قرعهقرعه، حاصل مصدر از ریشۀ قَرَعَ و به معنای نصیب است. ۱ - قرعه در اصطلاح فقهیدر اصطلاح فقهی به معنای انجام کاری جهت تعیین مطلوب و معلوم شدن امر شرعی مشتبهی میباشد و این کار را قرعه میگویند، چون موجب تشخیص نصیب شخصی که در قرعه پیروز شده است میباشد. ۲ - از شرائط قرعهاین عمل در تمامی اموری که مجهول هستند و ما طریقی به شناخت واقعیت آن نداریم، جاری میشود البته فقط در مواردی که مختص به شبهات موضوعیه است جاری میشود چون بنای عقلاء مختص به این دسته از مشکوکات است و در شبهات حکیمه جاری نمیشود. این قاعده یکی از قواعدی است که در اکثر ابواب فقه [۴]
فضدالقواعد الفقهیه، ص۵۳۳.
جریان دارد و مورد عمل فقهاست و هر کجا که موضوعات مشتبه هستند، این قاعده پیاده میشود.ظاهراٌ قرعه، کیفیت و طریق خاصی ندارد و به روشهای مختلفی قابل اجراست و اختلاف روایات در نحوه انجام قرعه، حاکی از این است که قرعهکشی، کیفیت مخصوصی ندارد. [۵]
فاضل لنکرانی، القواعد الفقهیه، ص۴۵۶.
در میان فقها، اختلافی در مشروعیت اصل قرعه وجود ندارد و فقط در موارد جواز آن اختلاف وجود دارد. عدهای، در مطلق مواردی که دلیل قطعی یا ظنی معتبر بر یکی از طرفین وجود ندارد، اجرای این قاعده را مشروع میدانند و در مقابل عده ای، فقط در مواردی که نص بر جواز آن داریم [۷]
من لایحضره الفقیه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج۳، ص۵۲، ح۱۷۸ .
[۸]
من لایحضره الفقیه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج۳، ص۵۳، ح۱۸۱.
آنرا مشروع دانستهاند. [۹]
. القواعد الفقهیه، مکارم شیرازی، ج ۱، ص ۳۶۲.
==مستندات قاعده قرعه=====مستندات قرآنی=== ====قصه حضرت یونس و انداختن ایشان به دریا==== «فَساهم فَکان مِن المُدحضین» «...قرعه کشی نمودند(تا معلوم شود چه کسی باید در دریا انداخته شود) و او مغلوب شد». ====قصه تخاصم عدهای با حضرت یحیی ع بر سر تکفل حضرت مریم==== «...زمانی که قلمهای خود را (جهت قرعهکشی) انداختند تا معلوم شود چه کسی متکفل جضرت مریم «سلام الله علیها» شود. جواب به اشکالات دلایل قرآنی ممکن است گفته شود: این آیات، صرفاٌ درصدد حکایت قضیهای در زمان قبل از اسلام است. و حکایت اعم از مشروعیت است. در جواب میتوان گفت: اولاٌ: روایاتی داریم که به واسطه این آیه، بر جواز قرعه استناد نمودهاند. ثانیاٌ: این آیات، نشان میدهند که حضرت یحیی و حضرت یونس «علیهما السلام» قرعه کشی را قبول داشته و آنرا مشروع میدانستند و اگر مشروعیت آن در ادیان سابق معلوم شود، با استصحاب احکام شرایع سابق، مشروعیت آن در دین ما هم ثابت میشود. [۱۲]
. مئة قاعدة فقهیه، همان، ص ۱۹۲- القواعد الفقهیه، فاضل لنکرانی، ص ۴۳۶.
۲.۱ - اخبارروایات در مورد جواز این قاعده، در حد تواتر است [۱۳]
. القواعد الفقهیه، فاضل لنکرانی، ص ۴۳۵.
:۲.۱.۱ - روایت محمد بن حکیمروایت محمدبن حکیم از امام کاظم (علیه السلام): حضرت فرمودند:« در مورد هر مجهولی، قرعه باید انداخت، (قرعه، حکم خداست) و در آنچه که خدا حکم مینماید: اشتباه راه ندارد.» ۲.۱.۲ - مرسله فقیه«هر قومی قرعه انداختند و از خدا چاره خواستند، خداوند سهم به حق آنان را می دهد» ۲.۱.۳ - مرسله مستدرک« چه کاری عادلانهتر از قرعه وجود دارد وقتی که مردم امر خود را به خویشان تفویض کنند و بسپارند» ۲.۲ - بناء عقلاءعادت عقلاء بر این است که در اموری که حقی بین چند چیز مشتبه شده است و تنازع رخ داده قرعه میاندازند و بلاشک رجوع آنان به قرعه، به خاطر کاشفیت از واقع نیست. چون نزد مردم، قرعه هیچ کاشفیتی ندارد بلکه فقط جهت معلوم شدن مجهول و تعیین یکی از طرفین است. و ظاهراٌ قرعه، امری مستحدث نیست و شاید قرعه کشی در جریان حضرت یونس و حضرت یحیی هم مستند به همین بنای عقلا بوده است. و به نظر میرسد آیات و روایات، امضا این بنای عقلا از سوی شارع است. ۲.۳ - اجماع منقول و محصل از شهید اول و ثانیکه از طریق عدم اختلاف اصحاب در عمل به این قاعده، این اجماع قابل تحصیل است البته به نظر میرسد، مستند این اجماع آیات و روایات باشد. [۱۹]
القواعد الفقهیه، فاضل لنکرانی، ج۱، ص۴۴۶.
۳ - پانویس
۴ - منبعپژوهشکده باقر العلوم علیه السلام. |