بیت شعردر شعر به دو مصراع بیت گفته میشود. فهرست مندرجات۱.۱ - بیت در فرهنگ لغت ۱.۲ - بیت به معنای دو مصراع ۱.۳ - وجه تسمیه بیت شعر ۱.۴ - القاب یا انواع بیت ۱.۴.۱ - بیت تام ۱.۴.۲ - بیت وافی ۱.۴.۳ - بیت مجزوء ۱.۴.۴ - بیت مشطور ۱.۴.۵ - بیت منهوک ۱.۴.۶ - بیت مصرّع ۱.۴.۷ - بیت مصمّت و مقفّی ۱.۴.۸ - بیت معقّد ۲ - فهرست منابع ۳ - پانویس ۴ - منبع ۱ - تعریف بیتبیت ،در شعر به دو مصراع گفته میشود. این لفظ در زبانهای سامی، در معنای چادر برای کوچندگان، و خانه (سنگی، چوبی، آجری) برای یکجانشینان، هردو، به کار رفته است؛ نیز گاه به معنای پرستشگاه است، چنانکه در عربی با «ألِ» تعریف : «البیت» به عنوان مثل اعلای بیت، به مکان مقدّس مکه، کعبه، اطلاق میگردد، که در این صورت، البیت الحرام (خانه مقدس) یا البیت العتیق (خانه کهن) نیز خوانده میشود. نامهای جغرافیایی که با واژه «بیت» ترکیب شده اند، نیز تعدادشان بسیار است و جزء اول آنها، بیت، در نام مکانهای سوریایی ـ فلسطینی، به صورت پیشاوند بـ (B-) خلاصه شده است که خود از صورت آرامیِ (سریانیِ) بِـ (¦Be)، آمده است. در زبانهای سامی، این لفظ به معنای «خانواده» نیز به کار رفته است، هرچند در شمار اصطلاحات خاص تقسیمات قبیله ای (شعب، قبیله، عماره، بطن، فخد و فصیله) دیده نمیشود. ۱.۱ - بیت در فرهنگ لغتبیت، در فرهنگهای لغت عرب به معنای خانه [۲]
احمدبن محمد فیّومی، المصباح المنیرفی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ذیل واژه بیت، بیروت.
و جمع آن «بیوت»، «ابیات» و جمع الجمع آن «ابابیت»، «ابیاوات» و «بیوتات» ذکر شده است. [۳]
محمدبن عمر جمال قرشی، ج۱، ص۵۰، صراح اللغه، ذیل «بیت»، چاپ سنگی لکهنو ۱۲۸۱.
[۴]
عبدالرحیم بن عبدالکریم صفی پوری، منتهی الارب فی لغة العرب، ذیل واژه، چاپ سنگی تهران ۱۲۹۷ـ ۱۲۹۸، چاپ افست تهران ۱۳۷۷.
همچنین در معانی قصر، کوشک، زن، عیال و خانگیان مرد، قبر، فرشخانه [۵]
سعید شرتونی، اقرب الموارد فی فُصح العربیّة و الشوّارِد، ذیل واژه بیت، قم ۱۴۰۳.
[۶]
علی اکبر نفیسی، فرهنگ نفیسی، ذیل واژه بیت، تهران ۱۳۵۵ ش.
به کار رفته است.
در عربی، به معانی «شرف» و «شریف» نیز مستعمل است؛ مثلاً در بیت بنی تمیم فی بنی حنظله (یعنی قدر و منزلت بنی تمیم نزد بنی حنظله)؛ و فلانٌ بیتُ قومه (فلانی بزرگ قوم خویش است). [۷]
سعید شرتونی، اقرب الموارد فی فُصح العربیّة و الشوّارِد، ذیل واژه بیت، قم ۱۴۰۳.
ترکیبات اهل بیت، اهل بیت النبوه، اهل بیت عصمت، اهل بیت طهارت، [۸]
علی اکبر دهخدا، لغت نامه، ذیل واژه بیت، زیرنظر محمدمعین، تهران ۱۳۲۵ـ۱۳۵۹ ش.
بیت المال، بیت العنکبوت، البیت الحرام، [۹]
لویس معلوف، المنجد فی اللغة والادب و العلوم، ذیل واژه بیت، بیروت ۱۹۶۶.
بیت المعمور و بیت المقدس [۱۰]
علی اکبر نفیسی، فرهنگ نفیسی، ذیل واژه بیت، تهران ۱۳۵۵ ش.
نیز مستعمل است.
۱.۲ - بیت به معنای دو مصراعبیت به معنای دو مصراع معمولاً به «ابیات» جمع بسته میشود. سیبویه، جمع بیت به معنای شعر را «بیوت» نیز آورده، و ابن جنی نیز، به پیروی از او، به مناسبت نقل شعری از عجاج، «بیوت» به کار برده است. بیت «شعر» را به بیت «شَعر» همانند کرده اند [۱۲]
ابن سراج شنترینی، المعیار فی اوزان الاشعار، ج۱، ص۱۲، چاپ محمد رضوان دایه، بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۸.
و وجه تسمیه آن را به بیت مویی (چادر و خیمه عرب) مربوط میدانند؛ این به دلیل آن است که بیت شِعر در بردارنده سخن است، چنانکه بیت شَعر در بردارنده ساکنان آن است، و به همین سبب اجزای تشکیل دهنده بیت شِعر را به اسباب و اوتاد (طنابها و میخهای) خانه مویی عرب تشبیه کرده و سبب و وتد نامیده اند.
نیز گفته اند: بیت شعر از این جهت بیت گفته شده که کلامی است با نظم و ترتیب خاص، همانند خانه که سقف و رواق و ستونها و سایر اجزایش براساس نظم خاصی پدید آمده است. [۱۳]
محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، معیار الاشعار در عروض و قوافی، ج۱، ص۵۱ـ۵۲، چاپ محمد فشارکی و جمشید مظاهری، چاپ عکسی اصفهان ۱۳۶۳ ش.
[۱۴]
احمدبن محمد فیّومی، المصباح المنیرفی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ذیل واژه بیت، بیروت.
[۱۵]
ابن منظور، لسان العرب، ج۲، ص۱۴، بیروت (تاریخ مقدمه ۱۳۰۰).
ابن منظور می گوید: بیت شعر مبنی است بر بناء بیت مسکونی عرب و قوام بیت به عروض است، چنانکه قوام خانه به ستون وسط آن. ازینرو میباید عروض قویتر از ضرب باشد. ۱.۳ - وجه تسمیه بیت شعرشمس قیس رازی [۱۷]
محمدبن قیس شمس قیس، کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم، ج۱، ص۲۹ـ۳۰، تصحیح محمدبن عبدالوهاب قزوینی، چاپ مدرس رضوی، تهران (۱۳۳۸ ش).
وجه تسمیة بیت شعر را از «بیتوتة»، به معنای شب گذرانی، دانسته و گفته است: هر بیت دو نیمه دارد که «در متحرکات و سواکن به هم نزدیک باشند» و نیز هر نیمه را مصراع گویند و در نزد عرب مصراع یک لخت از دری دولخته است و همانگونه که هریک از دو لخته آن را میتوان باز و بسته کرد اما هرگاه که به هم نزدیک شوند «در» می شوند، هریک از دو مصراع بیت را نیز میتوان جداگانه خواند اما هرگاه هردو درکنار هم بیاید، بیت تشکیل مییابد.
۱.۴ - القاب یا انواع بیت۱.۴.۱ - بیت تامبیتی است که نصف آن با نصف دایره مساوی باشد، [۱۸]
محمد اعلی بن علی تهانوی، کتاب کشّاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۱۱۰، چاپ محمد وجیه (و دیگران)، کلکته ۱۸۶۲، چاپ افست تهران ۱۹۶۷.
و به بیان دیگر همه افاعیل سالم و عروض و ضرب با حَشو تفاوتی نداشته باشد؛ مثل بیت کامل و نوع اول از طویل. [۱۹]
ابن سراج شنترینی، المعیار فی اوزان الاشعار، ج۱، ص۲۶ـ۲۷، چاپ محمد رضوان دایه، بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۸.
[۲۰]
یحیی بن علی خطیب تبریزی، الوافی فی العروض والقوافی، ج۱، ص۱۸۵، چاپ عمر یحیی و فخرالدین قباوه، حلب ۱۳۹۰/۱۹۷۰.
[۲۱]
محمدبن ابی بکر دمامینی، العیون الغامزة علی خبایا الرامزة، ج۱، ص۶۸، چاپ حسّانی حسن عبدالله، قاهره ۱۹۷۳.
به قول خواجه نصیر : «هر بیت را که هر مصراع از او مساوی دایره بُوَد، و هم بر آن وجه که در دایره افتد مستعمل باشد، مانند وزن اول از کامل و رجز... این بیت را تام خوانند.» ۱.۴.۲ - بیت وافیخواجه نصیر گوید: «هر بیت را که ارکان هر مصراعی از او به عدد مساوی ارکان دایره بُود، خواه هم برآن وجه که در دایره افتد مستعمل باشد و خواه بعداز تغییر، آن بیت را وافی خوانند. » به تعبیر دیگر، وافی بیتی است که عروض و ضرب مخالف حشو باشد [۲۲]
محمدبن ابی بکر دمامینی، العیون الغامزة علی خبایا الرامزة، ج۱، ص۶۸، چاپ حسّانی حسن عبدالله، قاهره ۱۹۷۳.
مانند عروض وطویل و ضرب دوم طویل. [۲۳]
ابن سراج شنترینی، المعیار فی اوزان الاشعار، ج۱، ص۲۷، چاپ محمد رضوان دایه، بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۸.
۱.۴.۳ - بیت مجزوءمجزوء به معنای چیزی است که جزئی از آن افتاده باشد [۲۴]
محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، معیار الاشعار در عروض و قوافی، ج۱، ص۵۳، چاپ محمد فشارکی و جمشید مظاهری، چاپ عکسی اصفهان ۱۳۶۳ ش.
و اگر بیتی را به گونه ای به کار برند که رکنی از هر مصراع بیت حذف شده باشد، آن را مجزوء گویند [۲۵]
محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، معیار الاشعار در عروض و قوافی، ج۱، ص۱۶، چاپ محمد فشارکی و جمشید مظاهری، چاپ عکسی اصفهان ۱۳۶۳ ش.
و به تعبیر دیگر، مجزوء آن است که دو جزء یک بیت حذف شده باشد و یا به تعبیری دیگر، آن است که جزئی از آخر صدر و جزئی از آخر عَجُز بیفتد. [۲۷]
محمدبن ابی بکر دمامینی، العیون الغامزة علی خبایا الرامزة، ج۱، ص۷۴، چاپ حسّانی حسن عبدالله، قاهره ۱۹۷۳.
[۲۸]
ابن سراج شنترینی، المعیار فی اوزان الاشعار، ج۱، ص۲۷، چاپ محمد رضوان دایه، بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۸.
۱.۴.۴ - بیت مشطوراگر بیتی را به گونهای به کار برند که نیمی از آن حذف شده باشد، آن را مشطور گویند [۲۹]
محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، معیار الاشعار در عروض و قوافی، ج۱، ص۱۶، چاپ محمد فشارکی و جمشید مظاهری، چاپ عکسی اصفهان ۱۳۶۳ ش.
[۳۰]
محمدبن ابی بکر دمامینی، العیون الغامزة علی خبایا الرامزة، ج۱، ص۷۴، چاپ حسّانی حسن عبدالله، قاهره ۱۹۷۳.
[۳۱]
ابن سراج شنترینی، المعیار فی اوزان الاشعار، ج۱، ص۲۷، چاپ محمد رضوان دایه، بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۸.
[۳۲]
یحیی بن علی خطیب تبریزی، الوافی فی العروض والقوافی، ج۱، ص۱۸۹، چاپ عمر یحیی و فخرالدین قباوه، حلب ۱۳۹۰/۱۹۷۰.
و در شعر فارسی مشطور همان مربع است، زیرا دایره کامل در شعر فارسی مثمن است، و چون نیمی از آن برود، مربع میشود که هر چند موارد استعمالی دارد ولی چنان شعری عَذْب نیست.
۱.۴.۵ - بیت منهوکمنهوک در لغت یعنی بسیار لاغر شده از بیماری، و اگر بیتی را به گونه ای به کار برند که دو ثلث آن حذف شده باشد، آن را منهوک گویند. [۳۳]
محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، معیار الاشعار در عروض و قوافی، ج۱، ص۱۶، چاپ محمد فشارکی و جمشید مظاهری، چاپ عکسی اصفهان ۱۳۶۳ ش.
[۳۴]
محمدبن ابی بکر دمامینی، العیون الغامزة علی خبایا الرامزة، ج۱، ص۷۴، چاپ حسّانی حسن عبدالله، قاهره ۱۹۷۳.
ابن منظور مثال منهوک از رجز را چنین آورده است : «یالیتنی فیها جذع»، و از مُنْسَرِح : «ویلُ امِّ سَعدٍ سَعداً». ضمناً باید دانست که هیچیک از ارقام مجزوء و مشطور و منهوک، ضرورتاً تام و وافی نیست، زیرا تمام و وفاء، مستلزم استکمال اجزای دایره اند. [۳۶]
محمدبن ابی بکر دمامینی، العیون الغامزة علی خبایا الرامزة، ج۱، ص۷۴، چاپ حسّانی حسن عبدالله، قاهره ۱۹۷۳.
۱.۴.۶ - بیت مصرّعبیتی است که هردو مصراع او متساوی و مقفّی باشد. [۳۷]
محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، معیار الاشعار در عروض و قوافی، ج۱، ص۱۶، چاپ محمد فشارکی و جمشید مظاهری، چاپ عکسی اصفهان ۱۳۶۳ ش.
۱.۴.۷ - بیت مصمّت و مقفّیاگر در عروض بیت قافیه نباشد، آن را مصمت خوانند و اگر قافیه داشته باشد مقفّی نامند. [۳۸]
محمد اعلی بن علی تهانوی، کتاب کشّاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۱۱۰، چاپ محمد وجیه (و دیگران)، کلکته ۱۸۶۲، چاپ افست تهران ۱۹۶۷.
۱.۴.۸ - بیت معقّداگر مصراع اول بیت از مصراع دوم جدا نشود، آن را معقّد گویند. [۳۹]
محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، معیار الاشعار در عروض و قوافی، ج۱، ص۱۶، چاپ محمد فشارکی و جمشید مظاهری، چاپ عکسی اصفهان ۱۳۶۳ ش.
۲ - فهرست منابع(۱) ابن سراج شنترینی، المعیار فی اوزان الاشعار، چاپ محمد رضوان دایه، بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۸. (۲) ابن منظور، لسان العرب، بیروت (تاریخ مقدمه ۱۳۰۰). (۳) محمد اعلی بن علی تهانوی، کتاب کشّاف اصطلاحات الفنون، چاپ محمد وجیه (و دیگران)، کلکته ۱۸۶۲، چاپ افست تهران ۱۹۶۷. (۴) محمدبن عمر جمال قرشی، صراح اللغه، چاپ سنگی لکهنو ۱۲۸۱. (۵) یحیی بن علی خطیب تبریزی، الوافی فی العروض والقوافی، چاپ عمر یحیی و فخرالدین قباوه، حلب ۱۳۹۰/۱۹۷۰. (۶) محمدبن ابی بکر دمامینی، العیون الغامزة علی خبایا الرامزة، چاپ حسّانی حسن عبدالله، قاهره ۱۹۷۳. (۷) علی اکبر دهخدا، لغت نامه، زیرنظر محمدمعین، تهران ۱۳۲۵ـ۱۳۵۹ ش. (۸) سعید شرتونی، اقرب الموارد فی فُصح العربیّة و الشوّارِد، قم ۱۴۰۳. (۹) محمدبن قیس شمس قیس، کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم، تصحیح محمدبن عبدالوهاب قزوینی، چاپ مدرس رضوی، تهران (۱۳۳۸ ش). (۱۰) عبدالرحیم بن عبدالکریم صفی پوری، منتهی الارب فی لغة العرب، چاپ سنگی تهران ۱۲۹۷ـ ۱۲۹۸، چاپ افست تهران ۱۳۷۷. (۱۱) خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم ۱۴۰۹. (۱۲) احمدبن محمد فیّومی، المصباح المنیرفی غریب الشرح الکبیر للرافعی، بیروت. (۱۳) لویس معلوف، المنجد فی اللغة والادب و العلوم، بیروت ۱۹۶۶. (۱۴) محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، معیار الاشعار در عروض و قوافی، چاپ محمد فشارکی و جمشید مظاهری، چاپ عکسی اصفهان ۱۳۶۳ ش. (۱۵) علی اکبر نفیسی، فرهنگ نفیسی، تهران ۱۳۵۵ ش. ۳ - پانویس
۴ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بیت»، شماره۲۳۶۴. ردههای این صفحه : ادبیات فارسی | شعر
|