بزیغیه
بَزیغیه، از فرقههای غالی شیعی که به بزیغ بن موسی(در گذشته پیش از ۴۸ق/۶۵م) منسوبند. برخی نام پیشوای این فرقه را بزیغ و نام پدر او را یونس دانستهاند.
بزیغیه برای امام صادق(ع) مقام الوهیت قائل بودند و مقام مؤمنان، یعنی بزیغیه را از فرشتگان مقرب و حتی رسول اکرم(ص) برتر میدانستند.
عقاید
به گزارش منابع فرقهشناسی، گروهی از خطابیه، پیروان ابوالخطاب غالی مذهب در شمار هواداران گرایش فکری و مذهبی بزیغ بن موسی درآمدند. اینان مدعی بودند که امام صادق(ع) در مقام الوهیت خود، بزیغ را با ابوالخطاب در نبوت و رسالت شریک گردانیده است و مشارکت آن دو را به شریک بودن حضرت موسی(ع) و هارون(ع) در امر نبوت تشبیه میکردند.
اعتقاد به الوهیت امام صادق(ع)
به همین سبب، منابع فرقهشناسی، بزیغیه را در شمار فرق خطابی مسلک قرار دادند، حال آنکه پیروان ابوالخطاب از بزیغ برائت میجستند و با آنکه بزیغ در محافل امامی کوفه حضور مییافت، امام صادق(ع) هم از دعاوی وی بیزاری میجست و او را در شمار کسانی چون بیان بن سمعان و مغیریه، از غالیان مشهور، و نیز کسانی یاد میکرد که بر امامان معصوم(ع) دروغ میبندند زیرا بزیغیه برای امام صادق(ع) مقام الوهیت قائل بودند و میگفتند که ایشان در نظر مردم، به صورت انسان تمثّل یافته است.
به عقیده اینان، مؤمنان، یعنی بزیغیه مخاطب وحی الهیند و مقامشان از فرشتگان مقرب و حتی رسول اکرم(ص) برتر است.
ادعای نبوت و بابیت بزیغ
بزیغ خود همچون مغیرة بن سعید و بیان بن سمعان ضمن اینکه امامان معصوم(ع) را خدا میانگاشت، خود را نبی و باب ایشان میدانست.
ظهور اندیشه بابیت، و نیز عقیده تناسخ در نظام فکری مُخَمِّسه پیروان ابوالخطاب در دورههای بعد و غلات شیعه ریشههای عمیق دارد. در میان غلات کسانی چون ابوالخطاب و بزیغ تمثّل مقام بابیتِ سلمان فارسی و اساساً تمثل خود او در ادوار و اعصار مختلف به شمار میآمدند و به همین سبب، بزیغ برای مخمسه مقدس مینمود.
اعتقاد به تاویل قرآن
از مجموع عقایدی که ابوالحسن اشعری و دیگران به بزیغ و پیروانش نسبت دادهاند، برمیآید که وی و پیروانش علاوه بر اشتراک با برخی اندیشههای غلات شیعی، همچون مفهوم تشبیه و استمرار تسلسل نبوت و بابیت، به تأویل قرآن نیز معتقد بودند و آراء خود را براساس منظری تأویلی از قرآن استنباط میکردند و از اینرو، معتقد بودند که آنچه بر دلهای ایشان القا، یا واقع میشود، همانا وحی است.
بنابراین، میتوان گفت که بزیغیه تفکر را فرایندی مستقل و خودبنیاد نمیدانستند و علم و معرفت را ضروری و آفریده خدا و گونهای از الهام بر قلوب مؤمنان میشمردند. سابقه این عقیده به شیعیان اولیه میرسد.
پانویس
- ↑ کشی، ص۳۰۴؛ سعدبن عبدالله، ص۵۲.
- ↑ ابوتمام، ص۱۱۲؛ خوارزمی، ص۵۰.
- ↑ ابن حزم، ج۴، ص۱۸۶؛ نیز نک: نوبختی، ۳۸؛ سعد، ۵۲، ۵۵؛ قس: ابوحاتم، ۳۰۶، که به اعتقاد بزیغیه مبنی بر انتخاب بزیغ توسط ابوالخطاب اشاره کرده است.
- ↑ نک: نوبختی، ص۳۸؛ سعد، ص۵۲؛ بغدادی، ص۲۹۵.
- ↑ سعد، ص۵۲؛ کلینی، ج، ص۲۵۸.
- ↑ کشی، ص۳۰۴-۳۰۵.
- ↑ برای تفصیل، نک: اشعری، ص۱۲؛ ابوتمام، بغدادی، ص۲۹۵؛ جیلانی، ص۱۲۵؛ نشوان حمیری، ص۲۲۱؛ ابوالمعالی، ص۵۳۰ - ۵۳۱؛ سعد، ص۵۴.
- ↑ نک: سعد، ص۵۵.
- ↑ نک: سعد، ص۵۶-۵۷؛ مقدسی،ج۵، ص۱۳۰.
- ↑ نک: اشعری، ص۱۲.
- ↑ ابوالمعالی، ص۵۳۱؛ اشعری، ص۱۲؛ نشوان حمیری، ص۱۶۷.
- ↑ نک: فان اس، ص۶۷-۶۸؛ برای این عقاید، نک: هالم، ص۲۰۶-۲۰۸.
منابع
- ابن حزم، علی، الفصل، بیروت، ۱۹۸۶م.
- ابوتمام نیشابوری، یوسف، «باب الشیطان» نک: مل، ابوتمام؛ ابوحاتم رازی، احمد، «الزینه»، ضمن الغلو و الفرق الغالیه عبدالله سلوم سامرایی، بغداد، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م.
- ابوالمعالی، محمد، بیان الادیان، به کوشش هاشم رضی، تهران، ۳۴۲ش.
- اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
- بغدادی، عبدالقاهر، اصولالدین، استانبول، ۱۳۴۶ق/۱۹۲۸م.
- جیلانی، عبدالقادر، الغنیه لطالبی طریق الحق، بیروت، ۱۹۹۶م.
- خوارزمی، محمد، مفاتیح العلوم، به کوشش ابراهیم ابیاری، بیروت، ۱۹۸۴م.
- سعد بن عبدالله اشعری، المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش.
- فان اس، یوزف، «ساخت منطقی علم کلام اسلامی»، ترجمه احمد آرام، تحقیقات اسلامی، تهران، ۱۳۶۵-۳۶۶۱ش، س، شم، س، شم.
- کشی، محمد، معرفه الرجال، اختیار شیخ طوسی، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
- کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علیاکبر غفاری، تهران، ۱۳۹۱ق.
- مقدسی، مطهر، البدء و التاریخ، به کوشش کلمان هوار، پاریس، ۱۹۱۶م.
- نشوان حمیری، الحورالعین، به کوشش کمال مصطفی، بیروت، ۱۹۸۵م.
- نوبختی، حسن، فرق الشیعه، به کوشش هلموت ریتر، استانبول، ۱۹۳۱م.
پیوند به بیرون
- منبع مقاله:
- مطالعه بیشتر: