شدید المحال (اسم الله)

از دانشنامه‌ی اسلامی

اسم هفتاد و چهارم: شدید المحال؛

این اسم در قرآن یک بار و به عنوان وصف خدا آمده است چنان که مى فرماید:

«...وَ هُمْ یجادِلُونَ فِى اللّهِ وَ هُوَ شَدِیدُ المِحال».(رعد/۱۳) «آنان درباره خدا با هم جدل مى کنند و عذاب خدا سخت است».

هرگاه لفظ «محال» مصدر فعل ثلاثى «مَحُلَ» باشد به معنى عقاب و کیفر است، و اگر مصدر فعل ثلاثى «حَوَلَ» یا «حِیلَ» باشد، به گونه اى که حرف میم زاید باشد، در این صورت به معنى حیله خواهد بود، و مسلماً اِسناد حیله به خدا همان گونه که در اسم (خیر الماکرین) بیان شد، از باب «مشاکله» است، یعنى خدا به ظاهر کارى را صورت مى دهد که مجرمان فکر مى کنند به سود آنها است، در حالى که به زیانشان مى باشد و حقیقت این حیله در برخى از آیات به عنوان «استدراج» بیان شده است، چنان که مى فرماید:

«وَ الَّذِینَ کذَّبُوا بِآیاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیثُ لا یعْلَمُونَ».(اعراف/۱۸۲) «آنان که آیات ما را تکذیب کرده اند، به تدریج از راهى که نمى دانند، گرفتارشان مى کنیم».

و باز مى فرماید:

«فَذَرْنى وَ مَنْ یکذِّبُ بِهذَا الحَدِیثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیثُ لا یعْلَمُونَ».(قلم/۴۴) «تکذیب کننده قرآن را به من واگذار به زودى آنها را از راهى که نمى دانند، گرفتار مى کنیم».

منابع

اسماء الله در قرآن
تعداد:۱۳۵
الف اله، اَحَد، اوّل، آخِر، اعلى، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل‌ المغفرة، اقرب، ابقى، اسرع الحاسبین.
ب بارى، باطن، بدیع، بَرّ، بصیر.
ت توّاب.
ج جبّار، جامع.
ح حکیم، حلیم، حیّ، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفى.
خ خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالماکرین، خیرالرازقین، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین، خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.
ذ ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمة، ذوالقوة، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.
ر رحمان، رحیم، رؤوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.
س سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.
ش شهید، شاکر، شکور، شدید العذاب، شدید العقاب، شدید المحال.
ص صمد.
ظ ظاهر.
ع عالِمُ غيبِ السماواتِ و الأرضِ، علیم، عزیز، عفوّ، على، عظیم، علام‌الغیوب، عالم الغیب و الشهادة.
غ غافرالذنب،غالب، غفار، غفور، غنى.
ف فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتّاح.
ق قوى، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل‌التوب، القائم على کل نفس.
ک کبیر، کریم، کافی.
ل لطیف.
م مؤمن، مهیمن، متکبر، مصوِّر، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مقیت، متعال، محیى، متین، مقتدر، مستعان، مبدى، مالک الملک.
ن نصیر ، نور.
و وهاب، واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.
ه هادی.