جبارجبّار از اسماء و صفات الهی به معنای بسیار جبران کننده و مرمّت بخش کاستیها و شکستگیها میباشد. فهرست مندرجات۲ - کاربردهای قرآنی و روایی ۲.۱ - در قرآن ۲.۲ - در روایات ۳ - تبیین اسم جبار ۴ - توضیح بار منفی الجبار ۵ - کاربرد جبّار درباره غیر خداوند ۶ - رابطه جبار با معنای قهر و غلبه و اکراه ۷ - معانی گوناگون جبر ۷.۱ - آرای مختلف ۷.۱.۱ - رای اول ۷.۱.۲ - رای دوم ۷.۱.۳ - رای سوم ۷.۱.۴ - رای چهارم ۸ - فهرست منابع ۹ - پانویس ۱۰ - منبع ۱ - معنای لغوی و اصطلاحی جبارجبّار صیغه مبالغه از «ج ـ ب ـ ر» ضد کسر [۱]
شرباصی، احمد، موسوعة له الاسماء الحسنی، ج۱، ص۷۴.
و به معنای اصلاح ، اصلاح از راه قهر و غلبه و عظمت و برتری و استقامت یا برگرفته از اجبار به معنای قهر و غلبه و اکراه است که جبر نیز گاهی در آن استعمال میشود؛ مانند جبر در برابر تفویض، بنابراین جبار کسی است که کار او اصلاح بسیار یا نفوذ او آشکار، حکم او غالب و امر او برتر است و نیز کسی یا چیزی است که بر اثر عظمت و بلندی، از دسترس دور است، چنان که به نخل، اسب، شتر و مرد بلند قامت و عظیم الجثه به ترتیب «نخلة جبّارة»؛ «فرس جبّار»؛ «ناقة جبّارة» و «رجل جبّار» گفته میشود. ۲ - کاربردهای قرآنی و رواییالجبّار، از اسمای حسنای الاهی است. ۲.۱ - در قرآنجبّار از اسمای حسنای الهی است که یک بار در قرآن به صراحت در ردیف برخی دیگر از اسمای خداوند آمده است: «هُوَ اللّهُ الَّذی لا اِلـهَ اِلاّ هُوَ المَلِکُ القُدّوسُ السَّلـمُ المُؤمِنُ المُهَیمِنُ العَزیزُ الجَبّارُ المُتَکَبِّرُ سُبحـنَ اللّهِ عَمّا یُشرِکون». واژه الجبّار ده بار در سورههای مکی آمده است. [۱۶]
محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، ذیل «جبّار»، قاهره ۱۳۶۴، چاپ افست تهران (۱۳۹۷).
[۱۷]
هوروویتس، ص۵۱ Josef Horovitz, Jewish proper names and derivatives in the Koran , Hildesheim ۱۹۶۴
معنای این نام در باره خداوند، همانند وصف المتکبر، با معنای آن درباره انسانها ((تفاوت)) دارد. این واژه در نُه آیه قرآن بر غیر خداوند اطلاق شده است و مفهومی منفی از آن به ذهن میرسد. [۲۰]
نورالدین محمدبن نعمة الله جزائری، فروق اللغات فی التمییز بین مفاد الکلمات، ص۹۸،چاپ محمدرضوان الدایه، تهران ۱۳۷۵ش.
در باره پیامبر گفته شده است که بر مردم، جبّار نیست. در قصه موسی و فرعون چون وصفی در مقابل «مصلح» و در برخی آیات در کنار صفاتی منفی چون عنید ، عصیّ و شقیّ به کار رفته است. [۲۷]
مقاتل بن سلیمان، الاشباه و النظائر فی القرآن الکریم، ص۱۷۰، چاپ عبدالله محمود شحاته، قاهره ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
[۲۸]
محمد بن عمر فخر رازی، التفسیر الکبیر، ص۲۹۴، قاهره، چاپ افست تهران.
[۲۹]
ابن جوزی، زادالمسیر فی علم التفسیر، ج۴، ص۹۷، چاپ محمدبن عبدالرحمان عبدالله، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
[۳۰]
ابن جوزی، زادالمسیر فی علم التفسیر، ج۲، ص۲۵۹، چاپ محمدبن عبدالرحمان عبدالله، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
۲.۲ - در روایاتدر بسیاری از روایات نیز اسم جبّار ضمن اسماء و صفات خداوند ذکر شده است. از امام صادق علیهالسّلام از پدرانش نقل شده که برای خداوند ۹۹ اسم است و آنها عبارتاند از اللّه؛ عزیز، جبار و.... [۳۳]
متقی هندی، کنز العمال، ج۱، ص۴۴۸.
۳ - تبیین اسم جبارجبار مانند واژه جبروت از جبر به معنای تلافی و تدارک اشتقاق یافته و هرگز از جبر به معنای اضطرار گرفته نشده است، آن گونه که اشاعره پنداشتهاند که بندگان در افعال خویش مجبورند. در هیچ جای قرآن نیز نیامده است که خدا بر چیزی اجبار میکند، بلکه در قرآن از قاهریت او نسبت به بندگانش: «و هُوَ القاهِرُ فَوقَ عِبادِهِ» و نیز از مسخر بودن همه چیز تحت فرمان و امر او: «والشَّمسَ والقَمَرَ والنُّجومَ مُسَخَّرتٍ بِاَمرِهِ» سخن به میان آمده است. بنابراین جبار بودن خداوند بدین معناست که او نقصان ذاتی ماهیات را که مقتضی روی آوردن آنها به سوی عدم است با وجود بخشیدن به آنها و نیز قوه ذاتی مواد را که موجب نابودی و هلاک آن هاست با فعلیت بخشیدن به آنها تدارک و سرانجام هر کاستی و کمبودی را جبران و هر شکستگی را ترمیم میکند، [۳۸]
جماس، ضیاءالدین، التفکر فی الاسماء طریق العلماء، ص۱۳۸.
[۳۹]
نوفل، تاج الدین، اسماء اللّه الحسنی، ص۶۷.
چنان که در اسم دیگری خداوند «جابر العَظْم الکَسیر» یعنی ترمیم کننده استخوان شکسته خوانده شده، چه جابر نیز مانند جبّار از جبر به معنای تلافی مشتق شده است. ۴ - توضیح بار منفی الجباربنابراین لغویان و مفسران همواره کوشیدهاند توضیح دهند که چگونه صفتی با بار معنایی منفی می تواند یکی از اسمای حسنای خداوند باشد. اغلب لغویان دو معنای اصلی برای فعل جَبَرَ برشمردهاند: نخست مقهور و مجبور ساختن کسی به آنچه دلخواه وی نیست و دوم ترمیم شکستگی استخوان یا بهبود بخشیدن به تنگدستی. دو اشتقاق و کاربرد اسمی و فعلی دیگر این ماده، که در نظر لغویان با معنای جبّار پیوند دارد، یکی تَجَبَّرَ به معنای تکبر ورزید و دیگری فَرَسٌ جَبّارٌ یا نَخلَةٌ جَبّارَةٌ به معنای اسب بلند بالا یا درخت خرمای بلند و مرتفع است. [۴۳]
ابن فارس، مجمل اللغت ، ذیل «جبر».
[۴۵]
محمد بن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهرالقاموس، ذیل «جبر»، چاپ علی شیری، بیروت۱۴۱۴/۱۹۹۴.
[۴۶]
ابن انباری، کتاب الاضداد، ص۳۹۴ـ ۳۹۵،چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، صیدا ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
۵ - کاربرد جبّار درباره غیر خداوندگفتنی است که در کاربرد جبّار درباره غیر خداوند باید معنای ریشه را جز آن دانست، گرچه لازم است شخص مؤمن از باب تخلق به اخلاق الهی مظهر جباریت خدا باشد و موجبات تسلی خاطرهای آزرده را فراهم سازد و این خود از آثار شناخت اسم جبار است. [۴۷]
جماس، ضیاءالدین، التفکر فی الاسماء طریق العلماء، ص۱۴۰.
بر این اساس به خوبی روشن میشود که در تفسیر اسم جبار به قهار و مانند آن، ویژگی خاص آن لحاظ نشده و مرز دقیق بین معنای این اسم و اسمهایی مانند قهار، عزیز و متکبر مشخص نگشته است. ۶ - رابطه جبار با معنای قهر و غلبه و اکراهگروهی با ملاحظه کردن معنای قهر و غلبه و اکراه در ریشه اسم جبار آن را چنین معنا کردهاند که جبار کسی است که خلق را به بعضی از امور غیراختیاری وا میدارد یا مشیت وی بالاجبار در همگان نافذ است و کسی به حریم او دسترسی ندارد. اینان نیز استعمال جبار را در بنده قبیح دانستهاند، زیرا بنده، مقهور و محکوم سلطنت پروردگار است. البته ممکن است خداوند به بندهای از بندگان خود مال، عنوان، علم ، قدرت و حکومتی عطا کند که در این صورت لازم است آنها را در مسیر خواست خدا صرف کند. گروه یاد شده همچنین افزودهاند: هنگامی که خداوند وصف جبّار را از پیامبر گرامی خویش سلب کرده است حال دیگران معلوم است: «وما اَنتَ عَلَیهِم بِجَبّارٍ»، از این رو به کارگیری واژه جبار درباره انسان : «واِذا بَطَشتُم بَطَشتُم جَبّارین؛ و چون به خشم دست میگشایید مانند گردنکشان (بیرحمانه) دست میگشایید» از باب مذمت اوست که میخواهد نقص خود را با ادعا کردن منزلتی از تعالی و برتری جبران کند که استحقاق آن را ندارد، از این رو در آیه ۳۲ مریم از حضرت عیسی علیهالسّلام نقل کرده که خداوند هرگز مرا جبار شقی قرار نداده است: «ولَم یَجعَلنی جَبّارًا شَقیـّا» و در آیه ۱۴ همان سوره بر آن مهر تایید زده است: «ولَم یَکُن جَبّارًا عَصیـّا». برخی دیگر به ذکر هر دو احتمال در معنای اسم مورد بحث بسنده کرده و گفتهاند: جبار مبالغه از جبرِ کسر (شکستگی) یا به معنای کسی است که اراده او نافذ است و بر هرچه بخواهد اجبار میکند، در هر صورت جباریت خداوند به اقتضای واجب الوجود بودن اوست، زیرا وجوب وجود مستلزم استناد هر چیزی (کمال و تکمیلی) به خداست. ۷ - معانی گوناگون جبربرخی لغویان به معانی گوناگون جبر (از جمله پادشاه، مرد، و مرد شجاع) اشاره کردهاند. [۶۹]
فیروزآبادی، محمد بن یعقوب فیروزآبادی، ترتیب القاموس المحیط، ذیل «جبر»، چاپ طاهر احمد زاوی، بیروت ۱۳۹۹/ ۱۹۷۹.
[۷۰]
محمد بن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهرالقاموس، ذیل «جبر»، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۴/ ۱۹۹۴ .
که پیوند نزدیکی با معنای این واژه در زبانهای حبشی، سریانی، آرامی و عبری (به معنای مرد، قهرمان و مرد دلاور) دارد. [۷۱]
دین و اخلاق، ذیل "Giants" Encyclopaedia of religion and ethics , ed James Hastings, Edinburgh: T and T Clark, ۱۹۸۰-۱۹۸۱, sv "Giants" (by David MacRitchie
[۷۲]
زامیت، ص۵۳۰
[۷۳]
محمدجواد مشکور، فرهنگ تطبیقی عربی با زبانهای سامی و ایرانی، ج۱، ص۱۲۶، تهران ۱۳۵۷ ش .
جبرئیل که لغویان مسلمان آن را به معنای «مرد خدا» میدانند.واژه جبّار نیز که در اغلب زبانهای سامی نام یکی از صورتهای فلکی است (جبار) و در عربی هم بر خداوند هم بر انسانهای متکبر و ستمگر و مستبد اطلاق میشود. [۷۴]
محمدبن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهرالقاموس، ذیل «جبر»، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
، با کاربرد هم خانوادههایش در دیگر زبانهای سامی ربط و نسبت معنایی نزدیکی دارد. مثلاً واژه سریانی gabarahu به معنای خداوندی است [۷۵]
فرهنگ آشورشناسی ، ذیل "Gabarahu" .
و گبّورِ gibbor عبری، در مقام یکی از اسمای خداوند و گاه به معنای خداوند به کار می رود. [۷۶]
محمدجواد مشکور، فرهنگ تطبیقی عربی با زبانهای سامی و ایرانی، ج۱، ص۱۲۶، تهران ۱۳۵۷ ش .
[۷۷]
Martin R Zammit, A comparative lexical study of Qur , anic Arabic , Leiden ۲۰۰۲ زامیت، ص۱۱۶.
[۷۸]
J J Hurtak, "۷۲ expressions of the Divine in Hebrew - Aramaic", in The Academy for future science, ۸ Mar ۲۰۰۵ (Online (Available: http://www keysofenoch org/html) ۵ July) هورتاک، ش ۲۷ .
از همین رو، هوروویتس [۷۹]
Josef Horovitz, Jewish proper names and derivatives in the Koran , Hildesheim ۱۹۶۴ هوروویتس، ص۵۱.
حدس می زند که شاید وجود تعبیر عبری r ¦l hag-gibbo ¦-e ¦ha در تورات و تارگوم، سبب شده است که این نام در زبان عربی به خداوند اطلاق شود، اما خود یادآور میشود که آمدن نام المتکبّر در کنار الجبّار در آیه ۲۳ سوره حشر، مفهوم عبری r ¦gibbo را، که بیشتر تداعی کننده قوت و دلاوری است، تغییر داده است.در گذشته، تقریباً هیچ یک از عالمان اسلامی به قرابت معنایی این واژه در عربی و دیگر زبانهای سامی اشاره نکردهاند و در این میان، تفسیر دقیق معنای الجبّار در اطلاق آن بر خداوند، همواره در کتب لغت، تفسیر و کلام مورد اختلاف بوده است. ۷.۱ - آرای مختلفاین آرای مختلف چهار دستهاند: ۷.۱.۱ - رای اولالجبّار مشتق از جبر به معنای مجبور کردن است. [۸۰]
محمدبن احمد ازهری، تهذیب اللغة،ج۱۱، ص۵۸، ذیل «جبر»، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره
این نظر از برخی صحابه و مفسران نخستین چون ابوهریره، حسن بصری، قتادة بن دِعامة، اسماعیل بن عبدالرحمان سُدِّی و مقاتل نقل شده و بیشتر به مُجبِّره منتسب بوده است. [۸۱]
طبری، جامع البیان عن تاویل القرآن، ج۲۸، ص۵۵.
[۸۲]
علی بن محمد ماوردی، النکت و العیون : تفسیرالماوردی، ج۵، ص۵۱۴، چاپ عبدالمقصودبن عبدالرحیم، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲
[۸۳]
طبرسی، مجمع البیان، ج۹، ص۴۰۰.
بنا بر این دیدگاه ــ که در آثار کسانی چون صنعانی [۸۴]
عبدالرزاق بن همام صنعانی، تفسیرالقرآن، ج۳، ص۲۸۵، چاپ مصطفی مسلم محمد، ریاض ۱۴۱۰/۱۹۸۹ .
، راغب اصفهانی [۸۵]
حسین بن محمد راغب اصفهانی، ذیل «جبر»، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمدسیدکیلانی، تهران ( ۱۳۳۲ش ).
، زمخشری [۸۶]
زمخشری، الکشاف ج۴، ص۵۰۹.
و غزالی [۸۷]
محمد بن محمد غزالی، المقصدالاسنی فی شرح معانی اسماءالله الحسنی، ص۷۸ .چاپ فضله شحاده، بیروت ۱۹۷۱.
پذیرفته شده است ــ خداوند جبّار اراده خود را جبراً بر تمام هستی جاری می سازد و هیچ کس نمیتواند خواست خود را بر او تحمیل کند. او همگان را مجبور می سازد، اما هیچ کس او را نمی تواند مجبور کند. [۸۸]
محمد بن محمد غزالی، المقصدالاسنی فی شرح معانی اسماءالله الحسنی، ص۷۸ .چاپ فضله شحاده، بیروت ۱۹۷۱.
بسیاری از عرفای اسلامی، چون عبدالکریم جیلی [۸۹]
عبدالکریم بن ابراهیم جیلی، الکمالات الهیة فی الصفات المحمدیة، ص۹۰، چاپ سعید عبدالفتاح، قاهره ۱۹۹۷.
و ا بن عربی [۹۰]
ابن عربی، کشف المعنی عن سرّ اسماءالله الحسنی، ص۵۰، چاپ پابلو بینیتو، قم ۱۴۱۹.
، به صراحت به این رأی تمایل داشتهاند. به جز زمخشری [۹۱]
زمخشری، الکشاف، ج۴، ص۵۰۹.
و جُبّائی، که به نقلی جبّار را مترادف با مُتجبِّر دانسته است. [۹۲]
علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، ص۵۳۲، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
، عموم معتزلیان این دیدگاه را نپذیرفتهاند. راغب اصفهانی [۹۳]
حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ذیل «جبر»، چاپ محمد سید کیلانی، تهران ( ۱۳۳۲ش ).
با طرح ایراد کلامی آنان مبنی بر تنزه خداوند از اتصاف به قبیح، پاسخ میدهد که این عمل از خداوند ناپسند نیست زیرا وی بندگانش را بر اموری چون بیماری و مرگ و رستاخیز مجبور و مکره می سازد که بنا به حکمت الاهی، هیچ کس توان گریز از آنها را ندارد. [۹۴]
هادی بن مهدی سبزواری، شرح الاسماء، او، شرح دعاءالجوشن الکبیر، نقد سبزواری بر دیدگاه اشاعره در این باب، ص۶۱۵ـ۶۱۶، پانویس ۳ چاپ نجفقلی حبیبی، تهران ۱۳۷۵ ش .
به جز این، برخی انتقادهای زبانی و صرفی هم از این دیدگاه کردهاند، از جمله آنکه به نظر ابن قتیبه [۹۵]
ابن قتیبه، غریب الحدیث، ج۱، ص۳۷۴، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
و فراء [۹۶]
یحیی بن زیاد فراء، معانی القرآن،ج۳، ص۸۱، چاپ عبدالفتاح اسماعیل شلبی، ( قاهره ۱۹۷۲ )، چاپ افست تهران .
، به جز واژه دراک، اشتقاق صیغههای مبالغه بر وزن فَعّال، نه از اَفعَلَ بلکه از فعل ثلاثی مجرد آن صورت می پذیرد، لذا همچنان که به جای مُدخِل و مُخرِج، دَخّال و خَرّاج نمی گوییم، در اینجا نیز نمی توان جبّار (مجبور کننده) را مشتق از اَجبَرَ دانست. این ایراد را کسانی چون راغب اصفهانی [۹۷]
حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ذیل «جبر»، چاپ محمد سید کیلانی، تهران ( ۱۳۳۲ش ).
مردود دانستهاند.وی معتقد است جبّار در این معنا از لفظ جبر در روایت «لاجبر و لاتفویض» گرفته شده است، نه از اجبار. [۹۸]
عبدالرحمان بن اسحاق زجاجی، اشتقاق اسماءالله، ص۲۴۰، چاپ عبدالحسین مبارک، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
از منظر برخی مفسران این معنای اول از جبّار، همواره با صفت تکبر و قهاریت خداوند همراه است که به هیچ وجه برای بندگان وی شایسته نیست. [۱۰۰]
نورالدین محمد بن نعمة الله جزائری، فروق اللغات فی التمییز بین مفاد الکلمات، ص۹۸، چاپ محمدرضوان الدایه، تهران ۱۳۷۵ش .
احتمالاً بر همین اساس، در اخبار و متون اسلامی، بسیاری از شاهان مستبد و ستمگر، از جمله نمرود [۱۰۲]
طوسی، التبیان فی تفسیر القران، ج۲، ص۳۲۷.
و دقیانوس [۱۰۳]
طبری، جامع البیان عن تاویل القرآن، ج۱۵، ص۲۰۱ـ۲۰۴.
و ضحّاک [۱۰۴]
یاقوت حموی، ج۱، ص۴۴۸.
، نیز جبّار خوانده شدهاند. [۱۰۵]
ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث والاثر، ج۱، ص۲۲۸ـ۲۲۹، چاپ محمود محمد طناحی و طاهر احمد زاوی، بیروت ۱۳۸۳/۱۹۶۳، چاپ افست قم ۱۳۶۴ ش.
۷.۱.۲ - رای دومبرخی از لغویان و مفسران این کلمه را مشتق از جَبَرَ یَجبُرُ و به معنای اصلاح کننده میدانند. [۱۰۶]
عبدالرحمان بن اسحاق زجاجی، اشتقاق اسماءالله، ص۲۴۱، چاپ عبدالحسین مبارک، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
گویا نخستین بار واصل بن عطا (متونی ۱۳۱)، از پیشگامان معتزله، چنین دیدگاهی را مطرح کرده است . [۱۰۷]
حسن بن عبدالله عسکری، الفروق اللغویة، قاهره، ص۲۰۵، چاپ افست قم .
[۱۰۸]
علی بن محمد ماوردی، النکت و العیون :تفسیرالماوردی، ج۵، ص۵۱۴، چاپ عبدالمقصودبن عبدالرحیم، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
اما از میان متفکران اشعری سدههای بعد، امام الحرمین جوینی (متوفی ۴۷۸) [۱۰۹]
عبدالملک بن عبدالله امام الحرمین، کتاب الارشاد الی قواطع الادلة فی اصول الاعتقاد، ص۱۴۷، چاپ محمدیوسف موسی و علی عبدالمنعم عبدالحمید، مصر ۱۳۶۹/۱۹۵۰.
آن را بر دیگر اقوال ترجیح داده است.این دسته از عالمان اغلب به شعری از عجاج (متوفی ح ۹۰) نیز استشهاد کردهاند که گفته است : «قَد جَبَرَ الدِّینَ الال'هُ فَجَبَر» (یا فَانجَبَر) که نشان میدهد ماده جبر در این معنا، هم به صورت لازم هم به صورت متعدی، به کار می رود. [۱۱۰]
طبری، جامع البیان عن تاویل القرآن، ج۶، ص۱۷۴.
[۱۱۱]
طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۳۰۹.
[۱۱۲]
محمدبن عمر فخررازی، شرح اسماءالله الحسنی للرازی، و هو الکتاب المسمی لوامع البینات شرح اسماءالله تعالی و الصفات، ص۱۹۸، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، قاهره ۱۳۹۶/ ۱۹۷۶، چاپ افست تهران ۱۳۶۴ ش.
بر این اساس، خداوند جبار است یعنی امور بندگان خود را گاه حتی با قدرت قاهره خویش اصلاح می کند. [۱۱۳]
طبری، جامع البیان عن تاویل القرآن، ج۶، ص۱۷۴.
[۱۱۴]
محمد بن عمر فخررازی، شرح اسماءالله الحسنی للرازی، و هو الکتاب المسمی لوامع البینات شرح اسماءالله تعالی و الصفات، ص۱۹۸چاپ طه عبدالرؤوف سعد، قاهره ۱۳۹۶/ ۱۹۷۶، چاپ افست تهران ۱۳۶۴ ش.
یا آنها را از گرفتاریها نجات میدهد و کفایتشان میکند. [۱۱۵]
ابوحاتم رازی، کتاب الزینة فی الکلمات الاسلامیة العربیة، ج۲، ص۸۲، چاپ حسین بن فیض الله همدانی، قاهره ۱۹۵۷ـ ۱۹۵۸.
برخی از فیلسوفان متأخر، چون حاج ملاهادی سبزواری [۱۱۶]
هادی بن مهدی سبزواری، شرح الاسماء، او، شرح دعاءالجوشن الکبیر، نقد سبزواری بر دیدگاه اشاعره در این باب، ص۶۱۵ـ۶۱۶چاپ نجفقلی حبیبی، تهران ۱۳۷۵ ش.
، باتأکید بر این دیدگاه، جبّار و جبروت را از ماده جبر به معنای تدارک و تلافی دانسته و به صراحت دیدگاه اشاعره را مبنی بر اجبار بندگان و خلق افعال نفی کردهاند.به اعتقاد سبزواری [۱۱۷]
هادی بن مهدی سبزواری، شرح الاسماء، او، شرح دعاءالجوشن الکبیر، نقد سبزواری بر دیدگاه اشاعره در این باب، ص۶۱۵ـ۶۱۶، پانویس ۳چاپ نجفقلی حبیبی، تهران ۱۳۷۵ ش.
در قرآن هیچ گاه از ماده جبر برای بیان عدم اختیار آدمی استفاده نشده بلکه به عکس، با تعابیری چون «القَاهِرُ فَوقَ عِبادِهِ» « وَالشَّمسَ و القَمَرَ والنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمرِهِ.» قدرت و قاهریت خدا بر کل هستی بیان شده است. [۱۲۱]
حسن بن یوسف علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۰۱، چاپ حسن حسن زاده آملی، قم ۱۴۰۷.
با این همه، برخی مفسران کوشیدهاند این دیدگاه را به معنای اول [۱۲۲]
محمد شوکانی، فتح القدیر، ج۲، ص۲۷، بیروت : دار احیاءالتراث العرب.
[۱۲۳]
طبری، جامع البیان عن تاویل القرآن، ج۶، ص۱۷۴.
یا به عکس [۱۲۴]
طوسی، التبیان فی تفسیر القران، ج۳، ص۴۸۵.
ارجاع دهند. [۱۲۵]
ژیماره، ص۲۴۸ـ۲۴۹ ، Daniel Gimaret, Les noms divins en Islam , Paris ۱۹۸۸.
۷.۱.۳ - رای سومالجبّار اصطلاحی برگرفته از تعبیر نَخلَةٌ جَبَّارَةٌ یا فَرَسٌ جَبَّارٌ و به معنای بلند و دست نیافتنی است. [۱۲۶]
محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج۱۱، ص۵۷،چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره.
[۱۲۷]
ابن فارس، مجمل اللغة، ذیل «جبر».
خداوند از آن رو جبار است که دست نیافتنی، مافوق ادراک عقول، یا برتر از همه مخلوقات است. [۱۲۸]
ابوحاتم رازی، کتاب الزینة فی الکلمات الاسلامیة العربیة، ج۲، ص۸۱، چاپ حسین بن فیض الله همدانی، قاهره ۱۹۵۷ـ ۱۹۵۸.
[۱۲۹]
عبدالرحمان بن اسحاق زجاجی، اشتقاق اسماءالله، ص۲۴۰، چاپ عبدالحسین مبارک، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
مشخص نیست که نخستین بار این رأی را کدام عالم اسلامی ابراز کرده، اما لغویانی چون ازهری [۱۳۰]
محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج۱۱، ، ص۵۸، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره .
و مرتضی زبیدی [۱۳۱]
محمد بن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهرالقاموس، ذیل «جبر»، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۴/ ۱۹۹۴.
آن را به ابن انباری لغوی نسبت دادهاند.به گفته ازهری [۱۳۲]
محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج۱۱، ص۵۷، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره.
برخی مراد از جبّار در آیه اِنَّ فِیهَا قَوماً جَبَّارِینَ را نیز برگرفته از همین تعبیر در عربی دانستهاند و معتقدند بنی اسرائیل به دلیل ترس از بلندی و قوت و درشت هیکلی دشمنان، به رغم فرمان الاهی از رفتن به جنگ با ایشان خودداری کردند.مفسران نیز این قوم جبار (دشمنان بنی اسرائیل) را قومی عظیم و درشت هیکل از نسل قوم عاد شمردهاند. [۱۳۴]
محمد بن عمر فخررازی، شرح اسماءالله الحسنی للرازی، و هو الکتاب المسمی لوامع البینات شرح اسماءالله تعالی و الصفات، ص۱۹۷، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، قاهره ۱۳۹۶/ ۱۹۷۶، چاپ افست تهران ۱۳۶۴ ش.
[۱۳۶]
طبری، جامع البیان عن تاویل القرآن، ج۶، ۱۷۳ـ ۱۷۵.
از میان متکلمان اسلامی، قاضی عبدالجبار [۱۳۷]
قاضی عبد الجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۵، چاپ محمود محمد خضیری، قاهره ۱۹۶۵.
این رأی را به ابوعلی جبائی نسبت داده و بر آن صحه گذاشته است. [۱۳۸]
علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، ص۵۲۸، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
به نظر میرسد ابن بابویه نیز در این جمله خود، «القاهرُ الّذی لایُنال» به همین معنا اشاره دارد.از این منظر، خداوند با صفات برتر و آیات قاهره خود بر تمام بندگان و مخلوقاتش برتری و علو دارد. [۱۴۰]
ابراهیم بن سری زجاج، تفسیر اسماءالله الحسنی، ج۱، ص۳۵، چاپ احمدیوسف دقاق، دمشق ۱۹۷۴.
۷.۱.۴ - رای چهارمچهارمین رأی، که قرابت بسیار با دیدگاه پیشین دارد، الجبّار را به معنای عظیم، عالی و عظیم الشأن میداند [۱۴۱]
علی بن محمد ماوردی، النکت و العیون : تفسیرالماوردی، ج۵، ص۲۱۴، چاپ عبدالمقصود بن عبدالرحیم، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
ابن جوزی [۱۴۲]
ابن جوزی، زادالمسیر فی علم التفسیر، ج۷، ص۳۴۸، چاپ محمدبن عبدالرحمان عبدالله، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
و فخررازی [۱۴۳]
محمد بن عمر فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۲۹، ص۲۹۴،قاهره، چاپ افست تهران.
این دیدگاه را نخستین بار به ابن عباس نسبت دادهاند. با این همه، بسیاری از عالمان شیعی چون طوسی [۱۴۴]
طوسی، التبیان فی تفسیر القران، ج۹، ص۵۷۴.
، طبرسی ،طریحی و مجلسی همواره الجبّار را معادلِ تعبیر «العظیم الشأن فی الملک و السلطان» قرار دادهاند.مفسران و متفکرانی چون قشیری [۱۴۸]
عبد الکریم بن هوازن قشیری، الفصول فی الاصول، ص۶۶، چاپ ریچارد فرانک، در MIDEO، ش ۱۶ (۱۹۸۳).
[۱۴۹]
عبدالکریم بن هوازن قشیری، التحبیر فی التذکیر، ص۳۳، چاپ ابراهیم بسیونی، قاهره ۱۹۶۸.
، ابوحاتم رازی [۱۵۰]
ابوحاتم رازی، کتاب الزینة فی الکلمات الاسلامیة العربیة، ج۲، ص۸۱ ـ۸۴، چاپ حسین بن فیض الله همدانی، قاهره ۱۹۵۷ـ ۱۹۵۸.
و فخررازی [۱۵۱]
محمد بن عمر فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۲۹، ص۲۹۳ـ۲۹۴،قاهره، چاپ افست تهران.
، بدون ترجیح یکی از این اقوال، هر سه و گاه هر چهار دیدگاه را در کنار هم ذکر کرده و تمامی آنها را مقبول دانستهاند.به عقیده قُشیری [۱۵۲]
عبدالکریم بن هوازن قشیری، التحبیر فی التذکیر، ص۳۳، چاپ ابراهیم بسیونی، قاهره ۱۹۶۸ .
، چنانچه اسمی از اسمای الاهی، تاب معانی گوناگون داشته باشد، کسی که خداوند را به آن اسم بخواند، او را با تمام آن معانی ثنا گفته است.برخی متکلمان نیز با دقت در این معانی چهارگانه الجبّار، تفاوتهایی برای آنهابرشمردهاند، از جمله آنکه بنا بر دو دیدگاه نخست، الجبّار از صفات فعل و بر پایه معانی دیگر از صفات ذاتی خداوند است. [۱۵۳]
عبدالملک بن عبدالله امام الحرمین، کتاب الارشاد الی قواطع الادلة فی اصول الاعتقاد، ص۱۴۷، چاپ محمد یوسف موسی و علی عبدالمنعم عبدالحمید، مصر ۱۳۶۹/۱۹۵۰ .
[۱۵۴]
محمد بن عمر فخررازی، شرح اسماءالله الحسنی للرازی، و هو الکتاب المسمی لوامع البینات شرح اسماءالله تعالی و الصفات، ص۱۹۸، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، قاهره ۱۳۹۶/ ۱۹۷۶، چاپ افست تهران ۱۳۶۴ ش .
با آنکه کاربرد جبار برای مخلوقات الاهی امری ناپسند می نماید، در نوشتههای صوفیه گاه تأویلهایی در اتصاف بندگان به این صفت الاهی آمده است. معروف ترین آنها، توصیف غزالی از بندگان جبار است. بر این اساس، بنده جبار کسی است که از حد پیروی و تقلید بگذرد و به مرحله راهبری برسد، خلق را با هیئت و سیمای خود به پیروی خویش کشاند، به ایشان فایده رساند و از آنان بهرهای نبرد، تأثیر گذارد و اثر نپذیرد، و هر که او را ببیند از ملاحظه خود غافل شود. [۱۵۵]
محمد بن محمد غزالی، المقصدالاسنی فی شرح معانی اسماءالله الحسنی، ص۷۸،چاپ فضله شحاده، بیروت ۱۹۷۱.
به نظر وی [۱۵۶]
محمد بن محمد غزالی، المقصدالاسنی فی شرح معانی اسماءالله الحسنی، ص۷۸ـ۷۹، چاپ فضله شحاده، بیروت ۱۹۷۱.
، که فخررازی [۱۵۷]
محمدبن عمر فخررازی، شرح اسماءالله الحسنی للرازی، و هو الکتاب المسمی لوامع البینات شرح اسماءالله تعالی و الصفات، ص۱۹۹ـ ۲۰۰، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، قاهره ۱۳۹۶/ ۱۹۷۶، چاپ افست تهران ۱۳۶۴ ش.
عینا آن را نقل کرده، فقط پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم به این رتبه دست یافته و این سخن پیامبر شاهدی است بر این امر: «اگر موسی بن عمران زنده بود، جز پیروی از من کاری نمیکرد، که من برترین فرزندان آدمم».۸ - فهرست منابع(۱) قرآن. (۲) ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث والاثر، چاپ محمود محمد طناحی و طاهر احمد زاوی، بیروت ۱۳۸۳/۱۹۶۳، چاپ افست قم ۱۳۶۴ ش. (۳) ابن انباری، کتاب الاضداد، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، صیدا ۱۴۰۷/۱۹۸۷. (۴) ابن بابویه، التوحید، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم ( ۱۳۵۷ ش ). (۵) ابن جوزی، زادالمسیر فی علم التفسیر، چاپ محمدبن عبدالرحمان عبدالله، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷. (۶) ابن عربی، کشف المعنی عن سرّ اسماءالله الحسنی، چاپ پابلو بینیتو، قم ۱۴۱۹. (۷) ابن فارس، مجمل اللغة. (۸) ابن قتیبه، غریب الحدیث، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸. (۹) ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت ۱۴۱۲. (۱۰) ابن منظور، لسان العرب. (۱۱) ابوحاتم رازی، کتاب الزینة فی الکلمات الاسلامیة العربیة، چاپ حسین بن فیض الله همدانی، قاهره ۱۹۵۷ـ ۱۹۵۸. (۱۲) محمدبن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج۱۱، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره. (۱۳) علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰. (۱۴) عبدالملک بن عبدالله امام الحرمین، کتاب الارشاد الی قواطع الادلة فی اصول الاعتقاد، چاپ محمدیوسف موسی و علی عبدالمنعم عبدالحمید، مصر ۱۳۶۹/۱۹۵۰. • نورالدین محمدبن نعمة الله جزائری، فروق اللغات فی التمییز بین مفاد الکلمات، چاپ محمدرضوان الدایه، تهران ۱۳۷۵ش. (۱۵) احمد بن علی جصاص، أحكام القرآن، چاپ عبدالسلام محمدعلی شاهین، بیروت ۱۴۱۵/ ۱۹۹۴. (۱۶) عبدالکریم بن ابراهیم جیلی، الکمالات الهیة فی الصفات المحمدیة، چاپ سعید عبدالفتاح، قاهره ۱۹۹۷. (۱۷) خلیل بن احمد، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۹. (۱۸) حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمدسیدکیلانی، تهران ( ۱۳۳۲ش ). (۱۹) ابراهیم بن سری زجاج، تفسیر اسماءالله الحسنی، چاپ احمدیوسف دقاق، دمشق ۱۹۷۴. (۲۰) عبدالرحمان بن اسحاق زجاجی، اشتقاق اسماءالله، چاپ عبدالحسین مبارک، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶. (۲۱) زمخشری، الکشاف. (۲۲) هادی بن مهدی سبزواری، شرح الاسماء، او، شرح دعاءالجوشن الکبیر، چاپ نجفقلی حبیبی، تهران ۱۳۷۵ ش. (۲۳) محمد شوکانی، فتح القدیر، بیروت : دار احیاء التراث العربی. (۲۴) عبدالرزاق بن همام صنعانی، تفسیرالقرآن، چاپ مصطفی مسلم محمد، ریاض ۱۴۱۰/۱۹۸۹. (۲۵) طبرسی، مجمع البیان. (۲۶) طبری، جامع البیان عن تاویل القرآن. (۲۷) فخرالدین بن محمد طریحی، تفسیر غریب القرآن الکریم، چاپ محمد کاظم طریحی، قم: زاهدی . (۲۸) طوسی، التبیان فی تفسیر القران. (۲۹) محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، قاهره ۱۳۶۴، چاپ افست تهران ( ۱۳۹۷ ). (۳۰) حسن بن عبدالله عسکری، الفروق اللغویة، قاهره، چاپ افست قم. (۳۱) حسن بن یوسف علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، چاپ حسن حسن زاده آملی، قم ۱۴۰۷. (۳۲) محمد بن محمد غزالی، المقصدالاسنی فی شرح معانی اسماءالله الحسنی، چاپ فضله شحاده، بیروت ۱۹۷۱. (۳۳) محمد بن عمر فخر رازی، التفسیر الکبیر، قاهره، چاپ افست تهران. (۳۴) محمد بن عمر فخر رازی، شرح اسماءالله الحسنی للرازی، و هو الکتاب المسمی لوامع البینات شرح اسماءالله تعالی و الصفات، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، قاهره ۱۳۹۶/ ۱۹۷۶، چاپ افست تهران ۱۳۶۴ ش. (۳۵) یحیی بن زیاد فراء، معانی القرآن، ج۳، چاپ عبدالفتاح اسماعیل شلبی، ( قاهره ۱۹۷۲ )، چاپ افست تهران. (۳۶) محمد بن یعقوب فیروزآبادی، ترتیب القاموس المحیط، چاپ طاهر احمد زاوی، بیروت ۱۳۹۹/ ۱۹۷۹. (۳۷) قاضی عبد الجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۵، چاپ محمود محمد خضیری، قاهره ۱۹۶۵. (۳۸) عبد الکریم بن هوازن قشیری، التحبیر فی التذکیر، چاپ ابراهیم بسیونی، قاهره ۱۹۶۸. (۳۹) عبد الکریم بن هوازن قشیری، الفصول فی الاصول، چاپ ریچارد فرانک، در MIDEO، ش ۱۶ (۱۹۸۳). (۴۰) علی بن محمد ماوردی، النکت و العیون : تفسیرالماوردی، چاپ عبدالمقصودبن عبدالرحیم، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. (۴۱) محمد باقر مجلسی، بحار الانوار. (۴۲) محمد بن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهرالقاموس، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴. (۴۳) محمد جواد مشکور، فرهنگ تطبیقی عربی با زبانهای سامی و ایرانی، تهران ۱۳۵۷ ش. (۴۴) مقاتل بن سلیمان، الاشباه و النظائر فی القرآن الکریم، چاپ عبدالله محمود شحاته، قاهره ۱۳۹۵/۱۹۷۵. (۴۵) یاقوت حموی، معجم البلدان. (۴۶) اسماء الله الحسنی، تاج الدین نوفل، دارالامین، ۱۴۱۸ ق. (۴۷) بصائر ذوی التمییز، الفیروز آبادی (م. ۸۱۷ ق.)، به کوشش محمد علی، بیروت، المکتبة العلمیه، التحقیق، المصطفوی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ ش. (۴۸) التفکر فی الاسماء طریق العلماء، ضیاءالدین الجماس، بیروت، دارالهجرة، ۱۴۱۰ ق. (۴۹) شرح الاسماء، هادی السبزواری (م. ۱۲۸۹ ق.)، به کوشش حبیبی، دانشگاه تهران، ۱۳۷۵ ش. (۵۰) شرح توحید الصدوق، قاضی سعید قمی (م. ۱۱۰۷ ق.)، به کوشش حبیبی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۵ ق. (۵۱) الصحاح، الجوهری (م. ۳۹۳ ق.)، به کوشش احمد العطار، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۷ ق. (۵۲) علم الیقین فی اصول الدین، الفیض الکاشانی (م. ۱۰۹۱ ق.)، به کوشش بیدارفر، قم، بیدار، ۱۳۷۷ ش. (۵۳) الکافی، الکلینی (م. ۳۲۹ ق.)، به کوشش غفاری، بیروت، دارالتعارف، ۱۴۱۱ ق. (۵۴) کشف المراد، العلامة الحلی (م. ۷۲۶ ق.)، به کوشش حسن زاده آملی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۹ ق. (۵۵) کنزالعمال، المتقی الهندی (م. ۹۷۵ ق.)، به کوشش صفوة السقاء، بیروت، الرسالة، ۱۴۱۳ ق. (۵۶) لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱ ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ ق. (۵۷) المصباح المنیر، الفیومی (م. ۷۷۰ ق.). قم، دارالهجرة، ۱۴۰۵ ق. (۵۸) معجم الفروق اللغویه، ابوهلال العسکری (م. ۳۹۵ ق.)، قم، انتشارات اسلامی، ۱۴۱۲ ق. (۵۹) معجم مقاییس اللغه، ابن فارس (م. ۳۹۵ ق.)، به کوشش عبدالسلام محمد، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۰۴ ق. (۶۰) مفردات، الراغب (م. ۴۲۵ ق.)، به کوشش صفوان داودی، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۲ ق. (۶۱) المقام الاسنی، الکفعمی (م. ۹۰۵ ق.)، به کوشش فارس الحسون، مؤسسة قائم آل محمد عجّلاللهفرجهالشریف. (۶۲) موسوعة له الاسماء الحسنی، احمد الشرباصی، بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۶ ق. (۶۳) المیزان، الطباطبایی (م. ۱۴۰۲ ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق. (۶۴) النکت والعیون، الماوردی (م. ۴۵۰ ق.). بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۲ ق. (۶۵) Encyclopaedia of religion and ethics , ed James Hastings, Edinburgh: T and T Clark, ۱۹۸۰-۱۹۸۱, sv "Giants" (by David MacRitchie); (۶۶) Daniel Gimaret, Les noms divins en Islam , Paris ۱۹۸۸; (۶۷) Josef Horovitz, Jewish proper names and derivatives in the Koran , Hildesheim ۱۹۶۴; (۶۸) J J Hurtak, "۷۲ expressions of the Divine in Hebrew - Aramaic", in The Academy for future science, ۸ Mar ۲۰۰۵ (Online (Available: http://www keysofenoch org/html) ۵ July); (۶۹) Reallexikon der Assyriologie , ed Erich Ebeling and Bruno Meissner, Berlin: Walter de Gruyter, ۱۹۳۲-۱۹۷۱; (۷۰) Martin R Zammit, A comparative lexical study of Qur , anic Arabic , Leiden ۲۰۰۲ ۹ - پانویس
۱۰ - منبعدائرةالمعارف قرآن کریم جلد هشتم، برگرفته از مقاله«جبار(اسمای الهی)». دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جبار»، شماره۴۴۵۱. |