بانت سعادبانَت سُعادُ، عنوان قصیدهای مشهور در مدح حضرت رسول (صلی اللّه علیه وآله وسلّم) است. فهرست مندرجات۱.۱ - روایت محمّدبن اسحاق در جزئیّات این واقعه ۱.۱.۱ - خواندن قصیده نزد پیامبر ۱.۱.۲ - طلب عفو ازپیامبر ۱.۱.۳ - کنایه به انصار ۱.۲ - نقل این شعر درطبقات الشعراء ۱.۳ - نقل داستان این برده از ابن قتیبه ۱.۴ - نقل داستان قصیده از سکری ۱.۵ - کلام ابن حجر عسقلانی در اینجا ۱.۶ - کلام بعض از روات ۱.۷ - شروح این قصیده ۲ - پانویس ۳ - منابع ۱ - معرفی بانت سعادبانَت سُعادُ، عنوان قصیدهای مشهور در مدح حضرت رسول (صلی اللّه علیه وآله وسلّم)، از کَعب بن زُهیر بن اَبی سُلمی (به ضمّ سین فقط در این کلمه )، از شعرای بزرگ عهد جاهلییت و اسلام. او از جمله صحابه حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلم وسلّم)، و پدرش زُهیربن ابی سلمی مزنی از شاعران جاهلی و صاحب قصیده مُعَلّقه مشهور بود. قصیده بانَت سُعادُ در ستایش حضرت رسول، و در اعتذار از اشعاری سروده شده است که کعب برای برادرش بُجَیر فرستاده و او را به جهت اسلام آوردنش ملامت کرده بود. این قصیده یکی از معروفترین قصاید زبان عربی است که شروح زیادی بر آن نوشته شده و چون با «بانت سعاد» آغاز میشود، به این عنوان شهرت یافته است. در علّت سرودن این قصیده میان نویسندگان تواریخ و سِیَر اختلافی نیست، اما در جزئیّات و تفاصیل واقعه اختلاف است و با گذشت زمان شاخ و برگهایی نیز بر آن افزوده شده است. ۱.۱ - روایت محمّدبن اسحاق در جزئیّات این واقعهکهنترین روایات در این باب، احتمالاً، روایت محمّدبن اسحاق است که خلاصه آن چنین است: چون بُجَیر اسلام آورد، کعب چند بیت برایش فرستاد و او را ملامت کرد. بُجَیر این اشعار را برای حضرت رسول صلّی اللّه علیه وآله وسلّم خواند و حضرت نیز خون کعب را مباح و هدر اعلام فرمود. چون پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم در سال نهم هجرت از طایف به مدینه بازگشت، بجیر نامهای به برادرش نوشت که حضرت رسول دستور داده است در مکه بعضی از کسانی که او را هجو و اذیت کرده بودند بکشند و بعضی از بیم جان گریختهاند. اگر تو جان خویش را دوست داری، روی به سوی آن حضرت نِه که ایشان کسانی را که توبه کنند نمیکشند؛ وگرنه به جایی برو که از دست مسلمانان در امان باشی. چون این نامه به کعب رسید، جهان در نظر او تنگ و تاریک شد و دشمنانش گفتند که او بزودی کشته خواهد شد. از آنجا که راه گریزی نداشت، قصیدهای را در ستایش آن حضرت سرود و روی به مدینه نهاد و در منزل یکی از آشنایانش از قبیله جهینه فرود آمد. او کعب را هنگام نماز بامداد به مسجد رسول برد و گفت که نزد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله وسلّم برو و از او امان بخواه. کعب نزد حضرت رسول رفت و دست در دست ایشان گذاشت و گفت: یا رسول الله! کعب به اسلام گرویده و پیش تو آمده است و امان میخواهد، اگر او را نزد تو بیاورم توبهاش را میپذیری ؟ حضرت که او را به صورت نمیشناخت، فرمود: آری میپذیرم. کعب گفت: من خود او هستم. در این میان یکی از انصار برخاست و از آن حضرت اجازه خواست تا او را بکشد. حضرت فرمود که او توبه کرده و از گذشته پشیمان است. کعب با گفته آن شخص از انصار در خشم شد ولی مهاجران همه از او به نیکی یاد کردند. ۱.۱.۱ - خواندن قصیده نزد پیامبرآنگاه قصیده خود را خواند که بیت اوّل آن چنین است : «بانَتْ سُعادُ وَ قَلبی الیومَ مَتبولُ مُتَیّمٌ اِثْرَها لَم یُفدَ مَکبولُ. یعنی سعاد (معشوقه یا زن کعب) دوری گزید، در حالی که دل من از عشق او بیمار و ناتوان و گرفتار است و در بند اوست و رها نمیشود». چند بیت از آغاز قصیده به سبک شعرای عرب در وصف معشوقه (یا زنش سعاد) و شکایت از بی وفایی و خلف وعده اوست. آنگاه به دوری او اشاره میکند و میگوید: او در جایی است که جز شتری قوی و پوینده نمیتواند کعب را به سوی او رهبری کند. پس از چند بیت در وصف آن ناقه و شتر، به تهدید حضرت رسول اشاره میکند و میگوید که خبرچینان در نزد سعاد از کعب غمّازی میکنند و میگویند که او کشته خواهد شد، و دوستانش به همین جهت به او اعتنا نمیکنند. ۱.۱.۲ - طلب عفو ازپیامبرآنگاه از حضرت رسول صلّی اللّه علیه وآله وسلّم طلب عفو می کند و به سخنان دشمنان و نمّامان درباره خود اشاره میکند و سپس، به سبک شاعران همعصرش، به ستایش آن حضرت میپردازد، و از قریش به عنوان یاران و حامیان آن حضرت تمجید میکند و نیش و تعریضی هم به انصار میزند. انصار از این تعریض و کنایه در خشم شدند، و او برای فرونشاندن خشم آنها قصیده رائیهای در مدح ایشان سرود که در دیوان او ضبط است. عدد ابیات قصیده بانت سعاد در سیره ابن هشام ۵۸ بیت است. ابن هشام میگوید که هفت بیت از این قصیده در اصل روایت ابن اسحاق نبوده است [۱]
ابن هشام، السّیرة النبویة، ج ۴، ص ۱۴۴ـ ۱۴۸، مصر ۱۹۳۶.
به گفته مؤلف مُصَدِّق الفضل قصیده در بحر بسیط است و تقطیع آن مستفعلن فاعلن مستفعلن فاعلن و تقطیع بیت نخست مستفعلن فَعَلُن مستفعلن فعلن مفاعلن فاعلن مستفعلن فعلن است و در آن خَبن واقع شده است. [۲]
احمدبن شمس الدین دولت آبادی زوالی ، مصدق الفضل ، ص ۱۴ـ۱۶، حیدرآباد دکن ۱۳۲۳.
روایت ابن اسحاق با تفاوتهایی در اغانی [۳]
علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی ، کتاب الاغانی، ج ۱۷، ص ۸۸ـ۹۱، چاپ علی محمّد بجاوی ، بیروت (تاریخ مقدمه ۱۳۸۹/۱۹۷۰)
آمده است.
۱.۱.۳ - کنایه به انصارابوالفرج اصفهانی می گوید: کعب در این قصیده در چند موضع از انصار به کنایه یاد کرده است؛ از جمله در بیت : «کانَتْ مَواعیدُ عُرْقوبٍ لها مَثَلاً وَ ما مَوَاعیدُها اِلاَّ اباطیِلُ» [۴]
علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی ، کتاب الاغانی، ج ۱۷، ص ۸۹، چاپ علی محمّد بجاوی ، بیروت (تاریخ مقدمه ۱۳۸۹/۱۹۷۰) .
یعنی وعدههای عرقوب، نمونه و مثالی از وعدههای اوست که چیزی جز دروغ و باطل نیست؛ زیرا عُرْقوب که به بدعهدی در میان عرب مثل شده از انصار و از قبیله اَوْس بوده است.
مهاجران پس از شنیدن این بیت گفتند: کسی که انصار را نکوهش کند ما را نستوده است [۵]
علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی ، کتاب الاغانی، ج ۱۷، ص ۹۰، چاپ علی محمّد بجاوی ، بیروت (تاریخ مقدمه ۱۳۸۹/۱۹۷۰).
۱.۲ - نقل این شعر درطبقات الشعراءدر طبقات الشعراء نیز قصه این قصیده با تفاوتهایی آمده است؛ از جمله آنکه کعب ابوبکر را به شفاعت نزد حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله وسلّم برانگیخت و حضرت در پاداش قصیده، بُردهای به او بخشید. معاویه در زمان خلافت خود آن را از اولاد کعب به مبلغ زیادی خرید و این همان بُرده ( پارچه برای پوشش ) است که خلفا در نمازهای عید فطر و اَضْحی می پوشیدند. جمحی در صحت این داستان تردید دارد و آن را گمان اَبان ( ابان بن عثمان بن عفّان ) میداند (شاید تردید از آن باب باشد که ابان از بنی امیه بود و احتمالاً این روایت را برای نوعی فضیلت برای معاویه وضع کرده است؛ یا چون در متن روایت «زَعَمَ اَبان» آمده است، چنین استنباط شده که شاید در اصلِ قصه بُرده تردید شده است. سزگین [۶]
سزگین ج ۲، ص ۲۱۰ـ۲۱۱.
می گوید که این شک و تردید در اصل قصّه نیست، بلکه درباره خرید آن از سوی معاویه است و همچنین تردید است در اینکه آن بُرده که خلفا در ایام رسمی میپوشیدند همین بُرده است یا نه.
۱.۳ - نقل داستان این برده از ابن قتیبهابن قُتَیبه نیز داستان بُرده را آورده و گفته است که معاویه آن را به بیست هزار درهم خرید [۷]
ابن قُتَیبه، الشّعر و الشّعراء، لیدن ۱۹۰۲، ج۱، ص۸۱.
بغدادی از قول سیوطی در اواخر دیباچه تاریخ الخلفا نقل میکند که چون کعب بن زهیر قصیده را خواند، حضرت بُرده خود را به او داد. معاویه در زمان خلافت خود از کعب خواست که آن را به ده هزار درهم به او بفروشد و او نفروخت.
معاویه پس از مرگ کعب آن را از فرزندانش به بیست هزار درهم خرید و این همان است که نزد خلفا بوده است؛ اما ذَهبی از قول محمدبن اسحاق نقل میکند که حضرت در غزوة تبوک نامة امانی به مردم أَیْلَة نوشت و بُرده ای به آنها داد و ابوالعباس سفّاح در زمان خلافت خود آن را به سیصد دینار خرید و گویا بُرده ای که نزد خلفای بنی امیه بود پس از سقوط ایشان گم شده است. [۸]
عبدالقادربن عمر بغدادی ، حاشیة علی شرح بانت سعاد لابن هشام ،ج ۱، ص ۷۱ـ۷۲، جزء ۱، چاپ نظیف محرّم خواجه ، بیروت ۱۴۰۰/۱۹۸۰
این قصیده در شرح سُکَّری (ابوسعید حسن بن حسین بن عُبَیداللّه سکَّری ، متوفی ۲۷۵) بر دیوان کعب بن زُهیر پنجاه و پنج بیت است و مصحّح آن در پاورقیها چهار بیت دیگر را در مواضع دیگر بر آن افزوده است.
۱.۴ - نقل داستان قصیده از سکریسکّری نیز داستان سرودن قصیده را تقریباً مطابق ابن هشام آورده است [۹]
حسن بن حسین سکَّری، شرح دیوان کعب بن زهیر، ص ۴ـ ۲۵ قاهره ۱۹۵۰.
۱.۵ - کلام ابن حجر عسقلانی در اینجاابن حَجَر عسقلانی می گوید که چون کعب خود را به حضرت رسول صلّی اللّه علیه وآله وسلّم شناسانید، حضرت پرسید: آیا تو گوینده آن اشعار هستی ؟ و به ابوبکر فرمود تا آن اشعار را بخواند، و چون ابوبکر بیت سوم را، که در آن کلمه المأمور بود خواند، کعب گفت که من المأمور نگفتهام، المأمون گفتهام و حضرت فرمود: بلی تو مأمون (در امان) هستی. همچنین در الاصابه آمده است که چون کعب به مدینه رفت، پرسید: نرم خوترین یاران پیغمبر کیست ؟ مردم ابوبکر را نشان دادند و کعب با او به حضور پیامبر رسید. [۱۰]
الاصابة فی تمییز الصحابة، ج ۳، ص ۲۹۵ـ۲۹۶.
۱.۶ - کلام بعض از رواتبعضی از راویان میگویند که چون کعب قصیده را ساخت و در مدینه به درِ مسجد رسید، علی علیه السّلام را دید که به او گفت: چرا نیمی از موی سرت را تراشیده و نیم دیگر را بر جای گذاشتهای ؟ زیرا این شعار جاهلیت است، و بعد نامش را پرسید. کعب خود را شناسانید و گفت که توبه کرده و اسلام آورده و قصیدهای در مدح حضرت رسول صلّی اللّه علیه وآله وسلّم گفته است. علی علیه السّلام فرمود: هنگامی که حضرت در مسجد است بیا تا، در حدّ امکان، به تو کمک کنم. کعب روز بعد به مسجد رفت و قصیده را خواند. [۱۱]
عبدالقادربن عمر بغدادی، حاشیة علی شرح بانت سعاد لابن هشام، ج۱، ص ۶۷، جزء ۱، چاپ نظیف محرّم خواجه، بیروت ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
به نوشته بغدادی [۱۲]
عبدالقادربن عمر بغدادی، حاشیة علی شرح بانت سعاد لابن هشام، ج ۱، ص ۷۰ـ۷۲، چاپ نظیف محرّم خواجه، بیروت ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
این قصیده را بُرْدَه خوانند، زیرا حضرت به پاداش آن بُردة خود را به او پوشانید؛ و قصیده معروف بوصیری را نیز، که در مدح حضرت رسول است، از راه تبرّک و تشبیه به قصیدة کعب، بُرده خوانند. [۱۳]
عبدالقادربن عمر بغدادی، حاشیة علی شرح بانت سعاد لابن هشام، ج ۱، ص ۷۱ـ۷۲، چاپ نظیف محرّم خواجه، بیروت ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
۱.۷ - شروح این قصیدهبر قصیدة بانت سعادُ شروح فراوانی نوشته شده است. بجز شروحی که در دست نیست یا مؤلّفان آن ناشناختهاند، نام ۴۸ شرح که مؤلّفان آنها معلوم است و نیز شروحی به زبانهای ترکی و فارسی و اردو در کتاب سزگین آمده است. علاوه بر این، شانزده تن از شعرا آن را تخمیس کرده اند، و بعضی بر آن نظیره گفته یا با آن معارضه کردهاند. بغدادی، شرح عبداللّه بن یوسف بن هشام انصاری (متوفی ۷۶۱) و شرح ابن کُتُیْلَه را بهترین شرحها دانسته و بر شرح ابن هشام حاشیهای نوشته است که مانند کتاب دیگرش، خزانة الادب، پر از فواید لغوی و نحوی و عروضی و تراجم احوال است و در حقیقت خزانهای است از ادبیات عربی. این حاشیه در سال ۱۹۸۰ در بیروت به طبع رسیده است. منابع : (۱) ابن حجر عسقلانی، کتاب الاصابة فی تمییز الصحابة، مصر ۱۳۲۸. (۲) ابن قُتَیبه، الشّعر و الشّعراء، لیدن ۱۹۰۲. (۳) ابن هشام، السّیرة النبویة، مصر ۱۹۳۶. (۴) علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، کتاب الاغانی، ج ۱۷، چاپ علی محمّد بجاوی، بیروت (تاریخ مقدمه ۱۳۸۹/۱۹۷۰). (۵) عبدالقادربن عمر بغدادی، حاشیة علی شرح بانت سعاد لابن هشام، جزء ۱، چاپ نظیف محرّم خواجه، بیروت ۱۴۰۰/۱۹۸۰. (۶) محمدبن سلاّ م جمحی، طبقات الشّعراء، لیدن ۱۹۱۶. (۷) احمدبن شمس الدین دولت آبادی زوالی، مصدق الفضل، حیدرآباد دکن ۱۳۲۳. (۸) فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی، نقله الی العربیة محمود فهمی حجازی، ج ۲، جزء۲، ریاض ۱۴۰۳/۱۹۸۳. (۹) حسن بن حسین سکَّری، شرح دیوان کعب بن زهیر، قاهره ۱۹۵۰؛ ۲ - پانویس
۳ - منابعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بانَت سُعاد»، شماره۳۶۷. |