جمع (ادبی)جمع زمانی است که دو یا چند چیز را در صفتی یا حالتی با هم مشترک بدانند. ۱ - تعریف جمع۱.۱ - اولجمع زمانی است که دو یا چند چیز را در صفتی یا حالتی با هم مشترک بدانند. سعدی گفته است: روی خوش و آواز خوش دارند هر یک لذتی ••• بنگر که لذت چون بود محبوب خوش آواز را چشمان ترک و ابروان جان را به ناوک میزنند ••• یا رب که داده است این کمان آن ترک تیرانداز را [۱]
بدیع (بر بنیاد آثار سعدی)، پیشگر، احد؛ اردبیل، نیک آموز، ۱۳۸۱، ص۸۲.
۱.۲ - دومهمچنین صنعت جمع آن است که دو یا چند چیز به صورت ادعایی و بر اساس تشبیه ناپیدا، مشمول یک حکم قرار گیرند؛ مانند این سخنان سعدی: «خلاف راه صواب است و نقض رأی أولواالالباب ذوالفقار علی در نیام و زبان سعدی در کام"، " آتش نشاندن و اخگر گذاشتن و افعی کشتن و بچه نگه داشتن کار خردمندان نیست.» منوچهری خطاب به شمع گفته است: هر دو گریانیم و هر دو زرد و هر دو در گداز ••• هر دو سوزانیم و هر دو فرد و هر دو ممتحن [۲]
هنر بدیع، طباطبایی، محمد؛ قم، دارالعلم، ۱۳۸۶، اول، ص۱۴۸.
۱.۳ - سومدر جایی دیگر گفتهاند که: جمع "آن است که چند چیز را در یک ویژگی جمع کنند" در اصل این تعریف درست نیست؛ زیرا جمع چند چیز در یک ویژگی الزاما زیبا نیست؛ مانند این جمله: "لاله و نرگس و بنفشه از گیاهان زینتی هستند" یا: من و چند سیاح صحرانورد ••• برفتیم قاصد به دیدار مرد ••••• هر کجا چشمهای بود شیرین ••• مردم و مرغ و مور گرد آیند [۳]
بدیع از دیدگاه زیباییشناختی، وحیدیان کامیار، تقی؛ رضا انزابینژاد، تهران، دوستان، ۱۳۷۹، اول، ص۸۰.
(سعدی)۱.۴ - چهارمبرخی از ادیبان معتقدند که در صنعت جمع، رابطهی میان چند چیز باید ادعایی باشد نه واقعی؛ ولی ادعایی بودن رابطه نیز الزاما زیبا نیست؛ مانند جمله: "لاله و نرگس و بنفشه داروی بیماری سرطان هستند". ۱.۵ - پنجمصنعت جمع، مانند دیگر ترفندها علاوه بر غرابت داشتن و شگفتانگیز و برجسته بودن، باید جنبهی عاطفی و هنری باشد نه خبری. ـــ مثلا جمله: "لاله و نرگس و بنفشه چشم را نوازش میدهند." در این جمله، نوازش دادن برای لاله و نرگس و بنفشه عادی و روزمره نیست و از طرفی تجسمبخش عواطف است. به این دلیل غرابت دارد و زیباست. ـــ مثالهای دیگر: آدمیزاده اگر در طرب آید چه عجب ••• سرو در باغ به رقص آمده و بید و چنار (سعدی) آسمان بر تو عاشق است چو من ••• لاجرم همچو منش نیست قرار ماه گاهی چو روی ماه من است ••• گه چو من گوژپشت و زار و نزار (قمری گرگانی) جمع در بیت اول میان "آسمان" و "من" در عاشقی بر یار و در قرار نداشتن است که بدیع و هنری است. همچنین در بیت بعد از یک طرف صنعت جمع، میان "ماه" و "روی یار" در گردی و سپیدی (در اینجا منظور از ماه به معنای قرص کامل آن میباشد) است. و از طرف دیگر صنعت جمع در "ماه" و "من" در گوژپشتی و نزاری (در اینجا هم منظور از ماه، هلالی آن میباشد) است. [۴]
بدیع از دیدگاه زیباییشناختی، وحیدیان کامیار، تقی؛ رضا انزابینژاد، تهران، دوستان، ۱۳۷۹، اول، ص۸۱.
۲ - علت غرابت و دور بودن جمعمعمولا غرابت و دور بودن جمع، ناشی از تشبیه و دیگر تصویرهای خیال است؛ ولی همهی جمعها چنین نیست: آن نه خال است و زنخدان و سر زلف پریشان ••• که دل اهل نظر برد که سری است خدایی ••••• نشاید یافت اندر هیچ برزن ••• وفا از اسب و از شمشیر و از زن بیت اخیر سروده نظامی است و کلامی است غریب و عاطفی و جمع در آن زیباست و نشاندهنده حالت عاطفی شاعر که به مناسبتی آن را سروده است و چون این کلام خبری نیست مسأله درست یا نادرست بودن در آن مطرح نیست. ۳ - عوامل زیبایی جمعزیباییهای جمع یکی غرابت آن است؛ یعنی رابطهی بدیع و چشمگیر و هنری ایجاد کردن میان چند پدیده است. دیگر اینکه، ناشی از همان عامل اول است یعنی وحدت بخشیدن به کثرتهاست. [۵]
بدیع از دیدگاه زیباییشناختی، وحیدیان کامیار، تقی؛ رضا انزابینژاد، تهران، دوستان، ۱۳۷۹، اول، ص۸۱.
مانند:مردمان جمله بخفتند و شب از نیمه گذشت ••• و آن که در خواب نشد چشم من و پروین است (سعدی) سعدی در این بیت، چشم خود و ستارهی پروین را در بیخوابی مشترک دانسته است. ۴ - جامعدر صنعت جمع، صفت یا حالت مشترکی وجود دارد که آن را اصطلاحا "جامع" میگویند که به عبارتی همان "وجه شبه" در تشبیه است. ۵ - انواع جامعجامع خود بر دو نوع است: أ. جامع ظاهر: جامعی که ذکر میشود. ب. جامع مضمر: جامعی که ذکر نمیشود. در بیت زیر از قمری گرگانی، در مصراع اول، جامع مضمر و در مصراع دوم، جامع ظاهر دیده میشود: ماه گاهی چو روی یار من است ••• گه چو من گوژپشت و زار و نزار [۶]
بلاغت (معانی، بیان، بدیع)، محمدی، محمدحسین؛ تهران، ۱۳۸۷، اول، ص۱۵۶ و ۱۵۷.
۶ - نکتهگاهی اوقات به دلیل شباهتی که در صنعت جمع با صنعت سیاقة الاعداد است ممکن است با یکدیگر اشتباه شوند. اما تفاوتی که این دو با یکدیگر دارند این است که در صنعت جمع، زیر ساخت جمله، تشبیهی است، حال آن که در سیاقة الاعداد، برای چند چیز یک فعل آورده میشود و هیچگونه تشبیهی در کار نیست. مثال: ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند ••• تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری (سعدی) در این بیت بدون آن که تشبیهی به کار رفته باشد چند چیز به یک فعل مربوط شده است که در این بیت صنعت، سیاقة الاعداد است نه جمع. [۷]
بلاغت (معانی، بیان، بدیع)، محمدی، محمدحسین؛ تهران، ۱۳۸۷، اول، ص۱۵۷.
۷ - پانویس
۸ - منبعپژوهشکده باقرالعلوم. |