اسرائیلیهاِسرائیلیّات، روایات و داستانهای وارد شده از منابع یهود و غیر یهود به فرهنگ اسلامی است. فهرست مندرجات۱.۱ - گمان یهود ۱.۲ - گستره واژه اسرائیلیات ۲ - گفتههای اهلکتاب ۲.۱ - احادیث یهود و نصارا ۳ - قدیمیترین منبع ۳.۱ - تألیفات مستقلّ ۴ - مبدأ نفوذ اسرائیلیات ۴.۱ - جایگاه علمی ۴.۲ - مراجعه به اهلکتاب بعد از ظهور اسلام ۴.۳ - نهی صریح پیامبر از رجوع به اهلکتاب ۴.۴ - غفلت از دروازه علم پیامبر ۴.۵ - نو مسلمانان اهلکتاب ۵ - زمینههای گسترشاسرائیلیات ۵.۱ - ضعف فرهنگی عرب ۵.۱.۱ - روایت ابنعباس ۵.۱.۲ - قول ابنخلدون ۵.۲ - کینه و دشمنی شدید یهود ۵.۳ - ایجاز و گزیدهگویی قرآن ۵.۴ - قصّهسرایان و همراهی دستگاه خلافت با آنان ۵.۴.۱ - نقل ابوشهبه ۵.۴.۲ - جعل حدیث برای اهداف سیاسی ۵.۵ - ممنوعیّت نگارش حدیث ۵.۶ - مسامحه در نقل و بررسی روایات ۶ - آثار و پیامدهای اسرائیلیات ۶.۱ - آمیخته شدن تفسیر و حدیث صحیح اسلامی با خرافات ۶.۲ - فساد و انحراف در عقاید مسلمانان ۶.۳ - مشوّه کردن چهره اسلام ۷ - حکم مراجعه به اهلکتاب ۷.۱ - ادلّهای از آیات ۷.۲ - روایت اهلسنت ۷.۲.۱ - جواب ۷.۲.۲ - کنایه از زشتیها و فضاحتهای اهلکتاب ۷.۲.۳ - روایات دیگر پیامبر ۷.۲.۴ - تازهترین اخبار ۷.۲.۵ - روایت ابنمسعود ۷.۳ - جلوگیری از وقوع فتنه ۷.۳.۱ - جواب شبهه ۸ - اقسام اسرائیلیات ۸.۱ - تقسیمبندی ابنتیمیه ۸.۲ - تقسیمبندی ذهبی ۸.۳ - تقسیمبندی شفاهی ۸.۴ - تقسیمبندی غیر شفاهی ۸.۴.۱ - احتیاط ۹ - معروفترین چهرههای پدیدآورنده اسرائیلیات ۹.۱ - عبداللّه بن سلام ۹.۱.۱ - روایت ضعیف ۹.۱.۲ - وفات ۹.۲ - کعبالاحبار ۹.۲.۱ - تکذیب کعبالاحبار ۹.۲.۲ - تثبیت حکومت معاویه ۹.۳ - تمیم بن اوسالداری ۹.۳.۱ - نخستین داستانسرا ۹.۳.۲ - حدیث جساسه ۹.۳.۳ - وفات ۹.۴ - وهب بن منبّه ۹.۵ - محمد بن کعب القرظی ۹.۶ - عبداللّه بن عمرو بن عاص ۹.۶.۱ - نشر اسرائیلیات ۹.۷ - ابوهریره ۹.۷.۱ - نخستین اتهام ۹.۷.۲ - تأثیرپذیری از کعبالاحبار ۹.۷.۳ - والی مدینه ۹.۸ - ابنجریج ۹.۸.۱ - محور نشر اسرائیلیات ۱۰ - اسرائیلیات و کتابهای تفسیر ۱۰.۱ - تقسیمبندی تفاسیر ۱۱ - فهرست منابع ۱۲ - پانویس ۱۳ - منبع ۱ - معنااسرائیلیات، جمع اسرائیلیه و منسوب به اسرائیل، لقب یعقوب پیامبر ، جدّ اعلای یهودیان است. اسرائیل، ترکیبی از دو واژه «اسر» به معنای غلبه و «ایل» به معنای قدرت کامل است [۱]
قاموس کتاب مقدس، ص۵۳.
[۲]
قاموس کتاب مقدس، ص۱۴۲.
و در زبان عبری، به کسی که بر قدرت کامل، یعنی خداوند چیره شده گفته میشود.۱.۱ - گمان یهوداین لقب را از آنرو بر یعقوب نهادهاند که به گمان یهود، وی در مبارزه با خداوند بر او پیروز شد. [۳]
کتاب مقدس، پیدایش، ۳۲:۲۵ ۲۹.
برخی جزء نخست این واژه را به معنای « عبد » و بخش دوم را به معنای «اللّه» دانستهاند، بنابراین، اسرائیل به معنای عبداللّه (بنده خدا) است. ۱.۲ - گستره واژه اسرائیلیاتواژه اسرائیلیات گاهی در معنایی ویژه، فقط بر آن دسته از روایاتی اطلاق میگردد که صبغه یهودی دارد [۵]
دائرةالمعارف مصاحب، ج۱، ص۱۳۵.
[۶]
الاسرائیلیات فی التفسیر و الحدیث، ص۱۹.
و از طریق فرهنگ یهودی وارد حوزه اسلامی میشود، [۸]
الاسرائیلیات و اثرها فی کتب التفسیر، ص۷۲-۷۳.
و گاهی در معنایی گستردهتر هر آنچه را که صبغه یهودی و مسیحی دارد و در منابع اسلامی داخل شده، و گاهی در مفهومی گستردهتر از دو مورد پیشین بهکار رفته و هر نوع روایت و حکایتی را که از منابع غیر اسلامی وارد قلمرو فرهنگ اسلامی میگردد شامل میشود. [۱۱]
اسرائیلیات در تفاسیر، ص۷۱۷۷.
۲ - گفتههای اهلکتابمراوده زیاد یهودیان با مسلمانان در صدر اسلام ، گستردهتر بودن فرهنگ یهود در مقایسه با ملّتهای دیگر، عداوت بیشتر آنان با مسلمانان، کارآمدتر بودن حیلههایشان و نقش بیشتر یهود در گسترش این روایات، سبب شد جنبه یهودی و اسرائیلی بر دیگر جهات غالب، و بر همه آنها واژه «اسرائیلیات» اطلاق شود. [۱۳]
معرفت، محمدهادی، التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۸۰-۸۱.
اسرائیلیات به این معنا از اصطلاحاتی است که در قرنهای متأخّر از عهد صحابه و تابعان بر این گونه مطالب نهاده شده است. آنچه در صدر اسلام و تا مدّتها بعد از عصر صحابه و تابعان در این باره رواج داشته، تعبیراتی از قبیل «گفتههای اهلکتاب »، «نقل از کتب پیشینیان» و امثال آن بوده است.۲.۱ - احادیث یهود و نصارادر روایتی از امام صادق (علیهالسلام) از اینگونه روایات به «احادیث یهود و نصارا » یاد شده است. ۳ - قدیمیترین منبعقدیمترین منبع موجود که اسرائیلیات را در معنای اصطلاحی آن بهکار برده، از مسعودی (م. ۳۴۳ق.) است که در آن افزون بر اطلاق اسرائیلیات بر روایات یهودی و مسیحی، به نمونههایی از این روایات نیز اشاره کرده است. [۱۵]
مروج الذهب، ج۲، ص۲۴۵.
سپس شیخ مفید (م. ۴۱۲ق.) این واژه را در همین معنا بهکار برده است. در قرنهای بعد نیز برخی مؤلّفان، ضمن کاربرد این اصطلاح ، مباحثی را درباره اسرائیلیات در مباحث تفسیری و غیر تفسیری مطرح کردهاند که در این میان، مفسّران، بیشتر از دیگران به این موضوع پرداختهاند.۳.۱ - تألیفات مستقلّتا آنجا که برخی از مؤلّفان معاصر تألیفات مستقلّی را به این موضوع اختصاص دادهاند که از مهمترین آنها میتوان به الاسرائیلیات فی التفسیر و الحدیث از محمد حسین ذهبی، الاسرائیلیات و الموضوعات فی کتب التفسیر از محمدابوشهبه و الاسرائیلیات و اثرها فی کتب التفسیر از رمزی نعناعه اشاره کرد. ۴ - مبدأ نفوذ اسرائیلیاتآغاز ورود اسرائیلیات به فرهنگ اسلامی به نفوذ تمدّن و فرهنگ یهودی به فرهنگ اعراب بتپرست قبل از اسلام بازمیگردد. پیش از ظهور اسلام، قبایل فراوانی از اهلکتاب در مجاورت مشرکان در مدینه و پیرامون آن از جمله خیبر و فدک زندگی میکردند. ۴.۱ - جایگاه علمیاهلکتاب چون دارای دین و کتاب آسمانی بودند، موقعیت و فرهنگ بالاتری در مقایسه با مشرکان داشتند و نزد آنان از جایگاه علمی ویژهای برخوردار بودند. مشرکان برای فهم بسیاری از مسائل، از جمله مسائل مربوط به خلقت، تاریخ ملّتهای گذشته و... به آنان مراجعه میکردند، افزون بر این، آنان در سال ، دو کوچ زمستانی و تابستانی به یمن و شام داشتند و در این مسافرتها با گروههای فراوانی از اهلکتاب که در این دو سرزمین ساکن بودند مراودت داشتند و این ارتباطها نیز خود عامل دیگری در نفوذ فرهنگ یهودی در فرهنگ عرب جاهلی به شمار میرفت. [۱۷]
الاسرائیلیات فی التفسیر و الحدیث، ص۲۲-۲۳.
۴.۲ - مراجعه به اهلکتاب بعد از ظهور اسلاممراجعه اعراب به اهلکتاب، بعد از ظهور اسلام و پذیرش آیین جدید ادامه یافت و آنان برای فهم برخی ناشناختهها، اهلکتاب را بر دیگران ترجیح میدادند، به ویژه که قرآن نیز در آیاتی، مشرکان را به اهل کتاب ارجاع داده بود:«فَسَلوا اَهلَ الذِّکرِ اِن کُنتُم لاتَعلَمون بِالبَیِّنتِ والزُّبُرِ...». مخاطب اصلی در این آیات ، مشرکان هستند که خداوند به آنان خطاب کرده:اگر در صحّت گفتههای قرآن شک دارید، از اهلکتاب بپرسید؛ امّا برخی مسلمانان گمان کردند که این آیات مراجعه آنان به اهلکتاب را مجاز شمرده است، بدین سبب برای سؤال از معارف اصلی دین به اهلکتاب مراجعه میکردند. ۴.۳ - نهی صریح پیامبر از رجوع به اهلکتابرجوع به اهلکتاب به همین منوال ادامه داشت، تا اینکه پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآله) در روایاتی که خواهد آمد، بهطور صریح مسلمانان را از مراجعه به آنان منع کرد؛ ولی با وجود نهی صریح پیامبر، گروهی از مسلمانان برای دستیابی به مطالبی که به گمان آنان در معارف اسلامی وجود نداشت، به اهلکتاب مراجعه میکردند. ۴.۴ - غفلت از دروازه علم پیامبررحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و فقدان آن حضرت سبب ورود بیشتر اسرائیلیات به فرهنگ اسلامی شد، زیرا از طرفی حضرت مانعی برای مراجعه مسلمانان به اهلکتاب به شمار میرفت و از سوی دیگر، با وفات وی راه کسب دانش و معارف اسلامی بر کسانی که از جانشین عالِم و دروازه علم پیامبر، علی (علیهالسلام) و صحابیان دانشمندی همچون ابنعباس و ابنمسعود غافل بودند، مسدود ساخت، به همین جهت ذهبی مینویسد:داخل شدن اسرائیلیات در تفسیر از اموری است که به عهد صحابه باز میگردد. ۴.۵ - نو مسلمانان اهلکتابنو مسلمانان اهلکتاب که در عهد صحابه ، اسلام را پذیرفته بودند، از عوامل دیگر ورود اسرائیلیات به فرهنگ اسلامی بودند. اینان با تظاهر به اسلام و سوء استفاده از اعتماد برخی صحابه، خرافات فراوانی را وارد حوزه فرهنگ اسلامی کردند. ورود و نفوذ این روایات در دوره تابعان نیز ادامه یافت، بلکه در این عصر بر اثر تساهل گذشتگان، شیوع پدیده داستانسرایی، گرویدن شمار بیشتری از اهلکتاب به اسلام و نیز رغبت بیشتر مسلمانان به شنیدن داستانهای ملّتهای پیشین، اسرائیلیّات بیشتری وارد تفسیر و حدیث اسلامی شد، افزون بر این، وجود مفسّرانی در این عصر همچون مقاتل بن سلیمان که میخواستند نقص و کمبودهای تفسیر را با روایات اسرائیلی برطرف سازند، بر نفوذ بیشتر این روایات افزود تا اینکه عصرِ تابعانِ تابعان فرا رسید. در این عصر نیز علاقه به اخذ روایات اسرائیلی افزونتر شد و گروهی در مراجعه به اهلکتاب، راه افراط را پیش گرفتند، بهگونهای که هر روایت اسرائیلی را میپذیرفتند و آن را صحیح تلقّی میکردند. این گرایش شدید ادامه یافت تا نوبت به عصر تدوین تفسیر رسید. در این عصر، برخی مفسّران بخش اعظم این روایات اسرائیلی را وارد تفسیر کردند. ۵ - زمینههای گسترشاسرائیلیاتافزون بر عواملی که اسرائیلیات را در تفسیر و حدیث اسلامی وارد کرد، زمینهها یا عواملی نیز باعث شد تا این روایات، در دایرهای وسیع گسترش یافته همه شئون اخلاقی، اعتقادی و مذهبی مسلمانان را فراگیرد. این زمینهها عبارت است از: ۵.۱ - ضعف فرهنگی عربمردم جزیرةالعرب پیش از اسلام و سالها پس از ظهور اسلام از نظر فرهنگ و دانش در سطح بسیار پایینی قرارداشتند، بهطوری که افراد باسواد میان آنان کمتر یافت میشد، بدین سبب همواره در برابر اهلکتاب که موقعیّت علمی و اجتماعی برتری داشتند، خاضع و تسلیم اندیشهها و افکار آنان بودند. ۵.۱.۱ - روایت ابنعباسابنعباس میگوید:گروهی از انصار از زمانی که بتپرست بودند به جهت اعتقاد به جایگاه علمی والای اهلکتاب، در بسیاری از کارها از آنان پیروی میکردند و تا آمدن مهاجران به مدینه به این روش خود پایبند بودند. ۵.۱.۲ - قول ابنخلدونابنخلدون نیز یکی از اسباب گسترش اسرائیلیات را بدوی بودن اعراب، جهالت و بیسوادی آنان و بهرهمند بودن اهلکتاب از آیین و کتاب آسمانی دانسته است که این امر باعث شده اعراب، هر آنچه را اهلکتاب میگفتهاند بپذیرند. [۲۴]
اضواء علی السنة المحمدیه، ص۱۴۶.
[۲۵]
مقدمه ابنخلدون، ج۳، ص۱۰۳۱.
۵.۲ - کینه و دشمنی شدید یهودیهودیان با ظهور اسلام، موقعیّت سیاسی اجتماعی و اقتصادی خود را از دست رفته میدیدند. از سوی دیگر پیامبر خاتم از میان آنان برانگیخته نشد، ازاینرو از اسلام و مسلمانان کینه بسیار شدیدی در دل داشتند و همواره درصدد نابودی و ضربهزدن به اسلام بودند و چون از طریق مقابله نظامی و همدستی با مشرکان نتوانستند به این هدف دست یابند، از درِ حیله و تزویر وارد شده، با پذیرش اسلام و تظاهر به آن و جلب اعتماد برخی مسلمانان، عقاید خرافی فراوانی را وارد فرهنگ اسلامی کردند. [۲۶]
اضواء علی السنة المحمدیه، ص۱۴۵-۱۴۶.
۵.۳ - ایجاز و گزیدهگویی قرآنقرآنکریم طبق اسلوب ویژه خود در بازگویی داستانها و نقلهای تاریخی، فقط به ذکر آنچه با هدف و مقصود کلام ارتباط داشته، بسنده کرده و به جزئیّات این داستانها کمتر پرداخته است. این امر، گروهی از صحابه را بر آن داشت تا برای به دست آوردن جزئیات، به اهلکتاب که این داستانها در کتابهایشان با تفصیل بیشتری آمده است، مراجعهکنند. ۵.۴ - قصّهسرایان و همراهی دستگاه خلافت با آنانعلاقه وافر صحابه و دیگران به شنیدن داستانهای ملّتهای گذشته باعث شد داستانپردازی در صدر اسلام گسترش یابد. اینان با اهداف گوناگون، از جمله کسب مقام ، شهرت ، مال ، بد نام کردن اسلام و فاسد کردن عقاید مسلمانان، داستانهای خرافی فراوانی را ساخته و آنها را وارد فرهنگ اسلامی میکردند. ۵.۴.۱ - نقل ابوشهبهطبق نقل ابوشهبه، این کار در اواخر خلافت عمر آغاز و بعد به حرفهای رسمی از سوی جاهلان مبدّل شد. سپس به تدریج، ابزار دست صاحبان سیاست گردید که برای رسیدن به مقاصد خود از گسترش این پدیده پشتیبانی کردند. [۲۸]
الاسرائیلیات، ص۸۹-۹۰.
[۲۹]
معرفت، محمدهادی، التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۱۳۰.
نامورترین این افراد تمیم اوسداری است [۳۰]
معرفت، محمدهادی، التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۱۰۳-۱۰۸.
که عمر به او اجازه داد پیش از خطبههای نماز جمعه در مسجدالنّبی بهایراد موعظه و نقل داستان بپردازد. این کار در زمان عثمان به هفتهای دو بار افزایش یافت. [۳۱]
المصنف، ج۳، ص۲۱۹.
نیز نقل شده که عمر به کعب اجازه داد تا از کتابهای کهن برای او داستان نقل کند و مردم را نیز در شنیدن سخنان او آزاد میگذاشت. گرچه در روایات دیگری نقل شده که عمر از نقل روایات اهلکتاب به شدّت منع، و ناقلان اینگونه روایات را توبیخ میکرده است. این توبیخ و تشدید او به نوشتن روایات اهلکتاب مربوط بود، چنانکه در نوشتن روایات پیامبر نیز همین سرسختی را نشان میداد؛ امّا درباره نقل شفاهی اینگونه نبود.۵.۴.۲ - جعل حدیث برای اهداف سیاسیاین حرفه در زمان معاویه گسترش بیشتری یافت و وی نخستین زمامداری بود که داستانسرایان را برای اهداف سیاسی به خدمت گرفت. او برای این کار افرادی را منصوب و برای آنان کارمزد معیّنی قرار داد، [۳۵]
فجرالاسلام، ص۱۶۰.
[۳۶]
معرفت، محمدهادی، التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۱۲۵-۱۲۶.
چنانکه از وجود برخی صحابه پیامبر نیز برای جعل حدیث بر ضدّ مخالفان خود استفاده میکرد. [۳۷]
اضواء علی السنة المحمدیه، ص۲۱۶.
[۳۸]
شرح نهجالبلاغه، ج۴، ص۲۸۳.
۵.۵ - ممنوعیّت نگارش حدیثممنوعیّت نگارش حدیث پیامبر که در صدر اسلام پدید آمد و تا یک قرن بعد ادامه یافت، به دستور خلفا ، به ویژه خلیفه دوم بود. خلأ حاصل از نگارش حدیث و نشر آن، زمینه مناسبی را برای بدعتهای یهودی و یاوههای مسیحی و افسانههای زردشتی، به ویژه از سوی یهود و نصارا پدید آورد تا اینان احادیث فراوانی را جعل کنند و آن را به پیامبران الهی از جمله پیامبر اسلام نسبت دهند. [۳۹]
الملل و النحل، ج۱، ص۶۸-۶۹.
[۴۰]
الملل و النحل، ج۱، ص۷۷.
محمود ابوریه مینویسد:از جمله پیامدهای تأخیر تدوین حدیث تا پس از قرن اوّل، باز شدن درهای جعل حدیث و رونق گرفتن آن بود، به حدّی که احادیث موضوعه فراوانی در منابع اسلامی وارد شد. [۴۱]
اضواء علی السنة المحمدیه، ص۱۱۸.
۵.۶ - مسامحه در نقل و بررسی روایاتاز دیگر زمینههای نشر و گسترش اسرائیلیات، تسامح صحابه، تابعان و دیگر مفسّران و راویان حدیث است که بدون توجه به موثّق بودن راویان این احادیث و سازگار بودن مضمون این روایات با کتاب خدا، سنّت پیامبر و عقل ، آنها را برای دیگران نقل یا در کتابهای تفسیری خود ثبت میکردند و بدین وسیله، کتابهای تفسیری را ازاین روایات انباشتند. ۶ - آثار و پیامدهای اسرائیلیاتورود و نفوذ اسرائیلیات به فرهنگ اسلامی، آثار سوء فراوانی را در پی داشت که عمدهترین آنها عبارت است از: ۶.۱ - آمیخته شدن تفسیر و حدیث صحیح اسلامی با خرافاتروایات اسرائیلی چون بهطور عمده ساخته دست یهود و جاعلان حدیث بود، هیچگونه تطبیقی با واقعیّت نداشت و این امر سبب آمیختگی روایات صحیح و غیر صحیح شد [۴۴]
معرفت، محمدهادی، التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۸۶.
که خود زمینههای تضعیف یا از بین رفتن اعتماد عمومی به تفسیر و حدیث و دور کردن مردم از معارف صحیح اسلامی را فراهم ساخت، بهگونهای که احمد بن حنبل میگوید: سه چیز اصل و واقعیّتی ندارد و یکی از آنها تفسیر است. [۴۵]
الاسرائیلیات و اثرها فی کتب التفسیر، ص۲۱۴.
۶.۲ - فساد و انحراف در عقاید مسلماناننقل عقاید باطل اسرائیلی و انتساب آن به پیامبر اسلام و دیگران باعث شد تا برخی از مذاهب اسلامی بدون تحقیق، این روایات را پذیرفته و آنها را بهصورت عقیده و مذهب خود برگزینند. عقیده به جسم بودن خداوند، معصوم نبودن پیامبران و... را میتوان رهآورد اینگونه روایات دانست. ۶.۳ - مشوّه کردن چهره اسلامورود اسرائیلیات به فرهنگ اسلامی باعث شد تا عدّهای اسلام را دینی خرافی جلوه دهند، و بگویند: اسلام میکوشد پیروانش را با تعالیم پوچ و واهی که با هیچ معیار عقلی سازگاری ندارد، سرگرم سازد، چنانکه برخی مستشرقان، بعضی ازاینروایات را از منابع اسلامی استخراج کرده و با ترویج آنها درصدد بدنام کردن اسلام و ضربه زدن به آن هستند. [۴۶]
الاسرائیلیات و اثرها فی کتب التفسیر، ص۳۸۶-۳۸۷.
۷ - حکم مراجعه به اهلکتابدرباره مراجعه به اهلکتاب دو دیدگاه کلّی جواز و عدم جواز بین مفسران وجود دارد؛ برخی از نویسندگان متأخّر [۴۷]
الاسرائیلیات فی التفسیر والحدیث، ص۶۴-۶۵.
که مراجعه به اهلکتاب را جایز میدانند، برای اثبات این نظریّه و توجیه رجوع برخی از صحابه به اهلکتاب، به ادلّهای از آیات، روایات و سیره صحابه استناد کردهاند.۷.۱ - ادلّهای از آیاتاز جمله قرآن در آیه ۹۴ سوره یونس پیامبر و مسلمانان را به مراجعه به اهلکتاب دعوت کرده است:«فَاِنکُنتَ فی شَکّ مِمّا اَنزَلنا اِلَیکَ فَسَلِ الَّذینَ یَقرَءونَ الکِتبَ مِن قَبلِکَ لَقَد جاءَکَ الحَقُّ مِن رَبِّکَ فَلا تَکونَنَّ مِنَ المُمتَرین». در آیهای دیگر، به مسلمانان میگوید:ازاهل ذکر که همان اهلکتاب هستند، بپرسید:«فَسَلوا اَهلَ الذِّکرِ اِن کُنتُم لاتَعلَمون». در آیه ۴۵ سوره زخرف میگوید:«وسَل مَن اَرسَلنا مِن قَبلِکَ مِن رُسُلِنا...». مقصود از کسانی که باید از آنان پرسیده شود امّتهای گذشته و عالمان دینی آنان هستند. [۵۱]
التفسیر والمفسرون، معرفت، ج۲، ص۸۹.
در آیاتی نیز به صراحت، پرسش از بنیاسرائیل به میان آمده است: «فَسَل بَنی اِسرءیلَ» آیات پیشین و آیات دیگری که در این زمینه وجود دارد، مراجعه به اهلکتاب را در مواردی که تحریف و تغییری در آن صورت نگرفته [۵۴]
الاسرائیلیات فیالتفسیر والحدیث، ص۶۳-۶۵.
[۵۵]
معرفت، محمدهادی، التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۹۰.
و موافق شریعت اسلام و عقل باشد، جایز شمرده است.۷.۲ - روایت اهلسنتاهلسنت روایتی از پیامبراکرم نقل کردهاند که فرمود: «حدثوا عن بنی اسرائیل و لا حرج= از بنیاسرائیل روایت کنید و مانعی ندارد». [۵۶]
مسند احمد، ج۳، ص۳۸۶.
[۵۷]
کنزالعمال، ج۱۰، ص۲۳۱.
این روایت نیز بر جواز مراجعه به اهلکتاب دلالت دارد؛ همچنین از اینکه برخی صحابه از جمله ابوهریره و ابنعبّاس به اهلکتاب تازه مسلمان مراجعه میکردند و در برخی از مسائل قرآنی از آنان میپرسیدند و عبداللّهبنعمروبنعاص در جنگ یرموک به دوبار شتر از کتب یهود دست یافت و از آنها روایت نقل کرد، میتوان جواز مراجعه به اهلکتاب را بهدستآورد. [۵۸]
معرفت، محمدهادی، التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۹۰-۹۱.
۷.۲.۱ - جوابدر پاسخ باید گفت حق این است که هیچیک از ادلّه ارائه شده نمیتواند مراجعه به اهلکتاب را در هیچ موردی (چه تفسیر و چه تاریخ انبیای پیشین) ثابت کند، زیرا مخاطب آیات مورد استناد، گرچه در ظاهر شخص پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و مسلمانان هستند؛ ولی مقصود اصلی، کافران و منافقانی هستند که در رسالت پیامبر شک دارند. دلیل این امر، صدر و ذیل آیه ۹۴ سوره یونس است:«فَاِن کُنتَ فی شَکّ مِمّا اَنزَلنا اِلَیکَ... فَلا تَکونَنَّ مِنَ المُمتَرین». مقصود از این دو جمله که بحث شک در رسالت در آن مطرح شده، بهطور یقین شخص پیامبر و مسلمانان معتقد نیست، بلکه مقصود کافران و منافقاناند که خداوند برای برطرف شدن این شک، آنان را به اهلکتاب که نبوّت پیامبر خاتم در کتب آنان موجود بود ارجاع داده است، چنان که مخاطب در آیات «فَسَلوا اَهلَ الذِّکرِ اِن کُنتُم لاتَعلَمون بِالبَیِّنتِ...» نیز ارشاد به اصل عقلایی رجوع بهکارشناسان و اهل خبره است و بر جواز رجوع به فرد یا گروهی خاص دلالت ندارد. بر فرض دلالت داشتن این آیات، در مقابل آنها آیاتی هست که اهلکتاب، به ویژه عالمان آنان را اهل تزویر، مکر و تحریف کتابهای آسمانی معرّفی کرده است: [۶۲]
التفسیر والمفسرون، معرفت، ج۲، ص۹۲.
«یَسمَعونَ کَلمَ اللّهِ ثُمَّ یُحَرِّفونَهُ مِن بَعدِ ما عَقَلوهُ...» در آیهای دیگر آنان را کسانی دانسته که مطالبی را از جانب خود نوشته و برای دستیابی به متاع دنیا آن را میان مردم منتشر میکنند:«فَوَیلٌ لِلَّذینَ یَکتُبونَ الکِتبَ بِاَیدیهِم ثُمَّ یَقولونَ هذا مِن عِندِ اللّهِ لِیَشتَروا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلاً» بر همین اساس، قرآن در آیاتی دیگر به صراحت مسلمانان را از مراجعه و پرسش از آنان درباره تاریخ گذشتگان منع کرده است:«قُلرَبّی اَعلَمُ بِعِدَّتِهِم ما یَعلَمُهُم اِلاّ قَلیلٌ فَلا تُمارِ فیهِم اِلاّ مِراءً ظهِرًا ولا تَستَفتِ فیهِم مِنهُم اَحَدا» ۷.۲.۲ - کنایه از زشتیها و فضاحتهای اهلکتابامّا حدیث «حدثوا عن بنیإسرائیل ولاحرج» نیز بر مدّعا دلالتی نداشته و کنایه از این است که شما در بیان زشتیها و فضاحتهای اهلکتاب در وسعت هستید و هرچه درباره آنان بگویید خلاف واقع نخواهد بود، زیرا رسوایی و پلیدی این قوم گستردهتر از آن است که در مورد آنان احتمال داده میشود. مؤیّد این مسئله روایت دیگری است که پیامبر فرمود:«تحدثوا عن بنیاسرائیل و لا حرج فإنکم لاتحدثون بشیء الاّ و قد کان فیهم أعجب= درباره بنیاسرائیل سخن بگویید و ایرادی ندارد، زیرا شما هیچ مطلبی درباره آنان نقل نمیکنید جز اینکه شگفتانگیزتر از آن میان آنان وجود دارد». [۶۶]
مسند احمد، ج۳، ص۳۸۶.
۷.۲.۳ - روایات دیگر پیامبرافزون بر این، روایات متعدّدی در منع از مراجعه به اهلکتاب از پیامبر و صحابه وارد شده است؛ ازجمله در روایتی نقل شده که پیامبر پس از مشاهده نسخهای از تورات در دست عمر، بهشدّت خشمناک شد و مسلمانان را از پرسش از اهلکتاب منع کرد. سپس فرمود:اگر موسی (علیهالسلام) نیز اکنون زنده بود برای او پیروی جز از دین من جایزنبود. [۶۷]
مسند احمد، ج۴، ص۳۷۶-۳۷۷.
[۶۸]
سنن الدارمی، ج۱، ص۱۱۵.
در روایتی دیگر، حضرت در برابر قرائت مطالبی از اهلکتاب به وسیله عمر فرمود:من برانگیخته شدم، درحالیکه آغازکننده و پایاندهنده بودم. به من کلمات مفید و بیشمار داده شده است. مبادا سخنان اهلکتاب شما را سرگرم سازد. [۶۹]
المصنف، ج۶، ص۱۱۲-۱۱۳.
[۷۰]
مجمعالزوائد، ج۱، ص۱۸۲.
۷.۲.۴ - تازهترین اخباراز ابنعبّاس نیز روایت شده که مسلمانان را از پرسش از اهلکتاب منع کرده و میگفت: چگونه به اهلکتاب مراجعه میکنید، درحالیکه کتاب فرود آمده بر رسولخدا تازهترین اخبار را دارد؟ افزون بر این، قرآن اهلکتاب را اهل تزویر و تحریف آیات الهی معرّفی کرده است. [۷۱]
صحیح البخاری، ج۳، ص۲۱۸.
[۷۲]
صحیح البخاری، ج۸، ص۲۶۱.
۷.۲.۵ - روایت ابنمسعوداز ابنمسعود نیز روایت شده: درباره هیچچیز، از اهلکتاب نپرسید، زیرا آنان هرگز شما را هدایت نخواهند کرد و اگر ناچار به این کار هستید، در آن خوب بنگرید و آنچه را موافق کتاب خداست پذیرفته، مخالف با کتاب خدا را دور افکنید. [۷۴]
تقییدالعلم، ص۵۳-۵۶.
۷.۳ - جلوگیری از وقوع فتنهبرخی از جمله ابنحجر روایات مانعه را مختص صدر اسلام دانسته که در آن زمان ، بهجهت نو پا بودن حکومت اسلامی و برای جلوگیری از وقوع فتنه ، از سوی پیامبر و صحابه صادر شده است؛ امّا زمانی که احتمال فتنه از بین رفت، به مسلمانان اجازه داده شد که به اهلکتاب مراجعه کنند. [۷۵]
فتح الباری، ج۶، ص۳۶۱.
۷.۳.۱ - جواب شبههدر پاسخ باید گفت همان علّتی که به سبب آن، مسلمانان صدر اسلام از مراجعه به اهلکتاب منع شدند، در عصرهای متأخّر نیز ممکن است وجود داشته باشد. در پاسخ به دلیل سوم که عمل صحابه از جمله ابنعبّاس بود، باید گفت عالمان از صحابه از مراجعه به اهلکتاب خودداری میکردند، زیرا آنان با وجود شخص پیامبر که منبع علوم اوّل و آخر بود و امیرمؤمنان که دروازه علم حضرت به شمار میرفت، نیازی به مراجعه به اهلکتاب و ابیبنکعب و امثال او نداشتند [۷۶]
معرفت، محمدهادی، التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۱۲۸.
و اینکه به ابنعبّاس نسبت دادهاند که به اهلکتاب مراجعه میکرده یا در منابع تفسیری، اسرائیلیات فراوانی از او نقل شده، اتّهام و جعلیّاتی است که با اهداف سیاسی از جمله مخدوش کردن خاندان نبوّت به واسطه انتساب ابنعبّاس به آن خاندان و تقرّب به دستگاه خلافت عبّاسی به وسیله نقل حدیث از بزرگ خاندان این سلسله و نیز سوء استفاده دیگر جاعلان حدیث از اعتبار و شخصیّت ابنعبّاس به او نسبت داده شدهاست. [۷۸]
نقشائمه در احیای دین، ج۱۲، ص۲۰.
نهایت چیزی که میتوان درباره ابنعبّاس پذیرفت، مراجعه محدود وی به اهلکتاب برای شناخت برخی از لغات عبرانی است؛ [۷۹]
معرفت، محمدهادی، التفسیر و المفسرون، ج۱، ص۲۵۲-۲۵۳.
امّا مراجعه دیگر صحابه همچون عبداللّهبنعمروبنعاص، عبداللّهبنعمر و ابوهریره و امثال آنان که بضاعت و سابقه علمی نداشتند، قابل انکار نیست، بلکه این افراد افزون بر مراجعه، خود از عوامل نفوذ و گسترش اسرائیلیات در فرهنگ اسلامی بودند؛ [۸۰]
معرفت، محمدهادی، التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۱۲۸.
امّا با وجود نهی پیامبر و دیگر صحابه بلند مرتبه حضرت، عمل این عدّه نمیتواند مجوّزی برای رجوع به اهلکتاب باشد.۸ - اقسام اسرائیلیاتاسرائیلیات به لحاظ محتوا، درستی و نادرستی و کیفیّت نقل ، به انواع متعدّدی تقسیم شده است که هر یک حکمی خاص دارد. ۸.۱ - تقسیمبندی ابنتیمیهابنتیمیه، این روایات را براساس صدق و کذب به سه دسته تقسیم میکند: ۱. روایاتی که درستی آنها معلوم است و شاهدی بر صدق آنها وجود دارد. ۲. روایاتی که نادرستی آنها معلوم است و شاهدی بر کذب آنها وجود دارد. ۳. روایاتی که بر درستی و نادرستی آنها دلیل وجود ندارد و اسلام درباره آنها سکوت کرده است. وی قسم اوّل را میپذیرد و قسم دوم را مردود شمرده، درباره قسم سوم میگوید:این روایات را نه میپذیریم و نه رد میکنیم؛ ولی نقل آنها برای استشهاد جایز است. [۸۱]
مقدمة فی اصول التفسیر، ص۹۸.
۸.۲ - تقسیمبندی ذهبیذهبی در تقسیمی این روایات را به صحیح ، ضعیف و موضوع تقسیم میکند و در تقسیمی دیگر میگوید:اسرائیلیات موافق با اسلام یا مخالف با آن است، یا اسلام درباره آن سکوت کرده است. وی در تقسیم سوم آورده است:این روایات یا به عقاید یا به احکام مربوط میشود، یا از قبیل موعظه و حوادث تاریخی است. [۸۲]
الاسرائیلیات فی التفسیر و الحدیث، ص۴۷۵۴.
سپس درباره این اقسام مینویسد:آنچه با شریعت اسلام موافقت دارد، پذیرفتنی و نقل آن جایز است و آنچه با شریعت اسلام مخالفت دارد، مردود و نقل آن حرام است و آنچه اسلام درباره آن سکوت کرده، نه قابل تصدیق و نه شایسته تکذیب است؛ امّا نقل آن اشکالی ندارد، زیرا غالب روایات این قسم به قصص و اخبار تاریخی مربوط میشود و با عقاید و احکام ارتباطی ندارد تا نقل آن جایز نباشد. [۸۳]
الاسرائیلیات فی التفسیر و الحدیث، ص۶۸.
۸.۳ - تقسیمبندی شفاهیتقسیم بهتری که میتوان در این باره مورد توجّه قرار داد، این است که روایات اسرائیلی، یا بهطور شفاهی نقل شده، چنانکه بیشتر منقولات کعبالاحبار، ابنمنبه، ابنسلام و امثال آنان چنین است، یا شفاهی نبوده، بلکه در کتابهای عهدین وجود دارد، چنانکه بیشتر آنچه از اهلبیت (علیهمالسلام) در مقام احتجاج اهلکتاب به آن استناد شده، از این قبیل است. بیشتر منقولات شفاهی اگر نگوییم همه آنها مطالبی ساختگی است که هیچ اصل و اساسی ندارد و منشأ آن، شایعات عوام و ساختگی است، بدین جهت نمیتوان آنها را پذیرفت. ۸.۴ - تقسیمبندی غیر شفاهیامّا قسم دوم به سه دسته تقسیم میشود:یا در اصول و فروع با شریعت اسلام موافق است که این قسم را میپذیریم؛ مانند آنچه در مزامیر آمده است:متوکّلان و امیدواران به پروردگار، وارث زمین خواهند شد، [۸۴]
کتاب مقدس، مزامیر، ۳۷:۹.
و قرآن این مطلب را تصدیق کرده است:«و لَقَد کَتَبنا فِی الزَّبورِ مِن بَعدِ الذِّکرِ اَنَّ الاَرضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّلِحون» یا با شریعت اسلام مخالف است که آن را ترک میکنیم؛ مانند آنچه در سفر خروج آمده که میگوید:هارون، خود گوسالهای را برای پرستش بنیاسرائیل ساخت؛ نه سامری . [۸۶]
کتاب مقدس، خروج ۳۲:۲۱۲۴.
این مطلب، با هدف خداوند از ارسال رسولان و آیات قرآن در تضادّ است [۸۷]
التفسیر والمفسرون، معرفت، ج۲، ص۱۳۴.
[۸۸]
معرفت، محمدهادی، التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۱۳۸-۱۴۰.
که میگوید:«فَکَذلِکَ اَلقَی السّامِریّ فَاَخرَجَ لَهُم عِجلاً جَسَدًا لَهُ خوارٌ فَقالوا هذا اِلهُکُم و اِلهُ موسی...» ۸.۴.۱ - احتیاطامّا آنچه را اسلام دربارهاش سکوت کرده، نه میپذیریم و نه رد میکنیم و شاید سخن پیامبر که فرمود:اهلکتاب را نه تصدیق کنید و نه تکذیب، [۹۰]
صحیح البخاری، ج۳، ص۲۱۷.
به همین قسم ناظر باشد، زیرا آنان حقّ و باطل را به هم آمیختهاند که اگر آنان را در این امور تصدیق کنیم، ممکن است باطل باشد و اگر تکذیب کنیم، ممکن است حق باشد، بنابراین، در اینگونه موارد، احتیاط و طبق قواعد نقل حدیث عمل میکنیم. [۹۱]
معرفت، محمدهادی، التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۱۴۱.
۹ - معروفترین چهرههای پدیدآورنده اسرائیلیاتافرادی که روایات اسرائیلی را پدید آورده یا به نشر و گسترش آن کمک کردهاند، فراواناند؛ امّا برخی در این زمینه، بیشترین نقش را ایفا کردهاند، بهگونهای که بیشتر روایات و افسانههای اسرائیلی موجود در کتابهای تفسیر، حدیث و تاریخ اسلامی به این گروه ختم میشود. این عدّه عبارتاند از: ۹.۱ - عبداللّه بن سلامحصین بن سلام بن حارث اسرائیلی از عالمان یهود و از قبیله خزرج است که هنگام ورود پیامبر به مدینه، اسلام آورد و حضرت، نام او را عبداللّه نهاد. عبداللّه همواره ادعا میکرد که عالمترین یهود بوده و درباره کتابهای پیشین از همگان آگاهتر است. او از کسانی بود که احادیث فراوانی را جعل کرد تا نظر عوام را به خود متوجه، و جایگاهش را میان آنان رفیع سازد. [۹۴]
معرفت، محمدهادی، التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۹۶.
از وی روایت شده که پیامبر به او اجازه داده یک شب قرآن و یک شب تورات بخواند.۹.۱.۱ - روایت ضعیفامّا ذهبی این روایت را به سبب وجود ابراهیم بن ابییحیی که فردی متروک الحدیث و متّهم است، ضعیف دانسته است. ۹.۱.۲ - وفاتاو در سال ۴۳ هجری و در زمان خلافت معاویه در مدینه درگذشت. ۹.۲ - کعبالاحبارابواسحاق کعب بن ماتع حمیری، معروف به کعب الاحبار از دانشمندان بزرگ یهود در یمن بود که در اوایل خلافت عمر به اسلام گروید و در سال ۳۴ هجری در شهر حمص درگذشت. [۹۹]
معرفت، محمدهادی، التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۹۷.
۹.۲.۱ - تکذیب کعبالاحبارصحابه از جمله عمر در آغاز برای اطّلاع از برخی معلومات به او مراجعه میکردند؛ امّا پس از مدّتی بر اثر نقل روایات دروغ به سخنان او با دیده تردید نگریسته، او را تکذیب کردند. [۱۰۰]
حلیةالاولیاء، ج۵، ص۴۲۶-۴۲۷.
[۱۰۲]
معرفت، محمدهادی، التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۹۸.
نیز روایت شده است که علی (علیهالسلام) او را دروغگو خواند. [۱۰۳]
شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۲۹۲.
۹.۲.۲ - تثبیت حکومت معاویهوی در زمان عثمان نیز به نقل اسرائیلیات پرداخت. سپس به شام رفت و جزو مشاوران معاویه و تحت حمایت او قرار گرفت و از طریق نقل روایات اسرائیلی و دروغ، پایههای حکومت وی را تثبیت کرد. روایات فراوانی که درباره فضیلت شام و ساکنان آن از وی نقل شده، مؤیّد این معناست. [۱۰۴]
اضواء علی السنة المحمدیه، ص۱۸۱.
این یهودی به ظاهر مسلمان، توانست به کمک برخی صحابه از جمله ابوهریره که بیشترین نقش را در نقل و گسترش روایات کعب برعهده داشت، خرافات و داستانهای دروغ و جعلی فراوانی را وارد معارف دینی مسلمانانکند. [۱۰۵]
اضواء علی السنة المحمدیه، ص۱۶۴.
۹.۳ - تمیم بن اوسالداریابورقیه تمیم بن اوس بن حارثه یا خارجه الداری از عالمان مسیحی است که در سال نهم هجری به مدینه آمد و اسلام را پذیرفت. وی راهب زمان خویش و عابد مردم فلسطین بود. [۱۰۷]
اضواء علی السنة المحمدیه، ص۱۸۲.
۹.۳.۱ - نخستین داستانسرااین کاهن مسیحی که پس از پذیرش اسلام، گرایشهای مسیحی خود را حفظ کرده بود، نخستین کسی است که داستانسرایی را در مسجد رواج داد و حتّی به اتفاق روایات، نخستین قصّهگو در اسلام است. [۱۰۸]
فجر الاسلام، ص۱۵۹.
وی از خلیفهدوم اجازه قصّهگویی خواست. عمر ابتدا ممانعت کرد. سپس به او اجازه داد تا پیش از نمازجمعه مردم را موعظه کند. این امر در زمان خلافت عثمان به هفتهای دوبار افزایش یافت. ۹.۳.۲ - حدیث جساسهمشهورترین حدیثی که از وی نقل شده، حدیث جساسه ( خبرچین ) است که مسلم آن را در صحیح خود نقل کرده است. [۱۱۱]
صحیح مسلم، ج۹، ص۴۱۲-۴۱۷.
این حدیث افزون بر ضعف سند ، از نظر محتوا نیز با معیارهای حدیث صحیح سازگاری ندارد. [۱۱۲]
معرفت، محمدهادی، التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۱۰۷.
۹.۱.۲ - وفاتاو در شام درگذشت و در «بیتجبرین» فلسطین دفن شد. ۹.۴ - وهب بن منبّهابوعبداللّه وهب بن منبه صنعانی. پدرش منبه از اهالی خراسان و از شهر هرات بود که کسرای ایران، او را اخراج کرد و به یمن فرستاد. [۱۱۴]
تهذیب التهذیب، ج۱۱، ص۱۴۸.
وهب از دانشمندان بزرگ اهلکتاب در یمن بود که در سال ۳۴ هجری متولّد شد. وی مورّخ بود و از علوم اهلکتاب بهره فراوان داشت. [۱۱۵]
تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۱۰۰-۱۰۱.
[۱۱۶]
الاعلام، ج۸، ص۱۲۵.
نقل شده که وی حدود ۷۰ و چند کتاب از کتابهای پیشینیان را خوانده است. [۱۱۷]
تهذیب التهذیب، ج۱۱، ص۱۴۷.
در روایتی، او عبداللّه بن سلام و کعبالاحبار را داناترین زمان خویش، و خود را داناتر از آن دو میدانست. [۱۱۸]
تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۱۰۱.
وی در پیدایش و نشر اندیشههای خرافی نقش بسزایی داشت، بهگونهای که محمد رشیدرضا او و کعبالاحبار را بدترین و ریاکارترین افراد در برابر مسلمانان دانسته و مینویسد:هیچ خرافهای در کتابهای تفسیری و تاریخی درباره آفرینش موجودات، پیامبران، امّتهای آنان و رستاخیز، به کتابهای تفسیر و تاریخاسلامی راه نیافت، جز آنکه این دو در آن نقش داشتند. [۱۱۹]
اضواء علیالسنة المحمدیه، ص۱۷۴.
وی در سال ۱۱۰ یا ۱۱۶ هجری بر اثر ضربات یوسف بن عمر، والی یمن و عراق درگذشت. [۱۲۰]
تهذیبالتهذیب، ج۱۱، ص۱۴۸.
[۱۲۱]
الاعلام، ج۸، ص۱۲۶.
[۱۲۲]
الاعلام، ج۸، ص۲۴۳.
۹.۵ - محمد بن کعب القرظیپدر وی از اسیران بنیقریظه واز فرزندان کاهنان یهود بود. وی در سال۴۰ هجری متولّد شد و در سال۱۱۷ هجری وفات یافت و از کسانی بود که در مساجد به قصّهگویی میپرداخت و افسانههایی را از کتابهای پیشینیان نقل میکرد و سرانجام درحالیکه در مسجد مشغول قصّهگویی بود، سقف مسجد فرو ریخت و به همراه گروهی دیگر جان سپرد. [۱۲۳]
تهذیب التهذیب، ج۹، ص۳۶۳-۳۶۴.
۹.۶ - عبداللّه بن عمرو بن عاصابومحمد عبداللّه بن عمرو بن عاص از قبیله قریش. وی پیش از پدرش اسلام آورد. ۷ سال پیش از هجرت متولّد شد و در سال ۶۵ هجری از دنیا رفت. [۱۲۶]
معرفت، محمدهادی، التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۱۱۰.
۹.۶.۱ - نشر اسرائیلیاتاو نخستین کسی بود که پس از وفات پیامبر، به نشر اسرائیلیات پرداخت. در جنگ یرموک به دو بار شتر از کتب یهود دست یافت و از آن، مطالب و داستانهایی نقل میکرد و عمل خود را با حدیثِ «حدثوا عن بنیإسرائیل و لا حرج» که از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نقل میکرد [۱۲۷]
صحیح البخاری، ج۴، ص۱۷۵.
[۱۲۹]
معرفت، محمدهادی، التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۱۱۰.
و روایت خود ساختهای که مدعی بود پیامبر در تعبیر خوابش به او اجازه قرائت تورات را داده بود، [۱۳۱]
مسند احمد، ج۲، ص۴۴۴.
[۱۳۲]
حلیةالاولیاء، ج۱، ص۳۵۷.
توجیه میکرد.۹.۷ - ابوهریرهنام ، اصل و نسب او بهطور دقیق روشن نیست و مورّخان در این جهت اختلاف دارند. [۱۳۳]
اضواء علی السنة المحمدیه، ص۱۹۶.
[۱۳۴]
معرفت، محمدهادی، التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۱۱۲.
حدود ۲۰ سال پیش از هجرت متولّد شد و در سال هفتم هجرت از یمن نزد پیامبر آمد و اسلام را پذیرفت. [۱۳۵]
الاعلام، ج۳، ص۳۰۸.
[۱۳۶]
حلیةالاولیاء، ج۱، ص۳۷۶.
[۱۳۷]
اسرائیلیات در تفاسیر، ص۱۴۱.
۹.۷.۱ - نخستین اتهاموی نخستین راوی است که در اسلام مورد اتّهام قرار گرفت و بسیاری از اصحاب از جمله عمر، عثمان، عایشه او را به دروغگویی متّهم کردند و علی (علیهالسلام) او را دروغگوترین مردم دانست. [۱۳۸]
اضواء علیالسنة المحمدیه، ص۲۰۰-۲۰۴.
وی روایاتی را از اهلکتاب گرفته و آن را به پیامبر و اصحاب نسبت میداد.۹.۷.۲ - تأثیرپذیری از کعبالاحباربه گفته برخی وی در میان صحابه، بیش از دیگران فریفته کعبالاحبار شده و به او اعتماد کرد. کعب با ذکاوت و حیلهگری، از سادگی ابوهریره بهره میبرد و هر خرافه و سخن باطلی را که میخواست وارد اعتقادات مسلمانان کند به او تلقین و برای تأکید بر این امر، خود روایت ابوهریره را تصدیق میکرد. [۱۳۹]
اضواء علیالسنة المحمدیه، ص۲۱۰.
[۱۴۰]
معرفت، محمدهادی، التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۱۱۶-۱۱۸.
ابوهریره افزون بر تأثیرپذیری از کعبالاحبار، از القائات وهب ابنمنبّه نیز متأثّر بوده است. [۱۴۱]
شیخ المضیره، ص۲۶۹.
۹.۷.۳ - والی مدینهدر اواخر عمر ، از سوی معاویه والی مدینه شد و در سال ۵۹ هجری و در۸۰ سالگی در قصر عقیق خود درگذشت و در قبرستان بقیع مدفون شد. [۱۴۲]
اضواء علی السنة المحمدیه، ص۲۱۸.
۹.۸ - ابنجریجابوخالد یا ابوالولید عبدالملک بن عبدالعزیز بن جریج. اصل وی رومی، و پیش از اسلام نصرانی مذهب بود. در سال ۸۰ هجری متولّد شد و در سال ۱۵۰ هجری وفات یافت. ۹.۸.۱ - محور نشر اسرائیلیاتذهبی وی را یکی از قطبهای نشر اسرائیلیات دانسته و مینویسد:او محور نشر اسرائیلیات در دوره تابعان است و هرگاه آیات مرتبط به نصارا را دنبال کنیم، میبینیم بیشترین روایاتی که طبری درباره نصارا آورده، در محور ابنجریج دور میزند؛ امّا این نظریّه پنداری بیجا و مبتنی بر حدس است که شاهدی بر صحّت آن وجود ندارد، بلکه شاهد نادرستی این مدعا، افسانههایی است که درباره مائده ( سفره ) آسمانی نازل بر حضرت عیسی (علیهالسلام) و حواریّون در جامعالبیان و الدرالمنثور آمده است که فقط دست وهببنمنبّه و کعبالاحبار در آنها دیده میشود و از ابنجریج خبری نیست؛ نیز صدها روایت اسرائیلی که ابوشهبه در کتاب الاسرائیلیات والموضوعات گرد آورده [۱۴۴]
الاسرائیلیات، ص۱۵۹-۳۰۵.
و در آن دستهای افرادی چون عبدالله بن سلام و تمیم داری و کعب و وهب و قرظی و ابوهریره بهطور فراگیر دیده میشود، و ابنجریج فقط در یک مورد (هنگام نجات بنیاسرائیل از وادی تیه) از ابنعبّاس نقلمیکند. [۱۴۵]
الاسرائیلیات، ص۲۰۶-۲۰۷.
۱۰ - اسرائیلیات و کتابهای تفسیربا آغاز عصر تدوین تفسیر، اسرائیلیات فراوانی که وارد حوزه فرهنگ اسلامی شده بود، به تفاسیر نیز راه یافت. مجموع تفاسیر تدوین شده را میتوان به لحاظ نقل و عدم نقل اسرائیلیات، کیفیّت نقل و نیز نقد این روایات به چند دسته تقسیم کرد: ۱۰.۱ - تقسیمبندی تفاسیر۱. تفاسیری که اسرائیلیات فراوانی را بدون سند و بدون اینکه به نقد یا ردّ آنها بپردازند، آوردهاند؛ مانند تفسیر مقاتل ابنسلیمان (م. ۱۵۰ق.) و الدرالمنثور سیوطی. [۱۴۶]
الاسرائیلیات و اثرها فی کتب التفسیر، ص۲۲۲.
[۱۴۷]
الاسرائیلیات و اثرها فی کتب التفسیر، ص۳۲۹.
۲تفاسیری که اسرائیلیات را با سند ذکر کرده و جز در مواردی اندک، به نقد آن نپرداختهاند؛ مانند جامعالبیان طبری. [۱۴۸]
الاسرائیلیات، ص۱۲۳.
[۱۴۹]
معرفت، محمدهادی، التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۳۱۳.
۳. تفاسیری که اسرائیلیات را با سند ذکر کرده و در بیشتر موارد به نقد و بررسی آنها پرداختهاند؛ مانند تفسیرالقرآن العظیم ابنکثیر. [۱۵۰]
معرفت، محمدهادی، التفسیر و المفسرون، ج۲، ص۳۴۰.
[۱۵۱]
الاسرائیلیات، ص۱۲۹.
۴. تفاسیری که اسرائیلیات را بدون سند نقل کرده و بیشتر به نقد آن پرداختهاند؛ مانند مجمعالبیان فی تفسیرالقرآن طبرسی و روضالجنان و روحالجنان ابوالفتوح رازی. [۱۵۲]
ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسير القرآن، ج۲، ص۸۲.
[۱۵۳]
طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۸، ص۷۳۶.
۵. تفاسیری که ضمن حمله شدید به اسرائیلیات و ناقلان آنها، خود در مواردی گرفتار این روایات شده و بدون نقد آنها را در تفاسیر خود آوردهاند؛ مانند الجامع لاحکام القرآن قرطبی و روحالمعانی فی تفسیرالقرآن آلوسی. [۱۵۴]
الاسرائیلیات، ص۱۳۷.
[۱۵۵]
الاسرائیلیات، ص۱۴۶.
۶. تفاسیری که از نقل اسرائیلیات احتراز و جز در موارد اندک همراه با نقد و ردّ آنها، از ذکر این روایات خودداری کردهاند؛ مانند المیزان فی تفسیرالقرآن [۱۵۶]
طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۴۶-۱۴۷.
[۱۵۸]
اسرائیلیات در تفاسیر، ص۲۰۸.
[۱۵۹]
اسرائیلیات در تفاسیر، ص۲۴۴.
طباطبایی که گاهی اسرائیلیات را با سند یا بدون سند و با ذکر منبع نقل کرده؛ امّا با معیارهای عرضه بر قرآن، سنّت و عقل به نقد این روایات میپردازد.۱۱ - فهرست منابعاثر التطور الفکری فیالتفسیر؛ الارشاد فی معرفة حججالله علی العباد، مفید؛ اسباب النزول، واحدی؛ اسدالغابة فی معرفة الصحابه؛ الاسرائیلیات فی التفسیر والحدیث؛ الاسرائیلیات و اثرها فی کتبالتفسیر؛ الاسرائیلیات و الموضوعات فی کتب التفسیر؛ اضواء علی السنة المحمدیه؛ الاعلام؛ بحوث فیالملل والنحل؛ پژوهشی در باب اسرائیلیات در تفاسیر قرآن؛ تذکرةالحفاظ؛ تفسیر القرآن العظیم، ابنکثیر؛ التفسیروالمفسرون، ذهبی؛ التفسیر والمفسرون فی ثوبهالقشیب، معرفت؛ تقیید العلم؛ تهذیب التهذیب؛ حلیةالاولیاء و طبقات الاصفیاء؛ دائرة المعارف فارسی؛ الدرالمنثور فیالتفسیر بالمأثور؛ سنن الدارمی؛ سیراعلامالنبلاء؛ شرح نهجالبلاغه، ابنابیالحدید؛ شیخالمضیرة ابوهریره؛ صحیح البخاری؛ صحیح مسلم با شرح سنوسی؛ فتحالباری شرح صحیح البخاری؛ فجرالاسلام؛ قاموس کتاب مقدس؛ کتاب الخصال؛ کتاب مقدس؛ کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال؛ مجمعالبیان فی تفسیر القرآن؛ مجمعالزوائد و منبعالفوائد؛ مروج الذهب و معادن الجوهر؛ مسند احمدبنحنبل؛ المصنف؛ مقدمةابنخلدون؛ مقدمة فی اصولالتفسیر؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ نقش ائمه (علیهمالسلام) در احیای دین. ۱۲ - پانویس
۱۳ - منبعدائرةالمعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «اِسرائیلیّات». |