جارود بن معلی عبدیجارود بن مُعَلّی، بِشر بن عَمرو بن حَنَش بن مُعَلّی ' عَبدی، صحابی پیامبر و بزرگ قبیله عبدالقیس، که در سال نهم یا دهم در مدینه به حضور پیامبر اکرم رسید و اسلام آورد. فهرست مندرجات۲ - سبب لقبگذاری بشر به جارود ۳ - نیای بزرگ جارود ۴ - کنیه جارود ۵ - مادر جارود ۶ - جارود بن معلّی در روزگار جاهلیت ۷ - ویژگیهای جارود ۸ - نخستین دیدار جارود با پیامبر ۹ - دعوت جارود به اسلام توسط پیامبر ۱۰ - مسلمان شدن جارود ۱۱ - جارود از صحابه پیامبر ۱۲ - جارود و حفظ قبیله عبدالقیس از ارتداد ۱۳ - جنگ میان قبیله عبدالقیس و مرتدان ۱۴ - حد خوردن جارود ۱۵ - شهادت جارود ۱۶ - اختلاف درباره تاریخ شهادت جارود ۱۷ - روایت حدیث ۱۸ - جارود در بصره ۱۹ - شهادت جارود بر ضد والی بحرین ۲۰ - جنگ جارود با شهریگ ۲۱ - محل شهادت جارود ۲۲ - جارود از منظر بزرگان ۲۳ - جارود از راویان حدیث ۲۴ - راویان حدیث از جارود ۲۵ - شایستگی جارود نزد عمر ۲۶ - خاندان جارود ۲۶.۱ - منذر بن جارود عبدی ۲۶.۲ - عبداللّه بن جارود عبدی ۲۷ - فهرست منابع ۲۸ - پانویس ۲۹ - منبع ۱ - شناسنامهبیشتر منابع نام وی را بشر بن عمرو بن حنش قیسی از قبیله عدنانی عبدالقیس ثبت کردهاند که در بحرین میزیستند. [۲]
تاریخ طبری، ج۲، ص۲۸۵.
برخی نیز نام جدش را به اختلاف مُعَلَّی، [۵]
الانساب، ج۴، ص۱۳۵.
[۶]
التاریخ الکبیر، ج۱، ص۲۳۶.
حَنَش [۹]
التاریخ الکبیر، ج۱، ص۲۳۶.
[۱۰]
قاموس الرجال، ج۲، ص۵۵۲.
و عَلاء [۱۱]
الاستیعاب، ج۱، ص۳۲۹.
[۱۲]
معرفة الصحابه، ج۲، ص۶۰۱.
و کنیه اش را به اختلاف ابومنذر، [۱۴]
الاستیعاب، ج۱، ص۳۲۹.
ابوغیّاث یا ابوعتّاب دانستهاند که احتمالاً تصحیف هم باشند. [۱۷]
الاستیعاب، ج۱، ص۳۲۹.
وی از بزرگان عبدالقیس است [۲۰]
قاموس الرجال، ج۲، ص۵۵۳.
از او با القابی چون جارود (شوم) و ظِئر العَناق (گردن کوتاه) کنایه از کوتاهی قد یاد شده است؛ گویا از این جهت به جارود لقب یافت که روزی با شتر مریض خود نزد دایی هایش « بنی شیبان » رفت و موجب مرگ شتران آنان گردید. نام مادر جارود را «دُرَیْمَکه» [۲۹]
الاستیعاب، ج۱، ص۳۳۰.
یا «دَرْ مکه» دختر رَوَیْم [۳۱]
اسدالغابه، ج۱، ص۳۹۸.
[۳۲]
الاستیعاب، ج۱، ص۳۳۰.
یا رؤیم یاد کردهاند.۲ - سبب لقبگذاری بشر به جارودجارود را لقب وی دانسته [۳۴]
ابن حبّان، مشاهیر علماء الامصار و اعلام فقهاء الاقطار، ج۱، ص۷۰، چاپ مرزوق علی ابراهیم، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۷.
[۳۵]
سمعانی، الانساب، ج۴، ص۱۳۵.
و در باره سبب این لقب گذاری گفتهاند که در سرزمینی که قبیله عبدالقیس در آن زندگی میکردند، نوعی بیماری پدید آمد که شترها را از بین میبرد. جارود با چند شتری که برایش باقیمانده بود، نزد داییهای خود ــ که از قبیله بنی هند، شاخهای از قبیله بنی شیبان (بنی شیبان شاخهای از قبیله بکر بن وائل) بودند ــ رفت. بیماری به شترهای آنان نیز سرایت کرد و شترها از میان رفتند، ازاین رو وی را جارود (محروم کننده) لقب دادند. [۳۶]
ابنسعد، الطبقات الکبرى (لیدن)، ج۵، ص۴۰۷ـ ۴۰۸.
[۳۷]
ابن قتیبه، کتاب المعارف، ج۱، ص۳۳۸، چاپ ثروت عکاشه، قاهره ۱۹۶۹.
برخی منابع متأخرتر، سبب این لقب گذاری را آن دانستهاند که جارود در روزگار جاهلیت به قبیله بکر بن وائل حمله کرد و بر آنان پیروز شد و خلع سلاحشان کرد. [۳۹]
ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۳۸۳، چاپ عادل احمد رفاعی، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۶.
[۴۰]
محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۱، ص۲۳۹، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات ۱۱ـ۴۰ ه، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.
۳ - نیای بزرگ جارودنیای بزرگ جارود را علاء [۴۲]
ابن ماکولا، الاکمال فی رفع الارتیاب عن المؤتلف و المختلف من الاسماء و الکنی و الانساب، ج۶، ص۱۳۴، چاپ عبدالرحمان بن یحیی معلمییمانی، حیدرآباد دکن ۱۳۸۱ـ۱۴۰۶/ ۱۹۶۲ـ۱۹۸۶.
و نُعمان [۴۳]
خلیفة بن خیاط، کتاب الطبقات، ج۱، ص۶۱، روایة موسی بن زکریا تستری، چاپ اکرم ضیاء عمری، بغداد ۱۳۹۰۰.
[۴۴]
خلیفة بن خیاط، کتاب الطبقات، ج۱، ص۱۸۵، روایة موسی بن زکریا تستری، چاپ اکرم ضیاء عمری، بغداد ۱۳۹۰۰.
خواندهاند، اما ابن حبان [۴۵]
ابن حبّان، کتاب الثقات، ج۳، ص۵۹، حیدرآباد دکن ۱۳۹۳ـ۱۴۰۳/ ۱۹۷۳ـ۱۹۸۳، چاپ افست بیروت، ۱۳۹۳.
معلّی را درست دانسته است. در پارهای روایات نام جارود را مُطرّف نوشتهاند. انتساب جارود به نیای بزرگ وی معلّی، [۴۷]
ابن حبّان، مشاهیر علماء الامصار و اعلام فقهاء الاقطار، ج۱، ص۷۰، چاپ مرزوق علی ابراهیم، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۷.
یا حذف بِشر از نام وی (مثلاً جارود بن عمرو بن...) و هم ضبط نام نیای اعلای وی به صورت علاء یا یعلی در بعضی نُسخ، برخی مؤلفان را به این اشتباه انداخته است که جارود بن عمرو بن حَنَش بن یَعلی ' عبدی و جارود بن مُعلّی ' دو شخص بودهاند. [۵۱]
تستری، ج۲، ص۵۵۲ ـ۵۵۴.
۴ - کنیه جارودکُنیه جارود بن معلّی ' را، به اختلاف، ابومُنذِر، [۵۲]
ابنسعد، الطبقات الکبرى (لیدن)، ج۷، قسم ۱، ص۶۱.
ابوعَتّاب، [۵۳]
خلیفة بن خیاط، کتاب الطبقات، ج۱، ص۶۱، روایة موسی بن زکریا تستری، چاپ اکرم ضیاء عمری، بغداد ۱۳۹۰۰.
[۵۴]
خلیفة بن خیاط، کتاب الطبقات، ج۱، ص۱۸۵، روایة موسی بن زکریا تستری، چاپ اکرم ضیاء عمری، بغداد ۱۳۹۰۰.
ابوغیاث [۵۵]
ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۲، جزء ۱، قسم ۲، ص ۲۳۶، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۵۱۴۲۱/ ۱۹۹۵ ۲۰۰۰.
و ابوالحَکَم [۵۷]
ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۲، جزء ۱، قسم ۲، ص ۲۳۶، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۵۱۴۲۱/ ۱۹۹۵ ۲۰۰۰.
ذکر کردهاند. نسبت وی به عبدی نیز به سبب انتساب او به نیای اعلایش عبدالقیس، از سران قبایل عدنانی، است. [۵۸]
سمعانی، الانساب، ج۴، ص۱۳۵.
۵ - مادر جارودمادر جارود بن معلّی '، دَرْمَکه/ دریمکه دختر رُوَیم بن یزید، از بنی شیبان بود. [۵۹]
الطبقات الکبرى (لیدن).
[۶۰]
خلیفة بن خیاط، کتاب الطبقات، ج۱، ص۶۱، روایة موسی بن زکریا تستری، چاپ اکرم ضیاء عمری، بغداد ۱۳۹۰۰.
[۶۱]
خلیفة بن خیاط، کتاب الطبقات، ج۱، ص۱۸۵، روایة موسی بن زکریا تستری، چاپ اکرم ضیاء عمری، بغداد ۱۳۹۰۰.
[۶۲]
ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۸، ص۵۶، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵۱۳۸۷/ ۱۹۶۵۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
۶ - جارود بن معلّی در روزگار جاهلیتجارود بن معلّی در روزگار جاهلیت ازاشراف و بر دین مسیحیت بود. [۶۴]
ابنسعد، الطبقات الکبرى (لیدن)، ج۵، ص۴۰۸.
برخی روایات تعریض آمیز، جارود را کافری (عِلج) ایرانی دانستهاند که از جزیره ابن کاوان به ساحل دریا آمد و خود را به عبدالقیس منتسب ساخت و چندی بعد خواهرش به ازدواج یکی از بزرگان فارس، مُکَعْبِر، در آمد. [۶۶]
طبری، تاریخ (بیروت)، ج۶، ص۱۵۴.
۷ - ویژگیهای جارودبه روایت محمد بن اسحاق، جارود بن معلّی ' به تفسیر و تأویل کتب، معرفت داشت و به سیرت و سخنانایرانیان آگاه بود. وی فلسفه و طب میدانست و زیرک، ادیب، خوش سیما و توانگر بود. [۶۷]
ابن کثیر، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۴۴، چاپ مصطفی عبدالواحد، قاهره ۱۳۸۳۱۳۸۶/ ۱۹۶۴ ۱۹۶۶، چاپ افست بیروت.
بر اساس پارهای روایات، [۶۸]
محمد بن یوسف شمس شامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیرالعباد، ج۶، ص۳۰۳۳۰۴، چاپ عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
جارود بن معلّی ' با افرادی همچون سَلَمة بن عیاض اسدی، که در جاهلیت بر کیش حنیفیت بود، ارتباط داشت و به اتفاق وی نزد پیامبر اکرم رسید و پیامبر آنان را از سؤالاتی که در ذهن داشتند، خبر داد و آنانایمان آوردند.۸ - نخستین دیدار جارود با پیامبرنخستین دیدار جارود بن معلّی ' را با پیامبر اسلام، برخی منابع در سال نهم یا سَنَة الوُفود [۶۹]
ابن هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۲۲۱، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۵/۱۹۶۳.
[۷۰]
خلیفة بن خیاط، کتاب الطبقات، قسم ۱، ص ۶۵، روایة موسی بن زکریا تستری، چاپ اکرم ضیاء عمری، بغداد ۱۳۹۰۰.
و برخی دیگر در سال دهم پس از هجرت [۷۱]
طبری، تاریخ (بیروت)، ج۳، ص۱۳۶.
[۷۲]
محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۱، ص۲۳۹، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات ۱۱ـ۴۰ ه، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.
نوشتهاند. جارود بن معلّی ' با هیئتی از قبیله عبدالقیس از بحرین به مدینه رفت و به حضور پیامبر اکرم رسید.۹ - دعوت جارود به اسلام توسط پیامبرپیامبر وی را به اسلام دعوت کرد و در پاسخ جارود که از پیامبر خواست در مقابل وانهادن مسیحیت و گرویدن به اسلام، ضامن دین او گردد، فرمود من ضمانت میکنم که خداوند تو را به بهتر از آن راهنمایی کرده است. پیامبر همچنین به وی توصیه کرد برای رفتن به سرزمین خویش، شترهای سرگردان و بی صاحب بین راه را سوار نشود. ۱۰ - مسلمان شدن جارودجارود تا سال دهم هجری مسیحی [۷۳]
السیره النبویه، ج۴، ص۵۷۵.
[۷۴]
الاستیعاب، ج۱، ص۳۲۹.
ماند. در این سال همراه هیئت قبیله عبدالقیس از بحرین نزد پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم آمد. در این ملاقات آن حضرت ضمن گله مندی از تاخیر جارود در پذیرش اسلام ، از وی خواست شهادتین بگوید. جارود پس از طرح پرسشهایی و ضمانت پیامبر درباره عذاب نشدنش در آخرت ، به اتفاق همراهانش، اسلام آورد و با آن حضرت بیعت کرد و سپس در عظمت رسول خدا اشعاری سرود. وی همچنین مدتی برای فراگیری تعالیم اسلام در مدینه ماند. [۷۶]
الاغانی، ج۱۵، ص۲۴۷.
به روایت قتاده آیات ۵۲-۵۵ قصص درباره جمعی از اهل کتاب (مانند جارود) نازل شده است که به اسلام درآمدند [۷۸]
تفسیر ماوردی، ج۴، ص۲۵۷.
؛ اما با توجه به مکی بودن این سوره به نظر میرسد که این آیات را مفسران بر جارود تطبیق دادهاند: «اَلَّذینَ ءاتَینـهُمُ الکِتـبَ مِن قَبلِهِ هُم بِهِ یُؤمِنون• واِذا یُتلی عَلَیهِم قالوا ءامَنّا بِهِ اِنَّهُ الحَقُّ مِن رَبِّنا اِنّا کُنّا مِن قَبلِهِ مُسلِمین• اُولـئِکَ یُؤتَونَ اَجرَهُم مَرَّتَینِ بِما صَبَروا ویَدرَءونَ بِالحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ ومِمّا رَزَقنـهُم یُنفِقون». در این آیات به آن عده از اهل کتاب اشاره شده که وحی را پذیرفته، در برابر آن تسلیماند و در نتیجه از اجر مضاعف برخوردار خواهند بود. [۸۱]
ابن هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۲۲۱، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۵/۱۹۶۳.
[۸۲]
ابنسعد، الطبقات الکبرى (لیدن)، ج۵، ص۴۰۸.
[۸۴]
یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۷۹.
[۸۵]
ابن حبّان، مشاهیر علماء الامصار و اعلام فقهاء الاقطار، ج۱، ص۷۰، چاپ مرزوق علی ابراهیم، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۷.
۱۱ - جارود از صحابه پیامبردر منابع از جارود بن معلّی ' در شمار صحابه یاد شده است و گفتهاند که وی تا بازپسین دم حیات اعتقادی نیکو و استوار به اسلام داشت. [۸۸]
ابن ابی حاتم، کتاب الجرح و التعدیل، ج۲، ص۵۲۵، حیدرآباد دکن ۱۳۷۱ـ۱۳۷۳/ ۱۹۵۲ـ۱۹۵۳، چاپ افست بیروت.
پارهایاشعار باقیمانده از وی، مؤیداین مطلب است. [۸۹]
ابن کثیر، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۴۴، چاپ مصطفی عبدالواحد، قاهره ۱۳۸۳۱۳۸۶/ ۱۹۶۴ ۱۹۶۶، چاپ افست بیروت.
۱۲ - جارود و حفظ قبیله عبدالقیس از ارتدادجارود دوره جنگهای رِدَّه را درک کرد. پس از وفات پیامبر اکرم ــ که بسیاری از قبایل، از اسلام رو گرداندند و به کیش اول خویش بازگشتند ــ گروهی از مردم بحرین، از جمله قبیله ربیعه، نیز در سال یازدهم به رهبری غَرور (معرور) مُنذِر بن نُعمان بن منذر از اسلام برگشتند اما جارود با جدّیت مسلمان ماند و عبدالقیس را از ارتداد نگاه داشت. [۹۰]
محمد بن عمر واقدی، کتاب الرّدة، ج۱، ص۲۲۴، چاپ محمود عبداللّه ابوالخیر، عمان (۱۴۱۱/ ۱۹۹۱).
[۹۱]
محمد بن عمر واقدی، کتاب الرّدة، ج۱، ص۲۳۰، چاپ محمود عبداللّه ابوالخیر، عمان (۱۴۱۱/ ۱۹۹۱).
[۹۲]
ابنسعد، الطبقات الکبرى (لیدن)، ج۵، ص۴۰۸.
[۹۳]
طبری، تاریخ (بیروت)، ج۳، ص۳۰۱ـ۳۰۳.
[۹۴]
تاریخ طبری، ج۲، ص۲۸۵.
[۹۵]
شرح نهج البلاغه، ج۱۷، ص۳۳۶.
در خلافت ابوبکر ، میان طائفه عبدالقیس به رهبری جارود و قبیله بکربن وائل که از پشتیبانی ایرانیان برخوردار بودند جنگی سخت و طولانی درگرفت که به شکست قبیله عبدالقیس انجامید، به گونهای که ایشان از دولت مدینه کمک خواستند؛ اما اینکه به آنان کمکی رسید یا نه اطلاعی در دست نیست.۱۳ - جنگ میان قبیله عبدالقیس و مرتداندر جنگهایی که میان قبیله عبدالقیس از یک سو و قبیله بکر بن وائل به سالاری حُطَم بن ضُبَیْعه (بزرگ تیره بنی قَیس بن ثَعْلَبه) در گرفت، عبدالقیس شکست خوردند و به دژ جُواثا (در سرزمین هَجَر) رفتند. بکر بن وائل ــ که اکثر نیروهایشان ایرانی و شماری از آنان عرب بودند ــاین دژ را سخت محاصره کردند. عبدالقیس از خلیفه یاری خواستند و او علاء بن عبداللّه حَضرَمی را به عنوان والی به بحرین فرستاد، جارود به دستور علاء، همراه عبدالقیس نزدیک اردوگاه حطم پیاده شد. علاء نیز با لشکر خویش مجاور هجر مستقر گردید. پس از یک ماه جنگ، لشکر علاء پیروز شد، مرتدان شکست خوردند و حطم (سالار مشرکان) کشته و منذر بن نعمان اسیر شد. [۹۷]
خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، قسم ۱، ص ۹۷ـ ۹۸، روایة بقی بن مخلد، چاپ سهیل زکار، دمشق ۱۹۶۷ـ ۱۹۶۸.
[۹۸]
طبری، تاریخ (بیروت)، ج۳، ص۳۰۴ـ۳۱۰.
[۹۹]
محمد بن احمد ذهبی، ج۱، ص۷۳ـ۷۴، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ضمن حوادث سال ۱۲، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات ۱۱ـ۴۰ ه، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.
[۱۰۰]
محمد بن عمر واقدی، کتاب الرّدة، ج۱، ص۲۳۱ـ۲۵۱، چاپ محمود عبداللّه ابوالخیر، عمان (۱۴۱۱/ ۱۹۹۱).
[۱۰۱]
بلاذری (لیدن)، ج۱، ص۸۳ ـ۸۴.
۱۴ - حد خوردن جارودشهادت جارود بر شرابخواری قدامة بن مظعون والی عمر بر بحرین موجب اجرای حدّ بر وی گردید. با گسترش فتوحات و جابه جایی قبایل، جارود در بصره ساکن گشت [۱۰۳]
معرفة الصحابه، ج۲، ص۶۰۱.
[۱۰۴]
الاستیعاب، ج۱، ص۳۲۹.
۱۵ - شهادت جارودآنچه مسلّم است این است که جارود بن معلّی ' در زمان خلافت عمر (۱۳ـ۲۳)، هنگام فتح فارس، دراین سرزمین به شهادت رسیده است. وی در سال ۲۰ یا ۲۱ هجری در عقبه الطین (در ساحل خلیج فارس ) یا در فتح نهاوند در همان سال کشته شد. [۱۰۸]
الاصابه، ج۱، ص۵۵۳.
[۱۰۹]
الاستیعاب، ج۱، ص۳۳۰.
برخی نیز مرگ او را در زمان خلافت عثمان دانستهاند. [۱۱۱]
شرح نهج البلاغه، ج۱۷، ص۲۳۴.
[۱۱۲]
قاموس الرجال، ج۲، ص۵۵۳.
۱۶ - اختلاف درباره تاریخ شهادت جاروداما روایات در باره تاریخ این رویداد متفاوت است. بر اساس روایت سیف بن عمر، در سال ۱۷ مسلمانان از بحرین به فارس حمله کردند. علاء بن حضرمی لشکر مسلمانان را بدون اذن عمر، از دریا گذراند. آنان تا اصطخر پیش رفتند. مردم فارس به سرکردگی هیربد راه را بر آنان بستند و میان مسلمانان و کشتیهایشان حایل شدند. در جایی به نام طاووس جنگی سخت در گرفت و جارود بن معلّی '، که فرماندهی بخشی از لشکر مسلمانان را به عهده داشت، رجزهایی خواند و جنگید تا کشته شد. [۱۱۳]
طبری، تاریخ (بیروت)، ج۴، ص۷۹ـ۸۰.
[۱۱۴]
ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۵۳۸ ـ۵۳۹، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۶، ۱۳۸۵.
۱۷ - روایت حدیثدر زمان خلافت امیرمؤمنان علی علیهالسّلام آن حضرت طی نامهای به منذر فرزند جارود (کارگزار ناحیهای)؛ ضمن ستایش از پدرش، منذر را به جهت خیانت به بیت المال سرزنش کرد. [۱۱۵]
شرح نهج البلاغه، ج۱۷، ص۲۳۳.
از جارود به عنوان راوی حدیث پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم [۱۱۶]
الانساب، ج۲، ص۳۴.
[۱۱۷]
الاستیعاب، ج۱، ص۳۳۰.
[۱۱۸]
قاموس الرجال، ج۲، ص۵۵۵.
و همچنین آشنا به علوم مختلف یاد شده است. [۱۱۹]
البدایة والنهایه، ج۱، ص۱۸۴.
۱۸ - جارود در بصرهبنا بر پارهای روایات، جارود بن معلّی ' چندی پس از جنگهای ردّه و تأسیس شهر بصره در سال ۱۷، در آن شهر سکنا گزید. [۱۲۰]
ابنسعد، الطبقات الکبرى (لیدن)، ج۷، قسم ۱، ص۶۱.
[۱۲۱]
خلیفة بن خیاط، کتاب الطبقات، ص ۱۷۴، روایة موسی بن زکریا تستری، چاپ اکرم ضیاء عمری، بغداد ۱۹۶۷.
[۱۲۲]
خلیفة بن خیاط، کتاب الطبقات، ص ۱۸۵،، روایة موسی بن زکریا تستری، چاپ اکرم ضیاء عمری، بغداد ۱۹۶۷.
روایتی دیگر نیز نشان میدهد که جارود چند سال پس از آن در قید حیات بوده است. ۱۹ - شهادت جارود بر ضد والی بحرینگفته میشود در سال ۲۰ جارود بن معلّی ' از بحرین به مدینه آمد و نزد عمر برضد قُدامة بن مَظعون، والی بحرین، شهادت به شرب خمر داد. ازاین رو، عمر قدامه را از ولایت عزل کرد و او را حد زد. [۱۲۳]
ابنسعد، الطبقات الکبرى (لیدن)، ج۵، ص۴۰۸ـ۴۰۹.
[۱۲۴]
ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۵۶۹، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۶، ۱۳۸۵.
۲۰ - جنگ جارود با شهریگافزون براین، به گزارش ابن سعد، [۱۲۵]
ابنسعد، الطبقات الکبرى (لیدن)، ج۵، ص۴۰۹.
حَکم بن ابی العاص، که گویا زیردست برادرش عثمان بن ابی العاص بوده است، [۱۲۶]
خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، قسم ۱، ص ۱۲۳، روایة بقی بن مخلد، چاپ سهیل زکار، دمشق ۱۹۶۷ـ ۱۹۶۸.
[۱۲۷]
خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، قسم ۱، ص ۱۳۴، روایة بقی بن مخلد، چاپ سهیل زکار، دمشق ۱۹۶۷ـ ۱۹۶۸.
جارود را به جنگ شهریگ (سهرک)، از شاهزادگان ساسانی، فرستاد.۲۱ - محل شهادت جارودجارود در سال ۲۰ در نبرد عَقَبة الطّین (جایی در فارس) به شهادت رسید و از آن پس آنجا را عقبة الجارود نامیدند. گزارش ابن سعد را با اندکی تفاوت، منابع متأخرتر تکرار کردهاند، بااین ملاحظه که تاریخ رویداد را سال ۲۱ دانستهاند. [۱۲۸]
خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، قسم ۱، ص ۱۴۵، روایة بقی بن مخلد، چاپ سهیل زکار، دمشق ۱۹۶۷ـ ۱۹۶۸.
[۱۲۹]
خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۶۱، روایة بقی بن مخلد، چاپ سهیل زکار، دمشق ۱۹۶۷ـ ۱۹۶۸.
[۱۳۰]
خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۱۸۵، روایة بقی بن مخلد، چاپ سهیل زکار، دمشق ۱۹۶۷ـ ۱۹۶۸.
[۱۳۲]
ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۳، ص۲۱، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۶، ۱۳۸۵.
[۱۳۳]
نعمان بن مُقَرِّن، محمد بن احمد ذهبی، ج۱، ص۲۳۹ـ۲۴۰: در سال ۲۱ در روز فتح نهاوند به فرماندهی سردار عرب، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات ۱۱ـ۴۰ ه، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.
بااین حال، بر پایه دستهای دیگر از روایات، که نخستین فتح شهر اصطخر را در سال ۲۳ نوشتهاند، دراین سال شهریگ شورش کرد و لشکری از فارسیان گرد آورد. لشکریان مسلمان به فرماندهی عثمان بن ابی العاص (یا برادرش حَکَم) با لشکر فارس روبرو شدند. در هنگامه نبرد، لشکر جارود بن معلّی ' که فرماندهی میمنه سپاه اسلامی را برعهده داشت، از هم گسیخت اما به زودی سپاه اسلام پیروز گشت و شهریگ و پسرش در جنگی سخت کشته شدند. [۱۳۴]
طبری، تاریخ (بیروت)، ج۴، ص۱۷۶ـ۱۷۷.
[۱۳۵]
ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۳، ص۴۰ـ ۴۱، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۶، ۱۳۸۵.
۲۲ - جارود از منظر بزرگانبزرگان و علمای رجال، شخصیت جارود بن معلّی ' را ستودهاند. امام علی علیهالسلام، ضمن نامهای به پسر وی مُنذِر، جارود را فردی صالح خوانده [۱۳۶]
علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
و ابن حبّان [۱۳۷]
ابن حبّان، کتاب الثقات، ج۳، ص۵۹، حیدرآباد دکن ۱۳۹۳ـ۱۴۰۳/ ۱۹۷۳ـ۱۹۸۳، چاپ افست بیروت، ۱۳۹۳.
از وی در شمار ثقات صحابه یاد کرده است.۲۳ - جارود از راویان حدیثجارود احادیثی از پیامبر اکرم روایت کرده است. [۱۳۸]
محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۱، ص۲۳۹، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات ۱۱ـ۴۰ ه، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.
۲۴ - راویان حدیث از جارودابومسلم جذمی از راویان اوست. [۱۳۹]
احمد بن عبداللّه ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۳، ص۸۶ ـ ۸۷، چاپ محمد راضی بن حاج عثمان، ریاض ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
[۱۴۰]
ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۳۸۳، چاپ عادل احمد رفاعی، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۶.
ترمذی، دارمی و احمد بن حنبل روایاتی را از جارود بن معلّی ' در ابواب فقهی نقل کردهاند [۱۴۱]
آرنت یان ونسینک، المعجم المفهرس لالفاظ الحدیث النبوی، ج۸، فهارس، ص۴۴، استانبول ۱۹۸۸.
اما روایت راویانی همچون ابن سیرین (متوفی ۱۱۰) را از جارود باید مُرسَل یا از کسی غیرجارود بن معلّی ' عبدی دانست. [۱۴۳]
ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۲، ص۵۴، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
[۱۴۴]
ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۳۸۳ـ ۳۸۴، چاپ عادل احمد رفاعی، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۶.
۲۵ - شایستگی جارود نزد عمرشایستگی جارود بن معلّی ' نزد عمر چنان بود که وی گفت اگر از رسول خدا نشنیده بودم که خلافت جز در قریش نخواهد بود، خلافت را پس از خود به جارود بن بشر بن معلّی ' وا مینهادم. [۱۴۵]
ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه،ج۱۸، ص۵۶، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت، به نقل از مَعمَر بن مثنّی ابوعبیده، کتاب التاج.
۲۶ - خاندان جارودخاندان جارود ازاشراف و بزرگان بصره به شمار میرفتند. [۱۴۶]
ابنسعد، الطبقات الکبرى (لیدن)، ج۷، قسم ۱، ص۶۱.
[۱۴۷]
ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ج۱، ص۲۹۶، چاپ عبدالسلام محمدهارون، قاهره (۱۹۸۲).
۲۶.۱ - منذر بن جارود عبدیمنذر بن جارود عبدی، از اصحاب علی علیهالسلام و در جنگ جمل از امرای لشکر امام بود و ریاست عبدالقیس را برعهده داشت. [۱۴۸]
محمد بن محمد مفید، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۳۲۱، چاپ علی میرشریفی، قم ۱۳۷۴ ش.
امام علی، منذر را به مأموریتی نزد معاویه فرستاد و چندی نیز او را به فرمانداری اصطخر منصوب کرد [۱۵۰]
ابنسعد، الطبقات الکبرى (لیدن)، ج۵، ص۴۰۹.
اما بعداً که او را نااهل یافت، ضمن نامهای وی را نکوهید و به مدینه فرا خواند و او را عزل و حبس و برایش غرامت مقرر کرد. [۱۵۳]
علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
[۱۵۴]
یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۰۳ـ۲۰۴.
[۱۵۵]
ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۸، ص۵۴، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵۱۳۸۷/ ۱۹۶۵۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
منذر بن جارود را بعدها ع بیداللّه بن زیاد به حکومت ثَغر (نواحی مرزی) هند فرستاد و منذر در سال ۶۱ یا ۶۲ در همانجا درگذشت. [۱۵۶]
ابنسعد، الطبقات الکبرى (لیدن)، ج۵، ص۴۰۹.
[۱۵۷]
محمد بن اسماعیل بخاری، کتاب التاریخ الکبیر، ج ۲، جزء ۱، قسم ۲، ص ۲۳۶، (بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۶).
۲۶.۲ - عبداللّه بن جارود عبدیعبداللّه بن جارود عبدی نیز از سوی سلیمان بن عبدالملک اموی (حک: ۹۶ـ۹۹) مدتی حاکم بصره شد. عبداللّه بن جارود سپس بر ضد حجاج بن یوسف ثقفی (والی عراق) شورید و در جنگ رُستَقُباد مغلوب او گردید و به دار آویخته شد. [۱۶۰]
ابن قتیبه، کتاب المعارف، ج۱، ص۳۳۸ـ۳۳۹، چاپ ثروت عکاشه، قاهره ۱۹۶۹.
[۱۶۱]
برای دیگر اعقاب جارود رجوع کنید به، ابنسعد، الطبقات الکبرى (لیدن)ج ۷، قسم ۱، ج۵، ص ۶۱ .
[۱۶۲]
برای دیگر اعقاب جارود رجوع کنید به، ابنسعد، الطبقات الکبرى (لیدن)ج ۷، قسم ۱، ج۵، ص۴۰۹.
[۱۶۳]
برای دیگر اعقاب جارود رجوع کنید به، ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ج۱، ص۲۹۶، چاپ عبدالسلام محمدهارون، قاهره (۱۹۸۲).
۲۷ - فهرست منابع(۱) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت. (۲) ابن ابی حاتم، کتاب الجرح و التعدیل، حیدرآباد دکن ۱۳۷۱ـ۱۳۷۳/ ۱۹۵۲ـ۱۹۵۳، چاپ افست بیروت. (۳) ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، چاپ عادل احمد رفاعی، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۶. (۴) ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۶، ۱۳۸۵. (۵) ابن حبّان، کتاب الثقات، حیدرآباد دکن ۱۳۹۳ـ۱۴۰۳/ ۱۹۷۳ـ۱۹۸۳، چاپ افست بیروت، ۱۳۹۳. (۶) ابن حبّان، مشاهیر علماء الامصار و اعلام فقهاء الاقطار، چاپ مرزوق علی ابراهیم، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۷. (۷) ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴. (۸) ابن حزم، جمهرة انساب العرب، چاپ عبدالسلام محمدهارون، قاهره (۱۹۸۲). (۹) ابنسعد، الطبقات الکبرى (لیدن). (۱۰) ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۵ـ۱۴۲۱/ ۱۹۹۵ـ ۲۰۰۰. (۱۱) ابن قتیبه، کتاب المعارف، چاپ ثروت عکاشه، قاهره ۱۹۶۹. (۱۲) ابن کثیر، السیرة النبویة، چاپ مصطفی عبدالواحد، قاهره ۱۳۸۳ـ۱۳۸۶/ ۱۹۶۴ـ ۱۹۶۶، چاپ افست بیروت. (۱۳) ابن ماکولا، الاکمال فی رفع الارتیاب عن المؤتلف و المختلف من الاسماء و الکنی و الانساب، چاپ عبدالرحمان بن یحیی معلمییمانی، حیدرآباد دکن ۱۳۸۱ـ۱۴۰۶/ ۱۹۶۲ـ۱۹۸۶. (۱۴) ابن هشام، السیرة النبویه، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۵/۱۹۶۳. (۱۵) احمد بن عبداللّه ابونعیم، معرفة الصحابه، چاپ محمد راضی بن حاج عثمان، ریاض ۱۴۰۸/۱۹۸۸. (۱۶) محمد بن اسماعیل بخاری، کتاب التاریخ الکبیر، (بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۶). (۱۷) بلاذری (لیدن). (۱۸) تستری. (۱۹) خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، روایة بقی بن مخلد، چاپ سهیل زکار، دمشق ۱۹۶۷ـ ۱۹۶۸. (۲۰) خلیفة بن خیاط، کتاب الطبقات، روایة موسی بن زکریا تستری، چاپ اکرم ضیاء عمری، بغداد ۱۹۶۷. (۲۱) محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات ۱۱ـ۴۰ ه، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷. (۲۲) سمعانی، الانساب. (۲۳) محمد بن یوسف شمس شامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیرالعباد، چاپ عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳. (۲۴) صفدی. (۲۵) طبری، تاریخ (بیروت). (۲۶) محمد بن حسن طوسی، رجال الطوسی، چاپ جواد قیومیاصفهانی، قم ۱۴۱۵. (۲۷) علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱. (۲۸) محمد بن محمد مفید، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، چاپ علی میرشریفی، قم ۱۳۷۴ ش. (۲۹) محمد بن عمر واقدی، کتاب الرّدة، چاپ محمود عبداللّه ابوالخیر، عمان (۱۴۱۱/ ۱۹۹۱). (۳۰) آرنت یان ونسینک، المعجم المفهرس لالفاظ الحدیث النبوی، استانبول ۱۹۸۸. (۳۱) یعقوبی، تاریخ. ۲۸ - پانویس
۲۹ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جارود بن معلی»، شماره۴۳۲۵. دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله«جارود عبدی» ردههای این صفحه : اصحاب پیامبر | درگذشتگان سال 23 (قمری) | راویان حدیث از پیامبر | رجال | محدثان قرن ۱ (قمری)
|