ابوعبیده معمر بن مثنی ثقفیاَبوعُبیده، مَعمربن مثنی (۱۱۴ـ ح۲۱۰ق/ ۷۳۲ـ ۸۲۵م)، راوی و لغت شناس بزرگ اوایل عصر عباسی است. فهرست مندرجات۲ - زندگی ۲.۱ - اصالت ۲.۲ - ولادت ۳ - در دربار ۳.۱ - وفات ۴ - اساتید ۵ - شاگردان ۶ - شعوبیگری ۷ - مذهب ۸ - تاریخ و ادب ۹ - در روایت ۱۰ - در لغت ۱۱ - در نحو ۱۲ - در نقد شعر ۱۳ - مقام علمی ۱۴ - آثار ۱۴.۱ - چاپی ۱۴.۲ - خطی ۱۴.۳ - آثار یافت نشده ۱۴.۳.۱ - درباره قبایل عرب ۱۴.۳.۲ - در تاریخ ۱۴.۳.۳ - در لغت ۱۵ - فهرست منابع ۱۶ - پانویس ۱۷ - منبع ۱ - بررسی منابعاز زندگی ابوعبیده به رغم شهرت بسیارش آگاهی اندکی در دست است و منابع کهن دراینباره به اطلاعاتی مختصر بسنده کردهاند. نخستین کسانی که از ابوعبیده نامی به میان آوردهاند، مانند اخفش ، ابن سلام ، خلیفه بن خیاط و جاحظ ، همه از معاصران وی و اغلب شاگرد او بودهاند. اینان در میان روایات متعددی که نقل کردهاند تنها به ذکر نسب، قبیله و مذهب او پرداختهاند. در سده ۳ق، ابن قتیبه شرح حال مختصری از او به دست داده است. دیگر نویسندگان این دوره همچون ابن هشام ، بلاذری ، نبرد، تغلب و طبری ، جز اطلاعاتی مختصر به دست ندادهاند و تنها به نقل بخشهایی از آثار و روایات وی پرداختهاند. از نویسندگان سده ۴ق، مسعودی در مروج الذهب ضمن اشاره به سال وفات ابوعبیده و گرایش وی به شعوبیگری و ارتباطش با برخی از معاصران خود از جمله ابونواس، اخبار بسیاری درباره پادشاهان ساسانی از قول او نقل کرده است. ابوطیب لغوی (د ۳۵۱ق) نخستین کسی است که روایات مختلف درباره ابوعبیده را گردآوری کرده و شرح حال مستقل و نسبتاً کاملی از وی تدارک دیده است. در اواسط سده ۴ق سیرافی و زبیدی به روایاتی درباره او اشاره کردهاند که در منابع متقدم نیامده است. در همین روزگار، ابن ندیم ضمن نقل روایاتی درباره ابوعبیده از جمله اشاره به سال تولد او، فهرست مستقلی از آثارش به دست داده است. در سده ۵ق، خطیب بغدادی باتوجه به روایات پراکندهای که در منابع کهن آمده، شرح حال نسبتاً مفصلی از او را فراهم آورده است. از این پس، همه آنچه در منابعی چون معجم الادباء، انباإ الرواه و وفیات الاعیان آمده، از چند نکته فراتر نمیرود: ولادت و مرگ ابوعبیده، بحث درباره شعوبیگری و خارجی بودن وی، داوریهای مخالف و موافق او درباره همروزگارانش و خلاصه آثار او. بیشتر این اطلاعات نیز از طریق شاگردانش، به ویژه ابوحاتم سجستانی و اثرم انتشار یافته است. ۲ - زندگی۲.۱ - اصالتاصل و نسب ابوعبیده، به درستی روشن نیست، اما در اینکه نیای وی ایرانی و از یهودیان باجروان (در بین النهرین) بوده تقریباً تردیدی نیست. خود در روایتی به یهودی بودن اجدادش اشاره کرده است. [۱]
ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۸، ص۱۸۹، قاهره، دارالکتب.
[۲]
سیرافی، حسن بن عبدالله، اخبار النحویین البصریین، به کوشش فریتس کرنکو، ج۱، ص۶۸، بیروت، ۱۹۳۶ م.
[۳]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۹.
[۴]
ابن خلکان، وفیات، ج۵، ص۲۴۳.
سزگین، [۵]
سزگین، فؤاد، مقدمه بر مجاز القرآن ابوعبیده، ج۱، ص۹، بیروت، ۱۴۰۱ق/ ۱۹۸۱ م.
گفته ابوعبیده را بیاهمیت شمرده و بر آن است که بعدها دشمنان وی به استناد همین روایت او را یهودی خواندهاند.جد وی به دست عبیدالله بن معمر تیمی، از نوادگان ابوبکر اسلام آورد. [۶]
ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۲۰، ص۷۷، قاهره، دارالکتب.
[۷]
سیرافی، حسن بن عبدالله، اخبار النحویین البصریین، به کوشش فریتس کرنکو، ج۱، ص۶۷ـ ۶۸، بیروت، ۱۹۳۶ م.
از همین رو ابوعبیده را از موالی تیم بن مره (تیره ای از قریش) شمردهاند. [۸]
ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، ج۱، ص۵۴۳، قاهره، ۱۹۶۰ م.
[۹]
زبیدی، محمد بن حسن، طبقات النحویین و اللغویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱، ص۱۷۵، قاهره، ۱۹۷۳ م.
[۱۰]
یغموری، یوسف بن احمد، نورالقبس مختثر المقتبس مرزبانی، به کوشش رودلف زلهایم، ج۱، ص۱۰۹، بیروت، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴ م.
به گفتهای وی به «سُبّخت» که گاه در منابع به «سخت» و «نسخت» تصحیف شده، ملقب بوده است. [۱۱]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۹.
[۱۲]
ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۸، ص۱۸۹، قاهره، دارالکتب.
[۱۳]
قفطی، علی بن یوسف، انباه الرواه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم قاهره، ج۳، ص۲۸۵، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۵ م.
[۱۴]
سیوطی، المزهر، به کوشش محمد احمد جادالمولی و دیگران، ج۲، ص۴۲۸، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
اما به نظر میرسد سبخت در اصل همان سبیخت (به یای مجهول) باشد که در پهلوی مرکب از دو کلمه سی (سه) و بخت (بُختن: رستگار کردن) است و بر تثلیث مسیحیت ، یا بر ۳ اصل زردشتی دلالت داشته است، با این حال ابوالفرج، [۱۵]
ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ص۱۸، قاهره، دارالکتب.
آن را نامی یهودی میداند که دشمنان ابوعبیده برای اشاره به دین اجدادش بر وی نهادهاند. از این رو وی این لقب را نمیپسندید.۲.۲ - ولادتدر تاریخ ولادت ابوعبیده اختلاف است، ابن ندیم [۱۶]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۹.
آن را ۱۱۴ق و یغموری، [۱۷]
یغموری، یوسف بن احمد، نورالقبس مختثر المقتبس مرزبانی، به کوشش رودلف زلهایم، ج۱، ص۱۰۹، بیروت، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴ م.
۱۱۲ق نوشته است. برخی نیز ۱۱۰ق را ترجیح دادهاند. [۱۸]
یاقوت، ادبا، ج۱۹، ص۱۶۰.
[۱۹]
قفطی، علی بن یوسف، انباه الرواه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم قاهره، ج۳، ص۲۸۳، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۵ م.
[۲۰]
ابن خلکان، وفیات، ج۵، ص۲۴۲.
با توجه به اینکه فرزندان عبیدالله بن معمر در آن روزگار بر بصره حکم میراندهاند، میتوان پنداشت ابوعبیده که از موالی آنان بوده، در بصره به دنیا آمده ودر همانجا پرورش یافته است. [۲۱]
ابن اثیر، الکامل، ج۱، ص۱۴۲.
[۲۲]
عیثمین، عبدالرحمن بن سلیمان، مقدمه بر الدیباج ابوعبیده، ج۱، ص۱۹ـ۲۰، قاهره، ۱۴۱۱ق/ ۱۹۹۱ م.
[۲۳]
بستانی، بطرس، ادباء العرب، ج۲، ص۱۵۵، بیروت، ۱۹۳۴ م.
بصره در آن روزگار از پررونقترین مراکز علم و ادب به شمار میرفت و مشهورترین دانشمندان عصر در آنجا گرد آمده بودند. [۲۴]
پلا، شارل، الجاحظ، ترجمه ابراهیم کیلانی، ج۱، ص۱۷۱ـ۱۹۰، دمشق، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۵ م.
از این رو، تردیدی نیست که ابوعبیده در بصره تحصیلات خود را آغاز کرده است، بهویژه که اغلب استادانش، چنانکه خواهیم دید، بصری بودهاند. در منابع کهن از کسان بسیاری به عنوان شیخ یا استاد ابوعبیده یاد شده است و همچنین کسانی که وی از آنان روایت شنیده، بسیار متعددند.۳ - در درباربه گزارش خطیب بغدادی، [۲۵]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۵۳ـ۲۵۴، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
ابوعبیده در ۱۸۸ ق به دعوت فضل بن ربیع ، وزیر هارون الرشید ، به بغداد رفت. ظاهراً این نخستین سفر وی به بغداد نبوده است. دست کم دو روایت در دست است که اگر درست باشند، حکایت از آن دارند که او پیش از وزارت فضل بن ربیع برای راه یافتن به دربار هارون الرشید به دو تن از وزیران برمکی، جعفر بن یحیی (مق ۱۸۷ ق) و فضل بن یحیی، متوسل شده بوده است: یکی روایت ابوحاتم سجستانی است که میگوید ابوعبیده نزد جعفر بن یحیی برمکی رفت، اما جعفر او را شایسته ورود به بارگاه خلیفه ندید [۲۶]
زبیدی، محمد بن حسن، طبقات النحویین و اللغویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱، ص۱۷۵، قاهره، ۱۹۷۳ م.
و دیگری روایتی است که میگوید ابوعبیده و اصمعی به حضور هارون الرشید رسیدند، اما خلیفه، اصمعی را برای مجالست ترجیح داد. در این روایت به مناظرهای کوتاه بین ابوعبیده و فضل بن یحیی درباره شاعران نوخاسته اشاره رفته است [۲۷]
سیرافی، حسن بن عبدالله، اخبار النحویین البصریین، به کوشش فریتس کرنکو، ج۱، ص۷۰، بیروت، ۱۹۳۶ م.
[۲۸]
یغموری، یوسف بن احمد، نورالقبس مختثر المقتبس مرزبانی، به کوشش رودلف زلهایم، ج۱، ص۱۱۶، بیروت، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴ م.
به هرحال ابوعبیده پس از ۱۸۸ ق رسماً در زمره ندیمان هارون الرشید درآمد. به روایتی، ابونواس و اسحاق موصلی با نفوذی که در دربار داشتند، چندان به تمجید و ستایش از ابوعبیده پرداختند که خلیفه مصمم شد ابوعبیده را به دربار فراخواند و او را جایگزین اصمعی کند. وی در آغاز به شایستگی از ابوعبیده استقبال نکرد، اما چون مقام علمی او را دریافت به او پاداش فراوان بخشید. [۲۹]
ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، ج۲، ص۱۳۰، قاهره، ۱۹۶۰ م.
[۳۰]
یاقوت، ادبا، ج۱۹، ص۱۵۷.
[۳۱]
ابن خلکان، وفیات، ج۵، ص۲۳۵.
[۳۲]
بیاتی، عادل جاسم، مقدمه بر الایام ابوعبیده، ج۲، ص۱۵،بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۷ م.
و گویند او را به استادی خود برگزید و برخی آثارش را از وی فراگرفت. [۳۳]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۵۲، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
ابوعبیده در طی این مدت، مجالس درسی در بغداد تشکیل داد و افزون بر تدریس به تألیف نیز پرداخت. [۳۴]
ذهبی، محمد بن احمد، سیراعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، ج۹، ص۴۴۶، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
مدت اقامت وی در بغداد به درستی روشن نیست، اما احتمالاً وی تا پایان خلافت هارون (۱۹۳ ق) در آنجا به سر برده است. ابوعبیده سفری نیز به فارس کرده که به درستی معلوم نیست در چه زمانی بوده است. تنها گفتهاند به قصد دیدار با موسی بن عبدالرحمن هلالی روانه آن دیار شد و از پاداشهای وی برخوردار گردید. [۳۵]
زبیدی، محمد بن حسن، طبقات النحویین و اللغویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱، ص۱۷۵، قاهره، ۱۹۷۳ م.
[۳۶]
قفطی، علی بن یوسف، انباه الرواه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم قاهره، ج۳، ص۲۸۴، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۵ م.
۳.۱ - وفاتدر تاریخ مرگ ابوعبیده اختلاف نظر فراوان است، اما در اینکه وی عمر طولانی یافته، تردیدی نیست. [۳۷]
یمانی، عبدالباقی بن عبدالمجید، اشاره التعیین، به کوشش عبدالمجید دیاب، ج۱، ص۳۵۱، ریاض، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
ابن قتیبه نخستین کسی است که به تاریخ وفات او اشاره کرده و آن را ۲۱۰ یا ۲۱۱ ق نوشته است. [۳۸]
ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، ج۲، ص۱۳۰، قاهره، ۱۹۶۰ م.
مسعودی ۲۱۱ ق را ترجیح داده، [۳۹]
مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، ج۳، ص۴۴۹، قم، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴ م.
سیرافی [۴۰]
سیرافی، حسن بن عبدالله، اخبار النحویین البصریین، به کوشش فریتس کرنکو، ج۱، ص۷۱، بیروت، ۱۹۳۶ م.
و زبیدی [۴۱]
زبیدی، محمد بن حسن، طبقات النحویین و اللغویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱، ص۱۷۵، قاهره، ۱۹۷۳ م.
نیز آن را ۲۰۸ یا ۲۰۹ ق گفته اند، اما خطیب بغدادی [۴۲]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۵۸، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
تاریخ وفات او را ۲۱۳ ق و در ۹۸ سالگی وی نوشته است. در چگونگی مرگ او نیز چند روایت تردید آمیز در دست است. در یکی از آنها، از زبیر بن بکار نقل شده که ابوعبیده به دست محمد بن قاسم بن سهل نوشجانی مسموم شده است. [۴۳]
ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۴، ص۱۰، قاهره، دارالکتب.
[۴۴]
یغموری، یوسف بن احمد، نورالقبس مختثر المقتبس مرزبانی، به کوشش رودلف زلهایم، ج۱، ص۱۲۴، بیروت، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴ م.
[۴۵]
بستانی، بطرس، ادباء العرب، ج۲، ص۱۵۵، بیروت، ۱۹۳۴ م.
در گزارش دیگری نیز ابوعبیده در بستر بیماری، خود تلویحاً به این امر اشاره کرده است. [۴۶]
یغموری، یوسف بن احمد، نورالقبس مختثر المقتبس مرزبانی، به کوشش رودلف زلهایم، ج۱، ص۱۲۴، بیروت، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴ م.
به استناد این دو روایت، منابع متأخرتر [۴۷]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۵۷، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
[۴۸]
ابن شاکر کتبی، محمد، عیون التواریخ، نسخه خطی کتابخانه احمد ثالث استانبول، ج۷، ص۲۹۰، شم ۲۹۲۲.
در کشته شدن ابوعبیده به دست نوشجانی تردید نکردهاند. البته آنچه درستی این دو روایت را مورد تردید قرار میدهد، این است که در منابع نزدیک به روزگار ابوعبیده هیچ اشارهای به این ماجرا نشده و تنها از نیمه اول سده ۴ ق ذکر آن در منابع دیده میشود. به علاوه روایت نخست را زبیر بن بکار از قول خود نوشجانی نقل میکند و اگر وی به راستی قاتل ابوعبیده بوده، آیا خود اینگونه بدان اعتراف میکرد؟ روایت مسعودی نیز که گفته است، هیچکس حاضر به شرکت در تشییع جنازه ابوعبیده نشد و مردی از مصریان را اجرتی دادند تا او را به خاک سپارد، [۴۹]
مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، ج۳، ص۴۴۹، قم، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴ م.
چندان پذیرفتنی نیست.۴ - اساتیداز مشهورترین استادان وی ابوعمرو بن علا، مؤسس مکتب نحوی بصره، یونس بن حبیب، رؤیه عجاج، ابویعقوب ثقفی، اخفش اکبر، قتاده بن عامه و هشام بن عروه را میتوان نام برد. [۵۰]
ابن سلام جمحی، محمد، طبقات الشعراء، به کوشش یوزف هل، ج۱، ص۴۰، بیروت، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲ م.
[۵۱]
جاحظ، عمرو بن بحر، الحیوان، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، ج۷، ص۵۹، بیروت، ۱۳۸۸ق/ ۱۹۶۹ م.
[۵۲]
طبری، تاریخ، ج۵، ص۳۲۶.
[۵۳]
یزیدی، محمد بن مبارک، الامالی، ج۱، ص۸۰، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴ م.
[۵۴]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۵۲ـ۲۵۳، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
[۵۵]
ابن انباری، عبدالرحمن بن محمد، نزهه الالباء، به کوشش ابراهیم سامرائی، ج۱، ص۲۸، بغداد، ۱۹۵۹ م.
[۵۶]
ابن درید، محمد بن حسن، جمهره اللغه، ج۳، ص۳۵، حیدرآباد دکن، ۱۳۴۵ ق.
[۵۷]
ابن خلکان، وفیات، ج۴، ص۸۵.
از دیگر استادان وی که درخور توجه است، مردی است به نام عمر که احتمالاً ایرانی بوده و اطلاعات بسیار گستردهای درباره تاریخ ایران قبل از اسلام داشته است و به همین سبب او را عمر کسری نامیدهاند. [۵۸]
مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، ج۱، ص۱۴۶، قم، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴ م.
او احتمالاً همان عمر بن فرخان است که ابن ندیم [۵۹]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۰۵.
او را از مترجمان آثار پهلوی به عربی دانسته است. ابوعبیده بر اساس روایاتی که از این شخص شنیده بود، کتاب اخبار الفرس را تدوین کرد. این اثر یکی از مآخذ عمده مسعودی در نقل و شرح اخبار پادشاهان ایران قبل از اسلام بوده است. [۶۰]
مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، ج۱، ص۱۴۶، قم، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴ م.
[۶۱]
مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، ج۱، ص۲۵۸، قم، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴ م.
[۶۲]
مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۱، ص۲۵۹، ص۲۷۸، به کوشش یوسف اسعد داغر، قم، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴ م.
[۶۳]
مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، ج۱، ص۲۷۹، قم، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴ م.
[۶۴]
ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۷، ص۳۱۸ـ۳۱۹، قاهره، دارالکتب.
۵ - شاگردانابوعبیده پس از آنکه در مکتب برجستهترین دانشمندان روزگار خود در علوم گوناگون شعر و لغت و انساب و اخبار مهارت یافت، مجالس درس خود را در بصره تشکیل داد. [۶۵]
ابو احمد عسکری، حسن بن عبدالله، شرح مایقع فیه التصحیف و التحریف، به کوشش محمد یوسف و احمد راتب نفاخ، ج۱، ص۱۰۷، دمشق، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱ م.
شاگردان بیشماری به حلقه درس او روی آوردهاند که نام بیش از ۶۰ تن از آنان در منابع آمده است. از مشهورترین شاگردان او جاحظ ، ابونواس، ابن مناذر، ابن سلام جمحی، خلیفه بن خیاط ، ابو حاتم سجستانی ، ابوعثمان مازنی، اثرم، ابن اعرابی ، ابن هشام ، ابن سعد، ابن شبّه، ابن حبیب، ابن نطاح، ابن سکیت و ابوعبید قاسم بن سلام را میتوان نام برد. [۶۶]
ابن سلام جمحی، محمد، طبقات الشعراء، به کوشش یوزف هل، ج۱، ص۳۹، بیروت، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲ م.
[۶۷]
خلیفه بن خیاط، الطبقات، به کوشش سهیل زکار، ج۱، ص۵، دمشق، ۱۹۶۶ م.
[۶۸]
ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، عیون الخبار، ج۲، ص۶۹، بیروت، ۱۳۴۳ق/ ۱۹۲۵ م.
[۶۹]
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف ج۱، ص۲۰۹
[۷۰]
مبرد، محمد بن یزید، الکامل، به کوشش محمد احمد دالی، ج۱، ص۱۵۲، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
[۷۱]
مبرد، محمد بن یزید، الکامل، به کوشش محمد احمد دالی، ج۱، ص۱۸۲، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
[۷۲]
ابن معتز، عبدالله، طبقات الشعراء، به کوشش عبدالستار احمد فراج، ج۱، ص۱۲۰، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۶ م.
[۷۳]
ابن هشام، عبدالملک، السیره النیوه، به کوشش ابراهیم ابیاری و دیگران، ج۱، ص۹، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵ م.
[۷۴]
ابن هشام، عبدالملک، السیره النیوه، به کوشش ابراهیم ابیاری و دیگران، ج۱، ص۴۹، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵ م.
[۷۵]
ابن هشام، عبدالملک، السیره النیوه، به کوشش ابراهیم ابیاری و دیگران، ج۱، ص۲۱۲، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵ م.
[۷۶]
طبری، تاریخ، ج۵، ص۳۲۶.
[۷۷]
طبری، تاریخ، ج۶، ص۲۴۸.
[۷۸]
ابن انباری، عبدالرحمن بن محمد، نزهه الالباء، به کوشش ابراهیم سامرائی، ج۱، ص۴۹، بغداد، ۱۹۵۹ م.
[۷۹]
یاقوت، ادبا، ج۱۶، ص۷۴.
[۸۰]
یاقوت، ادبا، ج۱۸، ص۱۱۳.
[۸۱]
ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۸، ص۲۰، قاهره، دارالکتب.
[۸۲]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۷۸.
[۸۳]
ابن خلکان، وفیات، ج۶، ص۳۹۵.
۶ - شعوبیگریاز آغاز خلافت عباسیان که ایرانیان سررشته بسیاری از امور دولت را در دست گرفتند، تبلیغات شعوبیه نیز که زمزمه آن از نیمه دوم سده اول ق شروع شده بود، [۸۴]
عطوان، حسین، الزندقه و الشعوبیه فی العصر العباسی الاول، ج۱، ص۱۴۹، بیروت، ۱۹۸۴ م.
شدت بیشتری یافت و در سده ۳ ق به اوج خود رسید [۸۵]
امین، احمد، ضحی الاسلام، ج۱، ص۶۳، قاهره، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۳ م.
و به تدریج کتابهای بسیاری توسط شعوبیانی که بیشتر مولازادگانی غیر عرب و به ویژه ایرانی تبار بودند، در تحقیر و مذمت عربها نوشته شد. به عنوان مثال علان شعوبی، نویسنده ایرانی همروزگار ابوعبیده، حدود ۴۵ کتاب در «مثالب» قبایل عرب نوشته شده است. [۸۶]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۱۱۸.
از سوی دیگر، برخی هواداران نژاد عرب، مانند جاحظ و ابن قتینه، نیز در ردّ آثار شعوبیان و دفاع از مفاخر عرب دست به تألیف کتابهایی زدند. ابوعبیده نیز در این میان با تألیف کتابهایی درباره عیبها و عادات ناپسند (مثالب) برخی قبایل عرب، مانند لصوص العرب، ادعیاء العرب و مثالب باهله و آثاری در ستایش از ایرانیان، مانند فضایل الفرس و اخبار الفرس، [۸۷]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۹.
پا به میدان کشمکشهای شعوبی و ضد شعوبی نهاد. جاحظ نخستین کسی است که اورا از مخالفان نژاد عرب معرفی میکند و میگوید: در شگفتم از کسی (ابوعبیده) که خود را مسلمان میداند و با اینکه در قرآن به صراحت آمده که از قوم ثمود (که مورد غضب خداوند قرار گرفتند) کسی باقی نمانده(اشاره به آیه «وَثَمودَ فَما اَبْقی»)، [۸۸]
قرآن کریم، نجم/سوره۵۳، آیه۵۱.
بر آن است که بقایای قوم ثمود در بین عربها پراکندهاند. جاحظ این گفته ابوعبیده را جز از روی سوء نیت و بدگمانی نسبت به عربها نمیبیند. [۸۹]
جاحظ، عمرو بن بحر، البیان والتبیین، به کوشش حسن سندوبی، ج۱، ص۱۶۴ـ۱۶۵، قاهره، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۲ م.
جالب توجه است که با اینکه جاحظ نخستین کسی است که لفظ شعوبیه را به کار برده، [۹۰]
همایی جلال الدین، شعوبیه، اصفهان، ص۷۷، ۱۳۶۳ ش.
[۹۱]
امین، احمد، ضحی الاسلام، ج۱، ص۵۷، قاهره، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۳ م.
ابوعبیده را صریحاً شعوبی نخوانده است. پس از جاحظ، ابن قتیبه [۹۲]
ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، ج۲، ص۱۳۰، قاهره، ۱۹۶۰ م.
از ابوعبیده به عنوان دشمن عربها یاد کرده و در رساله «الرد علی الشعوبیه» [۹۳]
ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، «الرد علی الشعوبیه او کتاب العرب» رسائل البلغاء، به کوشش محمدکردعلی، ج۱، ص۲۷۰ـ۲۷۱، قاهره، ۱۳۳۱ق/ ۱۹۱۳ م.
سخت بر وی تاخته و او را در ذکر معایب و زشتیهای نژاد عرب از همه دشمنان شعوبی عربها که به نظر وی، سرسختترینشان فرومایهترین ایشانند، حریصتر خوانده است. با اینکه ابن قتیبه خود میگوید از نقل طعنههای ابوعبیده خودداری کرده تا مبادا آنها را جاویدان سازد، باز به نقل روایاتی از وی پرداخته که در آنها افتخارات عربها سخت مورد طعن و ریشخند قرار گرفته است. [۹۴]
ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، «الرد علی الشعوبیه او کتاب العرب» رسائل البلغاء، به کوشش محمدکردعلی، ج۱، ص۲۷۱ـ۲۷۴، قاهره، ۱۳۳۱ق/ ۱۹۱۳ م.
پس از جاحظ و ابن قتیبه، دیگر نویسندگان کهن نیز به شعوبی بودن ابوعبیده اشاره کردهاند [۹۵]
ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۲۰، ص۷۷، قاهره، دارالکتب.
[۹۶]
تنوخی، محسن بن علی، نشوار المحاضره و اخبار المذاکره، به کوشش عبودشالجی، ج۱۳، ص۲۹۱، بیروت، ۱۳۹۲ق/ ۱۹۷۲ م.
[۹۷]
مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، ج۳، ص۴۴۹، قم، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴ م.
[۹۸]
ابوطیب لغوی، عبدالواحد بن علی، مراتب النحویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱، ص۴۵، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵ م.
[۹۹]
نووی، یحیی بن شرف، تهذیب الاسماء و اللغات، ج۱، ص۲۶۰، قاهره، اداره الطباعه المنیریه.
قفطی [۱۰۰]
قفطی، علی بن یوسف، انباه الرواه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم قاهره، ج۳، ص۲۸۰، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۵ م.
شعوبی بودن وی را با تردید مطرح ساخته است وحتی گفتهاند که وی چنان تعصبی نسبت به ایرانیان داشت که حتی افسانههای کهن عربی را برگرفته از داستانهای ایران باستان میدانست، [۱۰۱]
سیوطی، المزهر، به کوشش محمد احمد جادالمولی و دیگران، ج۲، ص۵۰۵، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
با اینهمه آثاری نیز در فضایل عربها با نامهای مناقب قریش و فضائلها، مقاتل فرسان العرب، مآثر العرب و مآثر غطان به وی نسبت دادهاند. [۱۰۲]
مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، به کوشش عبدالله اسماعیل صاوی، ج۱، ص۹۰، بغداد، ۱۳۵۷ق/ ۱۹۳۸ م.
[۱۰۳]
مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، به کوشش عبدالله اسماعیل صاوی، ج۱، ص۱۸۰، بغداد، ۱۳۵۷ق/ ۱۹۳۸ م.
[۱۰۴]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۱۱۸.
از همین رو، منابع معاصر درباره شعوبی بودن وی آراء متفاوتی اظهار داشتهاند. در بین مستشرقان، گلدسیهر او را شعوبی محض میداند و در این باره به تفصیل بحث کرده است. هوار و پلا [۱۰۵]
پلا، شارل، الجاحظ، ترجمه ابراهیم کیلانی، ج۱، ص۱۹۶، دمشق، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۵ م.
[۱۰۶]
پلا، شارل، الجاحظ، ترجمه ابراهیم کیلانی، ج۱، ص۳۰۱، دمشق، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۵ م.
نیز به راه گلدسیهر رفتهاند، اما گیب معتقد است که، به رغم گفتههای گلدسیهر، دلیلی بر شعوبی بودن ابوعبیده در دست نیست و او با نوشتن مثالب و خوار شمردن بزرگان عرب و به ویژه مهلبیها فقط حربهای مؤثر به دست شعوبیان داده تا در مبارزات ضدعربی خود از آن استفاده کنند و همین امر باعث شده که مخالفان شعوبیه او را به هتک حرمت عرب متهم سازند. از میان نویسندگان معاصر عرب نیز برخی معتقدند که وی علاوه بر آثاری که در مثالب تازیان نوشته، مانند همه شعوبیان سعی کرده تا در شرح امثال و اشعار، با کمک گرفتن از داستانهای جعلی و روایتهای ساختگی، مفاخر عربها را واژگون نشان دهد و این امر برای عربها بسی خطرناکتر از جنگ رو در رو بوده است. [۱۰۷]
امین، احمد، ضحی الاسلام، ج۱، ص۷۰، قاهره، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۳ م.
برخی دیگر نیز شعوبی بودن وی را به شدت انکار کرده، آن را تهمتی از جانب دشمنان وی دانستهاند. [۱۰۸]
بیاتی، عادل جاسم، مقدمه بر الایام ابوعبیده، ج۲، ص۱۲ـ۱۶، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۷ م.
افزون بر آنچه گفته شد، نشانههای دیگری نیز در دست است که با توجه به آنها نمیتوان عقیده نویسندگان کهن عرب را چندان بیاعتبار دانست. راه یافتن ابوعبیده به دربار هارون الرشید در زمان نفوذ برمکیان و کسب محبوبیت و شهرت در روزگار وزارت فضل بن ربیع وزیر ایرانی هارون الرشید، دورانی که دربار خلیفه محل تجمع شعوبیانی چون هیثم بن عدی و ابونواس بود؛ اختلاف و کشمش شدید وی با طرفداران متعصب برتری نژاد عرب بر عجم به ویژه اصمعی و نیز دوستی پایدار وی با آزاداندیشان متهم به شعوبیگری چون اسحاق بن ابراهیم موصلی و ابونواس که راه را برای ورود وی به دربار هموار ساختند. ۷ - مذهبدرباره مذهب ابوعبیده در منابع کهن اختلاف است. برخی او را از اباضیان و برخی دیگر از صفریان دانسته اند، اما هیچکدام در خارجی بودن وی تردید نکردهاند. جاحظ، [۱۰۹]
جاحظ، عمرو بن بحر، البیان والتبیین، به کوشش حسن سندوبی، ج۱، ص۲۷۳، قاهره، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۲ م.
ابن قتیبه [۱۱۰]
ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، ج۲، ص۱۳۰، قاهره، ۱۹۶۰ م.
و مسعودی [۱۱۱]
مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، ج۳، ص۴۴۹، قم، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴ م.
به خارجی بودن او اشاره کردهاند. به گفته گلدسیهر، مقصود آنان از خارجی بودن، همان شعوبیگری است. جاحظ شعوبی دیگری، یعنی هیثم بن عدی را نیز خارجی خوانده است. این امر گفته گلدسیهر را تأیید میکند، اما این نکته را نباید از یاد برد که جاحظ در الحیوان [۱۱۲]
جاحظ، عمرو بن بحر، الحیوان، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، ج۳، ص۴۰۲، بیروت، ۱۳۸۸ق/ ۱۹۶۹ م.
به صراحت ابوعبیده را از خوارج صفری دانسته است. ابوحاتم سجستانی نیز وی را از صفریان شمرده، می گوید «ابوعبیده تمایل بسیاری به من داشت، چون مرا از خوارج سجستان میپنداشت». [۱۱۳]
ابوطیب لغوی، عبدالواحد بن علی، مراتب النحویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱، ص۴۵، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵ م.
به گفته یغموری، [۱۱۴]
یغموری، یوسف بن احمد، نورالقبس مختثر المقتبس مرزبانی، به کوشش رودلف زلهایم، ج۱، ص۱۰۹ـ۱۱۰، بیروت، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴ م.
ابوعبیده نخست صفری مذهب بود، اما چون با برخی عقاید صفریان مخالف بود، از آنان کناره گرفت. قفطی نیز داستانی در تأیید خارجی بودن وی نقل کرده است، [۱۱۵]
قفطی، علی بن یوسف، انباه الرواه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم قاهره، ج۳، ص۲۸۱، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۵ م.
[۱۱۶]
سیوطی، المزهر، به کوشش محمد احمد جادالمولی و دیگران، ج۲، ص۴۰۷، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
اما ابن خلکان صحت این روایت را مورد تردید قرار داده است. [۱۱۷]
ابن خلکان، وفیات، ج۵، ص۲۴۱.
برخی نیز او را قدری مذهب و متمایل به معتزلیان دانستهاند. [۱۱۸]
زبیدی، محمد بن حسن، طبقات النحویین و اللغویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱، ص۱۷۵-۱۷۷، قاهره، ۱۹۷۳ م.
و احتمالاً دو عامل باعث این داوری شده است: یکی وجوه اشتراکی که بین عقاید اباضیان و معتزله وجود دارد [۱۱۹]
بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، به کوشش محمد محیی الدین عبدالحمید، ج۱، ص۱۲۵، قاهره، مطبعـه المدنی.
و دیگری ستایشهای وی از برخی بزرگان معتزله از جمله نظام. [۱۲۰]
ابن مرتضی، احمد بن یحیی، طبقات المعتزله، به کوشش دیوالد ویلتسر، ج۱، ص۵۰، بیروت، ۱۳۸۰ق/ ۱۹۶۱ م.
از میان منابع معاصر، تنها گلدسیهر خارجی بودن ابوعبیده را نیذیرفته است، اما دیگران این امر را مسلم شمردهاند. [۱۲۱]
پلا، شارل، الجاحظ، ترجمه ابراهیم کیلانی، ج۱، ص۲۸۹ـ۲۹۰، دمشق، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۵ م.
بهعلاوه ابوعبیده کتابی با عنوان خوارج البحرین و الیمامه نوشته بوده [۱۲۲]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۱۱۸.
که خود میتواند دلیل دیگری بر خارجی بودن وی باشد.۸ - تاریخ و ادبابوعبیده را باید بهحق از پیشگامان نهضت گردآوری تدونی اشعار و اخبار عرب دانست که از نیمه دوم سده ۲ ق آغاز شد و تا اواخر سده ۳ ق در شهرهای بصره، کوفه و بغداد ادامه داشت. با ظهور او و اصمعی که هر دو از شاگردان ابوعمرو بن علا و از استادان مکتب بصره بودند، [۱۲۳]
سیوطی، المزهر، به کوشش محمد احمد جادالمولی و دیگران، ج۲، ص۴۰۱، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
روایت شعر و اخبار و نوادر عرب به دوران تازهای گام نهاد. اینان به دو کار بزرگ دشوار دست زدند؛ اولاً برای محفوظ ماندن این ذخایر علمی و ادبی از خطر نابودی و تحریفات بیشتر در پی نگارش و تدوین آنها برآمدند. از این دوران به بعد اندک اندک روایت شفاهی جای خود را به روایت کتبی داد و مجموعههای عظیمی از شعر و ادب و تاریخ عرب گردآوری شد. با نگاهی به الفهرست ابن ندیم [۱۲۴]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۹ـ۶۰.
جایگاه ابوعبیده در این زمینه به خوبی روشن میشود. وی حدود ۲۰۰ کتاب در زمینههای مختلف تاریخ ، لغت ، انساب، امثال و اخبار و نوادر به رشته تحریر درآورد و این افزون بر روایات شفاهی است که به شاگردانش املا کرده است. گویند وی ۰۰۰’۱۴ مثل را تنها برای جعفر بن سلیمان روایت کرده است. [۱۲۵]
قفطی، علی بن یوسف، انباه الرواه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم قاهره، ج۳، ص۲۸۴، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۵ م.
ثانیاً آنان به بررسی دقیق روایات پرداختند وکوشیدند روایات سره را از ناسره باز شناسند. [۱۲۶]
جاحظ، عمرو بن بحر، البیان والتبیین، به کوشش حسن سندوبی، ج۳، ص۲۱۷، قاهره، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۲ م.
[۱۲۷]
بلاشر، رژیس، تاریخ ادبیات عرب، ترجمه آذرتاش آذرنوش، ج۱، ص۱۸۴ـ۱۸۶، تهران، ۱۳۶۳ ش.
ابوعبیده برای این کار راه بادیه را در پیش گرفت، یا با بدویانی که به شهرها میآمدند، به مشورت پرداخت تا آنچه را شنیده بود، با استفاده از دانش آنان اصلاح کند. [۱۲۸]
ابوعبیده، معمر بن مثنی، النقائض، به کوشش بوان، ج۱، ص۳۰ـ۳۱، لیدن، ۱۹۰۵ ـ ۱۹۱۲ م.
[۱۲۹]
ابوعبیده، معمر بن مثنی، النقائض، به کوشش بوان، ج۱، ص۴۸۷، لیدن، ۱۹۰۵ ـ ۱۹۱۲ م.
[۱۳۰]
ابوزید قرشی، محمد بن الی، الخطاب، جمهره اشعار العرب، ج۱، ص۵۵، بیروت، دار صادر.
[۱۳۱]
ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۷، ص۲۲۸، قاهره، دارالکتب.
[۱۳۲]
سیوطی، المزهر، به کوشش محمد احمد جادالمولی و دیگران، ج۱، ص۱۷۵، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
[۱۳۳]
سیوطی، المزهر، به کوشش محمد احمد جادالمولی و دیگران، ج۲، ص۵۰۸، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
به روایتی، وی درباره قطعه شعری که از حماد شنیده بود، نخست با ۵ بدوی مشورت کرد و سپس رأی به جعلی بودن آن داد. [۱۳۴]
سیوطی، المزهر، به کوشش محمد احمد جادالمولی و دیگران، ج۱، ص۱۸۰، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
[۱۳۵]
بلاشر، رژیس، تاریخ ادبیات عرب، ترجمه آذرتاش آذرنوش، ج۱، ص۱۹۳، تهران، ۱۳۶۳ ش.
همچنین از بین اشعار و قطعات بیشماری که به امرؤالقیس نسبت میدادند، جز حدود ۲۰ قطعه و قصیده بقیه را جعلی خواند. [۱۳۶]
سیوطی، المزهر، به کوشش محمد احمد جادالمولی و دیگران، ج۲، ص۴۸۶ـ۴۸۷، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
در روزگار ابوعبیده گویی به تدریج نوعی تخصص و تقسیم کار بین راویان به وجود آمد. [۱۳۷]
بلاشر، رژیس، تاریخ ادبیات عرب، ترجمه آذرتاش آذرنوش، ج۱، ص۱۷۲، تهران، ۱۳۶۳ ش.
ابوعبیده بیشتر به جمعآوری و تدوین روایات مربوط به لغت ، انساب، امثال و رخدادهای تاریخی پرداخت و اصمعی بیشتر به شعر و نحو روی آورد. [۱۳۸]
زبیدی، محمد بن حسن، طبقات النحویین و اللغویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱، ص۱۷۱، قاهره، ۱۹۷۳ م.
تلاش ابوعبیده در این زمینه راه را برای تألیف کتابهای جامعی در زمینههای مختلف علوم قرآنی ، لغت، اخبار و انساب هموار ساخت و تأثیر تألیفات ادبی و تاریخی وی در آثار نویسندگان سدههای ۳ و ۴ ق به وضوح آشکار است. از بین این نویسندگان به ویژه اینان را میتوان نام برد: اخفش در معانی القرآن [۱۳۹]
اخفش، سعید بن مسعده، معانی القرآن به کوشش عبدالامیر، محمد امین الورد، ج۱، ص۳۰۵، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵ م.
[۱۴۰]
زبیدی، محمد بن حسن، طبقات النحویین و اللغویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱، ص۷۳، قاهره، ۱۹۷۳ م.
جاحظ در البیان [۱۴۱]
جاحظ عمرو بن بحر، البیان والتبیین، به کوشش حسن سندوبی، ج۱، ص۴۷، قاهره، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۲ م.
[۱۴۲]
جاحظ، عمرو بن بحر، البیان والتبیین، به کوشش حسن سندوبی، ج۳، ص۲۳۶، قاهره، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۲ م.
و الحیوان، [۱۴۳]
جاحظ، عمرو بن بحر، الحیوان، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، ج۱، ص۵۲، بیروت، ۱۳۸۸ق/ ۱۹۶۹ م.
[۱۴۴]
جاحظ، عمرو بن بحر، الحیوان، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، ج۱، ص۱۴۶، بیروت، ۱۳۸۸ق/ ۱۹۶۹ م.
ابن هشام در السیره النبویه، [۱۴۵]
ابن هشام، عبدالملک، السیره النیوه، به کوشش ابراهیم ابیاری و دیگران، ج۱، ص۹، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵ م.
[۱۴۶]
ابن هشام، عبدالملک، السیره النیوه، به کوشش ابراهیم ابیاری و دیگران، ج۱، ص۴۹، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵ م.
[۱۴۷]
ابن هشام، عبدالملک، السیره النیوه، به کوشش ابراهیم ابیاری و دیگران، ج۱، ص۲۱۲، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵ م.
ابن عبدالبر در الانباه علی قبائل الرواه، [۱۴۸]
ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الانباه علی قبائل الرواه، به کوشش ابراهیم ابیاری، ج۱، ص۱۵، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵ م.
[۱۴۹]
ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الانباه علی قبائل الرواه، به کوشش ابراهیم ابیاری، ج۱، ص۱۶، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵ م.
بلاذری در انساب الاشراف [۱۵۰]
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف ج۴، به کوشش ماکسن شلوسینگر، ص۱۰۱ـ۱۰۳، بیت المقدس، ۱۹۳۸ م.
و فتوح البلدان [۱۵۱]
بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، به کوشش رضوان محمد رضوان، ج۱، ص۲۶۳، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
[۱۵۲]
بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، به کوشش رضوان محمد رضوان، ج۱، ص۲۷۱، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
[۱۵۳]
بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، به کوشش رضوان محمد رضوان، ج۱، ص۲۷۴، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
مبرد در الکامل، [۱۵۴]
مبرد، محمد بن یزید، الکامل، به کوشش محمد احمد دالی، ج۱، ص۳۲، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
[۱۵۵]
مبرد، محمد بن یزید، الکامل، به کوشش محمد احمد دالی، ج۱، ص۱۱۰، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
ابن عبدربه در العقد الفرید [۱۵۶]
ابن عبدربه، احمد بن محمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، ج۱، ص۱۴۰، بیروت، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲ م.
[۱۵۷]
ابن عبدربه، احمد بن محمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، ج۱، ص۳۱۹، بیروت، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲ م.
و ابوالفرج اصفهانی در الاغانی. [۱۵۸]
ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱، ص۴، قاهره، دارالکتب.
[۱۵۹]
ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱، ص۱۰، قاهره، دارالکتب.
در بین نویسندگان این دوره، طبری بیش از همه در تاریخ خود آثار وی را سند قرار داده است. [۱۶۰]
طبری، تاریخ، ج۲، ص۱۹۳.
[۱۶۱]
طبری، تاریخ، ج۲، ص۲۰۶.
استفاده وی از روایات و کتابهای ابوعبیده به ویژه ایام العرب ، اخبار بنی یشکر ، جفره خالد و خراسان به اندازهای است که میتوان بخش اعظم این کتابها را در تاریخ طبری باز یافت. [۱۶۲]
طبری، تاریخ، ج۶، ص۳۷۹.
[۱۶۳]
طبری، تاریخ، ج۵، ص۴۱۵ـ۵۲۱.
[۱۶۴]
طبری، تاریخ، ج۶، ص۲۴۸.
[۱۶۵]
طبری، تاریخ، ج۶، ص۳۹۰ـ۳۹۱.
[۱۶۶]
طبری، تاریخ، ج۶، ص۵۰۸.
[۱۶۷]
طبری، تاریخ، ج۶، ص۵۱۶.
[۱۶۸]
طبری، تاریخ، ج۶، ص۵۵۵.
[۱۶۹]
طبری، تاریخ، ج۷، ص۴۳ـ۴۵.
[۱۷۰]
طبری، تاریخ، ج۷، ص۱۳۰.
[۱۷۱]
طبری، تاریخ، ج۷، ص۱۳۴.
کتاب ایام العرب وی امروزه از همین طریق بازسازی و منتشر شده است.۹ - در روایتابوعبیده راوی احادیث نبوی نیز بوده و از محدثان بزرگی چون هشام بن عروه روایت کرده است. [۱۷۲]
قفطی، علی بن یوسف، انباه الرواه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم قاهره، ج۳، ص۲۷۷، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۵ م.
[۱۷۳]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۵۲-۲۵۳، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
وی در آغاز کتاب الخیل، [۱۷۴]
ابوعبیده، معمر بن مثنی، الخیل، ج۱، ص۴ـ۱۰، حیدرآباد دکن، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۱ م.
احادیث بسیاری از پیامبر (ص) نقل کرده است. به علاوه کتابی به نام غریب الحدیث تألیف کرده که اگر چه اکنون در دست نیست، بخشهایی از آن را میتوان در غریب الحدیث شاگردش ابوعبید قاسم بن سلام [۱۷۵]
ابوعبید، قاسم بن سلام، غریب الحدیث، ج۱، ص۱۴، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
[۱۷۶]
ابوعبید، قاسم بن سلام، غریب الحدیث، ج۱، ص۱۵، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
[۱۷۷]
ابوعبید، قاسم بن سلام، غریب الحدیث، ج۱، ص۱۶، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
و دیگر کتابهایی که در سدههای بعد به این نام نوشته شده، بازیافت. [۱۷۸]
ابراهیم، حربی، غریب الحدیث، به کوشش سلیمان بن ابراهیم، ج۱، ص۴، مکه، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵ م.
[۱۷۹]
ابراهیم، حربی، غریب الحدیث، به کوشش سلیمان بن ابراهیم، ج۱، ص۲۴، مکه، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵ م.
[۱۸۰]
خطابی، حمد بن محمد، غریب الحدیث، به کوشش عبدالکریم ابراهیم عزباوی، ج۱، ص۴۹، مکه، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲ م.
با این حال، معلوم نیست چرا ذهبی [۱۸۱]
ذهبی، محمد بن احمد، سیراعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، ج۹، ص۴۴۵، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
وی را از راویان حدیث به شمار نیاورده است. ابوعبیده نخستین خطبه حضرت علی (ع) پس از خلافت و روایاتی از امام سجاد (ع) را نیز نقل کرده است. [۱۸۲]
جاحظ، عمرو بن بحر، البیان والتبیین، به کوشش حسن سندوبی، ج۲، ص۳۸ـ۳۹، قاهره، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۲ م.
[۱۸۳]
مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۱، ص۱۲۸، قم، مکتبه بصیرتی.
[۱۸۴]
ذهبی، محمد بن احمد، سیراعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، ج۴، ص۳۹۶، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
[۱۸۵]
خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۸، ص۲۶۸، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳ م.
اعتماد محدثان و نویسندگان به روایات و آثار ابوعبیده اعتمادی مطلق است و بیشتر منابع او را ثقه دانستهاند. [۱۸۶]
ابن حبان، محمد، الثقات، ج۹، ص۱۶۹، حیدرآباد دکن، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳ م.
[۱۸۷]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۵۷، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
[۱۸۸]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تقریب التهذیب، به كوشش عبدالوهاب عبداللطیف، ج۲، ص۲۶۶ بیروت، ۱۳۹۵ق/ ۱۹۷۵ م
[۱۸۹]
ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغه، به کوشش عبدالسلام محمد هارون و محمد علی نجار، ج۱۰، ص۲۴۸، قاهره، ۱۳۸۴ ق/ ۱۹۶۴ م.
[۱۹۰]
سیوطی، المزهر، به کوشش محمد احمد جادالمولی و دیگران، ج۲، ص۴۰۴، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
۱۰ - در لغتاز اوایل سده ۲ ق در دو مکتب بصره و کوفه دانشمندانی ظهور کردند که در عرصه لغت شهرت فراوان یافتند و تألیفاتشان دست مایه اصلی فرهنگ نویسان در سدههای بعد شد. [۱۹۱]
یوسف، س. م. ،«دستور زبان و فرهنگ نویسی»، ترجمه علی محمد حق شناس، ج۱، ص۵۸ـ۵۹.
ابوعبیده یکی از مشهورترین آنان است. وی رسالههای لغوی تک موضوعه فراوانی تألیف کرد که از جمله آنها الخیل ، الابل ، البکره ، البازی ، الحمام ، الحیات ، الزرع ، الرحل ، الرج ، اللجام ، القوس ، السیف و الدلو را میتوان نام برد. [۱۹۲]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۹.
اینکه گفتهاند وی فقط ۵۰ کتاب با عنوان الخیل تألیف کرده، [۱۹۳]
ابن انباری، عبدالرحمن بن محمد، نزهه الالباء، به کوشش ابراهیم سامرائی، ج۱، ص۸۱، بغداد، ۱۹۵۹ م.
گرچه بسیار مبالغه آمیز است، اما از وسعت دامنه معلومات وی در این زمینه حکایت میکند. بسیاری از این رسالهها لغتنامه تک موضوعی کوچکی را تشکیل میداده که واژگان آن را ابوعبیده از زبان بدویان شنیده بوده است. پیشینیان به آثار لغوی وی توجه فراوان داشته اند، چنانکه افزون بر لغت نویسانی چون ابن سکیت ، [۱۹۴]
ابن سکیت، یعقوب بن اسحاق، اصلاح المنطق، به کوشش احمد محمد شاکر و عبدالسلام محمد هارون، ج۱، ص۱۱، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۶ م.
[۱۹۵]
ابن سکیت، یعقوب بن اسحاق، اصلاح المنطق، به کوشش احمد محمد شاکر و عبدالسلام محمد هارون، ج۱، ص۱۴، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۶ م.
[۱۹۶]
ابن سکیت، یعقوب بن اسحاق، اصلاح المنطق، به کوشش احمد محمد شاکر و عبدالسلام محمد هارون، ج۱، ص۳۰، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۶ م.
ابن فارس، [۱۹۷]
ابن فارس، احمد، مجمل اللغه، به کوشش زهیر عبدالمحسن سلطان، ج۱، ص۷۷، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶ م.
[۱۹۸]
ابن فارس، احمد، مجمل اللغه، به کوشش زهیر عبدالمحسن سلطان، ج۱، ص۷۸، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶ م.
زمخشری [۱۹۹]
زمخشری، محمود بن عمر، المستقصی فی امثال العرب، ج۲، ص۲۳۱-۲۳۲، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۷۷ م.
و ابن منظور، [۲۰۰]
ابن منظور، لسان، ج۱، ص۲۹.
[۲۰۱]
ابن منظور، لسان، ج۱، ص۳۷.
محدثان و مفسران بزرگی چون بخاری ، [۲۰۲]
بخاری، محمد بن اسماعیل، «صحیح»، الکتب السنه، ج۵، ص۷۷، استانبول، ۱۴۰۱ق/ ۱۹۸۱ م.
[۲۰۳]
بخاری، محمد بن اسماعیل، «صحیح»، الکتب السنه، ج۶، ص۱۸۳، استانبول، ۱۴۰۱ق/ ۱۹۸۱ م.
خطابی، [۲۰۴]
خطابی، حمد بن محمد، غریب الحدیث، به کوشش عبدالکریم ابراهیم عزباوی، ج۱، ص۵۵۶، مکه، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲ م.
ابوعبید قاسم بن سلام [۲۰۵]
ابوعبید، قاسم بن سلام، غریب الحدیث، ج۱، ص۱۴، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
[۲۰۶]
ابوعبید، قاسم بن سلام، غریب الحدیث، ج۱، ص۱۵، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
و ابن حجر [۲۰۷]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری، ج۱۳، ص۴۶۰ـ۴۶۱، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵ م.
نیز در تفسیر و توضیح واژگان دشوار از آثار او بهره بسیار جسته و در وی به چشم حجتی درخور اعتماد نگریستهاند. [۲۰۸]
ابن عماد، عبدالحی بن احمد، شذرات الذهب، ج۲، ص۲۴، قاهره، ۱۳۵۰ ق.
آراء ابوعبید درباره واژههای «معرب» در خور توجه است. وی وجود واژگان غیر عربی را در قرآن انکار کرده، میگوید: «کسی که جز این گوید، سخنی به گزاف گفته است» [۲۰۹]
ابن فارس، احمد الصاحبی، به کوشش احمد صقر، ج۱، ص۴۳، قاهره، ۱۹۷۷ م.
[۲۱۰]
سیوطی، المزهر، به کوشش محمد احمد جادالمولی و دیگران، ج۱، ص۲۶۶، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
همچنین درباره واژگان فارسی از قبیل استبرق ، دست ، دشت و سخت که وارد زبان عربی شده، معتقد است که گرچه اصل این کلمات فارسی است، تازیان آنها را به واژگان عربی مبدل ساختهاند که گاه در لفظ مشترک و در معنا با اصل خود اختلاف دارند. [۲۱۱]
ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، ادب الکاتب، به کوشش محمد دالی، ج۱، ص۴۹۵ـ۴۹۶، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
[۲۱۲]
سیوطی، المزهر، به کوشش محمد احمد جادالمولی و دیگران، ج۱، ص۲۶۶، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
[۲۱۳]
سیوطی، المزهر، به کوشش محمد احمد جادالمولی و دیگران، ج۱، ص۲۶۹، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
برخی [۲۱۴]
بیاتی، عادل جاسم، مقدمه بر الایام ابوعبیده، ج۲، ص۱۴، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۷ م.
همین نظریه وی را دلیلی بر شعوبی نبودن وی دانستهاند.۱۱ - در نحوبرخی ابوعبیده را از نحویان بزرگ شمرده و او را در طبقه اصمعی و ابوزید انصاری نهادهاند. [۲۱۵]
سیرافی، حسن بن عبدالله، اخبار النحویین البصریین، به کوشش فریتس کرنکو، ج۱، ص۵۱ـ۵۲، بیروت، ۱۹۳۶ م.
[۲۱۶]
سیرافی، حسن بن عبدالله، اخبار النحویین البصریین، به کوشش فریتس کرنکو، ج۱، ص۶۷ـ۷۱، بیروت، ۱۹۳۶ م.
وی نحو را در مکتب اخفش و یونس نحوی آموخته بود [۲۱۷]
ابن سلام جمحی، محمد، طبقات الشعراء، به کوشش یوزف هل، ج۱، ص۴۰، بیروت، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲ م.
[۲۱۸]
زبیدی، محمد بن حسن، طبقات النحویین و اللغویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱، ص۵۱، قاهره، ۱۹۷۳ م.
[۲۱۹]
ابن انباری، عبدالرحمن بن محمد، نزهه الالباء، به کوشش ابراهیم سامرائی، ج۱، ص۲۸، بغداد، ۱۹۵۹ م.
و کتابی نیز در نحو به نام اعراب القرآن نوشته بوده است. [۲۲۰]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۶۰.
بهعلاوه مجازالقرآن وی نیز بیشتر جنبه نحوی دارد. با این حال، درخور توجه است که وی از نخستین کسانی است که در مقابل نحویان و قواعد نحوی بغرنجی که به دست همروزگارانش پایهریزی شده بود، بانگ اعتراض برآورد. او نه تنها به قواعد نحوی مکتبهای بصره وکوفه اعتنا نمیکرد، نحویان را دروغگو نیز میخواند. [۲۲۱]
سیوطی، المزهر، به کوشش محمد احمد جادالمولی و دیگران، ج۲، ص۳۸۰، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
و معتقد بود که باید از قواعد نحوی دست و پاگیر پرهیز کرد. [۲۲۲]
قفطی، علی بن یوسف، انباه الرواه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم قاهره، ج۳، ص۲۸۳، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۵ م.
[۲۲۳]
نووی، یحیی بن شرف، تهذیب الاسماء و اللغات، ج۱، ص۲۶۰، قاهره، اداره الطباعـه المنیریه.
[۲۲۴]
سیوطی، المزهر، به کوشش محمد احمد جادالمولی و دیگران، ج۲، ص۴۰۳، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
از همین رو، با اینکه در روزگار وی بزرگترین اثر نحوی یعنی الکتاب به دست دانشمند هم وطنش سیبویه نوشته شده بود، در هیچیک از منابع کوچکترین اشارهای به روابط وی با سیبویه و یا استاد او خلیل بن احمد نشده است. ابوعبیده در مسائل نحوی شیوهای مستقل داشته و در شرح آیات و اشعار بیشتر بر ذوق و دانش لغوی خود متکی بوده است. از همین رو آنان که آراء وی را درنمییافتند، به ویژه پس از تألیف کتاب المجاز، او را به ناآگاهی در مسائل نحوی و علوم قرآنی متهم کردند و گفتند که وی در تفسیر قرآن مرتکب اشتباه شده و آیات را به رأی خود تفسیر کرده است. [۲۲۵]
زبیدی، محمد بن حسن، طبقات النحویین و اللغویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱، ص۱۷۶ـ۱۷۷، قاهره، ۱۹۷۳ م.
[۲۲۶]
ابوطیب لغوی، عبدالواحد بن علی، مراتب النحویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱، ص۴۴، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵ م.
[۲۲۷]
ذهبی، محمد بن احمد، سیراعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، ج۹، ص۴۴۷، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
۱۲ - در نقد شعرابوعبیده در نقد اشعار نیز تبحر داشت و در روزگار خود از منتقدان شعر شمرده میشد. [۲۲۸]
ابن رشیق، حسن، العمده، به کوشش محمد محیی الدین عبدالحمید، ج۱، ص۷۶، بیروت، ۱۴۰۱ق/ ۱۹۸۱ م.
[۲۲۹]
قفطی، علی بن یوسف، انباه الرواه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم قاهره، ج۳، ص۲۸۴، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۵ م.
گرچه آراء او در این زمینه چندان عمیق و موشکافانه نیست و از حدود عبارات رایجی چون «هو اشعر من…» و «هذا الشعر افضل من …» در نمیگذرد، باز از این جهت که از مایههای آغازین نقد شعر به شمار میرود، حائز اهمیت فراوان است. ابوعبیده خود نیز اندک اشعاری سروده است. [۲۳۰]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۵۶، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
برخی شعر او را ضعیف و سست خوانده اند [۲۳۱]
قفطیعلی بن یوسف انباه الرواه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم قاهره، ج۳، ص۲۸۲، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۵ م.
[۲۳۲]
سیوطی، بغیه الوعاه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۲، ص۲۹۵، قاهره، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۵ م.
و برخی نیز گفتهاند در سرودن اشعار وزن و عروض را رعایت نمیکرده است. [۲۳۳]
زبیدی، محمد بن حسن، طبقات النحویین و اللغویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱، ص۱۷۵، قاهره، ۱۹۷۳ م.
[۲۳۴]
ابوطیب لغوی، عبدالواحد بن علی، مراتب النحویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱، ص۴۴، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵ م.
ابواحمد عسکری نیز بخشی را به تصحیفات وی اختصاص داده است. [۲۳۵]
ابو احمد عسکری، حسن بن عبدالله، شرح مایقع فیه التصحیف و التحریف، به کوشش محمد یوسف و احمد راتب نفاخ، ج۱، ص۱۰۲ـ۱۰۹، دمشق، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱ م.
۱۳ - مقام علمیگستردگی معلومات ابوعبیده در زمینههای مختلف مورد تأیید همگان و حتی خردهگیران وی بوده است. جاحظ [۲۳۶]
جاحظ، عمرو بن بحر، البیان والتبیین، به کوشش حسن سندوبی، ج۱، ص۲۷۳ـ۲۷۴، قاهره، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۲ م.
او را آگاهترین دانشمند عصر خود دانسته است. ابوطیب لغوی [۲۳۷]
ابوطیب لغوی، عبدالواحد بن علی، مراتب النحویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱، ص۴۴، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵ م.
وی را در انساب و اخبار و نوادر عرب برتر از ابوصمعی و ابوزید انصاری نهاده است. [۲۳۸]
یغموری، یوسف بن احمد، نورالقبس مختثر المقتبس مرزبانی، به کوشش رودلف زلهایم، ج۱، ص۱۰۵، بیروت، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴ م.
ابونواص درباره وی میگوید: «اگر او را فرصت دهند، اساطیر الاولین و الآخرین را برخواند». [۲۳۹]
ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، عیون الخبار، ج۲، ص۱۳۰، بیروت، ۱۳۴۳ق/ ۱۹۲۵ م.
[۲۴۰]
ابن عبدربه، احمد بن محمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، ج۶، ص۳۸۱، بیروت، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲ م.
حتی برخی کوفیان از جمله فرّاء وی را آگاهترین مردم به شعر و لغت دانسته و کثرت محفوظاتش را ستودهاند. [۲۴۱]
سیوطی، المزهر، به کوشش محمد احمد جادالمولی و دیگران، ج۲، ص۴۰۳ـ۴۰۴، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م.
البته آراء نویسندگان کهن درباره او منحصر به ستایش نیست. برخی او را در جنبههای فنی شعر عرب فروتر از رقیبش اصمعی دانستهاند و چه بسا این داوری به سبب ضعف بیان ابوعبیده و قدرت سخنوری اصمعی که در برخی منابع بدان شاهر شده، [۲۴۲]
سیرافی، حسن بن عبدالله، اخبار النحویین البصریین، به کوشش فریتس کرنکو، ج۱، ص۷۰، بیروت، ۱۹۳۶ م.
[۲۴۳]
زبیدی، محمد بن حسن، طبقات النحویین و اللغویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱، ص۱۷۱، قاهره، ۱۹۷۳ م.
بوده باشد، چه در زمان حیات آن دو مشهور بود که طالب علمی که در مجلس درس اصمعی حاضر شود، در بازار گوهر فروشان، خزف خرد و آنکه در درس ابوعبید شرکت کند، در بازار خزف فروشان، گوهر یابد. [۲۴۴]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۵۶، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
۱۴ - آثارابوعبید بیش از ۲۰۰ اثر در زمینههای مختلف تألیف کرده [۲۴۵]
یاقوت، ادبا، ج۱۹، ص۱۶۲.
که اینک جز شماری اندک از آنها در دست نیست.۱۴.۱ - چاپی۱. الایام ، شرح وقایع و جنگهای تاریخی قبایل عرب قبل از اسلام است که مشمتمل بر شرح ۲۰۰’۱ یوم بوده است. [۲۴۶]
بیاتی، عادل جاسم، مقدمه بر الایام ابوعبیده، ج۲، ص۸ـ۹، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۷ م.
اصل این کتاب از بین رفته، اما قطعههای بسیاری از آن در منابع مختلف از جمله در النقائض خود وی، [۲۴۷]
ابوعبیده، معمر بن مثنی، النقائض، به کوشش بوان، ج۱، ص۴۵۲ـ۴۵۳، لیدن، ۱۹۰۵ ـ ۱۹۱۲ م.
تاریخ طبری [۲۴۸]
طبری، تاریخ، ج۲، ص۱۹۳.
[۲۴۹]
طبری، تاریخ، ج۲، ص۲۰۶.
الکامل ابن اثیر [۲۵۰]
ابن اثیر، الکامل، ج۱، ص۵۹۶ـ۵۹۸.
[۲۵۱]
ابن اثیر، الکامل، ج۱، ص۶۰۰ـ۶۰۱.
پراکنده است. این قطعهها را عادل جاسم بیاتی گردآوری کرده و با نام ایام العرب قبل الاسلام در بیروت (۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۷ م) به چاپ رسانیده است.۲. تسمیه ازواج النبی ، مؤلف در این کتاب به ذکر نامها و مشخصات زنان و فرزندان پیامبر (ص) پرداخته است. این اثر نخستین بار به کوشش ناصر صلاوی در بصره (۱۹۶۸ م) به چاپ رسیده و بار دیگر نهاد موسی آن را در مجله معهد المخطوطات در قاهره (۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷ م) منتشر ساخته است. ۳. الخیل ، رسالهای است لغوی به روایت ابوحاتم سجستانی که مؤلف در آن با استناد به اشعار کهن عرب به شرح اعضا، نامها و صفات مختلف اسب از جمله نژاد، رنگ و چگونگی راه رفتن و دویدن آن پرداخته است. یکی از ویژگیهای این اثر نسبت به کتابهای دیگری که دراینباره تألیف شده، این است که ابوعبیده بخش پایانی کتاب را به اشعاری که شاعران کهن درباره اسب سرودهاند، اختصاص داده است. [۲۵۲]
ابوعبیده، معمر بن مثنی، الخیل، ج۱، ص۱۳۶ـ۱۷۳، حیدرآباد دکن، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۱ م.
به گفته ابوحاتم، این اثر همان کتاب صفه الخیل عبدالغفار خزاعی است که ابوعبیده مباحثی بدان افزوده است. [۲۵۳]
ابن سیده، علی بن اسماعیل، المخصص، ج۲، ص۳۶، بولاق، ۱۳۱۶ ق.
این کتاب در حیدرآباد دکن (۱۳۵۸ ق) چاپ شده است.۴. الدیباج ، نخستین اثر است که درباره برجستهترین شاعران، سواراکاران دلاور، بخشندگان و فاداران قبایل عرب در جاهلیت و اسلام نوشته شده است. [۲۵۴]
یغموری، یوسف بن احمد، نورالقبس مختثر المقتبس مرزبانی، به کوشش رودلف زلهایم، ج۱، ص۱۰۹، بیروت، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴ م.
ابوعبیده در تدوین این رساله، با عنایت به روش معمول در عکاظ ، ۳ تن از مشهورترین افراد هر گروه را برگزیده و اخبار و روایات مربوط به آنان را گردآوری کرده است. این اثر مورد توجه بسیار نویسندگان کهن بوده [۲۵۵]
مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، به کوشش عبدالله اسماعیل صاوی، ج۱، ص۲۰۹، بغداد، ۱۳۵۷ق/ ۱۹۳۸ م.
و از نخستین کتابهایی است که در اندلس شهرت یافته است. [۲۵۶]
ابن خیر، محمد، فهرسه، به کوشش ف کودرا و ر تاراگو، ج۱، ص۳۶۱، بغداد، ۱۳۸۲ق/ ۱۹۶۳ م.
ابوعبیده کتاب دیگری نیز به نام الدیباجه نوشته بوده است. برخی به اشتباه این دو اثر را یکی پنداشتهاند، [۲۵۷]
هارون، عبدالسلام، مقدمه بر «العققه و الرره» ابوعبیده، ج۱، ص۲، نوادر المخطوطات، قاهره، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۴ م.
حال آنکه الدیباجه مانند الخیل اثر دیگری درباره اسب بوده است. [۲۵۸]
بطلیوسی، عبدالله بن محمد، الاقتضاب، ج۱، ص۱۳۸، بیروت، ۱۹۷۳ م.
الدیباج به کوشش عبدالله بن سلیمان جربوع و عبدالرحمن بن سلیمان عیثمین در قاهره (۱۴۱۱ق/۱۹۱ م) به چاپ رسیده است.۵. العققه و البرره ، رسالهای است درباره دو دسته از تازیان، یکی آنان که نافرمانی پیشه ساخته، پدر و مادر و قبیله خود را ترک کردهاند و دیگر آنان که در حق پدر و مادر خود نیکویی روا داشتهاند. مؤلف ۱۷ تن از اینگونه افراد را با ذکر مشخصات و گزیدهای از اشعارشان برشمرده، اما تنها دو مورد از آنان را در دسته دوم جای داده است. از همین رو، به عقیده برخی معاصران، مراد از تألیف این رساله تحقیر و مذمت عربها بوده است. [۲۵۹]
هارون، عبدالسلام، مقدمه بر «العققه و الرره» ابوعبیده، نوادر المخطوطات، ج۲، ص۳۳۱، قاهره، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۴ م.
این اثر به کوشش عبدالسلام هارون در نوادر المخطوطات در قاهره (۱۳۷۳ق/۱۹۵۴ م) به چاپ رسیده است.۶. مجاز القرآن ، ابن ندیم، ۴ کتاب درباره قرآن با نامهای مجاز القرآن ، غریب القرآن ، اعراب القرآن و معانی القرآن به ابوعبیده نسبت داده است. [۲۶۰]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۹-۶۰.
برخی منابع کهن مجاز القرآن و غریب القرآن را یک اثر دانستهاند. [۲۶۱]
زبیدی، محمد بن حسن، طبقات النحویین و اللغویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱، ص۱۷۶، قاهره، ۱۹۷۳ م.
[۲۶۲]
ابن خیر، محمد، فهرسه، به کوشش ف کودرا و ر تاراگو، ج۱، ص۱۳۴، بغداد، ۱۳۸۲ق/ ۱۹۶۳ م.
و به گمان برخی از معاصران، هر ۴ کتاب یک اثر بیش نبوده است. [۲۶۳]
سزگین، فؤاد، مقدمه بر مجاز القرآن ابوعبیده، ج۱، ص۱۸، بیروت، ۱۴۰۱ق/ ۱۹۸۱ م.
ابوعبیده در این کتاب به شرح و توضیح آیات قرآن برحسب ترتیب سوره ها پرداخته است. از همین رو، میتوان آن را کتابی در تفسیر قرآن شمرد که شیوه بهتر فهمیدن آیات را معرفی کرده است. [۲۶۴]
هارون، عبدالسلام، مقدمه بر «العققه و الرره» ابوعبیده، نوادر المخطوطات، ج۲، ص۳۳۲، قاهره، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۴ م.
[۲۶۵]
آل یاسین، محمد حسین، الدراسات اللغویه عندالعرب، ج۱، ص۱۰۸ـ۱۰۹، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰ م.
برخی نیز از این جهت که مؤلف در آن به شرح واژگانی پرداخته که در غیر معانی اصلی خود به کار رفتهاند، آن را نخستین اثر در علم بیان میدانند. [۲۶۶]
بستانی، بطرس، ادباء العرب، ج۲، ص۱۵۶، بیروت، ۱۹۳۴ م.
گرچه مسلم است که مراد ابوعبیده از تألیف آن، نگارش اثری در علم بیان نموده است. مجاز القرآن از پرجنجال ترین آثار ابوعبیده به شمار میرود که پس از تألیف تا مدتها مورد بحث بوده و اظهارات متفاوتی درباره آن شده است. نخستین بانگ اعتراض از جانب دانشمندان همروزگارش فراء، اصمعی و ابوعمر جرمی برخاست. آنان معتقد بودند که ابوعبیده قرآن را به دلخواه خود و برخلاف اقوال نحویان و فقیهان تفسیر کرده است. [۲۶۷]
زبیدی، محمد بن حسن، طبقات النحویین و اللغویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱، ص۱۷۶ـ۱۷۷، قاهره، ۱۹۷۳ م.
[۲۶۸]
خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۲۵۵، قاهره، ۱۳۴۹ ق.
حتی شاگردش ابوحاتم سجستانی نیز سخت با خواندن این کتاب و انتشار آن مخالف بود. [۲۶۹]
زبیدی، محمد بن حسن، طبقات النحویین و اللغویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱، ص۱۷۶، قاهره، ۱۹۷۳ م.
برخی این کتاب را نخستین اثری میدانند که در آن واژگان غریب و ناآشنای قرآن با شرح و تفسیر گردآمده است. [۲۷۰]
ابن خیر، محمد، فهرسه، به کوشش ف کودرا و ر تاراگو، ج۱، ص۶۰۰ـ۶۰۱، بغداد، ۱۳۸۲ق/ ۱۹۶۳ م.
[۲۷۱]
ابن اثیر، الکامل، ج۱، ص۳۶۱.
البته میدانیم که قبل از وی ابان بن تغلب (د۱۴۱ ق) کتابهایی در این زمینه با نامهای الغریب فی القران و معانی القرآن تألیف کرده بوده است. این اثر راهگشای بسیاری از دانشمندان به ویژه لغویان و مفسران در سدههای بعد گردید. از آن جمله است ابن قتیبه در تفسیر غریب القرآن، [۲۷۲]
ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، تفسیر غریب القرآن، به کوشش احمد صقر، ج۱، ص۲۵ـ۲۶، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
[۲۷۳]
ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، تفسیر غریب القرآن، به کوشش احمد صقر، ج۱، ص۳۳، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م.
ابوعلی فارسی در الحجه ، ابن نحاس در معانی القرآن [۲۷۴]
سزگین، فؤاد، مقدمه بر مجاز القرآن ابوعبیده، ج۱، ص۱۷، بیروت، ۱۴۰۱ق/ ۱۹۸۱ م.
و ابن درید در جمهره اللغه [۲۷۵]
ابن درید، محمد بن حسن، جمهره اللغه، ج۳، ص۳۴ـ۳۵، حیدرآباد دکن، ۱۳۴۵ ق.
این کتاب به کوشش فؤاد سزگین در قاهره (۱۳۷۴ ـ ۱۳۸۱ ق) به چاپ رسیده است.۷. النقائض (یا نق ائض جریر والفرزدوق )، اثری است به روایت ابن حبیب و سکری. از آغاز و انجام کتاب چنین برمیآید که متعلق به ابوعبیده است، اما برخی از معاصران انتساب آن را به ابوعبیده مردود دانستهاند. [۲۷۶]
بیاتی، عادل جاسم، مقدمه بر الایام ابوعبیده، ج۲، ص۳۲، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۷ م.
مؤلف در این اثر با مهارتی خاص اشعاری (۱۱۳ قطعه) از جریر و فرزدق را مورد نقد و بررسی قرار داده است. این اثر به کوشش بوان در لیدن (۱۹۰۵ ـ ۱۹۱۲ م) به چاپ رسیده است و سپس در قاهره (۱۳۵۳ ق) تجدید چاپ شده است.۱۴.۲ - خطی۱. اعراب القرآن ، نسخهای از آن در رامپور نگهداری میشود؛ [۲۷۷]
تذکره النوادر عن المخطوطات العربیه، حیدرآباد دکن، ج۱، ص۱۴، ۱۳۵۰ ق.
۲. مقاتل الفرسان ، قسمتهایی از این کتاب در موزه بریتانیا نگهداری میشود؛ [۲۷۸]
کرنکو، فریتس، ذیل بر الخیل ابوعبیده، ج۱، ص۱۷۹.
۳. المحاضرات و المحاورات ، نسخهای از آن در کتابخانه شیخ الاسلام حجاز موجود است. [۲۷۹]
تذکره النوادر عن المخطوطات العربیه، حیدرآباد دکن، ج۱، ص۱۲۱، ۱۳۵۰ ق.
۱۴.۳ - آثار یافت نشدهابوعبیده افزون بر آنچه یاد شد، آثار بسیار دیگری نیز تألیف کرده بوده که به برخی از آنها اشاره میکنیم: ۱۴.۳.۱ - درباره قبایل عرب۱. الاوس و الخزرج ، ۲. ایادی الازد یا ایادالازد ، ۳. ایام بنی مازن و اخبارهم ، ۴. ایام بنی یشکر ، ۵. مناقب باهله ، ۶. بیوتات العرب ، ۷. الحمس من قریش ، ۸. خبر ابنی بغیض ، ۹. خبر عبدالقیس ، ۱۰. مغارات قیس و الیمن ؛ ۱۴.۳.۲ - در تاریخ۱. اخبار الحجاج ، ۲. البصره ، ۳. الجمل و صفین ، ۴. خراسان ، ۵. کتاب السواد و فتحه ، ۶. فتوح ارمینیه ، ۷. فتوح الاهواز ، ۸. قصه الکعبه ، ۹. مرج راهط ، ۱۰. مسعود بن عمرو و مقتله ، ۱۱. مقتل عثمان ؛ == ۱۰ - در لغت== ۱. اسماء الخیل ، ۲. الاضداد ، ۳. الجمع و التثنیه ، ۴. الزوائد ، ۵. الشوارد ، ۶. العقاب ، ۷. فَعَلَ و اَفْعَلَ ، ۸. اللغات ، ۹. ما تلحن فیه العامه [۲۸۰]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۵۹-۶۰.
[۲۸۱]
یاقوت، ادبا، ج۱، ص۱۶۰ـ۱۶۲.
[۲۸۲]
قفطی، علی بن یوسف، انباه الرواه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم قاهره، ج۳، ص۲۸۵ـ۲۸۷، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۵ م.
[۲۸۳]
ابن خلکان، وفیات، ج۵، ص۲۳۸ـ۲۳۹.
وی کتابی نیز به نام الآدبار نوشته بوده که یاقوت در معجم البلدان از آن بهره بسیار برده است. [۲۸۴]
یاقوت، بلدان، ج۱، ص۵۳۰.
یکی دیگر از آثار یافت نشده وی که مورد استفاده بسیار نویسندگان کهن قرار گرفته، کتاب الامثال اوست. این کتاب یکی از مآخذ عمده ابوعبید قاسم بن سلام در تألیف کتاب الامثال بوده است. [۲۸۵]
زلهایم، رودلف، الامثال العربیه القدیمه، ترجمه رمضان عبدالتواب، ج۱، ص۱۰۰، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴ م.
[۲۸۶]
زلهایم، رودلف، الامثال العربیه القدیمه، ترجمه رمضان عبدالتواب، ج۱، ص۱۰۳، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴ م.
[۲۸۷]
زلهایم، رودلف، الامثال العربیه القدیمه، ترجمه رمضان عبدالتواب، ج۱، ص۱۰۵، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴ م.
یک نسخه از کتابی به نام الامثال درکتابخانه مجلس موجود است که برخی آن را اشتباهاً به ابوعبید نسبت دادهاند، [۲۸۸]
شورا، خطی، ج۴، ص۳۶۵ـ۳۸۶.
حال آنکه این کتاب همان الامثال ابوعبید قاسم بن سلام است. [۲۸۹]
حلاوی، ناصر، «مؤلفات ابی عبیده»، المورد، ج۱، ص۲۵۵ـ۲۶۰، بغداد، ۱۹۷۴ م، ج ۳، شم ۴.
۱۵ - فهرست منابع(۱) آل یاسین، محمد حسین، الدراسات اللغویه عندالعرب، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰ م. (۲) ابراهیم، حربی، غریب الحدیث، به کوشش سلیمان بن ابراهیم، مکه، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵ م. (۳) ابن اثیر، الکامل. (۴) ابن انباری، عبدالرحمن بن محمد، نزهه الالباء، به کوشش ابراهیم سامرائی، بغداد، ۱۹۵۹ م. (۵) ابن حبان، محمد، الثقات، حیدرآباد دکن، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳ م. (۶) ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تقریب التهذیب، به کوشش عبدالوهاب عبداللطیف، بیروت، ۱۳۹۵ق/ ۱۹۷۵ م. (۷) ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۷ق. (۸) ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵ م. (۹) ابن خلکان، وفیات. (۱۰) ابن خیر، محمد، فهرسه، به کوشش ف کودرا و ر تاراگو، بغداد، ۱۳۸۲ق/ ۱۹۶۳ م. (۱۱) ابن درید، محمد بن حسن، جمهره اللغه، حیدرآباد دکن، ۱۳۴۵ ق. (۱۲) ابن رشیق، حسن، العمده، به کوشش محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت، ۱۴۰۱ق/ ۱۹۸۱ م. (۱۳) ابن سکیت، یعقوب بن اسحاق، اصلاح المنطق، به کوشش احمد محمد شاکر و عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۶ م. (۱۴) ابن سلام جمحی، محمد، طبقات الشعراء، به کوشش یوزف هل، بیروت، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲ م. (۱۵) ابن سیده، علی بن اسماعیل، المخصص، بولاق، ۱۳۱۶ ق. (۱۶) ابن شاکر کتبی، محمد، عیون التواریخ، نسخه خطی کتابخانه احمد ثالث استانبول، شم ۲۹۲۲. (۱۷) ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الانباه علی قبائل الرواه، به کوشش ابراهیم ابیاری، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵ م. (۱۸) ابن عبدربه، احمد بن محمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، بیروت، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲ م. (۱۹) ابن عماد، عبدالحی بن احمد، شذرات الذهب، قاهره، ۱۳۵۰ ق. (۲۰) ابن فارس، احمد، الصاحبی، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۹۷۷ م. (۲۱) ابن فارس، احمد، مجمل اللغه، به کوشش زهیر عبدالمحسن سلطان، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶ م. (۲۲) ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، ادب الکاتب، به کوشش محمد دالی، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م. (۲۳) ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، تفسیر غریب القرآن، به کوشش احمد صقر، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م. (۲۴) ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، «الرد علی الشعوبیه او کتاب العرب» رسائل البلغاء، به کوشش محمدکردعلی، قاهره، ۱۳۳۱ق/ ۱۹۱۳ م. (۲۵) ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، عیون الخبار، بیروت، ۱۳۴۳ق/ ۱۹۲۵ م. (۲۶) ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰ م. (۲۷) ابن مرتضی، احمد بن یحیی، طبقات المعتزله، به کوشش دیوالد ویلتسر، بیروت، ۱۳۸۰ق/ ۱۹۶۱ م. (۲۸) ابن معتز، عبدالله، طبقات الشعراء، به کوشش عبدالستار احمد فراج، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۶ م. (۲۹) ابن منظور، لسان. (۳۰) ابن ندیم، الفهرست. (۳۱) ابن هشام، عبدالملک، السیره النیوه، به کوشش ابراهیم ابیاری و دیگران، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵ م. (۳۲) ابو احمد عسکری، حسن بن عبدالله، شرح مایقع فیه التصحیف و التحریف، به کوشش محمد یوسف و احمد راتب نفاخ، دمشق، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱ م. (۳۳) ابوزید قرشی، محمد بن الی الخطاب، جمهره اشعار العرب، بیروت، دار صادر. (۳۴) ابوطیب لغوی، عبدالواحد بن علی، مراتب النحویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۵ م. (۳۵) ابوعبید، قاسم بن سلام، غریب الحدیث، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م. (۳۶) ابوعبیده، معمر بن مثنی، الخیل، حیدرآباد دکن، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۱ م. (۳۷) ابوعبیده، معمر بن مثنی، النقائض، به کوشش بوان، لیدن، ۱۹۰۵ ـ ۱۹۱۲ م. (۳۸) ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، قاهره، دارالکتب. (۳۹) اخفش، سعید بن مسعده، معانی القرآن به کوشش عبدالامیر، محمد امین الورد، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵ م. (۴۰) ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغه، به کوشش عبدالسلام محمد هارون و محمد علی نجار، قاهره، ۱۳۸۴ ق/ ۱۹۶۴ م. (۴۱) امین، احمد، ضحی الاسلام، قاهره، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۳ م. (۴۲) بخاری، محمد بن اسماعیل، «صحیح»، الکتب السنه، استانبول، ۱۴۰۱ق/ ۱۹۸۱ م. (۴۳) بستانی، بطرس، ادباء العرب، بیروت، ۱۹۳۴ م. (۴۴) بطلیوسی، عبدالله بن محمد، الاقتضاب، بیروت، ۱۹۷۳ م. (۴۵) بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، به کوشش محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره، مطبعـه المدنی. (۴۶) بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، به کوشش محمد حمیدالله، قاهره، ۱۹۵۹ م. (۴۷) بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۴، به کوشش ماکسن شلوسینگر، بیت المقدس، ۱۹۳۸ م. (۴۸) بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، به کوشش رضوان محمد رضوان، بیروت، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸ م. (۴۹) بلاشر، رژیس، تاریخ ادبیات عرب، ترجمه آذرتاش آذرنوش، تهران، ۱۳۶۳ ش. (۵۰) بیاتی، عادل جاسم، مقدمه بر الایام ابوعبیده، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۷ م. (۵۱) پلا، شارل، الجاحظ، ترجمه ابراهیم کیلانی، دمشق، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۵ م. (۵۲) تذکره النوادر عن المخطوطات العربیه، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۰ ق. (۵۳) تنوخی، محسن بن علی، نشوار المحاضره و اخبار المذاکره، به کوشش عبودشالجی، بیروت، ۱۳۹۲ق/ ۱۹۷۲ م. (۵۴) جاحظ، عمرو بن بحر، البیان والتبیین، به کوشش حسن سندوبی، قاهره، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۲ م. (۵۵) جاحظ، عمرو بن بحر، الحیوان، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، بیروت، ۱۳۸۸ق/ ۱۹۶۹ م. (۵۶) جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، به کوشش احمدعبدالغفور عطار، بیروت، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۶ م؛ (۵۷) حلاوی، ناصر، «مؤلفات ابی عبیده»، المورد، بغداد، ۱۹۷۴ م، ج ۳، شم ۴. (۵۸) خطابی، حمد بن محمد، غریب الحدیث، به کوشش عبدالکریم ابراهیم عزباوی، مکه، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲ م. (۵۹) خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ ق. (۶۰) خلیفه بن خیاط، الطبقات، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۶ م. (۶۱) خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳ م. (۶۲) ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م. (۶۳) زبیدی، محمد بن حسن، طبقات النحویین و اللغویین، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۷۳ م. (۶۴) زلهایم، رودلف، الامثال العربیه القدیمه، ترجمه رمضان عبدالتواب، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴ م. (۶۵) زمخشری، محمود بن عمر، المستقصی فی امثال العرب، بیروت، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۷۷ م. (۶۶) سزگین، فؤاد، مقدمه بر مجاز القرآن ابوعبیده، بیروت، ۱۴۰۱ق/ ۱۹۸۱ م. (۶۷) سیرافی، حسن بن عبدالله، اخبار النحویین البصریین، به کوشش فریتس کرنکو، بیروت، ۱۹۳۶ م. (۶۸) سیوطی، بغیه الوعاه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۵ م. (۶۹) سیوطی، المزهر، به کوشش محمد احمد جادالمولی و دیگران، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م. (۷۰) شورا، خطی. (۷۱) طبری، تاریخ. (۷۲) عطوان، حسین، الزندقه و الشعوبیه فی العصر العباسی الاول، بیروت، ۱۹۸۴ م. (۷۳) عیثمین، عبدالرحمن بن سلیمان، مقدمه بر الدیباج ابوعبیده، قاهره، ۱۴۱۱ق/ ۱۹۹۱ م. (۷۴) قرآن مجید. (۷۵) قفطی، علی بن یوسف، انباه الرواه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم قاهره، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۵ م. (۷۶) کرنکو، فریتس، ذیل بر الخیل ابوعبیده. (۷۷) مبرد، محمد بن یزید، الکامل، به کوشش محمد احمد دالی، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م. (۷۸) مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، به کوشش عبدالله اسماعیل صاوی، بغداد، ۱۳۵۷ق/ ۱۹۳۸ م. (۷۹) مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، قم، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴ م. (۸۰) مفید، محمد بن محمد، الارشاد، قم، مکتبه بصیرتی. (۸۱) نووی، یحیی بن شرف، تهذیب الاسماء و اللغات، قاهره، اداره الطباعـه المنیریه. (۸۲) هارون، عبدالسلام، مقدمه بر «العققه و الرره» ابوعبیده، نوادر المخطوطات، قاهره، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۴ م. (۸۳) همایی، جلال الدین، شعوبیه، اصفهان، ۱۳۶۳ ش. (۸۴) یاقوت، ادبا. (۸۵) یاقوت، بلدان. (۸۶) یزیدی، محمد بن مبارک، الامالی، بیروت، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴ م. (۸۷) یغموری، یوسف بن احمد، نورالقبس مختثر المقتبس مرزبانی، به کوشش رودلف زلهایم، بیروت، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴ م. (۸۸) یمانی، عبدالباقی بن عبدالمجید، اشاره التعیین، به کوشش عبدالمجید دیاب، ریاض، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م. (۸۹) یوسف، س. م.، «دستور زبان و فرهنگ نویسی»، ترجمه علی محمد حق شناس. (۹۰) تاریخ فلسفه در اسلام، به کوشش میان محمد شریف، تهران، ۱۳۶۷ ش، ج ۳. (۹۱) قرآن کریم، نجم/سوره۵۳، آیه۵۱. ۱۶ - پانویس
۱۷ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابوعبیده»، ج۵، ص۲۳۴۴. |