شیخیه

شیخیه

مسجد شیخیه در بصره
اطلاعات کلی
مؤسس شیخ احمد احسایی
قدمت قرن ۱۲ و ۱۳ قمری
گرایش اخباری
اطلاعات دینی
از فرقه‌های امامیه
باورها معاد غیرجسمانی، رکن رابع،‌
شاخه‌ها باقریه، شیخیه کرمان، شیخیه آذربایجان
شخصیت‌ها
مذهبی ثقة الاسلام، سید کاظم رشتی


شیخیه گروهی از شیعیان که پیروِ باورهای شیخ احمد احسایی و جانشینان اویند. مهم‌ترین باورهای آنها اعتقاد به رکن رابع و جسم هورقلیایی است. شیخیه می‌گویند تنها راه کشف معارف، توسل به معصومان است و انسان به استقلال قادر به درک هیچ‌یک از علوم نیست حتی در مسائلی مانند زراعت و صنایع. آنها عقل را در استخدام نقل می‌دانند و می‌گویند اگر عقل مسئله‌ای را متوجه می‌شود تنها با استمداد از انوار اهل بیت است. شیخیه دارای عقاید خاصی در مقایسه با دیگر فرق تشیع است. آنها درباره معاد می‌گویند این جسد در قبر تجزیه شده و از بین می‌رود و به طبیعت باز می‌‌گردد. جسد دوم انسان، جسد هورقلیایی است و فناپذیر نیست. معاد با همین جسم هورقلیایی صورت می‌گیرد. عقیده دیگر آنها رکن رابع است که بر طبق آن، در هر عصری، شیخ و انسان کاملی وجود دارد که احكام را بدون واسطه از امام زمان (عج) می‌گيرد و به مردم می‌‏رساند. شیخیه به دو گروه اصلی در کرمان و آذربایجان تقسیم می‌شوند که در برخی عقاید با یکدیگر اختلاف نظر دارند.

پیدایش

بنیانگذار مذهب شیخیه،‌ شیخ احمد احسائی است. احسایی در آثار خود سهم شایانی به مباحث امامت داده است که نمونه آن را در شرح مبسوطی که بر زیارت جامعه کبیره نوشته است، می‌توان دید. شاخص اندیشه وی در این زمینه، توجه خاصی است که به جنبه‌های تکوینی مقامِ امام نشان می‌دهد. از جمله در بازگوکردن این عقیده که پیامبراسلام(ص) و امامان(ع) برترین مخلوقات خداوند و واسطه فیضند، آنان را علل اربعه کائنات -یعنی علت‌های فاعلی، مادی، صوری و غایی - معرفی می‌کند. در فلسفه ارسطویی و حکمت اسلامی، هر یک از این اقسام چهارگانه گویایی جنبه‌ای از نیازمندی پدیده به علت است. احسایی به استناد مضامین حدیثی، کمال هر یک از چهار جنبه علیت را در وجود پیامبر و امامان نشان می‌دهد و نتیجه می‌گیرد که علل اربعه کائنات، ایشانند.

نظریات شیخ بعدها در میان پیروان او رشد و توسعه یافت و مفاهیم مهمی همچون رکن رابع بر آن افزوده شد.

عقاید شیخیه

فرقه شیخیه دارای عقاید خاصی در مقایسه با دیگر فرقه‌ها و مذاهب اسلامی است؛ ازجمله:

کیفیت معاد

نظریه شیخ احمد احسایی درباره کیفیت معاد مشهورترین اعتقاد این فرقه است. احسایی ضمن پذیرش عقیده قرآنی معاد جسمانی تفسیر خاصی از آن ارائه داده که با مخالفت‌های زیادی روبرو شد. بر اساس نظر وی انسان دو جسد دارد. نخست کالبد ظاهری است که از عناصر طبیعی و زمانی تشکیل شده است. این جسد در قبر تجزیه شد و از بین می‌رود و به طبیعت باز می‌‌گردد. جسد دوم انسان، جسد «هورقلیایی» است و فناپذیر نیست و شیخیه با استناد به روایات از آن با عنوان طینت یاد می‌کنند. در مرگ انسان روح از این بدن هورقلیایی جدا می‌شود.جسم حقیقی انسان همین جسم هورقلیایی است که هویت شخصی فرد را نیز نگاه می‌دارد.

معاد با همین جسم هورقلیایی صورت می‌گیرد و آدمی با این جسد به بهشت یا دوزخ می‌رود. شیخیه این نظریه را مخالف معاد جسمانی نمی‌دانند. در عقیده آنان آنچه در قبر از بدن انسان می‌ماند در واقع همان جسم است بعد از اینکه از تیرگی‌ها و اعراض خالی شده و خالص و لطیف شده است.

برخی از علمای شیعه چنین تقریری از معاد را مخالف آموزه معاد جسمانی دانستند و دلیل اصلی تکفیر او از سوی برخی از علما نیز همین نظریه بود.

از نظر شیخ احمد احسایی زندگی امام زمان(عج) نیز در سرزمین هورقلیا و در قالب جسم هورقلیایی است. از این رو اگر حضرت بخواهد به جهان عنصری وارد شود باید صورت‌های این دنیایی بر تن کند. بر اساس این نظر حیات امام زمان(عج) حیاتی جسمانی نیست.

رکن رابع

نوشتار اصلی: رکن رابع

طرح نظریه ركن‏ رابع‏ از سوی محمدكريم خان كرمانى بوده است او شاگرد سید کاظم رشتی و رئيس و مؤسس فرقه شيخيه كرمانيه است.رکن رابع(چهارم)، از اصول عقاید شیخیه کرمان است که بر طبق آن، در هر عصری، شیخ و انسان کاملی وجود دارد که احكام را بدون واسطه از امام زمان (عج) می‌گيرد و به مردم می‌‏رساند. به باور شیخیه کرمان، اسماء و صفات خداوند، عین ذات او نیستند و در مرحله پائين‌‏تر از آن قرار دارند. امام زمان(ع)، اسم خداست و در رتبه پایين‌‏تر از ذات او قرار دارد. تنها امام زمان می‌تواند به وصال خدا برسد و انسان‌های دیگر تنها می‌توانند به سوى اسم اعظم خدا، یعنی امام، سلوک عرفانی داشته باشند. ما نيز نمی‌توانيم بدون واسطه به وصال امام زمان (عج) برسیم؛ لازم است واسطه‌ای ما را به او ربط دهد و آن واسطه همان شيخ یا ركن‏ رابع است.

شیخیه کرمان معتقدند که سير عرفانی انسان‌های عادی، به فناى در شيخ ختم می‌شود؛ نهايت سير شيخ، فناى در امام و نهایت سير عرفانی امام، فناى در حقّ است. آنان اين چهار ركن را لازم می‌دانند.

معراج

احمد احسایی، اصل معراج و جسمانی بودن آن را پذیرفت، ولی می‌گفت پیامبر اکرم در هر فلکی از افلاک جسمی مناسب با آن فلک به خود گرفت و خرق و التیام (شکافته شدن وبه هم پیوستن اجرام آسمانی)لازم نیاید و ورود در افلاک مختلف برای بدن جسمانی او مشکلی ایجاد نکند.

مقام امامان

به شیخیه نسبت داده شده است که درباره ائمه معصوم راه غلو را در پیش گرفته و برای آن‌ها مقام ربوبیت قائل شده‌اند، از این رو آن‌ها را در شمار غلات آورده‌اند.

به اعتقاد احسائی، معصومان(ع) محل مشیت و اراده خداوند هستند و اراده آنان، اراده خداست. از این رو معصومان، علت‌های فاعلی موجودات جهان می‌باشند. از سوی دیگر، مواد موجودات از شعاع انوار و نور وجودات ایشان است. هر مخلوقی ماده‌اش از فاضل نور ائمه است. لذا آنان علل مادی آفرینش نیز به شمار می‌روند. به علاوه خداوند صور مخلوقات را از شبح صورت‌های ائمه خلق کرده است. به نظر او صورت‌های اشیاء از صورت‌های مقامات و حرکات و اعمال آنان است. البته صورت مؤمنان مانند صورت معصومان و صورت کافران مخالف صورت آنان است. همچنین معصومان علت غایی عالم اند؛ زیرا اگر آنان نبودند چیزی خلق نمی‌شد و خلقت موجودات به خاطر خلقت معصومان است.

احسائی حتی پا را فراتر گذاشته می‌نویسد: بندگان خدا در مقام فرمانبرداری، بندگان ائمه معصومین می‌باشند. آنچه که احسائی پیرامون مقام امامان بیان کرده، گرچه برگرفته از احادیث و متون روایی شیعه است، اما در حقیقت ریشه در اندیشه غلات و مفوضه دارد.

شیخیه کرمان

مدرسه ابراهیمیه کرمان

پژوهشگران رواج شیخی‌گری در کرمان را تا حدودی حاصل شرایط مستعد مذهبی و اجتماعی در این منطقه دانسته‌اند و به عواملی مانند نبود مرکز علمی قوی در این شهر و در نتیجه استعداد این مکان برای رواج اندیشه‌ها و فرق جدید و رواج گرایش های مختلف صوفیانه اشاره کرده‌اند.

گسترش شیخی‌گری در کرمان

از نظر تاریخی باید به نقش حاکم کرمان(۱۲۱۸-۱۲۴۰ق./۱۸۰۳-۱۸۲۴م.) در زمان فتحعلی‌ شاه قاجار، ابراهیم خان ظهیر الدوله در گسترش شیخی‌‌گری قابل توجه است. ابراهیم خان ظهیر الدوله که علاقه زیادی به مسائل مذهبی داشت با شیخ احمد احسایی روابطی نیکو داشت و با او مکاتبه می‌کرد. او مدرسه ابراهیمیه را تاسیس کرد که بعدا به مرکز علمی اصلی شیخیه کرمان تبدیل شد و فرزندش محمد کریم خان، موسس شیخیه کرمان در این مدرسه علم آموخت.

در زمان حیات سید کاظم رشتی عقاید شیخیه در کرمان تبیلغ می‌شد و برخی مریدان او مانند ملا حسین عقاید او را در کرمان تبلیغ می کردند. حسین از شاگردان احسایی نیز بود و برخی از رساله‌های باقی مانده از احسایی در پاسخ به پرسش‌های وی نگاشته شده است. ملا اسماعیل کوهبنانی از دیگر اهالی کرمان بود که به شاگردی کاظم رشتی درآمد و همو بود که واسطه دیدار محمد کریم خان با کاظم رشتی شد.

محمد کریم خان

محمد کریم خان، کرمان را به قصد دیدار کاظم رشتی که در عتبات ساکن بود، ترک کرد و در اصفهان در مجلس درس یکی از معتقدان به احسایی به نام محمدابراهیم کلباسی گذراند و در کرمانشاه نیز به دیدار علی پسر احمد احسایی رفت و از آنجا به کربلا به دیدار رشتی رفت. کریم پس از یک سال و نیم به کرمان بازگشت و بعد از چهار سال اقامت در کرمان و تدریس در مدرسه ابراهیمیه، به عتباب بازگشت و بیش از دو سال نزد رشتی ماند. او از کاظم رشتی اجازه‌نامه دریافت کرد. محمد کریم بعد از بازگشت به کرمان، با کمک‌های مالی و دولتی حاصل از حمایت پدرش، به دعوت شیخی‌گری پرداخت و در کرمان به جانشینی سیدکاظم شناخته شد. بعد از درگذشت سیدکاظم، محمدکریم قاجار، فرزند ابراهیم ظهیر الدوله در کرمان، مدعی جانشینی او شد و شاخه شیخیه کرمان را تاسیس کرد. از آنجا که او در تعلیمات خود بر رکن رابع تاکید داشت، به پیروان او «رکنیه» و «حاج محمد کریم خانی» نیز گفته می‌شود.

شیخیه کرمان بعد از محمد کریم

مسجد چهل ستون کرمان معروف به مسجد شیخیه

بعد از درگذشت محمد کریم خان، پسران وی محمد و محمد رحیم، هر دو بر سر جانشینی پدر منازعه کردند. برخی از منابع تاریخی شیخی چنین اختلافی را انکار کرده یا بدان اشاره ای نکرده اند. بر اساس مجموع گزارش ها در می یابیم که محمدرحیم در آغاز تا سال ۱۲۹۴ق. رهبری شیخیه کرمان را بر عهده داشت. در این تاریخ وی به تهران تبعید شد و برادرش، محمد رهبری شیخیه کرمان را بر عهده گرفت. پیروان محمد را به دلیل اعتقاد به وحدت ناطق، ناطقیه یا نواطق نیز می خواندند. نماینده وی در همدان به نام میزرا محمد باقر همدانی با محمد خان مخالفت کرده و فرقه جدیدی را تاسیس کرد که به باقریه معروف شد. شیخیه کرمان در مسائل فقهی روش اخباریگری را برگزیدند و با اجتهاد مخالفت کردند، ابوالقاسم از رهبران آنها کتابی با نام اجتهاد و تقلید در این باره تألیف کرده است.

مراکز آموزشی شیخیه

مدرسه ابراهیمیه: این مدرسه که به دستور ابراهیم نظام الدوله، حکمران کرمان تاسیس شد، به مرکز اصلی تعلیم عقاید شیخیان تبدیل شد. ابراهیم بعد از تاسیس این مدرسه، برای تامین هزینه آن املاکی را برای مدرسه وقف کرد. این مدرسه امروزه جزو مجموعه‌ای از بناهای تاریخی شهر کرمان قرار گرفته که به مجموعه ابراهیم خان موسوم است و شامل حمام و بازار است. مدرسه در آغاز در دست علمای متشرعه بود اما بعد از بازگشت محمد کریم خان، او مدیریت این مدرسه را گرفت و از آن زمان این مدرسه به تعلیم عقاید شیخیه اختصاص یافت و شرط تعلیم در آن پیروی از عقاید شیخیه بود و اساتید شیخی مذهبی مانند محمدکریم، محمدرحیم، محمد، محمد قاسم در این مدرسه تدریس می‌کردند.

در حال حاضر این مدرسه زیر نظر مرکز مدیریت حوزه علمیه قم اداره می‌شود و در آن مانند سایر حوزه‌های علمیه ایران، طلاب به فراگیری علوم دینی می‌پردازند.

مسجد چهل ستون: رهبران شیخیه برای تبیلغ اندیشه‌های خود افزون بر آموزش دینی در مدارس خود به تعلیم و سخنرانی در مساجد مخصوص به خود می‌پرداختند. از قدیم‌ترین این مساجد مسجد چهل ستون بود که در سال ۱۲۸۶ق/ ۱۸۶۹م به دست علی، تاجر شیخی در حاشیه قیصریه ابراهیم خان ساخته شد و مهم‌ترین مسجد شیخیان بود که محمدکریم و جانشینانش در آنجا نماز می‌خواندند و سخنرانی می‌کردند. دیگر تجار و ثروتمندان شیخی کرمان نیز موقوفاتی را برای مسجد چهل ستون اختصاص دادند و از جمله خود علی در سال ۱۳۰۲ق./ ۱۸۸۵م. تیمچه واقع در جنب مسجد و بازار و برخی از املاک دیگر خود را وقف مسجد کرد. این مسجد امروزه در خیابان شریعتی کرمان قرار گرفته و همچنان از مساجد شیخیان کرمان است. از دیگر مساجدی که در اختیار شیخیه کرمان بود می‌توان به مسجد بازار شاه اشاره کرد.

باقریه

پیروان محمد باقر خندق آبادی (همدانی) که ابتدا نماینده محمدکریم در همدان بود. محمد باقر از کرمان به همدان رفت و در آنجا پیروانی یافت و باقریه را تشکیل داد.

شیخیه آذربایجان

شیخیه آذربایجان مانند شیخیه کرمان در اعتقادات، خود را پیرو آرای احمد احسائی و سید کاظم رشتی می‌دانند؛ اما در فروع دین و عمل به تکالیف با یکدیگر اختلاف نظر دارند. کرمانی‌ها از شیوه اخباری‌گری پیروی می‌کنند و به تقلید از مراجع اعتقاد ندارند؛ اما شیخیه آذربایجان به اجتهاد و تقلید معتقدند و از مراجع تقلید خودشان پیروی می‌کنند. و حتی در عقاید به اجتهاد می‌پردازند و آرای احمد و کاظم را بر اساس تلقی خودشان از احادیث، تفسیر می‌کنند. شیخیه آذربایجان در مقابل شیخیه کرمان به شدت منکر اعتقاد به رکن رابع می‌باشند و اصول دین را پنج اصل توحید، نبوت،‌ امامت، معاد و عدل می‌دانند و استدلال می‌کنند که شیخ و سید هیج‌کدام در کتاب‌های خود نامی از رکن رابع نبرده‌اند. شیخیه آذربایجان به سه طایفه تقسیم می‌شوند.

طایفه حجةالاسلام

محمد مامقانی معروف به حجةالاسلام، بزرگ این خاندان است. او نخستین مجتهد شیخی آذربایجان بود و مدتی شاگرد احسایی بوده، از او اجازه روایت و اجتهاد دریافت کرد و نماینده او در تبریز بود. مامقانی حکم تکفیر و اعدام سیدعلی‌محمد باب را در تبریز صادر کرد. محمد سه فرزند داشت که هر سه از مجتهدان شیخی به شمار می‌رفتند و به لقب حجةالاسلام معروف بودند: محمدحسین، محمدتقی و اسماعیل.

طایفه ثقة الاسلام

دومین طایفه شیخیه آذربایجان خانواده ثقةالاسلام است. شفیع تبریزی معروف به ثقةالاسلام، بزرگ این خاندان و از شاگردان احسایی بود. فرزند او موسی ثقةالاسلام نیز از علمای شیخیه تبریز بود. علی ثقة الاسلام تبریزی معروف به ثقةالاسلام دوم یا شهید نیز از همین خانواده است. او در ۱۳۳۰ق به جرم مشروطه‌خواهی و مبارزه با روس‌ها در تبریز به دار آویخته شد. برادر دیگر او محمد نیز از علمای شیخیه بود.

طایفه احقاقی‌ها

سومین طایفه شیخیه آذربایجان، خاندان احقاقی است. بزرگ این خانواده محمدباقر اسکویی از مراجع تقلید و دارای رساله عملیه بود. او شاگرد حسن گوهر از شاگردان احسایی و رشتی بود. فرزند اسکویی، موسی احقاقی نیز از از علما و مراجع شیخیه است. او کتابی با عنوان احقاق الحق نوشت و در آن عقاید شیخیه را به تفصیل بیان کرده و برخی از عقاید شیخیه کرمان را نقد کرده است. پس از این تاریخ،‌او و خاندانش به احقاقی‌ها مشهور شدند.

پانویس

  1. احسائی، شرح زیارت جامعه، ج۳ ، ص۶۵.
  2. مشکور، فرهنگ فرق اسلامى، ۱۳۷۲ش، ص۳۶۶
  3. تهرانى‏، امام شناسى، ۱۴۲۶ق، ج۵، ص۱۷۸.
  4. مشکور، فرهنگ فرق اسلامى، ۱۳۷۲ش، ص۲۶۹.
  5. تهرانى‏، امام شناسى، ۱۴۲۶ق، ج۵، ص۱۷۸.
  6. تهرانى‏، امام‌شناسى، ۱۴۲۶ق، ج۵، ص۱۷۸.
  7. ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلامی، ص۲۰۶
  8. ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلامی، ص۲۰۷
  9. احسائی، شرح الزیارة الجامعة الکبیرة، ۱۴۲۴ق، ج۴، ص۶۸.
  10. فرمانیان، آشنایی با فرق تشیع، ۱۳۸۹ش، ص۱۷۸.
  11. احسائی، شرح الزیارة الجامعة الکبیرة، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۲۰۳.
  12. فرمانیان، آشنایی با فرق تشیع، ۱۳۸۹ش، ص۱۷۸.
  13. احسائی، شرح الزیارة الجامعة الکبیرة، ۱۴۲۴ق، ج۳، ص۴۷.
  14. فرمانیان، آشنایی با فرق تشیع، ۱۳۸۹ش، ص۱۷۸.
  15. فرمانیان، آشنایی با فرق تشیع، ۱۳۸۹ش، ص۱۷۸.
  16. احسائی، شرح الزیارة الجامعة الکبیرة، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص ۸۷ و ج۴، ص۶۸.
  17. فرمانیان، آشنایی با فرق تشیع، ۱۳۸۹ش، ص۱۷۹.
  18. خداوردی تاج‌آبادی، ص۳۰-۳۱
  19. ظهور و گسترش شیخیه در کرمان در دوره قاجار، ص۲۶-۲۷
  20. خداوردی تاج‌آبادی، ص۳۰-۳۳
  21. ظهور و گسترش شیخیه در کرمان در دوره قاجار، ص۲۷
  22. ظهور و گسترش شیخیه در کرمان در دوره قاجار، ص۲۷
  23. ظهور و گسترش شیخیه در کرمان در دوره قاجار،‌ ص۳۱
  24. ظهور و گسترش شیخیه، ص۳۲
  25. خداوردی تاج آبادی، ص۱۰۷-۱۱۰
  26. .
  27. ظهور و گسترش شیخیه در کرمان در دوره قاجار، ص۴۰
  28. ظهور و گسترش، ص۴۲-۴۳
  29. فرمانیان، آشنایی با فرق تشیع، ۱۳۸۹ش، ص۱۸۲.
  30. فرمانیان، آشنایی با فرق تشیع، ۱۳۸۹ش، ص۱۸۱.
  31. فرمانیان، آشنایی با فرق تشیع، ۱۳۸۹ش، ص۱۸۲.
  32. فرمانیان، آشنایی با فرق تشیع، ۱۳۸۹ش، ص۱۸۲.

منابع

  • حسينى تهرانى‏، سيد محمد حسين، امام شناسى‏، تعداد جلد ۱۸، ناشر علامه طباطبايى‏ ـ مشهد، چاپ سوم‏، سال ۱۴۲۶ ق‏.
  • خداوردی تاج آبادی، سیاست‌های دولت قاجار در برابر شیخیه کرمان،
  • ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، پژوهشگاه بین المللی المصطفی، قم، ۱۳۹۳ش.
  • احسائی، احمد بن زین الدین، شرح الزیارة الجامعة الکبیرة، دار المفید، بیروت، ۱۴۲۴ق.
  • فرمانیان، مهدی، آشنایی با فرق تشیع، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۹ش.
  • مشكور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامى‏، ناشر: آستان قدس رضوى‏، مشهد، چاپ دوم‏، سال ۱۳۷۲ ش‏.
  • مدرسی چهاردهی، مرتضی، شیخیگری و بابیگری از نظر فلسفه تاریخ و اجتماع، فروغی، تهران، ۱۳۴۵ش.