بدیهیبدیهیات ، جمع بدیهی از ریشه بَدَأَ، از اصطلاحات منطق صوری و فلسفه میباشد. فهرست مندرجات۲ - بدیهیات در منطق صوری ۲.۱ - علم و تقسیمات آن ۲.۱.۱ - تعریف بدیهی ۲.۱.۲ - تعیین مصداق بدیهی ۲.۲ - تعریف بدیهی در نظر علما ۲.۲.۱ - برخی منطقیین ۲.۲.۲ - جرجانی ۲.۲.۳ - ملاصدرا ۲.۳ - ملاک بداهت ۲.۴ - نظری یا بدیهی بودن تمام علوم ۲.۵ - بدیهی در صناعات خمس ۲.۵.۱ - بداهت در قضایا ۲.۶ - اصطلاح اولیّ ۲.۷ - نظرات علما در اصطلاح اولیات ۲.۷.۱ - ملا عبدالله ۲.۷.۲ - علامه حلی ۲.۷.۳ - ملاصدرا ۲.۸ - ام القضایا ۲.۸.۱ - علت تعبیر ۲.۸.۲ - نظر ملاصدرا ۳ - اقسام بدیهیات ۴ - فهرست منابع ۵ - پانویس ۶ - منبع ۱ - معنای بداهت در لغتبَداهت در لغت به معنای «ابتدائاً و ناگهانی برکسی وارد آمدن» و در اصل «بَدَاءَة» («هاء» بدل از همزه) است. [۱]
محمد بن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهرالقاموس، ذیل «بدأ»، چاپ عبدالستار احمد فراج (و دیگران)، کویت ۱۳۸۵ـ ۱۴۰۶/ ۱۹۶۵ـ۱۹۸۶.
۲ - بدیهیات در منطق صوریبدیهی و بدیهیات در دو باب مختلف در منطق صوری مطرح شده است: باب علم و تقسیمات آن؛ و باب صناعات خمس. ۲.۱ - علم و تقسیمات آندر منطق، علم حصولی را به تصور و تصدیق، و هر یک را به ضروری یا بدیهی، و کسبی یا نظری تقسیم میکنند. ۲.۱.۱ - تعریف بدیهیبدیهی، اعم از اینکه تصور یا تصدیق باشد، علمی است که حصول آن بر فکر و نظر متوقف نباشد، گرچه ممکن است مبتنی بر توجه عقل ، احساس ، تجربه و یا حدس باشد. [۳]
ابن سینا، النجاة من الغرق فی بحر الضلالات، ج۱، ص۷، چاپ محمد تقی دانش پژوه، تهران ۱۳۶۴ ش.
[۴]
محمد بن محمد قطب الدین رازی، تحریر القواعد المنطقیة، ج۱، ص۱۲، و بأسفله حاشیة لِعلی بن محمد جرجانی، بیروت (بی تا).
[۵]
علی بن محمد جرجانی، تعریفات، ج۱، ص۶۸، چاپ عبدالرحمن عمیره، بیروت ۱۴۰۷.
[۶]
ملا عبدالله بن حسین یزدی، الحاشیة علی تهذیب المنطق لِلتفتازانی، ج۱، ص۱۴ـ ۱۵، قم (بی تا).
[۷]
حسن بن یوسف علامه حلّی، الجوهرالنضید فی شرح منطق التجرید، ج۱، ص۱۹۲ـ۱۹۳، قم ۱۳۶۳ ش.
۲.۱.۲ - تعیین مصداق بدیهیدر منطق، درباره اینکه بر این قسم از علم، خواه تصور باشد خواه تصدیق، اصطلاح بدیهی اطلاق شود یا اصطلاحات ضروری و اولی، اختلاف نظر وجود دارد. اما این اختلاف در لفظ است نه در معنا. [۸]
مسعود بن عمر تفتازانی، تهذیب المنطق، ج۱، ص۱۴ـ۱۵، قم (بی تا).
[۹]
محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، ج۳، ص۴۴۳، تهران ۱۳۸۳.
[۱۰]
هادی بن مهدی سبزواری، شرح منظومه، ج۱، ص۸، تهران ۱۳۶۷.
۲.۲ - تعریف بدیهی در نظر علما۲.۲.۱ - برخی منطقیینبرخی از منطقیون اصطلاحات تقسیمات علوم را در عبارات خود به ترادف و یا در توضیح یکدیگر به کار بردهاند. [۱۱]
حسن بن یوسف علامه حلّی، الجوهرالنضید فی شرح منطق التجرید، ج۱، ص۱۹۲ـ۱۹۳، قم ۱۳۶۳ ش.
۲.۲.۲ - جرجانیاما جرجانی ، بدیهی را مرادف ضروری تعریف کرده است و به اعتباری نیز آن را اخص از ضروری میداند. در معنای اخیر، بدیهی قسمی از تصور و تصدیق ضروری به شمار میآید که نه تنها بر کسب و نظر متوقف نیست، بلکه حتی نیازی به حدس و تجربه و احساس ندارد و تنها توجه عقل در حصول آن کافی است. [۱۲]
علی بن محمد جرجانی، تعریفات، ج۱، ص۶۸، چاپ عبدالرحمن عمیره، بیروت ۱۴۰۷.
وی اصطلاح اولی را نیز به همین معنا اطلاق کرده است. [۱۳]
علی بن محمد جرجانی، تعریفات، ج۱، ص۶۲، چاپ عبدالرحمن عمیره، بیروت ۱۴۰۷.
۲.۲.۳ - ملاصدرادر عبارات صدرالدین شیرازی [۱۴]
محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، ج۳، ص۴۴۳، تهران ۱۳۸۳.
درباره ملاک بداهت سخن به میان آمده که در اقوال پیشینیان به این صراحت نیامده است.به گفته او حصول یک تصور، مانند مفهوم وجود و شیئیت ، به دلیل بساطت و اعرف بودن آن، بر کسب و نظر و بر تعریف حدی یا رسمی متوقف نیست، و به همین جهت بدیهی یا اولی است؛ یعنی چون چنین تصوری اجزای منطقی ( جنس و فصل یا خاصه ) ندارد، برای ذهن از طریق حد و رسم حاصل نمیشود و بیواسطه نزد ذهن حاضر است. ۲.۳ - ملاک بداهتملاک بداهت در تصدیقات ، استلزام دوْر در اقامه برهان بر آنهاست؛ زیرا چنین تصدیقی خود مبدأ و مقدمه برهان در اثبات صدق هر گونه قضیه است، پس چگونه میتوان بر آن اقامه برهان کرد و مواجه با اشکال دور نشد. [۱۶]
محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، ج۳، ص۴۴۳، تهران ۱۳۸۳.
۲.۴ - نظری یا بدیهی بودن تمام علومبدین ترتیب، علم (چه تصور باشد چه تصدیق) به دو قسم بدیهی و نظری تقسیم میشود و جایز نیست که همه علوم ما بدیهی باشد؛ زیرا لازم میآید که هیچ چیز نزد ما مجهول نباشد، در حالی که مجهولات ما بسیار است و حصول آنها جز از طریق حد و رسم یا برهان ممکن نیست. و همچنین جایز نیست که تمام علوم ما نظری باشد؛ زیرا در این صورت، لازم میآید که هر علمی به نحو دور یا تسلسل ، بر دیگری متوقف باشد. [۱۷]
محمد بن محمد قطب الدین رازی، تحریر القواعد المنطقیة، ج۱، ص۱۲ـ۱۶، و بأسفله حاشیة لِعلی بن محمد جرجانی، بیروت (بی تا).
[۱۸]
علی بن محمد جرجانی، تعریفات، ج۱، ص۶۲، چاپ عبدالرحمن عمیره، بیروت ۱۴۰۷.
[۱۹]
ملا عبدالله بن حسین یزدی، الحاشیة علی تهذیب المنطق لِلتفتازانی، ج۱، ص۱۱۱، قم (بی تا).
۲.۵ - بدیهی در صناعات خمسبحث درباره بدیهیات، در صناعات خمس نیز مطرح میشود. ۲.۵.۱ - بداهت در قضایادر این باب چون ماده استدلال مطرح میشود که آن نیز از قضایا فراهم میآید، لذا از بداهت در خصوص قضایا سخن به میان میآید. منطقیون قضایایی را که وجوب و ضرورت حکم در آنها «فی نفسه» باشد و عقل صریح در قبول وجوب و تصدیق به حکم، جز به تصور طرفین قضیه محتاج نباشد، قضیه اولی نامیدهاند. به عبارت دیگر، نفسِ تصور اجزای قضیه، در حکم به وجوب و تصدیق و یقین به آن، بدون نیاز به حد وسط و علتی از خارج یا اقامه برهان، کفایت میکند. ۲.۶ - اصطلاح اولیّدر این باب، اصطلاح اولی به جای بدیهی به کار رفته و از این نظر تقریباً اختلافی میان منطقیون نیست، [۲۰]
ابن رشد، تلخیص منطق ارسطو، ج۱، ص۳۷۳ـ۳۷۴، چاپ جیرارجهامی، بیروت ۱۹۸۲.
[۲۱]
ابن سینا، النجاة من الغرق فی بحر الضلالات، ج۱، ص۱۲۱، چاپ محمد تقی دانش پژوه، تهران ۱۳۶۴ ش.
[۲۲]
ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، ج۱، ص۲۱۳ـ۲۱۵، مع شرح لِنصیرالدین طوسی و شرح الشرح لِقطب الدین رازی، تهران ۱۴۰۳.
[۲۳]
ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، ج۱، ص۲۲۱، مع شرح لِنصیرالدین طوسی و شرح الشرح لِقطب الدین رازی، تهران ۱۴۰۳.
[۲۴]
محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، کتاب اساس الاقتباس، ج۱، ص۳۹۴، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۶۷ ش.
[۲۵]
محمد بن محمد قطب الدین رازی، تحریر القواعد المنطقیة، ج۱، ص۱۶۶ـ۱۶۷، و بأسفله حاشیة لِعلی بن محمد جرجانی، بیروت (بی تا).
[۲۶]
علی بن محمد جرجانی، تعریفات، ج۱، ص۶۲، چاپ عبدالرحمن عمیره، بیروت ۱۴۰۷.
[۲۷]
یحیی بن حبش سهروردی، مجموعة مصنفات شیخ اشراق، ج۱، ص۴۰، چاپ هنری کربین، ج ۲: بخش ۱، کتاب حکمة الاشراق، تهران ۱۳۵۵ ش.
[۲۸]
محمود بن مسعود قطب الدین شیرازی، درة التاج، ج۲، ص۱۵۳، چاپ محمد مشکوة، تهران ۱۳۶۵ ش.
[۲۹]
حسن بن یوسف علامه حلّی، الجوهرالنضید فی شرح منطق التجرید، ج۱، ص۲۰۳ـ۲۰۴، قم ۱۳۶۳ ش.
جز اینکه ابن سینا در منطق شفاء [۳۰]
ابن سینا، الشفاء، ج۳، ص۱۱۰، چاپ ابراهیم مدکور، چاپ افست قم ۱۴۰۴ـ۱۴۰۵.
تعبیر «علم متعارف» و «مقدمه واجب القبول» را نیز برای چنین قضایایی به کار برده است.۲.۷ - نظرات علما در اصطلاح اولیات۲.۷.۱ - ملا عبداللهملاّ عبدالله نیز در حاشیه خود بر تهذیب المنطق تفتازانی ، [۳۱]
مسعود بن عمر تفتازانی، تهذیب المنطق، ج۱، ص۱۱۱، قم (بی تا).
یقینیات را که مقدمه برهان واقع میشوند به بدیهی که اصول یقینیات است، و نظری که متفرع بر آن اصول است، تقسیم کرده و قضایای بدیهی را منقسم به اوّلیات ، مشاهدات ، تجربیات ، حدسیات ، متواترات و فطریات میداند.۲.۷.۲ - علامه حلیعلامه حلّی [۳۲]
حسن بن یوسف علامه حلّی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ج۱، ص۲۲۹ـ۲۳۰، چاپ حسن حسن زاده آملی، قم ۱۴۰۷.
از قضایای یقینی به ضروری تعبیر میکند و بدیهی را، با همان تعریفی که دیگران برای قضیه اولی گفتهاند، یکی از اقسام ضروری به شمار میآورد.۲.۲.۳ - ملاصدراصدرالدین شیرازی [۳۳]
محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، ج۳، ص۴۴۴، تهران ۱۳۸۳.
نیز بدیهی را به قسم اولی و غیر اولی تقسیم میکند. [۳۴]
محمدحسین طباطبائی، ج۲، ص۱۱۴، اصول فلسفه و روش رئالیسم، مقدمه و پاورقی بقلم مرتضی مطهری، پانویس، تهران ۱۳۶۸ـ۱۳۷۰ ش.
۲.۸ - ام القضایااطلاق «اوّلی» را فقط شایسته قضیه «النقیضان لایجتمعان و لایرتفعان» دانستهاند [۳۵]
الهیات، ج ۱، ص ۴۸، ابن سینا، الشفاء، چاپ ابراهیم مدکور، چاپ افست قم ۱۴۰۴ـ۱۴۰۵.
[۳۶]
محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، ج۱، ص۹۰، تهران ۱۳۸۳.
و از آن به « أحق الاقاویل »، « اولی الاوائل »، « أم القضایا » و قضیه « اولی التصدیق » تعبیر میکنند. [۳۷]
الهیات، ج ۱، ص ۴۸، ابن سینا، الشفاء، چاپ ابراهیم مدکور، چاپ افست قم ۱۴۰۴ـ۱۴۰۵.
[۳۸]
محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، ج۳، ص۴۴۴، تهران ۱۳۸۳.
[۳۹]
محمدحسین طباطبائی، نهایة الحکمة، ج۱، ص۲۵۳، چاپ عبدالله نورانی، قم ۱۳۶۲ ش.
[۴۰]
محمدحسین طباطبائی، ج۲، ص۱۱۴، اصول فلسفه و روش رئالیسم، مقدمه و پاورقی بقلم مرتضی مطهری، پانویس، تهران ۱۳۶۸ـ۱۳۷۰ ش.
۲.۸.۱ - علت تعبیرچون تنها تصدیق این قضیه است که مبتنی بر تصدیق دیگر و اقامه برهان نیست، زیرا مستلزم دور خواهد بود، بلکه اثبات صدق تمام قضایا، اعم از بدیهی و نظری، ناگزیر محتاج و متقوّم به این قضیه است. [۴۱]
محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، ج۳، ص۴۴۳ـ۴۴۶، تهران ۱۳۸۳.
[۴۲]
محمدحسین طباطبائی، نهایة الحکمة، ج۱، ص۲۵۳، چاپ عبدالله نورانی، قم ۱۳۶۲ ش.
۲.۸.۲ - نظر ملاصدراصدرالدین شیرازی نسبتِ این قضیه را به سایر قضایا مانند نسبت واجب الوجود به ممکنات میداند. همچنانکه واجب الوجود، موجود بحت مطلق از تقیید و تخصیص به معنایی خاص است، و ممکنات مقید به قیود و ماهیات خاصاند، این قضیه نیز مقید به هیچ قیدی نیست، و غیر آن هر قضیهای، اعم از اینکه بدیهی باشد یا نظری، در حقیقت عبارت است از همین قضیه (امتناع تناقض) بعلاوه قیدی مخصوص. [۴۳]
محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، ج۳، ص۴۴۳ـ۴۴۶، تهران ۱۳۸۳.
پس همچنانکه مبدأ و منتهای همه موجودات واجب الوجود است، مبدأ و منتهای همه قضایا، اُولی الاوائل یعنی قضیه امتناع تناقض است. ۳ - اقسام بدیهیاتبدیهیات شش قسمند که در ذیل آورده می شود. الف- اولیات ب- فطریات ج- مشاهدات د- متواترات ه- حدسیات و- تجربیات. اولیات مانند اين قضيه كه كل بزرگتر از جزء خود است. فطریات قضائى هستند كه قياسات آنها با آنها است (اربعه زوج است). مشاهدات آنچه بوسيله حواس ظاهرى ادراك شود. متواترات مانند قضايائى كه شهرت و يا اجماع بر وقوع يا لا وقوع آنها باشد. حدسیات قضايائى كه بر مبناى حدس و گمان باشند. تجربیات مانند بدست آوردن قواعد كلى از استقراء و تجرب ه و آزمایش در موارد متعدد. [۴۴]
صدرالمتالهین،اسفار،ج۱،ص۳۲۶
۴ - فهرست منابع(۱) ابن رشد، تلخیص منطق ارسطو، چاپ جیرارجهامی، بیروت ۱۹۸۲. (۲) ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، مع شرح لِنصیرالدین طوسی و شرح الشرح لِقطب الدین رازی، تهران ۱۴۰۳. (۳) ابن سینا، دانشنامه علائی، چاپ احمد خراسانی، تهران ۱۳۶۰ ش. (۴) ابن سینا، الشفاء، چاپ ابراهیم مدکور، چاپ افست قم ۱۴۰۴ـ۱۴۰۵. (۵) ابن سینا، النجاة من الغرق فی بحر الضلالات، چاپ محمد تقی دانش پژوه، تهران ۱۳۶۴ ش. (۶) ابن منظور، لسان العرب، چاپ علی سیری، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲. (۷) مسعود بن عمر تفتازانی، تهذیب المنطق، قم (بی تا). (۸) علی بن محمد جرجانی، تعریفات، چاپ عبدالرحمن عمیره، بیروت ۱۴۰۷. (۹) هادی بن مهدی سبزواری، شرح منظومه، تهران ۱۳۶۷. (۱۰) یحیی بن حبش سهروردی، مجموعة مصنفات شیخ اشراق، چاپ هنری کربین، ج ۲: بخش ۱، کتاب حکمة الاشراق، تهران ۱۳۵۵ ش. (۱۱) محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، تهران ۱۳۸۳. (۱۲) محمدحسین طباطبائی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، مقدمه و پاورقی بقلم مرتضی مطهری، تهران ۱۳۶۸ـ۱۳۷۰ ش. (۱۳) محمدحسین طباطبائی، نهایة الحکمة، چاپ عبدالله نورانی، قم ۱۳۶۲ ش. (۱۴) حسن بن یوسف علامه حلّی، الجوهرالنضید فی شرح منطق التجرید، قم ۱۳۶۳ ش. (۱۵) حسن بن یوسف علامه حلّی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، چاپ حسن حسن زاده آملی، قم ۱۴۰۷. (۱۶) محمد بن محمد قطب الدین رازی، تحریر القواعد المنطقیة، و بأسفله حاشیة لِعلی بن محمد جرجانی، بیروت (بی تا). (۱۷) محمود بن مسعود قطب الدین شیرازی، درة التاج، چاپ محمد مشکوة، تهران ۱۳۶۵ ش. (۱۸) محمد بن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهرالقاموس، چاپ عبدالستار احمد فراج (و دیگران)، کویت ۱۳۸۵ـ ۱۴۰۶/ ۱۹۶۵ـ۱۹۸۶. (۱۹) مرتضی مطهری، شرح مبسوط منظومه، تهران ۱۳۶۹ـ ۱۳۷۰ ش. (۲۰) ملا عبدالله بن حسین یزدی، الحاشیة علی تهذیب المنطق لِلتفتازانی، قم (بی تا). (۲۱) محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، کتاب اساس الاقتباس، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۶۷ ش. ۵ - پانویس
۶ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بدیهیات»، شماره۸۳۱. سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج۱، ص۳۹۶. |