تصوف مغربتصوف در مغرب در ادوار مختلف جایگاه ویژهای هم از حیث مذهبی و هم از حیث اجتماعی و سیاسی داشته است. فهرست مندرجات۱.۱ - گستره جغرافیایی مغرب ۱.۲ - فرهنگهای قبل از اسلام ۱.۳ - نژاد جمعیتی ۲ - خاستگاه تصوف ۲.۱ - اقوال ۲.۲ - قول قوی ۳ - القاب صوفیان ۴ - ویژگیهای متصوفه ۴.۱ - زهد ۴.۲ - گرایش آشکار به ذکر ۴.۳ - سیر و سیاحت ۵ - زاویهها و رباطها ۵.۱ - رباطها ۵.۲ - زوایا ۶ - تعالیم ۷ - نگارش آثار صوفیانه ۸ - خصوصیات تصوف مغرب ۸.۱ - علوم غریبه ۸.۲ - کرامت ۸.۳ - پیوند با تصوف اندلس ۸.۴ - ارتباط تصوف و تفقه ۹ - تصوف شهری و قبیلهای ۱۰ - زنان عارف ۱۱ - سده اول و دوم ۱۱.۱ - زهاد ۱۱.۲ - آمیختگی با خوارج ۱۲ - سدههای سوم و چهارم ۱۲.۱ - گرایشهای موعودباورانه ۱۲.۲ - شرفاء ۱۲.۳ - نگارش تذکرهها ۱۳ - سدههای پنجم و ششم ۱۳.۱ - نخستین حلقه رسمی ۱۳.۲ - تشکیل دولت مرابطون و موحدون ۱۳.۳ - صوفیان صاحب مکتب ۱۴ - سده هفتم ۱۴.۱ - طریقهها ۱۴.۲ - شکوفایی شعر تصوف ۱۵ - سده هشتم ۱۵.۱ - مکاتب ۱۵.۲ - صوفیان ۱۶ - سده نهم ۱۶.۱ - جزولیه ۱۶.۲ - زیانیه ۱۷ - سده دهم ۱۷.۱ - نفوذ دولت عثمانی ۱۷.۲ - تحزب و تفرق ۱۷.۳ - صوفیان نامی ۱۸ - سدههای یازدهم و دوازدهم ۱۸.۱ - شکوفایی شاذلیه ۱۸.۲ - انشعابات طریقهها ۱۸.۲.۱ - وزانیه ۱۸.۲.۲ - ناصریه ۱۸.۲.۳ - جزولیه ۱۸.۲.۴ - شاذلیه ۱۸.۲.۵ - خلوتیه ۱۸.۳ - طریقههای ایجاد شده ۱۹ - سده سیزدهم ۱۹.۱ - طریقههای تشکیل شده ۱۹.۲ - طریقههای شاخص ۱۹.۳ - رویکرد واپسگرا ۲۰ - سده چهاردهم ۲۱ - فهرست منابع ۲۲ - پانویس ۲۳ - منبع ۱ - معرفی مغرب۱.۱ - گستره جغرافیایی مغربمورخان سدههای میانه، سرزمینهای شمال و شمال غربی افریقا را با عنوان عمومی مغرب میشناختند و آن را مشتمل بر ۳ ناحیۀ مغرب اقصی، مغرب اوسط و مغرب ادنی میدانستند. امروزه این ۳ منطقه شامل بخشهایی از کشورهای مغرب، الجزایر و تونس است. [۱]
زبیب، نجیب، ج۱، ص۸۷، دولة التشیع فی بلاد المغرب، بیروت، ۱۹۹۳م.
مغرب از ابتدا در مسیر تجارت طلا قرار داشت و همواره پل ارتباطی اندلس و ممالک غرب افریقا با شرق جهان اسلام بود. ۱.۲ - فرهنگهای قبل از اسلامپیش از آنکه سراسر این ناحیه در ۸۴ ق/ ۷۰۳م و بعد از نیم سده مقاومت، به تصرف کامل مسلمانان درآید، جریانهایی از فرهنگهای بربری، زردشتی، مسیحی، مانوی و میترایی در آن وجود داشت و اقوامی چون واندالها و رومیها بر آن حکومت میکردند. [۲]
لاکوست، ایو، ج۱، ص۲۰، جهانبینی ابن خلدون، ترجمۀ مهدی مظفری، تهران، ۱۳۵۴ش.
[۳]
بن عربی، صدیق، ج۱، ص۱۵، المغرب، دارالغرب الاسلامی، ۱۹۸۴م.
[۴]
بن عربی، صدیق، ج۱، ص۱۶، المغرب، دارالغرب الاسلامی، ۱۹۸۴م.
[۵]
جعیط، هشام، ج۱، ص۳۴، تأسیس الغرب الاسلامی، بیروت، ۲۰۰۴م.
[۶]
عبدالحمید، سعد زغلول، ج۱، ص۱۱۳، تاریخ المغرب العربی، اسکندریه، ۱۹۷۹م.
[۷]
عبدالحمید، سعد زغلول، ج۱، ص۱۱۷، تاریخ المغرب العربی، اسکندریه، ۱۹۷۹م.
۱.۳ - نژاد جمعیتیبیشترین جمعیت این منطقه را نیز بربرها و سیاهپوستانی تشکیل میدادند که دارای اعتقاداتی طبیعتگرا بودند و پس از ورود اسلام، به یکی از مذاهب اسلامی گرایش یافتند. [۸]
گرونباوم، گوستاوفون، ج۱، ص۳۷۲، وحدت و تنوع در تمدن اسلامی، ترجمۀ عباس آریانپور، تبریز، ۱۳۴۲ش.
[۹]
جعیط، هشام، ج۱، ص۱۶۶-۱۶۷، تأسیس الغرب الاسلامی، بیروت، ۲۰۰۴م.
۲ - خاستگاه تصوفدربارۀ خاستگاه تصوف مغرب نظریات مختلفی وجود دارد: ۲.۱ - اقوالبرخی آن را متأثر از رهبانیت مسیحی میدانند، زیرا در سدههای نخستین اسلامی هنوز دیرهای بسیاری در شمال افریقا فعالیت داشتند [۱۰]
غرمینی، عبدالسلام، ج۱، ص۲۷۹، المدارس الصوفیة المغربیة و الاندلسیة فی القرن السادس الهجری، مغرب، ۲۰۰۰م.
[۱۱]
وارمینگتن، ب ه ، ج۱، ص۱۶۰-۱۶۱، تاریخ ولایات شمال افریقیا الرومانیة، ترجمۀ عبدالحفیظ فضیل المیار، طرابلس، ۱۹۹۴م.
برخی نیز وجود نامهای متعدد فارسی را در میان صوفیۀ آنجا نشانهای از تأثیر افکار ایرانی میشمارند؛ گروهی هم تصوف مغرب را اصیل میدانند و آن را ادامۀ گرایشهای معنوی بربرهایی که پیش از اسلام در غارها منزوی بودند، میشمارند. به اعتقاد این گروه، زهدطلبی، موعودباوری و معجزهگرایی ۳ ویژگی مهم بومیان مغـرب بود که بعـدها زیربنای تصوف اسلامی در ایـن دیـار را تشکیل داد. [۱۲]
واکر، پل، ج۱، ص۳۱، پژوهشی در یکی از امپراتوریهای اسلامی، تاریخ فاطمیان و منابع آن، ترجمۀ فریدون بدرهای، تهران، ۱۳۸۳ش.
[۱۳]
غنیمی تفتازانی، ابوالوفا، ج۱، ص۱۶، ابن عطاء الله الاسکندری و تصوفه، قاهره، ۱۹۶۹م.
۲.۲ - قول قویبا اینهمه، چنین به نظر میرسد که تصوف در مغرب نیز مانند تصوف اولیۀ حجاز، عراق و ایران، نخست مبتنی بر آموزههای شفاهی اولیای مسلمان بوده، و سپس صورتی منسجم به خود گرفته است. نسبنامههایی که سلسلۀ آباء تصوف مغرب را به نوادگان پیامبر (ص) میرساند، همراه با تقدس مزار برخی اصحاب پیامبر (ص) در مغرب و آثار به جا مانده از ارتباط گستردۀ صوفیان مغربی با عارفان اولیۀ شرقی، همگی بیانگر آن است که سرچشمۀ اصلی تصوف مغرب تعالیم اسلامی بوده است، [۱۴]
حجی، محمد، ج۲، ص۴۸۱، جولات التاریخیة، بیروت، ۱۹۹۵م.
[۱۵]
غرمینی، عبدالسلام، ج۱، ص۲۴۷- ۲۴۸، المدارس الصوفیة المغربیة و الاندلسیة فی القرن السادس الهجری، مغرب، ۲۰۰۰م.
[۱۶]
غرمینی، عبدالسلام، ج۱، ص۲۵۰-۲۵۱، المدارس الصوفیة المغربیة و الاندلسیة فی القرن السادس الهجری، مغرب، ۲۰۰۰م.
ضمن اینکه تأثیر قطعی برخی از جریانهای غیر اسلامی در آن را نیز نمیتوان نادیده گرفت.۳ - القاب صوفیانصوفیۀ مغرب اغلب با عنوانهایی چون عابد، صالح، مجاب الدعوه و صوفی خطاب میشدند و بر اساس ساختار اجتماعی این ناحیه، در میان قبایل صحرانشین، و یا در شهرهایی چون سجلماسه، بجایه، سلا، سبته، کتامه، افریقیه، مراکش، تلمسان و فاس که جزو مراکز مهم تصوف به شمار میرفتند، ساکن بودند. [۱۷]
حجی، محمد، ج۲، ص۴۸۲، جولات التاریخیة، بیروت، ۱۹۹۵م.
[۱۸]
ابن زیات، یوسف، ج۱، ص۲۲۳، التشوف الی رجال التصوف، به کوشش آدلف فور، رباط، ۱۹۵۸م.
[۱۹]
ابن زیات، یوسف، ج۱، ص۲۴۶، التشوف الی رجال التصوف، به کوشش آدلف فور، رباط، ۱۹۵۸م.
[۲۰]
ابن زیات، یوسف، ج۱، ص۲۵۷، التشوف الی رجال التصوف، به کوشش آدلف فور، رباط، ۱۹۵۸م.
[۲۱]
لوتورنو، روژه، ج۱، ص۸۷۱، فاس قبل الحمایة، ترجمۀ محمد حجی، بیروت، ۱۹۸۶م.
[۲۲]
ابن عسکر، محمد، ج۱، ص۹۶، دوحة الناشر، به کوشش محمد حجی، رباط، ۱۹۷۷م.
[۲۳]
درجینی، احمد، ج۲، ص۴۲۱، طبقات المشایخ بالمغرب، به کوشش ابراهیم طلای، بیروت، ۱۹۷۴م.
۴ - ویژگیهای متصوفه۴.۱ - زهدمهمترین ویژگی تصوف این منطقه در ادوار اولیه همانا زهد شدید بود که شاید بتوان آن را واکنشی به آشفتگیهای ناشی از عدم تمرکز سیاسی به شمار آورد، زیرا تا ۱۷۲ق/۷۸۸م که دولت شیعیان ادریسی بر سر کار آمد، هیچ حکومت اسلامی واحدی در این ناحیه وجود نداشت. اغلب صوفیه، صفت زاهد را به همراه نام خویش داشتند و به پشمینهپوشی مشهور بودند. ایشان مدتهای مدید خلوت میگزیدند و در غارها به عبادت میپرداختند. [۲۴]
فتحی، محمد، ج۱، ص۲۱، السعادة الابدیة، دارالبیضاء، دارالطباعة الحدیثه.
[۲۵]
ابن زیات، یوسف، ج۱، ص۸۴، التشوف الی رجال التصوف، به کوشش آدلف فور، رباط، ۱۹۵۸م.
[۲۶]
ابن زیات، یوسف، ج۱، ص۲۲۱، التشوف الی رجال التصوف، به کوشش آدلف فور، رباط، ۱۹۵۸م.
[۲۷]
ابن زیات، یوسف، ج۱، ص۲۴۲، التشوف الی رجال التصوف، به کوشش آدلف فور، رباط، ۱۹۵۸م.
[۲۸]
باباتنبکتی، احمد، ج۲، ص۲۲۵، نیل الابتهاج، همراه الطبقات الکبرای محییالدین طعمی، بیروت، ۱۹۹۴م.
برخی نیز در مساجد معتکف میشدند و بیشتر اوقات خود را به نماز یا قرائت قرآن میگذراندند و اینگونه حالات بیشتر با تضرع بسیار همراه بود. [۲۹]
ابن مریم، محمد، ج۱، ص۵۶-۵۷، البستان فی ذکر الاولیاء والعلماء بتلمسان، الجزیره، ۱۳۲۶ق/۱۹۰۸م.
[۳۰]
ابن مریم، محمد، ج۱، ص۱۲۱، البستان فی ذکر الاولیاء والعلماء بتلمسان، الجزیره، ۱۳۲۶ق/۱۹۰۸م.
[۳۱]
قیروانی، ابوالعرب، ج۱، ص۵۴۸، طبقات علماء افریقیة و تونس، همراه الطبقات الکبرای محییالدین طعمی، بیروت، ۱۹۹۴م.
[۳۲]
ابن زیات، یوسف، ج۱، ص۱۸۱، التشوف الی رجال التصوف، به کوشش آدلف فور، رباط، ۱۹۵۸م.
گروهی دیگر از صوفیه نیز فقر پیشه میکردند و دسترنج خویش را صدقه میدادند، تا آنجا که برخی از آنها مبنای تصوف را صدقه میدانستند و دیگر امور را بر مبنای آن تعریف میکردند. [۳۳]
ابن زیات، یوسف، ج۱، ص۱۲۷، التشوف الی رجال التصوف، به کوشش آدلف فور، رباط، ۱۹۵۸م.
[۳۴]
غرمینی، عبدالسلام، ج۱، ص۳۶۰، المدارس الصوفیة المغربیة و الاندلسیة فی القرن السادس الهجری، مغرب، ۲۰۰۰م.
از دیگر مصادیق زهد نیز خودداری از ازدواج بود. البته این ویژگی مربوط به ادوار نخستین تصوف در مغرب است و در دورههای پس از آن دیده نمیشود، زیرا با گذشت چندین سده و ظهور طریقتها، گرایش به زهد به تدریج کاهش یافت، تا آنجا که برخی فرقههای صوفیه به پوشیدن لباسهای فاخر و حتی تعدد زوجات روی آوردند. [۳۵]
ابن زیات، یوسف، ج۱، ص۸۶، التشوف الی رجال التصوف، به کوشش آدلف فور، رباط، ۱۹۵۸م.
[۳۶]
فتحی، محمد، ج۱، ص۱۵۰، السعادة الابدیة، دارالبیضاء، دارالطباعة الحدیثه.
[۳۷]
سعدالله، ابوالقاسم، ج۱، ص۵۱۳، تاریخ الجزائر الثقافی، الجزائر، ۱۹۸۵م.
۴.۲ - گرایش آشکار به ذکرویژگی دیگر تصوف در مغرب گرایش آشکار آن به مقولۀ ذکر، به ویژه تأکید بر تکرار نام پیامبر (ص) و صلوات بر اوست. البته نامهای خداوند نیز مورد توجه بودهاند و به ویژه از ادوار میانی به این سو، کتابهای متنوعی در شرح اسماء حُسنای الاهی، و چگونگی ذکر آنها نوشته شده است. [۳۸]
صنهاجی، محمد، ج۱، ص۱۶، تاریخ فاطمیان (اخبار ملوک بنی عبید و سیرتهم)، ترجمۀ حجتالله جودکی، تهران، ۱۳۷۸ش.
[۳۹]
ابن فرحون، ابراهیم، ج۲، ص۲۸۷، الدیباج المذهب، به کوشش علیعمر، ریاض، مکتبة الثقافة الدینیه.
[۴۰]
ابن قنفذ، احمد، ج۱، ص۵۴، انس الفقیر و عز الحقیر، به کوشش محمد فاسی و آدلف فور، رباط، ۱۹۶۵م.
۴.۳ - سیر و سیاحتتوجه به سیر و سیاحت نیز از دیگر ویژگیهای تصوف در این منطقه است، زیرا در این ناحیه کمتر زاهدی را میتوان نام برد که در محل تولد خویش باقیمانده باشد و اغلب ایشان به دلایل مختلفی از جمله بهرهمندی از محضر مشایخ دیگر، پیوسته بهطور جمعی یا فردی سفر میکردند. مقصد بسیاری از آنها نیز مناطق شرقی و به ویژه مکه بود، چندان که برخی هر ساله به سفر حج میرفتند. بدیهـی است که ایـن سفرها نقش مهمی در داد و ستد فرهنگی صوفیه در مغرب با دیگر عارفان جهان اسلام داشته است. [۴۱]
ابن مریم، محمد، ج۱، ص۲۲۷، البستان فی ذکر الاولیاء والعلماء بتلمسان، الجزیره، ۱۳۲۶ق/۱۹۰۸م.
[۴۲]
ابن زیات، یوسف، ج۱، ص۱۸۷، التشوف الی رجال التصوف، به کوشش آدلف فور، رباط، ۱۹۵۸م.
[۴۳]
ابن زیات، یوسف، ج۱، ص۲۸۱، التشوف الی رجال التصوف، به کوشش آدلف فور، رباط، ۱۹۵۸م.
۵ - زاویهها و رباطهاگفتنی است که گرایش صوفیه به سیاحت، با سنت خلوتنشینی ایشان تعارضی نداشت، زیرا زاویهها یا رباطهایی که در سراسر مغرب پراکنده بودند، افزون بر آنکه جایگاه مطلوبی برای ذکر، مراقبه و حتی سماع به شمار میآمدند، محل مناسبی برای اسکان مسافران نیز بودند و آمد و شد میان شهرها را آسان میکردند. ۵.۱ - رباطهااین رباطها بیشتر در خارج از شهرها قرار داشتند و برای کارهای نظامی ساخته شده بودند، اما با گذشت زمان کارکرد آنها تغییر یافت و به شکل خانقاه درآمد. از اینرو، برخی خاستگاه تصوف علمی مغرب را همین مراکز میدانند. [۴۴]
سعدالله، ابوالقاسم، ج۱، ص۲۷۱، تاریخ الجزائر الثقافی، الجزائر، ۱۹۸۵م.
[۴۵]
غرمینی، عبدالسلام، ج۱، ص۲۴۹، المدارس الصوفیة المغربیة و الاندلسیة فی القرن السادس الهجری، مغرب، ۲۰۰۰م.
[۴۶]
غرمینی، عبدالسلام، ج۱، ص۴۴۷، المدارس الصوفیة المغربیة و الاندلسیة فی القرن السادس الهجری، مغرب، ۲۰۰۰م.
۵.۲ - زوایابا اینهمه، زوایا اهمیت بیشتری داشتند و معمولاً مرکز تعلیم قرآن، معالجۀ بیماران، اطعام فقرا، جلسات وعظ و تذکیر، عبادات، استراحت طلاب، و حتی محل دفن شیوخ بودند و به تدریج به زیارتگاه تبدیل میشدند. [۴۷]
غرمینی، عبدالسلام، ج۱، ص۲۵۲، المدارس الصوفیة المغربیة و الاندلسیة فی القرن السادس الهجری، مغرب، ۲۰۰۰م.
[۴۸]
غرمینی، عبدالسلام، ج۱، ص۲۸۸، المدارس الصوفیة المغربیة و الاندلسیة فی القرن السادس الهجری، مغرب، ۲۰۰۰م.
[۴۹]
ابن زیات، یوسف، ج۱، ص۳۱۳، التشوف الی رجال التصوف، به کوشش آدلف فور، رباط، ۱۹۵۸م.
[۵۰]
فتحی، محمد، ج۱، ص۴۶، السعادة الابدیة، دارالبیضاء، دارالطباعة الحدیثه.
درآمد زوایا معمولاً از راه موقوفات و نذورات تأمین میشد و برخی از آنهـا به صنـف یا گـروه خاصـی ــ همچون مهاجران اندلسـی ــ وابسته بودند. [۵۱]
سعدالله، ابوالقاسم، ج۱، ص۲۶۸، تاریخ الجزائر الثقافی، الجزائر، ۱۹۸۵م.
[۵۲]
مغراوی، محمد، ج۱، ص۱۶۸، مدینة القصر الکبیر، الذاکرة و الحاضرة، سلا، ۲۰۰۰م.
[۵۳]
سلاوی، احمد، ج۱، ص۱۴۴، الاستقصاء، به کوشش جعفر ناصری و محمد ناصری، دارالبیضاء، ۱۹۵۴م.
گاه در جریان سیر تحول برخی از زوایا، مکتب تصوف خاصی در آنها شکل میگرفت و پس از آنکه با گذشت زمان پیروان آن مکتب افزایش مییافتند، و زوایای دیگری از این زاویه منشعب میشدند. این زاویهها به شکلی منسجم و هماهنگ در نواحی مختلف فعالیت میکردند و مجموعۀ آنها که تابع زاویهای مرکزی بودند، یک طریقه را به وجود میآوردند. شمار این زوایا در برخی از نواحی مغرب به مراتب بیش از مساجد بود و از اینرو، سهم عمدهای در نظام تعلیم و تربیت، و نیز گسترش اسلام داشتند. [۵۴]
ضریف، محمد، ج۱، ص۹۶، مؤسسة الزوایا بالمغرب، رباط، ۱۹۹۲م.
[۵۵]
سعدالله، ابوالقاسم، ج۱، ص۲۶۶، تاریخ الجزائر الثقافی، الجزائر، ۱۹۸۵م.
[۵۶]
زیاده، نقولا، ج۱، ص۱۹۸، افریقیات، لندن، ۱۹۹۱م.
[۵۷]
معریش، محمدعربی، ج۱، ص۱۵۸-۱۵۹، المغرب الاقصی، بیروت، ۱۹۸۹م.
به نظر میرسد که رشد زوایا و ظهور طریقهها، نسبت مستقیمی با گسترش تصوف جمعی و به دنبال آن، میل به سماع داشته است، زیرا با گذشت سدههای میانه و در طی سدههای متأخر مکاتب و طریقهها فزونی یافتند و اشارات بیشتری به مجالس سماع و عبارات شطحآلود مشایخ در کتابهای تذکره خودنمایی نمود. چنین تحولی به تدریج از ویژگی زهدگرا و قبضآلود تصوف مغرب تا حدودی کاست و آن را به سوی بسط و سماع سوق داد. [۵۸]
غرمینی، عبدالسلام، ج۱، ص۳۴۶-۳۴۷، المدارس الصوفیة المغربیة و الاندلسیة فی القرن السادس الهجری، مغرب، ۲۰۰۰م.
[۵۹]
ابن زیات، یوسف، ج۱، ص۴۴۱، التشوف الی رجال التصوف، به کوشش آدلف فور، رباط، ۱۹۵۸م.
۶ - تعالیمدر ادوار نخستین اسلامی، بهجز تدریس قرآن، آثاری از صوفیۀ شرقی همچون الرعایة لحقوق الله، نوشتۀ حارث محاسبی و الرسالة القشیریة تألیف ابوالقاسم قشیری نیز در زوایا تدریس میشد که به نوبۀ خود از تأثیر مستقیم تصوف شرقی حکایت داشت. [۶۰]
غرمینی، عبدالسلام، ج۱، ص۳۱۵، المدارس الصوفیة المغربیة و الاندلسیة فی القرن السادس الهجری، مغرب، ۲۰۰۰م.
[۶۱]
ابن زیات، یوسف، ج۱، ص۳۱۹، التشوف الی رجال التصوف، به کوشش آدلف فور، رباط، ۱۹۵۸م.
افزون بر آن، با ظهور ابوحامد محمد غزالی (د ۵۰۵ق)، برخی از صوفیۀ مغرب همچون ابوبکر بن العربی المعافری نزد وی رفتند و پس از فرا گرفتن کتاب احیاء العلوم، آن را با خود به مغرب آوردند. این کتاب تأثیر مهمی در مجامع تصوف مغرب داشت، چندان که برخی آنرا مهمترین مدخل ورود تعالیم تصوف شرقی به مغرب و اندلس دانستهاند. احیاء العلوم در میان طریقهها شأن والایی داشت و همواره بخش ثابتی از تعالیم صوفیه به شمار میرفت. این اثر به سبب محتوای زهدآمیز و شریعتمحور خود، در تقریب میان تصوف و فقه نیز بسیار مهم بود. [۶۲]
ضریف، محمد، ج۱، ص۲۳، مؤسسة الزوایا بالمغرب، رباط، ۱۹۹۲م.
[۶۳]
غرمینی، عبدالسلام، ج۱، ص۴۰۶-۴۰۷، المدارس الصوفیة المغربیة و الاندلسیة فی القرن السادس الهجری، مغرب، ۲۰۰۰م.
[۶۴]
غرمینی، عبدالسلام، ج۱، ص۴۱۵، المدارس الصوفیة المغربیة و الاندلسیة فی القرن السادس الهجری، مغرب، ۲۰۰۰م.
[۶۵]
غنیمی تفتازانی، ابوالوفا، ج۱، ص۵۷-۵۸، ابن عطاء الله الاسکندری و تصوفه، قاهره، ۱۹۶۹م.
[۶۶]
ابن خلدون، شفاءالسائل، ج۱، ص۲۱، بیروت، ۱۹۵۹م.
۷ - نگارش آثار صوفیانهدر مقایسۀ تصوف در دو منطقۀ اندلس و مغرب باید گفت که تصوف مغرب بسیار دیرتر از تصوف اندلس به مرحلۀ نظری رسید، زیرا تغییر زبان جامعۀ مغرب از بربری به عربی شتاب چندانی نداشت و بسیاری از صوفیۀ معروف امی بودند و یا عربی نمیدانستند، و به همین سبب، تقریباً تا سدۀ ۶ق آثار چندان مهمی در تصوف مغرب تألیف نشد. [۶۷]
غرمینی، عبدالسلام، ج۱، ص۴۴۵-۴۴۶، المدارس الصوفیة المغربیة و الاندلسیة فی القرن السادس الهجری، مغرب، ۲۰۰۰م.
[۶۸]
ابن زیات، یوسف، ج۱، ص۳۲۱، التشوف الی رجال التصوف، به کوشش آدلف فور، رباط، ۱۹۵۸م.
اما در همین دوره با آمدن فرهیختگانی همچون ابومدین، از اندلس گونهای ادبیات عرفانی جدید به نام «حِکَم» شکل گرفت که مبتنی بر جملات قصار مشایخ و یا خلاصۀ سیر و سلوک شخصی ایشان بود. از جملۀ این آثار میتوان به حکم ابومدین، حکم ابن عطاء الله اسکندری و شروح آنها اشاره نمود. [۶۹]
باباتنبکتی، احمد، ج۲، ص۲۲۰، نیل الابتهاج، همراه الطبقات الکبرای محییالدین طعمی، بیروت، ۱۹۹۴م.
[۷۰]
ابن عطاءالله اسکندری، لطائف المنن فی مناقب ابیالعباس المرسی و شیخه ابیالحسن، ج۱، ص۷۳، همراه لطائف المنن والاخلاق، به کوشش عبدالحمید احمد حنفی، قاهره، ۱۹۷۴م.
[۷۱]
غرمینی، عبدالسلام، ج۱، ص۳۴۸، المدارس الصوفیة المغربیة و الاندلسیة فی القرن السادس الهجری، مغرب، ۲۰۰۰م.
۸ - خصوصیات تصوف مغرب۸.۱ - علوم غریبهبرخی از ویژگیهای تصوف و مغرب نیز ریشه در سنتهای اقوام بربر داشت که از جملۀ آنها میتوان به رواج علوم غریبه و کرامتگرایی در میان آنان اشاره نمود. بسیاری از صوفیۀ این ناحیه با اسرار اعداد و حروف سر و کار داشتند و با ابزارهایی چون اسطرلاب آشنا بودند. [۷۲]
ابن عسکر، محمد، ج۱، ص۴۵، دوحة الناشر، به کوشش محمد حجی، رباط، ۱۹۷۷م.
[۷۳]
ابن مریم، محمد، ج۱، ص۲۴۶، البستان فی ذکر الاولیاء والعلماء بتلمسان، الجزیره، ۱۳۲۶ق/۱۹۰۸م.
[۷۴]
فتحی، محمد، ج۱، ص۵۱، السعادة الابدیة، دارالبیضاء، دارالطباعة الحدیثه.
[۷۵]
ابن خلدون، شفاءالسائل، ج۱، ص۵۳، بیروت، ۱۹۵۹م.
۸.۲ - کرامتداشتن کرامت نیز مهمترین ملاک حقانیت صوفیه در میان عامۀ مردم بود. شرح حال بیشتر زاهدان این منطقه آکنده از کرامات متعددی است که امور خارقالعادهای همچون فراست، راه رفتن روی آب و شفا دادن به بیماران، تا ارتباط با اجنه و دعای مقبول برای نزول باران را شامل میشود. افزون بر این، وجود این باور که پس از مرگ اولیای خدا، کرامات آنان همچنان دوام دارد، سبب گردید تا مزارهای صوفیه به زیارتگاهها و محلهایی برای طلب حاجات تبدیل شوند. بسیاری از این مکانها تا به امروز برپا هستند و زائران بیشماری دارند. [۷۶]
فتحی، محمد، ج۱، ص۷۱، السعادة الابدیة، دارالبیضاء، دارالطباعة الحدیثه.
[۷۷]
قیروانی، ابوالعرب، ج۱، ص۵۴۹، طبقات علماء افریقیة و تونس، همراه الطبقات الکبرای محییالدین طعمی، بیروت، ۱۹۹۴م.
[۷۸]
ابن زیات، یوسف، ج۱، ص۱۱۹، التشوف الی رجال التصوف، به کوشش آدلف فور، رباط، ۱۹۵۸م.
[۷۹]
ابن زیات، یوسف، ج۱، ص۲۰۶، التشوف الی رجال التصوف، به کوشش آدلف فور، رباط، ۱۹۵۸م.
[۸۰]
ابن قنفذ، احمد، ج۱، ص۱۰، انس الفقیر و عز الحقیر، به کوشش محمد فاسی و آدلف فور، رباط، ۱۹۶۵م.
روایتهای متعدد صوفیه از ملاقات با حضرت خضر یا رؤیت پیامبر (ص) در خواب را نیز باید از مقولۀ کرامات به شمار آورد. اهمیت این مکاشفات در تصوف مغرب چنان بود که به تدریج گونهای ادبیات عرفانی خاص به نام «مرائی» شکل گرفت که در بر دارندۀ شرح و تفصیل اینگونه رویتها بود. برخی از کتابهای مرائی، همچون تحفة الرائی نوشتۀ محمد بن عبدالله فراوسنی جنبۀ تعلیمی داشت و به مریدان تدریس میشد. [۸۱]
ابن زیات، یوسف، ج۱، ص۲۱۲، التشوف الی رجال التصوف، به کوشش آدلف فور، رباط، ۱۹۵۸م.
[۸۲]
غرمینی، عبدالسلام، ج۱، ص۳۱۴، المدارس الصوفیة المغربیة و الاندلسیة فی القرن السادس الهجری، مغرب، ۲۰۰۰م.
[۸۳]
سعدالله، ابوالقاسم، ج۱، ص۹۳-۹۶، تاریخ الجزائر الثقافی، الجزائر، ۱۹۸۵م.
۸.۳ - پیوند با تصوف اندلسیکی از ویژگیهای دیگر تصوف مغرب، پیوند نزدیک آن با تصوف اندلس است. این رابطه از آن سبب بود که از یک سو صوفیۀ اندلس برای بهرهمندی از مشایخ مغرب، و یا مسافرت به شرق نیازمند گذر از این ناحیه بودند و از سوی دیگر، مدارس و مکاتب معتبری در اندلس وجود داشت که صوفیۀ مغرب را به سوی خود میکشید. از اینروست که بسیاری از صوفیان همچون ابن عاشر (د ۷۶۵ق)، مدت قابل توجهی را در هر دو ناحیه سپری نمودهاند، چندان که انتساب صرف ایشان به اندلس یا مغرب ناممکن است. [۸۴]
ابن عطاءالله اسکندری، لطائف المنن فی مناقب ابیالعباس المرسی و شیخه ابیالحسن، ج۱، ص۷۵، همراه لطائف المنن والاخلاق، به کوشش عبدالحمید احمد حنفی، قاهره، ۱۹۷۴م.
[۸۵]
ابن قاضی، احمد، ج۱، ص۱۵۳، جذوة الاقتباس، رباط، ۱۹۷۳م.
با این همه، فزونی استادان اندلسی در مغرب، نشان از قوت تأثیر تصوف اندلس بر تصوف مغـرب دارد. از میـان ایشان، دو تن از مشـایخ، یکـی ابومدین (د ۵۹۴ق) که شاگردان بسیاری تربیت کرد و در نزدیک ساختن فقه و تصوف مؤثر بود، و دیگری ابن عربی (د ۶۳۸ق) را که برخی از صوفیۀ مغرب همچون عفیفالدین تلمسانی (د ۶۹۰ق) به شرح تعالیم وی پرداختند، میتوان نام برد. [۸۶]
ابن قاضی، احمد، ج۱، ص۴۰۳، جذوة الاقتباس، رباط، ۱۹۷۳م.
[۸۷]
غرمینی، عبدالسلام، ج۱، ص۴۴۱-۴۴۲، المدارس الصوفیة المغربیة و الاندلسیة فی القرن السادس الهجری، مغرب، ۲۰۰۰م.
[۸۸]
مرزوقی، جمالالدین، ج۱، ص۱۷-۱۸، تعلیقات بر تجرید التوحید نفری، الزهراء الاعلام العربی، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م.
[۸۹]
فتحی، محمد، ج۱، ص۶۶-۶۷، السعادة الابدیة، دارالبیضاء، دارالطباعة الحدیثه.
۸.۴ - ارتباط تصوف و تفقهرابطۀ میان تصوف و تفقه نیز در مغرب قابل توجه است، زیرا همواره همزیستی مطلوبی میان این دو جریان در مغرب برقرار بود. این امر دو علت اساسی داشت: نخست گرایش محافظهکارانۀ تصوف مغرب که تا حدی مرهون زهد خائفانۀ آن بود، و دوم، اقتدار همه جانبۀ فقه مالکی و پیوند نزدیک آن با دستگاه حکومت که چندان مجالی به رشد جریانهای فکری دیگر نمیداد. البته ساختار درونی تعالیم مالک بن انس را نیز نباید از نظر دور داشت، زیرا بنا بر فتوای او، بر هر عالمی لازم بود که تصوف بداند و بر هر صوفی واجب بود که فقه بخواند. از همینرو، بسیاری از فقیهان مغرب با القاب زاهد و صوفی شهرت داشتند و برخی از صوفیه در زوایای خود به تدریس فقه و حدیث میپرداختند. [۹۰]
سعدالله، ابوالقاسم، ج۱، ص۴۷۹، تاریخ الجزائر الثقافی، الجزائر، ۱۹۸۵م.
[۹۱]
غرمینی، عبدالسلام، ج۱، ص۳۴۳، المدارس الصوفیة المغربیة و الاندلسیة فی القرن السادس الهجری، مغرب، ۲۰۰۰م.
[۹۲]
ابن زیات، یوسف، ج۱، ص۳۱۹، التشوف الی رجال التصوف، به کوشش آدلف فور، رباط، ۱۹۵۸م.
[۹۳]
ابن عسکر، محمد، ج۱، ص۷، دوحة الناشر، به کوشش محمد حجی، رباط، ۱۹۷۷م.
[۹۴]
ابن ابی دینار، محمد، ج۱، ص۳۱۶، المؤنس، به کوشش محمد شمام، تونس، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
[۹۵]
ابن فرحون، ابراهیم، ج۲، ص۲۳، الدیباج المذهب، به کوشش علیعمر، ریاض، مکتبة الثقافة الدینیه.
البته بهجز فقه مالکی، جریانات معتزلی، شیعی، حنفی، خارجی و اشعری نیز در محیط فکری مغرب وجود داشت که اغلب در اقلیت بودند. [۹۶]
گرونباوم، گوستاوفون، ج۱، ص۳۵۵، وحدت و تنوع در تمدن اسلامی، ترجمۀ عباس آریانپور، تبریز، ۱۳۴۲ش.
۹ - تصوف شهری و قبیلهایجامعۀ مغرب از دو طبقۀ شهرنشینان و قبایل تشکیل میشد و به موازات آن دو نوع تصوف شهری و قبیلهای نیز وجود داشت که در ادوار اولیه صورت قبیلهای شکل رایجتر آن بود، اما در دورۀ متأخر با رشد زوایای شهری تعادلی نسبی میان آنها برقرار گردید. تأکید صوفیۀ مغرب بر فقر و دوری از دنیا همراه با بیتوجهی آنان به دولتمردان، منزلت اجتماعی والایی به ایشان میبخشید، به گونهای که همواره مورد وثوق عامۀ مردم ــ حتی غیرمسلمانان ــ بودند و در حل مشکلات میان قبایل و ایجاد وحدت عمومی نقش مهمی داشتند. [۹۷]
گرونباوم، گوستاوفون، ج۱، ص۳۵۱-۳۵۴، وحدت و تنوع در تمدن اسلامی، ترجمۀ عباس آریانپور، تبریز، ۱۳۴۲ش.
[۹۸]
ضریف، محمد، ج۱، ص۱۱۳، مؤسسة الزوایا بالمغرب، رباط، ۱۹۹۲م.
[۹۹]
غرمینی، عبدالسلام، ج۱، ص۳۶۱، المدارس الصوفیة المغربیة و الاندلسیة فی القرن السادس الهجری، مغرب، ۲۰۰۰م.
[۱۰۰]
ابن زیات، یوسف، ج۱، ص۲۷۳، التشوف الی رجال التصوف، به کوشش آدلف فور، رباط، ۱۹۵۸م.
این محبوبیت موجب شد که حاکمان نیز صوفیان را محترم بدارند و جز در مواردی اندک، تقابل چشمگیری میان صوفیه و حکومت رخ ندهد. [۱۰۱]
ابن قاضی، احمد، ج۱، ص۲۶۰، جذوة الاقتباس، رباط، ۱۹۷۳م.
[۱۰۲]
ابن عسکر، محمد، ج۱، ص۸، دوحة الناشر، به کوشش محمد حجی، رباط، ۱۹۷۷م.
افزون بر آن، در برخی دورههای تاریخی، حکومتهای مختلف کوشیدند تا از جریان تصوف برای مقابله با تفکرات مسیحی، نظامی کردن زوایا، حفظ وحدت ملی و... بهره جویند. [۱۰۳]
ضریف، محمد، ج۱، ص۳۹، مؤسسة الزوایا بالمغرب، رباط، ۱۹۹۲م.
[۱۰۴]
سعدالله، ابوالقاسم، ج۱، ص۲۶۶، تاریخ الجزائر الثقافی، الجزائر، ۱۹۸۵م.
[۱۰۵]
ژولیان، شارل آندره، ج۱، ص۲۵، افریقیا الشمالیة تسیر، القومیات الاسلامیة و السیادة الفرنسیة، ترجمۀ منجی سلیم و دیگران، تونس، ۱۹۷۶م.
۱۰ - زنان عارفوجود نامهای بسیار زنان نیز در میان صوفیۀ مغرب قابل توجه است و گویای وجه مردمی و عام تصوف این ناحیه است. این زنان اغلب در زوایا تعلیم مییافتند و گاه به مراتب بالا میرسیدند و پس از مرگ، مزارشان به زیارتگاه تبدیل میشد. [۱۰۶]
ابن زیات، یوسف، ج۱، ص۷۰، التشوف الی رجال التصوف، به کوشش آدلف فور، رباط، ۱۹۵۸م.
[۱۰۷]
ابن زیات، یوسف، ج۱، ص۱۳۸، التشوف الی رجال التصوف، به کوشش آدلف فور، رباط، ۱۹۵۸م.
[۱۰۸]
ابن عسکر، محمد، ج۱، ص۸، دوحة الناشر، به کوشش محمد حجی، رباط، ۱۹۷۷م.
[۱۰۹]
ابن عسکر، محمد، ج۱، ص۲۳، دوحة الناشر، به کوشش محمد حجی، رباط، ۱۹۷۷م.
۱۱ - سده اول و دوم۱۱.۱ - زهاددربارۀ تصوف مغرب در سدههای ۱ و ۲ق اخبار چندانی در دست نیست، اما به نظر میرسد با آنکه بسیاری از مردم مغرب تا سدۀ ۲ق اسلام آوردند، آگاهی عمیق و روشنی از دین اسلام نداشتند و از اینرو، تصوف ایشان نیز در قالب زهد و ورع بود. افزون بر این، بربرها بضاعت علمی چندانی نداشتند و بیشتر به صدق و اخلاص دینی مشهور بودند. از زهاد این سده، میتوان به عبدالرحمان ابن زیاد انعم (د ۱۶۱ق) اشاره کرد که مدتی مصاحب سفیان ثوری بوده است. [۱۱۰]
غرمینی، عبدالسلام، ج۱، ص۲۴۷، المدارس الصوفیة المغربیة و الاندلسیة فی القرن السادس الهجری، مغرب، ۲۰۰۰م.
[۱۱۱]
گرونباوم، گوستاوفون، ج۱، ص۳۵۰، وحدت و تنوع در تمدن اسلامی، ترجمۀ عباس آریانپور، تبریز، ۱۳۴۲ش.
[۱۱۲]
جعیط، هشام، ج۱، ص۱۶۸، تأسیس الغرب الاسلامی، بیروت، ۲۰۰۴م.
۱۱.۲ - آمیختگی با خوارجتنها ویژگی مهم تصوف مغرب در این دوره، آمیختگی آن با جریانهایی از خوارج صُفریه و اباضیه است. این خوارج که بهطور سنتی دیدگاهی غیرعرفانی داشتند، از اواخر سدۀ نخست هجری به مغرب آمدند، با قبایل بربر پیوندهای محکمی برقرار کردند و در این منطقه حکومتی دیرپا ایجاد نمودند. مصداق بارز تعامل ایشان با تصوف مغرب را میتوان در ظهور صوفیانی زاهد در میان فقیهانی اباضی، و محوری شدن آموزۀ امر به معروف و نهی از منکر در میان صوفیه دید. [۱۱۳]
جعیط، هشام، ج۱، ص۱۷۵-۱۷۶، تأسیس الغرب الاسلامی، بیروت، ۲۰۰۴م.
[۱۱۴]
درجینی، احمد، ج۱، ص۱۱-۱۳، طبقات المشایخ بالمغرب، به کوشش ابراهیم طلای، بیروت، ۱۹۷۴م.
[۱۱۵]
ابن عسکر، محمد، ج۱، ص۶، دوحة الناشر، به کوشش محمد حجی، رباط، ۱۹۷۷م.
[۱۱۶]
ابن عسکر، محمد، ج۱، ص۸، دوحة الناشر، به کوشش محمد حجی، رباط، ۱۹۷۷م.
[۱۱۷]
ابن عسکر، محمد، ج۱، ص۴۷، دوحة الناشر، به کوشش محمد حجی، رباط، ۱۹۷۷م.
۱۲ - سدههای سوم و چهارمسدههای ۳ و ۴ق در مغرب، دوران روی کار آمدن دولتهای اغالبه، رستمیون و فاطمیان بود. ۱۲.۱ - گرایشهای موعودباورانهگزارشهای ابن خلدون حاکی از آن است که بهویژه در زمان فاطمیان گرایشهای موعودباورانه به شدت در مغرب رواج داشت. جالب توجه آنکه این اندیشه ــ که از جملـه ویژگیهای مهـم تصوف مغـرب به شمـار میرود ــ در دورههای پیش از اسلام نیز در میان بربرهای بومی پیشینهای طولانی، و مدعیان فراوان داشت. این جریان با ورود عقاید شیعی که در اواخر سدۀ ۲ق برخی از شاگردان امام صادق (ع) با خود به آنجا آوردند، شدت گرفت. [۱۱۸]
ابن خلدون، مقدمه، ج۱، ص۶۵۹-۶۶۳، ترجمۀ محمدپروین گنابادی، تهران، ۱۳۳۶ش.
[۱۱۹]
عبدالحمید، سعد زغلول، ج۲، ص۲۱، تاریخ المغرب العربی، اسکندریه، ۱۹۷۹م.
[۱۲۰]
بن عربی، صدیق، ج۱، ص۱۷، المغرب، دارالغرب الاسلامی، ۱۹۸۴م.
[۱۲۱]
زبیب، نجیب، ج۱، ص۱۱۴، دولة التشیع فی بلاد المغرب، بیروت، ۱۹۹۳م.
[۱۲۲]
زبیب، نجیب، ج۱، ص۱۲۰، دولة التشیع فی بلاد المغرب، بیروت، ۱۹۹۳م.
۱۲.۲ - شرفاءافـزون بر این، سادات حسنی ــ معروف به شرفاء ــ همواره نزد عامۀ مردم بسیار گرامی بودند و قطعاً یکی از دلایل محبوبیت صوفیه نیز همین وجه انتساب مشایخ بزرگ ایشان به خاندان پیامبر (ص) بود. این گرایش در سدههای بعد نیز ادامه یافت، چندانکه اغلب سلسلههای مهم همچون سنوسیه، جزولیه، درقاویه، کتانیه و تیجانیه به یکی از اهل بیت (ع) ختم میگردید و گاه مشایخ آنها با تکیه بر چنین جایگاهی خود را خاتم الاولیاء میدانستند. [۱۲۳]
طعمی، محییالدین، ج۱، ص۲۰۲، طبقات الشاذلیة الکبری، بیروت، ۱۹۹۶م.
[۱۲۴]
ضریف، محمد، ج۱، ص۹۱، مؤسسة الزوایا بالمغرب، رباط، ۱۹۹۲م.
[۱۲۵]
خلیفه، ادریس، ج۱، ص۳۲۹، الحرکة العلمیة و الثقافیة بتطوان من الحمایة الی الاستقلال، مغرب، ۱۹۹۴م.
[۱۲۶]
ابن مریم، محمد، ج۱، ص۱۶۴، البستان فی ذکر الاولیاء والعلماء بتلمسان، الجزیره، ۱۳۲۶ق/۱۹۰۸م.
[۱۲۷]
گرونباوم، گوستاوفون، ج۱، ص۳۵۴، وحدت و تنوع در تمدن اسلامی، ترجمۀ عباس آریانپور، تبریز، ۱۳۴۲ش.
با این همه، این گرایشها به مفهوم موافقت رسمی حکومت با مذهب شیعه نبود و برخی دولتها، همچون موحدون که با بهرهگیری از تعالیم مهدوی بر سرکار آمدند، مخالف امامیه و اسماعیلیه بودند. [۱۲۸]
عمار، علیسالم، ج۱، ص۴۵، ابوالحسن شاذلی، قاهره، ۱۹۵۱م.
۱۲.۳ - نگارش تذکرههایکی از آثار مهم این دوره تذکرهای با عنوان طبقات علماء مغرب، نوشتۀ ابوعرب قیروانی (د ۳۳۳ق) بود که نشاندهندۀ وجود پرشمار صوفیه در سدههای ۳ و ۴ق است. به نظر میرسد که تاریخ تألیف این اثر به مراتب زودتر از کتاب طبقات الصوفیۀ سلمی در مشرق باشد. از صوفیان این دوره نیز میتوان به ابوالحسن علی (۳۲۴ق) و ابوعبدالله نِفَّری (د ۳۵۴ق) اشاره نمود. [۱۲۹]
قیروانی، ابوالعرب، ج۱، ص۵۴۶-۵۵۱، طبقات علماء افریقیة و تونس، همراه الطبقات الکبرای محییالدین طعمی، بیروت، ۱۹۹۴م.
[۱۳۰]
مرزوقی، جمالالدین، ج۱، ص۱۷-۲۲، تعلیقات بر تجرید التوحید نفری، الزهراء الاعلام العربی، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م.
[۱۳۱]
مرزوقی، جمالالدین، ج۱، ص۲۵، تعلیقات بر تجرید التوحید نفری، الزهراء الاعلام العربی، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م.
۱۳ - سدههای پنجم و ششمسدۀ ۵ق/۱۱م را باید سرآغاز شکلگیری زوایا و تحول مکاتب عرفانی در تصوف مغرب به شمار آورد. ۱۳.۱ - نخستین حلقه رسمینخستین حلقۀ رسمی این دوره را عالمی به نام ابوعبدالله محمد بن بکر در حدود سال ۴۰۹ق بنا نهاد. پیروان این مکتب لباس سفید میپوشیدند و مجالس درس و وعظ آنها در درون غاری برگذار میشد و اعراض از دنیا و مناجاتهای شبانه از اصول ایشان بود. [۱۳۲]
درجینی، احمد، ج۱، ص۱۶۷، طبقات المشایخ بالمغرب، به کوشش ابراهیم طلای، بیروت، ۱۹۷۴م.
[۱۳۳]
درجینی، احمد، ج۱، ص۱۷۰، طبقات المشایخ بالمغرب، به کوشش ابراهیم طلای، بیروت، ۱۹۷۴م.
[۱۳۴]
درجینی، احمد، ج۱، ص۱۷۱، طبقات المشایخ بالمغرب، به کوشش ابراهیم طلای، بیروت، ۱۹۷۴م.
[۱۳۵]
درجینی، احمد، ج۱، ص۱۸۲، طبقات المشایخ بالمغرب، به کوشش ابراهیم طلای، بیروت، ۱۹۷۴م.
۱۳.۲ - تشکیل دولت مرابطون و موحدونروی کار آمدن دولت مرابطون در نیمۀ این سده و اهتمام آنان به ساخت زوایا را نیز باید در گسترش مکاتب تصوف دخیل دانست، روندی که در سدۀ ۶ق و در دوران حکومت موحدون هم ادامه یافت. خلیفۀ اول موحدون، یعنی ابن تومرت (د ۵۲۴ق) که با ادعای مهدویت بر جای مرابطون نشست، مدتی از مجالس درس غزالی بهره برده بود و خود با ساخت مدارس و مساجد بسیار، فضای فرهنگی مناسبی را برای شکوفایی تصوف ایجاد کرد. افزایش قابل توجه سطح دانش صوفیه، نشان از کارکرد کیفی زوایای این دوره دارد و عارفان پرشماری که ابن زیات در کتاب التشوف خویش نام میبرد، نیز گویای رشد کمی تصوف در این دوره است. [۱۳۶]
بن عربی، صدیق، ج۱، ص۱۷، المغرب، دارالغرب الاسلامی، ۱۹۸۴م.
[۱۳۷]
سایح، حسن، ج۱، ص۷۹، الحضارة المغربیة، البدایة و الاستمرار، رباط، ۲۰۰۰م.
[۱۳۸]
سایح، حسن، ج۱، ص۱۳۷، الحضارة المغربیة، البدایة و الاستمرار، رباط، ۲۰۰۰م.
[۱۳۹]
ابن ابی زرع، علی، ج۱، ص۱۷۲، الانیس المطرب، رباط، ۱۹۷۲م.
[۱۴۰]
ابن ابی زرع، علی، ج۱، ص۱۷۶، الانیس المطرب، رباط، ۱۹۷۲م.
[۱۴۱]
موسی، عزالدین عمر، ج۱، ص۵۳-۵۴، دولت موحدون در غرب جهان اسلام، ترجمۀ صادق خورشا، قم، ۱۳۸۱ش.
۱۳.۳ - صوفیان صاحب مکتباز صوفیان صاحب مکتب این دوره میتوان علی بن اسماعیل حرزهم (د ۵۵۹ق) را نام برد که فقیه و مفسری اهل فاس بود و سلسلۀ تصوف او به غزالی میرسید. وی گرایشهای ملامتی داشت و زاویهای بر اساس تعالیم حارث محاسبی بنا نهاد. مکتب حرزیه بعدها به مصر و اندلس گسترش یافت. [۱۴۲]
ابن عیشون، محمد، ج۱، ص۵۸، الروض العطر الانفاس، به کوشش زهرا نظام، رباط، ۱۹۹۷م.
[۱۴۳]
ابن زیات، یوسف، ج۱، ص۱۴۸، التشوف الی رجال التصوف، به کوشش آدلف فور، رباط، ۱۹۵۸م.
[۱۴۴]
ابن زیات، یوسف، ج۱، ص۳۱۹، التشوف الی رجال التصوف، به کوشش آدلف فور، رباط، ۱۹۵۸م.
[۱۴۵]
ضریف، محمد، ج۱، ص۳۶-۳۸، مؤسسة الزوایا بالمغرب، رباط، ۱۹۹۲م.
صوفی دیگر این دوره، علی بن خلف بن غالب (د ۵۶۸ق)، در اصل اهل اندلس و از شاگردان ابن عریف بود و مکتب سلوکی غالبیه را به وجود آورد. وی تألیفات متعددی داشت و در شهر کتامه زاویهای بنا کرد که مجلس درس و حدیث نیز در آن برقرار بود. مکتب غالبیه پس از وی توسط عبدالجلیل قصری (د ۶۰۶ق) تداوم یافت. [۱۴۶]
مغراوی، محمد، ج۱، ص۷۷-۸۲، مدینة القصر الکبیر، الذاکرة و الحاضرة، سلا، ۲۰۰۰م.
[۱۴۷]
ابن زیات، یوسف، ج۱، ص۲۱۱، التشوف الی رجال التصوف، به کوشش آدلف فور، رباط، ۱۹۵۸م.
ابوعبدالله امغار، ابوشعیب ساریه، ابوالعباس سبتی و ابویعقوب صنهاجی نیز از صوفیان صاحبنامی بودند که در اواخر دورۀ مرابطون، مکتب شعیبیۀ امغاریه را ایجاد نمودند. [۱۴۸]
غرمینی، عبدالسلام، ج۱، ص۲۷۱-۲۷۳، المدارس الصوفیة المغربیة و الاندلسیة فی القرن السادس الهجری، مغرب، ۲۰۰۰م.
[۱۴۹]
ابن زیات، یوسف، ج۱، ص۱۹۰-۱۹۲، التشوف الی رجال التصوف، به کوشش آدلف فور، رباط، ۱۹۵۸م.
[۱۵۰]
فتحی، محمد، ج۱، ص۱۳، السعادة الابدیة، دارالبیضاء، دارالطباعة الحدیثه.
یکی از شاگردان ابوشعیب، ابویعزی یلنور (بوعزه) (د ۵۷۲ق) بود که مکتبی مبتنی بر ریاضت بنیان گذاشت. مکتب یعزاویه ظاهراً نخستین مکتبی بود که صورت طریقه به خود گرفت و تا حدود سال ۷۶۱ق نیز فعال بود. ظاهراً به همین سبب است که بوعزه را پدر تصوف مغرب میدانند. از مریدان او میتوان ابوعبدالله هواری و ابومدین (د ۵۹۴ ق) را نام برد. [۱۵۱]
فتحی، محمد، ج۱، ص۱۹۵، السعادة الابدیة، دارالبیضاء، دارالطباعة الحدیثه.
[۱۵۲]
غرمینی، عبدالسلام، ج۱، ص۲۸۷، المدارس الصوفیة المغربیة و الاندلسیة فی القرن السادس الهجری، مغرب، ۲۰۰۰م.
[۱۵۳]
غرمینی، عبدالسلام، ج۱، ص۲۹۷، المدارس الصوفیة المغربیة و الاندلسیة فی القرن السادس الهجری، مغرب، ۲۰۰۰م.
ابومدین نزد شیوخ دیگری همچون ابوعبدالله دقّاق و علی بن اسماعیل حرزهم نیز به سلوک پرداخت. ابن عربی او را زبان تصوف مغرب میدانست، زیرا مواعظ او همواره سرمشق سلوک در مغرب به شمار میآمد. طریقۀ مدینیه با کوششهای شاگردان پرشمار او تا سرزمین مصر نیز گسترش یافت. [۱۵۴]
غرمینی، عبدالسلام، ج۱، ص۳۳۳-۳۳۵، المدارس الصوفیة المغربیة و الاندلسیة فی القرن السادس الهجری، مغرب، ۲۰۰۰م.
[۱۵۵]
عمار، علیسالم، ج۱، ص۴۹، ابوالحسن شاذلی، قاهره، ۱۹۵۱م.
[۱۵۶]
ابن قنفذ، احمد، ج۱، ص۱۳، انس الفقیر و عز الحقیر، به کوشش محمد فاسی و آدلف فور، رباط، ۱۹۶۵م.
[۱۵۷]
ابن زیات، یوسف، ج۱، ص۱۳۵، التشوف الی رجال التصوف، به کوشش آدلف فور، رباط، ۱۹۵۸م.
ارتباط نزدیک ابومدین با عبدالقادر گیلانی (د ۵۶۱ق) همچنین موجب راه یافتن طریقۀ قادریه به مغرب گشت. وجود مزاری منتسب به گیلانی در شهر بجایـه ــ یعنی محل فعالیت ابومدیـن ــ نیز این نظر را تأیید میکند. طریقۀ قادریه از معدود طریقههای غیربومی مغرب است که فعالیت آن در قالب طریقههایی چون فاضلیه تا زمان حاضر ادامه دارد. این طریقه در ترویج موسیقی و سماع در مغرب نقش مهمی داشته است. [۱۵۸]
خلیفه، ادریس، ج۱، ص۳۲۲، الحرکة العلمیة و الثقافیة بتطوان من الحمایة الی الاستقلال، مغرب، ۱۹۹۴م.
[۱۵۹]
خلیفه، ادریس، ج۱، ص۳۲۷، الحرکة العلمیة و الثقافیة بتطوان من الحمایة الی الاستقلال، مغرب، ۱۹۹۴م.
[۱۶۰]
سعدالله، ابوالقاسم، ج۱، ص۵۲۱، تاریخ الجزائر الثقافی، الجزائر، ۱۹۸۵م.
۱۴ - سده هفتمسدۀ ۷ق/۱۳م مصادف با دورۀ حکمرانی دولتهای مرینی و بنی حماد بر بخشهایی از مغرب و اندلس بود و توجه ویژۀ این دولتها به تصوف موجب تداوم فعالیتهای صوفیان و شکلگیری طریقهها گردید. ۱۴.۱ - طریقههادر این دوره ابوالحسن شاذلی (د ۶۵۶ق) و مریدانش طریقۀ شاذلیه را در نزدیکی قیروان به وجود آوردند که تا زمان حاضر مهمترین سلسلۀ تصوف مغرب به شمار میرود. نسب شاذلی به امام حسن و امام حسین (ع) میرسید و او خود از شاگردان عبدالسلام ابن مشیش (د ۶۲۲ق) بود و سفرهایی نیز به مشرق داشت و تصوفی متعادل و به دور از زهد مفرط را ترویج مینمود. [۱۶۱]
بن عربی، صدیق، ج۱، ص۱۸، المغرب، دارالغرب الاسلامی، ۱۹۸۴م.
[۱۶۲]
عویس، عبدالحلیم، ج۱، ص۲۵۷، دولة بنی حماد، بیروت، ۱۹۸۰م.
[۱۶۳]
عمار، علیسالم، ج۱، ص۳۰، ابوالحسن شاذلی، قاهره، ۱۹۵۱م.
[۱۶۴]
عمار، علیسالم، ج۱، ص۸۰-۸۱، ابوالحسن شاذلی، قاهره، ۱۹۵۱م.
[۱۶۵]
خلیفه، ادریس، ج۱، ص۳۰۸، الحرکة العلمیة و الثقافیة بتطوان من الحمایة الی الاستقلال، مغرب، ۱۹۹۴م.
ابوالعباس مرسی (د ۶۸۶ق) و ابن عطاء الله اسکندری (د ۷۰۹ق) دو جانشینی بودند که بعد از شاذلی میراث مکتوب او را جمعآوری و تدوین کردند و طریقۀ شاذلیه را در مغرب و مصر گسترش دادند. یحیی بن عمر بن حاحی و عبدالرحمان حزمیری نیز به ترتیب در جنوب غربی مراکش و اغمات طریقههای حیحیه و حزمیریه (اغماتی) را بنا نهادند. [۱۶۶]
غنیمی تفتازانی، ابوالوفا، ج۱، ص۵۹-۶۰، ابن عطاء الله الاسکندری و تصوفه، قاهره، ۱۹۶۹م.
[۱۶۷]
طعمی، محییالدین، ج۱، ص۱۱۴، طبقات الشاذلیة الکبری، بیروت، ۱۹۹۶م.
[۱۶۸]
ابن عطاءالله اسکندری، لطائف المنن فی مناقب ابیالعباس المرسی و شیخه ابیالحسن، ج۱، ص۹۹، همراه لطائف المنن والاخلاق، به کوشش عبدالحمید احمد حنفی، قاهره، ۱۹۷۴م.
[۱۶۹]
فاسی، علال، ج۱، ص۸۲، التصوف الاسلامی فی المغرب، به کوشش عبدالرحمان بن عربی حریشی، رباط، ۱۹۹۸م.
۱۴.۲ - شکوفایی شعر تصوفدر دورۀ مرینی، تأسیس مدارس متعدد فضای فرهنگی مناسبی را پدید آورد که شعر تصوف نیز در آن شکوفا شد. ادبیات منظوم از ابتدا میان صوفیۀ مغرب جایگاه خاصی را داشت و گونۀ غالب آن، اشعاری در مدح پیامبر (ص) بود. این سبک بعدها توسعه یافت و همراه با رشد طریقهها و توجه آنها به سماع، گونهای خمریه نیز رایج گردید که در مجالس سماع خوانده میشد و در اشعار شاعران صوفی مشهوری چون ابوالعباس جراوی (د ۶۰۹ق) به اوج خود رسید. [۱۷۰]
خلیفه، ادریس، ج۱، ص۳۰۹-۳۱۰، الحرکة العلمیة و الثقافیة بتطوان من الحمایة الی الاستقلال، مغرب، ۱۹۹۴م.
[۱۷۱]
محمود، عبدالحلیم، ج۱، ص۲۷۸، المدرسة الشاذلیة الحدیثة و امامها ابوالحسن الشاذلی، قاهره، دارالکتب الحدیثه.
[۱۷۲]
ابن عسکر، محمد، ج۱، ص۶۶، دوحة الناشر، به کوشش محمد حجی، رباط، ۱۹۷۷م.
[۱۷۳]
حجی، محمد، ج۱، ص۴۷، الزاویة الدلائیة، رباط، ۱۹۶۴م.
[۱۷۴]
غرمینی، عبدالسلام، ج۱، ص۴۵۱، المدارس الصوفیة المغربیة و الاندلسیة فی القرن السادس الهجری، مغرب، ۲۰۰۰م.
[۱۷۵]
موسی، عزالدین عمر، ج۱، ص۵۵، دولت موحدون در غرب جهان اسلام، ترجمۀ صادق خورشا، قم، ۱۳۸۱ش.
۱۵ - سده هشتمتصوف مغرب در سدۀ ۸ ق/۱۴م نیز پویایی خود را حفظ کرد. ۱۵.۱ - مکاتبابن قنفذ (د ۸۱۰ ق) در گزارشی از طریقهها و مکاتب این دوره، ۶ حلقۀ مختلف را نام میبرد که اینهاست: شعیبیون، صنهاجیون، ماجریون، حجاج، حاحیون و غماتیون. [۱۷۶]
ابن قنفذ، احمد، ج۱، ص۶۴-۶۹، انس الفقیر و عز الحقیر، به کوشش محمد فاسی و آدلف فور، رباط، ۱۹۶۵م.
۱۵.۲ - صوفیاناز صوفیان این سده، افرادی چون محمد بن احمد فرح و ابوالحسن مراکشی شهرت بسیار داشتند و ویژگی مشترک اغلب ایشان، ارتباط با مشاهیر تصوف اندلس بود. نکتۀ دیگر آنکه در این دوره با عقبنشینی مسلمانان در جنگهای صلیبی، بخش عمدهای از میراث عرفانی اندلس توسط صوفیانی چون ابن دهاق و ابن سبعین به شمال افریقا منتقل شد و تحول علمی بزرگی را در تصوف مغرب موجب گردید که نشانههای آن را میتوان در تألیفات متعدد عرفانی سدههای ۷ و ۸ ق یافت. [۱۷۷]
ابن فرحون، ابراهیم، ج۲، ص۲۸۷، الدیباج المذهب، به کوشش علیعمر، ریاض، مکتبة الثقافة الدینیه.
[۱۷۸]
ابن قاضی، احمد، ج۱، ص۹۰، جذوة الاقتباس، رباط، ۱۹۷۳م.
[۱۷۹]
غنیمی تفتازانی، ابوالوفا، ج۱، ص۵۶، ابن عطاء الله الاسکندری و تصوفه، قاهره، ۱۹۶۹م.
۱۶ - سده نهمدر سدۀ ۹ق/۱۵م وجود زوایای مختلفی که در آنها مریدان پیوسته به مطالعۀ کتب عرفانی مشغول بودند، بقای تصوف را تضمین نمود. ۱۶.۱ - جزولیهدر همین دوره محمد بن سلیمان جزولی (د ۸۷۰ ق) طریقهای به نام جزولیه را به وجود آورد که با تأثیر پذیرفتن از فضای جنگهای صلیبی، بر آموزههای جهادی و عرفانی تأکید میکرد و یکی از مریدان او یعنی عبدالله بن مبارک نیز پس از وی طریقۀ مبارکیه را در سوس به راه انداخت. [۱۸۰]
جیلانی، عبدالرحمان، ج۳، ص۲۵۵، تاریخ الجزائر العام، بیروت، ۱۹۸۳م.
[۱۸۱]
باباتنبکتی، احمد، ج۲، ص۲۲۵، نیل الابتهاج، همراه الطبقات الکبرای محییالدین طعمی، بیروت، ۱۹۹۴م.
[۱۸۲]
گرونباوم، گوستاوفون، ج۱، ص۳۵۴، وحدت و تنوع در تمدن اسلامی، ترجمۀ عباس آریانپور، تبریز، ۱۳۴۲ش.
[۱۸۳]
حجی، محمد، ج۲، ص۴۸۳، جولات التاریخیة، بیروت، ۱۹۹۵م.
[۱۸۴]
ابن عسکر، محمد، ج۱، ص۵، دوحة الناشر، به کوشش محمد حجی، رباط، ۱۹۷۷م.
۱۶.۲ - زیانیهدر این دوره شیخ عبدالرحمان بن ابی زیان (د ۸۰۰ ق) نیز طریقۀ زیانیه را بنیان گذاشت که شاخهای از شاذلیه به شمار میآید. از دیگر صوفیان مشهور این سده میتوان به محمد بن یوسف سنوسی (د ۸۹۵ ق)، از مریدان حسن بن مخلوف مزیلی، و احمد زروق فاسی اشاره کرد. [۱۸۵]
جیلانی، عبدالرحمان، ج۳، ص۲۵۲، تاریخ الجزائر العام، بیروت، ۱۹۸۳م.
[۱۸۶]
ابن مریم، محمد، ج۱، ص۴۱، البستان فی ذکر الاولیاء والعلماء بتلمسان، الجزیره، ۱۳۲۶ق/۱۹۰۸م.
[۱۸۷]
ابن مریم، محمد، ج۱، ص۴۵، البستان فی ذکر الاولیاء والعلماء بتلمسان، الجزیره، ۱۳۲۶ق/۱۹۰۸م.
[۱۸۸]
ابن مریم، محمد، ج۱، ص۷۴، البستان فی ذکر الاولیاء والعلماء بتلمسان، الجزیره، ۱۳۲۶ق/۱۹۰۸م.
[۱۸۹]
ابن مریم، محمد، ج۱، ص۲۳۷، البستان فی ذکر الاولیاء والعلماء بتلمسان، الجزیره، ۱۳۲۶ق/۱۹۰۸م.
[۱۹۰]
بن عربی، صدیق، ج۱، ص۱۹، المغرب، دارالغرب الاسلامی، ۱۹۸۴م.
[۱۹۱]
حفناوی، ابوالقاسم، ج۱، ص۱۷۹، تعریف الخلف برجال السلف، بیروت، ۱۹۸۵م.
[۱۹۲]
طعمی، محییالدین، ج۱، ص۲۰۲، طبقات الشاذلیة الکبری، بیروت، ۱۹۹۶م.
۱۷ - سده دهمبا نفوذ دولت عثمانی در سدۀ ۱۰ق تصوف مغرب دچار تحولات اساسی گردید. ۱۷.۱ - نفوذ دولت عثمانیصوفیان ترک که بیشتر از بکتاشیه یا مولویه بودند، در گسترش زوایا نقش مؤثری داشتند. اگرچه دو طریقۀ مذکور هیچگاه جایگاه محکمی در مغرب نیافتند، اما شاید رواج سماع و غناء در میان صوفیۀ مغرب را بتوان از تأثیرات ایشان به شمار آورد. برخی نیز بر آن باورند که عثمانیها با رواج خرافات و هدیه بردن نزد مشایخ، تصوف را به سوی دنیاگرایی و انحطاط سوق دادند. [۱۹۳]
سلاوی، احمد، ج۱، ص۱۴۲-۱۴۴، الاستقصاء، به کوشش جعفر ناصری و محمد ناصری، دارالبیضاء، ۱۹۵۴م.
[۱۹۴]
سعدالله، ابوالقاسم، ج۱، ص۱۸۱، تاریخ الجزائر الثقافی، الجزائر، ۱۹۸۵م.
[۱۹۵]
سعدالله، ابوالقاسم، ج۱، ص۲۶۱، تاریخ الجزائر الثقافی، الجزائر، ۱۹۸۵م.
[۱۹۶]
سعدالله، ابوالقاسم، ج۱، ص۴۷۵-۴۷۸، تاریخ الجزائر الثقافی، الجزائر، ۱۹۸۵م.
۱۷.۲ - تحزب و تفرقیکی دیگر از ویژگیهای مهم تصوف سدۀ ۱۰ق/۱۶م تحزب و تفرق است که احتمالاً ناشی از رشد کمی صوفیه و گسترش حرکتهای تبشیری مسیحی در شمال افریقا بوده است. در این دوره از طریقۀ جزولیه، شاخۀ عیساویه به رهبری محمد بن عیسی فهدی (د ۹۳۱ق) در مکناس، و شاخۀ رحالیه به رهبری رحال الکوش (د ۹۵۰ق)؛ از طریقۀ شاذلیه، شاخۀ ملیانیه به رهبری احمد بن یوسف ملیانی (د ۹۳۱ق)؛ و فرقۀ تباعیه توسط عبدالعزیز التباع در فاس شکل گرفتند. [۱۹۷]
لینگز، مارتین، مقدمه بر مکتوبات شیخ عربی درقاوی، به کوشش تیتوس بورکهارت، ترجمۀ حسین مریدی، ص۵۰، حاشیۀ ۳، تهران، ۱۳۸۵ش.
[۱۹۸]
جیلانی، عبدالرحمان، ج۳، ص۲۵۰، تاریخ الجزائر العام، بیروت، ۱۹۸۳م.
[۱۹۹]
سعدالله، ابوالقاسم، ج۱، ص۵۰۳، تاریخ الجزائر الثقافی، الجزائر، ۱۹۸۵م.
[۲۰۰]
حجی، محمد، ج۲، ص۴۸۷، جولات التاریخیة، بیروت، ۱۹۹۵م.
۱۷.۳ - صوفیان نامیابن عسکر بسیاری از صوفیان مهم این دوره را در کتاب دوحة الناشر نام برده است که از آن جمله میتوان به عبدالله غزوانی اشاره نمود. [۲۰۱]
ابن عسکر، محمد، ج۱، ص ۹۶-۹۷، دوحة الناشر، به کوشش محمد حجی، رباط، ۱۹۷۷م.
۱۸ - سدههای یازدهم و دوازدهمنیمۀ نخست سدۀ ۱۱ق/۱۷م با حکومت دولت سعدیه سپری گردید که فرصتی آرام و مناسب برای گسترش تصوف مغرب بود. ۱۸.۱ - شکوفایی شاذلیهاین عصر را باید دورۀ شکوفایی شاذلیه به شمار آورد که در طی آن شاخههای جدیدی از این طریقه منشعب گردید. برای نمونه، محمد بن ابی القاسم شرقی (د ۱۰۱۰ق) در ابواجعد زاویهای به نام شرقاوه را به راه انداخت که بعدها طریقۀ حمدوشیه از آن برخاست. ابوالمحاسن فاسی (د ۱۰۱۳ق) نیز در کتامه، طریقۀ فاسیه را ایجاد کرد که پیروان او بعدها شاذلیه را تا سیلان و مقدونیه گسترش دادند. شیخ شاذلی دیگری به نام ابوبکر صنهاجی دلائی (د ۱۰۲۱ق) نیز زاویۀ دلائیه را بنا نهاد. عبدالقادر وهرانی (د ح۱۰۲۲ق) فرقـۀ شیخیه، و عبدالله شریف وزانی (د ۱۰۸۹ق) نیز طریقۀ وزانیه را با الهام از اصول شاذلی تأسیس نمودند که زوایای ایشان پیوندهای محکمی با حکومت و فقها داشت. ۱۸.۲ - انشعابات طریقهها۱۸.۲.۱ - وزانیهاز طریقۀ وزانیه، دو شاخۀ تهامیه و طیبیه توسط مولا تهامی و مولا طیب به وجود آمد که پیروان ایشان هنوز در تلمسان و فاس به فعالیت خود ادامه میدهند. مریدانی همچون ابوعبدالله کنکسی (د ۱۱۲۵ق) نیز وزانیه را تا مصر گسترش دادند. [۲۰۲]
مغراوی، محمد، ج۱، ص۱۶۲، مدینة القصر الکبیر، الذاکرة و الحاضرة، سلا، ۲۰۰۰م.
[۲۰۳]
ضریف، محمد، ج۱، ص۹۰، مؤسسة الزوایا بالمغرب، رباط، ۱۹۹۲م.
[۲۰۴]
ضریف، محمد، ج۱، ص۱۱۲، مؤسسة الزوایا بالمغرب، رباط، ۱۹۹۲م.
[۲۰۵]
جیلانی، عبدالرحمان، ج۳، ص۲۵۱، تاریخ الجزائر العام، بیروت، ۱۹۸۳م.
[۲۰۶]
حجی، محمد، ج۱، ص۴۴-۴۵، الزاویة الدلائیة، رباط، ۱۹۶۴م.
[۲۰۷]
بن عربی، صدیق، ج۱، ص۱۹، المغرب، دارالغرب الاسلامی، ۱۹۸۴م.
۱۸.۲.۲ - ناصریهدر اواخر این دوره نیز طریقهای به نام ناصریه به ظهور رسید که مشایخ نخستین آن از پیروان شاذلی بودند و مهمترین ایشان محمد بن ناصر درعی نام داشت. این طریقه بعدها در سراسر مغرب پیروانی یافت. [۲۰۸]
ضریف، محمد، ج۱، ص۳۹، مؤسسة الزوایا بالمغرب، رباط، ۱۹۹۲م.
[۲۰۹]
ضریف، محمد، ج۱، ص۵۳-۵۵، مؤسسة الزوایا بالمغرب، رباط، ۱۹۹۲م.
[۲۱۰]
مساکنی، علی، ج۱، ص۸، فهرسة، به کوشش محمد محفوظ، بیروت، ۱۹۹۲م.
= ۱۶.۱ - جزولیه=انشعابات طریقههای صوفیه در سدۀ ۱۲ق نیز همچنان ادامه یافت. در این سده علی بن حمدوش (د ۱۱۳۵ق) و مهدی شریف اوفوسی (د ۱۲۱۹ق) از طریقۀ جزولیه، به ترتیب شاخههای حمدوشیه و هداوه را بنا نهادند و حمدوشیه خود به ۴ شاخۀ دغوغیه، صادقیه، ریاحیه و قاسمیه منشعب گردید. [۲۱۱]
سایح، حسن، الحضارة المغربیة، البدایة و الاستمرار، رباط، ۲۰۰۰م.
[۲۱۲]
۲، ص۴۸۸، حجی، محمد، جولات التاریخیة، بیروت، ۱۹۹۵م.
[۲۱۳]
سعدالله، ابوالقاسم، ج۱، ص۵۱۱-۵۱۳، تاریخ الجزائر الثقافی، الجزائر، ۱۹۸۵م.
۱۸.۲.۴ - شاذلیهطریقۀ شاذلیه افزون بر انشعابات درونی، گاه نیز با طریقههای دیگر ائتلاف میکرد؛ چنانکه در همین دوره شیخ سعید حنصالی در ناحیۀ تلمسان آن را با فرقۀ شرقی و قدرتمند خلوتیه تلفیق کرد و طریقۀ حنصالیه را به وجود آورد. ۱۸.۲.۵ - خلوتیهطریقۀ خلوتیه نیز خود بعدها دچار تغییر شد و محمد بن عبدالرحمان ازهری (د ۱۲۰۸ق) بر مبنای آن طریقۀ رحمانیه را به وجود آورد که امروزه جزو فرقههای پرطرفدار به شمار میآید. [۲۱۴]
جیلانی، عبدالرحمان، ج۳، ص۲۵۹، تاریخ الجزائر العام، بیروت، ۱۹۸۳م.
[۲۱۵]
سعدالله، ابوالقاسم، ج۱، ص۵۱۴، تاریخ الجزائر الثقافی، الجزائر، ۱۹۸۵م.
[۲۱۶]
سعدالله، ابوالقاسم، ج۱، ص۵۲۶، تاریخ الجزائر الثقافی، الجزائر، ۱۹۸۵م.
[۲۱۷]
ضریف، محمد، ج۱، ص۱۰۷، مؤسسة الزوایا بالمغرب، رباط، ۱۹۹۲م.
۱۸.۳ - طریقههای ایجاد شدهافزون بر اینها، در نیمۀ سدۀ ۱۲ق نیز شیخ علی امهاوش که از اعضای طریقۀ ناصریه به شمار میرفت، طریقۀ امهاوشیه را در صنهاجه ایجاد کرد که بعدها بهتدریج در طریقۀ درقاویه ادغام گردید. عماریه و حبیبیه نیز از دیگر فرقههای این دوره به شمار میآیند. [۲۱۸]
ضریف، محمد، ج۱، ص۹۶، مؤسسة الزوایا بالمغرب، رباط، ۱۹۹۲م.
[۲۱۹]
ضریف، محمد، ج۱، ص۱۱۱، مؤسسة الزوایا بالمغرب، رباط، ۱۹۹۲م.
[۲۲۰]
جیلانی، عبدالرحمان، ج۳، ص۲۵۲، تاریخ الجزائر العام، بیروت، ۱۹۸۳م.
مهمترین طریقۀ اواخر سدۀ ۱۲ق/۱۸م در مغرب، درقاویه، یعنی شاخۀ مراکشی شاذلیه است که توسط صوفی صاحب تألیفی به نام شیخ عربی درقاوی شکل گرفت. او ابتدا نزد ابوالحسن عمرانی (جمل) سلوک کرد و سپس طریقهای مبتنی بر زهد و عبادت در کنار کار و کسب، همراه با مطالعۀ آثار تصوف بنا نهاد. محمد ظافر مدنی و نورالدین یشرویی از جمله مریدان درقاوی بودند که با تأسیس طریقههایی چون مدنیه و یشرویی، شاخههای درقاویه را در مصر، موزامبیک، عمان، ترکیه، لبنان و فلسطین گسترش دادند. [۲۲۱]
لوتورنو، روژه، ج۱، ص۸۶۹-۸۷۰، فاس قبل الحمایة، ترجمۀ محمد حجی، بیروت، ۱۹۸۶م.
[۲۲۲]
حرکات، ابراهیم، ج۱، ص۲۶۹-۲۷۰، التیارات السیاسیة و الفکریة بالمغرب، دارالبیضاء، ۱۹۹۴م.
[۲۲۳]
صغیر، عبدالمجید، ج۱، ص۱۵۴، اشکالیة اصلاح الفکر الصوفی، مغرب، ۱۹۹۴م.
[۲۲۴]
خلیفه، ادریس، ج۱، ص۳۰۷-۳۱۰، الحرکة العلمیة و الثقافیة بتطوان من الحمایة الی الاستقلال، مغرب، ۱۹۹۴م.
[۲۲۵]
لینگز، مارتین، ج۱، ص۱۵-۱۸، مقدمه بر مکتوبات شیخ عربی درقاوی، به کوشش تیتوس بورکهارت، ترجمۀ حسین مریدی، تهران، ۱۳۸۵ش.
[۲۲۶]
طعمی، محییالدین، ج۱، ص۱۴۱، طبقات الشاذلیة الکبری، بیروت، ۱۹۹۶م.
این طریقه در نیمۀ دوم سدۀ ۱۳ق به شاخههای متعددی از جمله دباغیه، بنانیه و حراقیه منشعب گردید. ۱۹ - سده سیزدهمآغاز سدۀ ۱۳ق/۱۹م با ظهور طریقۀ تیجانیه در شهر فاس همراه بود. ۱۹.۱ - طریقههای تشکیل شدهفرقه تیجانیه را شیخ احمد تیجانی (د ۱۲۳۰ق) بر مبنای سادهگرایی در آداب و مراسم دینی بنیان نهاد. او در محضر شیوخ رحمانیه، زیانیه، طیبیه و ناصریه به سلوک پرداخته بود و مریدانش وی را خاتم اولیاء میدانستند. [۲۲۷]
خلیفه، ادریس، ج۱، ص۳۱۷، الحرکة العلمیة و الثقافیة بتطوان من الحمایة الی الاستقلال، مغرب، ۱۹۹۴م.
در همین دوران، طریقۀ ریسونیه نیز با تأکیـد بر ذکر و سماع، توسط علـی بن محمد بن ریسون (د ۱۲۲۹ق) در تطوان شکل گرفت. [۲۲۸]
خلیفه، ادریس، ج۱، ص۳۱۳-۳۱۵، الحرکة العلمیة و الثقافیة بتطوان من الحمایة الی الاستقلال، مغرب، ۱۹۹۴م.
۱۹.۲ - طریقههای شاخصاز میان دیگر سلسلههای شاخص تصوف مغرب در سدۀ ۱۳ق باید به کتانیه، سنوسیه، صقلیه و بوعزاویه اشاره کرد. کتانیه به رهبری شیخ محمد کتانی تشکیل گردید که بر ذکر، توبه و انتظار برای مهدی موعود تأکید میکرد. [۲۲۹]
خلیفه، ادریس، ج۱، ص۳۲۸، الحرکة العلمیة و الثقافیة بتطوان من الحمایة الی الاستقلال، مغرب، ۱۹۹۴م.
[۲۳۰]
ضریف، محمد، ج۱، ص۴۱، مؤسسة الزوایا بالمغرب، رباط، ۱۹۹۲م.
[۲۳۱]
لوتورنو، روژه، ج۱، ص۸۷۱-۸۷۲، فاس قبل الحمایة، ترجمۀ محمد حجی، بیروت، ۱۹۸۶م.
طریقۀ سنوسیه را نیز شیخی مالکی به نام محمد بن علی سنوسی (د ۱۲۷۵ق) بنا نهاد که در فاس تحصیل کرده بود. امروزه زوایای این طریقه در لیبی و تونس پراکندهاند. فرقۀ صقلیه را نیز شیخ احمد صقلی در شهر فاس ایجاد کرد که در میان طبقۀ تجار پیروان بسیار داشت. طریقۀ بوعزاویه هم توسط محمد بوعزاوی شکل گرفت که پیشتر در شمار پیروان درقاویه بود. [۲۳۲]
لوتورنو، روژه، ج۱، ص۸۷۲، فاس قبل الحمایة، ترجمۀ محمد حجی، بیروت، ۱۹۸۶م.
[۲۳۳]
بازورث، ک ا، ج۱، ص۱۳۰، سلسلههای اسلامی جدید، ترجمۀ فریدون بدرهای، تهران، ۱۳۸۱ش.
[۲۳۴]
ضریف، محمد، ج۱، ص۶۵، مؤسسة الزوایا بالمغرب، رباط، ۱۹۹۲م.
از دیگر طریقههای کوچکتر این دوره نیز میتوان عروسیه ـ سلامیه، فضلیه، شابیه، قزاریه، یوسفیه و دردوریه را نام برد. ۱۹.۳ - رویکرد واپسگراویژگی مهم تصوف در این سده رویکرد واپسگرا و توجه به حاشیهنویسی بر آثار قدما و تلخیص آنهاست. [۲۳۵]
جیلانی، عبدالرحمان، ج۳، ص۲۵۸، تاریخ الجزائر العام، بیروت، ۱۹۸۳م.
[۲۳۶]
حرکات، ابراهیم، ج۱، ص۲۶۹، التیارات السیاسیة و الفکریة بالمغرب، دارالبیضاء، ۱۹۹۴م.
[۲۳۷]
فاسی، علال، ج۱، ص۱۲۰، التصوف الاسلامی فی المغرب، به کوشش عبدالرحمان بن عربی حریشی، رباط، ۱۹۹۸م.
۲۰ - سده چهاردهمدر سدۀ ۱۴ق/۲۰م فعالیتهای استعماری دولتهای اروپایی اضمحلال سیاسی مغرب را به دنبال آورد، چنانکه این ناحیه در حدود سال ۱۳۳۱ق/۱۹۱۲م تحت الحمایۀ فرانسه گردید و استقلال خود را از دست داد. تسلط بیگانگان موجب افزایش نفوذ تصوف در میان عامۀ مردم و احیای طریقههای کهن گردید. از جمله طریقههای فعال این سده، بقالیه، دغوغیه و کناوه بودند. برخی طریقهها همچون کتانیه نیز در حرکتهای ضداستعماری گستردهای درگیر شدند و در استقلال نهایی مغرب نقش مهمی داشتند. [۲۳۸]
جیلانی، عبدالرحمان، ج۳، ص۲۵۹، تاریخ الجزائر العام، بیروت، ۱۹۸۳م.
[۲۳۹]
حقی، احسان، ج۱، ص۲۵۳، المغرب العربی، بیروت، ۱۹۶۷م.
[۲۴۰]
لوتورنو، روژه، ج۱، ص۸۶۸، فاس قبل الحمایة، ترجمۀ محمد حجی، بیروت، ۱۹۸۶م.
[۲۴۱]
خلیفه، ادریس، ج۱، ص۳۰۶، الحرکة العلمیة و الثقافیة بتطوان من الحمایة الی الاستقلال، مغرب، ۱۹۹۴م.
[۲۴۲]
حرکات، ابراهیم، ج۱، ص۲۷۳، التیارات السیاسیة و الفکریة بالمغرب، دارالبیضاء، ۱۹۹۴م.
در سدۀ ۲۰م تحولات جدید، مرزهای جغرافیایی تازهای را در شمال افریقا به وجود آورد و مغرب بزرگ به چند کشور مستقل تبدیل گردید که تصوف به عنوان میراث اسلامی مشترک، نقش مهمی را در ارتباط فرهنگی آنها ایفا میکند. اما آنچه آیندۀ جریان تصوف را در این مناطق رقم میزند، تعامل آن با احزاب متجدد و اصلاحطلب در حوزۀ سیاسی، و تقابل آن با نهضتهای سلفی و بنیادگرا در حوزۀ دینی است. [۲۴۳]
گرونباوم، گوستاوفون، ج۱، ص۳۷۴، وحدت و تنوع در تمدن اسلامی، ترجمۀ عباس آریانپور، تبریز، ۱۳۴۲ش.
[۲۴۴]
خلیفه، ادریس، ج۱، ص۳۳۱، الحرکة العلمیة و الثقافیة بتطوان من الحمایة الی الاستقلال، مغرب، ۱۹۹۴م.
۲۱ - فهرست منابع(۱) ابن ابی دینار، محمد، المؤنس، به کوشش محمد شمام، تونس، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م. (۲) ابن ابی زرع، علی، الانیس المطرب، رباط، ۱۹۷۲م. (۳) ابن خلدون، شفاءالسائل، بیروت، ۱۹۵۹م. (۴) ابن خلدون، مقدمه، ترجمۀ محمدپروین گنابادی، تهران، ۱۳۳۶ش. (۵) ابن زیات، یوسف، التشوف الی رجال التصوف، به کوشش آدلف فور، رباط، ۱۹۵۸م. (۶) ابن عسکر، محمد، دوحة الناشر، به کوشش محمد حجی، رباط، ۱۹۷۷م. (۷) ابن عطاءالله اسکندری، لطائف المنن فی مناقب ابیالعباس المرسی و شیخه ابیالحسن، همراه لطائف المنن والاخلاق، به کوشش عبدالحمید احمد حنفی، قاهره، ۱۹۷۴م. (۸) ابن عیشون، محمد، الروض العطر الانفاس، به کوشش زهرا نظام، رباط، ۱۹۹۷م. (۹) ابن فرحون، ابراهیم، الدیباج المذهب، به کوشش علیعمر، ریاض، مکتبة الثقافة الدینیه. (۱۰) ابن قاضی، احمد، جذوة الاقتباس، رباط، ۱۹۷۳م. (۱۱) ابن قنفذ، احمد، انس الفقیر و عز الحقیر، به کوشش محمد فاسی و آدلف فور، رباط، ۱۹۶۵م. (۱۲) ابن مریم، محمد، البستان فی ذکر الاولیاء والعلماء بتلمسان، الجزیره، ۱۳۲۶ق/۱۹۰۸م. (۱۳) باباتنبکتی، احمد، نیل الابتهاج، همراه الطبقات الکبرای محییالدین طعمی، بیروت، ۱۹۹۴م. (۱۴) بازورث، ک ا، سلسلههای اسلامی جدید، ترجمۀ فریدون بدرهای، تهران، ۱۳۸۱ش. (۱۵) بن عربی، صدیق، المغرب، دارالغرب الاسلامی، ۱۹۸۴م. (۱۶) جعیط، هشام، تأسیس الغرب الاسلامی، بیروت، ۲۰۰۴م. (۱۷) جیلانی، عبدالرحمان، تاریخ الجزائر العام، بیروت، ۱۹۸۳م. (۱۸) حجی، محمد، جولات التاریخیة، بیروت، ۱۹۹۵م. (۱۹) حجی، محمد، الزاویة الدلائیة، رباط، ۱۹۶۴م. (۲۰) حرکات، ابراهیم، التیارات السیاسیة و الفکریة بالمغرب، دارالبیضاء، ۱۹۹۴م. (۲۱) حفناوی، ابوالقاسم، تعریف الخلف برجال السلف، بیروت، ۱۹۸۵م. (۲۲) حقی، احسان، المغرب العربی، بیروت، ۱۹۶۷م. (۲۳) خلیفه، ادریس، الحرکة العلمیة و الثقافیة بتطوان من الحمایة الی الاستقلال، مغرب، ۱۹۹۴م. (۲۴) درجینی، احمد، طبقات المشایخ بالمغرب، به کوشش ابراهیم طلای، بیروت، ۱۹۷۴م. (۲۵) زبیب، نجیب، دولة التشیع فی بلاد المغرب، بیروت، ۱۹۹۳م. (۲۶) زیاده، نقولا، افریقیات، لندن، ۱۹۹۱م. (۲۷) ژولیان، شارل آندره، افریقیا الشمالیة تسیر، القومیات الاسلامیة و السیادة الفرنسیة، ترجمۀ منجی سلیم و دیگران، تونس، ۱۹۷۶م. (۲۸) سایح، حسن، الحضارة المغربیة، البدایة و الاستمرار، رباط، ۲۰۰۰م. (۲۹) سعدالله، ابوالقاسم، تاریخ الجزائر الثقافی، الجزائر، ۱۹۸۵م. (۳۰) سلاوی، احمد، الاستقصاء، به کوشش جعفر ناصری و محمد ناصری، دارالبیضاء، ۱۹۵۴م. (۳۱) صغیر، عبدالمجید، اشکالیة اصلاح الفکر الصوفی، مغرب، ۱۹۹۴م. (۳۲) صنهاجی، محمد، تاریخ فاطمیان (اخبار ملوک بنی عبید و سیرتهم)، ترجمۀ حجتالله جودکی، تهران، ۱۳۷۸ش. (۳۳) ضریف، محمد، مؤسسة الزوایا بالمغرب، رباط، ۱۹۹۲م. (۳۴) طعمی، محییالدین، طبقات الشاذلیة الکبری، بیروت، ۱۹۹۶م. (۳۵) عبدالحمید، سعد زغلول، تاریخ المغرب العربی، اسکندریه، ۱۹۷۹م. (۳۶) عمار، علیسالم، ابوالحسن شاذلی، قاهره، ۱۹۵۱م. (۳۷) عویس، عبدالحلیم، دولة بنی حماد، بیروت، ۱۹۸۰م. (۳۸) غرمینی، عبدالسلام، المدارس الصوفیة المغربیة و الاندلسیة فی القرن السادس الهجری، مغرب، ۲۰۰۰م. (۳۹) غنیمی تفتازانی، ابوالوفا، ابن عطاء الله الاسکندری و تصوفه، قاهره، ۱۹۶۹م. (۴۰) فاسی، علال، التصوف الاسلامی فی المغرب، به کوشش عبدالرحمان بن عربی حریشی، رباط، ۱۹۹۸م. (۴۱) فتحی، محمد، السعادة الابدیة، دارالبیضاء، دارالطباعة الحدیثه. (۴۲) قیروانی، ابوالعرب، طبقات علماء افریقیة و تونس، همراه الطبقات الکبرای محییالدین طعمی، بیروت، ۱۹۹۴م. (۴۳) گرونباوم، گوستاوفون، وحدت و تنوع در تمدن اسلامی، ترجمۀ عباس آریانپور، تبریز، ۱۳۴۲ش. (۴۴) لاکوست، ایو، جهانبینی ابن خلدون، ترجمۀ مهدی مظفری، تهران، ۱۳۵۴ش. (۴۵) لوتورنو، روژه، فاس قبل الحمایة، ترجمۀ محمد حجی، بیروت، ۱۹۸۶م. (۴۶) لینگز، مارتین، مقدمه بر مکتوبات شیخ عربی درقاوی، به کوشش تیتوس بورکهارت، ترجمۀ حسین مریدی، تهران، ۱۳۸۵ش. (۴۷) محمود، عبدالحلیم، المدرسة الشاذلیة الحدیثة و امامها ابوالحسن الشاذلی، قاهره، دارالکتب الحدیثه. (۴۸) مرزوقی، جمالالدین، تعلیقات بر تجرید التوحید نفری، الزهراء الاعلام العربی، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م. (۴۹) مساکنی، علی، فهرسة، به کوشش محمد محفوظ، بیروت، ۱۹۹۲م. (۵۰) معریش، محمدعربی، المغرب الاقصی، بیروت، ۱۹۸۹م. (۵۱) موسی، عزالدین عمر، دولت موحدون در غرب جهان اسلام، ترجمۀ صادق خورشا، قم، ۱۳۸۱ش. (۵۲) مغراوی، محمد، مدینة القصر الکبیر، الذاکرة و الحاضرة، سلا، ۲۰۰۰م. (۵۳) وارمینگتن، ب ه ، تاریخ ولایات شمال افریقیا الرومانیة، ترجمۀ عبدالحفیظ فضیل المیار، طرابلس، ۱۹۹۴م. (۵۴) واکر، پل، پژوهشی در یکی از امپراتوریهای اسلامی، تاریخ فاطمیان و منابع آن، ترجمۀ فریدون بدرهای، تهران، ۱۳۸۳ش. ۲۲ - پانویس
۲۳ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تصوف»، ج۱۵، ص۵۹۵۷. ردههای این صفحه : تاریخ تصوف | تصوف
|