حبیب بن مسلمه فهری
حبیب بن مسلمه بن مالک الاکبر قرشی فهری، مکنی به ابو عبدالرحمن از نوادگان
وائلة بن عمرو بن شیبان، در صحابی بودن وی اختلاف است، از یاران
معاویه به شمار آمده و از سرشناسان زمان خود بود.
نام کامل وی، حبیب بن مسلمة بن مالک الاکبر بن وَهْب بن ثَعْلَبه است.
مادر وی
دختر نافِش بن وهب بن ثعلبه (ناقِش) بن وَهْب بن ثعلبه بود. پدرش مسلمه فهری بود که حبیب از وی
روایت نقل کرده است.
اهل
شام برای او
فضایل بسیاری برشمرده و وی را
مستجاب الدعوة خواندهاند. به خاطر کثرت فتوحاتش در شام و
روم وی را مورد تمجید قرار داده و لقب
حبیب الروم و حبیبالدُرُوب
بر وی نهادهاند. نسب حبیب به
بنی مُحارب بن فِهْر، از
طوایف قریش، میرسد
، از اینرو به فِهری و قُرَشی منسوب است.
گاه نیز از او با نسبت حجازی
و مکی
یاد کردهاند.
کنیه او را ابو عبدالرحمان، ابومَسْلَمَه یا ابوسَلَمَه
و ابوسعید
ذکر کردهاند.
از
تاریخ ولادت او اطلاعی نیست. به
روایت واقدی، وی هنگام وفات
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، دو ساله بود
از اینرو، صحابی بودن وی محل
اختلاف است.
برخی حبیب را از اصحاب پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دانستهاند که احادیثی از ایشان
حفظ و
روایت کرده است و نیز معتقدند وی در برخی
غزوات شرکت داشته است، اما
مکحول در این قضیه
تردید کرده و اظهار داشته است که از فقهای زمان در این باره سؤال کرده است و آنان اظهار بیاطلاعی نمودهاند.
واقدی نیز
صحابه بودن حبیب را نپذیرفته، چرا که حبیب در زمان وفات
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دوازده سال بیشتر نداشت و در هیچ جنگی هم شرکت نکرده بود.
تنها شامیان ادعا کردهاند که وی همراه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
جنگ کرده است.
نقل شده است که روزی حبیب ظاهراً برای شرکت در جنگی نزد رسول خدا رفت. پدرش خود را به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رساند و با این بیان که «این
پسر،
دست و پای من است» عدم تمایل خود را از رفتن فرزندش ابراز نمود. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز او را باز گرداند.
چون در همان
سال،
پدر حبیب از
دنیا رفت، حبیب به قصد شرکت در جنگ (احتمالا
غزوه تبوک) به
مدینه نزد پیامبر رفت.
زبیر بن بکّار نیز، برخلاف گفته واقدی، بر آن است که حبیب از پیامبر
حدیث شنیده و روایت کرده است.
ظاهرا صحابی بودن وی، عقیدهای است که خاندان حبیب و
مورخان اهل شام،
ترویج کردهاند و مورخان اهل مدینه و
فقها آن را نپذیرفتهاند.
از آن جا که حبیب از یاران با وفای
معاویه بود، جعلی بودن روایات دال بر صحابه بودن حبیب دور از
ذهن نیست.
همسر حبیب
ام عبدالله کلبی دختر یزید بود که پس از مرگ او به همسری
ضحاک بن قیس فهری در آمد.
از دیگر همسران وی
نائله را نام بردهاند. او پیش از این همسر معاویه بود، پس از آن که معاویه او را
طلاق داد با حبیب
ازدواج کرد.
از دیگر همسران و فرزندان وی مطلبی یافت نشد.
منابع از اقدامات و فعالیتهای حبیب در دوره
ابوبکر یاد نکردهاند، اما از خدمات وی در دوره عمر و عثمان و نیز معاویه سخنان زیادی گفته شده است.
او در زمان
عمر، در
فتح شام تأثیرگذار بود.
وی که در
سال ۱۳ یکی از افسران تحت امر
خالد بن ولید بود، به
غوطه (در اطراف
دمشق)
حمله و روستاهایی را
تصرف کرد
و زنان و مردانشان را نزد خالد فرستاد.
در
واقعه مَرْج الصُّفَّر (
محرّم سال ۱۴) نیز یکی از
فرماندهان سپاه بود.
گفته شده است که حبیب پس از فتح
حمص در سال ۱۵
، مدتی از جانب
خلیفه دوم،
والی آنجا بود و سپس
عزل شد.
در سال ۱۵، حبیب فرمانده مقدمه
سپاه یزید بن ابی سفیان، از فرماندهان فتوح شام، در
نبرد با رومیان و فتح
قَیساریه بود.
در همین سال در نبرد
یرموک،
ابوعبیدة بن جراح پس از پیروزی بر
سپاه روم، حبیب را به فرماندهی گروهی از سواران، در
تعقیب دشمن روانه کرد.
طبق گزارشی دیگر از همین
جنگ، حبیب بن مسلمه یکی از ۳۶ تا ۴۰ گردان سواره (
کُرْدُوسه) تحت
امر خالد بن ولید را فرماندهی میکرد.
در سال ۱۵، ابو عبیدة بن جراح برای بار دوم
انطاکیه را
فتح کرد و
حکومت آنجا را به حبیب بن مسلمه سپرد. حبیب به شهر
جرجومه حمله کرد و
جراجمه را به
تسلیم واداشت.
حبیب از طرف ابوعبیده
مأمور شد به
بُطنان برود. وی دژی را در آنجا فتح کرد و بدین سبب آنجا به بُطنان حبیب
مشهور شد. پس از آن به
قاصرین لشکر کشید.
پس از مرگ ابوعبیده، عیاض بن غَنْم حبیب را برای فتح
سُمَیساط و
قَرْقیسیا روانه کرد و این دو شهر با
مصالحه فتح گردید.
پس از فتح
حلب (
سال ۱۶)، ابوعبیده، حبیب بن مسلمه را به همراه
عِیاض بن غَنْم به سوی
انطاکیه «که مردم آن
پیمان صلح را شکسته بودند،» فرستاد. آن دو انطاکیه را بار دیگر فتح کردند؛ بنابر قولی دیگر،
عمرو بن عاص آنجا را فتح کرد.
حبیب فرمانده سپاه مسلمین شد و در فتح جزیره (در شام) نقش مهمی ایفا کرد. وی در آن جا فرمانده جنگجویان غیر عرب بود.
عمر پس از آن وی را
حاکم جزیره کرد. حبیب
ارمنستان و
آذربایجان را نیز فتح کرده و به قلمرو حکومت خود افزود.
در روزگار عمر، حبیب
دژ زِبَطْرَه (متعلق به رومیان) و
دژ حَدَث را گشود.
گفته شده است که عمر پس از
عزل عیاض بن غنم، مدتی حبیب را والی
جزیره کرد.
به روایتی، در
سال ۲۲ حبیب
آذربایجان را با
جنگ فتح کرد.
عمر در همان سال،
زیاد بن حنظله را به جانشینی حبیب به
منطقه جزیره فرستاد و حبیب برای یاری
سُراقَة بن عمرو، که سرگرمِ فتح باب الابواب بود، حرکت کرد.
سراقه پس از فتح بابالابواب، حبیب را به
تفلیس فرستاد، اما او موفق به فتح آنجا نشد.
وقتی عثمان به
خلافت رسید، به
معاویه، فرمانروای
شام و جزیره، دستور داد تا حبیب را به
ارمینیه روانه کند. به قولی «که
بلاذری آن را ترجیح داده است» عثمان خود مستقیما به حبیب چنین فرمانی داد. حبیب، با شش یا هشت هزار تن از اهالی شام و جزیره، به سوی ارمینیه رفت و در اطراف
قالیقَلا اردو زد. اهل شهر بر
لشکر وی حمله بردند. حبیب آنان را به درون شهر راند و به
شرط پرداخت
جزیه یا جلای وطن، به آنان
امان داد.
چند
ماه بعد، به وی
خبر رسید که بطریقِ
اَرمیناقُس گروه عظیمی را برضد
مسلمانان گردآورده و از مردم آلّان و
ابخاز و
سمندر کمک گرفته است. حبیب از عثمان کمک خواست. به دستور
خلیفه،
معاویه دو هزار تن را برای یاری حبیب به قالیقلا فرستاد. از
کوفه نیز شش هزار تن به یاری او شتافتند.
به سبب تأخیر نیروهای کمکی، و شاید به
انگیزه جاهطلبی، حبیب در کرانه
فرات (به قولی در قالیقلا و به روایتی
ضعیف، در نزدیکی
دَبیل) با
سپاه روم (که شمار آنان را از هفتاد هزار تا بیش از هشتاد هزار تن نوشتهاند) وارد جنگ شد. در شبیخونی، فرمانده سپاه روم (به روایت
واقدی:
مَوریان) کشته شد و مسلمانان پیروز شدند و
غنایم بسیار گرفتند.
هنگامی که سپاهیان
کوفه رسیدند، میان اهل
عراق و اهل
شام بر سر
تقسیم غنایم
اختلاف افتاد.
پس از آن، حبیب با
حاکم خِلاط و حاکم
مُکْس (از نواحی
بُسْفُرَّجان)
مصالحه کرد و با فرستادن لشکریانی،
اَرْجیش و
باجُنَیس را گرفت و سپاهیان او دبیل و تمام روستاهای اطراف آن را
تصرف کردند.
حبیب با بطریقهای
سِراج طَیر،
بَغْرَوَند و بسفرّجان، در قبال مبلغی
خراجِ سالیانه،
صلح کرد و
نَشَوی (
نخجوان) را نیز به
صلح و
سیسَجان را به
جنگ گشود.
همچنین در زمان
خلافت عثمان،
معاویه، حبیب بن مسلمه را به همراه
صفوان بن مُعَطَّل سُلَمی، به سوی
شِمشاط (از نواحی
ارمینیه) فرستاد که آنجا را با مصالحه
فتح کردند.
حبیب در ادامه فتوح خود در ارمینیه، شهرهای بسیار دیگری را
تصرف کرد و بر آنها
خراج بست.
حبیب سپس
جُرزان (گرجستان شرقی) و
تفلیس را به صلح گشود و برای اهالی آنها اماننامه نوشت و به عبادتگاههای آنان تعرضی نکرد.
از حبیب باعنوان
فاتح ارمنستان یاد شده است.
عثمان، نخست تصمیم داشت
ولایت همه
ارمینیه را به حبیب بسپرد، ولی سپس وی را به دلیل توانایی و شایستگیاش، برای
جهاد به نقاط مرزی
شام و جزیره فرستاد. حبیب به شام بازگشت و در
حمص،
اقامت گزید و به سرزمین روم حملاتی کرد. بعدا معاویه او را به
دمشق منتقل نمود.
معاویه بارها حبیب را به
جنگ با رومیان فرستاد و وی حملاتی موفقیتآمیز داشت.
هنگامی که عثمان بن عفان در مدینه در
محاصره مخالفان بود، از حاکمان ولایات کمک خواست.
معاویه نیز حبیب بن مسلمه را به یاری وی فرستاد
، اما در میانه راه، خبر
قتل عثمان به حبیب رسید و او به شام بازگشت.
در سال ۳۱ هجری در ایام خلافت عثمان و زمامداری معاویه در شام مردم ارمنیه از
اسلام برگشتند. معاویه، ابن مسلمه را که در این زمان
حاکم جزران بود، برای سرکوبی و فتح دوباره این منطقه فرستاد. حبیب با مردم تفلیس و کوهستان مکاتبه کرده و چون به نتیجه نرسید با آنها وارد
جنگ شده و ایشان را مطیع کرد. پیمانی نیز میان طرفین بسته شد.
حبیب بن مسلمه در جنگ بلنجر نیز به دستور عثمان به فرماندهی سپاه شام در آمد و به کمک مسلمانان شتافت.
او کسی بود که از
ابوذر غفاری نزد معاویه بدگویی کرده و ابراز داشت که ابوذر شام را به
فساد خواهد کشاند و اهالی آن جا را علیه وی و خلافت عثمان به
آشوب خواهد واداشت. از این روی معاویه با عثمان مکاتبه نمود. عثمان نیز دستور داد در سختترین شرایط ابوذر را به
مدینه بفرستد.
حبیب در اواخر خلافت عثمان از عاملان او در قنسرین بود.
در جریان محاصره عثمان هنگامی که او از معاویه کمک خواست، معاویه حبیب بن مسلمه را در راس سپاهی به سوی عثمان فرستاد. هنگامیکه وی همراه سپاه به وادیالقری رسید، از کشته شدن عثمان خبردار شده و به شام بازگشت.
پس از مرگ عثمان او همچنان در خدمت معاویه باقی ماند و در جبهه مخالف
علی (علیهالسّلام) ایفای نقش نمود. مؤلف
الغارات وی را از کارگزاران و مشاوران معاویه معرفی کرده است که معاویه هرگاه میخواست کار بزرگی انجام دهد، او را هم
دعوت میکرد تا در مجلس
مشاوره شرکت کند.
حبیب در
جنگ صفین در جبهه شام و در مقابل علی (علیهالسّلام) برای بقا و پیروزی
حکومت معاویه تلاشهای زیادی نمود. معاویه پیش از جنگ افرادی را نزد امام علی (علیهالسّلام) فرستاد تا به زعم خود از
امام بخواهد قاتلان عثمان را به او واگذارد. یکی از این افراد حبیب بن مسلمه بود. آنها هنگامیکه نزد حضرت علی (علیهالسّلام) رسیدند، حبیب شروع به صحبت کرد و آن چه را معاویه به او گفته بود، بازگو کرده و از علی (علیهالسّلام) خواست تا کشندگان عثمان را تحویل آنها بدهد یا از خلافت کنار رود. امام با
خشم با وی برخورد کرده و آنها را از نزد خود راند. حبیب با شروع
جنگ صفین به عنوان فرمانده پهلوی چپ سپاه شام نقش مهمی در این جنگ ایفا کرد.
وقتی سپاه شام در آستانهی شکست قرآنها را بر سر نیزهها زده و خواستار
حکمیت شدند، امام به سپاهیان خود
هشدار داد که از شامیان
فریب نخورند. امام نام چند تن از آنان را ذکر کرد به عنوان کسانی که اهل
دین و
قرآن نبوده و نمیدانند در قرآن چیست و آن را از روی
خدعه و
نفاق بالا بردهاند، که از جمله آنها حبیب بن مسلمه بود.
پس از انعقاد
پیمان حکمیت، حبیب یکی از گواهان این پیمان از طرف شامیان بود.
معاویه در
سال ۴۱، حبیب بن مسلمه را به سوی امپراتور روم فرستاد که با وی
مصالحه کرد.
سال و محل فوت حبیب بن مسلمه در منابع تاریخی به
اختلاف ذکر شده است. بیشتر منابع نوشتهاند که او در سال ۴۲، هنگامی که
والی ارمنستان بود و کمتر از پنجاه سال داشت، درگذشت.
سن او را هنگام
وفات، ۳۵، ۴۱ و ۴۵ نیز ذکر کردهاند.
بر اساس گزارشی از
طبری ، حبیب بن مسلمه در سال ۵۱ زنده بوده است.
در برخی
روایات، محل
مرگ حبیب،
شام (در پارهای روایات:
دمشق) ذکر شده است.
حبیب بن مسلمه در روشهای جنگیدن
مهارت داشت.
او را تنومند و بلندقامت وصف کردهاند
و به روایت
ابنعساکر به مال دنیا بیاعتنا بود.
آنگاه که در
حج به دیدار
عمر بن خطّاب رفت، عمر دستور داد تا
خزانه را بر وی بگشایند، اما او فقط
سلاح برداشت.
اهل
شام (اموی مسلکها) حبیب بن مسلمه را ستوده و
حسّان بن ثابت و
شُرَیح بن حارث کندی قاضی در
مدح او
شعر گفتهاند
به خاطر سرسپردگی حبیب به حزب مخالف
علی (علیهالسّلام) و همراهی او با دشمنان ایشان،
امام حسن (علیهالسّلام) در بیانی راه و روش او را نافرمانی از
خداوند متعال خوانده و
دلیل متابعت او از معاویه را برای اهداف نابودشونده و اندک
دنیا دانسته و فرمود: «اگر کارهای دنیایی تو را بر پا داشت، تو را از
دین فرو نشاند. اگر چنان بود که چون کار بدی انجام میدادی کار پسندیدهیی هم انجام میدادی و سخن پسندیده میگفتی از آن جمله بودی که
خداوند تبارک و تعالی فرموده است، کرداری پسندیده و کرداری ناپسند را در هم آمیختند شاید که خدا توبهشان را بپذیرد،
ولی تو چنانی که خداوند متعال فرموده است: «چنین نیست که آنها میپندارند، بلکه اعمالشان چون زنگاری بر دلهایشان نشسته است».
بهگفته
ابنعساکر جمعی از فرزندان حبیب بن مسلمه در
حَوران، از توابع
دمشق، میزیستند.
(۱) حنظلی رازی، عبدارحمن ابن ابیحاتم، الجرح و التعدیل، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۱ـ۱۳۷۳/ ۱۹۵۲ـ۱۹۵۳، چاپ افست بیروت.
(۲) ابناثیر، علي بن أبي الكرم، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، چاپ محمد ابراهیم بنا و محمد احمد عاشور، قاهره ۱۹۷۰ـ۱۹۷۳.
(۳) ابناعثم کوفی، الفتوح، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۴) ابنحجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییزالصحابة، چاپ علیمحمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۵) ابنحجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیبالتهذیب، چاپ صدقی جمیل عطار، بیروت ۱۴۱۵/ ۱۹۹۵.
(۶) ابنسعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبرى (بیروت).
(۷) ابنعبدالبرّ، یوسف بن عبد الله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، چاپ علیمحمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۸) ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، چاپ علیشیری، بیروت ۱۴۱۵ـ۱۴۲۱/ ۱۹۹۵ـ ۲۰۰۱.
(۹) ابنقتیبه، محمد بن عبدالله، المعارف، چاپ ثروت عکاشه، قاهره ۱۹۶۰.
(۱۰) ابنکلبی، هشام بن محمد، جمهرةالنسب، چاپ ناجی حسن، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۶.
(۱۱) ابونعیم اصفهانی، أحمد بن عبد الله، معرفةالصحابة، چاپ محمدحسن محمدحسن اسماعیل و مسعد عبدالحمید سعدنی، بیروت ۱۴۱۲/۲۰۰۲.
(۱۲) بخاری، محمدبن اسماعیل، التاریخالکبیر، (بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۶).
(۱۳) بلاذری، احمدبن یحیی، انساب الاشراف، چاپ محمود فردوسالعظم، دمشق ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰.
(۱۴) بلاذری، احمدبن یحیی، فتوحالبلدان، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۶۶، چاپ افست فرانکفورت ۱۴۱۳/۱۹۹۲.
(۱۵) شیت خطاب، محمود، قادةالفتح الاسلامی فی ارمینیة، بیروت ۱۴۱۹/۱۹۹۸.
(۱۶) ابن خیاط، خلیفة، تاریخ خلیفة بن خیاط، چاپ مصطفی نجیب فوّاز و حکمت کشلی فوّاز، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
(۱۷) ابن خیاط، خلیفة، الطبقات، روایة موسیبن زکریا تستری، چاپ اکرم ضیاء عمری، بغداد (۱۹۶۷).
(۱۸) دینوری، احمدبن داوود، الاخبار الطِّوال، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره ۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۳۶۸ش.
(۱۹) طبری، محمد بن جریر، تاریخ (بیروت).
(۲۰) مسعودی، على بن الحسين، مروج (بیروت).
(۲۱) ابن مزاحم، نصر، وقعة صفّین، چاپ عبدالسلام محمدهارون، قاهره ۱۳۸۲، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
(۲۲) یعقوبی، احمد بن ابى يعقوب، تاریخ یعقوبی.