بدلیسبِدلیس (بِتلیس /بَدلیس/ بَتلیس/ بَطلیس)، ولایت («ایل» : استان) و شهری در قسمت شرقی آناطولی در مشرق ترکیه است. فهرست مندرجات۲ - مشخصات طبیعی بِدلیس ۳ - محصولات بدلیس ۴ - مشخصات شهری ۵ - پیشینه ۵.۱ - در زمان معاویه ۵.۲ - در زمان عبدالملک ۵.۳ - در قرن چهارم ۵.۴ - در قرن پنجم ۵.۵ - در قرن ششم ۵.۶ - در قرن هفتم ۵.۷ - در قرن هشتم ۵.۸ - در قرن نهم ۵.۹ - در قرن دهم ۶ - تکمله ۶.۱ - بدلیس در سال ۳۳۲ ۶.۲ - بدلیس در سال ۳۷۲ ۶.۳ - بدلیس در سال ۵۷۹ ۶.۴ - بدلیس در سال ۵۷۸ ۶.۵ - بدلیس در اوایل قرن هفتم ۶.۶ - بدلیس در اوایل قرن هشتم ۶.۷ - بدلیس در اوایل قرن نهم ۶.۸ - بدلیس در قرن دهم ۶.۸.۱ - در سال ۹۳۸ ۶.۸.۲ - در سال ۹۳۹ ۶.۸.۳ - در سال ۹۵۹ ۶.۸.۴ - در سال ۹۶۱ ۷ - فهرست منابع ۸ - پانویس ۹ - منبع ۱ - موقعیت جغرافیاییاین ولایت در ناحیه کردنشین، حدود ۲۵ کیلومتری جنوب غربی بندرگاه تات وان، کنار دریاچه وان، واقع است. ۲ - مشخصات طبیعی بِدلیسارتفاع بتلیس به ۴۰۰، ۱ تا ۴۵۰، ۱ متر میرسد. آب و هوای آن در تابستانها گرم و در زمستانها بسیار سرد است. ناحیه های پر برف و باران فراوان دارد. میانگین باران سالانه آن به حدود یک متر میرسد. شهر در دره تنگی قرار دارد و پیرامون آن را کوههای عریان فرا گرفته است. بدلیس چشمه های آب معدنی دارد که از آن میان، چشمه آب معدنی کِچور در داخل شهر است. چندین رود در آن جریان دارد، از جمله رود بدلیس از ریزابه های قسمت علیای دجله، که در شانزده کیلومتری جنوب شهر سِعِرد به شاخه اصلی رود دجله ـ در قسمت علیای آن ـ میپیوندد. رود بدلیس دشت موش را، در جانب شمال غربی، از دریاچه وان، در قسمت غربی، جدا میسازد. بدلیس، که به سبب داشتن گذرگاه مناسب، از دیرباز مناطق دیار بکر ودشت موش را به نواحی دریاچه وان و آذربایجان و قفقاز متصل میکرده، اهمیت نظامی و اقتصادی داشته، و قلعه آن معروف بوده است و طوایف کرد و گروههایی از ارامنه در آن به سر میبرده اند. ۳ - محصولات بدلیساز محصولات بدلیس توت و گلابی اهمیت دارد. ۴ - مشخصات شهریراه آهن دیار بکر به مرز عراق، از حدود پنجاه کیلومتری جنوب بدلیس، نزدیک شهر سِعِرْد، می گذرد و راه آهن دیگری از نزدیکی بندرگاه تات وان تا العزیز احداث شده است. در اواخر جنگ جهانی اول، قوای روس بدلیس را تصرف کردند. پس از تشکیل جمهوری ترکیه، ولایت بدلیس و قسمتهای اداری تابع آن، جزو تقسیمات ولایات دیگر قرار گرفت. در ۱۳۰۸ ش/ ۱۹۲۹ بدلیس تابع ولایت موش شد، و در ۱۳۱۵ ش/ ۱۹۳۶، بار دیگر ولایت بدلیس تشکیل یافت. امروز آبادیهای تات وان، اخلاط، موطیکی و خیزان تابع آن است. جمعیت شهر آن در سال ۱۳۶۹ ش ۱۳۰، ۳۸ تن بوده است. به نوشته اولیاچلبی در ۱۰۶۵ بدلیس مسجد جامعی داشت و مساحت درون قلعه بدلیس به چهار هزار قدم میرسید و شهر دارای سیصد خانه و هفده محله بود و بیشتر ساکنان آن را کردان و ارامنه تشکیل میدادند. در گذشته از بدلیس، مازو، کتیرا، چوب گردو، توتون، عسل و انواع پوست و روده و دام زنده صادر میشد. ویرانه های قلعه قدیمی، که چندین بار خراب و دوباره ساخته شده، در شهر دیده میشود. شهر دارای چند مسجد جامع و ۳۴ مسجد دیگر است. ۵ - پیشینهبه نوشته بلاذری، [۱]
احمدبن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص۱۸۴، مصر ۱۹۰۱.
عیاض بن غَنَم، سپهسالار عمر، خلیفه دوم، پس از تصرف شهر اَرزَن، برای فتح جزیره به بدلیس رفت و از آنجابه اَخلاط لشکر کشید و بِطریقِ (لقب امرای عرب که در خدمت پادشاه روم بودند) اخلاط به صلح راضی شد.
در بازگشت، بطریقِ بدلیس نیز حاضر شد که خراجی معادل خراج اخلاط بپردازد. کتاب الفتوح، در بخش راجع به جزیره، درباره فتح بدلیس به دست عیاض، مطالبی آورده است. [۲]
محمدبن عمر واقدی، کتاب الفتوح، ج۲، ص۱۵۲ـ۱۵۴، مصر ۱۳۰۲.
۵.۱ - در زمان معاویههنگامی که امرای ارمنی در ارزروم (تئودو سیوپولیس) و آمِد زیر نظر والیان امپراتوری روم حکمروایی داشتند، حاکم بدلیس نیز از زیر نفوذ مسلمانان خارج شد، به طوری که در کشمکشهای داخلی از پیروی مسلمانان سرپیچی کرد و باز تابع قیصر قسطنطنیه شد، اما بار دیگر معاویه بر آنجا تسلط یافت. بدلیس در دوره آشوبِ پس از مرگ یزیدبن معاویه تا روی کار آمدن عبدالملک بن مروان (حک. ۶۵ـ۸۶) دوباره از دست مسلمانان خارج شد. ۵.۲ - در زمان عبدالملکسپس در زمان عبدالملک به دست محمدبن مروان، برادر او، عملاً جزو سرزمینهای ولایت جزیره شد و به دست عمّال اعزامی، اداره شد. بدلیس و پیرامون آن، همانند بسیاری از قصبات، شهرها و سرزمینهای همجوار، به صورت قلعه ای تابع کارگزاران دیار بکر که خود وابسته به ولایت بزرگ جزیره بود، در آمد. ۵.۳ - در قرن چهارمدر دوره عباسیان، حمدانیان و مروانیان بترتیب در دیار بکر حکومت کردند و بدلیس نیز در قلمرو فرمانروایی آنان قرار گرفت. در دوره حکومت این دو خاندان (قرن چهارم)، روم شرقی نیرومندتر شد و از سوی دیگر پادشاه ارمنیِ (بَسفُرجان واسپورکان، حوزه دریاچه وان)، از تابعیت مسلمانان سر پیچید و فرمانبردار امپراتوری روم شرقی شد، ازینرو شهر بدلیس نیز، مانند اخلاط، حالت شهرهای مرزی سرزمین اسلامی را پیدا کرد. بر اثر استیلای مسلمانان، بعضی تیره های قبایل بکربن وائل و تَغْلِب در سرزمینهای دیار بکر و بدلیس و حوالی آن مستقر شدند. در زمان فرمانروایی مروانیان نیز شاخه های مختلف قبایل کُرد، و در رأس آنان قبیله حُمیدی، در آن حوالی ماندگار شدند. ناصر خسرو که در جمادی الاولی ۴۳۸ به اخلاط رفته بود، از آنجا به بدلیس (بطلیس)، اَرزَن و سرانجام به مَیّافارقین و آمِد رفت. [۳]
ناصر خسرو، سفرنامه، ج۱، ص۸ و بعد، برلین ۱۳۴۱.
۵.۴ - در قرن پنجمدر قرن پنجم که آناطولی به تصرف ترکان درآمد، بدلیس بارها محل عبور طوایف و قبایل ترک شد؛ بویژه در فتح ملازگرد (منازگرد) که پیروزی نصیب الب ارسلان شد، بدلیس گذرگاه قشون ترک بود. اما چون مروانیان تابعیت سلجوقیان را پذیرفته بودند، حاکمیت این شهر در دست آنان باقی ماند. در ۴۷۶، فخرالدوله محمدبن جهیر به فرمانروایی دیار بکر و نواحی اطراف، از جمله بدلیس، تعیین شد، و در حدود ۴۹۳ حسام الدوله یِلتَکین که پس از محمد دیلماج حاکم بدلیس شده بود، شهر ارزن و پیرامون آن را از تصرف شاروخ درآورد و بر وسعت فرمانروایی خود افزود. امرای بدلیس ـ ارزن، خراجگزار امیر دیار بکر بودند و پا به پای اُرتُقیان (حک: ۴۹۵ـ۶۲۹) در جنگهای صلیبی و نبرد با گرجیان شرکت میکردند. ۵.۵ - در قرن ششمدر ۵۲۸، پس از مرگ امیر طغان ارسلان، پسرش حسام الدوله کُرْتی به جای او (به فرمانروایی بدلیس) نشست. در این زمان، اتابک (عمادالدین) زنگی، فرمانروای موصل و حلب، که از اخلاط برگشته بود، یکی از بزرگان همراه خود به نام صلاح الدین محمد را مأمور فتح بدلیس کرد، اما کرتی با پرداخت ده هزار دینار شهر خود را از استیلای او نجات داد. [۴]
ابن منقذ، کتاب الاعتبار، ج۱، ص۸۹، پرینستون ۱۹۳۰.
به نوشته قاضی احمد نیکیدی (یا نیکده ای) در الولد الشفیق (نسخه کتابخانه فاتح، ش ۴۵۱۹)، دولتشاه (حاکم بدلیس) تا ۵۹۸ حیات داشت، و سیف الدین بگتیمور، فرمانروای اخلاط، در همان سال بدلیس را به تصرف درآورد. چنین بر میآید که این شهر در ۵۸۸ به تصرف حاکم اخلاط درآمده است. پس از تصرف بدلیس، حاکمیّت خاندانی که طغانیان (آل دیلماج) یا بنی طغان ارسلان خوانده میشد، به ارزن و پیرامون آن منحصر شد و این خاندان مدتی در آن سامان فرمان راند. ۵.۶ - در قرن هفتمدر ۶۰۴، پس از آنکه پادشاهی اخلاط به ایوبیان رسید، بدلیس نیز به قلمرو نجم الدین ایّوب (حک: ۵۹۶ـ۶۰۷) که در اخلاط فرمانروایی داشت پیوست. در زمان حاکمیت ایوبیان، تیره های مختلف از طایفه رَوّادی (رَوادِی) کُرد که این خاندان بدان انتساب داشتند، از جانب آذربایجان به نواحی بدلیس و اخلاط و وان کوچ کردند، همچنین تیره های مختلف از طایفه حکّاری و در آن میان طایفه روژکی با همه تیره هایش به منطقه بدلیس آمدند. در ۶۲۷، شهرهای وان و بدلیس رو به توسعه گذاشت، و بدلیس به صورت یکی از مراکز مهم علمی آناطولی شرقی درآمد. ۵.۷ - در قرن هشتمدر قرن هشتم در پی انقراض حکومت مغول در ایران، فترتی عظیم ایجاد شد و هنگامی که ترکمنهای قراقوینلو بر سرزمینهای وان چیره شدند، عشیره روژکیِ کُرد نیز حکومت بدلیس را به دست گرفت و خاندان امرای بدلیس که آنان را امیران کُرد (حک: ۸۸۰ـ۹۸۶) می نامند، سلسله خود را پایه گذاری کردند، و امرایی که از نسل شرف الدین بدلیسی بودند، یکی پس از دیگری، در بدلیس فرمان راندند. [۵]
ابن عبری، تاریخ مختصرالدول، ج۱، ص۴۵۸، بیروت ۱۸۹۰.
[۶]
محمدبن احمد نَسَوی، سیره السلطان جلال الدین، ج۱، ص۱۹۳ و بعد، پاریس ۱۸۹۱.
به نوشته شهاب الدین عُمَری، در ربع نخستین قرن هشتم، در بدلیس شخصی به نام شرف الدین ابوبکر حکومت میکرد و به داشتن مذهب نُصَیْری متهم بود. او بدلیس را سرزمینی کوچک با واردات اندک خوانده و گفته است: ایلچیانی که میخواستند از مصر به آذربایجان نزد مغولان بروند از این شهر میگذشتند. [۷]
احمدبن یحیی عُمَری، التعریف بالمصطلح الشریف، ج۱، ص۳۵، مصر ۱۳۱۲.
ابوالعباس قَلْقَشَنْدی، پس از تکرار همین مطلب، به نقل از کتاب التّثقیف میگوید: امیر بدلیس شخصی به نام ضیاءالدین ابوالفوارس الرُّوشَکی بود و برادرش غَرْسُالدین، بر پالو حکومت میکرد و پس از مرگ او پسرش امیرحاج به جای او نشست و در ۷۵۳ از دیوان مصر نامه ای به او ارسال شد. [۸]
احمدبن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج۷، ص۳۸۰، مصر ۱۳۳۳.
به گفته قلقشندی [۹]
احمدبن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج۷، ص۳۸۰، مصر ۱۳۳۳.
مؤلّفِ کتاب التّثقیف، امیر بدلیس را نیز در شمار امرای کُرد نام برده است.
در کتاب اِجابه السائل الی معرفه الرسائل نیز همین اطلاعات مندرج است (نسخه خطی این کتاب در مجموعه نسخه های خطی عربی کتابخانه ملی پاریس، ش ۴۴۳۷، گ ۴۷). در کتابی به نام المقصد الرافع المنشأ الحاوی الی صناعه الانشاء (این کتاب در نیمه قرن نهم استنساخ شده و یگانه نسخه آن در کتابخانه ملی پاریس، جزو نسخ خطیِ عربی به شماره ۴۴۳۹، موجود است، گ ۲۶۲) به اختصار درباره بدلیس گفته شده است که شخصی به نام محمّد از رؤسای کُرد بر این منطقه حکومت میکرد. این محمّد همان شمس الدین است که با شاهرخ تیموری و قرایوسف ترکمان معاصر بود و اسکندر، پسر قرایوسف ترکمان، او را به قتل رساند. در تمام کتابهای تاریخ که درباره امیر تیمور و سلسله او به رشته تحریر درآمده است، بویژه در کتاب حافظ ابرو، در حوادث ۷۹۵، مفصلاً از تابعیت حاجی شرف، امیر بدلیس، از تیمور بحث شده است. ۵.۸ - در قرن نهمهمچنین در رویدادهای ۸۱۲، پسر امیر مذکور، شمس الدین که حکومت بدلیس را داشت، با قرایوسف ترکمان متحد شد و در ۸۱۵ نیز در رکاب قرایوسف ترکمان بود و در ۸۲۴، همین امیر در نخستین نبرد شاهرخ، به شرق نزدیک (ماوراءالنهر) اعلام فرمانبرداری کرد. بعدها بدلیس وابسته به قراقوینلوها و سپس تابع آق قوینلوها شد. پس از آنکه آق قوینلوها این حاکم نشین را برانداختند، مدتی بعد، بار دیگر پا گرفت و سپس از صفویان اطاعت کرد؛ پس از آن، تابع سلطان سلیم اول شد. ۵.۹ - در قرن دهمدر زمان سلطان سلیمان قانونی (حک: ۹۲۶ـ۹۷۴) حکومت آن برای مدتی برچیده و دوباره برقرار شد. در زمان حاکمیت امرای ترک، مردم بدلیس مانند بیشتر مردم ماوراءالنهر و خراسان، حنفی مذهب بودند؛ اما پس از حاکمیت ایوبیان و مهاجرت کُردها بدین مناطق و بالاخره پس از تأسیس امارت کُرد، بتدریج مذهب شافعی را، که مردم عراق عرب و عراق عجم و سوریه پیرو آن بودند، پذیرفتند. بدلیس در زمان امرای کُرد به نام شرف خانیان، کانون علم و عرفان شد و عده ای از علما از آنجا برخاستند، از جمله : عبدالرحیم بدلیسی، شارِح مطالع، محمد برقلعی که در علم نحو کتابهایی نوشته اند. ادریس بدلیسی (متوفی ۹۲۶) مورّخ، و شکریِ شاعر. و بدینسان، بدلیس سومین یا دومین مرکز فرهنگی آناطولی شرقی شده بود. شرف الدین بدلیسی در شرفنامه، [۱۰]
شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه: تاریخ مفصل کردستان، ج۱، ص۴۵۵، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ ش.
سیاهه ای از اسامی مدارس موجود در بدلیس را در زمان خویش به دست داده است.
امرای بدلیس نیز در این محیط علم و عرفان، شخصیتهای عالم و روشنفکری بار میآمدند. شرفنامه میزان وقوف شرف الدین بدلیسی [۱۱]
شرفنامه: تاریخ مفصل کردستان، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ ش.
را بر تاریخ نشان میدهد.
نوه وی، عبدال خان مروی، عالم، فاضل، هنرمند و حامی علم و معرفت و شخصیتی سرشناس بود. وی کتابخانه ای بی نظیر با آثار گرانبها فراهم ساخته بود و به دستور او بسیاری از آثار را ترجمه کرده بودند. در این دوره، تصوف نیز در بدلیس گسترش فراوانی یافته بود. تا ۱۳۰۳ ش/ ۱۹۲۴، که حکومت ترکیه طریقتها را منحل اعلام کرد، گاه مشایخی (از بدلیس) بودند که سر به عصیان بر میداشتند و حوادثی جزیی پدید میآوردند. ۶ - تکمله۶.۱ - بدلیس در سال ۳۳۲در ۳۳۲ بدلیس از شهرهای کوچک و آباد و پر نعمت ارمینیه (= ارمنستان) شمرده میشد و فاصله آن تا خِلاط (= اخلاط) یک روز راه و تا مَیّافارقَین سه روز راه بود. [۱۲]
ابراهیم بن محمد اصطخری، کتاب مسالک الممالک، ج۱، ص۱۸۸، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
[۱۳]
ابراهیم بن محمد اصطخری، کتاب مسالک الممالک، ج۱، ص۱۹۴، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
۶.۲ - بدلیس در سال ۳۷۲در ۳۷۲ محصولات بدلیس، زیلو و قالی و شلواربند و چوب بسیار بوده است. [۱۴]
حدود العالم من المشرق الی المغرب، چاپ منوچهر ستوده، ج۱، ص۱۶۰، تهران ۱۳۴۰ ش.
به نوشته مقدسی، [۱۵]
محمدبن احمد مقدسی، کتاب احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، ج۱، ص۳۷۷، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
بدلیس در دره ای عمیق که دو نهر در آن جریان داشت و در شهر به هم میپیوستند، واقع بود و دژی از سنگِ گاو مانند در آن قرار داشت.
۶.۳ - بدلیس در سال ۵۷۹در ۵۷۶، به روایتی بدلیس در تصرف اتابک قزل ارسلان بوده است. [۱۶]
شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه: تاریخ مفصل کردستان، ج۱، ص۴۸۰، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ ش.
۶.۴ - بدلیس در سال ۵۷۸در ۵۷۸، دولتشاه، فرمانروای بدلیس و ارزن، (بر ضد صلاح الدین ایوبی) به شاه ارمن (= ارمنستان) پیوست. ۶.۵ - بدلیس در اوایل قرن هفتمدر اوایل قرن هفتم، یاقوت درباره وجه اشتقاق بدلیس مینویسد: «مانند این وزن (بَدلیِس) را جز وَهْبِیل که نام بطنی (=تیره ای) از (قبیله) نَخَع است، چیزی سراغ ندارم، اما در (نزد) عجم، تفلیس و تبریز هست» و اضافه میکند که بدلیس «شهر کوچکی است از نواحی ارمینیه و نزدیک خِلاط قرار دارد و دارای باغهای بسیار است. سیب آنجا به خوبی و فراوانی و ارزانی ضرب المثل است و به شهرهای بسیاری برده میشود». [۱۸]
یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۵۲۶، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
به نوشته نَسَوی پس از حمله مغول سلطان جلال الدین خوارزمشاه، سپاه خود را به قصبات و توابع اخلاط مانند، بَرگِری. . . و بدلیس. . . فرستاد. [۱۹]
محمدبن احمد نَسَوی، سیره السلطان جلال الدین، ج۱، ص۲۱۲ـ۲۱۳، پاریس ۱۸۹۱.
در این رویدادها سلطان جلال الدین با ملک اشرف، حاکم بدلیس، طرح دوستی ریخت و دختر او را به ازدواج خود درآورد، و در بدلیس به عیش و طرب پرداخت. ملک اشرف هرچه او را پند داد و از خطر آمدن مغولان آگاه کرد، مفید واقع نشد تا شبی که سلطان مست خفته بود، سپاه مغول به سرداری ایماس بهادر به در حصار بدلیس رسیدند. [۲۰]
شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه: تاریخ مفصل کردستان، ج۱، ص۴۸۴ـ۴۸۵، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ ش.
به نوشته ابن خلدون، مغولان (به دنبال سلطان جلال الدین) سراسر آمِد وارزن الرّوم و میّافارقین را ویران و تاراج کردند و بدلیس را نیز آتش زدند. [۲۱]
ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۵، ص۱۶۶ـ۱۶۷، المُسمّی دیوان المبتدا و الخبر، چاپ خلیل شحاده و سهیل زکار، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۶.۶ - بدلیس در اوایل قرن هشتمدر قرن هشتم، به نوشته دمشقی، [۲۲]
محمدبن ابی طالب دمشقی، نخبه الدهر فی عجائب البرّ و البحر، ج۱، ص۳۲۳، ترجمه حمید طبیبیان، تهران ۱۳۵۷ ش.
خِلاط پایتخت ارمینیه چهارم بود و بدلیس از شهرهای آنجا به شمار میآمد.
دمشقی به گونه ای بلور، به نام مَها، اشاره میکند و میگوید: نکوترین کانهای آن کانهای سرندیب و بدلیس است. [۲۳]
محمدبن ابی طالب دمشقی، نخبه الدهر فی عجائب البرّ و البحر، ج۱، ص۱۰۸، ترجمه حمید طبیبیان، تهران ۱۳۵۷ ش.
در اواخر قرن هشتم، امیرتیمور به همراه امیرزاده شاهرخ، از راه سیواس به صحرای موش رفت و امیرزاده میرانشاه، فرزند دیگرش، از بدلیس روانه آنجا شد. و امیر بدلیس حاجی شرف برای اظهار بندگی و اخلاص با اسبی به رسم پیشکش با وی بود. [۲۴]
نظام الدین شامی، ظفرنامه، ج۱، ص۱۵۲، چاپ پناهی سمنانی، تهران ۱۳۶۳ ش.
به نوشته شرف الدین علی یزدی، اسب حاکم بدلیس در مسابقه اسب دوانی که در صحرای موش در حضور تیمور برگزار شده بود برنده شد. تیمور به او لطف و عنایت کرد و مملکتش را به وی ارزانی داشت و فرمان داد که به او خلعت طلادوز و کمر و شمشیر زرین دهند. و صوفی نامی را به او سپرد که وی را در قلعه بدلیس زندانی کند. [۲۵]
شرف الدین علی یزدی، ظفرنامه، ج۱، ص۴۸۶ـ۴۸۷، چاپ محمد عباسی، تهران ۱۳۳۶ ش.
پس از مرگ تیمور، قرایوسف ترکمان از مصر به دیار بکر و از آنجا به شمس الدین، حاکم بدلیس، پناه برد و دختر خود را به همسری شمس الدین درآورد. [۲۶]
شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه: تاریخ مفصل کردستان، ج۱، ص۴۹۰ـ۴۹۱، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ ش.
قرایوسف وقتی بر تمام آذربایجان تسلط یافت، با فرمانی ولایت بدلیس را به شمس الدین ارزانی داشت. [۲۷]
شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه: تاریخ مفصل کردستان، ج۱، ص۴۹۲، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ ش.
۶.۷ - بدلیس در اوایل قرن نهمبدلیسی در جای دیگر [۲۸]
شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه: تاریخ مفصل کردستان، ج۱، ص۱۲۸، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ ش.
می نویسد: در ۸۲۴ ملک محمدبن ملک عزالدین، و والی ولایت بدلیس امیر شمس الدین، برای اطاعت و بندگی به نزد میرزا شاهرخ گورکانی آمدند و مشمول عواطف شاهانه واقع شدند و فرمان حکومت آنان دوبار تجدید (یا امضا) شد.
اوزون حسن بیک آق قوینلو، سلیمان بیگ بیژن اوغلی، یکی از امرای خود را با سپاه فراوانی مأمور فتح ولایت بدلیس کرد. امیر ابراهیم بن امیر حاجی محمد، حاکم وقت بدلیس، دروازه های قلعهها را بست و دژها را استوار ساخت و در قلعه بدلیس تحصن اختیار کرد. سلیمان بیگ قلعه بدلیس را به مدت سه سال محاصره کرد. طول مدت محاصره و بروز وبا و طاعون، بسیاری از قلعه نشینان را کشت. سرانجام امیر ابراهیم بیگ تسلیم شد و از قلعه بیرون آمد و روانه تبریز شد تا به خدمت اوزون حسن رود. سلیمان بیگ قلعهها و ولایت بدلیس را تصرف کرد. [۲۹]
شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه: تاریخ مفصل کردستان، ج۱، ص۵۰۵ـ۵۰۷، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ ش.
هنگامی که شاه اسماعیل به برقراری سلسله صفوی همت گماشت، چون از امیر شرف، حاکم بدلیس، خاطر خوشی نداشت، او و امرا و حکام کردستان را به غُل و زنجیر کشید و زندانی کرد. [۳۰]
شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه: تاریخ مفصل کردستان، ج۱، ص۱۶۸، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ ش.
و خان محمد اُستاجلو را به تسخیر ولایت بدلیس فرستاد. ۶.۸ - بدلیس در قرن دهمدر ۹۱۳، قلعه و ولایت بدلیس تسلیم وی شد، و او کُرد بیک شَرْقلوی اُستاجلو را به نگهداری قلعه بدلیس مأمور کرد. [۳۱]
شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه: تاریخ مفصل کردستان، ج۱، ص۵۲۶ـ۵۲۷، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ ش.
۶.۸.۱ - در سال ۹۳۸در ۹۳۸، اولمه تِکِلو، سردار یاغی صفوی، سلطان سلیمان عثمانی را برضد شاه ایران، طهماسب اول تحریک کرد؛ سلطان عثمانی، نیل پاشا را با پنجاه هزار سوار به همراه اولمه به جنگ شرف خان کُرد حاکم بدلیس فرستاد که آن ولایت را تصرف کند. [۳۲]
حسن روملو، احسن التواریخ، ج۱۲، ص۳۱۴، چاپ عبدالحسین نوائی، ج۱۲، تهران ۱۳۵۷ ش.
[۳۳]
اسکندرمنشی، ج۱، ج۱، ص۲۱۷، ص۶۶، احمدبن حسین منشی قمی، خلاصه التواریخ، چاپ احسان اشراقی، تهران ۱۳۵۹ـ۱۳۶۳ ش.
شاه ایران با سپاهی برای مقابله با عثمانیها حرکت کرد. باشنیدن خبر آمدن سپاه ایران به بدلیس، عثمانیها متواری شدند. [۳۴]
حسن روملو، احسن التواریخ، ج۱۲، ص۳۱۴ـ۳۱۵، چاپ عبدالحسین نوائی، ج۱۲، تهران ۱۳۵۷ ش.
[۳۵]
احمدبن حسین منشی قمی، خلاصه التواریخ، ج۱، ص۲۱۷، چاپ احسان اشراقی، تهران ۱۳۵۹ـ۱۳۶۳ ش.
۶.۸.۲ - در سال ۹۳۹در ۹۳۹ اولمه تِکِلو در موضع (نِهْی) با شرف خان حاکم، بدلیس و دیگر امرای کردستان به جنگ پرداخت، که به قتل شرف خان و دستیابی اولمه بر بدلیس انجامید. [۳۶]
حسن روملو، احسن التواریخ، ج۱۲، ص۳۲۲ـ۳۲۳، چاپ عبدالحسین نوائی، ج۱۲، تهران ۱۳۵۷ ش.
بدلیسی مینویسد: در روزگار وزارت رستم پاشا، وزیر اعظم (عثمانی)، شخصی به نام درویش محمود بود که از طایفه روژکی و شاگرد مولانا ادریس در گفتن شعر و سبک نگارش، و مدتی منشی شرف بیگ حاکم بدلیس بود. او پس از کشته شدن شرف بیگ به روم (عثمانی) رفت و آموزگار دختر سلطان سلیمان همسر رستم پاشا شد و برای بار دوم منصب وزارت و وکالتِ (زمان) شرف بیگ، حاکم مقتول بدلیس، به او واگذار شد. [۳۷]
شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه: تاریخ مفصل کردستان، ج۱، ص۱۷۷، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ ش.
احتمالاً بعدها سلطان سلیمان ولایت بدلیس را از جانشین شرف بیگ، شمس الدین خان، گرفت و او از ترس سلطان عثمانی به ایران گریخت. [۳۸]
شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه: تاریخ مفصل کردستان، ج۱، ص۴۷۰، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ ش.
۶.۸.۳ - در سال ۹۵۹در ۹۵۹، شاه طهماسب اول شاهوردی سلطان زیاد اوغلی و ادهم بیگ روملو را پس از تصرف پاسین (پانسین) روانه بدلیس کرد. آنان پس از تاخت و تاز فراوان در ناحیه موش روانه بدلیس شدند. مصطفی بیگ، حاکم بدلیس، بادوتن از سرداران خود و سیصد سوار از قلعه بدلیس برای جنگ بیرون آمدند. سپاه شاه طهماسب گروه انبوهی از آنان را کشت و باقیمانده به قلعه بدلیس گریختند. [۳۹]
حسن روملو، احسن التواریخ، ج۱۲، ص۴۶۴، چاپ عبدالحسین نوائی، ج۱۲، تهران ۱۳۵۷ ش.
[۴۰]
احمدبن حسین منشی قمی، خلاصه التواریخ، ج۱، ص۳۵۵ـ۳۵۶، چاپ احسان اشراقی، تهران ۱۳۵۹ـ۱۳۶۳ ش.
۶.۸.۴ - در سال ۹۶۱در ۹۶۱، شاه طهماسب پیش از رسیدن سپاه عثمانی به آن مرز و بوم (ارمنستان و آذربایجان) سپاه خود را در چهار گروه و هر گروه را به فرماندهی یکی از امرای خود به اطراف فرستاد. آنان نواحی وان و بدلیس و ماسیس را تا صحرای موش به آتش کشیدند و غارت کردند. [۴۱]
اسکندر منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، ج۱، ص۷۶، تهران ۱۳۵۰ ش.
به نوشته هامرـ پورگشتال [۴۲]
یوزف فون هامر ـ پورگشتال، تاریخ امپراطوری عثمانی، ج۲، ص۱۰۶۸ـ ۱۰۶۹، ترجمه میرزا زکی علی آبادی، چاپ جمشید کیان فر، تهران ۱۳۶۷ـ۱۳۶۹ ش.
سلطان سلیمان عثمانی (۹۲۶ـ۹۷۴)، بدلیس را فتح کرد.
در زمان سلطان محمد خدابنده و پیروزی او بر سپاه ترکمان و تکلو، برخی سران آنان به عثمانی گریختند. سپس اسماعیل سلطان از روم به نزد طایفه قزلباش رفت و گلابی خان به نزد شرف خان کُرد، حاکم بدلیس، بازگشت. [۴۳]
اسکندر منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، ج۱، ص۳۴۰، تهران ۱۳۵۰ ش.
در سی و یکمین سال سلطنت شاه عباس اول، ذیل حوادثی که به کشته شدن محمد پاشا، مشهور به تکلو پاشا، انجامید، آمده است که ضیاءالدین خان فرزند شرف خان، حاکم بدلیس، از همکاری با محمدپاشا مذکور خودداری کرد و بی اجازه او به این شهر بازگشت. [۴۴]
اسکندر منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، ج۳، ص۹۲۲ـ۹۲۳، تهران ۱۳۵۰ ش.
احتمالاً بازگشت و عدم همکاری او به تحریک دربار صفوی بوده است. ۷ - فهرست منابع(۱) ابن عبری، تاریخ مختصرالدول، بیروت ۱۸۹۰. (۲) ابن منقذ، کتاب الاعتبار، پرینستون ۱۹۳۰. (۳) شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه: تاریخ مفصل کردستان، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ ش. (۴) احمدبن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، مصر ۱۹۰۱. (۵) احمدبن یحیی عُمَری، التعریف بالمصطلح الشریف، مصر ۱۳۱۲. (۶) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵. (۷) احمدبن علی قلقشندی، صبح الاعشی، مصر ۱۳۳۳. (۸) ناصر خسرو، سفرنامه، برلین ۱۳۴۱. (۹) محمدبن احمد نَسَوی، سیره السلطان جلال الدین، پاریس ۱۸۹۱. (۱۰) محمدبن عمر واقدی، کتاب الفتوح، مصر ۱۳۰۲. (۱۱) ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، المُسمّی دیوان المبتدا و الخبر، چاپ خلیل شحاده و سهیل زکار، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸. (۱۲) اسکندر منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، تهران ۱۳۵۰ ش. (۱۳) ابراهیم بن محمد اصطخری، کتاب مسالک الممالک، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷. (۱۴) حدود العالم من المشرق الی المغرب، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۰ ش. (۱۵) محمدبن ابی طالب دمشقی، نخبه الدهر فی عجائب البرّ و البحر، ترجمه حمید طبیبیان، تهران ۱۳۵۷ ش. (۱۶) حسن روملو، احسن التواریخ، چاپ عبدالحسین نوائی، ج۱۲، تهران ۱۳۵۷ ش. (۱۷) شرف الدین علی یزدی، ظفرنامه، چاپ محمد عباسی، تهران ۱۳۳۶ ش. (۱۸) محمدبن احمد مقدسی، کتاب احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷. (۱۹) احمدبن حسین منشی قمی، خلاصه التواریخ، چاپ احسان اشراقی، تهران ۱۳۵۹ـ۱۳۶۳ ش. (۲۱) یاقوت حموی، معجم البلدان، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵. (۲۱) نظام الدین شامی، ظفرنامه، چاپ پناهی سمنانی، تهران ۱۳۶۳ ش. (۲۲) یوزف فون هامر ـ پورگشتال، تاریخ امپراطوری عثمانی، ترجمه میرزا زکی علی آبادی، چاپ جمشید کیان فر، تهران ۱۳۶۷ـ۱۳۶۹ ش؛ ۸ - پانویس
۹ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بِدلیس »، شماره۷۸۳. ردههای این صفحه : ترکیه | جغرافیای اسلامی
|