بیروت۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۶۸]
محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۲، ص۹۱ـ۹۳، چاپ احمد فهمی محمد، قاهره۱۳۶۷ـ۱۳۶۸/۱۹۴۸ـ۱۹۴۹، چاپ افست بیروت.
ترتیب این فرقهها، بر اساس تقدم و تأخر تاریخی آنها نیست ولی مؤلفان مسلمان به رغم آگاهی از این امر، در اغلب گزارشها در باره فرقههای ثنوی، آنها را به همین ترتیب آوردهاند. [۶۹]
دانشنامه جهان اسلام، چاپ دوم، ذیل "Thanawiyya"
.۹.۳.۲ - سایر فرقههای ثنوی در منابع تاریخیدر منابع ملل و نحل و نیز آثار تاریخی به فرقههای ثنوی دیگر نیز اشاره شده است مانند زردشتی (زرادشتیه) و مزداییان که هر دو با عنوان عام مجوس نیز معرفی شدهاند؛مزدکیه، ماهانیه (از شاخههای مانویه)، مِقلاصیه، خُرَّمیه، و مُسلمِیه. [۷۰]
مطهر بن طاهر مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، ج۴، ص۳۱، چاپ کلمان هوار، پاریس۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران۱۹۶۲.
[۷۱]
ابن ندیم ابوالفرج محمد بن اسحاق، فهرست، ص۴۰۸.
[۷۲]
قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۵، ص۱۶، چاپ محمود محمد خضیری، قاهره۱۹۶۵ب.
[۷۳]
قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۵، ص۱۸، چاپ محمود محمد خضیری، قاهره۱۹۶۵ب.
[۷۴]
قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعة الانشاء، ج۱۳، ص۲۹۳.
[۷۵]
احمد بن علی مقریزی، کتاب المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الا´ثار، المعروف بالخطط المقریزیة، ج۲، ص۳۴۴، بولاق ۱۲۷۰، چاپ افست بغداد۱۹۷۰.
۹.۳.۳ - تفاوت آرای فرقههای ثنوی با همآرای فرقههای مختلف ثنوی و بزرگان آن فرقهها، به رغم وحدت در قول به دو خدا (فاعل خیر و فاعل شر)، در فروع با هم متفاوت است. بحث از قدیم بودن دو خدا یا حادث بودن خدای فاعل شر، نحوه حدوث خدای فاعل شر، پیدایی عالم و ویژگیهای هریک از دو خدا، از مهمترین اختلاف نظرهای فرعی در میان فرقههای ثنوی است. ۹.۳.۴ - افراد ثنوی در تاریخدر منابع اسلامی از جمله افراد مشهور به داشتن عقاید ثنوی، و به تعبیری زندیقان، این اشخاص بودهاند: ابن طالوت، ابوشاکر دیصانی، نعمان بن ابی العَوجاء، جَعد بن دِرهَم، ابن اخی ابی شاکر و صالح بن عبدالقدوس (متوفی۱۶۰). [۷۶]
ابن ندیم ابوالفرج محمد بن اسحاق، فهرست، ص۴۰۱.
[۷۷]
قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۵، ص۱۹ـ۲۱، چاپ محمود محمد خضیری، قاهره۱۹۶۵ب.
[۷۸]
علی بن حسین علم الهدی، امالی السید المرتضی، ج۱، ص۹۶، چاپ محمد بدرالدین نعسانی، قاهره۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم۱۴۰۳.
[۷۹]
علی بن حسین علم الهدی، امالی السید المرتضی، ج۱، ص۱۰۰، چاپ محمد بدرالدین نعسانی، قاهره۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم۱۴۰۳.
[۸۰]
ابن مرتضی، کتاب طبقات المعتزلة، ص۴۶ـ۴۷، چاپ سوزانا دیوالد ـ ویلتسر، بیروت۱۳۸۰/۱۹۶۱.
گفتهاند شاعرانی چون بَشّار بن بُرْد (متوفی۱۶۷)، اسحاق بن خلف (متوفی۳۱۸)، ابن سَیابَه (از شاگردان امام صادق علیهالسلام)، علی بن خلیل، علی بن ثابت و بُحتُری نیز به مذاهب ثنویه گرایش داشتهاند. [۸۱]
ابن ندیم ابوالفرج محمد بن اسحاق، فهرست، ص۴۰۱.
[۸۲]
علی بن حسین علم الهدی، امالی السید المرتضی، ج۴، ص۱۳۴، چاپ احمد بن امین شنقیطی، قاهره۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم۱۴۰۳.
[۸۳]
ابن خلّکان، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج۱، ص۲۷۱ـ۲۷۳.
در منابع گزارشهایی متعارض از ثنوی بودن برخی اشخاص وجود دارد؛ این تعارضات گاهی ناشی از اشتباهات و گاهی از روی اتهام و به تبع آن نفی اتهام است. مثلاً، نام کسانی چون هشام بن حکم (از اصحاب امام صادق علیهالسلام)، ابوعیسی وراق (متوفی۲۴۷) و نَظّام معتزلی را در زمره قائلان به ثنویت آوردهاند. [۸۴]
عبدالرحیم بن محمد خیّاط، کتاب الانتصار و الرد علی ابن الروندی الملحد، ص۴۰ـ۴۱، چاپ نیبرگ، بیروت۱۹۸۶.
[۸۵]
عبدالرحیم بن محمد خیّاط، کتاب الانتصار و الرد علی ابن الروندی الملحد، ص۱۴۹، چاپ نیبرگ، بیروت۱۹۸۶.
[۸۶]
محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۲، ص۷۴، چاپ احمد فهمی محمد، قاهره۱۳۶۷ـ۱۳۶۸/۱۹۴۸ـ۱۹۴۹، چاپ افست بیروت.
[۸۷]
سمعانی، انساب، ج۵، ص۵۰۷.
در صورتی که چنانکه گزارش شده است این اشخاص خود از پیشگامان ردیه نویسی بر ثنویان بودهاند. [۸۸]
ابن ندیم ابوالفرج محمدبن اسحاق، فهرست، ص۲۰۵ـ۲۰۶.
[۸۹]
ابن ندیم ابوالفرج محمدبن اسحاق، فهرست، ص۲۱۶.
[۹۰]
ابن ندیم ابوالفرج محمدبن اسحاق، فهرست، ص۲۲۳ـ۲۲۴.
[۹۱]
احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر برجال النجاشی، ص۴۳۳۴۳۴، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم۱۴۰۷.
۹.۴ - ثنویت در کلام اسلامیانگیزه ثنویون از نظریه دو مبدأ چه بوده است؟ آیا اساساً شری در عالم وجود دارد یا هرچه هست خیر محض است؟ اگر شری هست، بسیار است یا اندک؟ اگر عالم آمیزهای از خیرات و شرور است، آیا خیر و شر باهم در تضاد و تقابلاند؟ آیا صدور افعال متضاد و متقابل از مبدأ واحدِ مفروض، معقول است یا ناچاریم به سبب وجود خیر و شر در عالم، قائل به وجود دو فاعل شویم؟ اگر در عالم دو فاعل، مثلاً نور و ظلمت، هست آیا آن دو قدیماند یا حادث؟ پیدایی عالم به چه صورت بوده است؟ آیا نور و ظلمت متناهیاند یا نامتناهی؟ آیا نور و ظلمت فاعل بالطبعاند یا فاعل بالاختیار؟ این گونه سؤالات از جمله مسائلی است که در کلام اسلامی درباره مفهوم ثنویت طرح و بررسی شده است. متکلمان مسلمان در دو جا، به موضوع ثنویت پرداختهاند: ۱) در اثبات توحید و به اقتضای آن، نفی ثنویت [۹۳]
ابن میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۰۰ـ۱۰۱، قم۱۳۹۸.
[۹۴]
علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۱۶ـ۱۷، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم۱۳۷۰ش.
[۹۵]
علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۳۹ـ۴۰، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم۱۳۷۰ش.
که مهمترین برهان در این بحث در رد ثنویت برهانِ تمانع است [۹۶]
محمد بن محمد ماتریدی، کتاب التوحید، ص۹۰، چاپ فتح اللّه خلیف، استانبول۱۹۷۹.
[۹۸]
قاضی عبدالجبار بن احمد، شرح الاصول الخمسة، ص۱۸۵ـ۱۹۰، چاپ سمیر مصطفی رباب، بیروت۱۴۲۲.
[۹۹]
عبدالملک بن عبداللّه امام الحرمین، الشامل فی اصول الدین، ص۱۷۳ـ۱۸۴، بیروت۱۴۲۰/۱۹۹۹.
[۱۰۰]
محمد بن عبدالکریم شهرستانی، نهایة الاقدام فی علم الکلام، ص۹۱ـ۹۳، چاپ آلفرد گیوم، قاهره.
[۱۰۱]
محمود بن علی حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ج۱، ص۱۳۲ـ۱۳۸، قم۱۴۱۲ـ۱۴۱۴.
[۱۰۲]
ابن جوزی، تلبیس ابلیس، ص۷۹، چاپ محمد صباح، بیروت۱۴۰۹/۱۹۸۹.
[۱۰۳]
عبدالرحمان بن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، ص۲۷۸ـ۲۷۹، بیروت: عالم الکتب.
[۱۰۴]
ابن نباته، سرح العیون فی شرح رسالة ابن زیدون، ص۲۸۷، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره۱۳۸۳/۱۹۶۴.
در بحث آلام یا شرور و حکمت آنها.چون مهمترین توجیه ثنویون برای قول به دو مبدأ، وجود شر در عالم بوده است، متکلمان مسلمان در بحث از آلام و شرور به رد نظر ثنویه نیز پرداختهاند. [۱۰۵]
قاضی عبدالجبار بن احمد، المحیط بالتکلیف، ص۲۲، چاپ عمر سیدعزمی، قاهره۱۹۶۵الف.
[۱۰۶]
عبدالملک بن عبداللّه امام الحرمین، کتاب الارشاد الی قواطع الادلة فی اصول الاعتقاد، ص۲۳۷ـ۲۴۶، چاپ اسعد تمیم، بیروت۱۴۱۶/۱۹۹۶.
۹.۴.۱ - تحلیل عقائد ثنویونمیتوان گفت عقیده ثنویون بر سه مقدمه استوار است: مقدمه اول، خارج نبودن امور عالم از دو حال، خیر یا شر؛ مقدمه دوم قول به تضاد میان خیر و شر؛ و مقدمه سوم منع صدور افعال متضاد از فاعل واحد. [۱۰۷]
علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۴۳، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم۱۳۷۰ش.
در نتیجه این مقدمات، ثنویون معتقد بودند در عالم دو خالق (یا صانع) وجود دارد که یکی خالق همه خیرها و دیگری خالق همه شرهاست. در بحث با ثنویون هر یک از این مقدّمات نقد و بررسی شده است. وجود شر در عالم و حکمتِ وجود آن از موضوعهای بحث انگیز در کلام و فلسفه است و فرقههای کلامی و فلاسفه اسلامی به صورتهای مختلف آن را تبیین نمودهاند. ۹.۴.۲ - عقیده اشاعره در شربه اجمال میتوان گفت اشاعره همه چیز را منتسب به خدا و مقدَّر او دانستهاند. [۱۰۸]
هفتاد و سه ملت، یا، اعتقادات مذاهب: رساله ای در فرق اسلام از آثار قرن هشتم هجری، ص۲۹، چاپ محمدجواد مشکور، تهران: عطائی، ۱۳۴۱ش.
[۱۰۹]
ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج۱، ص۳۸ـ۳۹، بیروت۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۱۱۰]
عبدالملک بن عبداللّه امام الحرمین، کتاب الارشاد الی قواطع الادلة فی اصول الاعتقاد، ص۲۳۷ـ۲۴۶، چاپ اسعد تمیم، بیروت۱۴۱۶/۱۹۹۶.
۹.۴.۳ - عقیده معتزله و امامیه در شرمعتزله و امامیه برای شروری که اختیار انسان در آنها مدخلیتی ندارد حکمتها و مصالحی عنوان کردهاند. [۱۱۱]
قاضی عبدالجبار بن احمد، المحیط بالتکلیف، ص۲۶۲ـ۲۶۳، چاپ عمر سیدعزمی، قاهره۱۹۶۵الف.
[۱۱۲]
قاضی عبدالجبار بن احمد، المختصر فی اصول الدین، در رسائل العدل و التوحید، ج۱، ص۱۹۹ـ۲۰۰، چاپ محمد عماره، قاهره، دارالهلال، ۱۹۷۱.
[۱۱۳]
قاضی عبدالجبار بن احمد، المختصر فی اصول الدین، در رسائل العدل و التوحید، ج۱، ص۲۱۱، چاپ محمد عماره، قاهره، دارالهلال، ۱۹۷۱.
[۱۱۵]
حسن بن یوسف علامه حلّی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۲۹، چاپ حسن حسن زاده آملی، قم۱۴۰۷.
[۱۱۶]
محمد بن عبدالکریم شهرستانی، نهایة الاقدام فی علم الکلام، ص۲۶۰ـ۲۶۷، چاپ آلفرد گیوم، قاهره.
[۱۱۷]
محمد بن عبدالکریم شهرستانی، نهایة الاقدام فی علم الکلام، ص۴۱۰ـ۴۱۱، چاپ آلفرد گیوم، قاهره.
[۱۱۸]
علی بن محمد آمدی، ابکار الافکار فی اصول الدین، ج۱، ص۲۹۱ـ۲۹۲، چاپ احمد محمدمهدی، قاهره۱۴۲۳/۲۰۰۲.
این نکته نیز مطرح شده است که چه بسا امور عالم منحصر در خیر و شر نباشد و بتوان اموری را یافت که نه خیرند نه شر. [۱۱۹]
محمد بن طیب باقلانی، کتاب التمهید، ص۶۳ـ۶۴، چاپ ریچارد جوزف مکارتی، بیروت۱۹۵۷.
تضاد میان خیر و شر هم به اعتقاد برخی متکلمان پذیرفتنی نیست. خیر و شر امور نسبیاند. امر واحد ممکن است از جهتی خیر و از جهت دیگر شر باشد، [۱۲۰]
قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۵، ص۳۰، چاپ محمود محمد خضیری، قاهره۱۹۶۵ب.
مثلاً زدنِ یتیم از روی ظلم، شر و به قصد تربیت وی، خیر است. [۱۲۱]
حمحمود بن علی حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ج۱، ص۱۴۰، قم۱۴۱۲ـ۱۴۱۴.
حتی گاهی یک پدیدار، برای یک نفر لذت بخش - و با اندکی مسامحه، خیر - و برای فرد دیگر تألّم آور (با مسامحه : شر) است. بنابراین، حصول خیر و شر از فاعل واحد جایز است. [۱۲۲]
قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۵، ص۳۱، چاپ محمود محمد خضیری، قاهره۱۹۶۵ب.
[۱۲۳]
قاضی عبدالجبار بن احمد، شرح الاصول الخمسة، ص۱۹۳، چاپ سمیر مصطفی رباب، بیروت۱۴۲۲.
۹.۴.۴ - رد امتناع صدور افعال متضاد از فاعل واحددر رد امتناع صدور افعال متضاد از فاعل واحد هم میتوان به دو طریق استدلال کرد. طریق اول برهان خُلف است، بدین معنا که لازمه امتناع صدور افعال متضاد از فاعل واحد آن است که مثلاً به تعداد رنگها، که با یکدیگر تضاد دارند، فاعل و خالق مستقل و به عبارت دیگر به عدد اعیانِ موجودات، خدا وجود داشته باشد. [۱۲۵]
مطهر بن طاهر مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، ج۱، ص۸۸، چاپ کلمان هوار، پاریس۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران۱۹۶۲.
قول به بی نهایت خدا که لازمه استدلال مذکور است، خلاف عقیده ثنویون است و در نتیجه، فرض اول باطل است. طریق دیگر نشان دادن مواردی است که در آن، دو فعل متضاد، خیر و شر، از مبدأ واحد صادر شده است. مثلاً ظلمت ممکن است سبب سقوط فردی در گودالی شود و ضرر زیادی به او برساند و در همان حال ممکن است به پنهان شدن و نجات یافتن فردی مظلوم از دست ظالم بینجامد. در این مثال ظلمت هم منشأ شر است و هم منشأ خیر. [۱۲۶]
قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۵، ص۳۰، چاپ محمود محمد خضیری، قاهره۱۹۶۵ب.
[۱۲۷]
ابن جوزی، تلبیس ابلیس، ص۸۰، چاپ محمد صباح، بیروت۱۴۰۹/۱۹۸۹.
[۱۲۸]
محمد بن طیب باقلانی، کتاب التمهید، ص۶۸ـ۶۹، چاپ ریچارد جوزف مکارتی، بیروت۱۹۵۷.
[۱۲۹]
محمد بن طیب باقلانی، کتاب التمهید، ص۷۳ـ۷۴، چاپ ریچارد جوزف مکارتی، بیروت۱۹۵۷.
[۱۳۰]
قاضی عبدالجبار بن احمد، شرح الاصول الخمسة، ص۱۹۴، چاپ سمیر مصطفی رباب، بیروت۱۴۲۲.
[۱۳۱]
ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج۱، ص۴۱، بیروت۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۱۳۲]
محمود بن علی حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ج۱، ص۱۴۰ـ۱۴۳، قم۱۴۱۲ـ۱۴۱۴.
ماتریدی [۱۳۳]
محمد بن محمد ماتریدی، کتاب التوحید، ص۳۶ـ۳۷، چاپ فتح اللّه خلیف، استانبول۱۹۷۹.
۹.۴.۵ - سایر عقائد ثنویونیکی از لوازم قول ثنویه مبنی بر امتناع صدور شر از نور و خیر از ظلمت را ممنوع دانستن علمجویی میداند، زیرا اگر علمجویی را فعل ظلمت بدانیم، خیر (در اینجا علمجویی) از ظلمت (منشأ جهل) صادر شده و اگر آن را فعل نور بدانیم، جهل که شر است به نور نسبت داده شده است و این امر با مبنای ثنویون سازگار نیست و مستلزم امتناع علمجویی و طلب معرفت است. همچنین با فرض توانایی نور برای دفع شر ظلمت و ترک آن، از نور شری صادر شده و با فرض ناتوانی وی الوهیت او نفی شده است. [۱۳۴]
علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۴۴، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم۱۳۷۰ش.
ثنویان گفتهاند وقوع خیر و شر از فاعل واحد مستلزم آن است که فاعل هم خیّر باشد و هم شریر، و این امر محال است. در پاسخ گفته شده چنین امری محال نیست و فاعل واحد از دو جهت مختلف به آن دو وصف، متصف شده است. [۱۳۵]
عبدالرحیم بن محمد خیّاط، کتاب الانتصار و الرد علی ابن الروندی الملحد، ص۳۰ـ۳۱، چاپ نیبرگ، بیروت۱۹۸۶.
[۱۳۶]
عبدالرحیم بن محمد خیّاط، کتاب الانتصار و الرد علی ابن الروندی الملحد، ص۴۵ـ۴۹، چاپ نیبرگ، بیروت۱۹۸۶.
[۱۳۷]
مطهر بن طاهر مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، ج۱، ص۹۱ـ۹۲، چاپ کلمان هوار، پاریس۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران۱۹۶۲.
[۱۳۸]
قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۵، ص۳۳-۳۴، چاپ محمود محمد خضیری، قاهره۱۹۶۵ب.
[۱۳۹]
ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج۱، ص۴۱، بیروت۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۱۴۰]
محمود بن علی حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ج۱، ص۱۴۰ـ۱۴۳، قم۱۴۱۲ـ۱۴۱۴.
[۱۴۱]
ابن جوزی، تلبیس ابلیس، ص۸۰، چاپ محمد صباح، بیروت۱۴۰۹/۱۹۸۹.
[۱۴۲]
ابن جوزی، تلبیس ابلیس، ص۱۱۶ـ۱۱۷، چاپ محمد صباح، بیروت۱۴۰۹/۱۹۸۹.
[۱۴۳]
ابن نباته، سرح العیون فی شرح رسالة ابن زیدون، ص۲۸۷ـ۲۸۸، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره۱۳۸۳/۱۹۶۴.
۹.۴.۶ - بطلان قول ثنویه در نظر قاضی عبدالجبارقاضی عبدالجبار بن احمد [۱۴۴]
قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۵، ص۵۴، چاپ محمود محمد خضیری، قاهره۱۹۶۵ب.
بطلان قول ثنویه را به طریق دیگری نیز توضیح داده است.وی معتقد است در فرض ترکیب عالم از خیر و شر مانعی ندارد که یک پدید آورنده، عالَمی مرکّب از خیر و شر ایجاد کرده باشد. به عبارت دیگر ترکیب عالم از خیر و شر، لزوماً به اثبات دو خالق مستقل نمیانجامد. ۹.۴.۷ - قدیم یا حادث بودن دو خدا در ثنویتاز مناقشات کلامی با ثنویه، سؤال از قدم یا حدوث دو خداست. [۱۴۵]
مطهر بن طاهر مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، ج۱، ص۸۸ـ۸۹، چاپ کلمان هوار، پاریس۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران۱۹۶۲.
[۱۴۶]
محمود شکری آلوسی، بلوغ الارب فی معرفة احوال العرب، ج۲، ص۲۳۰، چاپ محمد بهجة اثری، بیروت۱۳۱۴.
بیشتر فرقههای ثنوی، از جمله مانویه و مزدکیه [۱۴۷]
قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۵، ص۱۰، چاپ محمود محمد خضیری، قاهره۱۹۶۵ب.
[۱۴۸]
قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۵، ص۱۶، چاپ محمود محمد خضیری، قاهره۱۹۶۵ب.
و مرقیونیه، [۱۴۹]
محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۲، ص۹۱ـ۹۳، چاپ احمد فهمی محمد، قاهره۱۳۶۷ـ۱۳۶۸/۱۹۴۸ـ۱۹۴۹، چاپ افست بیروت.
نور و ظلمت را قدیم و برخی دیگر مانند کیومرثیه، [۱۵۰]
قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعة الانشاء، ج۱۳، ص۲۹۲.
و مجوس، [۱۵۱]
قاضی عبدالجبار بن احمد، شرح الاصول الخمسة، ص۱۹۲، چاپ سمیر مصطفی رباب، بیروت۱۴۲۲.
[۱۵۲]
محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۲، ص۷۲، چاپ احمد فهمی محمد، قاهره۱۳۶۷ـ۱۳۶۸/۱۹۴۸ـ۱۹۴۹، چاپ افست بیروت.
نور را قدیم و ظلمت را حادث دانستهاند.۹.۴.۸ - رد قدیم و حادث بودن دو خدا از نظریات ثنویوندر رد فرض اول، که آن را اصلیترین نشانه کفر ثنویه و به مراتب بدتر از شرک بتپرستان دانستهاند، [۱۵۳]
عبدالرحیم بن محمد خیّاط، کتاب الانتصار و الرد علی ابن الروندی الملحد، ص۳۸، چاپ نیبرگ، بیروت۱۹۸۶.
[۱۵۴]
ابن قیّم جوزیّه، اغاثة اللهفان من مصاید الشیطان، ج۲، ص۲۶۳، چاپ محمدحامد فقی، بیروت۱۴۰۸/۱۹۸۸.
گفته شده است با توجه به ویژگیهای نور و ظلمت از نظر ثنویون و کیفیت امتزاج آن دو، معلوم میشود نور و ظلمت اموری جسمانی و لذا حادثاند و بدین ترتیب بطلان نظر ثنویه مبنی بر قِدم نور و ظلمت ثابت میشود. [۱۵۵]
قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۵، ص۲۲-۲۴، چاپ محمود محمد خضیری، قاهره۱۹۶۵ب.
[۱۵۶]
قاضی عبدالجبار بن احمد، المختصر فی اصول الدین، در رسائل العدل و التوحید، ج۱، ص۲۰۰ـ۲۰۱، چاپ محمد عماره، قاهره، دارالهلال، ۱۹۷۱.
[۱۵۷]
قاضی عبدالجبار بن احمد، شرح الاصول الخمسة، ص۱۹۱، چاپ سمیر مصطفی رباب، بیروت۱۴۲۲.
[۱۵۸]
محمود بن علی حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ج۱، ص۱۴۰، قم۱۴۱۲ـ۱۴۱۴.
۹.۴.۹ - جسمانی بودن نور و ظلمتجسمانی بودن نور و ظلمت از طریق دیگری نیز قابل اثبات است: ثنویون وجود خیر و شر و نفع و ضرر را در عالم ثابت کرده و درصدد یافتن فاعل برای آنها هستند. بر مبنای قول آنها نور فاعل خیر، و بنابراین غیر آن است، اما لازمه مغایرت خیر از فاعلش، وجود اَعراض است. در غیر این صورت خیر به فاعل نیازی ندارد. به این ترتیب وجود اعراض برای هر یک از نور و ظلمت ثابت میشود و چون عرض داشتن، به نظر متکلمان، از خصوصیات جسم است، جسمانیت و حدوث آن دو اثبات میگردد. [۱۵۹]
قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۵، ص۲۴، چاپ محمود محمد خضیری، قاهره۱۹۶۵ب.
[۱۶۰]
ابن داوود حلّی، سه اُرجوزه در کلام، امامت و فقه، ص۹۸، چاپ حسین درگاهی و حسن طارمی، تهران۱۳۶۷ش.
[۱۶۱]
محمد بن طیب باقلانی، کتاب التمهید، ص۶۱، چاپ ریچارد جوزف مکارتی، بیروت۱۹۵۷.
لذا باید محدثی که خود حادث نباشد آن دو را به وجود آورده باشد. [۱۶۲]
حسن بن یوسف علامه حلّی، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ص۲۰۰، چاپ محمد نجمی زنجانی، قم۱۳۶۳ش.
۹.۴.۱۰ - نظرات فرقههای ثنوی در حدوث ظلمتفرقههایی که ظلمت را بر خلاف نور حادث میدانند درباره کیفیت حدوث ظلمت از نور، نظریات کمابیش مشابهی دارند، از جمله آنکه ظلمت بر اثر لغزش نور یا اندیشه بد [۱۶۳]
مطهر بن طاهر مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، ج۴، ص۲۶، چاپ کلمان هوار، پاریس۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران۱۹۶۲.
[۱۶۴]
احمد بن علی مقریزی، کتاب المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الا´ثار، المعروف بالخطط المقریزیة، ج۲، ص۳۴۴، بولاق ۱۲۷۰، چاپ افست بغداد۱۹۷۰.
یا ترس و وحشت نور از تنهایی حادث شده، [۱۶۵]
تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام، منسوب به سیدمرتضی بن داعی حسنی رازی، ص۱۳، چاپ عباس اقبال، تهران: اساطیر، ۱۳۶۴ش.
که در هر صورت با قول ثنویون که صدور هرگونه شری را از نور منتفی میدانند، منافات دارد. [۱۶۶]
مطهر بن طاهر مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، ج۱، ص۸۹، چاپ کلمان هوار، پاریس۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران۱۹۶۲.
[۱۶۷]
محمد بن طیب باقلانی، کتاب التمهید، ص۷۰ـ۷۳، چاپ ریچارد جوزف مکارتی، بیروت۱۹۵۷.
[۱۶۸]
قاضی عبدالجبار بن احمد، شرح الاصول الخمسة، ص۱۹۰، چاپ سمیر مصطفی رباب، بیروت۱۴۲۲.
[۱۶۹]
ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج۱، ص۳۴، بیروت۱۴۰۳/۱۹۸۳.
به علاوه، با فرض حدوث ظلمت از نور، نور سبب پیدایش ظلمت شده و چون ظلمت، خالق همه شرور و بدیهاست، نور رأس و سر منشأ همه شرور را به وجود آورده است و بدین ترتیب اصلِ اولِ ثنویه باطل میشود، زیرا شر از خیر صادر شده و نیازی به اثبات دو فاعل نیست. [۱۷۰]
قاضی عبدالجبار بن احمد، المختصر فی اصول الدین، در رسائل العدل و التوحید، ج۱، ص۲۰۱، چاپ محمد عماره، قاهره، دارالهلال، ۱۹۷۱.
[۱۷۱]
عبدالملک بن عبداللّه امام الحرمین، الشامل فی اصول الدین، ص۱۰۴، بیروت۱۴۲۰/۱۹۹۹.
[۱۷۲]
ابن جوزی، تلبیس ابلیس، ص۱۱۶، چاپ محمد صباح، بیروت۱۴۰۹/۱۹۸۹.
[۱۷۳]
محمود بن علی حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ج۱، ص۱۴۳ـ۱۴۴، قم۱۴۱۲ـ۱۴۱۴.
[۱۷۴]
حسن بن یوسف علامه حلّی، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ص۲۰۰ـ۲۰۱، چاپ محمد نجمی زنجانی، قم۱۳۶۳ش.
[۱۷۵]
ابن قیّم جوزیّه، اغاثة اللهفان من مصاید الشیطان، ج۲، ص۲۶۳، چاپ محمدحامد فقی، بیروت۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۹.۴.۱۱ - اشکال دیگر در حادث بودن ظلمت در عقیده ثنویوناشکال دیگر اینکه اگر حادث بودن ظلمت که فاعل شرور است جایز باشد، چرا حدوث نور که فاعل خیرات است جایز نباشد که در این صورت هر دو مبدأ، حادث خواهند بود و حادث بودن با الوهیت سازگار نیست. در این صورت، باید فقط یکی از آن دو را حادث بدانیم که خود به منزله اثبات وحدانیت است. [۱۷۶]
مطهر بن طاهر مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، ج۱، ص۸۹، چاپ کلمان هوار، پاریس۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران۱۹۶۲.
[۱۷۷]
قاضی عبدالجبار بن احمد، المحیط بالتکلیف، ص۲۲۳، چاپ عمر سیدعزمی، قاهره۱۹۶۵الف.
۹.۴.۱۲ - حیات نور و ظلمت در عقائد ثنویتگفته شده است که برخی فرقههای ثنوی، همچون مانویه، معتقدند نور و ظلمت هر دو زندهاند. بر این اساس همه اجسام باید حیات داشته باشند، در حالی که این حکم در همه اجسام جاری نیست. [۱۷۸]
قاضی عبدالجبار بن احمد، المحیط بالتکلیف، ص۲۲۱، چاپ عمر سیدعزمی، قاهره۱۹۶۵الف.
برخی دیگر، مانند دیصانیه، نور را زنده و ظلمت را مرده میپندارند. این دیدگاه با فاعل بودن ظلمت ناسازگار است، از آن جهت که فاعل باید قادر باشد و قدرت، وصف موجودی است که از صفت حیات برخوردار باشد. [۱۷۹]
مطهر بن طاهر مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، ج۴، ص۲۴ـ۲۵، چاپ کلمان هوار، پاریس۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران۱۹۶۲.
[۱۸۰]
قاضی عبدالجبار بن احمد، شرح الاصول الخمسة، ص۱۹۲، چاپ سمیر مصطفی رباب، بیروت۱۴۲۲.
[۱۸۱]
محمد بن طیب باقلانی، کتاب التمهید، ص۶۷، چاپ ریچارد جوزف مکارتی، بیروت۱۹۵۷.
۹.۴.۱۳ - عقیده ثنویون در نحوه پیدایش عالماز دیگر آرای ثنویون، که متکلمان مسلمان درباره آن بحث کردهاند (در بخش حدیث نیز به آن اشاره شد)، عقیده ثنویون درباره نحوه پیدایی عالم است. به عقیده آنها نور که از خشونت ظلمت در رنج بود، برای رهایی از آن با ظلمت ممزوج شد و از ترکیب آن دو، مزاج عالم پدید آمد، که البته با فرض تضاد نور و ظلمت، امتزاج آنها ممتنع است. [۱۸۲]
عبدالرحیم بن محمد خیّاط، کتاب الانتصار و الرد علی ابن الروندی الملحد، ص۳۲، چاپ نیبرگ، بیروت۱۹۸۶.
[۱۸۳]
محمد بن طیب باقلانی، کتاب التمهید، ص۶۵ـ۶۶، چاپ ریچارد جوزف مکارتی، بیروت۱۹۵۷.
علاوه بر آن، آرای ثنویون در این باره مستلزم اتصاف نور به خطاکاری و جهالت و عجز است. [۱۸۴]
محمد بن محمد ماتریدی، کتاب التوحید، ص۹۱ـ۹۲، چاپ فتح اللّه خلیف، استانبول۱۹۷۹.
[۱۸۵]
محمود بن علی حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ج۱، ص۱۴۱، قم۱۴۱۲ـ۱۴۱۴.
[۱۸۶]
ابن قیّم جوزیّه، اغاثة اللهفان من مصاید الشیطان، ج۲، ص۲۶۴، چاپ محمدحامد فقی، بیروت۱۴۰۸/۱۹۸۸.
[۱۸۷]
قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۵، ص۱۲-۱۵، چاپ محمود محمد خضیری، قاهره۱۹۶۵ب.
[۱۸۸]
قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۵، ص۱۷-۱۸، چاپ محمود محمد خضیری، قاهره۱۹۶۵ب.
اختیاری یا اتفاقی بودنِ ایجاد عالم را برخی متکلمان بررسی کردهاند. [۱۸۹]
قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۵، ص۲۸-۲۹، چاپ محمود محمد خضیری، قاهره۱۹۶۵ب.
[۱۹۰]
محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۲، ص۷۷، چاپ احمد فهمی محمد، قاهره۱۳۶۷ـ۱۳۶۸/۱۹۴۸ـ۱۹۴۹، چاپ افست بیروت.
۹.۴.۱۴ - عقیده مرقیونیه در نور و ظلمتدر میان فرقههای ثنوی، مرقیونیه معتقد بودند میان نور و ظلمت حد وسطی هست که برای دفع ستم ِ ظلمت، با ظلمت ترکیب شده و مزاج عالم را به وجود آورده و آن حد وسط نیز قدیم است. [۱۹۱]
علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیّین و اختلافات المصلّین، ص۳۰۸، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن۱۴۰۰/۱۹۸۰.
[۱۹۲]
قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۵، ص۱۷-۱۸، چاپ محمود محمد خضیری، قاهره۱۹۶۵ب.
[۱۹۳]
قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۵، ص۳۶، چاپ محمود محمد خضیری، قاهره۱۹۶۵ب.
[۱۹۴]
ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج۱، ص۳۶، بیروت۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۱۹۵]
تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام، منسوب به سیدمرتضی بن داعی حسنی رازی، ص۲۰، چاپ عباس اقبال، تهران: اساطیر، ۱۳۶۴ش.
[۱۹۶]
نشوان بن سعید حمیری، الحور العین، ص۱۴۱، چاپ کمال مصطفی، چاپ افست تهران۱۹۷۲.
به این ترتیب مرقیونیه، به جای دو قدیم، قائل به وجود سه قدیم شدند و علاوه بر اشکالات مذکور، اشکالاتی نیز بر قول به حد وسط و قدم آن وارد است. [۱۹۷]
محمد بن طیب باقلانی، کتاب التمهید، ص۶۴، چاپ ریچارد جوزف مکارتی، بیروت۱۹۵۷.
[۱۹۸]
قاضی عبدالجبار بن احمد، شرح الاصول الخمسة، ص۱۹۲، چاپ سمیر مصطفی رباب، بیروت۱۴۲۲.
[۱۹۹]
قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۵، ص۳۶، چاپ محمود محمد خضیری، قاهره۱۹۶۵ب.
[۲۰۰]
محمود بن علی حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ج۱، ص۱۴۱ـ۱۴۲، قم۱۴۱۲ـ۱۴۱۴.
۹.۴.۱۵ - نظر ماتریدی در عقیده ثنویون به قدم عالمبه رغم آنکه در بیشتر منابع، از قول به قدم عالم نزد ثنویه ذکری به میان نیامده است، ماتریدی [۲۰۱]
محمد بن محمد ماتریدی، کتاب التوحید، ص۳۴، چاپ فتح اللّه خلیف، استانبول۱۹۷۹.
این قول را به ثنویه نسبت داده و با توجه به مبنای آنها در تشکیلِ مزاجِ عالم از امتزاج نور و ظلمت، این قول را مردود دانسته است.۹.۴.۱۶ - انتقاد به عقیده جایگاه مکانی نور و ظلمتاز رأی ثنویه درباره جایگاه مکانی نور و ظلمت و تناهی آن دو در جهت تلاقیشان و نامتناهی بودن آن دو در سایر جهات، نیز انتقاد شده است زیرا جهت داشتن و بالا و پایین بودن، مفاهیم اضافی و نسبیاند و برای هر یک از نور و ظلمت میتوان به ترتیب بالاتر و پایین تری فرض کرد. [۲۰۲]
عبدالرحیم بن محمد خیّاط، کتاب الانتصار و الرد علی ابن الروندی الملحد، ص۳۲، چاپ نیبرگ، بیروت۱۹۸۶.
[۲۰۳]
عبدالرحیم بن محمد خیّاط، کتاب الانتصار و الرد علی ابن الروندی الملحد، ص۳۷، چاپ نیبرگ، بیروت۱۹۸۶.
[۲۰۴]
ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج۱، ص۴۰، بیروت۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۲۰۵]
عبدالملک بن عبداللّه امام الحرمین، الشامل فی اصول الدین، ص۱۰۳، بیروت۱۴۲۰/۱۹۹۹.
۹.۴.۱۷ - فاعلیت نور و ظلمتمسئله دیگری که توجه متکلمان را به خود جلب کرده، نحوه فاعلیت نور و ظلمت است. [۲۰۶]
محمد بن طیب باقلانی، کتاب التمهید، ص۶۱ـ۶۲، چاپ ریچارد جوزف مکارتی، بیروت۱۹۵۷.
[۲۰۷]
تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام، منسوب به سیدمرتضی بن داعی حسنی رازی، ص۱۳، چاپ عباس اقبال، تهران: اساطیر، ۱۳۶۴ش.
[۲۰۸]
محمود بن علی حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ج۱، ص۱۴۰، قم۱۴۱۲ـ۱۴۱۴.
فاعلِ بالطبع بودن آن دو مستلزم ادامه پیدا کردن فعل آنهاست تا زمان رویارویی با مانع. به علاوه فاعلیت بالطبع با صفت حیات و قدرت منافات دارد. مختار بودن آن دو نیز، صِرفِ فاعلِ خیر بودنِ نور و فاعلِ شر بودنِ ظلمت را منتفی میکند زیرا در این صورت ممکن است نور، شر را برگزیند و ظلمت، خیر را. [۲۰۹]
عبدالرحیم بن محمد خیّاط، کتاب الانتصار و الرد علی ابن الروندی الملحد، ص۴۳ـ۴۴، چاپ نیبرگ، بیروت۱۹۸۶.
[۲۱۰]
محمد بن طیب باقلانی، کتاب التمهید، ص۶۱ـ۶۲، چاپ ریچارد جوزف مکارتی، بیروت۱۹۵۷.
برخی فرقههای ثنوی در مواجهه با همین مسائل، نور و ظلمت را فاعلهای مختاری دانستهاند که اختیار آنها فراتر از طبیعتشان نیست. [۲۱۱]
قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۵، ص۱۱، چاپ محمود محمد خضیری، قاهره۱۹۶۵ب.
مزدکیه هم گفتهاند نور کارهای خود را با قصد و اراده، و ظلمت از روی جنون انجام میدهد. [۲۱۲]
قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۵، ص۱۶، چاپ محمود محمد خضیری، قاهره۱۹۶۵ب.
۹.۴.۱۸ - سایر عقاید ثنویوندر بررسی آرای ثنویون، مسائل دیگری نیز طرح و نقد شده که از آن جمله است: طبیعیات ثنویون و اعتقادات آنها درباره اجناس و ارواح و ابدان و حواسِ هر یک از نور و ظلمت، اعتقاد آنها درباره اعراض و خیّر بودن روح و شریر بودن جسم و حتی آداب و شعائر آنها که بر مبنای دیدگاه دوگانه انگارانه ایشان وضع شده است. [۲۱۳]
عمرو بن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، ج۱، ص۱۹۰، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/۱۹۶۵ـ۱۹۶۹، چاپ افست بیروت۱۳۸۸/۱۹۶۹.
[۲۱۴]
عمرو بن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، ج۴، ص۹۵، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/۱۹۶۵ـ۱۹۶۹، چاپ افست بیروت۱۳۸۸/۱۹۶۹.
[۲۱۵]
عبدالرحیم بن محمد خیّاط، کتاب الانتصار و الرد علی ابن الروندی الملحد، ص۳۲ـ۴۰، چاپ نیبرگ، بیروت۱۹۸۶.
[۲۱۶]
علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیّین و اختلافات المصلّین، ص۳۰۸، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن۱۴۰۰/۱۹۸۰.
[۲۱۷]
علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیّین و اختلافات المصلّین، ص۳۲۷، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن۱۴۰۰/۱۹۸۰.
[۲۱۸]
علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیّین و اختلافات المصلّین، ص۳۳۶، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن۱۴۰۰/۱۹۸۰.
[۲۱۹]
علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیّین و اختلافات المصلّین، ص۳۴۹، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن۱۴۰۰/۱۹۸۰.
[۲۲۰]
محمد بن محمد ماتریدی، کتاب التوحید، ص۱۵۷، چاپ فتح اللّه خلیف، استانبول۱۹۷۹.
[۲۲۱]
مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۹۷، بیروت
[۲۲۲]
قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۵، ص۹-۷۹، چاپ محمود محمد خضیری، قاهره۱۹۶۵ب.
[۲۲۳]
عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، کتاب اصول الدین، ص۵۳ـ۵۵، استانبول۱۳۴۶/۱۹۲۸، چاپ افست بیروت۱۴۰۱/۱۹۸۱.
[۲۲۴]
ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج۱، ص۴۰ـ۴۱، بیروت۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۲۲۵]
ابن جوزی، تلبیس ابلیس، ص۷۸ـ۷۹، چاپ محمد صباح، بیروت۱۴۰۹/۱۹۸۹.
[۲۲۶]
محمود بن علی حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ج۱، ص۱۴۳ـ۱۴۴، قم۱۴۱۲ـ۱۴۱۴.
[۲۲۷]
تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام، منسوب به سیدمرتضی بن داعی حسنی رازی، ص۱۴ـ۲۱، چاپ عباس اقبال، تهران: اساطیر، ۱۳۶۴ش.
[۲۲۸]
ابن قیّم جوزیّه، اغاثة اللهفان من مصاید الشیطان، ج۲، ص۲۶۱ـ۲۶۴، چاپ محمدحامد فقی، بیروت۱۴۰۸/۱۹۸۸.
[۲۲۹]
ابن نباته، سرح العیون فی شرح رسالة ابن زیدون، ص۲۸۸ـ۲۸۹، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره۱۳۸۳/۱۹۶۴.
۹.۵ - آثار علمای اسلامی در رد ثنویتعالمان اسلامی، به ویژه در قرنهای سوم و چهارم، در رد دیدگاه ثنویون آثاری نوشتهاند از جمله: الردُّ علی اَصحابِ الاِثْنَیْن اثر هشام بن حکم، [۲۳۰]
ابن ندیم ابوالفرج محمد بن اسحاق، فهرست، ص۲۲۴.
[۲۳۱]
احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر برجال النجاشی، ص۴۳۳، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم۱۴۰۷.
[۲۳۲]
آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج۱۰، ص۱۸۴.
کتاب علی الثنویة تألیف ابوالهذیل علاف متوفی۲۲۷، [۲۳۳]
ابن ندیم ابوالفرج محمد بن اسحاق، فهرست، ص۲۰۴.
[۲۳۴]
دانشنامه جهان اسلام، چاپ دوم، ذیل "Thanawiyya"
الرد علی اصحاب الاثنین اثر ابراهیم نَظّام متوفی۲۳۱، [۲۳۵]
ابن ندیم ابوالفرج محمد بن اسحاق، فهرست، ص۲۰۵-۲۰۶.
[۲۳۶]
سمعانی، انساب، ج۵، ص۵۰۷.
کتاب اقتصاص مذاهب اصحاب الاثنین و الرد علیهم اثر ابوعیسی وراق، [۲۳۷]
ابن ندیم ابوالفرج محمد بن اسحاق، فهرست، ص۲۱۶.
[۲۳۸]
عبدالرحیم بن محمد خیّاط، کتاب الانتصار و الرد علی ابن الروندی الملحد، ص۱۴۹، چاپ نیبرگ، بیروت۱۹۸۶.
رسالة فی الرد علی الثنویة تألیف ابویوسف یعقوب بن اسحاق بن کندی متوفی۲۵۶، [۲۳۹]
ابن ندیم ابوالفرج محمد بن اسحاق، فهرست، ص۳۱۸.
[۲۴۰]
اسماعیل بغدادی، هدیة العارفین، ج۲، ستون۵۴۱، ج۱ـ۲، در حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۵ـ۶.
کتاب الرد علی الثنویة نوشته فضل بن شاذان ازدی متوفی۲۶۰، [۲۴۱]
احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر برجال النجاشی، ص۳۰۷، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم۱۴۰۷.
[۲۴۲]
اسماعیل بغدادی، هدیة العارفین، ج۱، ستون۸۱۷، ج۱ـ۲، در حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۵ـ۶.
[۲۴۳]
آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج۱۰، ص۱۹۲.
و همچنین المسائل علی اهل التثنیة تألیف ابوالحسن اشعری متوفی [[]] ۳۲۴. [۲۴۴]
اسماعیل بغدادی، هدیة العارفین، ج۱، ستون۶۷۶ـ۶۷۷، در حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۵ـ۶.
۹.۵.۱ - رد ثنویت در آثار کلامیدر بسیاری از کتابهای کلامی نیز بخشی به رد ثنویه اختصاص داده شده است. ابن بابویه (متوفی ۳۸۱) نیز در التوحید بابی را با عنوان «الرد علی الثنویه و الزنادقة» به این موضوع اختصاص داده است. ۹.۵.۲ - رد ثنویت در آثار فلسفیدر فلسفه اسلامی هم هر چند بحث ثنویت مستقلاً چندان محل توجه نبوده است اما لازمه براهینی که فلاسفه مسلمان در اثبات وجود خداوند اقامه کردهاند و بحث از واجب الوجود بَحْت و بسیط و مطلق که ضد و نِدّ ندارد، نفی ثنویت است. فلاسفه همچنین درباره وحدانیت خداوند، مبتنی بر مبانی فلسفی خود، مستقلاً به اقامه دلیل پرداختهاند. [۲۴۶]
ابن سینا، النجاة من الغرق فی بحر الضلالات، ص۵۵۱ـ۵۶۸، چاپ محمدتقی دانش پژوه، تهران۱۳۷۹ش.
[۲۴۷]
ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، مع الشرح لنصیر الدین طوسی و شرح الشرح لقطب الدین رازی، ج۳، ص۲۱ـ۶۷، تهران۱۴۰۳.
[۲۴۸]
ابن سینا، الالهیّات من کتاب الشّفاء، ص۵۶ـ۶۲، چاپ حسن حسن زاده آملی، قم۱۳۷۶ش.
[۲۴۹]
محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، سفر۱، ج۱، ص۱۳۴ـ۱۳۷، تهران۱۳۳۷ش، چاپ افست قم.
۹.۵.۳ - سهروردی و ثنویتدرباره سهروردی، با توجه به علاقه او به حکمت ایران باستان و استفاده او از تعابیر نور و [۴۹] ، گاهی این نکته مطرح شده که لازمه دیدگاه او پذیرش ثنویت است، در صورتی که با توجه به صفاتی که او برای نور الانوار برمی شمارد - که همانند صفاتی است که دیگر فلاسفه مسلمان برای واجب الوجود برشمردهاند - روشن است که در اندیشه او نیز ثنویت جایی ندارد و نور الانوار در نظر او یگانه مطلق است. [۲۵۰]
یحیی بن حبش سهروردی، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، ج۲، حکمة الاشراق، ص۱۰۷، چاپ هانری کوربن، تهران۱۳۷۳ش.
[۲۵۱]
سیما نوربخش، نور در حکمت سهروردی، ص۹ـ۱۰، تهران۱۳۸۳ش.
[۲۵۲]
سیما نوربخش، نور در حکمت سهروردی، ص۷۲ـ۷۳، تهران۱۳۸۳ش.
۱۰ - حکم ثنویّتاعتقاد به ثنویّت، شرک و معتقد به آن مشرک است. ۱۱ - فهرست منابع(۱) قرآن. (۲) آقابزرگ طهرانی، الذریعة. (۳) محمود بن عبداللّه آلوسی، روح المعانی، بیروت، داراحیاء التراث العربی. (۴) محمود شکری آلوسی، بلوغ الارب فی معرفة احوال العرب، چاپ محمد بهجة اثری، بیروت۱۳۱۴. (۵) علی بن محمد آمدی، ابکار الافکار فی اصول الدین، چاپ احمد محمدمهدی، قاهره۱۴۲۳/۲۰۰۲. (۶) حیدر بن علی آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، چاپ هانری کوربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران۱۳۶۸ش. (۷) ابن بابویه، التوحید، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم۱۳۵۷ش. (۸) ابن جوزی، تلبیس ابلیس، چاپ محمد صباح، بیروت۱۴۰۹/۱۹۸۹. (۹) ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، بیروت۱۴۰۳/۱۹۸۳. (۱۰) ابن خلّکان، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان. (۱۱) ابن داوود حلّی، سه اُرجوزه در کلام، امامت و فقه، چاپ حسین درگاهی و حسن طارمی، تهران۱۳۶۷ش. (۱۲) ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، مع الشرح لنصیرالدین طوسی و شرح الشرح لقطب الدین رازی، تهران۱۴۰۳. (۱۳) ابن سینا، الالهیّات من کتاب الشّفاء، چاپ حسن حسن زاده آملی، قم۱۳۷۶ش. (۱۴) ابن سینا، النجاة من الغرق فی بحر الضلالات، چاپ محمدتقی دانش پژوه، تهران۱۳۷۹ش. (۱۵) ابن قیّم جوزیّه، اغاثة اللهفان من مصاید الشیطان، چاپ محمدحامد فقی، بیروت۱۴۰۸/۱۹۸۸. (۱۶) ابن مرتضی، کتاب طبقات المعتزلة، چاپ سوزانا دیوالد ـ ویلتسر، بیروت۱۳۸۰/۱۹۶۱. (۱۷) ابن منظور، لسان العرب. (۱۸) ابن میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، قم۱۳۹۸. (۱۹) ابن نباته، سرح العیون فی شرح رسالة ابن زیدون، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره۱۳۸۳/۱۹۶۴. (۲۰) ابن ندیم ابوالفرج محمد بن اسحاق، فهرست. (۲۱) ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف فی الکلام، چاپ رضا استادی، قم۱۳۶۳ش. (۲۲) علی بن اسماعیل اشعری، الابانة عن اصول الدیانة، چاپ بشیر محمد عیون، دمشق۱۴۲۰/۱۹۹۹. (۲۳) علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیّین و اختلافات المصلّین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن۱۴۰۰/۱۹۸۰. (۲۴) افلاطون، دوره آثار افلاطون، ترجمه محمدحسن لطفی و رضا کاویانی: قوانین، تهران۱۳۸۰ش. (۲۵) عبدالملک بن عبداللّه امام الحرمین، الشامل فی اصول الدین، بیروت۱۴۲۰/۱۹۹۹. (۲۶) عبدالملک بن عبداللّه امام الحرمین، کتاب الارشاد الی قواطع الادلة فی اصول الاعتقاد، چاپ اسعد تمیم، بیروت۱۴۱۶/۱۹۹۶. (۲۷) محمد بن طیب باقلانی، کتاب التمهید، چاپ ریچارد جوزف مکارتی، بیروت۱۹۵۷. (۲۸) اسماعیل بغدادی، هدیة العارفین، ج ۱ـ۲، در حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۵ـ۶. (۲۹) عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، کتاب اصول الدین، استانبول۱۳۴۶/۱۹۲۸، چاپ افست بیروت۱۴۰۱/۱۹۸۱. (۳۰) تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام، منسوب به سیدمرتضی بن داعی حسنی رازی، چاپ عباس اقبال، تهران: اساطیر، ۱۳۶۴ش. (۳۱) عمرو بن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/۱۹۶۵ـ۱۹۶۹، چاپ افست بیروت۱۳۸۸/۱۹۶۹. (۳۲) علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم۱۳۷۰ش. (۳۳) اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت، چاپ افست تهران۱۳۶۸ش. (۳۴) محمد بن حسن حرّ عاملی، الفصول المهمة فی اصول الائمة، چاپ محمدبن محمدحسین قائینی، قم۱۳۷۶ش. (۳۵) محمود بن علی حمصی رازی، المنقذ من التقلید، قم۱۴۱۲ـ۱۴۱۴. (۳۶) عبدالرحیم بن محمد خیّاط، کتاب الانتصار و الرد علی ابن الروندی الملحد، چاپ نیبرگ، بیروت۱۹۸۶. (۳۷) قاسم بن ابراهیم رسّی، کتاب العدل و التوحید و نفی التشبیه عن اللّه الواحد الحمید، در رسائل العدل و التوحید، چاپ محمد عماره، ج۱، قاهره: دارالهلال، ۱۹۷۱. (۳۸) زمخشری، تفسیر کشاف. (۳۹) هادی بن مهدی سبزواری، شرح المنظومة، چاپ حسن حسن زاده آملی، تهران۱۴۱۶ـ۱۴۲۲. (۴۰) سمعانی، انساب. (۴۱) یحیی بن حبش سهروردی، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، ج۲، چاپ هانری کوربن، تهران۱۳۷۳ش. (۴۲) محمد شوکانی، فتح القدیر، بیروت: داراحیاء التراث العربی. (۴۳) محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، چاپ احمد فهمی محمد، قاهره۱۳۶۷ـ۱۳۶۸/۱۹۴۸ـ۱۹۴۹، چاپ افست بیروت. (۴۴) محمد بن عبدالکریم شهرستانی، ن هایة الاقدام فی علم الکلام، چاپ آلفرد گیوم، قاهره. (۴۵) محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، تهران ۱۳۳۷ش، چاپ افست قم. (۴۶) علامه طباطبائی، تفسیر المیزان. (۴۷) احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، چاپ محمدباقر موسوی خرسان، نجف۱۳۸۶/۱۹۶۶، چاپ افست قم. (۴۸) فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان. (۴۹) فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، چاپ احمد حسینی، تهران۱۳۶۲ش. (۵۰) محمد بن حسن طوسی، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، تهران۱۴۰۰. (۵۱) محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت. (۵۲) عبدالرحمان بن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، بیروت: عالم الکتب. (۵۳) حسن بن یوسف علامه حلّی، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، چاپ محمد نجمی زنجانی، قم۱۳۶۳ش. (۵۴) حسن بن یوسف علامه حلّی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، چاپ حسن حسن زاده آملی، قم۱۴۰۷. (۵۵) علی بن حسین علم الهدی، امالی السیدالمرتضی، ج۱، چاپ محمد بدرالدین نعسانی، ج۴، چاپ احمد بن امین شنقیطی، قاهره۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم۱۴۰۳. (۵۶) محمد بن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر، او، مفاتیح الغیب، بیروت۱۴۲۱/۲۰۰۰. (۵۷) محمد بن یعقوب فیروزآبادی، ترتیب القاموس المحیط، چاپ طاهر احمد زاوی، بیروت۱۳۹۹/۱۹۷۹. (۵۸) قاضی عبدالجبار بن احمد، شرح الاصول الخمسة، چاپ سمیر مصطفی رباب، بیروت۱۴۲۲. (۵۹) قاضی عبدالجبار بن احمد، المحیط بالتکلیف، چاپ عمر سیدعزمی، قاهره۱۹۶۵الف. (۶۰) قاضی عبدالجبار بن احمد، المختصر فی اصول الدین، در رسائل العدل و التوحید، چاپ محمد عماره، ج۱، قاهره، دارالهلال، ۱۹۷۱. (۶۱) قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۵، چاپ محمود محمد خضیری، قاهره۱۹۶۵ب. (۶۲) قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعة الانشاء. (۶۳) علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، چاپ طیب موسوی جزائری، قم۱۴۰۴. (۶۴) کلینی، اصول کافی. (۶۵) محمد بن محمد ماتریدی، کتاب التوحید، چاپ فتح اللّه خلیف، استانبول۱۹۷۹. (۶۶) محمدصالح بن احمد مازندرانی، شرح اصول الکافی، مع تعالیق ابوالحسن شعرانی، چاپ علی عاشور، بیروت۱۴۲۱/۲۰۰۰. (۶۷) مجلسی، بحار الانوار. (۶۸) محمد بن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، چاپ علی شیری، بیروت۱۴۱۴/۱۹۹۴. (۶۹) مسعودی، مروج الذهب، بیروت. (۷۰) مطهر بن طاهر مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، چاپ کلمان هوار، پاریس۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران۱۹۶۲. (۷۱) احمد بن علی مقریزی، کتاب المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الا´ثار، المعروف بالخطط المقریزیة، بولاق۱۲۷۰، چاپ افست بغداد۱۹۷۰. (۷۲) احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر برجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم۱۴۰۷. (۷۳) نشوان بن سعید حمیری، الحور العین، چاپ کمال مصطفی، چاپ افست تهران۱۹۷۲. (۷۴) سیما نوربخش، نور در حکمت سهروردی، تهران۱۳۸۳ش. (۷۵) هفتاد و سه ملت، یا، اعتقادات مذاهب: رساله ای در فرق اسلام از آثار قرن هشتم هجری، چاپ محمدجواد مشکور، تهران: عطائی، ۱۳۴۱ش. (۷۶) EI ۲ , sv "Thanawiyya" (by G Monnot). (۷۷) The Encyclopedia of religion , ed Mircea Eliade, New York ۱۹۸۷, sv "Dualism" (by Ugo Bianchi). ۱۲ - پانویس
۱۳ - منابعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، مقاله «ثنویت»، ص۴۲۸۱. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهمالسلام، ج۲، ص۶۹۳. خاتمی ،احمد،فرهنگ علم کلام،ص۹۰،انتشارات صبا. |