حروفیهحروفیه، پیروان فضلاللّه نعیمی استرآبادی و جنبشی سیاسی ـ اجتماعی با عناصری از تصوف، باطنیگری، آموزشهای اسماعیلیان و غالیان در اواخر سده هشتم است. فهرست مندرجات۲ - بنیان گذار ۲.۱ - سیر زندگی ۲.۲ - آرا و عقاید ۳ - گسترش حروفیه ۴ - تبلیغ حروفیه توسط شاگردان ۴.۱ - در اصفهان ۴.۲ - در آذربایجان ۴.۳ - در آناطولی ۴.۴ - در جامعه عثمانی ۴.۵ - در زمان سلطان محمود ۵ - تاثیر حروفیه بر جامعه ۶ - شخصیتهای حروفی و آثارشان ۶.۱ - دختر فضل الله ۶.۲ - امیرسیدعلی ۶.۳ - میرشریف ۶.۴ - حمزه ۶.۵ - رفیعی ۶.۶ - عزالدین ۶.۷ - امیر غیاثالدین ۶.۸ - کمال هاشمی ۶.۹ - امیر سیداسحاق ۷ - تالیف واژهنامهها توسط حروفیان ۸ - اقوال و آرای حروفیه ۸.۱ - در مورد کلمه و حروف ۸.۲ - در مورد جهان ۸.۳ - در مورد حقائق و صور ۹ - بررسی اعتقادات حروفیه ۹.۱ - تقید به اعتقادات ۹.۲ - انکار اعتقادات ۹.۳ - نتیجه ۱۰ - حروفیان و تشیع ۱۱ - سرانجام ۱۲ - عناوین مرتبط ۱۳ - فهرست منابع ۱۴ - پانویس ۱۵ - منابع ۱ - وجه تسمیه حروفیهچون فضلاللّه برای حروف ویژگیهای اسرارآمیز قائل بود، به فضلاللّه حروفی مشهور شد و پیروانش به حروفیه شهرت یافتند. [۱]
صادقکیا، محمد، واژهنامه گرگانی، ج۱، ص۹، تهران ۱۳۳۰ش.
۲ - بنیان گذارفضل الله بن عبدالرحمن حسینی (نسب وی با ۲۲ واسطه به امیرالمومنین (علیهالسّلام) میرسید.) [۲]
دلفان، سیاوش، عالی قلندر و شاه فضل ولی، تهران، منشور امید، ۱۳۸۴ش، ص۱۷ - ۱۸.
متخلص به نعیمی (فضل در شعر تخلص نعیمی داشته و اشعارش از نظر فنی بی نقص است، اما در شاعری در حدی نیست که با بزرگانی چون حافظ و سعدی سنجیده شود) [۳]
گولپینارلی، عبدالباقی، فهرست متون حروفیه، ترجمه: توفیق ه. سبحانی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۷۴ش، ص۱۴.
در شروان (در قفقاز) یا استرآباد (گرگان) (البته برخی منکر آنند که فضل الله در استر آباد، که گرگان امروزی باشد، متولد شده است، بلکه محل تولد وی را دهی بنام آستاراباد در اطراف تبریز میدانند.) [۴]
گولپینارلی، عبدالباقی، فهرست متون حروفیه، ترجمه: توفیق ه. سبحانی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۷۴ش، ص۱۴.
در سال ۷۴۰ هـ ق، در یک خانواده (شیعی دوازده امامی) [۵]
قراگزلو، علی رضا، حروفیه، پیش درآمد نقطویه، مجله معارف، فروردین - تیر ۱۳۷۶، شماره ۴۰، ص۶۱.
صوفی مشرب متولد شد، پدر و جدش هر دو صوفی بودند. (گویا پدر وی قاضی نیز بوده است.) [۶]
دانشگاه کمبریج، تاریخ ایران دوره تیموریان، ترجمه: یعقوب آژند، تهران، جامی، دوم، ۱۳۸۲ش، ص۳۰۹.
مدت درازی در شروان سپری کرد و استرآباد وطن معنوی اوست که کتابهای نثر خود را به لهجه آن نگاشته و آن شهر را مقصود خدا از بلد امین در قرآن شمرده است. [۷]
الشیبی، مصطفی کامل، تشیع و تصوف، ترجمه: علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۵ش، چهارم، ص۱۶۹ - ۱۷۰.
۲.۱ - سیر زندگیسیر زندگی فضل الله و مراحلی را که وی طی آنها به طرح ادعاهایش پرداخت، میتوان اینگونه برشمرد: ۱- تعبیر خواب؛ فضل الله در ۱۵ سالگی شروع به تعبیر خواب و تاویل رویاها کرد، و بگونهای در میان مردم زندگی میکرد که به تقوا و پرهیزکاری شهرت یافت و مردم او را سید فضل الله حلال خور مینامیدند. در این مرحله از زندگی توانست شیفتگان و مریدانی به دور خود جمع کند. [۸]
الشیبی، مصطفی کامل، تشیع و تصوف، ترجمه: علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۵ش، چهارم، ص۱۷۰ - ۱۷۱.
۲- در آمیختن اندیشه مهدی گری با قطبیت صوفیان. [۱۰]
الشیبی، مصطفی کامل، تشیع و تصوف، ترجمه: علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۵ش، چهارم، ص۱۷۰.
۳- ادعای مهدویت در ۷۸۶ هـ ق و اخذ بیعت نهانی برای قیام مسلحانه. دعوت او در این دوره بر این پایه استوار بود که او همچون آدم و عیسی و محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خلیفه خداست و تمام آرمانهای صوفیانه و شیعیانه درباره نجات عالم بوسیله خون (قیام بالسیف)، در او جمع است و در عین حال مهدی و ختم الاولیاء و پیغمبر و (حتی) خداست. [۱۱]
الشیبی، مصطفی کامل، تشیع و تصوف، ترجمه: علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۵ش، چهارم، ص۱۷۱.
۴- اظهار علنی دعوت؛ با سفر به شهرهای اصفهان، دامغان، بروجرد، باکو، تبریز، حویزه و غیره... [۱۲]
الشیبی، مصطفی کامل، تشیع و تصوف، ترجمه: علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۵ش، چهارم، ص۱۷۱- ۱۷۲.
۵- تحت تعقیب قرار گرفتن از سوی حکومت؛ به دنبال آن وی به شروان گریخت و به میران شاه، فرزند تیمور که به فضل ایمان آورده بود، پناهنده شد اما میرانشاه، به دستور تیمور، او را در ۸۰۴ هـ ق، به دار آویخت و جنازهاش را آتش زد. [۱۳]
الشیبی، مصطفی کامل، تشیع و تصوف، ترجمه: علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۵ش، چهارم، ص۱۷۲ - ۱۷۳.
[۱۴]
دانشگاه کمبریج، تاریخ ایران دوره تیموریان، ترجمه: یعقوب آژند، تهران، جامی، دوم، ۱۳۸۲ش، ص۳۱۰.
ظاهرا فضل الله پیش بینی کرده بود که ظرف ۱۴ سال _ که این عدد نزد حروفیان عدد مقدسی است_ خواهد توانست بر دنیا سیادت یابد و میخواست این کرامتی برای او باشد؛ زیرا سال ۸۰۰ (از نظر حساب ابجد) برابر با ارزش عددی حرف «ض» از اسم او بود و به علاوه اینگونه مجدد اسلام در راس سده نهم هجری شمرده شود، ولی امور بر وفق نقشهای که او کشیده بود، جریان نیافت. پس از قتل او پیروانش همچون غالیان پیشین، او را خدا دانستند که با قدرت بر عالم حکومت میکند و نیز معتقد به رجعت او شدند. از فضل الله سه کتاب مقدس برای حروفیان برجا مانده، جاودان نامه (نو و قدیم)، محبت نامه و عرش نامه. کتب دیگری نیز از او باقی مانده که مقدس شمرده نشدهاند. [۱۵]
الشیبی، مصطفی کامل، تشیع و تصوف، ترجمه: علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۵ش، چهارم، ص۱۷۳- ۱۷۴.
۲.۲ - آرا و عقایدفضل الله حروفی با استفاده از اندیشههای بدعت آمیز همه فرقههای کهن اسلامی و شطحیات غریب صوفیانه و همچنین افکار مسیحی و یهودی، نظریه متکامل و نوینی بر پایه حروف و اعداد بنیان نهاد (و مدعی شد) که آن نظریه برای تفسیر سمبولهای دینی و فلسفی و طبیعی مناسب و قادر به پیشگویی است. [۱۶]
الشیبی، مصطفی کامل، تشیع و تصوف، ترجمه: علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۵ش، چهارم، ص۱۶۶.
پایه دعوی حروفی بر این است که شناخت خدا عبارت است از لفظ؛ زیرا خدا محسوس نیست و به همین لحاظ، ارتباط میان خالق و مخلوق جز از راه لفظ انجام نمیپذیرد. به عقیده حروفیان تعبیر معانی با حروف و اصوات در دو قالب ریخته میشود: یکی قالب عربی که قرآن بدان نازل شده و دارای ۲۸ حرف است و دوم قالب فارسی که دارای ۳۲ حرف است و همه حروف از روزگار آدم تاکنون را در بر میگیرد. بدین گونه، لغت فارسی مفسر لغت عربی و فضل الله تاویلگر قرآن میباشد و محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تنها برای بیان شریعت آمده و فضل الله برای روشن کردن حقیقت و اوست که آمده تا اسلام را تاویل کند و آن را به صورت یک دین جدید در جهان مستقر سازد. [۱۷]
الشیبی، مصطفی کامل، تشیع و تصوف، ترجمه: علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۵ش، چهارم، ص۱۹۹- ۲۱۴.
چون حروفیه فضل الله را به عنوان ظهور ذات حق میدانستند، در عبادات اسلامی هم تغییراتی داده بودند. در تکبیرها و شهادتها، در اذان و اقامه مثلا؛ «اشهد ان لااله الا فضل الله» میگفتند و نام فضل را اضافه میکردند. در وضو پس از آنکه عضوهای وضو را میشستند، به هنگام مسح اشعاری بفارسی میخواندند که درباره معتقدات حروفیه، بیست و هشت حرف و سی و دو حرف بود. در نماز بعد از سوره، برای تکمیل سی و دو حرف، از کتاب عرش نامه ابیاتی میخواندند. در رکوع و سجود ذکرشان: «سبحان ربی الفضل الاعلی و بحمده» و «سبحان ربی الفضل العظیم و بحمده» بود. در تحیت، تشهد و سلام، نام فضل و جانشیناش را میگفتند. حج آنان در آلنجق (قلعهای در نخجوان) یعنی در محل قتل فضل، که به آن مقتل گاه میگفتند برپا میشد، در آنجا احرام بسته و هفت بار طواف میکردند (و احتمالا قبله شان هم آنجا بوده است) و بر قلعه سنجریه که میرانشاه – که به آن ماران شاه میگفتند- ساخته یا تعمیرش کرده، به نشانه رمی شیطان، سنگ میانداختند. [۱۸]
گولپینارلی، عبدالباقی، فهرست متون حروفیه، ترجمه: توفیق ه. سبحانی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۷۴ش، ص۳۰.
با توجه به آنکه فضل الله خود را مسیح و مهدی موعود نیز معرفی میکرد، [۱۹]
الشیبی، مصطفی کامل، تشیع و تصوف، ترجمه: علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۵ش، چهارم، ص۱۷۱.
[۲۰]
الشیبی، مصطفی کامل، تشیع و تصوف، ترجمه: علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۵ش، چهارم، ص۲۰۷.
که وظیفهاش برقراری قسط و عدل و مبارزه با ظلم و جور است، از نظر سیاسی؛ هدف اصلی حروفیه مبارزه با حکومت تیموری (به عنوان سمبل ظلم و ستم در زمان فضل الله) بود. از نظر اقتصادی – اجتماعی؛ حروفیه برابری و مساوات و رفع هرگونه ظلم و ستم را تاکید و تبلیغ میکردند. از نظر فلسفی نیز؛ هسته مرکزی عقاید حروفیه، انسان، در گرایش و رویکرد طبیعی و عقلانی او بود. انسان معیار همه چیز بود. زندگی و هرگونه تفکر فلسفی باید بر محور انسان و بر اساس شناخت نیروهای خلاق انسان بچرخد. [۲۱]
میرفطرس، علی، جنبش حروفیه و نهضت پسیخانیان، تهران، بامداد، بی تا، ص۳۷ - ۳۸.
۳ - گسترش حروفیهاین مکتب در ایران و عثمانی و مصر پیروان فراوانی یافت [۲۲]
گولپینارلی، عبدالباقی، فهرست متون حروفیه، ج۱، ص۳۶، ترجمه ه سبحانی، تهران ۱۳۷۴ش.
ولی در خلال قرنها، پیروانش به اتهام داشتن عقاید بدعتآمیز، در این ممالک سرکوب و قتلعام شدند.پس از قتل فضلاللّه به فرمان تیمور، بنابه وصیت فضلاللّه، هوادارانش در اطراف و اکناف پراکنده شدند و پنهانی به نشر افکار حروفیگری پرداختند. [۲۳]
عسقلانی، ابنحجر، إنباء الغمر بأبناء العمر، ج۵، ص۴۶، حیدرآباد، دکن ۱۳۸۷ـ۱۳۹۶/ ۱۹۶۷ـ۱۹۷۶.
۴ - تبلیغ حروفیه توسط شاگردانیکی از پیروان او، به نام نسیمالدین یا نسیمی شاعر، در ۸۲۱ در حلب به ترویج این افکار پرداخت و طرفداران بسیار یافت، اما به فتوای علمای حلب، وی را با شکنجه بسیار کشتند. [۲۴]
عسقلانی، ابنحجر، إنباء الغمر بأبناء العمر، ج۵، ص۴۶ـ۴۷، حیدرآباد، دکن ۱۳۸۷ـ۱۳۹۶/ ۱۹۶۷ـ۱۹۷۶.
[۲۵]
سخاوی، محمدبن عبدالرحمان، الضوء اللامع لاهل القرن التاسع، ج۶، ص۱۷۳، قاهره:دارالکتابالاسلامی، (بیتا).
در همین ایام، در زمان شاهرخمیرزا (حک: ۸۰۷ـ۸۵۰)، نیز چون پیروان حروفیه در ماوراءالنهر در میان برخی طوایف، مانند طایفه جغتایی، طرفدارانی یافتند، شاهرخ دستور داد آنان را از قلمروش بیرون کنند و چون بر این امر پافشاری کرد آنان هم در مقام کشتن او بر آمدند. [۲۶]
عسقلانی، ابنحجر، إنباء الغمر بأبناء العمر، ج۵، ص۴۷، پانویس ۱، حیدرآباد، دکن ۱۳۸۷ـ۱۳۹۶/ ۱۹۶۷ـ۱۹۷۶.
[۲۷]
سخاوی، محمدبن عبدالرحمان، الضوء اللامع لاهل القرن التاسع، ج۶، ص۱۷۴، قاهره:دارالکتابالاسلامی، (بیتا).
در سال ۸۳۰، پس از نماز جمعه، در مسجد هرات یکی از مریدان فضلاللّه، به نام احمد لُر، کاردی در شکم شاهرخ فرو کرد، اما بعد یکی از نگهبانان، احمد لر را کشت و شاهرخ نیز درمان شد. بایسنغر میرزا ، فرزند شاهرخ، به تفحص درباره کسانی پرداخت که به حجره احمدلر رفت و آمد میکردند. در این ماجرا خواجه عضدالدین، نواده دختری فضلاللّه، همراه با جمعی که متهم به دوستی با احمد لر بودند، کشته و سوزانده شدند. علاوه بر این، وقتی به بایسنغر میرزا خبر رسید که احمد لر گاهی ملازم قاسم انوار بوده است، دستور داد تا قاسم انوار از خراسان برود و او به ناچار آنجا را ترک کرد. [۲۸]
خوافی، احمدبن محمد، مجمل فصیحی، ج۳، ص۱۱۱۴، چاپ محسن ناجی نصرآبادی، تهران ۱۳۸۶ش.
[۲۹]
خواندمیر، غیاثالدین بن همام، روضةالصفا، ج۳، ص۶۱۵ـ۶۱۷.
از دیگر کسانی که در این ماجرا در معرض اتهام قرار گرفتند، صائنالدین علی ترکه اصفهانی بود. وی را نیز دستگیر کردند و نخست به کردستان و سپس به تبریز و گیلان و نطنز فرستادند تا سرانجام در ۸۳۵ یا ۸۳۶ درگذشت. امیر نوراللّه (نوه فضلاللّه) و امیر غیاثالدین (مؤلف استوانامه) نیز بازداشت و پس از محاکمه طولانی آزاد شدند. [۳۱]
گولپینارلی، عبدالباقی، فهرست متون حروفیه، ج۱، ص۳۰، ترجمه ه سبحانی، تهران ۱۳۷۴ش.
۴.۱ - در اصفهاندر اصفهان در ۸۳۴، حروفیان به رهبری شخصی به نام حاجی سرخ، قیام کردند و دو پسر عبدالصمد را، که از امرای شاهرخ بودند، کشتند ولی سرانجام شکست خوردند و خود کشته شدند. [۳۲]
روملو، حسن، احسنالتواریخ، ج۱، ص۳۰۳ـ۳۰۴، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۸۴ش.
۴.۲ - در آذربایجاندر قرن نهم نیز در آذربایجان، در زمان استیلای جهانشاه قراقوینلو ، حروفیان عقاید خود را آشکار میکردند و با شاه هم مراوده داشتند. این گروه را شخصی به نام یوسف، همراه با دختر فضلاللّه ملقب به «کلمة اللّه هی العلیا»، مادر خواجه عضدالدین، رهبری میکرد. تبلیغات آنان گویا جهانشاه را نیز به آنان متمایل کرده بود. اما سرانجام با فتوای علما، از جمله نجمالدین اسکویی (متوفی ۸۷۹)، جهانشاه مجبور شد فرمان کشتن و سوزاندن این دو و پانصد تن از حروفیان را بدهد. [۳۳]
ابنکربلائی، حسین، روضاتالجنان و جناتالجنان، ج۱، ص۴۷۸ـ ۴۸۰، چاپ جعفر سلطانالقرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.
[۳۵]
تربیت، محمدعلی، دانشمندان آذربایجان، ج۱، ص۳۸۸، تهران ۱۳۱۴ش.
۴.۳ - در آناطولیدر همین قرن یکی از خلفای فضلاللّه، ملقب به علیّالاعلی، به شام و آناطولی سفر کرد و به تبلیغ عقاید حروفیه پرداخت. [۳۶]
گولپینارلی، عبدالباقی، فهرست متون حروفیه، ج۱، ص۳۱ـ۳۲، ترجمه ه سبحانی، تهران ۱۳۷۴ش.
وی سرانجام به قِرشهر آناطولی رفت و در خانقاه حاجی بکتاش ولی مقیم شد و پس از مدتی توجه ساکنان خانقاه را به خود جلب کرد و نهانی به تعلیم کتاب جاوداننامه اثر فضلاللّه پرداخت. وی برای اینکه رموز و حقایق کتاب جاوداننامه فهم شود، کتابی به نام مفتاحالحیات تألیف کرد. او مدعی بود که این تعالیم اسرار و رازهای حاجی بکتاش است. گفته میشود که به تدریج از همین راه بود که تعالیم حروفیه، به جای تعالیم بکتاشیه ، ترویج شد و بدینترتیب حروفیان برای در امان ماندن از تعدیات مخالفان، خود را بکتاشی وانمود کردند. اما با همه احتیاطی که میکردند، بارها در آن خطه گرفتار عقابهای شدید شدند. [۳۷]
ادوارد گرانویل براون، تاریخ ادبی ایران، ج۳، ص۶۶۰، ج ۳: از سعدی تا جامی، ترجمه و حواشی علیاصغر حکمت، تهران ۱۳۵۷ش.
[۳۸]
تربیت، محمدعلی، انشمندان آذربایجان، ج۱، ص۳۸۷، تهران ۱۳۱۴ش.
از جمله در زمان سلطان محمد فاتح این عده سعی داشتند از یکسو در بین سپاه ینیچری طرفدار جمع کنند و از سوی دیگر پادشاه را تحتتأثیر قرار دهند؛ حتی یکی از حروفیه نزد سلطان رفت و پارهای از تعالیم خود را برای او اظهار کرد تا آنکه سلطان به او متمایل شد و او را با پیروانش در قصر پناه داد. این امر موجب رنجش وزیر وی، محمودپاشا، شد. وی این مطلب را با فخرالدین عجمی (متوفی ۸۶۵)، از شاگردان میرسید شریف جرجانی، در میان گذاشت. سرانجام، به کمک عجمی، همه حروفیه دستگیر و به فتوای او واجبالقتل شدند. سلطان هم ناچار سکوت کرد و در نتیجه، همه حروفیه در مصلای شهر سوزانده شدند. [۳۹]
طاشکوپریزاده، احمدبن مصطفی، الشقائق النعمانیة فی علماءالدولة العثمانیة، ج۱، ص۳۸۳۹، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
۴.۴ - در جامعه عثمانیدر دوره سلیمان قانونی نیز حروفیان را از قلمرو عثمانیان تبعید کردند. [۴۰]
گولپینارلی، عبدالباقی، فهرست متون حروفیه، ج۱، ص۳۳، ترجمه ه سبحانی، تهران ۱۳۷۴ش.
با این حال، حروفیان در سدههای دهم و یازدهم به نفوذ خود در جامعه عثمانی ادامه دادند؛ البته فرمانهایی نیز برای تعقیب و دستگیری و اعدام حروفیان در مناطق گوناگون آناطولی و روم ایلی صادر میشد. مثلاً در ۹۸۰ فرمانی صادر شد که به موجب آن شماری از حروفیان در رومایلی دستگیر و دو تن از آنان کشته شدند. [۴۱]
گولپینارلی، عبدالباقی، فهرست متون حروفیه، ج۱، ص۳۲، ترجمه ه سبحانی، تهران ۱۳۷۴ش.
[۴۲]
گولپینارلی، عبدالباقی، فهرست متون حروفیه، ج۱، ص۳۶ـ۳۷، ترجمه ه سبحانی، تهران ۱۳۷۴ش.
۴.۵ - در زمان سلطان محموددر ۱۲۴۰، در زمان سلطان محمود ، نیز بسیاری از حروفیان و بکتاشیان کشته شدند و خانقاههای حروفی ـ بکتاشی را ویران و اموالشان را به نقشبندیان واگذار کردند. از آن پس، بسیاری از مشایخ آنان که جان سالم به در برده بودند در سلک درویشان نقشبندیه، قادریه، رفاعیه و سعدیه درآمدند و در این خانقاهها، با حزم و احتیاط، محرمانه به نشر عقاید خود پرداختند. [۴۳]
ادوارد گرانویل براون، تاریخ ادبی ایران، ج۳، ص۶۶۰ـ۶۶۱، ج ۳: از سعدی تا جامی، ترجمه و حواشی علیاصغر حکمت، تهران ۱۳۵۷ش.
۵ - تاثیر حروفیه بر جامعهحروفیان بر فرهنگ و هنر و اوضاع اجتماعی و سیاسی عثمانیان تأثیر عمیقی گذاشتند و به ویژه در بین مردم سرزمینهای بالکان، که تازه مسلمان شده بودند، طرفدارانی یافتند. برخی دولتمردان و شاعران عثمانی از این نهضت تأثیر گرفتند، از جمله شاعرانی چون ساری عبداللّه چلبی، تمنایی و محییالدین ابدال و شاعر و مورخ علی مصطفیافندی گلیبولیلی. در ایران نیز کشتار حروفیه این مکتب را بهکلی نابود نکرد، بلکه در لرستان و غرب ایران، با تغییر شکلی در اصول عقاید، در فرقه نقطویه و اهلِ حق به حیات خود ادامه داد. [۴۴]
خیاوی، روشن، حروفیه، ج۱، ص۲۳۹ـ۲۴۳، تحقیق در تاریخ و آراء و عقاید، تهران ۱۳۷۹ش.
۶ - شخصیتهای حروفی و آثارشان۶.۱ - دختر فضل اللهکلمة اللّه هیالعلیا، دختر فضلاللّه، که اشعار عرفانی میسرود [۴۵]
حشریتبریزی، محمدامین، روضه اطهار: مزارات متبرکه و محلات قدیمی تبریز و توابع، ج۱، ص۷۴، چاپ عزیز دولتآبادی، تبریز ۱۳۷۱ش.
و بر طبق وصیتنامه فضلاللّه، جانشین وی دانسته شده است. [۴۶]
سید اسحاق، محرمنامه، ج۱، ص۲۳، در مجموعه رسائل حروفیه، همان.
[۴۷]
صادقکیا، محمد، واژهنامه گرگانی، ج۱، ص۱۰، پانویس ۲، تهران ۱۳۳۰ش.
حشریتبریزی در روضه اطهار [۴۸]
حشریتبریزی، محمدامین، روضه اطهار: مزارات متبرکه و محلات قدیمی تبریز و توابع، ج۱، ص۷۴، چاپ عزیز دولتآبادی، تبریز ۱۳۷۱ش.
وی را همسر یکی از مجذوبان، به نام پیر ترابی، دانسته است. ۶.۲ - امیرسیدعلیامیرسیدعلی، ملقب به علیالعالیالاعلی یا علیّ الاعلی (متوفی ۸۲۲)، شاگرد و مهمترین خلیفه فضلاللّه، که در نوزده سالگی در اصفهان با فضلاللّه ملاقات کرد و جاوداننامه او را به نظم درآورد. او منظومهای نیز به نام قیامتنامه به فارسی دارد که در آن ماجرای قتل فضلاللّه را وصف کرده است. [۵۰]
گولپینارلی، عبدالباقی، فهرست متون حروفیه، ج۱، ص۳ـ۴، ترجمه ه سبحانی، تهران ۱۳۷۴ش.
[۵۱]
گولپینارلی، عبدالباقی، فهرست متون حروفیه، ج۱، ص۲۸، ترجمه ه سبحانی، تهران ۱۳۷۴ش.
[۵۲]
تربیت، محمدعلی، دانشمندان آذربایجان، ج۱، ص۳۸۷، تهران ۱۳۱۴ش.
گفته شده است که وی عقاید حروفیه را در قلمرو عثمانیان منتشر ساخت. [۵۳]
ادوارد گرانویل براون، تاریخ ادبی ایران، ج۳، ص۶۶۰، ج ۳: از سعدی تا جامی، ترجمه و حواشی علیاصغر حکمت، تهران ۱۳۵۷ش.
[۵۴]
گولپینارلی، عبدالباقی، فهرست متون حروفیه، ج۱، ص۳۲، ترجمه ه سبحانی، تهران ۱۳۷۴ش.
۶.۳ - میرشریفمیرشریف (متوفی ۱۰۵۹)، از خلفای فضلاللّه و مؤلف کتابی به فارسی به نام بیانالواقع، که در آن اسامی خلفای فضلاللّه را یاد کرده است. [۵۵]
صادقکیا، محمد، واژهنامه گرگانی، ج۱، ص۳۰۰، پانویس ۱، تهران ۱۳۳۰ش.
[۵۶]
گولپینارلی، عبدالباقی، فهرست متون حروفیه، ج۱، ص۱۶، ترجمه ه سبحانی، تهران ۱۳۷۴ش.
نسخهای از این کتاب در کتابخانه ملی ملک موجود است. [۵۷]
ایرج افشار و محمدتقی دانشپژوه، فهرست کتابهای خطی کتابخانه ملی ملک، ج۷، ص۴۳۸، تهران ۱۳۵۲ش ـ.
از دیگر آثار او حجنامه، محشرنامه، اسم و مسمی است. [۵۸]
گولپینارلی، عبدالباقی، فهرست متون حروفیه، ج۱، ص۲۸، ترجمه ه سبحانی، تهران ۱۳۷۴ش.
۶.۴ - حمزهحمزه (متوفی ۱۰۳۳)، که با چند واسطه خلیفه میرفاضلی بوده و میرفاضلی خود خلیفه علیالاعلی بوده است. وی بر جاوداننامه شرحهایی به صورت حاشیه نوشته است. خلیفه حمزه، محمد اشقورت دده، نیز آثار مهمی درباره عقاید حروفیه دارد که از جمله آنها صلاتنامه است. [۵۹]
گولپینارلی، عبدالباقی، فهرست متون حروفیه، ج۱، ص۱۶ـ۱۷، ترجمه ه سبحانی، تهران ۱۳۷۴ش.
۶.۵ - رفیعیرفیعی، شاعر ترک، از شاگردان و خلفای نسیمی. [۶۰]
گولپینارلی، عبدالباقی، فهرست متون حروفیه، ج۱، ص۲۸، ترجمه ه سبحانی، تهران ۱۳۷۴ش.
[۶۱]
گولپینارلی، عبدالباقی، فهرست متون حروفیه، ترجمه ه سبحانی، تهران ۱۳۷۴ش.
۶.۶ - عزالدینعزالدین عبدالمجید بن فرشته اوغلی، از حروفیان قرن نهم، که آخرتنامه و عشقنامه را نوشت و خوابنامه فضلاللّه را به ترکی ترجمه کرد. [۶۲]
گولپینارلی، عبدالباقی، فهرست متون حروفیه، ج۱، ص۲۸، ترجمه ه سبحانی، تهران ۱۳۷۴ش.
[۶۳]
گولپینارلی، عبدالباقی، فهرست متون حروفیه، ترجمه ه سبحانی، تهران ۱۳۷۴ش.
عشقنامه را جاودان یا جاودان صغیر نیز نامیدهاند. [۶۴]
گولپینارلی، عبدالباقی، فهرست متون حروفیه، ج۱، ص۱۴، ترجمه ه سبحانی، تهران ۱۳۷۴ش.
در ۱۲۸۸ بکتاشیها این کتاب را چاپ کردند. [۶۵]
ادوارد گرانویل براون، تاریخ ادبی ایران، ج۳، ص۵۱۷، ج ۳: از سعدی تا جامی، ترجمه و حواشی علیاصغر حکمت، تهران ۱۳۵۷ش.
وی کتاب دیگرش، هدایتنامه، را تحتتأثیر محبتنامه فضلاللّه تألیف کرد. [۶۶]
گولپینارلی، عبدالباقی، فهرست متون حروفیه، ج۱، ص۱۵، ترجمه ه سبحانی، تهران ۱۳۷۴ش.
۶.۷ - امیر غیاثالدینامیر غیاثالدین محمدبن حسینبن محمد خراسانی استرآبادی، خواهرزاده علیالاعلی، که احتمالاً از خلفای او بوده است. او مثنوی فارسی استوانامه را در ۸۳۶ در اصفهان نوشت. موضوع مثنوی استوانامه، رفتن اسکندر به طلب آب حیات است. [۶۷]
گولپینارلی، عبدالباقی، فهرست متون حروفیه، ج۱، ص۱۷، ترجمه ه سبحانی، تهران ۱۳۷۴ش.
[۶۸]
ادوارد گرانویل براون، تاریخ ادبی ایران، ج۳، ص۵۲۰، ج ۳: از سعدی تا جامی، ترجمه و حواشی علیاصغر حکمت، تهران ۱۳۵۷ش.
[۶۹]
دانش پژوه، محمدتقی، فهرست میکرو فیلمهای کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، ج۱، ص۵۶۲، ج ۱، تهران ۱۳۴۸ش.
یک نسخه از این کتاب در کتابخانه ملی ملک وجود دارد. [۷۰]
ایرج افشار و محمدتقی دانشپژوه، فهرست کتابهای خطی کتابخانه ملی ملک، ج۲، ص۲۳، تهران ۱۳۵۲ش ـ.
۶.۸ - کمال هاشمیکمال هاشمی، یا کمالالدین هاشمی، هاشمیه، احتمالا همان کسی است که دست نوشتههای جاوداننامه را بازنویسی و تدوین کرده است. [۷۱]
گولپینارلی، عبدالباقی، فهرست متون حروفیه، ج۱، ص۱۸، ترجمه ه سبحانی، تهران ۱۳۷۴ش.
[۷۲]
صادقکیا، محمد، واژهنامه گرگانی، ج۱، ص۳۰۲، تهران ۱۳۳۰ش.
۶.۹ - امیر سیداسحاقامیر سیداسحاق، خلیفه دیگر فضلاللّه و همشهری او، آثاری مانند اشارتنامه، ترابنامه و خوابنامه دارد. [۷۳]
گولپینارلی، عبدالباقی، فهرست متون حروفیه، ج۱، ص۲۸، ترجمه ه سبحانی، تهران ۱۳۷۴ش.
محرمنامه، از دیگر آثار وی، در ۱۳۲۷/ ۱۹۰۹ در لیدن چاپ شد. در کتاب محرمنامه بسیاری از اصول عقاید حروفیان تشریح شدهاست. [۷۴]
صادقکیا، محمد، واژهنامه گرگانی، ج۱، ص۳۷، تهران ۱۳۳۰ش.
[۷۵]
گولپینارلی، عبدالباقی، فهرست متون حروفیه، ج۱، ص۳۱ـ۳۷، ترجمه ه سبحانی، تهران ۱۳۷۴ش.
۷ - تالیف واژهنامهها توسط حروفیانحروفیان برای فهمیدن کتابهای فضلاللّه، واژهنامهای از واژههای گرگانیِ آثار او درست کرده بودند که زمان تألیف و مؤلف آنها معلوم نیست. یکی از این کتابها لغت استرآبادی نام دارد. [۷۶]
صادقکیا، محمد، واژهنامه گرگانی، ج۱، ص۳۸، تهران ۱۳۳۰ش.
صادق کیا نیز در کتاب خود [۷۷]
صادقکیا، محمد، واژهنامه گرگانی، ج۱، ص۴۸ـ۲۰۹، تهران ۱۳۳۰ش.
واژههای گرگانی را که در برخی رسایل حروفیه آمده، گردآورده و معنای آنها را نوشته است.گفتنی است که فضل اللّه و پیروان او، به جای پارهای از واژههای فارسی یا عربی، گاهی یک یا چند حرف از آنها را مینوشتند و برای بازشناختن آنها از واژههای درست و کامل، بر روی آنها مد یا خطی میکشیدند. این کوتاهنویسی، که به چند صورت نوشته میشود، گاه خواندن نوشتههای حروفیان را دشوارتر میکند؛ از اینرو، آنان جزوهای در اینباره به نام مفتاح حروف جاودان یا مفتاح کتب حروفیان یا مفتاحالحیات نوشتهاند. [۷۸]
گولپینارلی، عبدالباقی، فهرست متون حروفیه، ص ۱۴۳ـ۱۴۴.
[۷۹]
صادقکیا، محمد، واژهنامه گرگانی، ج۱، ص۳۹، تهران ۱۳۳۰ش.
مخالفان حروفیه نیز ردیههایی نوشتهاند، از جمله اسحاقافندی در ۱۲۸۸ کشفالاسرار و دفعالاشرار را به ترکی نوشت. این ردیه در ۱۲۹۱ چاپ شد. [۸۰]
ادوارد گرانویل براون، تاریخ ادبی ایران، ج۳، ص۶۵۹، ج ۳: از سعدی تا جامی، ترجمه و حواشی علیاصغر حکمت، تهران ۱۳۵۷ش.
۸ - اقوال و آرای حروفیه۸.۱ - در مورد کلمه و حروفحروفیه برای کلمه و حروف و اصوات با استفاده از حساب جمل خواص عجیبی قائلاند و برخی آیات و معارف دینی را از همین راه تأویل و تفسیر میکنند، از جمله میگویند گزاره دستِ قدرتِ حق در همه اشیا وجود دارد، به این معنا نیست که خداوند دست دارد؛ خداوند از داشتن دست و پا منزه است، اما راز این کلمات از طریق حساب جمل به دست میآید: «ید» به حروف ابجد ۱۴ و یدَین ۲۸ میشود؛ پس با همین ۲۸ حرف، که در کلام عرب متداول است، حقْ دستِ قدرتِ خود را در همه اشیا نهاد. [۸۱]
هوار، کلمان، اسکندرنامه، در مجموعه رسائل حروفیه، ج۱، ص۱۱۱، چاپ کلمان هوار، لیدن: بریل، ۱۳۲۷/۱۹۰۹، چاپ افست تهران ۱۳۶۰ش.
به نظر آنان کلمات وسیله خلق عالم هستند. بنابراین، واژههایی که برای نامیدن اشیا به کار میبریم، کلماتی اعتباری برای نامیدن اشیا نیستند، بلکه کلام حق و ماهیت خود اشیا هستند، پس اسماء عین مسمی خواهند بود و ۳۲ حرف الفبای فارسی نیز اجزای همه اسماء را تشکیل دادهاند. انسان با شناختن همین اسماء، که عین مسمی هستند، به معلمی فرشتگان و جانشینی حق نایل شده است. [۸۲]
هوار، کلمان، اسکندرنامه، در مجموعه رسائل حروفیه، ج۱، ص۱۱۴ـ۱۱۵، چاپ کلمان هوار، لیدن: بریل، ۱۳۲۷/۱۹۰۹، چاپ افست تهران ۱۳۶۰ش.
از نظر آنان، بعضی از این ۳۲ حرف در هریک از کتابهای آسمانی مذکور است؛ در تورات ۲۲ حرف، در انجیل ۲۴ و در قرآن ۲۸ حرف. [۸۳]
هوار، کلمان، هدایتنامه، در مجموعه رسائل حروفیه، ج۱، ص۲.
اما از ۲۸ حرفی که در قرآن هست، چهارده حرف (حروف مقطعه) شرافت دارد. این چهارده حرف امّ الکتاب و آیات محکمات است. از تلفظ این چهارده حرف، سه حرف دیگر (ف، د، و) نیز ظاهر میشود و یازده حرف دیگر نیز از همان چهارده حرف به دست میآید، که تعبیر «اُخَرُ متشابهات» ناظر به همین نکته است. [۸۴]
هوار، کلمان، هدایتنامه، در مجموعه رسائل حروفیه، ج۱، ص۳ـ۴.
آن چهار حرفی که در قرآن نیامده است (پ، چ، ژ، گ)، با همین شکل ده حرف (پی، چیم، ژی، گاف) خواهند بود و عَشَره کامله که در قرآن هست به این حروف اشاره دارد، زیرا صورتاً چهار حرف و لفظاً ده حرف و مجموعاً چهارده حرف میشود. [۸۵]
هوار، کلمان، هدایتنامه، در مجموعه رسائل حروفیه، ج۱، ص۴ـ۵.
۸.۲ - در مورد جهانهمچنین از متون حروفیه استنباط میشود که به نظر حروفیه جهان جاودانی است و پیوسته تجدید میشود. این تجدید حیات سه مرحله دارد: نبوت، امامت و الوهیت. حضرت خاتمالانبیاء (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) هم صاحب نبوت بود و هم صاحب ولایت، و نبوت به وجود او ختم میشود و حضرت علی (علیهالسلام) صاحب ولایت و مظهر الوهیت بود و ولایت به وجود او ختم میشود؛ از اینرو، مقام جانشینی او فقط مظهری از الوهیت است و اولین وصی و قائم مقام او پس از فضلاللّه، دخترش کلمةاللّه هی العلیا است. [۸۶]
هوار، کلمان، محرمنامه سید اسحاق، ج۱، ص۲۲ـ۲۳، در مجموعه رسائل حروفیه.
۸.۳ - در مورد حقائق و صوراز عقاید دیگر آنها این است که هیچ حقیقتی بیصورت نیست و نخواهد بود. دلیل قطعی آنان بر اثبات این امر این است که حق در قیامت به صورتی که بخواهد مرئی خواهد شد و اهل بینش به لقای او مشرّف خواهند شد. حق در این عالم هم به صورتهای گوناگون متجلی میشود، اما به رغم تجلیِ حق در کثرات اسماء، وحدت ذات حق باقی است. [۸۷]
هوار، کلمان، نهایتنامه، در مجموعه رسائل حروفیه، ج۱، ص۶۳.
پس، مانند طرفداران وحدت وجود ، به نظر حروفیه خداوند در همه اشیا ظهور دارد، اما کاملترین ظهور حق در انسان است. خدا روح خود را به صورت کلمه در مریم دمید و عیسی (علیهالسلام) پدید آمد و آن امانت هم که خدا به انسان داده، نطق یا قدرت بر ادای کلمه بوده است. به واسطه همین نطق، انسان آیینه وجه الهی و هیکل رحمانی و مسجود فرشتگان است. [۸۸]
هوار، کلمان، اسکندرنامه، در مجموعه رسائل حروفیه، ج۱، ص۱۰۰ـ ۱۰۷، چاپ کلمان هوار، لیدن: بریل، ۱۳۲۷/۱۹۰۹، چاپ افست تهران ۱۳۶۰ش.
صفت نطق، مظهرِ اللّه است و مرگ به این حقیقت راه ندارد. پس کلمه، سرچشمه حیات باقی خواهد بود؛ از اینرو عیسی نیز، که کلام و نطق حق است، زندگی جاوید دارد. [۸۹]
هوار، کلمان، اسکندرنامه، در مجموعه رسائل حروفیه، ج۱، ص۱۰۴، چاپ کلمان هوار، لیدن: بریل، ۱۳۲۷/۱۹۰۹، چاپ افست تهران ۱۳۶۰ش.
۹ - بررسی اعتقادات حروفیهدرباره حروفیان و بنیانگذار مکتب آنان گزارشهای ضد و نقیضی به چشم میخورد که تمیز درست را از نادرست دشوار میکند. مثلاً در پارهای منابع، از تقید سخت آنان به اعتقادات و مبانی اسلام سخن رفته و در پارهای دیگر به انکار اعتقادات دینی و عدم تقید آنان اشاره شده است. ۹.۱ - تقید به اعتقاداتاز جمله منابع دسته اول، خوابنامه اثر نصراللّهبن حسن نافجی، شاگرد فضلاللّه، است، زیرا نصراللّه مدت درازی با فضلاللّه به سر برد و زندگی زاهدانه او و یارانش را در این کتاب ترسیم کرد. [۹۰]
دانش پژوه، محمدتقی، فهرست میکرو فیلمهای کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، ج۱، ص۵۶۲، ج ۱، تهران ۱۳۴۸ش.
[۹۱]
هلموت ریتر، آغاز فرقه حروفیه، ج۱، ص۲۰، ترجمه حشمت مؤید، (بیجا، بیتا).
[۹۲]
هلموت ریتر، آغاز فرقه حروفیه، ج۱، ص۲۵، ترجمه حشمت مؤید، (بیجا، بیتا).
وی مینویسد که در سراسر خراسان و عراق و آذربایجان و شروان ایشان را حلالخور و راستگو میخواندند. آنان روزها به روزه و شبها به عبادت بیدار بودند و در رعایت احکام، اهتمامی بلیغ میورزیدند و به حدی تسلیم قضای الهی بودند که هیچ مصیبت و بلایی نمیتوانست آنان را پریشان کند. [۹۳]
نافجی، نصراللّه بن حسن، خوابنامه، ج۱، ص۱۵ـ۲۷، در (مجموعه نسخ خطی فارسی کتابخانه واتیکان، ف ۱۰۵۹).
۹.۲ - انکار اعتقاداتاما از سوی دیگر آنان متهماند که محرّمات را مباح دانسته و واجبات را ترک گفتهاند. [۹۴]
سخاوی، محمدبن عبدالرحمان، الضوء اللامع لاهل القرن التاسع، ج۶، ص۱۷۴، قاهره:دارالکتابالاسلامی، (بیتا).
همچنین متهماند که فضلاللّه را به عنوان ظهور ذات حق میپذیرند و آثارش را، مانند جاوداننامه، محبتنامه و عرشنامه، الهی میشمرند و در عبادات اسلامی تغییراتی دادهاند، مثلاً در اذان و اقامه اشهد ان لااله الا فضلاللّه میگویند و هنگام وضو اشعاری به فارسی میخوانند که درباره معتقدات حروفیه است و حج را در النجق، محل قتل فضلاللّه، برپا میدارند. [۹۵]
هلموت ریتر، آغاز فرقه حروفیه، ج۱، ص۱۰، ترجمه حشمت مؤید، (بیجا، بیتا).
[۹۶]
گولپینارلی، عبدالباقی، فهرست متون حروفیه، ج۱، ص۲۹، ترجمه ه سبحانی، تهران ۱۳۷۴ش.
۹.۳ - نتیجهگفته میشود که آنچه از ایشان در موافقت با احکام و سنن اسلامی نقل شده، ناشی از تقیه بوده است. [۹۷]
گولپینارلی، عبدالباقی، هرست متون حروفیه، ج۱، ص۲۷، ترجمه ه سبحانی، تهران ۱۳۷۴ش.
باتوجه به زندگی فضلاللّه و آثار او به نظر میرسد که همه این موارد را نمیتوان به تقیه حمل کرد، اما اعتقاد به اینکه حروفیان در مورد اعتقادات و مبادی دینی اختلافنظر داشتند [۹۸]
هلموت ریتر، آغاز فرقه حروفیه، ج۱، ص۷۰ـ۷۴، ترجمه حشمت مؤید، (بیجا، بیتا).
[۹۹]
گولپینارلی، عبدالباقی، فهرست متون حروفیه، ج۱، ص۲۶ـ۲۷، ترجمه ه سبحانی، تهران ۱۳۷۴ش.
یا اینکه حروفیه در طی تاریخ خود دچار تغییر و تحولاتی شده و در یک دوره، بهخصوص پس از مرگ فضلاللّه و دو خلیفهاش علیالاعلی و نسیمی، مطالب خلاف اعتقادات اسلامی در آنها راه یافته است، میتواند منطقیتر باشد.البته اصطلاحات و زبانی که حروفیه برای بیان مقاصد خود به کار میبردند و اعتقاد به وحدت وجود نیز از جمله عواملی است که افراد را در فهم مقاصد آنها دچار مشکل میکند و گاه موجب میگردد حروفیه را متهم به انکار خدا یا اعتقاد به خدایی فضلاللّه حروفی کنند. ۱۰ - حروفیان و تشیعتأثیرات تشیع در حروفیه را در نقل احادیث شیعه، قبول برخی معتقدات شیعه، و ستایشِ امامان شیعی میتوان یافت. با این همه، مخالفتهایی با اسلام و پارهای از معتقدات خاص شیعه را نیز به آنان نسبت دادهاند، از جمله اینکه آنان فضلاللّه حروفی را مهدی میدانستند. [۱۰۰]
صادقکیا، محمد، واژهنامه گرگانی، ج۱، ص۳۱۲، تهران ۱۳۳۰ش.
[۱۰۱]
گولپینارلی، عبدالباقی، فهرست متون حروفیه، ج۱، ص۲۲ـ۲۳، ترجمه ه سبحانی، تهران ۱۳۷۴ش.
در میان علمای شیعه، امینی [۱۰۲]
صادقکیا، محمد، واژهنامه گرگانی، ج۱، ص۷۹ـ۸۰، تهران ۱۳۳۰ش.
[۱۰۳]
صادقکیا، محمد، واژهنامه گرگانی، تهران ۱۳۳۰ش.
شرح حال ستایشآمیزی درباره فضلاللّه حروفی و نسیمی نوشته و آن دو را جامع علوم عقلی و نقلی و از سادات صحیحالنسب و شهدای عالیقدر شیعه دانسته است.آقا بزرگ طهرانی نیز از فضلاللّه حروفی با عنوان شهید یاد کرده است. میرزامحمدعلی مدرستبریزی [۱۰۵]
آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعه، ج۶، ص۲۱۸ـ ۲۲۰.
فضلاللّه را حکیم، عارف و دارای علوم ظاهری و باطنی و صاحب کرامات معرفی کرده است که به فتوایِ جهالِ متلبس به لباسِ اهلِ علم کشته شد.وی [۱۰۶]
آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعه، ج۶، ص۱۷۴.
نسیمی را هم عارف، عالم، محدّث، شاعر و پیرو اصول طریقتِ «سیدشاه فضل نعیمی» معرفی کرده است.۱۱ - سرانجامپس از قتل فضل الله، حروفیه شدیدا تحت تعقیب قرار گرفتند. در ۸۳۰ هـق یکی از حروفیان بنام احمد لر، پس از سوء قصد نافرجام به جان شاهرخ تیموری (م ۸۵۰)، بلافاصله به قتل رسید و بعد از آن تعداد کثیری از حروفیه که با احمد در ارتباط بودند، دستگیر و اعدام شدند و اجسادشان به آتش کشیده شد. [۱۰۷]
گولپینارلی، عبدالباقی، فهرست متون حروفیه، ترجمه: توفیق ه. سبحانی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۷۴ش، ص۳۰.
بعد از آن، و در زمان جهانشاه قراقویونلو (م ۸۷۲)، حروفیان تبریز به رهبری دختر فضل الله، آشوبی بر پا نمودند که سرکوب شد و دختر فضل بهمراه ۵۰۰ حروفی دیگر پس از اعدام آتش زده شدند. [۱۰۸]
گولپینارلی، عبدالباقی، فهرست متون حروفیه، ترجمه: توفیق ه. سبحانی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۷۴ش، ص۳۱.
از این پس حروفیه که در ایران با سرکوب مواجه شدند، آناطولی (ترکیه) و روم ایلی (بالکان و آلبانی) را برای خود پناهگاهی یافتند و بدانجا مهاجرت نمودند. علی الاعلی (م ۸۲۲ هـ ق و از جانشینان فضل الله) [۱۰۹]
الشیبی، مصطفی کامل، تشیع و تصوف، ترجمه: علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۵ش، چهارم، ص۱۷۴- ۱۷۵.
در آناطولی، در خانقاه حاجی بکتاش ساکن شده و آیین حروفی را به بکتاشیه تلقین کرد. [۱۱۰]
گولپینارلی، عبدالباقی، فهرست متون حروفیه، ترجمه: توفیق ه. سبحانی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۷۴ش، ص۳۱.
حروفیه علاوه بر آلبانی و آناطولی دامنه فعالیتهای خود را تا اسکندریه و مصر هم گسترش دادند. [۱۱۱]
گولپینارلی، عبدالباقی، فهرست متون حروفیه، ترجمه: توفیق ه. سبحانی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۷۴ش، ص۳۶.
زبان آنها پس از هجرت به ترکیه، از قرن نهم، از فارسی به ترکی تغییر یافت. [۱۱۲]
گولپینارلی، عبدالباقی، فهرست متون حروفیه، ترجمه: توفیق ه. سبحانی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۷۴ش، ص۲۸.
حروفیان در سدههای دهم و یازدهم، علی رغم همه تهدیدها و فشارها، به نفوذ خود در جامعه عثمانی ادامه دادند. در ۱۲۴۰ هـ ق، در زمان سلطان محمود عثمانی نیز بسیاری از حروفیان و بکتاشیان کشته شدند و خانقاههای حروفی- بکتاشی ویران و اموالشان به نقشبندیان واگذار شد. از آن پس، بسیاری از مشایخ آنان، که جان سالم به در برده بودند، در سلک درویشان نقشبندیه، قادریه، رفاعیه و سعدیه در آمدند و در این خانقاهها با حزم و احتیاط، محرمانه به نشر عقاید خود پرداختند. حروفیان بر فرهنگ و هنر و اوضاع اجتماعی سیاسی عثمانیان تاثیر عمیقی گذاشتند و به ویژه در بین مردم سرزمینهای بالکان، که تازه مسلمان شده بودند، طرفدارانی یافتند. برخی دولتمردان و شاعران عثمانی از این نهضت تاثیر گرفتند. در ایران نیز کشتار حروفیه، این مکتب را به کلی نابود نکرد، بلکه در لرستان و غرب ایران، با تغییر شکلی در اصول و عقاید، در فرقه نقطویه و اهل حق به حیات خود ادامه داد. [۱۱۳]
ثبوت، اکبر، مدخل حروفیه، دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ۱۳۸۸ش، اول، ج۱۳، ص۸۴.
حروفیه علاوه بر بکتاشیه، نقطویه و اهل حق، تاثیراتی نیز در فرق انحرافی بابیه و بهائیه برجا نهاد. [۱۱۴]
الشیبی، مصطفی کامل، تشیع و تصوف، ترجمه: علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۵ش، چهارم، ص۲۳۰.
۱۲ - عناوین مرتبطفرقه. ۱۳ - فهرست منابع(۱) آقابزرگ طهرانی، الذریعه. (۲) ابنحجر عسقلانی، إنباء الغمر بأبناءالعمر، حیدرآباد، دکن ۱۳۸۷ـ۱۳۹۶/ ۱۹۶۷ـ۱۹۷۶. (۳) ابنکربلائی، روضاتالجنان و جناتالجنان، چاپ جعفر سلطانالقرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش. (۴) اسکندرنامه، در مجموعه رسائل حروفیه، چاپ کلمان هوار، لیدن: بریل، ۱۳۲۷/۱۹۰۹، چاپ افست تهران ۱۳۶۰ش. (۵) ایرج افشار و محمدتقی دانشپژوه، فهرست کتابهای خطی کتابخانه ملی ملک، تهران ۱۳۵۲ش ـ. (۶) عبدالحسین امینی، شهداء الفضیلة، قم ۱۳۵۲ش. (۷) ادوارد گرانویل براون، تاریخ ادبی ایران، ج ۳: از سعدی تا جامی، ترجمه و حواشی علیاصغر حکمت، تهران ۱۳۵۷ش. (۸) محمدعلی تربیت، دانشمندان آذربایجان، تهران ۱۳۱۴ش. (۹) محمدامین حشریتبریزی، روضه اطهار: مزارات متبرکه و محلات قدیمی تبریز و توابع، چاپ عزیز دولتآبادی، تبریز ۱۳۷۱ش. (۱۰) احمدبن محمد خوافی، مجمل فصیحی، چاپ محسن ناجی نصرآبادی، تهران ۱۳۸۶ش. (۱۱) خواندمیر. (۱۲) روشن خیاوی، حروفیه، تحقیق در تاریخ و آراء و عقاید، تهران ۱۳۷۹ش. (۱۳) دانش پژوه، محمدتقی، فهرست میکرو فیلمهای کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، ج ۱، تهران ۱۳۴۸ش. (۱۴) حسن روملو، احسنالتواریخ، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۸۴ش. (۱۵) هلموت ریتر، آغاز فرقه حروفیه، ترجمه حشمت مؤید، (بیجا، بیتا). (۱۶) محمدبن عبدالرحمان سخاوی، الضوءاللامع لاهل القرن التاسع، قاهره: دارالکتابالاسلامی، (بیتا). (۱۷) سید اسحاق، محرمنامه، در مجموعه رسائل حروفیه، همان. (۱۸) احمدبن مصطفی طاشکوپریزاده، الشقائق النعمانیة فی علماءالدولة العثمانیة، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵. (۱۹) محمد صادقکیا، واژهنامه گرگانی، تهران ۱۳۳۰ش. (۲۰) عبدالباقی گولپینارلی، فهرست متون حروفیه، ترجمه ه سبحانی، تهران ۱۳۷۴ش. (۲۱) محمدعلی مدرستبریزی، ریحانةالادب، تهران ۱۳۶۹ش. (۲۲) نصراللّه بن حسن نافجی، خوابنامه، در (مجموعه نسخ خطی فارسی کتابخانه واتیکان، ف ۱۰۵۹). (۲۳) نهایتنامه، در مجموعه رسائل حروفیه، همان. (۲۴) هدایتنامه، در مجموعه رسائل حروفیه. ۱۴ - پانویس
۱۵ - منابعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حروفیه»، شماره۶۰۴۶. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «حروفیه» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۱/۱۸. ردههای این صفحه : بزرگان حروفیه | تصوف | حروفیه | عقاید حروفیه | فرق شیعه | فرق و مذاهب | مدعیان مهدویت | مقالات پژوهه
|