تکذیبتکذیب، انکار حقایق، دروغ دانستن آیات خدا و متهم کردن پیامبران به دروغگویی میباشد. فهرست مندرجات۲ - معنای اصطلاحی ۲.۱ - در روایات ۲.۲ - در قرآن ۳ - ارتباط تکذیب با کفر و ظلم ۴ - ظالم ترین انسانها ۵ - تکذیب انبیا، شیوه مخالفان ۶ - عاقبت تکذیب کنندگان اهل بیت ۷ - عوامل تکذیب ۷.۱ - جهل و نادانی: ۷.۲ - عدم بصیرت ۷.۳ - هواپرستی و استکبار ۷.۴ - استبعاد ۷.۵ - گناهان پیاپی ۷.۶ - ثروت اندوزی و دنیاطلبی ۸ - پیامدهای تکذیب ۸.۱ - پیامدهای دنیوی ۸.۱.۱ - گمراهی ۸.۱.۲ - طبع قلب ۸.۱.۳ - استدراج و امهال ۸.۱.۴ - محروم شدن از برکات و خیرات ۸.۱.۵ - هلاکت با انواع بلاها ۸.۲ - پیامدهای اخروی ۸.۲.۱ - حبط عمل ۸.۲.۲ - حسرت ۸.۲.۳ - چشیدن عذاب ۸.۲.۴ - خلود در جهنم: ۸.۲.۵ - محشور شدن همراه باذلت و خواری ۹ - فهرست منابع ۱۰ - پانویس ۱۱ - منبع ۱ - معنای لغویتکذیب مصدر باب تفعیل از ماده «ک ـ ذ ـ ب» به معنای انکار کردن، دروغ پنداشتن چیزی و نسبت دروغ دادن به کسی است. [۱]
المصباح المنیر، الفیومی (م ۷۷۰ ق)، ج۱، ص۵۲۸، قم، دارالهجرة، ۱۴۰۵ ق.
[۲]
التحقیق، المصطفوی، ج۱۰، ص۳۶، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ ش.
[۳]
لسان العرب،ابن منظور (م ۷۱۱ ق)، ج۱۲، ص۵۲.، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ ق.
۲ - معنای اصطلاحی۲.۱ - در روایاتتکذیب در اصطلاح قرآن و روایات، در برابر تصدیق ( ایمان )) [۵]
مفردات، الراغب (م ۴۲۵ ق)، ج۱، ص۷۰۴، به کوشش صفوان داودی، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۲ ق.
صدق ، کذب (و به معنای انکار حقایقی مانند خداوند ، پیامبر ، امام و روز قیامت است) [۸]
معارف و معاریف، سید مصطفی حسینی دشتی، ج۱، ص۶۵۳، قم، ۱۳۷۶ ش.
(و بهطور کلی مکذِّب کسی است که حق را تکذیب کند.۲.۲ - در قرآنقرآن کریم در بیش از ۲۰۰ آیه (به طور صریح یا غیر صریح) به موضوع تکذیب پرداخته است. در این آیات از تکذیب این امور سخن به میان آمده است: آیات الهی ، حق، انبیا و مرسلین ، بیم دهندگان، قرآن سخن راست خداوند، نعمت های الهی ، [۲۰]
سوره الرحمن: ۱۳.
[۲۱]
سوره الرحمن: ۱۶.
لقای الهی، لقای آخرت، روز جزا [۲۵]
تفسیر ماوردی، الماوردی (م ۴۵۰ ق)، ج۶، ص۲۲۳.، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۲ ق.
قیامت و پاداش نیکوتر. ۳ - ارتباط تکذیب با کفر و ظلمگرچه تکذیب خودش کفر نیست؛ لیکن بر کفر دلالت میکند، [۳۰]
مجمع البیان، الطبرسی (م ۵۴۸ ق)، ج۲، ص۶۷۲.، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق.
زیرا در تعریف کفر گفته شده که آن جهل به معارف است و گاه همراه با استکبار و تکذیب پیامبران و کتاب های آسمانی است و گاه مانند کفر مستضعفان بدون انکار است. کفر در صورت همراه بودن با تکذیب مستلزم خلود در آتش دوزخ است: «والَّذینَ کَفَروا و کَذَّبوا بِـایـتِنا اُولـئِکَ اَصحـبُ النّارِ هُم فیها خــلِدون» و گرنه در آن احتمال نجات هست، گرچه پس از توقف طولانی یا کوتاه در جهنم باشد. [۳۳]
تفسیر القرآن الکریم، صدرالمتالهین (م ۱۰۵۰ ق)، ج۶، ص۲۳۴.، به کوشش خواجوی، قم، بیدار، ۱۳۶۶ ش.
برخی از واژه « اصحاب » سوره حدید «والَّذینَ کَفَروا و کَذَّبوا بِـایـتِنا اُولـئِکَ اَصحـبُ الجَحیم» خلود را نسبت به صورت نخست استفاده کرده اند. [۳۵]
تفسیر القرآن الکریم، صدرالمتالهین (م ۱۰۵۰ ق)، ج۶، ص۲۳۴.، به کوشش خواجوی، قم، بیدار، ۱۳۶۶ ش.
۴ - ظالم ترین انسانهاقرآن کریم، کسی را که بر خداوند افترا بسته یا آیات دلالت کننده بر وی را تکذیب کند، ظالم ترین انسانها دانسته است: «و مَن اَظلَمُ مِمَّنِ افتَری عَلَی اللّهِ کَذِبـًا اَو کَذَّبَ بِـایـتِهِ». در توضیح آن باید گفت که ظلم عبارت از انحراف و خروج از حد وسط است و تحلیل دقیق عقلی مفید آن است که زشتی هر گناهی به مقدار ظلمی است که در آن وجود دارد و همان گونه که ظلم با اختلاف ویژگی های ظالم ، کوچک یا بزرگ میشود، با توجه به کسی که ظلم بر وی واقع شده یا اراده شده واقع شود نیز کوچک و بزرگ میگردد و هرچه شأن آن شخص عظیمتر باشد، ظلم نیز بزرگتر خواهد بود و از آنجا که چیزی بزرگتر و والاتر از خداوند و آیات وی نیست، کسی که به خدا افترا بسته یا آیات وی را تکذیب کند، ظالم ترین شخص خواهد بود، هرچند در حقیقت به خود ستم کرده است. ۵ - تکذیب انبیا، شیوه مخالفانتکذیب و متهم ساختن پیامبران به دروغگویی از شیوه های معمول مخالفان انبیا بوده است. قرآن تکذیب نوح (علیهالسلام)، هود (علیهالسلام)، صالح (علیهالسلام)، موسی (علیهالسلام)، شعیب (علیهالسلام)، حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و همه انبیا از سوی اقوام ایشان را نقل کرده و صبر و بردباری آنان در برابر این تکذیب ها را یادآور شده است و به رسول گرامی خود که از تکذیب اندوهگین گردیده دلداری داده و او را به صبر و بردباری فراخوانده است. [۴۸]
مجمع البیان، الطبرسی (م ۵۴۸ ق)، ج۲، ص۹۰۱، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق.
برخی، اصل نبوت و همه انبیا را انکار کرده و برخی نیز بعضی از انبیا را منکر بوده اند و از آنجا که همه انبیا هدف و شخصیت حقوقی واحدی دارند [۵۰]
مجمع البیان، الطبرسی (م ۵۴۸ ق)، ج۹، ص۲۸۹، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق.
[۵۱]
تفسیر موضوعی قرآن کریم، جوادی آملی، ج۶، ص۵۵، تهران، اسراء، ۱۳۷۳ ش.
انکار بعضی از آنها به منزله انکار تمامی آنان است [۵۲]
کشف الاسرار، میبدی (م ۵۲۰ ق)، ج۷، ص۳۲، به کوشش حکمت، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۱ ش.
[۵۳]
التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م ۶۰۶ ق)، ج۲۴، ص۸۱، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ ق.
و از این نظر این دو گروه تفاوتی با یکدیگر ندارند و هر دو گروه مستحق عذاب اند.۶ - عاقبت تکذیب کنندگان اهل بیتدر برخی روایات تکذیب اهل بیت (علیهمالسلام) همانند تکذیب پیامبران دانسته شده و به تکذیب کنندگان وعده ناخوشایند مجازات و عذاب اخروی داده شده است. [۵۴]
الاصول من الکافی، الکلینی (م ۳۲۹ ق)، ج۱، ص۴۱۸، به کوشش غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش.
[۵۵]
الاصول من الکافی، الکلینی (م ۳۲۹ ق)، ج۱، ص۴۳۵، به کوشش غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش.
۷ - عوامل تکذیبقرآن کریم ضمن گزارش تکذیب پیامبران و حقایق از سوی اقوام ایشان به عوامل آن نیز اشاره کرده است: ۷.۱ - جهل و نادانی:گاهی بی خبری افراد از حکمت ها، حقایق، معارف، احکام و اهداف بلند انبیا موجب تکذیب و انکار حقایق از سوی آن هاست: «بَل کَذَّبوا بِما لَم یُحیطوا بِعِلمِه...». ۷.۲ - عدم بصیرتدر برخی روایات نیز نادانی و ضعف بصیرت ، از عوامل تکذیب به شمار آمده است. ۷.۳ - هواپرستی و استکباربرخی کوته فکران، تمایلات و خواسته های خویش را معیار خوب و بد دانسته، هر چیزی را که موافق خواستهها و هوس های خود نیابند از سرِ استکبار، تکذیب و انکار میکنند: «اَفَکُلَّما جاءَکُم رَسولٌ بِما لاتَهوی اَنفُسُکُمُ استَکبَرتُم فَفَریقـًا کَذَّبتُم و فَریقـًا تَقتُلون». ۷.۴ - استبعادبر اساس آیه ۹۴ اسراء از جمله چیزهایی که سبب انکار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دانسته شده بعید شمردن رسالت شخصی از جنس بشر است: «و ما مَنَعَ النّاسَ اَن یُؤمِنوا اِذ جاءَهُمُ الهُدَی اِلاّ اَن قالوا اَبَعَثَ اللّهُ بَشَرًا رَسُولا». ۷.۵ - گناهان پیاپیعاقبت اعمال سوء و ارتکاب گناهان پیاپی، تکذیب آیات الهی است: «ثُمَّ کانَ عـقِبَةَ الَّذینَ اَســوا السّوای اَن کَذَّبوا بِـایـتِ اللّه»، چون کسی که در شهوتها فرو رفته و به گناه دلبسته باشد، هیچ چیزی از جمله معاد و قیامت نمیتواند مانع ازگناه او باشد: «و ما یُکَذِّبُ بِهِ اِلاّ کُلُّ مُعتَد اَثیم». «مُعتَد» به معنای متجاوز است و مراد از آن در اینجا متجاوز از حدود عبودیت است و «اَثیم» کسی است که گناهان فراوانی داشته باشد. [۶۳]
مجمع البیان، الطبرسی (م ۵۴۸ ق)، ج۱۰، ص۶۸۸، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق.
۷.۶ - ثروت اندوزی و دنیاطلبیدنیاطلبی و فرو رفتن در ورطه مادیات باعث غفلت و غرور و ضعف عقل میشود و انسان میپندارد اگر در دنیا به ثروتی رسید، شایستگی آن را داشته و همواره آن را خواهد داشت. ثروت اندوزی، گاه باعث تردید در فرارسیدن قیامت: «و ما اَظُنُّ السّاعَةَ قائِمَةً» یا حتی تکذیب آن میگردد: «و کَذَّبَ بِالحُسنی... و ما یُغنی عَنهُ مالُهُ اِذا تَرَدّی». ۸ - پیامدهای تکذیبطبق بسیاری از آیات، مکذبان فرجام خوشایندی نداشته و سرانجام، آثار سوء تکذیب دامنگیرشان خواهد شد [۶۹]
مجمع البیان، الطبرسی (م ۵۴۸ ق)، ج۷، ص۲۸۵، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق.
«فَقَد کَذَّبتُم فَسَوفَ یَکونُ لِزامّا». پیامدهای تکذیب در دو بخش قابل پیگیری است:۸.۱ - پیامدهای دنیوی۸.۱.۱ - گمراهیخداوند تکذیب کنندگان آیات الهی را مجازات کرده، آنان را گمراه میکند یعنی از شنیدن و استجابت کلام حق، ناشنوا و از گفتن کلام حق و شهادت به توحید و رسالت ، لال میکند و آنان را در تاریکیهایی قرار میدهد که حقایق را نمیبینند: «والَّذینَ کَذَّبوا بِـایـتِنا صُمٌّ وبُکمٌ فِی الظُّـلُمـتِ مَن یَشَاِ اللّهُ یُضلِلهُ...». ۸.۱.۲ - طبع قلب«تِلکَ القُری نَقُصُّ عَلَیکَ مِن اَنبائِها و لَقَد جاءَتهُم رُسُلُهُم بِالبَیِّنـتِ فَما کانوا لِیُؤمِنوا بِما کَذَّبوا مِن قَبلُ کَذلِکَ یَطبَعُ اللّهُ عَلی قُلوبِ الکـفِرین». طبع قلب به معنای مهر زدن و نهادن علامت کفر بر قلب کافر است که ملائکه هنگام مشاهده آن علامت در مییابند که وی دیگر ایمان نمیآورد. [۷۵]
مجمع البیان، الطبرسی (م ۵۴۸ ق)، ج۱، ص۱۳۰، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق.
چنین شخصی از بهره های معنوی محروم گشته، تنها بهره وی همانا تکذیب است. [۷۶]
تفسیر القرآن الکریم، صدرالمتالهین (م ۱۰۵۰ ق)، ج۷، ص۱۱۹، به کوشش خواجوی، قم، بیدار، ۱۳۶۶ ش.
۸.۱.۳ - استدراج و امهالخداوند درباره مکذبان وعده داده است که به زودی و ناخودآگاه آنان را دچار استدراج میکند تا شقاوت آنان تمام شده، در ورطه هلاکت افتند «فَذَرنی و مَن یُکَذِّبُ بِهـذا الحَدیثِ سَنَستَدرِجُهُم مِن حَیثُ لا یَعلَمون» و به آنها مهلت خواهد داد تا بر گناهان خود بیفزایند زیرا تدبیر وی سخت استوار است: «واُملی لَهُم اِنَّ کَیدی مَتین». ( استدراج ) ۸.۱.۴ - محروم شدن از برکات و خیراتافزون بر موارد یاد شده که بیشتر مربوط به عقوبت های فردی اند، چنان چه جامعه نیز دچار تکذیب شود به عنوان مجازات از انواع برکات و خیرات زیاد محروم میشود: «ولَو اَنَّ اَهلَ القُرَی ءامَنوا واتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرَکـت مِنَ السَّماءِ والاَرضِ و لـکِن کَذَّبوا فَاَخَذنـهُم بِما کانوا یَکسِبون» ۸.۱.۵ - هلاکت با انواع بلاهاهمچنین در صورتی که همه یا اکثر افراد جامعه از مکذبان باشند سنّت الهی آن است که تکذیب کنندگان با انواع بلاها به هلاکت برسند «قَد خَلَت مِن قَبلِکُم سُنَنٌ فَسیروا فِی الاَرضِ فَانظُروا کَیفَ کانَ عـقِبَةُ المُکَذِّبین» از این رو آیات فراوانی با ذکر سرنوشت اقوامی که پیامبران خود را تکذیب کردهاند مردم را به عبرت گیری از سرنوشت شوم آنها دعوت میکند، چنان که در آیه ۱۳۶ اعراف سرنوشت قوم فرعون ، یعنی گرفتن انتقام الهی از آنها و غرق ساختن آنان در دریا به سبب تکذیب آیات الهی و غفلت از آنها گزارش شده است: «فانتَقَمنا مِنهُم فَاَغرَقنـهُم فِی الیَمِّ بِاَنَّهُم کَذَّبوا بِـایـتِنا و کانوا عَنها غـفِلین». در روایت نیز وارد شده که مکذبان از قوم نوح بر اثر تکذیب و سایر قوم وی نیز به سبب رضایت به تکذیب آنان غرق شدند. براساس آیه ۳۷ عنکبوت اصحاب مدین نیز به سبب تکذیب شعیب (علیهالسلام) زلزله آنان را فرا گرفت و بامدادان در خانه هایشان از پا درآمدند: «فَکَذَّبوهُ فَاَخَذَتهُمُ الرَّجفَةُ فَاَصبَحوا فی دارِهِم جـثِمین». ۸.۲ - پیامدهای اخرویافزون بر اینکه در ۱۲ آیه به هلاکت و نابودی مکذبان و نفرین بر آنها با تعبیر «ویلٌ یَومَئِذ لِلمُکَذِّبین» در قیامت تصریح شده [۹۲]
المعجم المفهرس، ج۱، ص۶۰۲، ذیل «کذب»، محمد فؤاد، قاهره، دارالکتب المصریة، ۱۳۶۴ ق.
در آیات دیگری نیز پیامدهای گوناگون تکذیب آنان بیان شده است:۸.۲.۱ - حبط عملاعمال مکذبان حبط شده و بهرهای از ثواب اعمال خود نخواهند داشت «والَّذینَ کَذَّبوا بِـایـتِنا و لِقاءِ الأخِرَةِ حَبِطَت اَعمــلُهُم»، زیرا اعمال خود را مطابق دستور انجام نداده اند. [۹۶]
مجمع البیان، الطبرسی (م ۵۴۸ ق)، ج۴، ص۷۳۶، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق.
۸.۲.۲ - حسرتاز جمله عذاب های بزرگ تکذیب کنندگان در قیامت حسرت آنها بر زیانکاری است، زیرا هم سرمایه خود را از دست داده و هم سودی به دست نیاورده اند: «قَد خَسِرَ الَّذینَ کَذَّبوا بِلِقاءِ اللّهِ حَتّی اِذا جاءَتهُمُ السّاعَةُ بَغتَةً قالوا یـحَسرَتَنا عَلی ما فَرَّطنا فیها و هُم یَحمِلونَ اَوزارَهُم عَلی ظُهورِهِم اَلا ساءَ ما یَزِرون». ۸.۲.۳ - چشیدن عذاببه مکذبان چنین خطاب میشود که همان آتشی را که منکرش بودید بچشید: «و قیلَ لَهُم ذُوقوا عَذابَ النّارِ الَّذی کُنتُم بِهِ تُکَذِّبون». ۸.۲.۴ - خلود در جهنم:آنان در آتش جهنم دائماً خواهند ماند. «والَّذینَ کَفَروا وکَذَّبوا بِـایـتِنا اُولـئِکَ اَصحـبُ النّارِ هُم فیها خــلِدون» ۸.۲.۵ - محشور شدن همراه باذلت و خواریشایان ذکر است که بر اساس نظری در آیه «و یَومَ نَحشُرُ مِن کُلِّ اُمَّة فَوجـًا مِمَّن یُکَذِّبُ بِـایـتِنا...» می توان یکی از پیامدهای اخروی تکذیب را حشر مکذبان همراه با ذلت و خواری دانست. برداشت مذکور در صورتی است که آیه مربوط به قیامت بوده، کلمه «مِن» در آن برای تبیین باشد نه تبعیض و نیز واژه «حشر» تنها در جمع و بر وجه اذلال و خوار کردن به کار رود [۱۰۱]
کشف الاسرار، میبدی (م ۵۲۰ ق)، ج۷، ص۲۵۸، به کوشش حکمت، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۱ ش.
ولی بر اساس روایات اهل بیت (علیهمالسلام) آیه مربوط به رجعت بوده [۱۰۲]
مجمع البیان، الطبرسی (م ۵۴۸ ق)، ج۷، ص۳۶۷، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق.
[۱۰۳]
تفسیر نورالثقلین، العروسی الحویزی (م۱۱۱۲ ق)، ج۴، ص۱۰۰ - ۱۰۱، به کوشش رسولی محلاتی، اسماعیلیان، ۱۳۷۳ش.
«مِن» در آن برای تبعیض و بدین معناست که در رجعت، برخی از مکذبان که ستمشان به نهایت رسیده، به دنیا باز میگردند تا از آنان انتقام گرفته شده، بخشی از عذابی را که مستحق آن هستند، بچشند، در حالی که در قیامت همه انسانها بدون استثنا محشور میشوند: «... و حَشَرنـهُم فَلَم نُغادِر مِنهُم اَحَدا». [۱۰۵]
مجمع البیان، الطبرسی (م ۵۴۸ ق)، ج۷، ص۳۶۶ - ۳۶۷، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق.
۹ - فهرست منابع۱) بحارالانوار، المجلسی (م ۱۱۱۰ ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق؛ ۲) تحف العقول، حسن بن شعبة الحرانی (م قرن۴ ق)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ ق؛ ۳) التحقیق، المصطفوی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ ش؛ ۴) تفسیر جوامع الجامع، الطبرسی (م ۵۴۸ ق)، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۵ ق؛ ۵) تفسیر الصافی، الفیض الکاشانی (م ۱۰۹۱ ق)، بیروت، نشر اعلمی، ۱۴۰۲ ق؛ ۶) تفسیر القرآن الکریم، صدرالمتالهین (م ۱۰۵۰ ق)، به کوشش خواجوی، قم، بیدار، ۱۳۶۶ ش؛ ۷) التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م ۶۰۶ ق)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ ق؛ ۸) التفسیر المنیر، وهبة الزحیلی، بیروت، دارالفکر المعاصر، ۱۴۱۱ ق؛ ۹) تفسیر موضوعی قرآن کریم، جوادی آملی، تهران، اسراء، ۱۳۷۳ ش؛ ۱۰) تفسیر نورالثقلین، العروسی الحویزی (م۱۱۱۲ ق)، به کوشش رسولی محلاتی، اسماعیلیان، ۱۳۷۳ش؛ ۱۱) الکافی، الکلینی (م ۳۲۹ ق)، به کوشش غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش؛ ۱۲) کشف الاسرار، میبدی (م ۵۲۰ ق)، به کوشش حکمت، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۱ ش؛ ۱۳) لسان العرب،ابن منظور (م ۷۱۱ ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ ق؛ ۱۴) مجمع البیان، الطبرسی (م ۵۴۸ ق)، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق؛ ۱۵) المصباح المنیر، الفیومی (م ۷۷۰ ق)، قم، دارالهجرة، ۱۴۰۵ ق؛ ۱۶) معارف و معاریف، سید مصطفی حسینی دشتی، قم، ۱۳۷۶ ش؛ ۱۷) معجم الفروق اللغویه، ابوهلال العسکری (م۳۹۵ق)، قم، انتشارات اسلامی، ۱۴۱۲ ق؛ ۱۸) المعجم المفهرس، محمد فؤاد، قاهرة، دارالکتب المصریة، ۱۳۶۴ ق؛ ۱۹) مفردات، الراغب (م ۴۲۵ ق)، به کوشش صفوان داودی، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۲ ق؛ المیزان، ۲۰) الطباطبایی (م ۱۴۰۲ ق)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق؛ ۲۱) النکت والعیون، الماوردی (م ۴۵۰ ق)، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۲ ق؛ ۱۰ - پانویس۱۱ - منبعدائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «تکذیب»، شماره ۱۸. |