استدلالاستدلال آن است که به وسیله قضایای معلوم بتوان قضایای مجهول را کشف کرد. ۱ - در لغت و اصطلاحاین واژه در لغت به معنی جستجوی دلیل و بیان حجت است. در اصطلاح منطق، استدلال آن است که به وسیلۀ قضایای معلوم بتوان قضایای مجهول را کشف کرد. چنانکه میتوان به وسیلۀ این دو قضیۀ معلوم: «جهان دگرگون شونده است و هر دگرگون شونده حادث است» به کشف این قضیه مجهول رسید که: «جهان حادث است». ۲ - فرق استدلال و حجتبا آنکه معمولاً حجت و استدلال را به صورت دو اصطلاح مترادف به کار میبرند، این دو بهطور دقیق بیانگر معنی واحدی نیستند و نمیتوان آن دو را به صورت مترادف به کار برد. استدلال واژهای است در قالب مصدر که بیانگر یک سلسله اعمال ذهنی است و آن، عمل تنظیم کردن و پیوند دادن قضیههای معلوم به قصد کشف قضیهای مجهول است. بر همین مبناست که اهل منطق استدلال را به «اقامۀ دلیل» و «تقریر دلیل» برای اثبات کردن مطلوب تعریف کردهاند. در این تعریف نیز با به کارگرفتن واژههای «اقامه» و «تقریر»، بر معنی مصدری استدلال تاکید شده است و این معنی را تایید میکند که استدلال یک سلسله عملکرد ذهنی است. اما حجت، برابر موازین علم صرف، اسم است و آن استدلالی است کامل شده و صراحت یافته و در قالب واژهها درآمده. بدین معنی که در پی یک سلسله عملکرد ذهنی است که استدلال کامل گردیده، صراحت یافته و در قالب لفظ در میآید و از آن به حجت تعبیر میشود. میتوان گفت حجت، دلیل و برهانی است که در پی عملکردی ذهنی، یعنی در پی استدلال، شکل گرفته و پدید میآید. بر همین مبناست که در حواشی حاشیه ملا عبدالله آمده است که: «حجت بر سه قسم است: قیاس، استقراء و تمثیل. و این از آنرو است که استدلال یا از کلی به جزئی است، یا از جزئی به کلی، و یا از جزئی به جزئی دیگر». میتوان از این سخن چنین نتیجه گرفت که چون سهگونه استدلال به قالب واژهها درآمده و شکل گرفت، سهگونه حجت نیز پدید میآید. ۳ - ماخذدائرةالمعارف تشیع، زیر نظر احمد صدر سید جوادی، کامران فانی، بهاءالدین خرمشاهی، حسن یوسفی اشکوری؛ تهران، نشر محبی، چاپ اول، ۱۳۸۶. ۴ - منبعسایت پژوهه، برگرفته از مقاله «استدلال»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۳/۱۸. خوانساری، محمد، فرهنگ اصطلاحات منطقی به انضمام واژه نامه فرانسه و انگلیسی، ص۱۱. |