استبراء
طلب
برائت از
عیب و
نقص و
پاکی جستن از
آلودگی و
نجاست با
تلاش و
کوشش ویژه را استبراء گویند. از این عنوان در بابهای
طهارت،
تجارت و
اطعمه و اشربه بحث شده
استبراء عبارت است از برائت جستن از عیب و نقص، و پاکی جستن از آلودگی و نجاست با تلاش و کوشش ویژه. چگونگی آن بر حسب آنچه استبراء از آن صورت میگیرد مانند
ادرار،
منی،
بارداری، خون
حیض و
حیوان نجاستخوار، متفاوت است.
موارد استبراء عبارت است از:
به قول مشهور،
استبراء از ادرار برای
مرد مستحب است. ظاهر کلمات فقها اختصاص
حکم یاد شده به مرد است؛ هر چند برخی به
تعمیم حکم نسبت به مرد و
زن تصریح کردهاند.
در چگونگی استبراء از ادرار، اقوالی بیان شده است. به قول مشهور، کیفیّت آن این است که مرد پس از
ادرار، سه بار از کنار
مخرج غایط تا بیخ
آلت و از بیخ آلت تا
ختنهگاه، محکم با
انگشت بکشد، سپس سه بار سر آلت را فشار دهد.
پاک بودن رطوبت بیرون آمده از مخرج آلت پس از استبراء در صورت
مشکوک بودن آن و باطل نشدن
وضو به آن، از آثار این استبراء است.
رطوبت خارج شده از
مخرج بول زن حتی در صورت عدم استبراء نیز
محکوم به طهارت است.
در استبراء،
مباشرت شرط نیست.
همسر یا
کنیز انسان نیز میتواند این عمل را برای او انجام دهد.
رو به
قبله بودن در حال استبراء،
حرام نیست؛
هر چند از برخی جایز نبودن آن نقل شده است.
مستحب است استبراء با
دست چپ انجام گیرد.
در
وجوب یا استحباب
استبراء از منی اختلاف است. قول مشهور،
استحباب آن است.
به قول مشهور، استبراء از منی به مرد
اختصاص دارد.
در چگونگی استبراء از منی اقوالی مطرح شده است. ادرار پیش از
غسل به منظور خروج باقی مانده منی از
مجرا، ادرار و استبراء از آن، و ادرار و در صورت عدم امکان آن، استبراء به نحو استبراء از بول از آن جمله است. مشهور میان متأخّران، قول نخست است.
چنانچه پس از غسل،
رطوبتی از
انسان خارج شود و نداند
منی است یا غیر آن، در صورتی که پیش از غسل، ادرار و استبراء از ادرار کرده باشد، نیاز به وضو و
اعادۀ غسل ندارد،
ولی اگر این عمل (ادرار و استبراء) را انجام نداده باشد، بر وجوب اعادۀ غسل ادّعای
اجماع شده است.
در صورت
ادرار بدون استبراء بنا بر قول نخست در کیفیّت استبراء -که مشهور بین متأخّران است- اعادۀ غسل لازم نیست هر چند باید وضو گرفته شود.
در وجوب غسل در فرض عکس آن یعنی استبراء بدون ادرار، اختلاف است.
از شرایط
مطلقه مدخولبها و حائل این است که در حال
حیض نباشد.
پس «اگر در حال حیض با او
نزدیکی کند،
طلاق او در طهری که بعد از آن حیض است
صحیح نیست، بلکه باید آن را در
طهر دیگر بعد از حیض دیگر واقع سازد. پس آنچه که شرط است این است که زن بعد از نزدیکی با حیضی استبراء شده باشد، نه آنکه طلاق در طهری غیر طهری که در آن با او نزدیکی شده واقع شود.»
همچنین به قول مشهور،
استبراء از حیض واجب است. مورد آن زمانی است که
خون پیش از ده روز در ظاهر قطع شود، ولی زن احتمال باقی ماندن آن را در داخل
فرج بدهد.
بهعبارتدیگر بر «زن
مبتدئه و
مضطربه و زنی که عادتش ده روز است اگر قبل از ده روز خون ظاهراً قطع شود و احتمال دهند که خون در باطن باقی مانده است واجب است استبراء نمایند.»
همچنین «زنی که عادتش کمتر از ده روز است اگر قبل از پایان عادتش خون ظاهراً قطع شود باید استبراء کند، پس اگر پنبه
پاک بود، غسل کرده
نماز میخواند وگرنه باید تا پایان عادتش
صبر کند، پس اگر خون تا پایان عادتش باقی بود و در آخر عادت بهکلی قطع شد، باید غسل کرده نماز بخواند. و همچنین است اگر در پایان عادت، خون ظاهراً قطع شود و پس از استبراء خود را پاک ببیند.»
در این که وجوب یاد شده،
نفسی،
شرطی،
مقدّمی و یا
ارشادی است، اختلاف است.
کیفیّت استبراء از حیض -بنا بر آنچه به مشهور نسبت داده شده- آن است که
پنبه یا چیزی مانند آن را درون فرج قرار دهد و پس از اندکی صبر، بیرون آورد.
پس از انجام عمل استبراء، در صورتی که پنبه به خون یا
لکّۀ زرد رنگ آلوده نشده باشد، زن، پاک است و غسل میکند. در غیر این صورت، باید صبر کند تا پاک شود.
واجب است
فروشنده پیش از فروختن
کنیز -در صورتی که با وی
آمیزش کرده باشد- و
خریدار پس از
خریدن، او را استبراء کند.
و در طلاق «زن
مسترابه شرط است که از زمان
دخول، سه ماه گذشته باشد پس اگر قبل از آن او را طلاق دهد، طلاق واقع نمیشود.»
و «مسترابه زنی است که در
سنّ کسی است که
حیض میبیند ولی بهخاطر
خلقت یا عارضهای حیض نمیبیند.»
پس با رعایت شرط مذکور، طلاق مسترابه مثل طلاق زن یائسه و صغیره و حامله «در طهری که با آنها در آن نزدیکی کرده جایز است.»
و «در صبر کردن سه ماه در زن مسترابه، شرط نیست که کنارهگیری او بهخاطر طلاق دادن او باشد، پس اگر اتفاقاً به سببی تا گذشتن سه ماه با او نزدیکی نکرده باشد، سپس تصمیم بگیرد که طلاقش بدهد، در همان حال طلاق صحیح است.»
و «اگر زن را طلاق دهد سپس قبل از
انقضای عده بمیرد، پس اگر
طلاق رجعی باشد، عده طلاق
باطل میشود و باید از وقت فوت او
عده وفات بگیرد مگر در
مسترابه به حمل، پس در او محل
تامل است؛ و
احوط (وجوبی) برای او دورترین مدتها است از عده وفات و وظیفه مسترابه، پس اگر شوهر مثلاً یک ماه بعد از طلاق بمیرد، باید عده وفات نگه دارد و عده مسترابه را تمام کند تا آنکه
شک برطرف شود و تکلیفش ظاهر شود. و اگر بعد از هفت ماه بمیرد به دورترین آنها از روشن شدن حال و عدّه وفات، عدّه میگیرد. و اگر زن
حامله باشد به دورترین مدتها از عده وفات و از وضع حمل - مانند غیر مطلقه - عدّه میگیرد. و اگر طلاق بائن باشد به اتمام عدّه طلاق اکتفا میکند و به سبب وفات، عدهای بر او نیست.»
به قول مشهور، در حکم یاد شده، تفاوتی میان
بیع و سایر
اسباب تملیک و
تملّک مانند
هبه یا
اسیر کردن نیست.
مواردی که شخص
عادل یا به قول مشهور، فرد مورد
اطمینان از
استبراء کنیز خبر دهد، یا کنیز،
صغیر (کوچکتر از نه سال) یا
یائسه یا
حائض باشد و یا به قول مشهور، مالک توان آمیزش با او را نداشته باشد، از حکم یاد شده
استثنا شده است.
چگونگی
استبراء از بارداری، ترک آمیزش با کنیز به مدّت یک حیض است؛ البته اگر وی جزء زنهایی است که حیض میشوند. در غیر این صورت، باید آمیزش با وی به مدّت چهل و پنج
روز ترک شود.
گوشت و
شیر حیوان حلالگوشتی که به خوردن
مدفوع انسان عادت کرده است،
حرام و
مدفوع و ادرارش
نجس است، امّا به استبراء،
حلال و پاک میشود، این حکم شامل گوشت و
تخم پرندگان حلالگوشت نیز میشود، حتی به قول مشهور
ماهی نجاستخوار نیز همین حکم را دارد.
چگونگی این استبراء، جلوگیری حیوان از خوردن مدفوع و خوراندن
علوفۀ پاک به آن در مدّت استبراء است.
در مدّت زمان استبراء، اختلاف است. قول مشهور، چهل روز برای
شتر، بیست روز برای
گاو، ده روز برای
گوسفند، پنج روز برای
مرغابی، سه روز برای
مرغ و یک شبانهروز برای
ماهی است، برخی نیز تنها یک روز را بدون
شب آن کافی دانستهاند.