زمان تقریبی مطالعه: 3 دقیقه
 

ازلام





اَزلام تیرهای‌ تراشیده بی‌پر و پیکان هم‌اندازه را گویند. یکی از مصادیق آن قِداح، به معنی تیرهای به کار رفته در گونه‌ای از کهانت و قمار است. از این عنوان در فقه به مناسبت بحث قمار، در باب تجارت سخن رفته است.


۱ - ازلام در لغت



زَلَمْ و زُلَمْ (جمع: ازلام) در لغت به شیء باریک و بلندی که تراشیده و صاف و مستقیم شده، زَلَمْ می‌گویند.
یکی از مصادیق بارز زلم، قِدْح (جمع: اقداح و قداح)، چوبی است که به‌اندازه تیر، بریده و تراشیده شده و آماده پیکان و پَرنهادن است.
[۱] ترتیب‌العین، ص‌۳۴۹‌ـ‌۶۵۰.
[۴] التحقیق، ج۴، ص۳۰۱ـ۳۰۲.

نیز به‌دست و پای گاو یا هر حیوان شبیه به آن، زَلَمْ و ازلام گویند.
[۵] تهذیب اللغه، ج‌۱۳، ص‌۲۱۸.
[۷] لغت‌نامه، ج‌۸، ص‌۱۱۳۶۳.

در زبان عرب، چوبی را که به‌اندازه تیر از درخت جدا کرده و شاخ و برگ آن را بریده و کجی آن را راست کرده و آماده پر و پیکان نهادن کرده باشند، «قِدْح» و زَلَم نامند.
قلم (جمع: اقلام)
[۱۰] المیسر والقداح، ص۳۲.
[۱۱] المخصص، ج‌۱۳، ص‌۲۲.

و سَهم (جمع: سِهام، أَسْهُمْ و سُهمان) نیز بر این تیرها اطلاق می‌شود؛ هرچند سهم به تیر کامل دارای پر و پیکان هم گفته می‌شود.

۲ - تعریف ازلام



ازلام جمع «زُلَم» یا «زَلَم»، به تیرهای تیز نشده و بی پَر اطلاق می‌شود که اعراب جاهلی برای کهانت و داوری خواستن از بتها به کار می‌بردند و در اصل، ساخته کاهنان بوده است. این عمل بیشتر در بتخانه‌های آنان و نزد خدایان ‌دروغین صورت می‌گرفت و کاربرد آن نیز در مسائل اختلافی، امور مشورتی، مانند ازدواج یا مسافرت و تعیین نَسَب افراد و الحاق فرزند به پدر بوده است.
[۱۴] دائرة المعارف بزرگ اسلامی ج۸، ص۴۶ـ۴۸.
[۱۵] مبسوط در ترمینولوژی حقوق ج۱، ص۲۹۵.
[۱۶] مبسوط در ترمینولوژی حقوق ج۱، ص۳۴۷.


۳ - ازلام در اصطلاح



ازلام در اصطلاح، تیرهای هم‌اندازه نشان‌دار و نوشته‌داری را گویند که عرب جاهلی از آن‌ها در قمار، قرعه، آگاهی از آینده و تعیین نیک و بدکارها استفاده می‌کرد.
[۱۷] صحیح البخاری، ج‌۵، ص‌۲۲۴.
[۱۸] جامع‌البیان، مج‌۴، ج۶، ص۱۰۱‌ـ‌۱۰۳.
[۱۹] جامع‌البیان، مج‌۴، ج۶، ص۱۴۰.
[۲۱] ترتیب العین، ص‌۳۴۹‌ـ‌۶۵۰.

مجاهد و سعید‌بن جبیر، افزون بر این معنا، ازلام را سنگ‌های کوچک و سفید نشان‌داری دانسته‌اند که در قمار به‌کار می‌رفته است. مجاهد در قول دیگری، ازلام را مطلق ابزار قمار دانسته که نزد عرب تیر (سهام) و نزد ایرانیان و رومیان نرد و شطرنج (کِعاب) بوده است.
[۲۲] . جامع‌البیان، مج‌۴، ج‌۶، ص‌۱۰۲.

به نظر برخی نیز ازلام به‌معنای مطلق ابزار قمار است که نزد قومی تیر، و نزد ملّتی سنگ، و نزد دیگران قراطیس شمرده‌می‌شود.
[۲۳] لسان‌العرب، ج‌۱۱، ص‌۱۶۳.


۴ - پانویس


 
۱. ترتیب‌العین، ص‌۳۴۹‌ـ‌۶۵۰.
۲. لسان‌العرب، ج۱۱، ص۵۱.    
۳. لسان‌العرب، ج‌۶، ص۷۵.    
۴. التحقیق، ج۴، ص۳۰۱ـ۳۰۲.
۵. تهذیب اللغه، ج‌۱۳، ص‌۲۱۸.
۶. لسان‌العرب، ج‌۶، ص‌۷۶.    
۷. لغت‌نامه، ج‌۸، ص‌۱۱۳۶۳.
۸. لسان‌العرب، ج‌۱۱، ص‌۵۱.    
۹. لسان‌العرب، ج۱۱، ص۲۹۰.    
۱۰. المیسر والقداح، ص۳۲.
۱۱. المخصص، ج‌۱۳، ص‌۲۲.
۱۲. لسان‌العرب، ج۱۱، ص۲۹۱.    
۱۳. لسان‌العرب، ج۶، ص۴۱۲‌‌۴۱۳.    
۱۴. دائرة المعارف بزرگ اسلامی ج۸، ص۴۶ـ۴۸.
۱۵. مبسوط در ترمینولوژی حقوق ج۱، ص۲۹۵.
۱۶. مبسوط در ترمینولوژی حقوق ج۱، ص۳۴۷.
۱۷. صحیح البخاری، ج‌۵، ص‌۲۲۴.
۱۸. جامع‌البیان، مج‌۴، ج۶، ص۱۰۱‌ـ‌۱۰۳.
۱۹. جامع‌البیان، مج‌۴، ج۶، ص۱۴۰.
۲۰. احکام‌القرآن، جصاص، ج‌۲، ص‌۴۴۰.    
۲۱. ترتیب العین، ص‌۳۴۹‌ـ‌۶۵۰.
۲۲. . جامع‌البیان، مج‌۴، ج‌۶، ص‌۱۰۲.
۲۳. لسان‌العرب، ج‌۱۱، ص‌۱۶۳.
۲۴. احکام القرآن، ابن‌العربی، ج‌۲، ص‌۵۴۵.    


۵ - منبع



دانشنامه موضوعی قرآن.    
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل‌بیت علیهم‌السلام، ج‌۱، ص‌۴۰۲-۴۰۳.    






آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.