زمان تقریبی مطالعه: 29 دقیقه
 

امانت‌داری





ودیعه از«ودع» به معنای ترک کردن آمده است و چون در نزد امانت گیرنده ترک شده است ودیعه گویند و امانت از «امن» به معنای ایمنی و اطمینان و امانت را هم امانت گویند چون شخص امانت گذار از خیانت آن کسی که امانت پیش اوست مطمئن و ایمن است.
[۲] قاموس قرآن، واژۀ«أمن».
در بیان عرف و اندیشمندان اسلامی امانت -هر چه باشد- به معنای چیزی است که نزد غیر به ودیعه بسپارند تا آن را برای سپارنده حفظ کند و سپس به وی برگرداند.

فهرست مندرجات

۱ - امانت داری در قرآن
۲ - امانت داری در روایات
۳ - امانت در نگاه امام خمینی
۴ - تبیین شاخه های امانت
۵ - آثار فردی امانت داری
       ۵.۱ - سبب جلب رزق و روزی
       ۵.۲ - جلب اعتماد مردم
       ۵.۳ - عافیت در دنیا و آخرت
       ۵.۴ - نشانه ایمان
       ۵.۵ - اقتدا به امامان معصومین
       ۵.۶ - ایجاد شهامت در صاحبش
       ۵.۷ - آثار اجتماعی امانت داری
۶ - راههای تقویت امانت داری
۷ - احکام فقهی امانت از دیدگاه امام خمینی
       ۷.۱ - تعریف ودیعه و ارکان آن
       ۷.۲ - قدرت بر حفظ، شرط جواز قبول ودیعه
       ۷.۳ - جایز بودن ودیعه
       ۷.۴ - شرایط مودع و مستودع
       ۷.۵ - وظایف مستودع نسبت به نگهداری ودیعه
       ۷.۶ - تلف شدن ودیعه
       ۷.۷ - وجوب حفظ ودیعه از تعدی ظالم
       ۷.۸ - بطلان ودیعه با مرگ و جنون مودع یا مستودع
       ۷.۹ - وجوب رد ودیعه
       ۷.۱۰ - وجوب رد ودیعه در صورت ترس از تلف شدن
       ۷.۱۱ - ودیعه گذاردن مال دزدی توسط دزد
۸ - پانویس
۹ - منبع

۱ - امانت داری در قرآن



در قرآن مجید امانت به صورت مفرد یا جمع بارها تکرار شده است. در آیات قرآن کریم درباره شش نفر از پیامبران بزرگ الهی یعنی حضرت نوح و هود و صالح و لوط و شعیب و موسی (علیهم السلام) جمله «اِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ اَمِینٌ؛ من برای شما فرستاده امینی هستم»، دیده می‌شود که نشان واضحی از اهمیت این فضیلت اخلاقی است که در کنار امر رسالت قرار گرفته، و بدون آن هرگز اعتماد امت‌ها به رسولان جلب نمی‌شد.
خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «وَالَّذِینَ هُمْ لاَِماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ؛ و آن‌ها كه امانت‌ها و عهد خود را رعايت مي كنند.»
در این آیه به برجسته صفات مومنان راستین یعنی حفظ امانت و پای بندی به عهد و پیمان اشاره شده است. قابل توجه این است که «امانات» در این‌جا به صورت جمع ذکر شده که اشاره به انواع و اقسام امانت است و بسیاری از مفسران قائل هستند که امانت در این آیه، تنها شامل امانت‌های مالی نیست بلکه شامل امانات معنوی مانند قرآن و آیین خدا و عبادات، وظائف شرعیه و هم‌چنین شامل نعمت‌های مختلفی که خداوند به انسان داده است می‌شود و از این‌جا روشن می‌شود که مومنان واقعی و انسان‌های شایسته کسانی هستند که تمام این امانت‌ها را مراعات کنند و مراقب حفظ همه آن‌ها باشند.
تعبیر به «راعون» که از ماده رعایت است (توجه داشته باشید که این واژه از ماده «رعی» به معنی مراقبت از گوسفندان به هنگام چرا گرفته شده است) نشان می‌دهد که منظور از آن چیزی بیش از ادای امانت است بلکه مراقبت همه جانبه از آن را توصیه می‌کند.

۲ - امانت داری در روایات



در احادیثی هم که از پیامبر(ص) و امامان معصوم(علیهم السلام) به ما رسیده است اهمیت فوق العاده‌ای به این مسأله داده شده است، حتی گاهی از امانت به عنوان یکی از اصول اساسی مشترک در میان همه ادیان آسمانی یاد شده است:
در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است:
«خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرد، مگر این که راست گویی و اداء امانت نسبت به نیکوکار و بدکار جزء تعلیمات او بود»
شخصی به حضرت صادق(ع) گفت: «ابن أبی یعفور خدمت شما سلام عرض می‌کرد. فرمود: «بر تو و بر او سلام. وقتی پیش او رفتی سلام به او برسان و به او بگو جعفر بن محمد می‌گفت: توجه کن به آن چیزی که به واسطه آن حضرت امیر المؤمنین(ع) نزد رسول خدا(ص) به آن مقام رسید. پس به آن ملازم شو. همانا علی(ع) بدان پایه پیش رسول خدا(ص) نرسید مگر به راستی گفتار و دادن امانت».
این روایات که تنها گلچینی از روایات مربوط به امانت در منابع اسلامی است به خوبی نشان می‌دهد که امانت چه جایگاهی در میان تعلیمات اسلامی دارد و خیانت تا چه حد زیانبار، ویران‌گر و مایه بدبختی و دوری از خدا است.

۳ - امانت در نگاه امام خمینی



در نگاه امام خمینی امانت در نگاه عرفانی همان ولایت مطلقه و مقام فیض مقدس است که غیر از انسان هیچ موجودی لایق آن نیست. امانت‌های الهی بر دو قسم مادی و معنوی تقسیم می‌شوند؛ امام خمینی برای امانت الهی مصادیق متعددی برمی‌شمارد که از جمله آنها عبارتند از:
۱- حقیقت مطلقه، از جمله امانتی که قرآن کریم
[۱۷] احزاب، ۷۲.
از آن سخن به میان آورده، ولایت مطلقه است که آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها از پذیرش آن امتناع کرده‌اند؛ زیرا آسمان‌ها و زمین‌ها و هرچه در آنهاست همگی محدود و مقیّدند و نمی‌توانند این امانت را بپذیرند؛ امّا انسان در مقام ظلومیت که مقام تجاوز از همه حدود و گذشتن از همه تعینات و مقام لامقامی دارد، لیاقت حمل این امانت را دارد.
۲- دین و قرآن، امانت به حسب باطن ولایت و حسب ظاهر، دین یا قرآن یا نماز است. از این رو تکالیف الهی امانت خداوند است که در صورت ارتکاب معاصی به آنها خیانت شده است. چنان که قرآن امانتی است که حفظ آن از وظایف مهم مسلمانان است.
[۲۲] خمینی، روح الله، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص۲۶۲.


۴ - تبیین شاخه های امانت



امانت معنی بسیار وسیع و گسترده‌ای دارد که شامل تمام مواهب الهی و نعمت‌های خدادادی می‌شود. از قرآن مجید و اسلام و ایمان و ولایت گرفته تا کوچک‌ترین مواهب مادی و معنوی همه در مفهوم وسیع امانت داخل می‌شود.
احادیثی که می‌گوید امانت موجب غنی و بی نیازی، و خیانت موجب فقر است، ناظر به امانت‌های مالی و مادی است.
ولی آیات و روایاتی که اشاره به عرضه شدن امانت به آسمان‌ها و زمین می‌کند به یقین به معنی امانت مادی و مالی نیست بلکه فراتر از آن است و ناظر به امانت‌های معنوی می‌باشد.
در حدیثی در مورد امیرمؤمنان(ع) می‌خوانیم هنگامی که وقت نماز فرا می‌رسید حال او دگرگون می‌شد و هنگامی که از آن حضرت سؤال می‌کردند می‌فرمود: «وقت نماز رسیده همان وقت امانتی که خداوند آن را بر آسمان‌ها و زمین عرضه داشت و از حمل آن ابا کردند و ترسان شدند».
در حدیثی دیگر از امام صادق(ع) می‌خوانیم: هنگامی که خداوند ارواح پیغمبر(ص) و فاطمه زهرا(ع) و ائمه معصومین(ع) را آفرید سخنانی فرمود: «ولایت آن‌ها امانتی در نزد خلق من است» از احادیث دیگری استفاده می‌شود که خلافت رسول اللّه(ص) امانت است. یا این‌که نماز و زکات و حج امانت است.
[۲۸] بحار الأنوار، ج۹۹، ص۲۷۴.
و یا همسران نزد شما امانت الهی هستند.
[۲۹] بحار الأنوار، ج۹۹، ص۳۸۱.

به هر حال امانت و خیانت را نمی‌توان در عمل خاص و برنامه معینی محدود ساخت؛ چرا که آثار و پیامدهای آن نیز تنها در بخش امانت و خیانت مالی محدود نمی‌شود.

۵ - آثار فردی امانت داری



در روایات آثار فراوانی برای این خصلت بیان شده است که به پاره‌ای از آن‌ها اشاره می‌شود:

۵.۱ - سبب جلب رزق و روزی


از پیامبر (ص) روایت داریم که: «امانت رزق و روزی می آورد، و خیانت مایه فقر است»

۵.۲ - جلب اعتماد مردم



۵.۳ - عافیت در دنیا و آخرت


از لقمان حکیم نقل شده فرمود: «پسرم! امانت را ادا کن تا دنیا و آخرت تو سالم باشد، و امین باش تا غنی شوی»

۵.۴ - نشانه ایمان


از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نقل شده است که فرمود: «نگاه به فزونی نماز و روزه آنها و کثرت حج و نیکوکاری آن‌ها و سر و صدایشان در شب (هنگام راز و نیاز با خدا) نکنید، بلکه نگاه به راست گویی و امانت آنها کنید» البته هدف از اين تعبيرات اين نيست كه نماز و روزه و حج و انفاق، سبك شمرده شود، بلكه هدف آن است كه اين‌ها تنها نشانه دين‌دارى افراد معرفى نگردد، بلكه به دو رکن اساسى دين يعنى راستى و امانت بيشتر توجه شود.

۵.۵ - اقتدا به امامان معصومین



۵.۶ - ایجاد شهامت در صاحبش


صدق و راستی و امانت به انسان شجاعت و شهامت می‌بخشد؛ زیرا آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است؛ درحالی که دروغ و خیانت همیشه انسان را در هاله‌ای از خوف و ترس فرو می‌برد؛ مبادا خلاف‌گویی و خیانت او ظاهر گردد و تمام نقشه‌های او نقش بر آب شود.

۵.۷ - آثار اجتماعی امانت داری


معلوم است کسی که به خیانت و نادرستی در بین مردم معروف شد در این دنیا نیز زندگانی بر او سخت و ناگوار خواهد شد.
نوع انسان در دنیا با معاونت و همکاری یکدیگر می‌تواند زندگانی راحتی داشته باشد، زندگانی انفرادی برای هیچ کس میسور نیست مگر آن‌که از جامعه بشریت خارج شده به حیوانات وحشی ملحق گردد و زندگانی اجتماعی چرخ بزرگش بر محور اعتماد مردم به یکدیگر می‌چرخد و اگر خدای نخواسته اعتماد از میان مردم رخت بربندد ممکن نیست بتوانند به راحتی زندگانی کنند و پایه بزرگ اعتماد هم بر امانت و ترک خیانت گذاشته شده است. پس شخص خائن مورد اطمینان نیست و از مدنیت و عضویت جامعه انسانی خارج است و او را در محفل مدینه فاضله به عضویت نمی‌پذیرند و معلوم است چنین شخصی با چه حالت سخت و زندگی تنگی، گذران عمر خواهد کرد.
[۳۴] چهل حدیث، ص۴۷۶.


۶ - راههای تقویت امانت داری



پرورش روح امانت داری در افراد و پیش گیری از خیانت جز در سایه تقویت مبانی ایمان امکان پذیر نیست؛ زیرا یکی از ریشه‌های عمده خیانت، شرک و عدم اعتقاد کامل به قدرت پروردگار و رازقیت او است. افراد ضعیف الایمان به گمان این که اگر دست به خیانت نزنند در زندگی عقب می‌مانند و منافع آن‌ها تأمین نمی‌شود تن به ذلت خیانت می‌دهند اما هنگامی که پایه‌های ایمان تقویت شد توکل و اعتماد بر خدا و اطمینان به وعده‌های تخلف ناپذیر او سبب می‌شود که راه انحراف شرک را برای وصول به مواهب زندگی نپیماید.
از سویی دیگر چون یکی از عوامل مهم خیانت، نیاز افراد است باید تا آن‌جا که می‌شود نیازهای معقول و مشروع کسانی را که تحت مدیریت انسان قرار دارند برآورده کنند مبادا نیازشان سبب شود که زنجیر طلایی امانت را پاره کنند و به خیانت روی آورند.
امیرمؤمنان علی(ع) در عهدنامه مالک اشتر که عالی‌ترین برنامه مدیریت است می‌فرماید: «و در بذل و بخشش به او (قاضی) سفرۀ سخاوتت را بگستر آن‌گونه که نیازمندی‌اش از میان برود و حاجتی به مردم پیدا نکند و از نظر مقام و منزلت آن‌قدر مقامش را نزد خودت بالا ببر که هیچ یک از یاران نزدیکت به نفوذ کردن در او طمع نکند و از توطئه این‌گونه افراد نزد تو در امان باشد و در این موضوع با دقت بنگر».
[۳۵] نهج البلاغه، نامه۵۳، ص۶۰۱.

از سوی دیگر توجه به عواقب شوم خیانت در دنیا و آخرت و رسوایی‌ها و محرومیت‌های ناشی از آن و سرافکندگی در برابر خلق و خالق و گرفتار شدن در چنگال فقری که انسان از آن می گریزد به یقین از عوامل باز دارنده و از اسباب پیشگیری و درمان خیانت است.
این نکته نیز قابل دقت است همان‌گونه که امانت‌داران باید در امانت خیانت نکنند امانت‌گذاران نیز باید به هوش باشند که امانت خویش را به دست چه کسی می‌سپرند اگر کسی امانتش را به دست انسان بد سابقه‌ای بسپارد و او در امانت خیانت کند باید خویشتن را ملامت کند. در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) می‌خوانیم: «کسی که امانت خویش را به غیر امین بسپارد خدا ضامن حفظ آن نیست؛ زیرا خدا او را از سپردن امانت به چنین کسی نهی کرده است».

۷ - احکام فقهی امانت از دیدگاه امام خمینی



امانت که به آن ودیعه گفته می‌شود از عقود جایز است.

۷.۱ - تعریف ودیعه و ارکان آن


ودیعه عقدی است که فایده آن استنابه (نایب گرفتن) در حفظ است، یا آنکه خود ودیعه، استنابه در حفظ است. و به‌عبارت‌دیگر: ودیعه، قرار دادن مال نزد دیگری است تا آن را برای مالکش حفظ نماید. و به طور فراوان بر مال قرار داده شده «ودیعه» اطلاق می‌شود. و به صاحب مال، «مودع» و به آن دیگری، «ودعی» و «مستودع» گفته می‌شود. و به ایجاب احتیاج دارد؛ و آن هر لفظی است که دلالت بر این استنابه نماید، مثل اینکه می‌گوید: «این مال را به ودیعه نزد تو می‌گذارم» یا «آن را حفظ کن» یا «این مال ودیعه نزد تو است» و مانند این‌ها. و احتیاج به قبول دارد، که دلالت بر راضی بودن به نیابت در حفظ کند. و عربی بودن در آن معتبر نیست، بلکه با هر زبانی واقع می‌شود. و جایز است که ایجاب، با لفظ و قبول، با فعل باشد؛ به اینکه بعد از ایجاب، آن را برای حفظ تحویل بگیرد. بلکه با معاطات نیز، صحیح است؛ به این معنی که جهت حفظ، به او تسلیم نماید و او هم به همین منظور تحویل بگیرد. پس «اگر مثلاً لباسی را نزد کسی بیندازد و بگوید: «این ودیعه نزد تو است»، پس اگر با قول یا فعلی که دلالت بر قبول کند، آن را بپذیرد، ودیعه می‌شود. و در تحقق آن، به سکوتی که دلالت بر رضا می‌کند اشکال است. و اگر آن را قبول نکند ودیعه نمی‌شود، حتی در جایی که آن را به همین قصد نزد او‌انداخته و برود و آن را نزد او واگذارد؛ و در این صورت ضمانی بر آن شخص نیست؛ اگرچه احتیاط آن است که در صورت امکان، اقدام به حفظ آن نماید.»

۷.۲ - قدرت بر حفظ، شرط جواز قبول ودیعه


قبول ودیعه تنها برای کسی جایز است که بر حفظ آن قدرت داشته باشد، پس کسی که قدرت ندارد، بنابر احتیاط (واجب) قبول آن برای او جایز نیست، مگر اینکه مودع‌ (ودیعه‌گذار) از او ناتوان‌تر باشد و مستودع دیگری که بر (حفظ) آن قادر باشد، نباشد؛ که جواز قبول در این صورت خصوصاً با توجه داشتن مودع (به ناتوانی مستودع) بعید نیست.

۷.۳ - جایز بودن ودیعه


ودیعه از هر دو طرف جایز است، پس مالک می‌تواند هر وقت بخواهد مال خود را پس بگیرد و مستودع هم هر وقت بخواهد می‌تواند آن را برگرداند. و مودع حق خودداری از قبول آن را ندارد. و اگر مستودع نزد خودش آن را فسخ نماید، منفسخ می‌شود و امانت مالکی از بین می‌رود، و نزد او امانت شرعی می‌شود، پس واجب است آن را به مالک یا جانشین او رد کند و یا فسخ را به او اعلان نماید، پس اگر بدون عذر شرعی یا عقلی، اهمال کند، ضامن است.

۷.۴ - شرایط مودع و مستودع


در هر کدام از مستودع و مودع، بلوغ و عقل معتبر است، پس درخواست ودیعه سپردن از بچه و دیوانه صحیح نیست و همچنین است ودیعه سپردن آن‌ها. و فرقی نیست بین اینکه مال، ملک آن‌ها باشد یا ملک غیر آن‌ها از کسانی که کامل (و دارای بلوغ و عقل) هستند، بلکه دست گذاشتن روی آنچه که آن‌ها آن را ودیعه گذاشته‌اند، جایز نیست و اگر کسی آن را از آن‌ها بگیرد ضامن است و با رد آن به آن‌ها برائت (از ضمان) پیدا نمی‌شود و وقتی برائت حاصل می‌شود که آن را به ولیّ آن‌ها برساند. البته اگر ترس ازبین‌رفتن و تلف آن در دست آن‌ها باشد، مانعی از گرفتن آن نیست، پس به‌عنوان حِسبه در حفظ، گرفته می‌شود، و لیکن با این گرفتن، ودیعه و امانت مالکی نمی‌شود، بلکه امانت شرعی است که حفظ آن و مبادرت در رساندن آن به ولیّ آن‌ها یا اعلان به او که مال نزد او است، بر او واجب است و اگر در دست او تلف شود، ضمانی بر او نیست. اگر نزد بچه و دیوانه مالی را به ودیعه بگذارد، آن‌ها درصورتی‌که ممیّز نباشند به‌واسطه تلف‌شدن ضامن آن نمی‌باشند، بلکه با تلف کردن هم ضامن نمی‌باشند، و اگر ممیّز باشند و برای امانت‌داری صلاحیت داشته باشند، بعید نیست که در صورت تلف و کوتاهی در حفظ، ضامن باشند، تا چه رسد به تلف کردن (که حتماً ضامن هستند).

۷.۵ - وظایف مستودع نسبت به نگهداری ودیعه


۱- بر مستودع واجب است ودیعه را به آن صورتی که عادت مردم بر حفظ آن جاری است حفظ نماید و آن را در جای امنی که برای نگهداری آن مناسب است بگذارد مانند صندوق قفل شده برای لباس و درهم‌ها و زیورآلات و مانند این‌ها، و اصطبلی که با بستن، ضبط و حفظ می‌شود برای چهارپا، و طویله این‌چنینی برای گوسفند. و خلاصه در جایی آن‌ها را حفظ نماید که باتوجه‌به آن، عرفاً ضایع‌کننده و کوتاهی‌کننده و خائن شمرده نشود، حتی در جایی که ودیعه‌گذار بداند که ودیعه‌گیرنده جای محفوظی برای آن ندارد، بعد از آنکه آن را قبول کرد بر او واجب است - به‌عنوان مقدمه حفاظت آن، که بر او واجب است - جای محفوظی تهیه کند. و همچنین بر او واجب است به هر چه در حفاظت از معیوب شدن و تلف آن مؤثر است اقدام کند؛ مانند اینکه لباس را درصورتی‌که از پشم یا ابریشم باشد در تابستان پهن کند (تا هوا بخورد) و چهارپا را علف و آب بدهد و آن را از سرما و گرما حفظ نماید، پس اگر در این کارها اهمال کند، ضامن آن می‌باشد.
۲- اگر ودیعه‌گذار جای خاصی را برای حفاظت ودیعه معیّن کند و از تعیین او تقیّد به آنجا فهمیده شود باید به آن اکتفا نماید و بعد از آنکه در آنجا قرارداد، منتقل نمودنش به غیر آن جایز نیست، گرچه محفوظ‌تر باشد، پس اگر آن را از آنجا منتقل کند ضامن آن می‌باشد. البته اگر در آن محل خاص در معرض تلف باشد، انتقال آن به جای دیگر محفوظ‌تر از آن، جایز است و ضمانی بر او نیست حتی در صورتی هم که مالک از آن نهی کرده باشد به اینکه گفته باشد: آن را منتقل نکن اگرچه تلف شود؛ اگرچه در این هنگام، در صورت امکان، احتیاط (مستحب) این است که به حاکم شرع مراجعه نماید.
۳- اگر ودیعه، چهارپا باشد، بر ودیعه‌گیرنده واجب است آب و علف به آن بدهد - اگرچه مالک به او دستور نداده باشد، بلکه ولو اینکه او را نهی کرده باشد - یا آن را به مالکش یا جانشین او برگرداند. و آب دادن و مانند آن واجب نیست به مباشرت خود ودیعه‌گیرنده باشد و لازم نیست در جایی که ودیعه آنجا است باشد، پس با ایجاد اسباب هم جایز است و همچنین بیرون آوردن آن از محلّش اگرچه انجام آن در محل آن ممکن باشد برای این کار جایز است درصورتی‌که عادت مردم بر آن جاری است، البته اگر راه مثلاً خوفناک باشد بیرون آوردن آن جایز نیست، چنان که جایز نیست دیگری را درصورتی‌که امین نباشد برای این کار متصدی کند مگر اینکه خودش یا کسی که امین است همراه او باشد. و خلاصه باید به طور معمول رعایت حفظ آن را بنماید به‌طوری‌که با وجود آن کوتاهی‌کننده و تعدی‌کننده شمرده نشود. این نسبت به اصل آب دادن و علف دادن آن بود، اما نسبت به مخارج آن، پس اگر مالک عین مخارج یا قیمت آن را نزد او بگذارد یا در خرج کردن بر حیوان از مالش به ذمّه مالک به او اذن دهد که اشکالی نیست، وگرنه در مرحله اول واجب است که از مالک یا وکیل او اذن بخواهد و اگر متعذّر باشد جریان را نزد حاکم ببرد تا به آنچه صلاح می‌بیند - ولو به فروختن قسمتی از ودیعه جهت مخارج آن - دستور دهد. و اگر نزد حاکم رفتن متعذّر باشد، از مال خودش خرج می‌کند و بهتر و احتیاط (مستحب) آن است که بر خرج کردن، شاهد بگیرد و درصورتی‌که قصد رجوع داشته باشد، به مالک رجوع کند.

۷.۶ - تلف شدن ودیعه


اگر ودیعه در دست ودیعه‌گیرنده بدون آنکه زیاده‌روی و کوتاهی از او سرزند، تلف شود ضامن آن نمی‌باشد. و همچنین است اگر ظالمی آن را به زور از او بگیرد؛ چه از دست او بگیرد یا به او دستور دهد که خودش به او رد کند و او هم از روی اکراه به او بدهد. البته اگر خود ودیعه‌گیرنده سبب این باشد ولو از جهت اینکه به او خبر ودیعه را بدهد یا آن را در جایی ظاهر کند که مظنه رسیدن به ظالم باشد، ضامن شدن او قویّ است، پس در این صورت بعید نیست که ید او به ید ضمان، منقلب شود؛ چه ظالم به ودیعه دست یابد یا نه.

۷.۷ - وجوب حفظ ودیعه از تعدی ظالم


۱- اگر با وسایلی که موجب سلامت ودیعه است بتواند جلوی ظالم را بگیرد، واجب است حتی اگر جلوگیری از ظالم متوقف بر این باشد که به دروغ ودیعه را انکار کند، بلکه قسم بر انکار آن بخورد، جایز بلکه واجب است؛ پس اگر چنین نکرد ضامن می‌باشد. و در وجوب توریه بر او در صورت امکان اشکال است که احتیاط (مستحب) وجوب توریه است، ولی اقوی عدم وجوب است.
۲- اگر مدافعه و جلوگیری او از ظالم به ضرری بر بدنش از جراحت و غیره، یا هتکی در عرضش، یا خسارتی در مالش منتهی شود، تحمل آن واجب نیست، بلکه در غیر آخری (که خسارت مالی است) جایز نیست، بلکه در بعضی از مراتب خسارت بر مال هم جایز نمی‌باشد. البته اگر آنچه مترتب بر دفاع می‌شود جداً مختصر باشد به‌طوری‌که غالب مردم آن را تحمل می‌کنند - مثل اینکه با او با خشونت سخنی بگوید که نسبت به شرف و بالا بودن شخصیت او هتک نمی‌باشد اگرچه طبعاً از آن اذیت می‌شود - پس ظاهر آن است که تحمل آن واجب است.
۳- اگر جلوگیری ظالم از ودیعه، متوقف بر دادن مالی به او یا به غیر او باشد، پس اگر با دادن قسمتی از ودیعه باشد واجب است، پس اگر اهمال کند و ظالم همه ودیعه را بگیرد آن مقداری از ودیعه را که زیادتر از آنچه که با آن دست برمی‌داشته می‌باشد، ضامن می‌شود - نه تمام آن را - پس اگر با نصف دست برمی‌داشته ضامن نصف است و اگر با یک‌سوم دست برمی‌داشته ضامن دو سوم می‌باشد، و به همین منوال. و همچنین است حال در جایی که نزد او از یک نفر دو ودیعه باشد و ظالم با دادن یکی از آن‌ها دست برمی‌دارد، پس اهمال کند تا اینکه هر دو را بگیرد، پس اگر با دادن یکی از آن‌ها معیّناً دست برمی‌داشته ودیعه دیگر را ضامن است و اگر با دادن یکی از آن‌ها - نه به طور معیّن - دفع می‌شده ضامن ودیعه‌ای می‌شود که قیمت بیشتری دارد. و اگر جلوگیری ظالم متوقف بر این باشد که با دادن مالی که از خود ودیعه‌گیرنده است با او بسازد، دادن آن بر مستودع به طور تبرعی و مجانی واجب نیست و اما به قصد رجوع به مالک، چنانچه اذن گرفتن از مالک یا کسی که جای او است مانند حاکم در وقتی که دسترسی به مالک نیست، ممکن باشد، لازم است. پس اگر بدون اذن گرفتن، پرداخت کند حق ندارد برای گرفتن آنچه داده‌ به مالک مراجعه کند و اگر اذن گرفتن ممکن نباشد بنابر احتیاط (لازم) بر او واجب است که بپردازد و حق دارد - در صورت داشتن چنین قصدی - به مالک رجوع کند.

۷.۸ - بطلان ودیعه با مرگ و جنون مودع یا مستودع


ودیعه با مردن یا دیوانه شدن هر یک از مودع و مستودع باطل می‌شود؛ پس اگر کسی که مرده و یا دیوانه شده مودع باشد، ودیعه در دست مستودع امانت شرعی است که واجب است فوراً آن را به وارث مودع یا ولیّ او رد کند یا به آن‌ها اطلاع دهد، پس اگر بدون عذر شرعی اهمال کند، ضامن است. البته اگر اهمال به خاطر این باشد که نمی‌داند کسی که ادعای ارث می‌کند، وارث است، یا وارث منحصر به همان کسی است که وارث بودنش معلوم است و ازاین‌رو رد کردن و اعلام نمودن را تاخیر بیندازد تا تامل و تفحص‌ کند، بنابر اقوی ضمانی بر او نیست. و اگر وارث متعدد باشد، ودیعه را به همه آنان یا به کسی که جانشین همه آن‌ها است تحویل می‌دهد. و اگر به بعضی از آنان بدون اذن بقیه تحویل دهد، سهم بقیه را ضامن است. و اگر آنکه مرده یا دیوانه شده مستودع باشد ودیعه در دست وارث یا ولیّ او - بر فرضی که ودیعه زیر دست آن‌ها باشد - امانت شرعی است و بر آن‌ها واجب است به مودع یا جانشین او رد کنند یا به آن‌ها فوراً خبر دهند.

۷.۹ - وجوب رد ودیعه


۱- وقتی که ودیعه مطالبه شد، رد آن در اوّلین وقت ممکن واجب است؛ اگرچه مودع کافری باشد که مالش محترم است، بلکه بنابر احتیاط (واجب) اگرچه کافر حربی باشد که مالش مباح است. و آنچه که بر او واجب است این است که دستش را از آن بردارد و بین آن و بین مالک تخلیه نماید، نه آنکه آن را به نزد او منتقل کند، پس اگر ودیعه در صندوقی قفل شده یا اتاق بسته‌ای باشد و آن‌ها را به روی او باز کند و بگوید: ودیعه‌ات را بگیر، آنچه را که تکلیف داشته، ادا کرده است و از عهده آن بیرون آمده است، چنان که آنچه در صورت امکان بر او واجب است فوری بودن عرفی است، پس دویدن و مانند آن و بیرون آمدن فوری از حمام مثلاً و قطع کردن طعام و نماز اگرچه مستحب باشد و مانند آن‌ها، بر او واجب نیست. و آیا برای او تاخیر‌انداختن به‌منظور اینکه شاهد بگیرد جایز است؟ دو قول است؛ اقوای آن‌ها جواز آن است درصورتی‌که شاهد گرفتن موجب تاخیر زیاد نباشد وگرنه جایز نیست، خصوصاً اگر ودیعه گذاشتن بدون شاهد گرفتن بوده باشد. این در صورتی است که مودع، در تاخیر و عجله نکردن رخصت ندهد وگرنه اشکالی در عدم وجوب مبادرت و شتاب نیست.
۲- وقتی به سبب بیماری یا غیر آن برای مستودع نشانه مرگ پیدا شود بر او واجب است ودیعه را به مالک یا وکیل او در صورت امکان رد کند وگرنه به حاکم رد نماید. و در صورت نبودن حاکم وصیت می‌کند و بر آن شاهد می‌گیرد، پس اگر اهمال کند ضامن می‌باشد. و باید وصیت کردن و شاهد گرفتن طوری باشد که نتیجه‌اش حفظ ودیعه برای صاحب آن باشد، پس باید جنس و خصوصیت آن را ذکر کند و جای آن و مالک آن را بیان کند، پس کفایت نمی‌کند که بگوید: شخصی نزد من ودیعه‌ای دارد. البته اگر وارثش از ودیعه اطلاع داشته باشد و ثقه و امین باشد، به طور کلی لازم نبودن وصیت و شاهد، تقویت می‌شود.

۷.۱۰ - وجوب رد ودیعه در صورت ترس از تلف شدن


چنان که رد ودیعه هنگام مطالبه مالک واجب است، همچنین رد آن درصورتی‌که بر آن از تلف یا دزدی یا سوختن و مانند این‌ها بترسد واجب می‌باشد؛ پس اگر رساندن آن به مالک یا وکیل خاص یا عام او ممکن باشد که متعیّن همان است، وگرنه باید آن را به حاکم برساند درصورتی‌که حاکم بر حفظ آن قادر باشد. و اگر حاکم نباشد یا نزد حاکم هم در معرض تلف باشد، نزد شخص مورد اطمینان و امینی که بر حفظ آن توانایی دارد، ودیعه می‌گذارد.

۷.۱۱ - ودیعه گذاردن مال دزدی توسط دزد


اگر دزد آنچه را دزدیده نزد شخصی ودیعه بگذارد، برای او در صورت امکان جایز نیست آن را به دزد برگرداند، بلکه در دست او امانت شرعی است که واجب است آن را به صاحبش - درصورتی‌که او را بشناسد - برگرداند، وگرنه تا یک سال تعریف کرده، پس اگر صاحب آن را پیدا نکرد، احتیاط ترک نشود که از طرف صاحبش صدقه داده شود. و اگر صاحب آن بعد از این (صدقه دادن)، پیدا شد، او را بین اجر (اخروی) و غرامت، مخیّر می‌کند، پس اگر اجر صدقه را اختیار کند مال او می‌شود، و اگر غرامت بخواهد غرامت می‌دهد و اجر صدقه مال کسی است که‌ غرامت داده است، اگرچه بعید نیست حکم لقطه بر آن جاری شود.

۸ - پانویس


 
۱. مجمع البحرین، ج۴، ص۴۸۳.    
۲. قاموس قرآن، واژۀ«أمن».
۳. المیزان فی تفسیر القران، ج۱۶، ص۳۷۰.    
۴. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۰۷.    
۵. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۲۵.    
۶. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۴۳.    
۷. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۶۲.    
۸. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۷۸.    
۹. دخان/سوره۴۴، آیه۱۸.    
۱۰. مومنون/سوره۲۳، آیه۸.    
۱۱. معارج/سوره۷۰، آیه۳۲.    
۱۲. المیزان فی تفسیر القران، ج۱۵، ص۱۱.    
۱۳. المفردات فی غریب القرآن، ص۱۹۸.    
۱۴. اصول کافی، ج۲، ص۱۰۴.    
۱۵. اصول کافی، ج۲، ص۱۰۴.    
۱۶. خمینی، روح الله، شرح چهل حدیث، ۶۳۵.    
۱۷. احزاب، ۷۲.
۱۸. خمینی، روح الله، آداب الصلاة، ص۳۲۱.    
۱۹. خمینی، روح الله، شرح چهل حدیث، ص۴۷۵.    
۲۰. خمینی، روح الله، جهاد اکبر، ص۲۸.    
۲۱. خمینی، روح اله، صحیفه امام، ج۱، ص۱۰۷-۱۰۶.    
۲۲. خمینی، روح الله، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص۲۶۲.
۲۳. احزاب/سوره۳۳، آیه۷۲.    
۲۴. ترجمه تفسیر المیزان،‌ ج۱۶، ص۵۲۴.    
۲۵. نورالثقلین، ج۴، ص۳۱۳.    
۲۶. بحار الأنوار، ج۲۶، ص۳۲۰.    
۲۷. بحار الأنوار، ج۹۹، ص۱۷۵.    
۲۸. بحار الأنوار، ج۹۹، ص۲۷۴.
۲۹. بحار الأنوار، ج۹۹، ص۳۸۱.
۳۰. وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۲۲۷.    
۳۱. میزان الحکمه، ج۱، ص۳۴۷.    
۳۲. بحار الأنوار، ج۷۲، ص۱۱۴، ح۵.    
۳۳. اصول کافی، ج۲، ص۱۰۴، ح۵.    
۳۴. چهل حدیث، ص۴۷۶.
۳۵. نهج البلاغه، نامه۵۳، ص۶۰۱.
۳۶. بحار الأنوار، ج۷۶، ص۱۲۷.    
۳۷. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۶۳۴، کتاب الودیعة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۳۸. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۶۳۴، کتاب الودیعة، مسالة۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۳۹. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۶۳۵، کتاب الودیعة، مسالة۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۴۰. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۶۳۵، کتاب الودیعة، مسالة۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۴۱. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۶۳۵، کتاب الودیعة، مسالة۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۴۲. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۶۳۶، کتاب الودیعة، مسالة۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۴۳. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۶۳۶، کتاب الودیعة، مسالة۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۴۴. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۶۳۶، کتاب الودیعة، مسالة۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۴۵. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۶۳۸، کتاب الودیعة، مسالة۱۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۴۶. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۶۳۶، کتاب الودیعة، مسالة۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۴۷. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۶۳۷، کتاب الودیعة، مسالة۱۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۴۸. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۶۳۷، کتاب الودیعة، مسالة۱۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۴۹. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۶۳۷، کتاب الودیعة، مسالة۱۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۵۰. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۶۳۸، کتاب الودیعة، مسالة۱۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۵۱. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۶۳۹، کتاب الودیعة، مسالة۱۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۵۲. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۶۴۰، کتاب الودیعة، مسالة۱۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۵۳. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۶۴۰، کتاب الودیعة، مسالة۱۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۵۴. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۶۳۹، کتاب الودیعة، مسالة۱۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    


۹ - منبع



سایت پژوهه    
• دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر)    ، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی    






آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.