خرمدینانخُرَّمدینان (خُرَّمدینیّه)، عنوان گروهی از مخالفان عباسیان ، بهویژه پس از کشتهشدن ابومسلم خراسانی در سده دوم، در سرزمینهای غربی و شمالغربی ایران و مخصوصآ آذربایجان است. فهرست مندرجات۱.۱ - چهار نیروی روحانی ۱.۲ - بابک ۱.۳ - نامهای گوناگون ۱.۴ - فرقه کوذکیه ۱.۵ - منطقه گسترش فرقههای مزدکی ۱.۶ - پیدایش ۱.۷ - شورشهای خرمدینان ۱.۸ - نخستین قیام خرمدینان ۱.۹ - قیام محمره ۱.۱۰ - قیام بابک ۱.۱۱ - کشته شدن بابک ۱.۱۲ - فعالیت ساکنان رودبار الموت ۱.۱۳ - آخرین اطلاع درباره خرمدینان ۲ - آرا و عقاید خرمدینان ۲.۱ - گفتار مقدسی ۲.۲ - گزارش بغدادی ۲.۳ - عقاید دیگر خرمدینان ۲.۴ - نظر نوبختی ۲.۵ - نظر مسعودی ۲.۶ - خرمدینان منکر رستاخیز ۳ - فهرست منابع ۴ - پانویس ۵ - منبع ۱ - معرفی خرمدیناننام درست این فرقه خرّمدینان و شکل عربی آن خرّمدینیّه است و خرّمیّه صورت ناقص و مخفف آن است. [۱]
حسنبن موسی نوبختی، فرقالشیعة، ج۱، ص۴۷، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف ۱۳۵۵/۱۹۳۶.
[۲]
محمدبن محمد غزالی، فضائحالباطنیة، ج۱، ص۱۴، چاپ عبدالرحمان بدوی، قاهره ۱۳۸۳/ ۱۹۶۴.
[۳]
محمدبن حسن دیلمی، بیان مذهب الباطنیة و بطلانه، ج۱، ص۲۵، منقول من کتاب قواعد عقائد آلمحمد، چاپ ر شتروطمان، استانبول ۱۹۳۸.
[۴]
غلامحسین صدیقی، جنبشهای دینی ایرانی در قرنهای دوم و سوم هجری، ج۱، ص۲۴۲، تهران ۱۳۷۲ش.
خرّمیان در واقع، فرقهای با نامهای مُحَمِّره، جاودانیه، بابکیه و مازیاریه بودند. [۵]
عبدالمحسن عاطف سلّام، ابحاث فی الادبالعربی: الثورةالبابکیة و اثرها فی الادبالعربی، ج۱، ص۵۰ـ ۵۱، (قاهره) ۱۹۶۸.
در بیشتر منابع، کلیه فرقههای مزدکی ـ خرّمی با نام مشترک، گاه مزدکی [۶]
رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ: تاریخ اسماعیلیان، ج۱، ص۱۴۷، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۸۷ش.
[۷]
حمدالله مستوفی، نزهةالقلوب، ج۱، ص۶۱.
و گاه خرّمی [۸]
مطهربن طاهر مقدسی، کتابالبدء و التاریخ، ج۴، ص۳۰، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.
[۹]
مسعودی، مروج (بیروت)، ج۴، ص۱۴۴.
[۱۰]
شهفوربن طاهر اسفراینی، التبصیر فیالدین و تمییزالفرقة الناجیة عنالفرق الهالکین، ج۱، ص۱۲۱، چاپ محمدزاهد کوثری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
نامیده شدهاند. نویسنده مجملالتواریخ [۱۱]
مجمل التواریخ و القصص، چاپ سیفالدین نجمآبادی و زیگفرید وبر، ج۱، ص۲۷۶، نکارهاوزن ۱۳۷۸ش.
اصل خرّمدینان را بهروشنی بهمزدک رسانده است. [۱۲]
ابنحزم، الفصل فیالملل والاهواء و النحل، ج۱، ص۸۷، چاپ محمد ابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، بیروت ۱۹۷۷.
[۱۳]
مسعودی، التنبیه، ج۱، ص۳۵۳.
[۱۴]
ابناسفندیار، تاریخطبرستان، ج۱، ص۲۱۲، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۲۰.
در منابع، منشأ واژه خرّمدین چندینگونه شرح دادهشده است. گروهیآن را مشتق از نام خُرمه/ خوارمه بنت فاده، همسر مزدک، دانستهاند [۱۵]
حسنبن علی نظامالملک، سیرالملوک (سیاستنامه)، ج۱، ص۲۶۰، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۴۰ش.
[۱۶]
مجمل التواریخ و القصص، چاپ سیفالدین نجمآبادی و زیگفرید وبر، ج۱، ص۲۷۶، نکارهاوزن ۱۳۷۸ش.
که اصل تاریخی ندارد و برساختهای بیش نیست. [۱۷]
فاروق عمر فوزی، الخلافةالعباسیة، ج۱، ص۲۶۷، عَمّان ۱۹۹۸.
گروهی دیگر آن را به خرّم، دهی نزدیک همدان یا اردبیل، منسوب کردهاند. [۱۸]
سمعانی، ج۲، ص۳۵۲، پانویس ۵،.
[۱۹]
یاقوت حموی، ذیل «خرّم».
بازتاب این نظر در گزارشهای فان فلوتن ، بندلیجوزی [۲۰]
بندلی جوزی، منتاریخ الحرکات الفکریة فی الاسلام، ج۱، ص۱۰۰ـ۱۰۱، بیروت: دارالروائع.
و دیگران [۲۱]
حسینقاسمعزیز، البابکیة، ج۱، ص۱۳۴، او، انتفاضة الشعب الاذربایجانی ضدالخلافة العباسیة، بغداد ۱۹۶۶.
آمده و برخی به آن اعتماد کردهاند. کلیما احتمال دادهاست که قریه خرّم مرکز قدیمی تعالیم مزدکی بوده باشد. اصطخری در سده چهارم، [۲۲]
اصطخری، ج۱، ص۲۰۳.
آن را کوهستان خرّمدینان نامیدهاست. بونییاتوف ضمن تأیید و پذیرش این نظر اصطخری، نوشته که اصل واژه خرّم از آتش است. [۲۳]
حسینقاسمعزیز، البابکیة، ج۱، ص۱۳۴، او، انتفاضة الشعب الاذربایجانی ضدالخلافة العباسیة، بغداد ۱۹۶۶.
این تعبیر صرفآ تفسیر لغوی است و به منابع معتبر تاریخی تکیه ندارد، او آرای خرّمدینان و آتشپرستان را که پیش از آنان بودند، درهم آمیخته است. [۲۴]
فاروق عمر فوزی، الخلافةالعباسیة، ج۱، ص۲۶۷، عَمّان ۱۹۹۸.
این آرا به این سبب که نام خرّم پیش از قیام بابک بر فرقههایی اطلاق گردیده است، مرجح نیستند. بعضی منابع، از واژه خرّم (به معنای شادمان) لذت و لذتپرستی ، استنباط کردهاند و آنان را از طرفداران اباحه شمردهاند [۲۵]
ابنندیم (تهران)، ج۱، ص۴۰۶.
[۲۶]
ابنجوزی، تلبیسابلیس، ص ۱۲۳،بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
[۲۷]
ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۳۲۸.
به نوشته صدیقی ، [۲۸]
غلامحسین صدیقی، جنبشهای دینی ایرانی در قرنهای دوم و سوم هجری، ج۱، ص۲۴۱، تهران ۱۳۷۲ش.
خرّمدین ترکیبی است فارسی که پیروان این گروه بر خود نهادند، چنانکه مثلا زردشتیان خود را به دینان مینامیدهاند، و کسانی که پیش از مزدک آرایی همانند وی داشتند، و مزدکیان، خود را دِرِستدینان میخواندند. [۲۹]
منصور شکی، «درست دینان»، ج۱، ص۲۸، معارف، دوره ۱۰، ش ۱ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۲).
[۳۰]
منصور شکی، «درست دینان»، ج۱، ص۳۳ـ۳۴، معارف، دوره ۱۰، ش ۱ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۲).
صدیقی [۳۱]
غلامحسین صدیقی، جنبشهای دینی ایرانی در قرنهای دوم و سوم هجری، ج۱، ص۲۴۱، تهران ۱۳۷۲ش.
نظر مذکور را روشنترین توجیه بهشمار آورده، اما بدیهی است که این تلقی رنگ ریشهیابی عامیانه دارد. ۱.۱ - چهار نیروی روحانیدر آیین مزدکی، یکی از چهار نیروی روحانی حاکم بر جهان، سُرور است، بنابراین واژه خرّم میتواند مؤید انتساب خرّمیان به مزدکیان باشد. [۳۲]
مسعودی، التنبیه، ج۱، ص۳۵۳.
[۳۳]
ابنندیم (تهران)، ج۱، ص۴۰۵ـ۴۰۶.
در هر حال، اگر انتساب آنان به لذتجویی و اباحه افراط آمیز محلّ تأمل هم باشد، مانند مزدکیان برخی چیزها را مشترک و مباح شمردهاند. [۳۴]
ذیل «خرّمیه».
نکته مهم آن است که نوشتهاند مزدکیان و خرّمدینان پیش از بابک سیره و روش دیگری داشتند. ۱.۲ - بابکآنان مردمی بودند دهقان و نیکوکار و پرهیزکننده از خونریزی، [۳۵]
مطهربن طاهر مقدسی، کتابالبدء و التاریخ، ج۴، ص۳۰ـ ۳۱، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.
[۳۶]
ابنندیم (تهران)، ج۱، ص۴۰۶.
[۳۷]
محمدبن محمد عوفی، جوامع الحکایات و لوامع الروایات، باب پنجم از قسم اول، باب ۵، ص۱۴۰، چاپ جعفر شعار، تهران ۱۳۶۶ش.
اما بابک به این جنبش شدت بخشید و به جنگ و کشتار و غارت کاروانها روی آورد. [۳۸]
احمدبن داوود دینوری، الاخبارالطِّوال، ج۱، ص۴۰۲، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره ۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۳۶۸ش.
[۳۹]
طبری، تاریخ (بیروت)، ج۹، ص۱۱ـ ۱۷.
[۴۰]
محمدبن عبیدالله ابوالمعالی، بیان الادیان در شرح ادیان و مذاهب جاهلی و اسلامی، ج۱، ص۸۰، به تصحیح عباس اقبال آشتیانی و محمدتقی دانشپژوه، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۷۶ش.
۱.۳ - نامهای گوناگوندر سدههای دوم و سوم، از مزدکیان به نامهای گوناگون یاد شدهاست که از همه رایجتر مزدکیه، خرّمیه، خرّمدینیّه، محمِّره (سرخجامگان)، و مُبیّضه (سپیدجامگان) است. نامهای دیگرِ آنها از نام رهبرانشان مأخوذ است، همچون جاودانیه و بابکیه در آذربایجان ، مازیاریه در جرجان (گرگان) و طبرستان، سنبادیه در خراسان، ابومسلمیه بیشتر در خراسان و مُقَنَّعیه در ماوراءالنهر . [۴۱]
تبصرةالعوام فی معرفة مقالات الانام، منسوب به سیدمرتضیبن داعی حسنی رازی، ج۱، ص۱۷۸ـ۱۷۹، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران: اساطیر، ۱۳۶۴ش.
[۴۲]
تبصرةالعوام فی معرفة مقالات الانام، منسوب به سیدمرتضیبن داعی حسنی رازی، ج۱، ص۱۸۴، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران: اساطیر، ۱۳۶۴ش.
[۴۳]
غلامحسین صدیقی، جنبشهای دینی ایرانی در قرنهای دوم و سوم هجری، ج۱، ص۲۵۹ـ ۲۶۱، تهران ۱۳۷۲ش.
مآخذ به ما امکان میدهند که معلوم داریم در خلال سالها، خرّمدینان در کدام نواحی استقرار داشتند. در آنها، خرّمدینانِ هر ناحیه به نامی خوانده شدهاند. بهنوشته مسعودی، [۴۴]
مسعودی، التنبیه، ج۱، ص۳۵۳.
خرّمدینان در خراسان و نواحی کوهستانی شرق ایران، ری و نواحی اصفهان، بُرج، کرج ابودُلف، کاشان، جبال، صِیْمَره، سیروان، ورسنجان، اربوجان ماسبذان لرستان، همدان، ماهکوفه، ماهبصره، اوباذا در کوههای طالش و در آذربایجان پراکنده بودند. [۴۵]
ابنندیم (تهران)، ج۱، ص۴۰۵ـ۴۰۶.
[۴۶]
تبصرةالعوام فی معرفة مقالات الانام، منسوب به سیدمرتضیبن داعی حسنی رازی، ج۱، ص۱۸۰ـ۱۸۱، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران: اساطیر، ۱۳۶۴ش.
[۴۷]
سعید نفیسی، بابک خرمدین، ج۱، ص۳۴ـ ۳۶، چاپ عبدالکریم جربزهدار، تهران ۱۳۸۴ش.
مقدسی در البدء و التاریخ ، [۴۸]
مطهربن طاهر مقدسی، کتابالبدء و التاریخ، ج۴، ص۳۱، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.
بنابر مشاهدات شخصی، از جماعت خرّمی در نواحی ماسبذان و مهرجان قَذَق (مهرگان کذک) به نیکی یاد کردهاست. اینان را در اصفهان خرّمیه و کوذیّه، در ری مزدکیه و سنبادیه، در آذربایجان دقولیه (ذقولیه) و در چند جا محمره و در ماوراءالنهر مبیضه مینامیدند. [۴۹]
ابوحاتم رازی، کتابالزینة فی الکلمات الاسلامیة العربیة، ج۱، ص۳۰۶، قسم ۳، چاپ عبدالله سلوم سامرائی، در عبدالله سلوم سامرائی، الغلو والفرق الغالیة فی الحضارة الاسلامیة، بغداد ۱۳۹۲/۱۹۷۲.
۱.۴ - فرقه کوذکیهفرقه کوذکیه در روستاها و نواحی خوزستان ، فارس و شاهرود ، و فرقه اسبیدجامکیه (پیروان مُقنَّع) در ناحیههای سُغد، سمرقند و چاچ (تاشکند) پراکنده بودند. ۱.۵ - منطقه گسترش فرقههای مزدکیمقایسه کلی این نوشتهها به ما امکان میدهد درباره منطقه گسترش وسیع فرقههای مزدکی ـ خرّمی تصویری حاصل کنیم. منطقه گسترش آنان شامل جرجان، جبال، آذربایجان، دیلم، طبرستان، عراق، خوزستان، لرستان، فارس، خراسان و ماوراءالنهر بود. [۵۰]
یعقوبی، البلدان، ج۱، ص۲۷۵.
[۵۱]
مسعودی، التنبیه، ج۱، ص۳۵۳.
[۵۲]
عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بینالفرق، ج۱، ص۱۶۱، چاپ محمدزاهد کوثری، (قاهره) ۱۳۶۷/۱۹۴۸.
۱.۶ - پیدایشچگونگی پیدایش خرّمدینان بهدرستی روشن نیست و از فعالیتهای آنان بلافاصله پس از فتح ایران به دست مسلمانان نیز دانستههایی در دست نیست. باتوجه به پراکندگی و گستردگی گروههای خرّمدینی مانند ابومسلمیه ، بهآفریدیه ، فاطمیه (پیروان فاطمه دختر ابومسلم )، سنبادیه ، رزامیّه و مبیّضه ، میتوان گفت شورشهای ایشان نسبتآ اندک بودهاست، بهویژه که آنان چندین سده با همین گستردگی باقی بودند. ۱.۷ - شورشهای خرمدینانخرّمدینان براساس اعتقادات و مواضع سیاسی ـ اجتماعی خود، دست به شورشهایی زدند. طبری [۵۳]
طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۱۰۹.
و اب ناثیر [۵۴]
ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۱۹۶.
در بیان فعالیت دعوتگران عباسی برای سرنگون کردن حکومت امویان و استقرار خلافت عباسیان از شورش مسیحی نومسلمانی به نام عماربن یزید معروف به خِداش یاد کردهاند. براساس این گزارشها، خداش در نواحی مرو به جای دعوت به سود خلافت عباسی، آیین خرّمی را تبلیغ و ترویج کرد. با کشته شدن وی در سال ۱۱۸، به جنبش خرّمدینان در نواحی خراسان آسیب رسید، اما باعث نابودی آنان نگردید. [۵۵]
مسائل الامامة و هوالکتاب الاول من کتابٍ فیه اصولالنحل التی اختلف فیها اهلالصلاة، (منسوب به) ناشیء اکبر، ج۱، ص۳۲ـ۳۳، چاپ یوزف فاناس، بیروت: المعهدالآلمانی للابحاثالشرقیة، ۲۰۰۳.
۱.۸ - نخستین قیام خرمدینانبا قتل ابومسلم در سال ۱۳۷، نخستین قیام خرمدینان آشکار شد. سنباد یکی از خرّمیان بود که در نیشابور به خونخواهی ابومسلم قیام کرد. [۵۶]
مسعودی، مروج (بیروت)، ج۴، ص۱۴۴ـ۱۴۵.
خواجهنظامالملک [۵۷]
حسنبن علی نظامالملک، سیرالملوک (سیاستنامه)، ج۱، ص۲۶۰، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۴۰ش.
تأکید کردهاست که در ۱۳۷، مردم کوهستان یا جبال (همدان، کرج، ری، اصفهان، نهاوند و جز آنها) بیشتر رافضی و مزدکی بودند. به نظر میرسد که بعد از کشته شدن ابومسلم، هواداران وی و نومزدکیان (خرّمدینان) با یکدیگر متحد شدند، یعنی هنگام قیام سنباد ، در سال ۱۳۸. نرشخی [۵۸]
محمدبن جعفر نرشخی، تاریخ بخارا، ج۱، ص۹۴، ترجمه ابونصر احمدبن محمدبن نصر قباوی، تلخیص محمدبن زفربن عمر، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۶۳ش.
[۵۹]
محمدبن جعفر نرشخی، تاریخ بخارا، ج۱، ص۹۷، ترجمه ابونصر احمدبن محمدبن نصر قباوی، تلخیص محمدبن زفربن عمر، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۶۳ش.
در قیام مُقنّع خراسانی در سال ۱۵۹، از فرماندهی به نام خَشَوی (خرّمی) نام بردهاست. ۱.۹ - قیام محمرهنخستین جنبش مهم خرّمدینان، قیام محمّره در جرجان است. در ۱۶۲ در زمان حکومت مُهَلْهِلبن صَفْوان، گروهی از این فرقه به رهبری عبدالقهّار (عبدالقاهر) پس از کشتار مخالفان، بر جرجان استیلا یافتند. محمره با خرّمدینان یکی شدند و گفتند ابومسلم زنده است، ما ملک خود را پس میگیریم. آنان پسر او ابوالغرّاء را رهبر خویش کردند و تا ری رفتند. [۶۰]
حسنبن علی نظامالملک، سیرالملوک (سیاستنامه)، ج۱، ص۲۹۰، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۴۰ش.
[۶۱]
ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۵۸.
این قیام دیری نپایید و سپاه اعزامی مهدی (خلیفه عباسی) به فرماندهی عمرو/ عمربن علا والی طبرستان، [۶۲]
حسنبن علی نظامالملک، سیرالملوک (سیاستنامه)، ج۱، ص۲۹۰، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۴۰ش.
موفق به سرکوب آنان شد. [۶۳]
یعقوبی، البلدان، ج۲، ص۳۹۷.
[۶۴]
طبری، تاریخ (بیروت)، ج۸، ص۱۴۲.
[۶۵]
ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۵۸.
[۶۶]
ابنکثیر، البدایة و النهایة، ج۵، جزء۱۰، ص۱۳۸، ج ۵، چاپ احمد ابوملحم و دیگران، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
در همین سال، خرّمدینانِ روستای کامِدان در اصفهان قیام کردند. [۶۷]
یعقوبی، البلدان، ج۱، ص۲۷۵.
[۶۸]
احمدبنمحمد خوافی، مجملفصیحی، ج۱، ص۲۵۹، چاپ محسن ناجی نصرآبادی، تهران ۱۳۸۶ش.
در فاصله زمانی کمتر از بیست سال، جرجان قیامی دیگر از محمّره را در سال ۱۸۰ شاهد بود. این بار، رهبری شورش با عمروبن محمد عُمَرکی زندیق بود. باوجود سلطه محمره بر جرجان، این شورش هم سرکوب شد و به دستور هارونالرشید ، عمروبن محمد در مرو به قتل رسید. [۶۹]
طبری، تاریخ (بیروت)، ج۸، ص۲۶۶.
[۷۰]
ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۱۵۲.
دو سال بعد، محمره چنان نیرومند بودند که در کوتاه زمانی بر جرجان دست یافتند. [۷۱]
طبری، تاریخ (بیروت)، ج۸، ص۲۶۸.
[۷۲]
ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۱۵۹.
بهرغم این قیامها، دینوری نخستین قیام خرّمدینان را در سال ۱۹۲ در جبال دانسته است. به نوشته او، [۷۳]
احمدبن داوود دینوری، الاخبارالطِّوال، ج۱، ص۳۹۱ـ۳۹۲، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره ۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۳۶۸ش.
هارونالرشید پسرش محمدامین، عبداللهبنمالک و ابوُدلَف عِجْلی را به سوی خرّمدینان در اصفهان و ری و همدان و دیگر جاها فرستاد. آنان جمعی کثیر از ایشان را کشتند و بقیه را در شهرها پراکندند [۷۴]
حسنبن علی نظامالملک، سیرالملوک (سیاستنامه)، ج۱، ص۲۹۱ـ۲۹۲، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۴۰ش.
اما طبری نوشته است که هارون در همین سال برای سرکوب قیام رافعبن لیث عازم خراسان بود که خرّمدینان در آذربایجان شورش کردند. او عبداللهبن مالک را با دههزار نفر [۷۵]
حسنبن علی نظامالملک، سیرالملوک (سیاستنامه)، ج۱، ص۲۹۱، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۴۰ش.
بهسوی ایشان فرستاد. عبدالله سیهزارنفر از ایشان را کشت و عدهای زن و مرد را اسیر کرد و در کرمانشاه به هارونالرشید پیوست. خلیفه دستور داد که مردان اسیر را بکشند و زنان را بفروشند. [۷۶]
مطهربن طاهر مقدسی، کتابالبدء و التاریخ، ج۶، ص۱۰۳، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.
۱.۱۰ - قیام بابکپس از آن در زمان مأمون ، بزرگترین شورش خرّمدینان یعنی قیام بابک روی داد، که در عصر معتصم عباسی به اوج رسید. [۷۷]
طبری، ج۹، ص۲۹ـ۵۱،، تاریخ (بیروت).
[۷۸]
طبری، ج۹، ص۱۱ـ۱۷، تاریخ (بیروت).
[۷۹]
مسعودی، التنبیه، ج۱، ص۳۵۲ـ ۳۵۳.
مأمون در دوره خلافت خود، در سالهای ۲۱۵ـ۲۱۸ سرگرم پیکار با رومیان بود [۸۰]
ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۴۱۷.
[۸۱]
ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۴۱۹.
[۸۲]
ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۴۲۱ـ ۴۲۲.
[۸۳]
ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۴۲۷.
و مرگ او سبب شد که خرّمدینان در قسمتهای دیگر ایران یعنی اصفهان، ری، ماسبدان و مهرجان قذق سربرآورند. شورش خرّمدینان در این قسمت از ایران در جنگ خونینی که بین ایشان و سردارِ معتصم بهنام استحاقبن ابراهیمبن مُصْعَب در اول ذیقعده ۲۱۸ درگرفت، به شکست خرّمدینان و کشته شدن شصت هزار تن از آنان منجر گردید. [۸۴]
محمدبن محمد بلعمی، تاریخنامه طبری، ج۴، ص۱۲۵۴، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۸۰ش.
[۸۵]
عبدالحیبن ضحاک گردیزی، تاریخگردیزی، ج۱، ص۱۷۵، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۶۳ش.
هیچیک از قیامهای خرّمدینان از لحاظ اهمیت به جنبش بابک و مقاومت دراز مدت او نمیرسد. با ظهور بابک، آذربایجان به صورت مرکز فعالیت خرّمدینان درآمد و به تدریج شمار پیروان و نیروی او افزایشیافت. شاید باقیمانده هواخواهان ابومسلم و دیگر ناراضیان از خلافت عباسی نیز به او پیوسته باشند. عده یاران و لشکریان وی را صدهزار، [۸۶]
محمدبن عبیدالله ابوالمعالی، بیان الادیان در شرح ادیان و مذاهب جاهلی و اسلامی، ج۱، ص۸۰، به تصحیح عباس اقبال آشتیانی و محمدتقی دانشپژوه، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۷۶ش.
سیصد هزار [۸۷]
عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بینالفرق، ج۱، ص۱۷۱، چاپ محمدزاهد کوثری، (قاهره) ۱۳۶۷/۱۹۴۸.
و خلقی بیشمار [۸۸]
تبصرةالعوام فی معرفة مقالات الانام، منسوب به سیدمرتضیبن داعی حسنی رازی، ج۱، ص۱۸۴، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران: اساطیر، ۱۳۶۴ش.
نوشتهاند، که هرچند هیچکدام دقیق نباشد، نمودار کثرت پیروان اوست. افزون بر این، میکائیل سریانی در کتاب (وقایعنامه) از شرکت بردگان در این قیام یاد کرده است. باتوجه به گفتار رشیدالدین فضلالله ، [۸۹]
رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ: تاریخ اسماعیلیان، ج۱، ص۱۵۰، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۸۷ش.
مبنی بر اینکه خرّمدینانِ رودبار خرید بردگان را مجاز نمیدانستند، نظر میکائیل سریانی بعید بهنظر میرسد. در سال ۲۱۸، قبل از کشته شدن بابک، قیام خرّمدینان به فارس و قهستان کشیده شد. در اصفهان، رهبری این قیام با علیبن مزدک بود که به آسانی مناطق کوهستانی را در اختیارگرفت. [۹۰]
حسنبن علی نظامالملک، سیرالملوک (سیاستنامه)، ج۱، ص۲۹۲، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۴۰ش.
۱.۱۱ - کشته شدن بابکبا کشته شدن بابک، خرّمدینان و هواداران او تا دیرزمان در بَذّ میزیستند ابودُلَف خزرجی در حدود نیمه سده چهارم آنان را در آنجا دیدهاست. [۹۱]
ابودلف خزرجی، الرسالةالثانیة، ج۱، ص۱۳، چاپ پطرس بولگاکوف و انس خالدوف، مسکو ۱۹۶۰.
در دوران خلیفه واثق (حک: ۲۲۷ـ۲۳۲)، خرمّدینان در روستاهای این نواحی مواضعی مستحکم برقرار کرده بودند. آنان که کاروانها را غارت میکردند و به کشتار مردم میپرداختند، سرانجام مغلوب شدند و سرهای بریده آنان را در اصفهان گرداندند. [۹۲]
حسنبن علی نظامالملک، سیرالملوک (سیاستنامه)، ج۱، ص۲۹۶ـ۲۹۷، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۴۰ش.
در ۲۹۵، خرّمدینان به همراه قرمطیان و خوارج در قیام ابوبلال مشارکت کردند. [۹۳]
حسنبن علی نظامالملک، سیرالملوک (سیاستنامه)، ج۱، ص۲۷۷ـ۲۷۸، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۴۰ش.
در ۳۲۱، دژهای خرّمدینان به تصرف علیبن بویه درآمد. [۹۴]
مسکویه، ج۵، ص۳۶۸ـ۳۶۹.
[۹۵]
ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۸، ص۲۶۹.
از نیمه دوم سده چهارم، اطلاعات از قیام خرّمدینان اندک است. این امر مؤید کاهش فعالیت این فرقه نیست، بلکه به این دلیلاستکه رهبری قیامهای ضد عباسی در سدههای چهارم و پنجم به قرمطیان و فاطمیان اسماعیلی رسید. با وجود این، مسکویه از رویداد دیگری در سال ۳۶۰ یاد کرده است. به نوشته او، [۹۶]
مسکویه، ج۶، ص۳۴۱.
عضدالدوله دیلمی سردار خود عابدبن علی را به نبرد با خرّمدینان و جاشکیه که با سلیمانبن محمدبن الیاس (سومین حاکم بنوالیاس در کرمان) همدست بودند، فرستاد. عابدبن علی گروهی از ایشان و رهبرشان، ابوعلیبن کلاب، را کشت. عوفی در زمان مُستَرشِدبالله (حک: ۵۱۲ـ۵۲۹) از قیام خرّمدینان که آن زمان در آذربایجان بودند، یاد کرده است. [۹۷]
باب ۵، ص ۱۶۶، محمدبن محمد عوفی، جوامع الحکایات و لوامع الروایات، باب پنجم از قسم اول، چاپ جعفر شعار، تهران ۱۳۶۶ش.
در رمضان ۵۳۶، بنا به نوشته تاریخ نگار اسماعیلی نزاری به نام دهخدا عبدالملکبن علی، گروهی از مزدکیان که اسماعیلی شده بودند، پنهانی دعوت میکردند و خود را از پارسیان میخواندند. اصل گزارش از بین رفته، ولی دو صورت متفاوت از آن در جامعالتواریخ رشیدالدین فضلالله [۹۸]
رشیدالدین فضلالله،جامعالتواریخ ، ص ۱۴۷.
و زبدةالتواریخ کاشانی [۹۹]
عبداللهبن علی کاشانی، زبدةالتواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، ج۱، ص۱۸۶، چاپ محمدتقی دانشپژوه، تهران ۱۳۶۶ش.
آمدهاست. ۱.۱۲ - فعالیت ساکنان رودبار الموتبه نوشته حمدالله مستوفی ، ساکنان رودبار الموت پیرو مذهب باطنیان ( اسماعیلیان ) بودند. بخشی از آنان را مراغیان میخواندند که به مزدکیان منسوباند، حال آنکه ساکنان آن دیار خود را مسلمان میشمردند. [۱۰۰]
حمدالله مستوفی، نزهةالقلوب، ج۱، ص۶۱.
گفته شدهاست که مراغیان رودبار اخلاف مهاجرانی از پیروان بابک خرمدین بودند که از مراغه به رودبار الموت نقل مکان کرده بودند. رشیدالدین فضلالله ضمن بحث درباره توطئه آلافِرَنگ (متوفی ۷۰۳)، فرزند گیخاتو، نوشته است که رهبران مراغیان ظاهر شیخان را داشتند و میکوشیدند این طریقت را رواج دهند. پیر یعقوب باغبانی ، شیخ حبیب و دیگران از رؤسای این فرقه بودند و میکوشیدند تا تعالیم خود را که برگرفته از آرای مزدکی بود، در میان مردم منتشر نمایند. پیریعقوب و دیگر قیامکنندگان در سال ۷۰۳ کشته شدند. [۱۰۱]
رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، ج۲، ص۱۳۱۸ـ۱۳۱۹، چاپ محمدروشن و مصطفی موسوی، تهران ۱۳۷۳ش.
[۱۰۲]
احمدبنمحمد خوافی، مجملفصیحی، ج۲، ص۸۷۹ـ ۸۸۰، چاپ محسن ناجی نصرآبادی، تهران ۱۳۸۶ش.
۱.۱۳ - آخرین اطلاع درباره خرمدینانچنین بهنظر میرسد که آخرین اطلاع درباره خرّمدینان خبری است که فضلاللهبن روزبهان خُنجی (متوفی ح۹۲۷) ذکر کرده است. بنابه نوشته او، در نیمه دوم سده نهم، خلقی بیشمار از «کبود رختان» طالش و «تیره بختان» سیاهکوه در مذهب اباحه بودند و قواعد شریعتخرّمدینان بابکیرا داشتند. [۱۰۳]
فضلاللهبن روزبهان، تاریخ عالم آرای امینی: شرح حکمرانی سلاطین آققویونلو و ظهور صفویان، ج۱، ص۲۶۷، چاپ محمداکبر عشیق، تهران ۱۳۸۲ش.
[۱۰۴]
فضلاللهبن روزبهان، تاریخ عالم آرای امینی: شرح حکمرانی سلاطین آققویونلو و ظهور صفویان، ج۱، ص۲۷۴، چاپ محمداکبر عشیق، تهران ۱۳۸۲ش.
از سده نهم به بعد، دیگر مطلبی درباره خرّمدینان در منابع دیده نمیشود. میتوان چنین احتمال داد که بازماندگان آنان از آن پس با فرقه علیاللهی در آسیای صغیر و قزلباشان درهم آمیختهاند. ۲ - آرا و عقاید خرمدینانگزارش منابع درباره اصول عقاید خرّمدینان، محدود است به گفتارهای خصومتآمیز درباره ترک تکالیف شرعی و معتقدات غیراسلامی و اباحه . به همین سبب، دست یافتن به تصویری روشن از تعالیم خرّمدینان امکانپذیر نیست. اما نوشتههای نوبختی و مقدسی دانستههای سودمندی از تعالیم و آداب دینی ایشان به دست میدهند. ۲.۱ - گفتار مقدسیگفتار مقدسی بهویژه اهمیت دارد، زیرا خود با خرّمدینان مغرب ایران آشنا بوده، و نیز به این دلیل که سخنش را با لحنی معتدل و بیطرفانه بیان کرده است. به نوشته او، [۱۰۵]
مطهربن طاهر مقدسی، کتابالبدء و التاریخ، ج۴، ص۳۰ـ۳۱، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.
خرّمدینان به فرقهها و صنفهای متعدد تقسیم میشدند، ولی در اعتقاد به رجعت اتفاقنظر داشتند و به تغییر نام و تبدیل جسم معتقد بودند. به گمان ایشان، تمام پیامبران با آنکه در شریعت و دین اختلاف دارند، همه یک روان و یکجان را احراز کردهاند. به عقیده آنان، وحی هیچگاه قطع نمیشود. همو نوشته است که خرّمدینان اصحاب ادیان دیگر را مُصیب (درستکار) میشمارند و میگویند تا کسی دین ایشان (یعنی خرّمیه) را به خطر نیفکنده، نباید او را دشنام داد و تخطئه کرد. از خونریزی همواره پرهیز دارند، مگر به هنگامی که کسی عَلَم خلاف برافرازد، ابومسلم را بزرگ میدارند و ابوجعفر منصور، خلیفه عباسی، را لعن میکنند و برای مهدیبن فیروز که او را از نسل فاطمه (دختر ابومسلم) میدانند، دعای بسیار میکنند. امامانی دارند که در احکام بدیشان رجوع میکنند و رسولانی دارند که در میان ایشان در گردشاند و آنان را فریشتگان میخوانند. هیچچیز را مانند شراب متبرک نمیدانند. بنیاد دین آنان اعتقاد به روشنی و تاریکی است. از خرّمدینان ماسبذان و مهرجان قذق به پاکیزگی سخت پایبند بودند و با مردم به مهربانی و خوشرویی رفتار میکردند. در میانشان کسانی به اباحه زنان به شرط رضای ایشان اعتقاد داشتند و هرچه را که نفس از آن لذت گیرد و طبع بدان میل کند و به کس ضرر نرساند، مباح میشمردند. با وجود این، ابنحوقل [۱۰۶]
ابنحوقل، ج۱، ص۳۷۲.
ضمن اشاره به اعتقاد رایج درباره اباحهگری آنان، نوشته است که در قریههای ایشان مسجدهایی است و قرآن میخوانند. ۲.۲ - گزارش بغدادیبغدادی [۱۰۷]
عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بینالفرق، ج۱، ص۱۶۱، چاپ محمدزاهد کوثری، (قاهره) ۱۳۶۷/۱۹۴۸.
این گزارش را اندکی تغییر داده و گفته است که آنان مسجدها را برای مسلمانان ساختهاند. روایت اباحه و آزادی جنسی خرّمدینان اعتباری ندارد و دلیل مطمئنی برای آن آرا اقامه نشدهاست. گزارشهایی حاکی از پیوند بین خرّمدینان از یک طرف و قرمطیان و اسماعیلیان از طرف دیگر در دست است، از طرفی هیچ تأییدی مبنی بر تأثیر اصول و عقاید خرّمدینان بر آرای اسماعیلیه و ایمان آوردن گروهی از خرّمدینان به اسماعیلیه در دست نیست. ۲.۳ - عقاید دیگر خرمدیناناز عقاید دیگر منسوببه خرّمدینان، معنای باطنی و ظاهری قرآن و احادیث پیامبر است، بدینسبب آنان را باطنیه نیز خواندهاند. [۱۰۸]
تبصرةالعوام فی معرفة مقالات الانام، منسوب به سیدمرتضیبن داعی حسنی رازی، ج۱، ص۱۸۱، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران: اساطیر، ۱۳۶۴ش.
[۱۰۹]
حسنبن علی نظامالملک، سیرالملوک (سیاستنامه)، ج۱، ص۲۹۱، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۴۰ش.
آنان همچنین وضو را اساس دین و نماز را ناطقی فصیح میدانستند. [۱۱۰]
تبصرةالعوام فی معرفة مقالات الانام، منسوب به سیدمرتضیبن داعی حسنی رازی، ج۱، ص۱۸۲، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران: اساطیر، ۱۳۶۴ش.
مقدسی در دو فقره دیگر نیز بهخرّمدینان اشاره کردهاست. یکی در ضمن بحث از ثنویت ، که گفته است خرّمدینان یکیاز اصناف مجوساند و خود را در جامه مسلمانی پنهان کردهاند. میگویند مبدأ عالم نور است و این نور خود به نسخ پارهای از خویش پرداخته و به ظلمت استحاله یافتهاست. [۱۱۱]
مطهربن طاهر مقدسی، کتابالبدء و التاریخ، ج۱، ص۱۴۳، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.
فقره دیگر، مربوط به رهایی ذرات روشنی است و کاملا رنگ مانوی دارد. به نوشته او، طبق کتاب خرّمدینان، ستارگان گویها و سوراخهاییاند که روان آفریدگان را میگیرند و بهماه میسپارند، و افزونی ماه از همین جاست تا هنگامی که به نهایت کمال برسد. آنگاه آن را به مافوق خویش میسپارد و تهی میگردد و بار دیگر بازمیگردد و روانها را از ستارگان میستاند تا باز لبریز شود. [۱۱۲]
مطهربن طاهر مقدسی، کتابالبدء و التاریخ، ج۲، ص۲۰ـ۲۱، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.
۲.۴ - نظر نوبختینوبختی درباره خرّمدینان گفته است غلو با ایشان آغاز شدهاست (که درست نیست، زیرا اصل خرّمدینان مربوط به پیش از اسلام است) آنان معتقد بودند که امامان در عینحال که خدایند، پیامبر و رسول خدا و فرشتگان نیز میباشند. آنان درباره اظلّه (عالم مجردات ) و تناسخ روح سخن گفتهاند قائل به دَوْر بوده و روز رستاخیز و «شمار» را باطل شمردهاند. گمان داشتند که سرایی جز این جهان نیست و رستاخیز همانا خروج روان از تن و درآمدنش به تنی دیگر است. اگر نکوکار باشند، نیکی بینند و اگر بدرفتار باشند، به رنج و بدی میافتند و چنین میپندارند که همین تنها بهشت و دوزخ ایشان است. [۱۱۳]
حسنبن موسی نوبختی، فرقالشیعة، ج۱، ص۳۶، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف ۱۳۵۵/۱۹۳۶.
۲.۵ - نظر مسعودیبهنوشته مسعودی [۱۱۴]
مسعودی، مروج ، ج۴، ص ۱۴۴(بیروت).
، وقتی خبر کشته شدن ابومسلم به خراسان رسید، خرّمدینان برآشفتند. اینان گروهی بودند که مسلمیه نام داشتند. گروهی بر آن بودند که پس از وی، امامت بهدخترش فاطمه واگذار شده است و گروهی دیگر معتقد بودند که ابومسلم نمرده و نمیمیرد، بلکه دوباره ظاهر میشود و جهان را پر از عدل و داد میکند. این معتقدات به روشنی در اندیشه خرّمیان از طریق فرقه نصیریه انتقال یافت. گروهی از خرّمدینان که به بیمرگی ابومسلم یا ظهور فرزندی از وی یا به امامت فاطمه قائل بودند به فاطمیه معروف شدند. آنان بر این عقیده بودند که از نسل او مردی بیرون میآید که شاهی را از آلعباس میستاند. [۱۱۵]
غلامحسین صدیقی، جنبشهای دینی ایرانی در قرنهای دوم و سوم هجری، ج۱، ص۲۵۵ـ۲۵۶، تهران ۱۳۷۲ش.
۲.۶ - خرمدینان منکر رستاخیزاین عقیده بیانگر اعتقاد آنان به ظهور منجی از خاندان ابومسلم و همچنین حلول و تناسخ است، [۱۱۶]
محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۲۳۶، چاپ محمد سیدکیلانی، قاهره ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
نکتهای که ابنندیم، [۱۱۷]
ابنندیم (تهران)، ج۱، ص۴۰۸.
مقدسی [۱۱۸]
مطهربن طاهر مقدسی، کتابالبدء و التاریخ، ج۴، ص۳۰ـ۳۱، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.
و رشیدالدین فضلالله [۱۱۹]
رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ: تاریخ اسماعیلیان، ص ۱۴۹ـ۱۵۰، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۸۷ش.
با آن همداستاناند خرّمدینان منکر رستاخیز بودند و ثواب و عقاب را در همین جهان میدانستند. [۱۲۰]
محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۱۵۱ـ۱۵۲، چاپ محمد سیدکیلانی، قاهره ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
برخی از منابع از وجود جشنهای کامجویی در میان خرّمدینان سخن گفتهاند، [۱۲۱]
عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بینالفرق، ج۱، ص۱۶۱، چاپ محمدزاهد کوثری، (قاهره) ۱۳۶۷/۱۹۴۸.
[۱۲۲]
شهفوربن طاهر اسفراینی، التبصیر فیالدین و تمییزالفرقة الناجیة عنالفرق الهالکین، ج۱، ص۱۲۱، چاپ محمدزاهد کوثری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
ولی مدرکی بر راستی این اظهارات نداریم. برعکس، شرحی که ابنندیم [۱۲۳]
ابنندیم (تهران)، ج۱، ص۴۰۷.
از مراسم بیعت و زناشویی در میان ایشان آورده است، نشان میدهد که ازدواج را محترم میشمردند. ۳ - فهرست منابع(۱) ابناثیر، الکامل فی التاریخ. (۲) ابناسفندیار، تاریخطبرستان، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۲۰. (۳) ابنجوزی، تلبیسابلیس، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷. (۴) ابنحزم، الفصل فیالملل والاهواء و النحل، چاپ محمد ابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، بیروت ۱۹۷۷. (۵) ابنحوقل. (۶) ابنکثیر، البدایة و النهایة، ج ۵، چاپ احمد ابوملحم و دیگران، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷. (۷) ابنندیم (تهران). (۸) محمدبن عبیدالله ابوالمعالی، بیان الادیان در شرح ادیان و مذاهب جاهلی و اسلامی، به تصحیح عباس اقبال آشتیانی و محمدتقی دانشپژوه، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۷۶ش. (۹) ابوحاتم رازی، کتابالزینة فی الکلمات الاسلامیة العربیة، قسم ۳، چاپ عبدالله سلوم سامرائی، در عبدالله سلوم سامرائی، الغلو والفرق الغالیة فی الحضارة الاسلامیة، بغداد ۱۳۹۲/۱۹۷۲. (۱۰) ابودلف خزرجی، الرسالةالثانیة، چاپ پطرس بولگاکوف و انس خالدوف، مسکو ۱۹۶۰. (۱۱) شهفوربن طاهر اسفراینی، التبصیر فیالدین و تمییزالفرقة الناجیة عنالفرق الهالکین، چاپ محمدزاهد کوثری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸. (۱۲) اصطخری. (۱۳) عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بینالفرق، چاپ محمدزاهد کوثری، (قاهره) ۱۳۶۷/۱۹۴۸. (۱۴) محمدبن محمد بلعمی، تاریخنامه طبری، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۸۰ش. (۱۵) تبصرةالعوام فی معرفة مقالات الانام، منسوب به سیدمرتضیبن داعی حسنی رازی، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران: اساطیر، ۱۳۶۴ش. (۱۶) بندلی جوزی، منتاریخ الحرکات الفکریة فی الاسلام، بیروت: دارالروائع. (۱۷) حسینقاسمعزیز، البابکیة، او، انتفاضة الشعب الاذربایجانی ضدالخلافة العباسیة، بغداد ۱۹۶۶. (۱۸) حمدالله مستوفی، نزهةالقلوب. (۱۹) محمدبن اسحاق حموی، انیس المؤمنین، چاپ میرهاشممحدث، تهران۱۳۶۳ش. (۲۰) احمدبنمحمد خوافی، مجملفصیحی، چاپ محسن ناجی نصرآبادی، تهران ۱۳۸۶ش. (۲۱) محمدبن حسن دیلمی، بیان مذهب الباطنیة و بطلانه، منقول من کتاب قواعد عقائد آلمحمد، چاپ ر شتروطمان، استانبول ۱۹۳۸. (۲۲) احمدبن داوود دینوری، الاخبارالطِّوال، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره ۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۳۶۸ش. (۲۳) رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، چاپ محمدروشن و مصطفی موسوی، تهران ۱۳۷۳ش. (۲۴) رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ: تاریخ اسماعیلیان، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۸۷ش. (۲۵) سمعانی. (۲۶) منصور شکی، «درست دینان»، معارف، دوره ۱۰، ش ۱ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۲). (۲۷) محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، چاپ محمد سیدکیلانی، قاهره ۱۳۸۷/۱۹۶۷. (۲۸) غلامحسین صدیقی، جنبشهای دینی ایرانی در قرنهای دوم و سوم هجری، تهران ۱۳۷۲ش. (۲۹) طبری، تاریخ (بیروت). (۳۰) عبدالمحسن عاطف سلّام، ابحاث فی الادبالعربی: الثورةالبابکیة و اثرها فی الادبالعربی، (قاهره) ۱۹۶۸. (۳۱) محمدبن محمد عوفی، جوامع الحکایات و لوامع الروایات، باب پنجم از قسم اول، چاپ جعفر شعار، تهران ۱۳۶۶ش. (۳۲) محمدبن محمد غزالی، فضائحالباطنیة، چاپ عبدالرحمان بدوی، قاهره ۱۳۸۳/ ۱۹۶۴. (۳۳) فاروق عمر فوزی، الخلافةالعباسیة، عَمّان ۱۹۹۸. (۳۴) فضلاللهبن روزبهان، تاریخ عالم آرای امینی: شرح حکمرانی سلاطین آققویونلو و ظهور صفویان، چاپ محمداکبر عشیق، تهران ۱۳۸۲ش. (۳۵) عبداللهبن علی کاشانی، زبدةالتواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، چاپ محمدتقی دانشپژوه، تهران ۱۳۶۶ش. (۳۶) عبدالحیبن ضحاک گردیزی، تاریخگردیزی، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۶۳ش. (۳۷) مجمل التواریخ و القصص، چاپ سیفالدین نجمآبادی و زیگفرید وبر، نکارهاوزن ۱۳۷۸ش. (۳۸) مسائل الامامة و هوالکتاب الاول من کتابٍ فیه اصولالنحل التی اختلف فیها اهلالصلاة، (منسوب به) ناشیء اکبر، چاپ یوزف فاناس، بیروت: المعهدالآلمانی للابحاثالشرقیة، ۲۰۰۳. (۳۹) مسعودی، التنبیه. (۴۰) مسعودی، مروج (بیروت). (۴۱) مسکویه. (۴۲) مطهربن طاهر مقدسی، کتابالبدء و التاریخ، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲. (۴۳) محمدبن جعفر نرشخی، تاریخ بخارا، ترجمه ابونصر احمدبن محمدبن نصر قباوی، تلخیص محمدبن زفربن عمر، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۶۳ش. (۴۴) حسنبن علی نظامالملک، سیرالملوک (سیاستنامه)، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۴۰ش. (۴۵) سعید نفیسی، بابک خرمدین، چاپ عبدالکریم جربزهدار، تهران ۱۳۸۴ش. (۴۶) حسنبن موسی نوبختی، فرقالشیعة، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف ۱۳۵۵/۱۹۳۶. (۴۷) یاقوت حموی. (۴۸) یعقوبی، البلدان. ۴ - پانویس
۵ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «خرمدینان»، شماره۷۰۰۹. |