چهار مرغ ابراهیم
چهار مرغ ابراهیم یا چار مرغ، داستان چهار پرندهای است که ابراهیم پیامبر آنها را کُشت تا زندهشدن آنها را مشاهده کند. این ماجرا در قرآن، نقل شده و از حوادث خارقالعاده در زندگی حضرت ابراهیم(ع) شمرده شده است. در این ماجرا، حضرت ابراهیم این چهار پرنده را ذبح و با هم مخلوط کرد و بر فراز چند کوه قرار داد. سپس آنها را فرا خواند، آنها زنده شدند و به سوی او آمدند. برخی از طرفداران انکار معجزه، این داستان را تمثیلی دانستهاند. درباره این که چهار پرنده از کدام نوع پرندگان بودهاند، نظر واحدی وجود ندارد.
اصل ماجرا
روزی حضرت ابراهیم(ع) از کنار دریایی میگذشت. مرداری را دید که مقداری از آن داخل آب و مقداری در خشکی قرار داشت و پرندگان و حیوانات دریا و خشکی از دو سو آن را طعمه خود قرار دادهاند و حتی گاهی بر سر آن با یکدیگر دعوا میکردند. دیدن این منظره، حضرت ابراهیم(ع) را به فکر کیفیت زنده شدن مردگان پس از مرگ انداخت.
او فکر میکرد: اگر نظیر این حادثه برای جسد انسانی رخ دهد و بدن او جزء بدن جانداران دیگر شود، مسأله رستاخیز که باید با همین بدن جسمانی صورت گیرد، چگونه خواهد شد؟!
در آیه ۲۶۰ سوره بقره آمده است: (به خاطر بیاور! هنگامی را که ابراهیم(ع) گفت: خدایا به من نشان ده، چگونه مردگان را زنده میکنی) خداوند فرمود: آیا ایمان نیاوردهای؟ او در جواب عرض کرد: آری، ایمان آوردهام ولی میخواهم قلبم آرامش یابد.
خداوند به حضرت ابراهیم(ع) فرمود: حال که چنین است چهار نوع از مرغان را انتخاب کن! و آنها را پس از ذبح کردن، قطعه قطعه کن و در هم بیامیز! سپس بر هر کوهی قسمتی از آن را قرار بده! بعد آنها را بخوان! به سرعت به سوی تو میآیند و بدان خداوند توانا و حکیم است.
ابراهیم(ع) این کار را کرد، و آنها را صدا زد، در این هنگام اجزای پراکنده هر یک از مرغان، جدا و جمع شده و به هم آمیختند و زندگی را از سر گرفتند
نوع مرغان
این چهار مرغ از چهار نوع مختلف از پرندگان بودهاند، که از جهات گوناگون با هم اختلاف فراوان داشتند. مفسران، درباره نوع آنان اختلافنظر دارند. البته روایات و اهل سنت درباره طاووس از چهار پرنده مذکور در آیه، متفق بوده و در تعیین سه پرنده دیگر از خروس، کبوتر و کلاغ، عقاب، مرغابی، هدهد، شترمرغ و ... اختلافاتی دیده میشود.
امام صادق(ع)فرمود:این چهار مرغ، طاووس، خروس، کبوتر و کلاغ بودهاند.
بعضی از دانشمندان آنها را مظهر روحیات و صفات مختلف انسانها میدانند. طاووس مظهر خودنمایی، زیبایی و تکبر، خروس مظهر تمایلات شدید جنسی، کبوتر مظهر لهو و لعب و بازیگری، و کلاغ مظهر آرزوهای دور و دراز!
مولوی در مثنوی معنوی، دفتر پنجم، بخش دوم در تفسیر آیه «فَخُذْ أَرْبَعَهً مِنَ الطَّیرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیکَ» میسراید:
سر ببر این چهار مرغ زنده را | سرمدی کن خُلق ناپاینده را | |
بط و طاووس است و زاغ است و خروس | این مثال چهار خُلق اندر نفوس | |
بط حرص است و خروس آن شهوت است | جاه چون طاووس و زاغ اُمنیت است. |
تمثیل یا حقیقت؟
برخی این موضوع را تمثیل دانسته و معتقدند از رخداد بیرونی حکایت نمیکند. در مقابل، مفسران این نظریه را نقد و با دلیلهای فراوان، اتفاقافتادن این ماجرا را ثابت کردند. در میان تفاسیر شیعه، تفسیر تسنیم به تفصیل به این بحث پرداخته است.
پانویس
منابع
- جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، قم، نشر اسراء، ۱۳۸۸ش.
- فخر رازی، محمد بن عمر، تفسیر الکبیر، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۵ق.
- عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، چاپخانه علمیه، تهران، ۱۳۸۰ش.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۴۰۷ق.
- مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، ۱۴۰۳ق.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۷۳ش.