زمان تقریبی مطالعه: 16 دقیقه
 

خرد





شاید کمتر موضوعی، مثل به کارگیری عقل و اندیشه در بیانات امام علی (علیه‌السلام) مورد توجه قرار گرفته باشد. در سخنان گهربار ایشان، از عقل، به منشأ شرافت و شخصیت انسانی، زیور و زینت آدمی، ریشه و سرچشمه همه خوبی‌ها، عامل سعادت انسانی، ابزار و سلاح همه کارها، درمان و علاج ناکامی‌ها، حیات و زندگی روح، اصل و ریشه دانش و انگیزه فهم و درک انسان و در یک جمله سرچشمه ادب و دین‌داری و عشق و تعهد و ایمان، یاد شده است. تمام این تجلیل‌ها از عقل، نشانه ارج و عظمتی است که آن حضرت، برای به کارگیری آن در حیات و زندگی انسان‌ها قائل هستند.

فهرست مندرجات

۱ - وصف خرد و عقل
       ۱.۱ - سودمندترین دارایی
       ۱.۲ - بهترین دانش
       ۱.۳ - چونان آیینه ای صاف
       ۱.۴ - شمشیر برنده
       ۱.۵ - سرشارترین توانگری
       ۱.۶ - نیک‌اندیشی
       ۱.۷ - بالاترین دوراندیشی
       ۱.۸ - میزان خرد
       ۱.۹ - نگهداری خرد
       ۱.۱۰ - خفتن عقل
       ۱.۱۱ - حسود خرد
       ۱.۱۲ - کشتارگاه‌های خرد
       ۱.۱۳ - علت غفلت از خرد
       ۱.۱۴ - نیمی از خردمندی
       ۱.۱۵ - سخن گفتن در جای مناسب
۲ - اوصاف خردمندان
       ۲.۱ - پندپزیری خردمند
       ۲.۲ - نشانه خردمند
       ۲.۳ - انسان با بصیرت
       ۲.۴ - سیراب شدن از دریای دانش
       ۲.۵ - عبرت‌پذیر بودن خردمندان
       ۲.۶ - توصیف خردمند و جاهل
       ۲.۷ - سفر خردمندان
       ۲.۸ - خبرنگاران زیاد، خردمندان اندک
       ۲.۹ - صندوق راز خردمند
       ۲.۱۰ - برابر پیوند با دانایان
۳ - توصیف نادان
       ۳.۱ - صرف نیکی در موردش
       ۳.۲ - دل احمق در زبان او
       ۳.۳ - مردم بی‌خرد
       ۳.۴ - مزاح و کاستی عقل
       ۳.۵ - سستی خرد
       ۳.۶ - اسیر هوسرانی
       ۳.۷ - کم خردترین مردم
       ۳.۸ - بدبخت حقیقی
       ۳.۹ - نشانه کم عقلی
       ۳.۱۰ - آفات بی توجهی به عقل
۴ - نتایج تفکر و خردورزی
       ۴.۱ - زیان و سود
       ۴.۲ - بینایی در پناه تفکر
       ۴.۳ - نتیجه اندیشیدن
       ۴.۴ - نجات با عقل
       ۴.۵ - خرد و اندیشه
       ۴.۶ - فهمیدن در گروی تفکر
       ۴.۷ - حصول پیروزی
       ۴.۸ - دوست صمیمی انسان
       ۴.۹ - اندیشیدن در احوال ملت های پیشین
       ۴.۱۰ - نمایان شدن حق و باطل
۵ - پانویس
۶ - منبع

۱ - وصف خرد و عقل



حضرت علی (علیه‌السلام) در نهج البلاغه به تفصیل به مسئله خرد و عقل پرداخته‌اند، که در ادامه آن را بررسی می‌کنیم.

۱.۱ - سودمندترین دارایی



«لا مال اعود من العقل؛ هيچ دارايى سودمندتر از خرد نيست.

۱.۲ - بهترین دانش



«لا علم کالتفکر؛ هیچ دانشی همانند تفکر (و اندیشه برای کسب حقایق) نیست».

۱.۳ - چونان آیینه ای صاف



«الفکر مراة صافیة؛ اندیشه، آیینه‌ای است صاف و شفاف».

۱.۴ - شمشیر برنده



«العقل حسام قاطع؛ خرد، شمشیری برنده است».

۱.۵ - سرشارترین توانگری



«ان اغنی العقل، و اکبر الفقر الحمق؛ سرشارترین توانگری، خردمندی است و بزرگ‌ترین تهیدستی نابخردی است».

۱.۶ - نیک‌اندیشی



«افق ایها السامع من سکرتک و استیقظ من غفلتک و اختصر من عجلتک، و انعم الفکر فیما جاک علی لسان النبی الامی صلی الله علیه و آله ما لا بد منه و لا محیص عنه؛ پس بیدار شو ای شنونده! و به خود آی از آن مستی که تو را از تو ربوده و از غفلتی که تو را در خود فرو برده است و از شتاب و حرص و آز در امور دنیوی (بیش از نیازهای ضروری) کم کن و خوب بیاندیش در آنچه که به زبان پیامبر امی صلی‌الله‌علیه‌وآله به تو رسیده است، اموری که چاره و گریز از آن‌ها امکان‌پذیر نیست».

۱.۷ - بالاترین دوراندیشی



«لا عقل کالتدبیر؛ هیچ عقل و دارتی مانند دوراندیشی نیست».

۱.۸ - میزان خرد



«رسولک ترجمان عقلک، و کتابک ابغل ما ینطق عنک!؛ فرستاده تو بازگوکننده خرد توست و نامه‌ات رساترین سخن‌گوی توست».

۱.۹ - نگهداری خرد



«فرض الله... ترک شرب الخمر تحصینا للعقل؛ خداوند واجب فرمود... ترک شراب‌خواری را به منظور نگهداری خرد».

۱.۱۰ - خفتن عقل



«نعوذ بالله من سبات العقل، و قبح الزلل. پناه می‌ریم به خدا، از خفتن عقل و زشتی لغزش».

۱.۱۱ - حسود خرد



«عجب المرء بنفسه احد احد حساد عقله؛ خود پسندی انسان یکی از حسودان خرد اوست».

۱.۱۲ - کشتارگاه‌های خرد



«اکثر مصارع العقول تحت بروق المطامع؛ بیش‌ترین کشتارگاه‌های خرد، در پرتو درخشندگی طمع‌هاست».

۱.۱۳ - علت غفلت از خرد



«اعلموا ان الامل یسهی العقل، و ینسی الذکر؛ بدانید که آرزو، خرد را دچار غفلت می‌سازد و یاد خدا را به فراموشی می‌سپارد».

۱.۱۴ - نیمی از خردمندی



«قلة العیال احد الیسارین، التوادد نصف العقل، الهم نصف الهرم؛ کمی عیال یکی ار دو راحتی است، و اظهار مودت و دوستی با همگان نیمی از خردمندی است و اندوه‌باری نیمی از (شکست) پیری است».

۱.۱۵ - سخن گفتن در جای مناسب


هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد!

«لا خیر فی الصمت عن الحکم، کما انه لا خیر فی القول بالجهل؛ لب فرو بستن از گفتار حکیمانه خوب نیست؛ چنان‌که سخن گفتن از روی نادانی خوبی ندارد».

۲ - اوصاف خردمندان



امام علی (علیه‌السلام) در نهج البلاغه اوصافی را درباره خردمندان برشمردند که بدین قرار است:

۲.۱ - پندپزیری خردمند



«ان العاقل یتعظ بالاداب، و البهائم لا تتعظ الا بالضرب!؛ خردمند با آداب پند می‌پذیرد؛ اما چهارپایان پند نپذیرند جز با کتک!».

۲.۲ - نشانه خردمند



«اذا تم العقل نقص الکلام.
چون خرد کامل شود، سخن کم گردد».

۲.۳ - انسان با بصیرت



«انما البصیر من سمع فتفکر، و نظرش فابصر، و انتقع بالعبر، ثم سلک جددا واضحا یتجنب فیه الصرعة فی المهاوی؛ جز این نیست که انسان بینا کسی است که بشنوند و در آن بیندیشد و نظر کند و بینا شود و از تجارب دنیا بهره گیرد، سپس در راه راست و روشن حرکت کند و از سقوط در سیاه‌چال‌ها، و از گمراهی در گژراهه‌ها بپرهیزد».

۲.۴ - سیراب شدن از دریای دانش



«من فهم علم غور العلم؛ و من علم غور العلم صدر عن شرائع الحکم؛ کسی که فهم دارد، از عمق حقایق علمی آگاه می‌شود و کسی که از عمق حقایق آگاه شود، از دریایی احکام سیراب می‌گردد».

۲.۵ - عبرت‌پذیر بودن خردمندان


خردمندان عبرت‌پذیرند!

«رحم الله امرا تفکر فاعتبر، و اعتبر فابصر، فکان ما هو کائن من الدنیا عن قلیل لم یکن، و کانما هو کائن من الاخره عما قلیل لم یزل؛ خدا رحمت کند مردی را که اندیشید و عبرت اندوخت و از عبرت اندوخته بینایی یافت، آنچه که از دنیا وجود دارد پس از اندک زمانی گویی وجود نداشته است و گویی آنچه را که از آخرت وجود دارد، پس از اندک زمانی، پس از مرگ) ابدی است».

۲.۶ - توصیف خردمند و جاهل



«قد سئل عن العاقل فقال (علیه‌السلام): هو الذی یضع الشیء مواضعه. فقیل: فصف لنا الجاهل، فقال: قد فعلت؛ علی (علیه‌السلام) در پاسخ به این پرسش که خردمند کیست؟ فرمود: خردمند کسی است که هر چیزی را در جای خود به کار برد. عرض شد: نادان را برای ما توصیف فرما! فرمود: توصیف کردم».

۲.۷ - سفر خردمندان



«لیس للعاقل ان یکون شاخصا الا فی ثلاث: مرمة لمعاش، إو خطوة فی معاد، او لذة فی غیر محر؛ خردمند را شایسته نیست که سفر کند مگر برای یکی از سه مقصد: اصلاح امور زندگی، تحصیل توشه آخرت و لذت بردن بر وجه حلال».

۲.۸ - خبرنگاران زیاد، خردمندان اندک



«اعقلوا الخبر اذا سمعتموه عقل رعایه لا عقل روایة، فان رواة العلم کثیر، و رعاته قلیل؛ هرگاه خبری شنیدید با عقل بسنجید و به روایت آن بسنده نکنید؛ زیرا راویان دانش بسیارند؛ اما نظرکنندگان در آن اندک».

۲.۹ - صندوق راز خردمند



«صدر العاقل صندوق سره؛
سینه خردمند، صندوق راز اوست».

۲.۱۰ - برابر پیوند با دانایان



«قطیعة الجاهل تعدل صلة العاقل؛
بریدن از نادان، برابر پیوند با داناست».

۳ - توصیف نادان



امام علی (علیه‌السلام) در نهج البلاغه اوصافی را درباره نادانان برشمردند که بدین قرار است:

۳.۱ - صرف نیکی در موردش



«لیس لواضع المعروف فی غیر حقه، و عند غیر اهله، من الحظ فیما اتی الا محمدة اللئام، و ثنا الاشرار، و مقالة الجهال، مادام منعما علیهم؛ برای آن‌که نیکی‌ها را در غیر موردش و در اختیار غیر اهلش قرار دهد، بهره‌ای جز ستایش انسان‌های پست و درود گفتن ناکسان و گفتار نادانان نیست، و این‌ها نیز تا وقتی که به آن‌ها بخشش می‌کند، می‌باشد».

۳.۲ - دل احمق در زبان او


دل احمق در زبانش است!

«قلب الاحمق فی فیه، و لسان العاقل فی قلبه؛ دل احمق در دهان اوست و زبان خردمند در دل اوست».

۳.۳ - مردم بی‌خرد



«الناس منقوصون مدخولون الا من عصم الله: سائلهم متعنت، و مجیبهم متکلف، یکاد افضلهم رایا یرده عن فضل رایه الرضا و السخط؛ مردم کوته‌اندیش و کم‌خردند مگر آن کس که خداوند مصونش بدارد، پرسش‌کننده شان آزار‌دهنده است و پاسخ‌دهنده‌شان از علم بی‌بهر اگر در میانشان صاحب رای و اندیشه‌ای هم باش، خشم و خشنودی (و حب و بغضش) او را از اظهار رای درست باز می‌دارد».

۳.۴ - مزاح و کاستی عقل



«ما مزح امرو مزحة الا مج من عقله مجة؛ هیچ‌کس مزاحی نکرد، مگر این‌که اندکی از عقل او کاسته شد».

۳.۵ - سستی خرد



«فی ذم اهل الصرة بعد وقعة الجمل: ارضکم قریبة من الما، بعیدة من السما. خفت عقولکم، و سفهت حلومکم، فانتم غرض لنابل، و اکلة لاکل، و فریستة لصائل؛ در نکوهش بصریان بعد از جنگ جمل فرمود: سرزمین شما به آب دریا نزدیک و، آسمان دور است، مردمانی سبک‌سر و سست خردید؛ از‌این‌رو آماج هر تیرانداز و لقمه هر خورنده و طعمه هر درنده‌ای قرار بگیرید».

۳.۶ - اسیر هوسرانی



«کم من عقل اسیر تحت هوی امیر؛
چه بسیار خردی که اسیر هوسرانی امیری است».

۳.۷ - کم خردترین مردم



«ایتها النفوس المختلفة! و القلوب المتشتتة! الشاهدة ابدانهم، و الغائبة عنهم عقولهم، انتم تنفرون عنه نفور المعزی من و عوعة الاسد!؛ ای جان‌های گونه‌گون و دل‌های پراکنده! همانان که پیکرهایشان حاضر و پیداست و خردهایشان از آنان غایب است! شما را با مهر و محبت به سوی حق می‌برم؛ اما شما از آن می‌رمید؛ همچون رمیده بره از نعره شیر».

۳.۸ - بدبخت حقیقی



«... فان الشقی من حرم نفع ما اوتی: العقل و التجربة؛ همانا بدبخت کسی است، که از منافع خرد و تجربه محروم باشد».

۳.۹ - نشانه کم عقلی



«من الخرق المعاجلة قبل الامکان، و لاناة بعد الفرصة؛ از کم‌خردی شخص است، شتاب کردن در چیزی پیش از امکان آن، و از دست دادن چیزی پس از رسیدن فرصت آن».

۳.۱۰ - آفات بی توجهی به عقل



«من عشق شیئا اعشی بصره و امرض قلبه، فهو ینظر بعین غیر صحیحة و یسمع باذن غیر سمیعة، قد خرقت الشهوات عقله، و اماتت الدنیا قلبه، و ولهت علیها نفسه، فهو عبد لها؛
هر کس که به چیزی عشق ورزد، چشمش نابینا و دلش بیمار گردد؛ یعنی با دیده نادرست به آن می‌نگرد و با گوش ناشنوا (ی حقایق) آن را می‌شنود. شهوت‌ها عقلش را از میان می‌برند و دنیا دلش را می‌میراند و او را شیفته خو می‌سازد و او بنده دنیا می‌گردد».

۴ - نتایج تفکر و خردورزی



حضرت علی (علیه‌السلام) در نهج البلاغه نتایج تفکر و خردورزی را این‌چنین بیان فرمودند:

۴.۱ - زیان و سود



«الناظر بالقلب، العامل بالبصر یکون مبتدا عمله ان یعلم: ا عمله علیه ام له؟! فان کان له مضی فیه، وان کان علیه وقف عنه؛ کسی که چشم دل را گشوده و از روی بصیرت کاری را انجام می‌دهد، باید پیش از انجام آن بداند که آن کار به زیان اوست یا به سودش که اگر به سود اوست ان را به‌جا بیاورد و اگر به زیانش باشد ترک نماید».

۴.۲ - بینایی در پناه تفکر



«من تفکر ابصر؛
کسی که فکر کند، بیناتر خواهد بود».

۴.۳ - نتیجه اندیشیدن



«ثمرة التفریط الندامة و ثمرة الحزم السلامة؛ نتیجه نیندیشیدن و کوتاهی کردن در کار، پشیمانی و ثمره دوراندیش و احتیاط سلامتی است».

۴.۴ - نجات با عقل



«ما استودع الله امرا عقلا الا استنقذه به یوما ما!؛ خداوند هیچ‌کس را عقل و خرد نداد جز این‌که روزی با آن، وی را از هلاکت نجات داد».

۴.۵ - خرد و اندیشه



«لیست الرویه کالمعاینة مع الابصار، فقد تکذب العیون اهلها، و لا یغش ‌ العقل من استنصحه؛ کشف امور، دیدن با چشم نیست، چه بسا چشم‌ها به صاحب خود دروغ نشان می‌دهد؛ ولی خرد به کسی که از وی نصیحت بخواهد غش و خیانت نمی‌کند».

۴.۶ - فهمیدن در گروی تفکر



«اخضروا اذان قلوبکم تفهموا؛
گوش‌های دل‌هایتان را آماده کنید تا بفهمید».

۴.۷ - حصول پیروزی



«الظفر بالحزم، و الحزم باجالة الرای، و الرای بتحصین الاسرار؛ پیروزی با دوراندیش به دست می‌آید و دور اندیش با رایزنی و رای با رازداری».

۴.۸ - دوست صمیمی انسان



«لا یغش العقل من استنصحه؛ خرد، به کسی که از او راه‌نمایی بخواهد خیانت نمی‌کند».

۴.۹ - اندیشیدن در احوال ملت های پیشین



«فی وصیته لابنه الحسن (علیه‌السلام): یا بنی! انی و ان لم اکن عمرت عمر من کان قبلی، فقد نظرت فی اعمالهم، و فکرت فی اخبارهم، و سرت فی آثارهم؛ حتی عدت کاحدهم، بل کانی بما انتهی الی من امورهم قد عمرت مع اولهم الی اخرهم»؛ امام علی (علیه‌السلام) در وصیتش به امام حسن (علیه‌السلام) فرمود: فرزندم! من هر چند به مقدار گذشتگان عمر نکرده‌ام، اما در اعمال آنان دقت کرده‌ام و در اخبار آنان کنجکاوی نموده‌ام، در آثار آنان آن‌قدر گردش کرده‌ام که در ردیف آنان شمرده شده‌ام، بلکه تو گویی که کارهای آن ان به من منتهی شده است، من با همه آنان زندگی کردم».

۴.۱۰ - نمایان شدن حق و باطل



«کفاک من عقلک ما اوضح لک سبل غیک من رشدک؛ از خردت تو را همین بس، که راه و بیراه را بر تو روشن سازد».

۵ - پانویس


 
۱. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۳۳۴، حکمت ۱۱۳.    
۲. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۳۳۴، حکمت ۱۱۳.    
۳. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۳۷۱، حکمت ۳۶۵.    
۴. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۳۸۰، حکمت ۴۲۴.    
۵. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۳۲۳، حکمت ۳۸.    
۶. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۱۴۲، خطبه ۱۵۳.    
۷. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۳۳۴، حکمت ۱۱۳.    
۸. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۳۶۴، حکمت ۳۰۱.    
۹. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۳۵۲، حکمت ۲۵۲.    
۱۰. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۲۳۴، خطبه ۲۲۴.    
۱۱. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۳۴۷، حکمت ۲۱۲.    
۱۲. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۳۴۸، حکمت ۲۱۹.    
۱۳. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۶۷، خطبه ۸۶.    
۱۴. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۳۳۸، حکمت ۱۴۲.    
۱۵. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۳۴۳، حکمت ۱۸۲.    
۱۶. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۲۷۴، نامه ۳۱.    
۱۷. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۳۲۷، حکمت ۷۱.    
۱۸. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۱۴۲، خطبه ۱۵۳.    
۱۹. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۳۲۲، حکمت ۳۱.    
۲۰. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۹۰، خطبه ۱۰۳.    
۲۱. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۳۵۰، حکمت ۲۳۵.    
۲۲. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۳۷۶، حکمت ۳۹۰.    
۲۳. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۳۳۱، حکمت ۹۸.    
۲۴. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۳۱۹، حکمت ۶.    
۲۵. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۲۷۴، نامه ۳۱.    
۲۶. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۱۳۰، خطبه ۱۴۲.    
۲۷. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۳۲۴، حکمت ۴۱.    
۲۸. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۳۶۸، حکمت ۳۴۳.    
۲۹. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۳۸۳، حکمت ۴۵۰.    
۳۰. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۱۶، خطبه ۱۴.    
۳۱. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۳۴۷، حکمت ۲۱۱.    
۳۲. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۱۲۲، خطبه ۱۳۱.    
۳۳. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۳۱۸، نامه ۷۸.    
۳۴. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۳۷۱، حکمت ۳۶۳.    
۳۵. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۹۹، خطبه ۱۰۹.    
۳۶. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۱۴۳، خطبه ۱۵۴.    
۳۷. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۲۷۳، نامه ۳۱.    
۳۸. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۳۴۳، حکمت ۱۸۱.    
۳۹. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۳۷۸، حکمت ۴۰۷.    
۴۰. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۳۶۱، حکمت ۳۸۱.    
۴۱. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۱۸۷، خطبه ۱۸۷.    
۴۲. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۳۲۵، حکمت ۴۸.    
۴۳. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۳۶۱، حکمت ۲۸۱.    
۴۴. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۲۶۸، نامه ۳۱.    
۴۵. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۳۸۰، حکمت ۴۲۱.    


۶ - منبع


سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «خرد»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۴/۱۱/۲۰.    






آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.