واسطهوسیله و علّت ثبوت چیزی برای چیز دیگر را واسطه گویند. ۱ - تعریفواسطه، یعنی علت ثبوت چیزی برای چیز دیگر. ۲ - کاربرد فقهی و اصولیدر اصول، در جاهایی مانند استصحاب از واسطه بحث میشود، مثلاً اثر شرعیای که بر مستصحب بار میشود گاهی مستقیم و بدون واسطه است و گاهی با واسطه و غیر مستقیم؛ برای نمونه، گاهی استصحاب «حیات زید» شده و سپس اثر شرعی «وجوب نفقه» بر آن به طور مستقیم بار میشود، و گاهی بعد از استصحاب «حیات زید» حکم میشود که او رشد کرده و به سن مثلا «۱۸ سالگی» رسیده است و بعد از آن، اثر شرعی وجوب تصدق بر آن مترتب میگردد. از آنجا که واسطه، گاهی شرعی است، گاهی عرفی و گاهی عقلی، و هر کدام، یا جلی است یا خفی، درباره هر یک جداگانه بحث شده است. ۳ - تبیین اصطلاحهادر اصول، از واسطه در اثبات، واسطه در ثبوت، واسطه در عروض و واسطه در اتصاف به مناسبتهایی از جمله در موضوع علم اصول سخن به میان آمده است؛ از این رو به اختصار به تعریف هر یک پرداخته میشود: ۳.۱ - واسطه در ثبوتواسطه در ثبوت، چیزی است که علت ایجاد و تحقق عَرَض برای موضوع میباشد، مثل: آتش که واسطه گرمی برای آب است. ۳.۲ - واسطه در اثباتواسطه در اثبات، آن است که حدّ اوسط قیاس واقع میشود. واسطه در اثبات، گاهی واسطه در ثبوت نیز است و گاهی نیست، زیرا حد اوسط، در وجود، ملازم مطلوب است، چه علت مطلوب باشد و چه معلول آن و چه هر دو معلول علت سومی باشند. ۳.۳ - واسطه در عروضواسطه در عروض، آن است که محمول اولا بر چیزی عارض میشود که با موضوع متحد بوده یا در یک جا با هم تلاقی کرده اند و سپس توسط آن، بر موضوع عارض میگردد، مانند: ثقل (سنگینی) که به واسطه جسمیت بر انسان عارض میشود. ۳.۴ - واسطه در اتصافواسطه در اتصاف، در جایی پیش میآید که محمول صفت حقیقی نمیباشد و از روی مسامحه به آن نسبت داده میشود، مثلا به کسی که بر کشتی سوار است بگویند در حرکت است، در صورتی که حرکت، صفت حقیقی کشتی است و کسی که در کشتی نشسته، حرکتی ندارد. [۲]
فاضل لنکرانی، محمد، سیری کامل در اصول فقه، ج ۱۵، ص ۱۵۴.
۴ - پانویس
۵ - منبعفرهنگنامه اصول فقه، تدوین توسط مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، ص۸۷۷، برگرفته از مقاله «واسطه». |