اصنامبُت، تمثال یا پیکرهای (از ایزد، شخص و یا جانوری) که به اعتقاد برخی از ادیان از جهاتی تقدس و جنبه الوهیت یافته است و واجد قدرتهای فوق طبیعی شناخته میشود. بتها را از چوب، سنگ، سفال و یا انواع فلزات و حتی عاج و بهاندازههای مختلف میسازند و در معابد (بتکدهها) و در خانهها در جایگاه معین قرار میدهند و با آداب و اعمال خاص میپرستند. [۱]
دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بت»، ج۱۱، ص۴۴۷۰.
۱ - معنای لغوی«اصنام» جمع «صنم» و در لغت به معنای مجسمه و تندیس است که اصل آن، از واژه عبری یا آرامی «صلم» گرفته شده است. «صلم» و «صلمن» از واژهایی هستند که در متون مسند بهمعنای تندیس آمدهاند. [۲]
کلبی، ابومنذر هشام بن محمد، الاصنام، ترجمه سید محمدرضا جلالی نائینی، تهران، نشر نو، ۱۳۶۴ش، چاپ دوم، ص۱۴۹.
۲ - معنای اصطلاحی و مشترکات معنویصنم در اصطلاح، به الهههای جاهلی گفته میشود که از چوب یا زر و سیم ساخته میشود و صورتی انسانی دارد. [۳]
سالم، عبدالعزیز، تاریخ عرب قبل از اسلام، ترجمه باقر صدرینیا، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول، پ ۱۳۸۰ش، ص۳۶۸.
اصنام برای نزدیکی به خدایان، در معابد به آنها تقدیم میشد، این الههها وظیفۀ اجابت دعا و برآوردن آرزوها و شفای بیماران را بر عهده داشتند و به عنوان نذر به الهههای معبد تقدیم میشدند.«اوثان» جمع «وثن»، بتهایی از جنس سنگ بودهاند که رمز و سمبل خدا بودهاند و برایشان قربانیهایی تقدیم میشده است. «انصاب» نیز به سنگهای غبارآلودهای میگفتند که در جایی نصب میکردند و در اطرافشان میچرخیدند و به اینگونه، «دوار» میگفتند و نزد آنها قربانی میکردند. [۴]
کلبی، ابومنذر هشام بن محمد، الاصنام، ترجمه سید محمدرضا جلالی نائینی، تهران، نشر نو، ۱۳۶۴ش، چاپ دوم، ص۱۳۷.
در ابتدا بر روی سنگها قربانی میشده است (مذبح) که به مرور زمان مقدس شده، جانشین خدایان شدند. قرآن کریم انصاب را «رجس»، و قربانی بر آنها را «عمل شیطانی» معرفی میکند. ۳ - اولین بت پرستاننخستین پرستندگان بتها را در میان اعراب، فرزندان حضرت اسماعیل (علیهالسّلام) دانستهاند. زمانیکه تنگی زندگی، ایشان را به کوچ اجباری از مکه وادار ساخت، هر خانواده، سنگی را از حرم برای حرمت به آن با خود برده و در هر منزلی مانند کعبه به دور آن میچرخید. این عمل در نسلهای بعد، جای خود را به پرستش سنگهای حرم داد. [۶]
ابنهشام، عبدالملک، السیرة النبویة، ترجمه سیدهاشم رسولی، تهران، انتشارات کتابچی، ۱۳۸۴ش، چاپ هفتم، ج۱، ص۵۲.
نیز گفتهاند که «عمرو بن ربیعۀ لحی» بعد از مسافرت به «بلقاء» شام با خود بتانی را آورده، مردم را به پرستش آنها وادار ساخت. علاقه به بت و پرستش آن، چنان در خمیره عرب سرشته شد که تا سیصد و شصت بت با اشکال و اندازههای مختلف در کعبه نگهداری میکردند.۴ - مهمترین بتهای عرباما تعدادی از این بتها احترام و اهمیت بیشتری داشتند که به برخی از آنها اشاره میشود: ۴.۱ - مناتمنات قدیمیترین بت عرب بود که در کنار دریا از ناحیه «مشلّل» در «قدید» میان مکه و مدینه نصب شده بود و تمامی اعراب، آن را بزرگ میشمردند و به نام آن قربانی میکردند. در این میان، اوس و خزرج، نزد این بت، حجشان را پایان میدادند و سرشان را میتراشیدند. [۷]
کلبی، ابومنذر هشام بن محمد، الاصنام، ترجمه سید محمدرضا جلالی نائینی، تهران، نشر نو، ۱۳۶۴ش، چاپ دوم، ص۱۰۹.
منات، یکی از سه زن خدای است که در قرآن از آن یاد شده است. در معنای این بتِ مؤنث آوردهاند که از ریشه «منی» به معنای «ریختن» است. وجه تسمیه منات را بدان خونی دانستهاند که بعد از قربانی بر این بت ریخته میشده است. البته این دلیل، منطقی به نظر نمیرسد، زیرا به این معناست که این بت تا مدتها بدون نام پرستش میشده و سپس نامی پیدا میکرده است. [۹]
نوری، یحیی، اسلام و عقائد و آرای بشری یا جاهلیت و اسلام، تهران، کتابخانه شمس، ۱۳۴۲ش، چاپ اول، ص۲۵۲.
دیگران نیز منات را از کلمه "منا " و "منیه" و به معنای «مرگ و تقدیر» گرفتهاند [۱۰]
قیم، عبدالنبی، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۸۴ش، چاپ چهارم، ص۱۰۵۵.
که آن را با یکی از خدایان بابلی به نام «مامناتو» یکی میدانستهاند.منات، نزد عربها نماد مرگ است، ولی بابلیان، آن را نماد تقدیر میدانستند. در تصور عرب، «قضا و قدر» مذکر است، نه مؤنث و ایشان، نزد این بت از تیرهای قرعه (ازلام) استفاده نمیکردند. [۱۱]
سالم، عبدالعزیز، تاریخ عرب قبل از اسلام، ترجمه باقر صدرینیا، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول، پ ۱۳۸۰ش، ص۳۷۶.
سرانجام، منات، بعد از فتح مکه به دست حضرت علی (علیهالسّلام) نابود شد.۴.۲ - لاتدومین بت معروف عرب «لات» نامیده میشد. این بت، سنگ سفید رنگی بود که تنی چند از یهود، نزد آن «سویق» (سبوس) میکوبیدند. [۱۲]
کلبی، ابومنذر هشام بن محمد، الاصنام، ترجمه سید محمدرضا جلالی نائینی، تهران، نشر نو، ۱۳۶۴ش، چاپ دوم، ص۱۱۲.
درباره پدید آمدن این بت، اسطورههایی در میان مردان قدیم رواج داشته است. آنان لات را منسوب به مردی از ثقیف میدانستهاند که روی این صخره، نان میپخته و به حاجیان میفروخته است. بعد از مرگ او «عمرو بن ربیعه» به مردم گفته بود که مرد ثقیفی به داخل صخره فرو رفته است و مردم را به پرستش آن بت واداشته بود. [۱۳]
عبدالمعید خان، محمد، الاساطیر و الانحرافات عن العرب، بیروت، دار الحدثه، ۱۹۹۳ م، چاپ چهارم، ص۱۲۸.
لات، بت ویژۀ مردم ثقیف بود و آنان برای آن، خانه ساخته بودند و آن خانه را از کعبه برتر میدانستند. [۱۴]
کلبی، ابومنذر هشام بن محمد، الاصنام، ترجمه سید محمدرضا جلالی نائینی، تهران، نشر نو، ۱۳۶۴ش، چاپ دوم، ص۱۱۳.
این الهه مؤنث، نزد بابلیان و قبایل عرب، خدای خورشید بود و آن را «الهه فصل تابستان» میدانستند. [۱۵]
مسعود، میخائیل، الاساطیر و المعتقدات العربیه، بیروت، دار العلم، ۱۹۹۳ م، چاپ اول، ص۱۱۴.
پرستش لات، هر چند به صورت یک صخره و بدون شکل بود، به سبب اعتقاد به روحی که درون آن وجود داشت، در چارچوب مذهب «فیتیشم» قرار خواهد گرفت.بعد از فراگیر شدن اسلام، بزرگان ثقیف و متولیان معبد لات، همراه گروهی (وفد) به مدینه آمدند. این هیئت سیاسی، برای تسلیم شهر طائف، شرط هایی داشتند که یکی از آنها را حفظ بت لات اعلام کردند، اما پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با آنها مخالفت ورزید، حتی آنها خواستار این شدند که فقط تا سه سال دیگر، بت را نگهدارند و در پایان، تسلیم رای پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شوند. با این حال، خود، حاضر به شکستن بت نشدند و حضرت محمٌد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به مغیرة بن شعبه و ابوسفیان دستور داد تا آن بتکده را ویران سازند. [۱۶]
نوری، یحیی، اسلام و عقائد و آرای بشری یا جاهلیت و اسلام، تهران، کتابخانه شمس، ۱۳۴۲ش، چاپ اول، ص۳۶۲.
۴.۳ - عزی«عزی» سومین بت عرب است که پس از لات و منات ساخته شده و بت اختصاصی قریش بوده و به تدریج در قبیلههای دیگر نیز پرستش شده است. عزی را با «عشتار» دختر خدای «سین» در اسطورههای بابلی برابر دانستهاند. «عشتار» در افسانههای بابلی، تموز، سمبل فصل زمستان بود، سپس نماد فراوانی، دوستی و زیبایی شد و بعدها به صورت دختر خدا در آمد و سرانجام نزد یونانیان به «زهره» تبدیل شد. عزی نیز مظهر زمستان بود، این بت در «وادی نخله» به صورت سه درخت شور گز درآمد و الهۀ سرسبزی شناخته شد. عزی نزد عرب جاهلی با ازدواج و زناشویی پیوند داشت، چنانکه «عشتار» الهه محبت و عشق جسمانی بود. [۱۷]
سالم، عبدالعزیز، تاریخ عرب قبل از اسلام، ترجمه باقر صدرینیا، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول، پ ۱۳۸۰ش، ص۳۷۹.
این الهه، بعد از فتح مکه از سوی «خالد بن ولید» از میان رفت. عزی، قربانگاهی به نام «غبغب العزی» نیز داشته است.۴.۴ - هبلهبل، بت قریش و بزرگترین بت کعبه بود. آن را به صورت انسان تراشیده بودند. جنس آن از عقیق سرخ بود، دست راستش شکسته شده بود و دستی از طلا برایش ساخته بودند و آن را «هبل خزیمه» میگفتند. «خزیمه بن مدرکه» کسی بود که این بت را در کعبه نصب کرد. ازلام معروف قریش، یعنی تیرهایی که بر آن فعلهای امر و نهی نوشته شده بود، در برابر این بت قرار داشت و پاکی نژاد نوزادان، نکاح، تجارت، سفر، جنگ و نزاع را از او اجازه میگرفتند. [۱۸]
کلبی، ابومنذر هشام بن محمد، الاصنام، ترجمه سید محمدرضا جلالی نائینی، تهران، نشر نو، ۱۳۶۴ش، چاپ دوم، ص۱۱۴.
برخی نیز بر این اعتقادند که او با «بعل» عبریان یکی میدانند و آن را خدای نعمت، فروانی و زراعت میشناسند. [۱۹]
کلبی، ابومنذر هشام بن محمد، الاصنام، ترجمه سید محمدرضا جلالی نائینی، تهران، نشر نو، ۱۳۶۴ش، چاپ دوم، ص۱۲۳.
۴.۵ - اساف و نائلهاساف و نائله زن و مردی یمنی هستند که در کعبه مسخ شدند و مردم آنها را برای عبرت دیگران، جلوی کعبه نصب کردند. «اساف» به صورت مرد و «نائله» را زنی دانستهاند که در سعی صفا و مروه، آنها را استلام میکردند. [۲۰]
سالم، عبدالعزیز، تاریخ عرب قبل از اسلام، ترجمه باقر صدرینیا، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول، پ ۱۳۸۰ش، ص۳۸۰.
۴.۶ - ذویالشریذوی الشری بت بنی حارث از قبیله ازد بود که به صورت «داوزارس» در کتیبههای «پترا و بصری» آمده است و معادل «دیونوس» یونانیان است. [۲۱]
نوری، یحیی، اسلام و عقائد و آرای بشری یا جاهلیت و اسلام، تهران، کتابخانه شمس، ۱۳۴۲ش، چاپ اول، ص۲۸۷.
در مرکز نبطیها (قرن دوم و سوم ق. م.) در «سلع» ـ بنابر نقل تورات ـ قرار داشت که در زبان یونانی بدان «بطرا» میگفتند. شاید «بطرا» ترجمه یونانی «سلع» باشد که کلمه عبری یا سریانی است. بطرا معبد بسیار بزرگی برای بت ذی الشری است که خدای سرسبزی و شراب بوده است. [۲۲]
یوسفی غروی، محمدهادی، موسوعة التاریخ الاسلامی، حسینعلی عربی، قم، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۳، چاپ چهارم، ج۱، ص۱۱۸.
۴.۷ - ذو الخلصةذو الخلصة، بت خثعم و بجیله بود. این بت، صخره سفیدی بود که شکل تاجی بر سر آن تراشیده بودند. این بت در یمن بود و بتخانۀ آن را «کعبه یمانی» میگفتند. ۴.۸ - ودّقرآن میفرماید: «و قالوا لا تذرنّ ءالهتکم و لاتذرن ودّا و لا سواعا و لایغوث و لایعوق و نسرا؛ و گفتند: از معبودان خود دست برندارید، مخصوصاً ودّ، سواع، یغوث، یعوق و نسر را رها نکنید. » این بتها را ابتدا قوم حضرت نوح (علیهالسّلام) میپرستیدند و پس از ایشان، اعراب به پرستش آنها پرداختند. اینان بتهایی بودند که بعد از طوفان نوح در زیر گل و لای مدفون شده بودند، تا زمانی که دوباره سر برآوردند. «ود» یکی از نامهای ماه در متون عربستان جنوبی، ثمودی و لحیانی بوده است. این بت در «دومة الجندل» مقام داشته است و عربهای جنوبی در یمن، الهههای خویش را «ثالوث مقدس» ـ که همان ماه، خورشید و زهره بودند ـ میپرستیدند. ودّ، الهه بزرگ بود که شوهر محسوب میشد و این بت، هنگام ظهور اسلام، نزد «بنی عامر» بود که پرده دار آن بودند. ۴.۹ - یعوق«یعوق» نزد «قبیله بنی کهلان» در یمن و به شکل «اسب» و «یغوث» به شکل شیر بوده است. پژوهشگران، این بت را مصری دانستهاند و بت شیر مانندی را به نام «تغنوت» شناسایی کردهاند. ۴.۱۰ - نسر«نسر» نیز به معنای کرکس از بتان «بنی ارم» بوده است که در زبان عبری به صورت «نشر» و در تلمود، «نثرا» آمده است. ۴.۱۱ - سواع«سواع» نیز نزد «بنی هذیل» در «رهاط ینبع» بوده است. [۲۴]
سالم، عبدالعزیز، تاریخ عرب قبل از اسلام، ترجمه باقر صدرینیا، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول، پ ۱۳۸۰ش، ص۳۷۲.
«سواع» به معنای الهه مرگ و شرور بوده و در مقابل «یعوق» قرار داشته که به معنای محافظ از مرگ و شر بوده است.۴.۱۲ - یغوث«یغوث» به معنای چیزی است به آن استغاثه و از او کمک خواسته میشود. [۲۵]
یوسفی غروی، محمدهادی، موسوعة التاریخ الاسلامی، حسینعلی عربی، قم، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۳، چاپ چهارم، ج۱، ص۱۱۸.
در اینجا ذکر این نکته ضروری مینماید که اعراب، فقط حیوانهای زنده را میپرستیدند و وجود این بتها به شکل حیوان، نشانۀ ورود از فرهنگ و سرزمینهای دیگر است. [۲۶]
سالم، عبدالعزیز، تاریخ عرب قبل از اسلام، ترجمه باقر صدرینیا، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول، پ ۱۳۸۰ش، ص۳۷۲.
۴.۱۳ - فلس، رفاعه و اقیصرفلس بتی از «قبیله طی» در میان «کوه اجا» بود و «رفاعه» بتی سرخرنگ، مایل به سیاه بوده است. [۲۷]
کلبی، ابومنذر هشام بن محمد، الاصنام، ترجمه سید محمدرضا جلالی نائینی، تهران، نشر نو، ۱۳۶۴ش، چاپ دوم، ص۱۵۵
از دیگر بتهای عرب، میتوان به بت «سعد» در ساحل جده، «اقیصر» بت لخم، عائم، بعیم، باجر، عمیانس، ذوالکعین، اشهل، اوال و. . . اشاره کرد. ۵ - پانویس
۶ - منبعسایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اصنام»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۴/۱۸. ردههای این صفحه : مقالات پژوهه
|