ابواسحاق ابراهیم بن شهریار کازرونیاَبواِسْحاقِ کازِرونی، ابراهیم بن شهریار بن زادان فرخ بن خورشید، معروف به شیخ مرشد (۳۵۲-۴۲۶ق/ ۹۶۳-۱۰۳۵م)، عارف، شاعر، مفسر، محدث و مؤسس سلسلۀ کازرونیه (یا اسحاقیه) است. ۱ - محل تولدابواسحاق در نُوَرد کازرون متولد شد. [۱]
عبدالرحمن بن احمد جامی، نفحات الانس، ج۱، ص۲۵۴، به کوشش مهدی توحیدیپور، تهران، ۱۳۳۷ق.
۲ - والدینپدر و مادر وی از زرتشتیانی بودند که پیش از ولادت او اسلام آورده بودند، اما نیای وی زادان فرخ در کیش زرتشتی وفات یافت. [۲]
فریدالدین عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص۷۶۳، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۳]
احمد بن شهابالدین زرکوب شیرازی، شیرازنامه، ج۱، ص۱۴۵، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، ۱۳۵۰ش.
خانوادۀ ابواسحاق بسیار تنگدست بودند و از او میخواستند که برای تأمین معاش، پیشهای بیاموزد، اما چون اشتیاق او به فرا گرفتن قرآن بسیار بود، عاقبت پدر و مادر و جدش پذیرفتند که او سحرگاهان پیش از رفتن به کار، به درس قرآن رود. [۴]
فریدالدین عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص۷۶۳، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۶۶ش.
۳ - برگزیدن طریقت ابن خفیفابراهیم پس از تحصیل مقدمات علوم و مصاحبت با برخی از مشایخ فارس برآن شد که طریقت یکی از سه شیخ پرآوازۀ آن عصر را برگزیند و عاقبت از میان حارث محاسبی، ابن خفیف (ﻫ م م) و ابو عمرو بن علی به طریقت ابن خفیف روی آورد. [۵]
فریدالدین عطار، تذکرة الاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۶۶ش.
و احتمالاً پس از ۳۷۱ق ( سال وفات ابن خفیف) از حسین اکار، مرید ابن خفیف، خرقه گرفت. [۶]
فریتس مایر، مقدمۀ فردوس المرشدیه، ج۱، ص۲۰-۲۱، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۸ش.
وی پیش از آنکه به شیراز نزد حسین اکار رود، خود در کازرون شهرت و اعتباری یافته بود و چنانکه از مندرجات فردوس المرشدیه بر میآید، سفر او به شیراز نیز درواقع به خواهش مریدانش بوده است. احتمالاً همین آوازه و اعتبار او در میان مردم کازرون موجب بیم و هراس بزرگان زرتشتی کازرون شده بود. ۴ - محبوبیت در میان پیروان ادیانروایت مسلمان شدن ۰۰۰ ۲۴ نفر از مردم آن شهر به دست او [۷]
فریدالدین عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص۷۶۹، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۸]
احمد بن شهابالدین زرکوب شیرازی، شیرازنامه، ج۱، ص۱۴۶، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، ۱۳۵۰ش.
اگرچه اغراقآمیز مینماید، اما حاکی از محبوبیت وی در میان پیروان ادیان دیگر است. در کازرون آن روزگار که عصر سلطۀ فرمانروایان آل بویه بر فارس بود، زرتشتیان اندک نبودند و حتی حاکم شهر مردی به نام خورشید، از زرتشتیان آنجا بود که بعدها به سبب سعایتی که از ابواسحاق نزد فخرالملک، وزیر آل بویه (د ۴۰۷ق) کرده بود، به دست یکی از مریدان شیخ مسموم شد. افزون بر خورشید، میان ابواسحاق و دیلم مجوسی، شحنۀ کازرون، نیز کشمکشهایی درگرفت که عاقبت به نزاع سختی میان مسلمانان و زرتشتیان شهر انجامید. ابواسحاق از این مهلکه جان به در برد، اما ناچار شد که برای ادای توضیح به شیراز نزد فخرالملک برود. این خصومتها همچنان ادامه یافت. بار دیگر مردی به نام شهزور بن خربام، تیری به سوی ابواسحاق انداخت که بر در حجرۀ او فرود آمد، ولی به گفتۀ محمود بن عثمان، شهزور بعدها مسلمان شد و در زمرۀ هواخواهان شیخ درآمد (محمود بن عثمان، ص۱۱۶). دشمنی زرتشتیان، خصوصاً صاحب منصبان و روحانیان زرتشتی، با ابواسحاق بیسبب نبوده است. وی سخت در تبلیغ و ترویج اسلام و حتی جهاد با کفار کوشا بود و بدین سبب «شیخ غازی» لقب گرفته بود. گویند که حتی پس از مرگ شیخ نیز همه ساله مردم کازرون، گروهی را با طبل و علم شیخ به جهاد میفرستادند.۵ - سفر به حجابواسحاق در ۳۸۸ق/ ۹۹۸م همراه ابوبکر عبادانی به سفر حج رفت و در راه نزد مشایخ و دانشمندان بصره، مدینه و مکه، از جمله ابوالحسن علی بن عبدالله بن جهضم همدانی به استماع حدیث پرداخت و در مراجعت از مکه نیز همراه شیخ خویش حسین اکار بود. [۹]
عبدالرحمن بن احمد جامی، نفحات الانس، ج۱، ص۲۵۱، به کوشش مهدی توحیدیپور، تهران، ۱۳۳۷ق.
[۱۰]
غیاثالدین خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، ج۲، ص۳۱۰، تهران، ۱۳۳۳ش.
۶ - دارای مریدان بسیارابواسحاق مریدان بسیار داشت. محمود بن عثمان فهرستی طولانی از اسامی ایشان را آورده است. او با آنکه خود در طول زندگی هرگز همسری اختیار نکرد و از صحبت زنان نیز پرهیز داشت. [۱۱]
فریدالدین عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص۷۶۷، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۱۲]
فریدالدین عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص۷۷۰، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۶۶ش.
نام چند زن در میان مریدان او به چشم میخورد.وی در میان وزیران و صاحب منصبان نیز دوستداران و مریدانی داشت، [۱۳]
عبدالرحمن بن احمد جامی، نفحات الانس، ج۱، ص۲۵۴-۲۵۵، به کوشش مهدی توحیدیپور، تهران، ۱۳۳۷ق.
چنانکه امیر دیلمی از جملۀ ایشان بود. [۱۴]
فریدالدین عطار، تذکرة الاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۶۶ش.
و فخرالملک نیز که او را به شیراز فرا خوانده بود، خود برای دیدار و دلجویی از وی به کازرون رفت. از بزرگان صوفیه نیز کسانی چون ابوالحسن ابن سالیه (شیخ الشیوخ) با او مصاحبت داشتهاند. [۱۵]
احمد بن محمد فصیح خوافی، مجمل فصیحی، ج۲، ص۱۹۳، به کوشش محمود فرخ، مشهد، ۱۳۴۰ش.
۷ - دیدار با ابوسعید ابوالخیردر دیدار ابواسحاق با ابوسعید ابوالخیر و مکاتبه میان ایشان، [۱۶]
احمد بن شهابالدین زرکوب شیرازی، شیرازنامه، ج۱، ص۱۴۵، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، ۱۳۵۰ش.
جای تردید است. [۱۷]
فریتس مایر، مقدمۀ فردوس المرشدیه، ج۱، ص۱۵، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۸ش.
در نامۀ دانشوران به مکاتباتی (به صورت سؤال و جواب در مسائل عرفانی ) میان ابواسحاق و ابنسینا هم اشاره شده است، [۱۸]
نامۀ دانشوران ناصری، قم، ج۸، ص۳۳، ۱۳۷۹ق.
اما محمود بن عثمان که مناقب او را به فارسی ترجمه کرده است، در اینباره چیزی نمیگوید و در میان اثاری که از ابنسینا بر جای مانده، نیز چنین مکتوبی دیده نشده است. ۸ - وفاتابواسحاق در پی بیماری سختی که ۴ ماه ادامه یافت، در نورد کازرون درگذشت. به وصیت او فهرستی از نام تمامی کسانی که به دست وی مسلمان شده بودند و نیز مسلمانانی که نزد او توبه کرده و حتی کسانی که به دیدار وی آمده و از او طلب دعای خیر کرده بودند و همچنین تیری که شهزور زرتشتی به سوی او انداخته بود، با خود او به خاک سپرده شد. [۱۹]
فریدالدین عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص۷۷۵، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۶۶ش.
از ابواسحاق جز روایتی در باب «اعتقادات»، و نیز وصیتگونهای خطاب به ابوالفتح عبدالسلام بن احمد و اشعاری به لهجۀ کازرونی، [۲۰]
ایرج افشار، مقدمۀ فردوس المرشدیه (نک: هم، ج۱، ص۶۱-۶۶، محمود بن عثمان).
چیزی بر جای نمانده است. ۹ - اعتقاد عامۀ مردمکراماتی که در زمان حیات و نیز پس از مرگ وی به او نسبت دادهاند، حاکی از اعتقاد عامۀ مردم به اوست. [۲۱]
فریدالدین عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص۷۶۴-۷۶۸، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۶۶ش.
نمونههایی از سرسپردگی برخی از امیران و بزرگان به او و اشاراتی به تعظیم مرقد وی در منابع آمده است. محمدشاه اینجو فرزند خویش را به تبرک نام شیخ، ابواسحاق نامید [۲۲]
محمد بن ابراهیم ابن بطوطه، رحله، ج۱، ص۲۰۷، بیروت، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴م.
و خواجوی کرمانی مثنوی روضه الانوار را در مرقد ابواسحاق سرود. همچنین تربت شیخ را «تریاک اکبر» گفتهاند. [۲۳]
فریدالدین عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص۷۶۳، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۶۶ش.
ابواسحاق خود از نفوذ معنوی خویش آگاهی داشت، چنانکه گویند وصیت کرده بود که «هرگاه شما را حادثهای پیش آید، تعرض به صندوق تربت من کنید تا آن بلیّه مندفع گردد». [۲۴]
غیاثالدین خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، ج۲، ص۵۶۶، تهران، ۱۳۳۳ش.
سلجوقشاه نیز از بیم لشکر مغول به تربت ابواسحاق پناه برد و از وی طلب یاری کرد. [۲۵]
غیاثالدین خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، ج۲، ص۵۶۶، تهران، ۱۳۳۳ش.
اعتقاد به تربت او چنان بوده است که به گفتۀ ابن بطوطه حتی کسانی که در دریای چین به مسافرت میرفتند، از بیم دزدان دریایی یا برای مصون ماندن در برابر توفان، نذرهایی به نام شیخ میکردند و چون کشتی به سلامت به ساحل میرسید، نذر خود را به خانقاه او میدادند. هر کشتی به سلامت که از هند یا چین میآمد، هزاران دینار از اینگونه نذور همراه خود میآورد. [۲۶]
محمد بن ابراهیم ابن بطوطه، رحله، ج۱، ص۲۱۷-۲۱۸، بیروت، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴م.
۱۰ - گسترش این طریقتطریقتی که ابواسحاق بنیاد نهاد، از یک سو تا هند و بلاد چین و از سوی دیگر تا آناتولی و بغداد گسترش یافت. این سلسله در آناتولی به اسحاقیه معروف شد و خانقاه کازرونیه (ﻫ م) نیز در آنجا به ابواسحاق خانه شهرت یافت [۲۷]
محمد بن ابراهیم ابن بطوطه، رحله، بیروت، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴م.
گسترش بسیار این خانقاهها که از زمان خود ابواسحاق آغاز شده، احتمالاً با اعتقاد وی و بعدها روش سلسلۀ کازرونیه مبنی بر اینکه باید از توانگران گرفت و به مستمندان داد، بیارتباط نبوده است. او خود در اینباره میگوید: «طریق شیخ کبیر ابن خفیف آن بودی که بستدی و بدادی... حق تعالی دعای من اجابت کرد و راه شیخ کبیر... مرا بنمود تا طریق وی اختیار کردم...». منظور از ایجاد خانقاهها نیز همین بود که مرکز و محلی برای دستگیری از مستمندان و برآوردن حوائج آنان باشد. به گفتۀ زرکوب شیرازی، ابواسحاق خود ۶۴ خانقاه بنا کرد. [۲۸]
احمد بن شهابالدین زرکوب شیرازی، شیرازنامه، ج۱، ص۱۴۵، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، ۱۳۵۰ش.
[۲۹]
فریتس مایر، مقدمۀ فردوس المرشدیه، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۸ش.
افزون بر اینها بنایی نیز به نام «تحت السراج» برای صوفیهای که از نقاط مختلف برای دیدار وی به کازرون میآمدند، احداث کرده بود. [۳۰]
فریتس مایر، مقدمۀ فردوس المرشدیه، ج۱، ص۳۹، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۸ش.
۱۱ - فهرست منابع(۱) محمد بن ابراهیم ابن بطوطه، رحله، بیروت، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴م. (۲) ایرج افشار، مقدمۀ فردوس المرشدیه (نک: هم، محمود بن عثمان). (۳) عبدالرحمن بن احمد جامی، نفحات الانس، به کوشش مهدی توحیدیپور، تهران، ۱۳۳۷ق. (۴) غیاثالدین خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، تهران، ۱۳۳۳ش. (۵) احمد بن شهابالدین زرکوب شیرازی، شیرازنامه، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، ۱۳۵۰ش. (۶) فریدالدین عطار، تذکرة الاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۶۶ش. (۷) احمد بن محمد فصیح خوافی، مجمل فصیحی، به کوشش محمود فرخ، مشهد، ۱۳۴۰ش. (۸) فریتس مایر، مقدمۀ فردوس المرشدیه، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۸ش. (۹) نامۀ دانشوران ناصری، قم، ۱۳۷۹ق. ۱۲ - پانویس
۱۳ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابواسحاق کازرونی»، ج۵، ص۱۹۵۰. |