روئینتنی
روئینتنی حالتیاست که کسی دارای آن است که هیچ ضربهای بر او اثر ندارد، نیروهای مافوق طبیعی او را شکستناپذیر و آسیبناپذیر کردهاند؛ اما فقط یک نقطه از بدن او روئینه نیست و آن نقطه شکست وی است.
مادر آشیل، تتیس ایزدبانو، آشیل را در رودخانه استوکس که پیرامون جهان مردگان را فراگرفته است، فروبرد و آشیل رویینتن شد.نقطه آسیبپذیری آشیل در پاشنه پا بود، زیرا مادرش در هنگام غوطه دادن، پاشنه پای او را به دست گرفته بود. در جنگهای تروا، پاریس تیری بر پاشنه پای او زد و آشیل مرد.
به رویینتنی آشیل در ایلیاد هومر اشاره نشده است و این داستان پس از وی بر سر زبانها افتاده است. مرگ آشیل هم در ایلیاد نیامده و تنها در نخستین بخشهای کتاب اودیسه به آن اشاره شده است.
زیگفرید، پهلوان رویینتن حماسه نیبلونگن است. او اژدهایی را کشت و در خون آن اژدها غوطه خورد و روئینتن شد. نقطه آسیبپذیری او جایی است بین دو شانه که برگی بر آن افتاده و در نتیجه با خون اژدها تماس نیافته بود. هاگن با زدن ضربهای بر آنجا، او را میکشد.
بالدر، در افسانههای اسکاندیناوی رویینتن است و همه عناصر سوگند خوردهاند که به او آسیب نرسانند، جز گیاه حقیر دبق و همین گیاه سرانجام بالدر را از بین میبرد.
اسفندیار، پهلوان ایرانی نیز رویینتن است؛ هرچند چگونگی رویینتن شدن او در شاهنامه فردوسی نیامده است.
در مورد رویینتنی او دو داستان گفتهاند: یکی این که زردشت پس از آن که به پشوتن جامی شیر خوراند و پشوتن زندگی جاوید یافت، به اسفندیار اناری خوراند که او را روئینتن کرد.
داستان دیگر آن است که اسفندیار به دستور زردشت در رودخانه اساطیری داهیتی آبتنی کرد و روئینتن گردید. اما چشم اسفندیار روئینه نیست، زیرا در موقع غوطه خوردن به ناچار چشمان خود را بست. سرانجام رستم به گفته سیمرغ تیری دوشاخ از چوب گز را که پیکانش آغشته به آب رز بود، به چشمان اسفندیار نشانه رفت و اسفندیار کشته شد.
گاه برخی پوشیدنیها و نوشیدنیها هم سبب رویینهتنی و شکستناپذیری میشود. ببر بیان رستم در حقیقت خفتان خدایی است که وی را آسیبناپذیر میکند.
رویینتنی میتواند نشانهای از آرزوی همانندی پهلوانان بزرگ به خدایان باشد؛ همچنین میتواند نشانهای از آرزوی نامیرایی و آسیبناپذیری باشد. رویینتنی ظاهراً به دورانی برمیگردد که آدمی به تازگی فلز را کشف کرده و از آن برای خود جامههای جنگی ساخته بود.