خطابیهخطّابیه، فرقهای از غالیان زمان امام صادق علیهالسلام و یکی از فرقههاى منحرف منسوب به شیعه میباشد. در فقه از این عنوان به مناسبت در باب طهارت نام بردهاند. فهرست مندرجات۲ - ابوالخطاب ۳ - بیزاری امام صادق ۴ - عقاید و عملکرد ابوالخطاب ۵ - عقاید و اعمال خطابیه ۶ - راه کرد عملی برای عمل به روایات ۷ - شخصیت محمد بن مقلاص ۷.۱ - کلام حضرت امام صادق ۸ - نصیحت امام صادق به ابوالخطاب ۹ - سلب ایمان ابوالخطاب بخاطر کذب ۱۰ - لعن ابوالخطاب از لسان معصومین ۱۱ - خطابیه گروهی احمق ۱۲ - خطابیه نزد فقها ۱۳ - فرجام ۱۴ - تبدیل به فرق مختلف ۱۴.۱ - بزیغیه ۱۴.۲ - عمیریه یا عجلیه ۱۴.۳ - پیروان سِری اقصَم ۱۴.۴ - معمّریه ۱۴.۵ - مفضّلیة ۱۴.۶ - غرابیه ۱۴.۷ - مخمّسه ۱۵ - فهرست منابع ۱۶ - پانویس ۱۷ - منبع ۱ - مقدمهیکی از عوامل فرقه سازی، انحراف از عقاید حقه است. به هر دلیلی اعتقاد باطل و یا بدعت در دین میتواند عاملی موثر برای انحراف و تبدیل آن به یک جریان عمومی در برابر مکتب حق شود یکی از این فرق که منشا آن را میتوان انحراف از حق دانست فرقه خطابیه است. این فرقه در میان فرق درون شیعی عملکرد اعتقادی شدیدتری داشته است. از این جهت مانند فرقه مغیریه و نیز منصوریه میباشد. در این فرقه با انحراف این گروه از امام صادق (علیهالسّلام) روبرو هستیم اینک با اشاره به این جریان عوامل انحطاط این فرقه را بررسی میکنیم. ۲ - ابوالخطابمحمد بن مقلاص (مقلاس) بن خطاب اجدع کوفی از غلامان و موالیان بنی اسد [۱]
نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ص۵۷.
فرزند ابی زینب الزراد (البزاز) موسوم به مقلاص کنیه او ابواسماعیل و ابو ظبیان است و کنیه معروفش ابوالخطاب بوده و فرقه او به این کنیه منسوب است. نام او غالبا در کتب با توجه به کنیه معروفش یعنی ابوالخطاب ذکر میشود. اما تعابیری از اسم و کنیه او نیز میشود، مجموعا به چنین عناوینی معروف هستند: محمد بن مقلاص، ابن ابی زینب، محمد بن ابی زینب، ابوالخطاب بن ابی زینب، اباالخطاب الاسدی. علامه حلی در رجالش از بعضی نقل کرده که اسم ابی الخطاب را زید معرفی کردهاند. [۲]
حلی، حسن بن یوسف، رجال، ص۲۴۹.
او ابتدا از یاران و نزدیکان امام صادق علیهالسلام به شمار میآمد تا جایی که به نقل کلینی رابط امام و یارانِ دیگر ایشان بود و امام، یاران خود را به دوستی با وی امر کرده بودند. [۴]
کلینی، اصول الکافی، ج۱، ص۴۱۸.
[۵]
نعمان بن محمد قاضی نعمان، دعائم الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الاحکام، ج۱، ص۴۹، چاپ آصف بن علیاصغر فیضی، قاهره (۱۹۶۳ـ ۱۹۶۵)، چاپ افست (قم، بی تا).
ابوالخطّاب بعدها، به دلیل عقاید غلو آمیزش، احتمالا قبل از ۱۳۰ مورد لعن و تکفیر شدید امام صادق قرار گرفت. ۳ - بیزاری امام صادقاو خودش را به امام صادق (علیهالسّلام) نزدیک میکرد تا با استفاده از موقعیت آن حضرت در میان شیعه به اهداف پلیدش دست یابد. و به همین دلیل روایاتی از امام صادق (علیهالسّلام) دارد و مانند راویان و شاگردان دیگران حضرت به آخذ علم از امام رو آورده بود تا جایی که او را از بزرگان و اجلای اصحاب امام (علیهالسّلام) معرفی میکنند. اما امام (علیهالسّلام) به کذب او پی برد و به هدف شیطانی او واقف شدند و او را به شدت از خود طرد نمود در بیزاری از او تا سر حد امکان عمل نمود و به اصحابش فرمود که ایشان هم از ابوالخطاب دوری گزینند. [۱۲]
نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ص۵۷.
ابوالخطاب وقتی دید که این گونه از خانه اهل بیت (علیهمالسّلام) طرد شده، مستقلا برای خود دعوی امامت نمود و عقاید غلو گونه خویش در مورد اهل بیت (علیهمالسّلام) را اشاعه داد. در ابتدای امرش از دوستان اهل بیت (علیهمالسّلام) محسوب میشد ولی بعد آهنگ ناسازگاری سر داده و به دشمن امام (علیهالسّلام) تبدیل شد.۴ - عقاید و عملکرد ابوالخطاببنابه گزارش ملل و نحل نویسان، ادعاهای وی در تغییر و تحول بود. ۱. ابتدا ائمه اطهار (علیهمالسّلام) را نبی میپنداشت سپس به الوهیت ایشان اعتقاد پیدا کرد [۱۴]
عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۲۴۷، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره (بی تا).
که این خطابه به تعبیر امام جواد علیهالسلام ناشی از خلط میان محدَّث و نبی بوده است. ۲. قائل به الوهیت امام صادق (علیهالسّلام) و آبای طاهرینش بود. ۳. امام صادق (علیهالسّلام) و آبای طاهرینش را فرزندان خداوند و دوستان خدا میدانست. ۴. خدا بودن نوری است در نبوت و نبوت نوری است در امامت و عالم از این انوار خالی نیست. [۱۷]
محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۳۰۰، چاپ احمد فهمی محمد، قاهره ۱۳۶۷ـ۱۳۶۸/ ۱۹۴۸ـ۱۹۴۹، چاپ افست بیروت (بی تا).
همچنین معتقد بود نور یا روح الهی در بدنهای امامان به ارث میرسد.۵. امام صادق (علیهالسّلام) را خدای زمان خویش میدانست و چون خدا به این عالم نازل شد به صورت امام صادق (علیهالسّلام) شد. ۶. نماز مغرب را تا زمانی که شفق غائب و ستارگان دقیق پیدا شود به تاخیر میانداخت. ۷. روزه ماه شعبان را مانند ماه مبارک رمضان واجب نموده و بر افطار آن کفاره قائل بود. ۸. نماز و روزه و زنا و خمر و فواحش را اسم اشخاص میدانست نه اسم تکلیف . [۲۲]
نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ص۵۷.
۹. محرمات را مباح نمود و فرائض را ساقط کرد. ۱۰. شهادت زور و دروغ را به نفع موافقین و علیه مخالفین مباح دانست. ۱۱. معرفت امام را موجب تحلیل هر حرامی میدانست. ۱۲. مدعی بود که امام صادق (علیهالسّلام) او را بعد از خودش وصی و قیم قرار داده و اسم اعظم را به او آموخته سپس مدعی نبوت، و بعد مدعی رسالت شد. [۲۴]
نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ص۵۷.
[۲۵]
سعد بن عبداللّه اشعری، کتاب المقالات و الفرق، ج۱، ص۵۱، چاپ محمدجواد مشکور، تهران ۱۳۶۱ش.
۱۳. پس از آن، حضرت محمد صلی اللّه علیه وآله و سلم، علی علیهالسلام و دیگر امامان را خدا خواند و پس از آنکه امام صادق وی را طرد و لعن نمود، خود را خدا خواند. [۲۶]
عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۲۴۷، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره (بی تا).
۱۴. گفته شده است ابوالخطّاب در فرائض دینی به پیروان خود تخفیف میداد [۲۷]
سعد بن عبداللّه اشعری، کتاب المقالات و الفرق، ج۱، ص۵۲، چاپ محمدجواد مشکور، تهران ۱۳۶۱ش.
و شهادت دروغ را به نفع پیروان خود جایز میشمرد. [۲۸]
سعد بن عبداللّه اشعری، کتاب المقالات و الفرق، ج۱، ص۵۱، چاپ محمدجواد مشکور، تهران ۱۳۶۱ش.
[۲۹]
مطهر بن طاهر مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۳۱، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.
[۳۰]
عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۲۴۷، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره (بی تا).
۵ - عقاید و اعمال خطابیه۱. قائل به الوهیت امام صادق (علیهالسّلام) و فرستاده او را نیز ابی الخطاب میدانستند. ۲. قائل بودند که ابی الخطاب امر به اطاعت از امام صادق (علیهالسّلام) (به عنوان الوهیت) و احلال محرمات و ترک واجبات و اباحه شهوات نموده. ۳. به دلیل این آیه شریفه «یرید الله ان یخفف عنکم؛ خداوند میخواهد کار را بر شما سبک کند...»، میگفتند به خاطر ابی الخطاب، در احکام بر ما تخفیف داده شد. [۳۲]
نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ص۵۸.
۴. به امام صادق (علیهالسّلام) در مورد این آیه «وهو الذی فی السماء اله وفی الاررض اله؛ او کسی است که در آسمان معبود است و در زمین معبود ...» خبر رسید که اصحاب ابی الخطاب اله در زمین را به معنی امام میدانند و امام صادق (علیهالسّلام) این قائلین را شرتر از یهود و نصاری و مجوس و کسانی که شرک ورزیدهاند معرفی کرد. [۳۴]
کشی، محمد بن عمر، رجال کشی، ص۳۰۰.
۵. به شهادت زور عمل میکردند و به همین دلیل شافعی شهادت خطابیه را جایز نمیشمرد. ۶. هر کس خود را منسوب نسبی به آل محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بداند نسبش باطل است بر خدا دروغ بسته؛ بلکه ایشان ظروف تجلی خدا هستند. ۷. خطابیه به نام حضرت صادق (علیهالسّلام) لبیک میگفتند همان طور که مسلمانان در حج برای خدا میگویند. ۸. یکی از موثرترین اعمالی که اصحاب ابوالخطاب برای از بین بردن مکتب اهل بیت (علیهمالسّلام) بکار گرفت، تحریف در روایات بود به همان شیوه که مغیره بن سعید از یارانش میخواست به این صورت که کتب روایی اصحاب امام صادق (علیهالسّلام) را از آنها امانت میگرفتند و در آنها تصرف مینمودند و در بین آن احادیث به همان اسانید به جعل و دروغ میپرداختند سپس آن کتب را به صاحبانشان بازگردانده و با این عمل به تحریف جدی در احادیث پرداختند و این مطلب تا زمان امام رضا (علیهالسّلام) نیز ادامه داشته و این واقعیت را امام رضا (علیهالسّلام) به یونس بن عبدالرحمن تذکر میداد. ۹. پیروان ابوالخطّاب، فرزندان و شیعیان امام حسین را فرزندان و دوستان خدا میخواندند. ۱۰. آنان با تأویل آیه ۷۲ سوره ص عبادت و طاعت ائمه را واجب میدانستند. [۳۹]
علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، ج۱، ص۱۰ـ۱۱، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
۱۱. به عقیده آنان امامان حجتهای خدا بر خلق و دانای همه علوم اند. [۴۱]
علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، ج۱، ص۱۰، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
۱۲. پیروان ابوالخطّاب به رغم آنکه قائل به الوهیت امام صادق بودند، ابوالخطّاب را برتر از ایشان و برتر از حضرت علی میدانستند. [۴۲]
عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۲۴۷، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره (بی تا).
[۴۳]
تبصرةالعوام فی معرفة مقالات الانام، منسوب به سیدمرتضی بن داعی حسنی رازی، ج۱، ص۱۷۰ـ۱۷۱، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران: اساطیر، ۱۳۶۴ش.
۱۳. همچنین مدعی بودند امام صادق کتابی به نام جَفر مشتمل بر همه علوم به آنها دادهاست که به سبب آن به همه چیز علم دارند. [۴۴]
احمد بن علی مَقریزی، کتاب المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، ج۲، ص۳۵۲، المعروف بالخطط المقریزیة، بولاق ۱۲۷۰، چاپ افست بغداد (۱۹۷۰).
۱۴. خطابیه، ابوبکر ، عمر ، عثمان و بیشتر صحابه را به دلیل جلوگیری از امامت علی علیهالسلام کافر شمرده و تعدادی از آنان مانند معاویه و عمرو عاص را مصداق برخی واژههای قرآنی چون خَمْر ، مَیسِر ، جِبْت و طاغوت معرفی میکردند. [۴۵]
محمد بن احمد مَلَطی شافعی، التنبیه و الرد علی اهل الاهواء و البدع، ج۱، ص۱۵۴، چاپ محمدزاهد کوثری، (قاهره) ۱۳۶۹.
[۴۶]
عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۲۵۰، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره (بی تا).
[۴۷]
احمد بن علی مَقریزی، کتاب المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، ج۲، ص۳۵۲، المعروف بالخطط المقریزیة، بولاق ۱۲۷۰، چاپ افست بغداد (۱۹۷۰).
۱۵. خطابیه براساس آیه ۴۴ سوره مؤمنون در هر زمان به وجود دو امام، یکی ناطق و دیگری صامت معتقد بودند. به این ترتیب که در زمان حیات پیامبر ، امام علی را امام صامت و پیامبر را امام ناطق میدانستند که پس از رحلت پیامبر، حضرت علی امام ناطق شد [۴۸]
سعد بن عبداللّه اشعری، کتاب المقالات و الفرق، ج۱، ص۵۱، چاپ محمدجواد مشکور، تهران ۱۳۶۱ش.
و همینطور دیگر امامان تا زمان امام صادق که وی را امام ناطق و ابوالخطّاب را امام صامت برمیشمردند و معتقد بودند پس از امام صادق، ابوالخطّاب امام ناطق است. [۴۹]
عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۲۴۸، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره (بی تا).
۱۶. آرای این فرقه درباره امامت ، نبوت و الوهیت امامان و ابوالخطّاب، و نیز ادعاهای ابوالخطاب مبنی بر ملک بودن و جعفرصادق بودن و اینکه به هر صورتی که بخواهد درمیآید، نشان از اعتقاد آنان به حلول دارد. [۵۰]
سعد بن عبداللّه اشعری، کتاب المقالات و الفرق، ج۱، ص۵۱، چاپ محمدجواد مشکور، تهران ۱۳۶۱ش.
۱۷. خطابیه واجبات و محرّمات را، نه افعال معین، بلکه مراد از آن را انسان هایی میدانستند که دوستی با دسته اول و دشمنی با دسته دوم ( محرّمات ) است. [۵۱]
سعد بن عبداللّه اشعری، کتاب المقالات و الفرق، ج۱، ص۵۱ـ۵۲، چاپ محمدجواد مشکور، تهران ۱۳۶۱ش.
امام صادق علیه السلام در نامهای به ابوالخطّاب چنین سخنانی را باطل شمرد. [۵۲]
محمد بن عمر کشی، اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۲۹۱،) تلخیص (محمدبن حسن طوسی، چاپ حسن مصطفوی، مشهد ۱۳۴۸ش.
۱۸. به عقیده آنها آنچه خداوند به وسیله پیامبرش بر بندگان واجب کرده است، ظاهر و باطنی دارد. عباداتی که در کتاب و سنّت آمده ظاهر عبادت است و نجات و سعادت در گرو عمل به باطن آنهاست. [۵۳]
حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعة، ج۱، ص۷۵، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف ۱۳۵۵/۱۹۶۳.
۱۹. او و پیروانش روزه ماه شعبان را واجب دانسته و ترک آن را موجب وجوب کفاره میدانستند. ۶ - راه کرد عملی برای عمل به روایاتاما ائمه (علیهمالسّلام) علاوه بر روشن گری در مورد احادیث و تحریف در روایات به راه کرد عملی برای عمل به روایات و در امان ماندن از تحریف و غلو تحریف کنندگان دستور دادند تا هر روایتی که مخالف قرآن و سنت است عمل نشود زیرا اهل بیت (علیهمالسّلام) هر چه حدیث دارند موافق کتاب و سنت است و جز از خداوند و از رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) حدیثی نمیگویند. ۷ - شخصیت محمد بن مقلاصآنچه از روایات بدست میآید این مطلب را افاده میکند که ابوالخطاب فردی کم ذهن و بی هوش بوده بطوریکه احادیث امام صادق (علیهالسّلام) را حفظ نمیشده و عنصری بی تقوا بوده و از خودش به روایات اضافه میکرده و آن گونه که از امام (علیهالسّلام) روایت میشنید به همان گونه نقل نمیکرد بلکه تغیری به معنا میداده است. ۷.۱ - کلام حضرت امام صادقامام صادق (علیهالسّلام) میفرمایند: «ابوالخطاب احمق بود و من به او سخن میگفتم و او حفظ نمیشد و از خودش اضافه میکرد». «من به ابی الخطاب امر نمودم که نماز مغرب را در هنگام زوال حمره مشرقیه بخواند. ولی او حمره را مغربیه قرار داد و بخاطر همین نماز مغرب بعد از زوال حمره مغربیه میخواند». به امام صادق (علیهالسّلام) عرض نمودند که ابوالخطاب از شما این گونه روایت میکند که شما فرمودید: هرگاه حق را شناختی هر کاری که خواستی انجام بده. فرمود: «خدا اباالخطاب را لعنت کند. من این گونه به او نگفتم بلکه این جمله را گفتم: اگر حق را شناختی هر عملی از خیر که خواستی انجام بده که از تو قبول میشود». ۸ - نصیحت امام صادق به ابوالخطابامام صادق (علیهالسّلام) در مورد ابی الخطاب فرمودند که من او را از این که با غلات هم نشین باشد نهی کردم، ولی او قبول نکرد کژ فهمی و نادانی ابوالخطاب و عدم حفظ و بی تقوایی او منجر به کذب او در روایت و نسبت به امام صادق (علیهالسّلام) شد و این نشان دهنده سلب ایمان از اوست و روایات زیادی که در مورد لعن ابوالخطاب وارد شده به کذب و دسیسه او نشر اشاره شد. و به همین دلیل ائمه (علیهمالسّلام) اصحاب را امر به احتراز از این گروه مینمودند کشی در رجالش مینویسد: امام صادق (علیهالسّلام) به مفضل بن مزید دستور میدهند که با اصحاب ابی الخطاب و غلات نشست و برخاست نکند. [۵۹]
کشی، محمد بن عمر، رجال کشی، ص۲۹۵- ۲۹۶.
۹ - سلب ایمان ابوالخطاب بخاطر کذبشخصی از ابوالخطاب مطالبی را شنید سپس خود را به محضر امام صادق (علیهالسّلام) رساند و میگوید: ابوالخطاب نیز آنجا بود، وقتی همگی رفتند و من با امام (علیهالسّلام) و ابوالخطاب مانده بودیم به امام عرض نمودم که ابوالخطاب از شما این مطلب را نقل میکند. امام فرمود دروغ است سپس (در حضور ابی الخطاب) به امام تمام آن مطالبی را که از ابوالخطاب شنیده بودم نقل نمودم امام فرمود دروغ است. امام رضا (علیهالسّلام )فرمود: ابوالخطاب بر امام صادق (علیهالسّلام) دروغ میبست پس خدا به او حرارت شمشیر را چشاند (هلاک کرد) [۶۰]
کشی، محمد بن عمر، رجال کشی، ص۲۹۴.
[۶۱]
کشی، محمد بن عمر، رجال کشی، ص۳۰۳.
۱۰ - لعن ابوالخطاب از لسان معصومینامام صادق (علیهالسّلام) فرمود: خداوند ابوالخطاب را لعنت کند و کسانی که با او کشته شدند و کسانی که از ایشان باقی ماندند و کسانی که رحمتی در دل برای ایشان دارند را لعنت کند. در مقامی دیگر فرمودند: لعنت خداوند و ملائکه و تمام مردم بر ابوالخطاب، به نام خدا شهادت میدهم که ابوالخطاب کافر، فاسق، مشرک است. امام موسی بن جعفر (علیهالسّلام) ابوالخطاب از کسانی بود که خداوند ایمان را به عاریت به او سپرد پس وقتی که بر پدرم دروغ بست خدا ایمان را از او سلب کرد. [۶۲]
کشی، محمد بن عمر، رجال کشی، ص۲۹۵- ۲۹۶.
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در توقیعی به نائب خاص خویش محمد بن عثمان فرمودند: «ابی زینب الاجدع ملعون است و اصحاب او ملعونین میباشند و با طرفداران ایشان همنشینی نکن زیرا من و پدرانم (علیهمالسّلام) از ایشان بیزاریم». ۱۱ - خطابیه گروهی احمقچون به نص امام (علیهالسّلام) ابوالخطاب فردی احمق معرفی شد. پیروان او نیز بی نصیب نبودند و این حماقت را در جهادشان نشان دادند. ایشان در کوفه به نشر آرا و عقاید بی ارزش خود پرداختند تا این که خبر ایشان به گوش پسر عموی منصور، عیسی بن موسی بن محمد بن علی والی کوفه رسید و او تصمیم به قتل این فرقه ساختگی گرفت و در حالی با ایشان برخورد که نزدیک هفتاد نفر در مسجد کوفه بودند، از ایشان همه قتل عام شدند بجز ابی سلمه سالم بن مکرم که بعد توبه کرد و از اصحاب امام صادق (علیهالسّلام) شد. چون این گروه غافلگیر شدند برای دفاع از خود از سنگ و چوب و نی و چاقو استفاده میکردند. زیرا ابوالخطاب به این پیروانش گفته بود که نیهای شما مانند نیزه و شمشیر عمل میکند. و شمشیر و نیزه و سلاح دشمن بر شما کارگر نخواهد بود و هر ده نفر ده نفر به جنگ سپاه عیسی بن موسی میرفتند و کشته میشدند وقتی ۳۰ نفر از خطابیه کشته شد یارانش به او گفتند که چرا سلاح دشمن بر ما اثر میکند و ما را میکشد و نیهای ما عمل شمشیر و نیزه نمیکند. اینجا ابوالخطاب حیلهای اعتقادی زد و گفت: اینک بر خدا بدا حاصل شده، اراده نموده بود شما پیروز شوید و اکنون اراده نمود شما شهید شوید و من تقصیر ندارم و این گونه این گروه به حماقت خویش کشته شدند و ابوالخطاب با گروهی اسیر شد و در کنار شط فرات ایشان را به دار کشید و آتش زد و سرهای آنها را برای منصور فرستاد. و این گونه نفرین امام (علیهالسّلام) در مورد او تحقق یافت. [۶۴]
نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ص۸۱- ۸۲.
۱۲ - خطابیه نزد فقهافقها فرقه خطّابیه را از غالیان برشمرده و احكام اهل غلو را بر ایشان جارى كردهاند. [۶۵]
منتهىالمطلب، ج۷ص۲۸۳
۱۳ - فرجامبه نقل نوبختی [۶۶]
حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعة، ج۱، ص۷۰، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف ۱۳۵۵/۱۹۶۳.
به رغم وعده ابوالخطّاب به پیروزی در جنگ با عیسی بن موسی (احتمالا در سال ۱۳۸) پیروان ابوالخطّاب، به جز یک تن، در این جنگ کشته شدند و خود وی نیز دستگیر شد.او این شکست را به استناد وقوع بداء در علم الهی توجیه کرد. ابوالخطّاب سپس به دار آویخته شد. البته به عقیده برخی از پیروان ابوالخطّاب، وی و یارانش کشته یا مجروح نشدند بلکه از دیدهها پنهان شدند و پس از این واقعه ابوالخطّاب جزو فرشتگان قرار گرفت. [۶۷]
حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعة، ج۱، ص۷۰ـ۷۱، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف ۱۳۵۵/۱۹۶۳.
۱۴ - تبدیل به فرق مختلفبنابر برخی گزارشها خطابیه پس از کشته شدن ابوالخطّاب [۶۸]
حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعة، ج۱، ص۷۱، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف ۱۳۵۵/۱۹۶۳.
[۶۹]
عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۲۴۸، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره (بی تا).
و بنابر برخی دیگر پس از طرد وی از سوی امام صادق علیه السلام، چند فرقه شدند.باتوجه به زمان به قتل رسیدن عُمَیر بن بیان عجلی (مقتول بین ۱۲۹ـ ۱۳۱) میتوان گفت که دستکم پیش از به قتل رسیدن ابوالخطّاب، فرقه خطابیه چند فرقه منشعب داشته که مقریزی [۷۰]
احمد بن علی مَقریزی، کتاب المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، ج۱، ص۳۵۲، المعروف بالخطط المقریزیة، بولاق ۱۲۷۰، چاپ افست بغداد (۱۹۷۰).
تعداد آنها را پنجاه فرقه گزارش کرده است.به گزارش نشوان بن سعید حِمْیری جماعتی از خطابیه، به محمد بن اسماعیل گرویدند و به فرقه مبارکیه ، از فرق اسماعیلیه ، پیوستند. عدهای نیز بر اعتقادات سابق خود باقی ماندند و وجود جانشین برای ابوالخطّاب را انکار کردند و خطابیه مطلقه نامیده شدند. [۷۲]
عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۲۵۰، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره (بی تا).
علاوه بر این دو گروه، هفت فرقه دیگر نیز از شاخههای خطابیه یاد شدهاند : ۱۴.۱ - بزیغیهپیروان بزیغ [۷۳]
علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، ج۱، ص۱۲، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
[۷۴]
مطهر بن طاهر مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۳۱، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.
یا بزیع [۷۵]
سعد بن عبداللّه اشعری، کتاب المقالات و الفرق، ج۱، ص۵۲، چاپ محمدجواد مشکور، تهران ۱۳۶۱ش.
بنموسی میباشد.آنان امام صادق علیه السلام را خدایی میدانستند که بزیع را مانند ابوالخطّاب به پیامبری فرستاده است. بزیع در زمان حیات امام صادق کشته شد و امام با شنیدن این خبر خدا را شکر نمود. همچنین امام در موقعیتهای مختلف وی را لعن کرد. [۷۶]
محمد بن عمر کشی، اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۳۰۴ـ۳۰۵،) تلخیص (محمدبن حسن طوسی، چاپ حسن مصطفوی، مشهد ۱۳۴۸ش.
۱۴.۲ - عمیریه یا عجلیهپیروان عمیر بن بیان یا بنان عجلی میباشد. [۷۷]
علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، ج۱، ص۱۲ـ۱۳، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
[۷۸]
محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۳۰۲، چاپ احمد فهمی محمد، قاهره ۱۳۶۷ـ۱۳۶۸/ ۱۹۴۸ـ۱۹۴۹، چاپ افست بیروت (بی تا).
بیشتر عقاید این فرقه همانند بزیغیه بود. آنان مرگ خود را میپذیرفتند، اما معتقد بودند جانشینانی در زمین وجود دارند که میمانند و آنان همان امامان و پیامبران هستند. امام صادق علیه السلام را میپرستیدند و او را پروردگار خود میخواندند. [۷۹]
عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۲۴۹، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره (بی تا).
عمیریه در محله کناسه کوفه خیمهای برپا کرده و در آن جمع میشدند و آداب پرستش را در حق امام صادق انجام میدادند. این خبر به یزید بن هُبَیرة (حک: ۱۲۹ـ۱۳۱) رسید، به آنان حمله و عمیر را دستگیر کرد و همانجا به دار آویخت و تعدادی از یاران وی را نیز زندانی کرد. [۸۱]
علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، ج۱، ص۱۳، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
[۸۲]
محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۳۰۲ـ۳۰۳، چاپ احمد فهمی محمد، قاهره ۱۳۶۷ـ۱۳۶۸/ ۱۹۴۸ـ۱۹۴۹، چاپ افست بیروت (بی تا).
۱۴.۳ - پیروان سِری اقصَمپیروان سِری اقصَم که مدعی بودند امام صادق علیه السلام وی را به عنوان رسولی قوی و امین فرستاده است. به عقیده آنان روح حضرت موسی در پیشوایشان حلول کرده و عصا و برهان موسی نیز نزد اوست. آنان جعفر را اسلام و خود را فرزندان اسلام میدانستند و سایرین را به نبوت و رسالت سری اقصم دعوت میکردند. این گروه امام صادق و افرادی را که باب آن حضرت میدانستند، عبادت میکردند. سری به پیروان خود دستور داده بود که از نوح ، ابراهیم ، موسی و عیسی برائت جویند. [۸۳]
سعد بن عبداللّه اشعری، کتاب المقالات و الفرق، ج۱، ص۵۲، چاپ محمدجواد مشکور، تهران ۱۳۶۱ش.
[۸۴]
حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعة، ج۱، ص۴۳ـ ۴۴، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف ۱۳۵۵/۱۹۶۳.
امام صادق وی را همچون بزیع بارها لعن کرد. [۸۵]
محمد بن عمر کشی، اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۳۰۴ـ۳۰۵،(تلخیص) محمد بن حسن طوسی، چاپ حسن مصطفوی، مشهد ۱۳۴۸ش.
۱۴.۴ - معمّریهپیروان معمّر بن احمر بودند. [۸۶]
سعد بن عبداللّه اشعری، کتاب المقالات و الفرق، ج۱، ص۵۳، چاپ محمدجواد مشکور، تهران ۱۳۶۱ش.
علی بن اسماعیل اشعری ، [۸۷]
علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، ج۱، ص۱۱، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
نام دیگر این فرقه را یعمومیه ذکر کرده است.آنان معمر را همچون ابوالخطّاب میپرستیدند و قائل به تناسخ بودند. این فرقه دنیا را ابدی میدانستند و معتقد بودند بهشت همان خوبیها و نعمتهایی است که انسان از آن بهرهمند میشود و جهنم مصیبتهایی است که به افراد میرسد. [۸۸]
علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، ج۱، ص۱۱، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
[۸۹]
عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۲۴۸، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره (بی تا).
به گمان آنها نور و روحی الهی در بدن برگزیدگان و پیامبران حلول میکند، ولی قالبهای این روح از بین نمیرود بلکه به صورت فرشته به آسمان صعود میکند. آنان تصریح میکردند که روح الهی از عبدالمطلب به ابوطالب، محمد، علی و امامان تا جعفر، ابوالخطّاب و نهایتآ به معمر منتقل شده است. با گذر نور از بدنهای جعفر و ابوالخطّاب، آن دو فرشته شدند. معمر، خدای زمین است که فرمانبردار خدای بزرگتر در آسمان است. در زمینه احکام نیز بسیاری از محرّمات را حلال میشمردند. [۹۱]
سعد بن عبداللّه اشعری، کتاب المقالات و الفرق، ج۱، ص۵۳، چاپ محمدجواد مشکور، تهران ۱۳۶۱ش.
[۹۲]
حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعة، ج۱، ص۴۴، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف ۱۳۵۵/۱۹۶۳.
۱۴.۵ - مفضّلیةمدعیان پیروی مفضّل بن عمر جُعفی بودند. این فرقه با دیگر فرقههای خطابیه در اعتقاد به الوهیت جعفر و ادعای نبوت خود همعقیده بودند، با این حال رسالت امام جعفر صادق را انکار کرده و به پیروی از ایشان از ابوخطّاب برائت جستند. [۹۳]
علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، ج۱، ص۱۳، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
[۹۴]
عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ج۱، ص۲۴۹ـ۲۵۰، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره (بی تا).
کشی [۹۵]
محمد بن عمر کشی، اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۳۲۱ـ۳۲۹،(تلخیص)محمدبن حسن طوسی، چاپ حسن مصطفوی، مشهد ۱۳۴۸ش.
روایاتی در تأیید مفضّل و روایاتی در تکفیر وی نقل نموده و گاه روایاتِ تأییدی را به وضع مفضّل در حالت استقامت و پیش از آنکه به فرقه خطابیه درآید، نسبت داده است. [۹۶]
محمد بن عمر کشی، اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۳۲۱ـ۳۲۳،(تلخیص) محمدبن حسن طوسی، چاپ حسن مصطفوی، مشهد ۱۳۴۸ش.
۱۴.۶ - غرابیهبنیانگذار این فرقه مشخص نیست. آنان معتقد بودند به سبب شباهت زیاد حضرت علی به پیامبر اکرم ، جبرئیل به اشتباه رسالت الهی را به حضرت محمد ابلاغ کرد. ازاین رو جبرئیل را لعن میکردند و علی و فرزندانش را پیامبر میدانستند. [۹۷]
ابن حزم، الفضل فی الملل و الاهواء و النحل، ج۴، ص۱۸۳، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۹۹]
تبصرةالعوام فی معرفة مقالات الانام، منسوب به سیدمرتضی بن داعی حسنی رازی، ج۱، ص۱۷۱، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران: اساطیر، ۱۳۶۴ش.
۱۴.۷ - مخمّسهسعد بن عبداللّه اشعری [۱۰۰]
سعد بن عبداللّه اشعری، کتاب المقالات و الفرق، ج۱، ص۵۶ـ۵۹، چاپ محمدجواد مشکور، تهران ۱۳۶۱ش.
از فرقهای از یاران ابوالخطّاب به نام مخمّسه نام برده و اعتقادات آنان را به تفصیل بیان کرده است.۱۵ - فهرست منابع(۱) ابن حزم، الفضل فی الملل و الاهواء و النحل، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. (۲) سعد بن عبداللّه اشعری، کتاب المقالات و الفرق، چاپ محمدجواد مشکور، تهران ۱۳۶۱ش. (۳) علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰. (۴) عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره (بی تا). (۵) تبصرةالعوام فی معرفة مقالات الانام، منسوب به سیدمرتضی بن داعی حسنی رازی، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران: اساطیر، ۱۳۶۴ش. (۶) محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، چاپ احمد فهمی محمد، قاهره ۱۳۶۷ـ۱۳۶۸/ ۱۹۴۸ـ۱۹۴۹، چاپ افست بیروت (بی تا). (۷) محمد بن حسن طوسی، الاستبصار، چاپ حسن موسوی خرسان، تهران ۱۳۹۰. (۸) نعمان بن محمد قاضی نعمان، دعائم الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الاحکام، چاپ آصف بن علیاصغر فیضی، قاهره (۱۹۶۳ـ ۱۹۶۵)، چاپ افست (قم، بی تا). (۹) محمد بن عمر کشی، اختیار معرفة الرجال،) تلخیص (محمد بن حسن طوسی، چاپ حسن مصطفوی، مشهد ۱۳۴۸ش. (۱۰) کلینی، اصول الکافی. (۱۱) مجلسی، بحار الانوار. (۱۲) مطهر بن طاهر مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲. (۱۳) احمد بن علی مَقریزی، کتاب المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، المعروف بالخطط المقریزیة، بولاق ۱۲۷۰، چاپ افست بغداد (۱۹۷۰). (۱۴) محمد بن احمد مَلَطی شافعی، التنبیه و الرد علی اهل الاهواء و البدع، چاپ محمدزاهد کوثری، (قاهره) ۱۳۶۹. (۱۵) نشوان بن سعید حمیری، الحورالعین، چاپ کمال مصطفی، چاپ افست تهران ۱۹۷۲. (۱۶) حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعة، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف ۱۳۵۵/۱۹۶۳. ۱۶ - پانویس
۱۷ - منبعسایت پژوهه، برگرفته از مقاله «فرقه خطابیه»، تاریخ بازیابی ۹۵/۰۱/۱۶. دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «خطابیه». فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۳،ص ۴۷۱. ردههای این صفحه : خطابیه | فرق شیعه | فرق و مذاهب | مذاهب کلامی شیعه | مقالات پژوهه | مقالات دانشنامه بزرگ اسلامی
|