مترادفدو اصطلاح که مفهوم واحدی داشته باشند و یا هم معنا تلقی شوند مترادف نامیده می شوند. ۱ - موارد و ضوابط ارجاع اصطلاحات۱.۱ - مترادف هادر ویکی فقه بیشتر جنبه اصطلاحی مورد نظر است نه معنای لغوی،بنا بر این ممکن است از نظر لغت دو معنا را هم برسانند اما به نظر اهل آن علم ،مترادف محسوب شود. مانند حدیث ولایت کبری که ارجاع به حدیث غدیر داده می شود. ۱.۲ - مفرد و جمع بی قاعدهاصطلاحاتی که جمع آن ها به صورت بی قاعده امده اند و در نتیجه بر اساس نظام الفبایی در دو محل مختلف قرار می گیرند اصطلاح نامرجح به اصطلاح پذیرفته شده برگشت داده می شود مانند: عمل انسان که به شکل زیر ارجاع داده می شود: عمل انسان؛ اوصاف برای ارجاع-مفرد و جمع بی قاعده-باید هر دو شکل اصطلاح در علم خاص به کار برده شده باشد. نکته۱:چون جمع های سالم از نظر الفبایی با مفردشان پشت سرهم قرار می گیرند از اوردن هر دو شکل اصطلاح- در صورت وجود- چشم پوشی شود. مانند فعل عبث غلط: فعل عبث ۳. اصطلاحاتی در علوم اسلامی امده اند که گستره مفهومی ان به خوبی تبیین نشده است در این گونه جاها به خاطر جلوگیری از پراکندگی در امر اطلاع رسانی ،اصطلاحی رایج و مشهورمرجح قرار داده می شود و غیر مشهور و رایج به آن ارجاع می گردد مانند: فلسفه آمدن پیامبران؛ فواید بعثت پیامبران؛ مصالح بعثت ۲ - ضوابط ترجیحاز ان جا که در نظام اطلاع رسانی ضرورتا از میان اصطلاحات مترادف یکی به عنوان مدخل و اصطلاح مرجح باید انتخاب گردد به منظور انتخاب اصظلاح مرجح ضوابطی در نظر گرفته شده که با توجه به مجموعه این ضوابظ اصطلاح مرجح برگزیده می شود: ۲.۱ - شهرتاصطلاحی که مشهور است به عنوان اصطلاح مرجح انتخاب شده و بقیه به آن ارجاع گشته است. مراد از شهرت در این جا،شهرت در بین متاخران از اندیشمندا ن اسلامی است مثل: فقه اکبر؛ علم توحید صفات ۲.۲ - کامل بودن اصطلاحممکن اسن یک اصطلاح گاهی به صورت کامل به کار رود و زمانی به صورت بریده و ناقص در این صورت شکا کامل آن مرجح به حساب می اید و بقیه به آن ارجاع می شود این در صورتی است که اصطلاح ناقص ترجیحی نداشته باشد و یامتداول تر نباشد مثل متولد ۲.۳ - سلاست و روانیاز میان اصطلاحات مترادف اصطلاحی که خوش آهنگ و روان باشد انتخاب شده و بقیه به آن ارجاع می شود همانند: احوال واجب تعالی ۳ - منبعبرگرفته از اصطلاحنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۳۲--۳۰. |