مغیریهمغیره بن سعید العجلی، یکی از دشمنان تشیع شد و با حلیه و نیرنگ و دورغ و دستبرد در احادیث، به تشکیلات خود سمت و سو میداد تا در نتیجه در تفکر شیعی، فرقه مغیریه را به حرکت واداشت. فهرست مندرجات۲ - رهبر مغیریه ۳ - عکسالعمل امام باقر ۴ - اعتقادات مغیره بن سعید ۴.۱ - اول ۴.۲ - دوم ۴.۳ - سوم ۴.۴ - چهارم ۴.۵ - پنجم ۴.۶ - ششم ۴.۷ - هفتم ۴.۸ - هشتم ۴.۹ - نهم ۴.۱۰ - دهم ۴.۱۱ - یازدهم ۴.۱۲ - دوازدهم ۴.۱۳ - سیزدهم ۴.۱۴ - چهاردهم ۴.۱۵ - پانزدهم ۴.۱۶ - شانزدهم ۴.۱۷ - هفدهم ۴.۱۸ - هجدهم ۵ - خداوند و خلقت نزد مغیره ۶ - دستبرد به احادیث ۶.۱ - ترجمه روایت ۷ - مثل مغیره بن سعید ۸ - مهدویت در اندیشه مغیره ۹ - ترور حرکتی مشروع ۱۰ - تحکیم عقاید در مورد مهدویت ۱۱ - امام صادق در جواب به مغیریه ۱۲ - قتل مغیره ۱۳ - پانویس ۱۴ - منبع ۱ - چگونگی پیدایش فرقه مغیریهدر عصر فرقهسازی، یعنی در اوایل قرن دوم هجری، یکی از فرقی که در جامعه شیعه به وجود میآید، فرقه زیدیه است که با شهادت زید بن علی (عليهالسلام) به فرق متعددی تبدیل میگردد و حتی عدهای با تغییر جریان از این گروه به فرقه دیگری ملحق میشوند و یا با آرای خود فرقه جدیدی تاسیس میکنند. یکی از این افراد که در ابتدا از اصحاب امام باقر (علیهالسلام) بود و سپس زیدی شد. و به فرقه جدیدی دست زد، مغیره بن سعید العجلی است. او از کسانی است که انگیزه نفوذ در نظر امام باقر (عليهالسلام) را داشت؛ ولی امام (علیهالسلام) او را میشناخت و میدانست که او از دشمنان تشیع میشود. به همین دلیل امام (عليهالسلام) به معرفی شخصیت واقعی او پرداخت، او را به فرزندش امام صادق (علیهالسلام) و دیگر یارانش شناساند؛ تا از او دوری گزینند؛ ولی مغیره با حلیه و نیرنگ و دروغ و دستبرد در احادیث به تشکیلات خود سمت و سو میداد تا در نتیجه در تفکر شیعی، فرقه مغیریه را به حرکت واداشت. ۲ - رهبر مغیریهمغیره بن سعید العجلی (البجلی) از موالی حاکم کوفه، خالد بن عبدالله القسری [۳]
نوبختی، ابیمحمد الحسن بن موسی، فرق الشیعه، ص۷۵، قم، مکتبة الفقیه.
از اصحاب امام باقر (عليهالسلام) بود و از محضر ایشان استفاده میکرد؛ اما از نظر اعتقادی به غلو و کفر کشیده شد و نیز ادعای الوهیت برای امام باقر (عليهالسلام) نمود، گمان میکرد با این اعتقاد میتواند در نظر امام (عليهالسلام) مرتبهای پیدا کند و به نیت مسموم خود جامه عمل بپوشاند. سپس ادعای رسالت از سوی امام باقر (عليهالسلام) را نمود. او برای جلب توجه مردم و به دست آوردن افراد به حیله و نیرنگ دست میزد و نزد زنی یهودی به آموختن سحر و جادو و شعبده پرداخت و از این اعمال برای افرادش استفاده میکرد تا ایمانشان به او محکم شود. افراد زیادی به او ملحق شدند و به کمک او فرقه مغیریه را پیریزی کردند.۳ - عکسالعمل امام باقرامام باقر (عليهالسلام) وقتی با عقاید کفرآمیز مغیره مواجه شد، او را از خود طرد، و قسم یاد نمود که دیگر او را به محضر خود راه ندهد. [۷]
طوسی، ابیجعفر محمد بن حسن بن علی (شیخ طوسی)، رجال کشی، ص۲۲۸، یک جلد، انتشارات دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸ ه ش.
و با نامههایی افشاگرانه به سران اصحاب و شیعه، ایشان را به بیزاری و دوری گزیدن از مغیره و اصحابش امر نمود. شیعیان به دستور امام (عليهالسلام) از مغیره و اصحابش دوری گزیدند و آنان را مغیریه رافضه نام نهادند.۴ - اعتقادات مغیره بن سعیداعتقادات مغیره مانند دیگر فرقهسازان متناقض و متفاوت است، علت این اختلاف و تناقض را میتوان به مقتضیات مختلف زندگی و اعتقادی او دانست؛ زیرا او در ابتدا شیعه بود و بعد زیدی و بعد مبتکر مغیریه شد، مدتی خداپرست بود، بعد ادعای الوهیت امام (عليهالسلام) نمود و بعد خدایش از جنس نور شد و... ۴.۱ - اولاز قائلین به تناسخ ارواح است. ۴.۲ - دومادعی میکند که مردگان را زنده میکند. ۴.۳ - سومخود را رسول و نبی میپنداشت. ۴.۴ - چهارممدعی است که بر او از جانب خدا به وسیله جبرئیل وحی میشود. [۹]
نوبختی، ابیمحمد الحسن بن موسی، فرق الشیعه، ص۷۵، قم، مکتبة الفقیه.
۴.۵ - پنجممعتقد به الوهیت امام باقر (عليهالسلام) بود. [۱۰]
نوبختی، ابیمحمد الحسن بن موسی، فرق الشیعه، ص۷۵، قم، مکتبة الفقیه.
۴.۶ - ششممدعی دانستن اسم الله الاکبر (اسم اعظم) بود. [۱۱]
الاشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۳، دارالاحیا الثراث العربی، بیروت.
۴.۷ - هفتممعبودش را از جنس نور میدانست. ۴.۸ - هشتممعبودش اعضا و جوارحی مانند انسان داشت. ۴.۹ - نهمبرسر معبود او تاج میباشد. ۴.۱۰ - دهمبعد از وفات امام باقر (عليهالسلام) ادعای امامت نمود و سپس مدعی نبوت شد. ۴.۱۱ - یازدهمدر حق امیرالمؤمنین به غلوی پرداخت که عقل آن را نمیپذیرفت. ۴.۱۲ - دوازدهمدر مورد خدا قائل به تشبیه و جسمیت بود. [۱۳]
شهرستانی، محمد بن عبدالكريم، الملل والنحل، ج۱، ص۱۲۶، بیروت، دارالمعرفة.
[۱۴]
مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۶۴، ص۲۰۲، بیروت، مؤسسة الوفا، ۱۴۰۴.
۴.۱۳ - سیزدهممحرمات خدا را مباح و حلال کرد و شریعت را تعطیل نمود. ۴.۱۴ - چهاردهمرعاف (خون دماغ) و تهوع و کندن موی زیر بغل را از مبطلات وضو قرار داد. ۴.۱۵ - پانزدهمزنان (زنان آلمحمد) نمازهای مفوته وقت حیض را قضا میکنند. [۱۷]
طوسی، ابیجعفر محمد بن حسن بن علی (شیخ طوسی)، رجال کشی، ص۲۲۸، یک جلد، انتشارات دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸ ه ش.
۴.۱۶ - شانزدهمترور و مسموم کردن دشمنان را برای یارانش حلال شمرد. ۴.۱۷ - هفدهمامام بعد از علی بن الحسین (عليهالسلام) را محمد بن عبدالله نفس زکیه دانست. ۴.۱۸ - هجدهمبه مهدویت محمد بن عبدالله بن الحسن نفس زکیه قائل شد. ۵ - خداوند و خلقت نزد مغیرهمعرفت و خداشناسی که از سوی مغیره مطرح میشود چیزی جز تشبیه و جسمیت نیست؛ یعنی آنچه که در مکتب وحی و اهل بیت نفی شده، در این مکتب اثبات میشود و با این ترتیب پایه و اساس فرقه مغیریه بتپرستی عظیمی میباشد که کاملاً نقیض مکتب وحی میباشد. آنها در مورد معبود میگوید: او مردی از نور است. بر سرش نیز تاجی از نور است و این تاج همان اسم اعلی اوست. او به مانند انسان اعضا و جوارح و قلب دارد و از قلب او حکمت میجوشد و حروف ابجد بر طبق اعضای او میباشد؛ چون خدا خواست خلقت را بیافریند، به اسم اعظم تکلم کرد و آن اسم اعظم پرید و بر سر او واقع شد و شاهدش این آیه است: «سبح اسم ربک الاعلی الذی خلق فسوی.» (اعلی ۱ و ۲) سپس با انگشت مبارک بر کف دست خود به نوشتن معاصی و طاعات مشغول شد و به خاطر معاصی غضب نمود و از غضب عرق کرد و از این عرق دو دریا به وجود آمد و خلقت را از آن دو دریا به وجود آورد. یک دریا شیرین و روشن که مؤمنین را از آن آفرید و دیگری تاریک و تلخ که کفار را از آن آفرید. [۲۰]
ابوالحسن الاشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۳، دارالاحیا الثراث العربی، بیروت.
۶ - دستبرد به احادیثیکی از مهمترین خطراتی که مغیره برای شیعه به وجود آورد، تحریف و دستبرد به احادیث امام باقر (عليهالسلام) بود. او پس از اینکه مطرود امام باقر (عليهالسلام) شد، با کینه شدیدی با امام (عليهالسلام) وارد مبارزه شد. او از یارانش خواست تا ایشان کتب روایی اصحاب امام باقر (عليهالسلام) را از ایشان بگیرند و به او بسپارند. سپس با تحریف و جاسازی مطالب غلوآمیز و کفرآمیز در آن کتب و اسناد دروغین به امام (علیهالسلام) به نابودی تشیع جامه عمل بپوشاند. امام صادق در این باره میفرماید: أبَا عَبْدِاللهِ (عليهالسلام) یَقُولُ کَانَ الْمُغِیرَهٌ بْنُ سَعِیدٍ یَتَعَمَّدُ الْکَذِبَ عَلی أبی (عليهالسلام) وَ یَأخُذُ کُتُبَ أصْحَابهِ وَ کَانَ أصْحَابهِ وَ کَانَ أصْحَابُهُ الْمُسْتَتِروُنَ بِأصْحَابِ أبی یَأخُذُونَ الْکُتُبَ مِنْ أصْحَابِ أبی فَیَدْفَعُونَهَا إلی الْمُغِیرَةِ فَکَانَ یَدُسُّ فِیهَا الْکُفْرَ وَ الزَّنْدَقة وَ یُسْنِدُهَا إلی أبی (عليهالسلام) ثُمَّ یَدْفَعُهَا إلی أصْحَابهِ فَیَاْمُرُهُمْ أنْ یَبُتُوهَا فِی الشَّیعَةِ فَکُلُّ مَا کَانَ فِی کُتُبِ أصْحَابِ أبی (عليهالسلام) مِنَ الْغُلُوَّ فَذَاکَ مِمَّا دَسَّهُ الْمُغِیرَةُ بْنُ سَعِیدٍ فِی کُتُبهِمْ. ۶.۱ - ترجمه روایتمغیره بن سعید از قصد به پدرم دروغ میبست. یاران مغیره در اصحاب پدرم پنهان بودند و از ایشان کتب روایی را میگرفتند و به مغیره میدادند و او در این کتب کفر را وارد کرد و آن را به پدرم استناد میداد. سپس به یارانش میداد و امر میکرد که این مطالب را در شیعه گسترش دهید. سپس امام (علیهالسلام) به ملاک کلی در مورد احادیث دروغ و غلوآمیز اشاره فرمود: هر چه در کتب اصحاب پدرم از غلو وجود دارد، از دستبردهای مغیره در آن کتب است. به همین سبب امام رضا (علیهالسلام) به یونس بن عبدالرحمان دستور میدهد تا به هر روایتی عمل نکند؛ بلکه عمل به روایت بعد از احراز موافقت با قرآن و سنت باشد و احادیثی که مخالف قرآن است، عمل نشود. [۲۲]
طوسی، ابیجعفر محمد بن حسن بن علی (شیخ طوسی)، رجال کشی، ص۲۲۴، یک جلد، انتشارات دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸ ه ش.
۷ - مثل مغیره بن سعیدمغیره یکی از چهرههای سرشناس در اصحاب امام باقر (عليهالسلام) بود و از افراد عادی نبوده است؛ اما نتوانست ایمان خود را مستقر سازد و کارش به جایی رسید که به سبب دروغردازیهایش ایمان از او سلب شد. امام باقر (عليهالسلام) مَثل او را مَثل بلعم باعورا معرفی مینماید؛ زیرا بلعم به نص آیه شریفه از آیات خداوند بهره داشت و از عالمان به اسم اعظم بود؛ اما ایمانش را از دست داد و از شیطان تبعیت نمود و از هلاک شدگان شد: «الَّذِیَ آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ» «مغیره نیز همچون بلعم باعورا به سرنوشتی غیر از عاقبت به خیری دچار شد». ۸ - مهدویت در اندیشه مغیرهاو در مورد مهدویت نظرش این بود که محمد بن عبدالله بن الحسن بن الحسن بن علی بن ابیطالب (علیهالسلام) معروف به نفس الزکیه مهدی امت است و کشف این نظریه را اینگونه نقل کردهاند که او ابتدا نزد امام باقر (علیهالسلام) آمد و به ایشان عرض نمود که: به مردم اعلام نما که من علم غیب میدانم و من نیز عراق را طعمه تو خواهم نمود و میخواست با امام به معامله بنشیند که امام (عليهالسلام) او را به شدت از خود طرد کرد و از او تبری جست. او مایوس نشد و به در خانه ابوهاشم عبدالله بن محمد حنیفه رفت و همان مطلب را تکرار کرد. ابوهاشم چنان به او کتک زد که رو به موت شد و با معالجه بهبودی حاصل نمود. سپس نزد محمد بن عبدالله بن الحسن آمد او مردی آرام و ساکت بود وقتی مغیره درخواستش را نزد او بیان کرد چیزی جواب نداد و مغیره از سکوت او تلقی قبول کرد و اینجا بود که شهادت به مهدویت او داد؛ زیرا ادعا داشت که پیامبر فرموده اسم مهدی اسم من است و اسم پدرش اسم پدر من است؛ سپس مدعی شد که مهدی کشف شده او را امر به ترور و مسموم نمودن مخالفین نموده و این عمل را برای یارانش مباح نمود و ایشان را به کار دعوت میکرد. ۹ - ترور حرکتی مشروعیارانش بعد از مدتی که به ترور مخالفین خود پرداختند به مشکلی برخوردند و آن را اینگونه با مغیره در میان گذاشتند: ما در مواردی که به ترور بعضی مشغول هستیم، نمیدانیم او از ماست و یا از مخالفین ما میباشد، تکلیف چیست. مغیره در جواب گفت: اشکال ندارد؛ زیرا اگر از شما باشد، او را زودتر به بهشت فرستادید و اگر دشمن است، به جهنم میرود. ۱۰ - تحکیم عقاید در مورد مهدویتادعا کرد که جبرئیل و میکائیل با محمد بن عبدالله نفس الزکیه در مکه، ما بین رکن و مقام بیعت نمودهاند و این عقیده را داشت که ۱۷ نفر از مردگان برای کمک به او زنده میشوند که هر یک مقداری از اسم اعظم را میداند و به کمک آن لشکرهای دشمنان را شکست میدهند و مالک زمین میشوند. او عدهای از مردم را به این عقیده کشاند. [۲۶]
ابوالحسن الاشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۳، دارالاحیا الثراث العربی، بیروت.
۱۱ - امام صادق در جواب به مغیریهشخصی از اصحاب امام صادق (علیهالسلام) به نام ابیحازم با مردی از مغیریه در مسأله مهدویت مناظره نمود و آن را برای امام (عليهالسلام) نقل میکرد: به او گفتم اگر ملاک اسم باشد، عبدالله بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب هم همان شرط را دارد. مرد مغیری جواب داده بود که مادر محمد بن عبدالله بن الحسن نفس الزکیه آزاد بوده؛ ولی مادر محمد بن عبدالله بن علی کنیزی بوده است پس مهدی نفس الزکیه است. امام فرمود: در پاسخ چه گفتی، ابیحازم عرض نمود: چیزی دیگر نمیدانستم تا جواب او را بدهم. امام (عليهالسلام) فرمود: آیا نمیدانند که مهدی فرزند کنیز اسیر است. [۲۷]
نعمانی محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص۲۲۹، مکتبة الصدوق، تهران، ۱۳۹۷ ه ق.
علاوه بر اینکه ادعای همنام بودن پدر مهدی قائم (عجلاللهتعاليفرجهالشريف) با پدر پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) از جعلیات مغیره بوده تا با این عمل، انحرافی را که در تشیع به دنبال آن بود عملی سازد، و در روایات متواتر اسم و کنیه پیامبر (صلياللهعليهوآله) از ملاکات مهدی قائم (عجلاللهتعاليفرجهالشريف) اعلام شده و همانطور که نام پدر ایشان نیز حسن (علیهالسلام) تعریف شده و این بر کسی پوشیده نیست تا انکار کند، مگر جاعلین و کذابین که از سران ایشان مغیرة بن سعید است. ۱۲ - قتل مغیرهسرانجام وقتی حاکم عراق، خالد بن عبدالله القسری از دعاوی او مطلع شد. از او جریانش را پرسید و او نیز اقرار کرد و در ضمن خالد را به فرقه خود دعوت میکرد تا از افراد او شود، به او مهلت داد تا توبه کند؛ اما او توبه نکرد. او نیز مغیره را کشت و به دار آویخت و آتش زد و به این ترتیب در سال ۱۱۹ ه ق با قتل این کذاب جاعل، امامت و تشیع از کردار او آسوده شدند. [۲۸]
نوبختی، ابیمحمد الحسن بن موسی، فرق الشیعه، ص۷۵، قم، مکتبة الفقیه.
۱۳ - پانویس۱۴ - منبعسایت پژوهه، برگرفته از مقاله «مغیریه». |