زمان تقریبی مطالعه: 13 دقیقه
 

بکارت





در منابع فقهی بیشتر در مورد انسان به ویژه زنان به کار رفته است و از آن در باب‌هاى طهارت، نکاح، شهادات، حدود و دیات سخن رفته است.


۱ - معنای بکر



بکارت از ریشه «ب ـ ک ـ ر» است و بکر در لغت به معنای هر چیز تازه و نو، ابتدا و آغاز هر چیز، هرکار جدید که مانند آن انجام نشده، فرزند نخستین، زن و مردی که با کسی همخوابی نکرده‌اند و... آمده است.
[۳] لغت نامه، ج۳، ص۴۲۶۴، «بکر».


۲ - اقوال مختلف درباره بکر



برخی گفته‌اند: این ماده در اصل به معنای قرار داشتن در ابتدای یک برنامه یا آغاز جریان یک امر است؛ چه این جریان منسوب به انسان باشد یا حیوان ، گیاه ، جماد یا زمان، از این رو گفته می‌شود: زن بکر ، شتر بکر ، درخت بکر ، زمان بکر و بر این اساس در قرآن این ماده گاه در برابر «فارض» به معنای سالمند و قدیمی: «لا فارِضٌ ولا بِکرٌ» ، گاهی در مقابل «ثیّب» به معنای زن شوهر کرده: «ثَیِّبـت و اَبکارا» ، گاه در برابر «عَشیّ» به معنای آخر و پایان روز: «بُکرَةً و عَشّیـا» و گاه در مقابل «اصیل» که معنایی نزدیک به عَشیّ دارد: «بُکرَةً و اَصیلا» به کار رفته است.

۳ - بکارت در منابع فقهی



بکارت در منابع فقهی بیشتر در مورد انسان به ویژه زنان به کار رفته و درباره مفهوم دقیق آن در موارد کاربردْ اقوال متعددی وجود دارد؛

۳.۱ - دیدگاه اول


نخست اینکه مقصود از بِکر زنی است که پرده بکارت او با آمیزش جنسی
[۱۱] بدائع الصنائع، ج۷، ص۳۴۸.
یا آمیزش جنسی حلال زایل نشده باشد.
[۱۴] البحر الرائق، ج۳، ص۲۰۵.
[۱۵] حاشیة رد المحتار، ج۳، ص۶۹.
بر پایه این نظر، کسی که بکارت او به گونه‌ای دیگر زایل شده یا اصلا فاقد آن بوده بکر است.
[۱۶] البحر الرائق، ج۳، ص۲۰۵.


۳.۲ - دیدگاه دوم


بر طبق قولی دیگر بکر زنی است که دارای پرده بکارت باشد، برخلاف «ثیّب» که فاقد آن است، بنابراین کسی که بکارت او به هر سببی از میان رفته یا در اصل آفرینش خود آن را نداشته، باکره به شمار نمی‌رود.

۳.۳ - دیدگاه سوم


به موجب رایی دیگر، بکر کسی است که ازدواج نکرده باشد، بنابراین، هر مرد و زنی که ازدواج کرده باشند، بکر به شمار نمی‌روند، هرچند مباشرت نکرده باشند، برعکس، کسانی که ازدواج نکرده‌اند، باکره‌اند، هرچند به سبب آمیزش حرام یا به سببی دیگر بکارت خود را از دست داده باشند.

۳.۴ - دیدگاه چهارم


بر اساس نظری دیگر، باکره زنی است که با وی آمیزشی صورت نگرفته باشد. برخی از فقهای معاصر با استناد به معنای لغوی و عرفی بکارت و استدلال به برخی آیات و روایات نظریه صحیح و معنای اصلی بکارت را همین قول دانسته اند، بنابراین کسی که بکارت او به گونه‌ای جز مباشرت زایل گردد یا در اصل خلقت بکارتی نداشته باشد باکره به شمار می‌رود. بسیاری از فقها نیز همین معنا را مفهوم اصلی بکر دانسته و موارد دیگر را با توجه به تشابه در حکم بدان ملحق کرده‌اند.

۴ - کاربرد دیگر بکر در روایات و منابع فقهی



کاربرد دیگر بکر که در برخی روایات و متون فقهی به آن اشاره شده در مقابل محصن و در باب زنا مطرح است. طبق این کاربرد بکر به معنای مرد و زن بالغ و آزاده‌ای است که امکان آمیزش را از راه ازدواج صحیح ندارند و محصن کسی است که چنین امکانی را دارد.

۵ - احکام مرتبط با عنوان بکارت




۵.۱ - باب طهارت


براى تشخیص خون بکارت از خون حیض در موارد اشتباه، پس از قرار دادن پنبه داخل فرج اگر خون به صورت دایره در پنبه شکل بگیرد، خون بکارت و اگر در آن فرو رود خون حیض است.

۵.۲ - باب شهادات


شهادت بانوان به تنهایى، بدون ضمیمۀ شهادت مرد در امورى- همچون ولادت، بکارت و ثیبوبت ( بیوه)- که اطّلاع بر آنها توسط مردان غالبا دشوار است، پذیرفته مى‌شود.

۵.۳ - باب نکاح


در اینکه شرط عدم ازالۀ بکارت در عقد دائم از سوى زن صحیح است یا فاسد و در صورت فساد موجب بطلان عقد مى‌شود یا نه، اختلاف است.
امام خمینی در تحریرالوسیله در این باره اظهار می‌دارد: «اگر شرط شود که بکارت‌ او را از بین نبرد شرط لازم می‌شود، و اگر بعد از آن اذن دهد جایز است و فرقی بین ازدواج دائم و منقطع نیست.»

۵.۳.۱ - تبین عدم بکارت بعد از ازدواج


امام خمینی در تحریرالوسیله می‌نویسد: «اگر زنی را بنابراین که باکره است به یکی از وجوه سه‌گانه گذشته ( اشتراط، توصیف در عقد و توصیف قبل از عقد و بناء بر آن) ازدواج نماید پس او را ثیّبه بیابد، حق فسخ ندارد مگر اینکه با اقرار یا بیّنه ثابت شود که ثیبه بودن سابق بر عقد بوده است، پس حق فسخ پیدا می‌کند. ولی اگر او را به اعتقاد اینکه باکره است ازدواج نماید و شرط و توصیف و اخبار به وصف و بنایی بر ثبوت آن نباشد، سپس خلاف آن معلوم شود، حق فسخ ندارد؛ اگرچه ثابت شود که بکارت، قبل از عقد زائل شده است.» و «اگر در فرض گذشته در جایی که حق فسخ دارد فسخ کند، پس اگر قبل از دخول باشد مهری ثابت نیست و اگر بعد از دخول باشد مهر استقرار پیدا می‌کند و بر تدلیس ‌کننده رجوع می‌کند و اگر تدلیس ‌کننده، خود زن باشد چیزی را استحقاق ندارد. و اگر تدلیسی نباشد مهر بر زوج استقرار پیدا می‌کند و حق رجوع بر کسی ندارد. و اگر اختیار کند که ازدواج باقی باشد یا درصورتی‌که برایش حق فسخی نباشد - مثل صورت اعتقاد بکارت بدون اینکه شرط و توصیف و بنایی باشد - حق دارد از مهر او چیزی کم کند و آن، نسبت تفاوت بین مهرالمثل او از حیث باکره و ثیّبه بودن می‌باشد؛ پس اگر مهر المسمّی صد باشد و مهرالمثل او درصورتی‌که باکره باشد، هشتاد باشد و به‌صورت ثیّبه شصت باشد، از صد، یک‌چهارم آن کاسته می‌شود و احوط (استحبابی) در صورت علم به تجدّد زوال بکارت یا احتمال آن مصالحه است؛ اگرچه کم‌کردن آن به آنچه که ذکر شد خالی از وجه نیست.»

۵.۴ - باب حدود و دیات


اگر اجنبى (غیر شوهر) بکارت زنى را زایل کند، ضامن است و تعزیر مى‌شود ( افتضاض).
و «اگر باکره، بکارت‌ دیگری را از بین ببرد، ظاهراً قصاص ثابت است. و گفته شده: دیه دارد و این وجیه است درصورتی‌که مساوات ممکن نباشد. و همچنین در هر موردی که مماثله و مساوات متعذر باشد، دیه ثابت می‌شود.» و «اگر به وجه شرعی، نزد حاکم شرع ثابت شود که با دختر به عنف و اکراه زنا کرده، کیفر زانی علاوه بر ضمان ارش بکارت، قتل است.» همچنین «اگر زن از طرف غیر شوهرش اکراه شده باشد پس برای او مهرالمثل است با دیه. و اگر زن موافق او باشد پس برای زن دیه است، نه مهر. و اگر زنی که اکراه شده، باکره باشد، آیا علاوه بر مهر و دیه، ارش بکارت‌ نیز برای او واجب است؟ در آن تردّد است؛ و احوط (وجوبی) این است.» و «کسی که زن بکر حره‌ای را با انگشتش افضا کند مهر زنانی که مثل آن زن هستند (مهرالمثل) بر او لازم است و حاکم او را به آنچه که صلاح می‌بیند تعزیر می‌کند.»

۶ - واژه بکارت در قرآن



در قرآن با واژه‌ها و تعبیرهای گوناگون به بکارت اشاره شده است؛ از جمله واژه «بکر» و مشتقات آن که ۱۲ بار آمده و در دو مورد می‌توان معنای فقهی آن را مراد دانست. در برخی آیات نیز این مفهوم با تعابیری دیگر بیان شده؛ مانند «لَم یَطمِثهُنّ» و «لَم یَمسَسنی بشر».

۷ - فهرست منابع



احکام القرآن، جصاص؛ الام؛ الانتصار؛ بحارالانوار؛ البحر الرائق شرح کنزالدقائق؛ بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ تذکرة الفقهاء؛ تفسیر العیاشی؛ التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج؛ تفسیر نمونه؛ تفسیر نورالثقلین؛ جامع البیان عن تاویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام؛ حاشیة رد المحتار علی الدرالمختار؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالماثور؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ صحیح مسلم با شرح سنوسی؛ العروة الوثقی؛ الفقه الاسلامی و ادلته؛ فقه القرآن؛ القاموس الفقهی لغة و اصطلاحاً؛ القاموس المحیط؛ کتاب السرائر؛ کنزالعرفان فی فقه القرآن؛ لسان العرب؛ لغت نامه؛ مبانی العروة الوثقی؛ المبسوط؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ مختلف الشیعة فی احکام الشریعه؛ مستمسک العروة الوثقی؛ مسند احمد بن حنبل؛ معجم مقاییس اللغه؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ ینابیع الموده.


۸ - پانویس


 
۱. لسان العرب، ابن منظور، ج۴، ص۷۶.    
۲. قاموس المحیط، فیروزآبادی، مجدآبادی، ج۱، ص۳۷۶.    
۳. لغت نامه، ج۳، ص۴۲۶۴، «بکر».
۴. مقاییس اللغه، ابن فارس، ج۱، ص۲۸۷.    
۵. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، مصطفوی، حسن، ج۱، ص۳۲۰، «بکر».    
۶. بقره/سوره۲، آیه۶۸.    
۷. تحریم/سوره۶۶، آیه۶۶.    
۸. مریم/سوره۱۹، آیه۱۱.    
۹. احزاب/سوره۳۳، آیه۴۲.    
۱۰. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، مصطفوی، حسن، ج۱، ص۳۲۱، «بکر».    
۱۱. بدائع الصنائع، ج۷، ص۳۴۸.
۱۲. تذکرة الفقهاء، علامه حلی، ج۲، ص۵۸۷.    
۱۳. جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام، نجفی جواهری، محمد حسن، ج۲۹، ص۲۰۵.    
۱۴. البحر الرائق، ج۳، ص۲۰۵.
۱۵. حاشیة رد المحتار، ج۳، ص۶۹.
۱۶. البحر الرائق، ج۳، ص۲۰۵.
۱۷. جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام، نجفی جواهری، محمد حسن، ج۲۹، ص۲۰۵.    
۱۸. جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام، نجفی جواهری، محمد حسن، ج۲۹، ص۲۰۵.    
۱۹. المبانی فی شرح العروة الوثقی، خویی، سید محمدتقی، ج۳، ص۲۲۰.    
۲۰. مستمسک العروة الوثقی، طباطبایی حکیم، محسن، ج۱۴، ص۴۵۰-۴۵۱.    
۲۱. القاموس الفقهی، الدکتور سعدی أبوحبیب، ص۴۱.    
۲۲. المبانی فی شرح العروة الوثقی، خویی، سید محمدتقی، ج۳، ص۲۲۰.    
۲۳. المبانی فی شرح العروة الوثقی، خویی، سید محمدتقی، ج۳، ص۲۲۰.    
۲۴. جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام، نجفی جواهری، محمد حسن، ج۲۹، ص۱۸۶.    
۲۵. العروة الوثقی، طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، ج۵، ص۶۱۶.    
۲۶. تفسیر عیاشی، عیاشی، محمدبن مسعود، ج۱، ص۲۲۷.    
۲۷. نورالثقلین، عروسی حویزی، علی بن جمعه، ج۱، ص۴۵۶.    
۲۸. فقه القرآن، راوندی، قطب، ج۲، ص۳۶۷.    
۲۹. فقه القرآن، راوندی، قطب، ج۲، ص۳۶۹.    
۳۰. کنزالعرفان فی فقه القرآن، فاضل مقداد، ج۲، ص۳۳۹-۳۴۱.    
۳۱. القاموس الفقهی، الدکتور سعدی أبوحبیب، ص۴۱.    
۳۲. جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام، نجفی جواهری، محمد حسن، ج۳، ص۱۴۰.    
۳۳. العروة الوثقی، طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، ط جدید، ج۱، ص۵۶۳.    
۳۴. جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام، نجفی جواهری، محمد حسن، ج۴۱، ص۱۷۰-۱۷۱.    
۳۵. الحدائق الناضرة، بحرانی، یوسف، ج۲۳ ص۴۳۵.    
۳۶. تکملة العروة الوثقی، طباطبایی یزدی، سیدمحمدکاظم، ج۲، ص۱۰۱‌.    
۳۷. جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام، نجفی جواهری، محمد حسن، ج۳۱، ص۹۸-۱۰۰.    
۳۸. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۳۲۵، کتاب النکاح، خاتمة فی الشروط المذکورة فی عقد النکاح، مسالة۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۳۹. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۳۱۸، کتاب النکاح، القول فی العیوب الموجبة لخیار الفسخ و التدلیس، مسالة۱۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۴۰. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۳۱۸، کتاب النکاح، القول فی العیوب الموجبة لخیار الفسخ و التدلیس، مسالة۱۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۴۱. جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام، نجفی جواهری، محمد حسن، ج۴۱، ص۳۷۰-۳۷۱    
۴۲. مبانی تکملة المنهاج، خویی، سیدابوالقاسم، ج۲، ص۲۱۳-۲۱۶.    
۴۳. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۵۸۶، کتاب القصاص، القسم الثانی فی قصاص ما دون النفس، مسالة۴۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۴۴. موسوعة الامام الخمینی، ج۴۱، استفتائات امام خمینی، ج‌۱۰، ص۶۰، سؤال ۱۱۳۷۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۴۵. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۶۲۳، کتاب الدیات، دیة الاعضاء، السابع عشر الفرج، مسالة۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۴۶. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۵۰۱، کتاب الحدود، القول فی اللواحق، مسالة۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۴۷. واقعه/سوره۵۶، آیه۵۶.    
۴۸. تحریم/سوره۶۶، آیه۵.    
۴۹. رحمن/سوره۵۵، آیه۵۶.    
۵۰. رحمن/سوره۵۵، آیه۷۴.    
۵۱. آل عمران/سوره۳، آیه۴۷.    
۵۲. مریم/سوره۱۹، آیه۲۰.    
۵۳. التبیان، شیخ طوسی، ج۲، ص۴۶۴.    
۵۴. تفسیر قرطبی، قرطبی، شمس الدین، ج۴، ص۹۲.    


۹ - منبع



فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۲، ص۱۲۴.    
دائرةالمعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله«بکارت(قرآن)»    
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر)    ، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی    






آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.