سالمسالم غلام عبیدالله بن زیاد بود. در روز عاشورا، همراه با یسار، غلام زیاد بن ابیه به میدان آمد و همآورد طلبیدند. ۱ - مبارزه با عبدالله بن عمیرحبیب و بریر آماده نبرد شدند؛ امام حسین (علیهالسّلام) اجازه به آنان نفرمود و چون عبدالله بن عمیر کلبی اجازه خواست، حضرت (علیهالسّلام) به او اجازه دادند. عبدالله به میدان رفت آن دو پرسیدند: «تو کیستی؟» عبدالله خود را معرفی کرد. آنها گفتند: «ما تو را نمیشناسیم باید جهت جنگ با ما افرادی چون زهیر و حبیب و بریر حاضر شوند.» یسار جلوتر از سالم ایستاده بود و فاصله چندانی با عبدالله نداشت. عبدالله بن عمیر گفت: «از جنگ با مردم ننگ داری؟ هر کس به جنگ تو آید بهتر از تو خواهد بود.» پس بر او حمله برد و او را با شمشیرش به قتل رساند. هنگامی که عبدالله سرگرم مبارزه با "یسار" بود، "سالم" از سوی دیگر به سوی عبدالله یورش آورد یاران امام (علیهالسّلام) فریاد برآوردند: «عبدالله به هوش باش غلام خونت را نریزد»؛ اما عبدالله زمانی متوجه "سالم" شده بود که او به عبدالله نزدیک شده بود و ضربتی را فرود آورده بود. پس عبدالله به ناچار دست چپ خود را سپر خود قرار داد. ضربت سالم انگشتان دستش را قطع کرد. عبدالله نیز پس از دفع حمله سالم، امانش نداد و به او نزدیک شد و او را به هلاکت رساند. [۲]
طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۴، ص۳۲۶، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.
۲ - پانویس۳ - منبعسایت پژوهه، برگرفته از مقاله «قاتلان امام حسین (علیهالسّلام)»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۳/۱۶. |