زمان تقریبی مطالعه: 42 دقیقه
 

بقایا





بقایا، در متون کهن و متأخر به معنای بدهی مالیاتی مردم و مترادف «باقی» و «بواقی» می باشد.


۱ - معانی عام بقایا



اصطلاحاتی مانند حاصل،
[۱] محمدبن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۱۵۵، چاپ علی اکبر فیاض، تهران ۱۳۷۱ ش.
[۲] محمدبن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۱۵۷، چاپ علی اکبر فیاض، تهران ۱۳۷۱ ش.
[۳] محمدبن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۴۶۴، چاپ علی اکبر فیاض، تهران ۱۳۷۱ ش.
[۴] محمدبن عبدالجبار عتبی، ترجمه تاریخ یمینی، ج۱، ص۴۵۷، از ناصح بن ظفر جرفادقانی، چاپ جعفر شعار، تهران ۱۳۵۷ ش.
کسور،
[۵] حسن بن محمد قمی، کتاب تاریخ قم، ج۱، ص۳۰، ترجمه حسن بن علی قمی، چاپ جلال الدین طهرانی، تهران ۱۳۶۱ ش.
[۶] حسن بن محمد قمی، کتاب تاریخ قم، ج۱، ص۱۲۷، ترجمه حسن بن علی قمی، چاپ جلال الدین طهرانی، تهران ۱۳۶۱ ش.
[۷] الدستور: ترجمه من اللغة الترکیة الی العربیة، ترجمة نوفل افندی نعمة الله نوفل، ج۲، ص۲۴، چاپ خلیل افندی خوری، بیروت ۱۳۰۱.
دیون،
[۸] الدستور: ترجمه من اللغة الترکیة الی العربیة، ترجمة نوفل افندی نعمة الله نوفل، ج۲، ص۱۴، چاپ خلیل افندی خوری، بیروت ۱۳۰۱.
[۹] الدستور: ترجمه من اللغة الترکیة الی العربیة، ترجمة نوفل افندی نعمة الله نوفل، ج۲، ص۱۷، چاپ خلیل افندی خوری، بیروت ۱۳۰۱.
[۱۰] الدستور: ترجمه من اللغة الترکیة الی العربیة، ترجمة نوفل افندی نعمة الله نوفل، ج۲، ص۲۶، چاپ خلیل افندی خوری، بیروت ۱۳۰۱.
نقصان
[۱۱] میرزا سمیعا، تذکره الملوک، ج۱، ص۶، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۸ ش.
[۱۲] حسن بن محمد قمی، کتاب تاریخ قم، ج۱، ص۱۳۳، ترجمه حسن بن علی قمی، چاپ جلال الدین طهرانی، تهران ۱۳۶۱ ش.
[۱۳] علی نقی نصیری، القاب و مواجب دوره سلاطین صفویه، ج۱، ص۴۶، چاپ یوسف رحیم لو، مشهد ۱۳۷۲ ش.
و حساب چندین ساله
[۱۴] محمدبن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۳۵۰، چاپ علی اکبر فیاض، تهران ۱۳۷۱ ش.
[۱۵] عبدالله بن محمد کاشانی، تاریخ اولجایتو، ج۱، ص۱۹۶، چاپ مهین همبلی، تهران ۱۳۴۸ ش.
گاه به همین معنی به کار می‌رفته است. با این حال، گاه میان برخی از این واژه‌ها با «باقی» تفاوتی وجود داشته است. (مانند تفاوت میان «حاصل» و «باقی»)
[۱۶] محمدبن احمد خوارزمی، مفاتیح العلوم، ج۱، ص۸۶، چاپ ابراهیم ابیاری، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.


۲ - پیشینه بقایا



بقایا، همان گونه که از معنای عام آن بر می‌آید، تنها به نظام مالیاتی در دوره اسلامی منحصر نبوده، زیرا بر پایه گزارش طبری ، پیش از اسلام نیز وجود داشته است. برای مثال، در دوران ساسانیان ، برخی از پادشاهان در آغاز سلطنت خود، برای جلب رضایت عموم، بقایا را می‌بخشیدند،
[۱۷] محمدبن جریر طبری، تاریخ الرسل والملوک، ج۱، ص۱۵۷، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۹ـ۱۸۹۶، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
[۱۸] محمدبن جریر طبری، تاریخ الرسل والملوک، ج۱، ص۸۶۶، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۹ـ۱۸۹۶، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
[۱۹] محمدبن جریر طبری، تاریخ الرسل والملوک، ج۱، ص۱۰۶۴، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۹ـ۱۸۹۶، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
[۲۰] آرتور امانوئل کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، ج۱، ص۱۴۵، ترجمه رشید یاسمی، تهران ۱۳۵۱ ش.

اما گاه برخی از این پادشاهان با مطالبه بقایا فشار زیادی بر مردم وارد می‌ساختند.
[۲۱] محمدبن جریر طبری، تاریخ الرسل والملوک، ج۱، ص۱۰۴۱، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۹ـ۱۸۹۶، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
بنابراین، تا آن‌جا که به تاریخ ایران پیش از اسلام مربوط می‌شود، علت به وجود آمدن آن را باید در ناتوانی مردم از پرداخت مالیات یا ناتوانی دولت از گردآوری آن باز جست که خود از حوادث طبیعی مانند سیل و زلزله ، یا از هم گسیختگی امور در دوره های بحرانی ناشی می‌شد، حال آن‌که در دوره اسلامی علت آن کاملاً متفاوت و دستِ کم تا اندازه ای متأثر از اعتقادات دینی بوده است.
اگر چه به ضرسِ قاطع، نمی توان گفت که در ایران پیش از اسلام چه واژه ای به جای باقی به کار می‌رفته است، اما می‌توان احتمال داد که این واژه ماندگان یا ماندکان
[۲۲] بهرام فره وشی، ج۱، ص۸۰، فرهنگ فارسی به پهلوی، تهران ۱۳۵۸ ش.
[۲۳] بهرام فره وشی، ج۱، ص۴۵۲، فرهنگ فارسی به پهلوی، تهران ۱۳۵۸ ش.
و مانیذ یا مانید (در جمع مکسر عربی: موانیذ یا موانید) بوده که تا سده چهارم هجری در میان مردم قم متداول بوده است.
[۲۴] حسن بن محمد قمی، ج۱، ص۲۹، کتاب تاریخ قم، ترجمه حسن بن علی قمی، چاپ جلال الدین طهرانی، تهران ۱۳۶۱ ش.
[۲۵] حسن بن محمد قمی، ج۱، ص۱۰۲، کتاب تاریخ قم، ترجمه حسن بن علی قمی، چاپ جلال الدین طهرانی، تهران ۱۳۶۱ ش.
[۲۶] موهوب بن احمد جوالیقی، المعرّب من الکلام الاعجمیّ علی حروف المعجم، ج۱، ص۳۲۵، چاپ احمد محمدشاکر، چاپ افست تهران ۱۹۶۶/۱۳۴۵ش.


۳ - مبدأ محاسبه خراج



فتوحات سده های نخستین اسلام، سرزمین های وسیعی در اختیار حکومت اسلامی قرار داد که بخش عمده ای از آن‌ها به ایران و روم شرقی تعلق داشت. رومیان خراج قلمرو خود را براساس گاهشماری قبطی و شامی می‌گرفتند، و در ایران مبنای محاسبه خراج ، سال یزدگردی نامیده شده که هر دو شمسی بود. ایرانیان برای ثابت نگه داشتن مبدأ سال، در هر چهار سال یک روز را کبیسه می‌کردند و رومیان در هر ۱۲۰ سال یک ماه را.
[۲۷] آدام متز، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ج۱، ص۱۳۲ـ۱۳۳، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران ۱۳۶۴ ش.
[۲۸] احمدبن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱۳، ص۵۶، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).

به این ترتیب، در ایران نوروز مبدأ محاسبه خراج بود، اما با فتوحات اسلام این نظام به هم خورد، زیرا مبنای گاهشماریِ مسلمانان سال قمری بود که تدریج تفاوت فاحشی با سال شمسی پیدا می‌کرد، تا جایی که خراج آغاز هر سال اسماً به سال قبل منسوب می‌شد.
[۲۹] حسن بن محمد قمی، کتاب تاریخ قم، ج۱، ص۱۴۵، ترجمه حسن بن علی قمی، چاپ جلال الدین طهرانی، تهران ۱۳۶۱ ش.
[۳۰] احمدبن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱۳، ص۵۷، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
[۳۱] احمدبن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱۳، ص۶۹، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
قلقشندی فصلی از کتاب خود را به شرح این مسئله و کلات ناشی از آن اختصاص داده است.
[۳۲] احمدبن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج ۱۳، ص ۵۴ ـ ۷۹T قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).


۳.۱ - مشکلات محاسبه خراج


به این ترتیب، اغلب در موعد خراج ، کشاورزان و زمین داران هنوز محصول را برداشت نکرده بودند و در نتیجه توانایی پرداخت خراج را نداشتند. این اختلاف در شهرهای بزرگ که به کشاورزی وابسته نبود، اهمیت چندانی نداشت، اما در مناطقی که زندگی اهالی اساساً برمبنای کشاورزی بود، دشواری بزرگی پدید می‌آورد. این وضع، سازمان اداری خلافت را با دشواری های زودرس روبرو کرد که نمونه ای از آن هارا در دوران عمربن خطاب ، خلیفه دوم (حک :۱۳ـ۲۳) می توان دید.
به نوشته مقریزی، خلیفه دوم در نامه ای عمروعاص والی مصر را به تأخیر در ارسال خراج متهم کرد. وی در پاسخ، به مهلت خواستن مردم تا رسیدن محصول اشاره کرد و نوشت : «نخواستم مردم را وادار به فروش چیزی کنم که خود به آن نیازمندند.».
[۳۳] احمدبن علی مقریزی، کتاب المواعظ والاعتبار بذکر الخطط والا´ثار، ج۱، ص۷۸ـ۷۹، المعروف بالخطط المقریزیّه، بولاق ۱۲۷۰، چاپ افست قاهره.
در دوران امویان و عباسیان نیز با تقاضاهای مکرر مردم برای به تأخیر انداختن نوروز روبرو می‌شویم.
[۳۴] احمدبن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱۳، ص۵۶، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
اما خلفا که می‌ترسیدند چنین کاری مصداق آیه «اِنَّما النَّسیی ُ زیادة فی الکُفر» باشد، از آن خودداری کردند. پس عجیب نیست که تنها دو خلیفه عباسی به چنین کاری تن در دادند؛ یکی متوکل که قبل از اقدام کشته شد،
[۳۶] احمدبن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱۳، ص۵۵ـ۵۷، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
دیگری معتضد که فرمان داد کتابچه ای برای عقب انداختن نوروز نوشته شود و بر این اساس عید آن سال را نوروز معتضدی نامیدند.
[۳۷] احمدبن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱۳، ص۵۶ـ۵۷، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
[۳۸] حسن بن محمد قمی، کتاب تاریخ قم، ج۱، ص۱۴۶، ترجمه حسن بن علی قمی، چاپ جلال الدین طهرانی، تهران ۱۳۶۱ ش.
[۳۹] عبدالحی بن ضحاک گردیزی، زین الأخبار، ج۱، ص۸۰، چاپ عبدالحیّ حبیبی، تهران ۱۳۴۷ ش.


۴ - وجهه فقهی اخذ بقایا



در آغاز خلافت عباسیان، مسئله خراج سال های قبل یا بقایا، مسئله ای فقهی شده بود. ابوحنیفه گرفتن خراج سال های قبل را جایز نمی‌دانست،
[۴۰] فضل الله بن روزبهان، سلوک الملوک، ج۱، ص۲۸۷، چاپ محمدعلی موحد، تهران ۱۳۶۲ ش.
اما قاضی ابویوسف در کتاب الخراج که آن را به خواست هارون الرشید (حک :۱۷۰ـ۱۹۳) نوشت، بر آن بود که باید خراج سال های قبل را گرفت.
[۴۱] یعقوب بن ابراهیم ابویوسف قاضی، کتاب الخراج، ج۱، ص۱۵، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
[۴۲] یعقوب بن ابراهیم ابویوسف قاضی، کتاب الخراج، ج۱، ص۸۴، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
[۴۳] فضل الله بن روزبهان، سلوک الملوک، ج۱، ص۲۸۷، چاپ محمدعلی موحد، تهران ۱۳۶۲ ش.
اگرچه در این کتاب از اصطلاح «بقایا» یا «باقی» نشانی نمی‌توان یافت، اما ماجرای سال ۱۸۱ قم، که گزارش آن در مآخذ دیگر آمده است، به روشنی نشان می‌دهد که این اصطلاح می‌بایست در آن دوران به کار رفته باشد.
[۴۴] حسن بن محمد قمی، کتاب تاریخ قم، ج۱، ص۲۹ـ۳۱، ترجمه حسن بن علی قمی، چاپ جلال الدین طهرانی، تهران ۱۳۶۱ ش.
[۴۵] احمدبن داوود دینوری، اخبارالطوّال، ج۱، ص۳۹۰، چاپ عبدالمنعم عامر، چاپ افست بغداد (تاریخ مقدمه ۱۳۷۹/ ۱۹۵۹).

بنابراین، می توان احتمال داد که اقدام هارون الرشید برای مطالبه بقایای ۵۱ سالِ مردم قم (۱۳۲ـ۱۸۱) مبتنی بر نظر قاضی ابویوسف بوده است.

۵ - وجهه سیاسی اخذ بقایا



این موضوع گذشته از جنبه اقتصادی آن همواره یکی از اهرم های سیاسی ـ تبلیغاتی حاکمان جدید در تثبیت موقعیت خویش بود و به همین دلیل است که به عنوان مثال، در مغرب قرن چهارم، ابوالفتح منصور (از خاندان بنی زیری: ۳۶۲ـ۵۶۳) بقایای سال ۳۸۲ را به مردم می‌بخشد.
[۴۶] ابن عذاری، البیان المغرب فی اخبار اندلس والمغرب، ج۱، ص۲۴۶، چاپ کولن و پرووانسال، بیروت ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
[۴۷] جی اف پی هاپکینز، النظم الاسلامیه، ج۱، ص۱۰۰، ترجمه امین توفیق طیبی، تونس ۱۹۸۰.

رویدادهای بعد، تحول ظریف و مهمی در معنای بقایا پدید آوردند که در واقع از روند تکوین سلسله مراتب فئودالی سرچشمه می‌گرفت. بر اثر این روند، که در ایران از قرن پنجم آغاز گشت، معنای واژه باقی از بدهی مردم به بدهی حکمرانان یا مقاطعان ولایات تغییر یافت. هر چند سابقه این معنا را پیش تر نیز می‌توان یافت، مثلاً هنگام فتح مصر ، عواید اراضی به مزایده گذاشته شد و به مدت چهار سال به مُتقبِّلین (کسانی که اراضی را در ازای پرداخت خراج در اختیار می‌گرفتند) واگذار شد. اما پرداخت این خراج همیشه به تأخیر می‌افتاد. مقریزی این مبالغ عقب افتاده را نیز «بواقی» و گاه «باقی الدوله» خوانده است.
[۴۸] احمدبن علی مقریزی، کتاب المواعظ والاعتبار بذکر الخطط والا´ثار، ج۱، ص۸۲، المعروف بالخطط المقریزیّه، بولاق ۱۲۷۰، چاپ افست قاهره.
[۴۹] احمدبن علی مقریزی، کتاب المواعظ والاعتبار بذکر الخطط والا´ثار، ج۱، ص۸۳، المعروف بالخطط المقریزیّه، بولاق ۱۲۷۰، چاپ افست قاهره.
[۵۰] احمدبن علی مقریزی، کتاب المواعظ والاعتبار بذکر الخطط والا´ثار، ج۱، ص۸۶، المعروف بالخطط المقریزیّه، بولاق ۱۲۷۰، چاپ افست قاهره.
[۵۱] احمدبن علی مقریزی، کتاب المواعظ والاعتبار بذکر الخطط والا´ثار، ج۱، ص۱۰۷، المعروف بالخطط المقریزیّه، بولاق ۱۲۷۰، چاپ افست قاهره.

در سده های پنجم و ششم، برخی از سلسله ها، گاه امکانات مالی وسیعی در اختیار دولتمردان بویژه وزیران ، قرار می‌دادند و سپس به بهانه شکایات مکرر مردم اموال این افراد را به عنوان بقایا مصادره می‌کردند.
[۵۲] محمدبن عبدالجبار عتبی، ترجمه تاریخ یمینی، ج۱، ص۳۰۶، از ناصح بن ظفر جرفادقانی، چاپ جعفر شعار، تهران ۱۳۵۷ ش.
[۵۳] محمدبن عبدالجبار عتبی، ترجمه تاریخ یمینی، ج۱، ص۳۲۹، از ناصح بن ظفر جرفادقانی، چاپ جعفر شعار، تهران ۱۳۵۷ ش.
[۵۴] محمدبن عبدالجبار عتبی، ترجمه تاریخ یمینی، ج۱، ص۳۴۵، از ناصح بن ظفر جرفادقانی، چاپ جعفر شعار، تهران ۱۳۵۷ ش.
[۵۵] محمدبن عبدالجبار عتبی، ترجمه تاریخ یمینی، ج۱، ص۴۵۷، از ناصح بن ظفر جرفادقانی، چاپ جعفر شعار، تهران ۱۳۵۷ ش.
اما در سده های دیگر مواردی وجود دارد که وزیران نیز مردم را با طلب بقایا تحت فشار قرار می‌دادند.
[۵۶] حسن روملو، احسن التواریخ، ج۱۱، ص۳۰۹، چاپ عبدالحسین نوائی، ج ۱۱، تهران ۱۳۴۹ ش.
به همین دلیل، گاه والیان حکومتی برای رهایی مؤدیانِ مالیات ـ اعم از متصدیان گردآوری مالیات و مردم ـ دفاتر مالیاتی را می‌سوزاندند.
[۵۷] محمدبن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء والکتّاب، ج۱، ص۱۹۱، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۷/ ۱۹۳۸.
[۵۸] محمودبن محمد آقسرائی، تاریخ سلاجقه یا مسامرة الاخبار و مسایرة الاخبار، ج۱، ص۳۷، چاپ عثمان توران، تهران ۱۳۶۲ ش.


۶ - سیر تطور مصرف بقایا



بنا بر عتبة الکتبة، در دوران سلاجقه ، گاه بقایا جزء ارزاق سادات به شمار می‌رفته است.
[۵۹] علی بن احمد منتجب الدین بدیع، کتاب عتبه الکتبه: مجموعه مراسلات دیوان سلطان سنجر، ج۱، ص۴۷، چاپ محمد قزوینی و عباس اقبال، تهران ۱۳۲۹ ش.
در دوره سلاجقه روم نیز «بقایا خراج» و «باقی» به کار رفته است.
[۶۰] ابن بی بی، سلجوقنامه یا الاوامر العلائیه فی الامور العلانیه، ج۱، ص۶۶ـ۶۸، چاپ محمد جواد مشکور، تبریز ۱۳۵۰ ش.
برخی از منابع بقایای دوره مغول را با مالیات های اضافی یا زواید یکی دانسته اند.
[۶۱] هاشم رجب زاده، آئین کشورداری در عهد وزارت رشیدالدین فضل الله همدانی، ج۱، ص۱۴۵، تهران ۱۳۵۵ ش.
اما با آن‌که بقایا دستاویزی برای مطالبات مالی مکرر از مردم شده بود، نمی توان آن را در ردیف مالیات های اخیر قرار داد.
دردوران مغول، به سبب وقفه ای که در تکامل مالکیت فئودالی پیش آمده بود،
[۶۲] پاولوویچ پطروشفسکی، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ج۱، ص۱۱۹، ترجمه کریم کشاورز، تهران ۱۳۵۷ ش.
بقایا گاه به بدهی متولیان و متصرفان اراضی و گاه به بدهی مردم اطلاق می‌شده است.
[۶۳] عطاملک بن محمد جوینی، تاریخ جهانگشای جوینی، ج۲، ص۲۷۴، چاپ محمدبن عبدالوهاب قزوینی، لیدن ۱۳۲۹ـ ۱۳۵۵/۱۹۱۱ـ۱۹۳۷.
[۶۴] محمدبن هندوشاه شمس منشی، دستورالکاتب فی تعیین المراتب، ج۲، ص۲۱۲، چاپ عبدالکریم علی اوغلی علی زاده، مسکو ۱۹۶۴ـ۱۹۷۶.
[۶۵] پاولوویچ پطروشفسکی، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ج۲، ص۶۶۹، ترجمه کریم کشاورز، تهران ۱۳۵۷ ش.
[۶۶] پاولوویچ پطروشفسکی، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ج۲، ص۶۸۲، ترجمه کریم کشاورز، تهران ۱۳۵۷ ش.
در این دوره، واژه بقایا به معنای بخشِ وصول نشده قُپچُور (مالیات دام و گاهی هم خراج) به کار رفته است.
[۶۷] رشیدالدین فضل الله، تاریخ مبارک غازانی، ج۱، ص۲۴۷، چاپ کارل یان، لندن ۱۳۵۸/۱۹۴۰.
[۶۸] رشیدالدین فضل الله، جامع التواریخ، ج۲، ص۱۰۲۷، چاپ بهمن کریمی، تهران ۱۳۶۲ ش.


۷ - اصطلاحات مترادف بقایا



در کنار اصطلاح باقی، اصطلاحاتی چون «عجز»، «اضافت» و «تکمله» به کار رفته است. بنا بر منابع، عجز به معنای «مالی که تحصیل آن متعذر باشد» به کار می‌رفته
[۶۹] محمدبن محمود شمس الدین آملی، نقائس الفنون فی عرایس العیون، ج۱، ص۳۲۸، چاپ ابوالحسن شعرانی، تهران ۱۳۷۷.
[۷۰] احمدبن علی مقریزی، کتاب المواعظ والاعتبار بذکر الخطط والا´ثار، ج۱، ص۷۷، المعروف بالخطط المقریزیّه، بولاق ۱۲۷۰، چاپ افست قاهره.
و مراد از اضافت، مالی بیش از مبلغ مقرر بوده
[۷۱] محمدبن محمود شمس الدین آملی، نقائس الفنون فی عرایس العیون، ج۱، ص۳۲۰، چاپ ابوالحسن شعرانی، تهران ۱۳۷۷.
و تکمله به مفهوم تکمیل مالیات با سرشکن کردن باقی آن بر بقیه افراد به کار می‌رفته است.
[۷۲] هلال بن محسن صابی، رسوم دارالخلافه، ج۱، ص۶۸، چاپ میخائیل عوّاد، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
بنابراین، عبارت «عجز به باقی آوردند» بسیار رایج، و به معنای ناتوانی مردم از پرداخت خراج به سبب حوادث طبیعی بود.
[۷۳] محمدبن عبدالجبار عتبی، ترجمه تاریخ یمینی، ج۱، ص۳۳۸، از ناصح بن ظفر جرفادقانی، چاپ جعفر شعار، تهران ۱۳۵۷ ش.
[۷۴] محمدبن هندوشاه شمس منشی، دستورالکاتب فی تعیین المراتب، ج۱، جزء دوم، ص۴۷۲، چاپ عبدالکریم علی اوغلی علی زاده، مسکو ۱۹۶۴ـ۱۹۷۶.
به گفته شمس الدین آملی
[۷۵] محمدبن محمود شمس الدین آملی، نقائس الفنون فی عرایس العیون، ج۱، ص۳۱۳، چاپ ابوالحسن شعرانی، تهران ۱۳۷۷.
و مازندرانی
[۷۶] عبدالله بن محمد مازندرانی، رساله فلکیّه، ج۱، ص۴۶، چاپ والترهینتس، ویسبادن ۱۳۳۱/ ۱۹۵۲.
هنگامی که «جمع از خرج زیاده» بود، شکی وجود نداشت که بر عامل چیزی «باقی» است و «بیرون از باقی با عامل مطالبتی» نبود. همچنین مازندرانی فصلی از کتاب خود را به بحث درباره «باقی و زیاده» اختصاص داده است.
[۷۷] عبدالله بن محمد مازندرانی، رساله فلکیّه، ج۱، ص۴۳ـ۵۱، چاپ والترهینتس، ویسبادن ۱۳۳۱/ ۱۹۵۲.

در عصر ممالیک (۶۴۸ـ ۹۲۳) واژه باقی به بازمانده مالیات مُقطِعان «اقطاع استغلال» اطلاق می‌شد.
[۷۸] احمدبن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱۳، ص۱۱۷، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).

بر پایه منابع، به نظر می‌رسد که بقایا بیش‌تر به جنس پرداخت می‌شده تا نقد ، اما در منابع متأخرتر، به جنسی و نقدی بودن بقایا تصریح شده است.
[۷۹] میرزا سمیعا، تذکره الملوک، ج۱، ص۳۶، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۸ ش.
[۸۰] احمد میرزا قاجار، تاریخ عضدی، ج۱، ص۹۸، چاپ عبدالحسین نوایی، تهران ۱۳۵۵ ش.
[۸۱] احمد میرزا قاجار، تاریخ عضدی، ج۱، ص۱۶۳، چاپ عبدالحسین نوایی، تهران ۱۳۵۵ ش.
[۸۲] سیاق معیشت در عصر قاجار، سیاق اول: حکمرانی و ملکداری (مجموعه ی اسناد عبدالحسین میرزا فرمانفرما)، ج۲، ص۳۱۷، چاپ منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران ۱۳۶۲ـ۱۳۶۳ ش.
[۸۳] سیاق معیشت در عصر قاجار، سیاق اول: حکمرانی و ملکداری (مجموعه ی اسناد عبدالحسین میرزا فرمانفرما)، ج۲، ص۳۸۱، چاپ منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران ۱۳۶۲ـ۱۳۶۳ ش.


۸ - مناصب دولتی اخذ بقایا



متصدیان وصول آن دارای مناصبی مانند عامل، محصل، مستوفی و جهبذ بودند، اما نخستین منصب مستقلی که با بقایا سروکار داشت در دوره صفوی دیده می‌شود. در این دوران گاه از بقایا به «باقیِ دیوان» تعبیر شده است.
[۸۴] جلال الدین محمد منجم یزدی، تاریخ عباسی، یا، روزنامه ملاجلال ، ج۱، ص۹۴ ، چاپ سیف الله وحیدنیا، تهران ۱۳۶۶ ش.
منصب «نویسنده بقایا»
[۸۵] میرزا سمیعا، تذکره الملوک، ج۱، ص۶۲، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۸ ش.
یا «مستوفی بقایا» بسیار معتبر بود و صاحب این منصب موظف بود که باقی مالیات یا اموال دیوانی سال های گذشته را از رعایا و ضابطان و مستأجران دریافت کند٬ و این موارد نشان دهنده گسترش حوزه مسئولیت های وی است.
[۸۶] علی نقی نصیری، القاب و مواجب دوره سلاطین صفویه، ج۱، ص۶۲، چاپ یوسف رحیم لو، مشهد ۱۳۷۲ ش.
همچنین «مستوفیان» ممالک موظف بودند «بقایای ممالک» را براساس «دفتر بقایا» محاسبه کنند و به نظر «مستوفی بقایا» برسانند.
[۸۷] اسکندر منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، ج۲، ص۱۰۱۳، تهران ۱۳۵۰ ش.

از ده مستوفی این دوران، دو تن مستوفی بقایا بودند و گاه مستوفی بقایا به مستوفی الممالک ارتقا می‌یافت.
[۸۸] اسکندر منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، ج۱، ص۱۶۲، تهران ۱۳۵۰ ش.
[۸۹] اسکندر منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، ج۱، ص۲۰۶، تهران ۱۳۵۰ ش.
اما سوء استفاده حاکمان ولایات چند بار به حذف و برقراری و سرانجام حذف این منصب انجامید
[۹۰] علی نقی نصیری، القاب و مواجب دوره سلاطین صفویه، ج۱، ص۶۲، چاپ یوسف رحیم لو، مشهد ۱۳۷۲ ش.
و دیگر نشانی از آن نمی‌یابیم ٬ چه در دوره نادر هرگاه که مأموران مالی و حاکمان ولایات نمی‌توانستند همه مالیات‌ها را جمع کنند خود ملزم به پرداخت کسری می‌شدند،
[۹۱] م ر آرونوا و ک ز اشرافیان، دولت نادرشاه افشار، ج۱، ص۲۹۲، ترجمه حمید امین، تهران ۱۳۵۶ ش.
از این رو محصلان برای گرفتن این باقی گسیل می‌شدند.
[۹۲] محمد کلانتر، روزنامه میرزامحمد کلانتر فارس، ج۱، ص۲۰، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۹۳] محمد کلانتر، روزنامه میرزامحمد کلانتر فارس، ج۱، ص۲۶ـ۲۷، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۶۲ ش.


۸.۱ - مناصب اخذبقایا در دوره قاجار


در دوران قاجار ، گسترش تشکیلات اداری کشور از یک سو و گسترش هر چه بیش‌تر معنای باقی یا بقایا از سوی دیگر، به تشکیل «وزارت بقایا» و منصب «وزیر بقایا» انجامید. در این دوران، به کسری هر نوع مالیاتی باقی یا بقایا اطلاق می‌شد
[۹۴] «بقایای مالیاتی شرکت سهامی قالی بافی»، سند ش فیش ۰۰۱۳۰۰۰۸، محل در آرشیو سازمان اسناد ملی ایران، ۱۰۳ب ا آ آ ا، ش ۲۴۰۰۰۰۸۵۶.
[۹۵] مجموعه اسناد و مدارک فرخ خان امین الدوله، ج ۵، ج۵، ص۲۶۸، چاپ کریم اصفهانیان، علی اصغر عمران و قدرت الله روشنی، تهران ۱۳۵۷ ش.

به نظر می‌رسد که در دوران قاجار، پیش از عنوان «وزیر بقایا»
[۹۶] مظفرالدین قاجار، ج۱، ص۱۰، شاه ایران، سفرنامه فرنگستان، ج ۱: سفراول، چاپ امیرشیرازی، تهران ۱۳۶۳ ش.
[۹۷] مظفرالدین قاجار، ج۱، ص۲۶۵، شاه ایران، سفرنامه فرنگستان، ج ۱: سفراول، چاپ امیرشیرازی، تهران ۱۳۶۳ ش.
[۹۸] عبدالحسین بن هدایت الله سپهر، مرآة الوقایع مظفری و یادداشتهای ملک المورخین، ج۱، ص۲۵۳، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۶۸ ش.
[۹۹] علی بن محمد امین الدوله، سفرنامه امین الدّوله، ص۱۲، با مقدمه علی امینی، چاپ اسلام کاظمیه، تهران ۱۳۵۴ ش.
[۱۰۰] حسین قلی نظام السلطنه مافی، خاطرات و اسناد حسین قلی خان نظام السلطنه مافی، ج۱، ص۲۵۷، چاپ معصومه مافی و دیگران، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۱۰۱] محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، المآثرالآثار، در چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، ج ۱، ص۳۲۰، تهران ۱۳۶۳ ش.
[۱۰۲] محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، المآثرالآثار، در چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، ج ۱، ص۳۸۱، تهران ۱۳۶۳ ش.
[۱۰۳] ابراهیم بن اسدالله صدیق الممالک، منتخب التواریخ، ج۱، ص۲۶۳، تهران ۱۳۶۶ ش.
[۱۰۴] ابراهیم بن اسدالله صدیق الممالک، منتخب التواریخ، ج۱، ص۳۳۹، تهران ۱۳۶۶ ش.
[۱۰۵] ابراهیم بن اسدالله صدیق الممالک، منتخب التواریخ، ج۱، ص۳۸۵، تهران ۱۳۶۶ ش.
[۱۰۶] ابراهیم بن اسدالله صدیق الممالک، منتخب التواریخ، ج۱، ص۳۹۲، تهران ۱۳۶۶ ش.
[۱۰۷] محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج۳، ص۲۰۴۵، چاپ محمداسماعیل رضوانی، تهران ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ ش.
[۱۰۸] عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه ، ج۱، ص۳۷۰ ، تهران ۱۳۶۰ ش.
[۱۰۹] عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه ، ج۱، ص۴۲۸ ، تهران ۱۳۶۰ ش.
[۱۱۰] عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه ، ج۱، ص۴۸۹ ، تهران ۱۳۶۰ ش.
[۱۱۱] عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه ، ج۲، ص۲۳ ، تهران ۱۳۶۰ ش.
عنوان «امین بقایا»
[۱۱۲] ابراهیم بن اسدالله صدیق الممالک، منتخب التواریخ، ج۱، ص۳۲۵، تهران ۱۳۶۶ ش.
[۱۱۳] ابراهیم بن اسدالله صدیق الممالک، منتخب التواریخ، ج۱، ص۳۴۳، تهران ۱۳۶۶ ش.
[۱۱۴] ابراهیم بن اسدالله صدیق الممالک، منتخب التواریخ، ج۱، ص۳۶۲، تهران ۱۳۶۶ ش.
[۱۱۵] محمدعلی بن احمد سدیدالسلطنه، سفرنامه سدیدالسلطنه: التدقیق فی سیرالطریق، ج۱، ص۱۳۹، چاپ احمد اقتداری، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۱۱۶] محمدعلی بن احمد سدیدالسلطنه، سفرنامه سدیدالسلطنه: التدقیق فی سیرالطریق، ج۱، ص۱۴۰، چاپ احمد اقتداری، تهران ۱۳۶۲ ش.
به کار می‌رفته که بعدها سِمت زیردست وزیر بقایا را پیدا کرده است.
تعبیر «معتمد بقایا» نیز در همین دوران به کار رفته است.
[۱۱۷] حسین قلی نظام السلطنه مافی، خاطرات و اسناد حسین قلی خان نظام السلطنه مافی، ج۱، ص۲۸۲، چاپ معصومه مافی و دیگران، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۱۱۸] حسین قلی نظام السلطنه مافی، خاطرات و اسناد حسین قلی خان نظام السلطنه مافی، ج۱، ص۲۸۴، چاپ معصومه مافی و دیگران، تهران ۱۳۶۲ ش.
شغل اصلی وزیر بقایا به گفته مستوفی «گذراندن حساب صاحب جمعان و احیاناً وصول بقایای آن ها» یعنی «باقی دار» ها
[۱۱۹] سیاق معیشت در عصر قاجار، سیاق اول: حکمرانی و ملکداری (مجموعه ی اسناد عبدالحسین میرزا فرمانفرما)، ج۲، ص۳۵۷، چاپ منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران ۱۳۶۲ـ۱۳۶۳ ش.
[۱۲۰] سیاق معیشت در عصر قاجار، سیاق اول: حکمرانی و ملکداری (مجموعه ی اسناد عبدالحسین میرزا فرمانفرما)، ج۲، ص۳۹۶، چاپ منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران ۱۳۶۲ـ۱۳۶۳ ش.
[۱۲۱] علی اکبر دهخدا، لغت نامه، ذیل «باقی»، زیر نظر محمدمعین، تهران ۱۳۲۵ـ۱۳۵۹ ش.
بود٬ بنابراین، « مدعی العموم دولت » به شمار می‌رفت.

۹ - وظایف متصدی منصب بقایا



در آغاز، متصدی این منصب را «داروغه دفتر استیفا» لقب داده بودند که وظایف خود را به کمک فرّاشانی چند اجرا می‌کرد.
[۱۲۲] عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه ، ج۱، ص۳۷۰، پانویس ۱ ، تهران ۱۳۶۰ ش.
امین بقایا و وزیر بقایا زیر نظر وزیر دفتر (متصدی دفتر جمع و خرج) کار می‌کردند. از «دستورالعمل» ها (کتابچه ای شامل مجموعه مقررات مالیاتی سالانه حاکمان ولایات) بعد از جمع و خرج اولیه مبلغی با عنوان «باقی دستورالعمل» می ماند که می‌بایست صرف هزینه های محلی ـ مربوط به ولایت ـ می‌شد. سپس جمع و خرج دیگری صورت می‌گرفت که مبلغ باقی‌مانده را «باقی تحت دستورالعمل» یا «باقی تحت کتابچه دستورالعمل» می نامیدند
[۱۲۳] عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه ، ج۱، ص۴۲۲ ، تهران ۱۳۶۰ ش.
[۱۲۴] عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه ، ج۱، ص۴۳۴ ، تهران ۱۳۶۰ ش.
و موارد مصرف این باقی، هزینه های فوق العاده بیوتات سلطنتی، و گاه احداث ساختمانی تازه و یا مخارج فوق العاده دولتی بود.
[۱۲۵] عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه ، ج۱، ص۳۹۴ ، تهران ۱۳۶۰ ش.
[۱۲۶] عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه ، ج۱، ص۴۲۲ ، تهران ۱۳۶۰ ش.
به همین سبب، بخشی از خزانه مالیات را «خزانه بقایای مالیات های کشور» می نامیدند. عواید این خزانه از باقی دستورالعمل های حاکمان و باقی مالیاتی دیگر سازمان های کشور به دست می‌آمد و در واقع حکم بودجه را داشت.
[۱۲۷] عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه ، ج۱، ص۱۲ ، تهران ۱۳۶۰ ش.
[۱۲۸] عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه ، ج۱، ص۳۹۳ ، تهران ۱۳۶۰ ش.
[۱۲۹] عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه ، ج۳، ص۴۷۹ ، تهران ۱۳۶۰ ش.

«وزارت بقایا و محاسبات» به عنوان یکی از وزارتخانه‌ها و ادارات دولتی
[۱۳۰] عبدالحسین بن هدایت الله سپهر، مرآة الوقایع مظفری و یادداشتهای ملک المورخین، ج۱، ص۴۵، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۶۸ ش.
هر هفته جلسه ای با عنوان «مجلس وزارت بقایا» تشکیل می‌داد و به برخی عرایض وزارت رسیدگی می‌کرد.
[۱۳۱] محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج۳، ص۲۱۰۰، چاپ محمداسماعیل رضوانی، تهران ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ ش.
[۱۳۲] محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج۳، ص۲۰۴۵، چاپ محمداسماعیل رضوانی، تهران ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ ش.
[۱۳۳] ابراهیم بن اسدالله صدیق الممالک، منتخب التواریخ، ج۱، ص۲۲۹، تهران ۱۳۶۶ ش.
نام اعضای این وزارت گاه در برخی منابع ذکر شده است.
[۱۳۴] محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، المآثرالآثار، ج۱، ص۵۰، در چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، ج ۱، تهران ۱۳۶۳ ش.


۱۰ - باقی در نظام مالیلتی عثمانی



واژه باقی در همین دوران در نظام مالیاتی دولت عثمانی نیز دیده می‌شود و کتاب دستور که مجموعه آیین نامه مالی اداری دولت عثمانی است، در ماده ۳۳ به «دفاتر خلاصات شهریه و دفترِ عموم محاسبات» سال اشاره کرده و نقصان ین مالیات‌ها را «باقی» نامیده است.
[۱۳۵] الدستور: ترجمه من اللغة الترکیة الی العربیة، ترجمة نوفل افندی نعمة الله نوفل، ج۲، ص۹، چاپ خلیل افندی خوری، بیروت ۱۳۰۱.
[۱۳۶] الدستور: ترجمه من اللغة الترکیة الی العربیة، ترجمة نوفل افندی نعمة الله نوفل، ج۲، ص۱۴، چاپ خلیل افندی خوری، بیروت ۱۳۰۱.
[۱۳۷] الدستور: ترجمه من اللغة الترکیة الی العربیة، ترجمة نوفل افندی نعمة الله نوفل، ج۲، ص۱۷ـ۱۸، چاپ خلیل افندی خوری، بیروت ۱۳۰۱.
[۱۳۸] الدستور: ترجمه من اللغة الترکیة الی العربیة، ترجمة نوفل افندی نعمة الله نوفل، ج۲، ص۲۱، چاپ خلیل افندی خوری، بیروت ۱۳۰۱.


۱۱ - باقی در نظام مالیلتی معاصر



در اواخر دوره قاجار، باقی ذیل مالیات های مستقیم ثبت می‌شد. این واژه بر پایه شواهد موجود تا ۱۳۵۳ شمسی در قانون مالیات‌ها به کار رفته است
[۱۳۹] ایران قوانین و احکام، مجموعه قانون مالیاتهای مستقیم، ج۱، ص۲۹۶ـ ۵۱۵، گردآوری روح الله وهمن، تهران ۱۳۵۴ ش.
[۱۴۰] ایران قوانین و احکام، قانون مالیاتهای مستقیم، ج۱، ص۱۸۷، تهران ۱۳۵۳ ش.
٬ اما در قانون مالیات های ۱۳۷۳ شمسی نشانی از آن دیده نمی‌شود و واژه بدهی جایگزین آن شده است.
[۱۴۱] ایران قوانین و احکام، قانون مالیاتهای مستقیم ۱۳۷۳، ج۱، ص۱۵۵، تدوین غلامرضا حجتی اشرفی، تهران ۱۳۷۳ ش.


۱۲ - فهرست‌منابع



(۱) علاوه بر قرآن.
(۲) م ر آرونوا و ک ز اشرافیان، دولت نادرشاه افشار، ترجمه حمید امین، تهران ۱۳۵۶ ش.
(۳) محمودبن محمد آقسرائی، تاریخ سلاجقه یا مسامرة الاخبار و مسایرة الاخبار، چاپ عثمان توران، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۴) ابن بی بی، سلجوقنامه یا الاوامر العلائیه فی الامور العلانیه، چاپ محمد جواد مشکور، تبریز ۱۳۵۰ ش.
(۵) ابن عذاری، البیان المغرب فی اخبار اندلس والمغرب، چاپ کولن و پرووانسال، بیروت ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
(۶) یعقوب بن ابراهیم ابویوسف قاضی، کتاب الخراج، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
(۷) احمد میرزا قاجار، تاریخ عضدی، چاپ عبدالحسین نوایی، تهران ۱۳۵۵ ش.
(۸) اسکندر منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، تهران ۱۳۵۰ ش.
(۹) محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، چاپ محمداسماعیل رضوانی، تهران ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ ش.
(۱۰) محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، المآثرالآثار، در چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، ج ۱، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۱۱) علی بن محمد امین الدوله، سفرنامه امین الدّوله، با مقدمه علی امینی، چاپ اسلام کاظمیه، تهران ۱۳۵۴ ش.
(۱۲) ایران قوانین و احکام، قانون مالیاتهای مستقیم، تهران ۱۳۵۳ ش.
(۱۳) ایران قوانین و احکام، قانون مالیاتهای مستقیم ۱۳۷۳، تدوین غلامرضا حجتی اشرفی، تهران ۱۳۷۳ ش.
(۱۴) ایران قوانین و احکام، مجموعه قانون مالیاتهای مستقیم، گردآوری روح الله وهمن، تهران ۱۳۵۴ ش.
(۱۵) محمدبن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، چاپ علی اکبر فیاض، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۱۶) پاولوویچ پطروشفسکی، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ترجمه کریم کشاورز، تهران ۱۳۵۷ ش.
(۱۷) موهوب بن احمد جوالیقی، المعرّب من الکلام الاعجمیّ علی حروف المعجم، چاپ احمد محمدشاکر، چاپ افست تهران ۱۹۶۶/۱۳۴۵ش.
(۱۸) عطاملک بن محمد جوینی، تاریخ جهانگشای جوینی، چاپ محمدبن عبدالوهاب قزوینی، لیدن ۱۳۲۹ـ ۱۳۵۵/۱۹۱۱ـ۱۹۳۷.
(۱۹) محمدبن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء والکتّاب، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۷/ ۱۹۳۸.
(۲۰) محمدبن احمد خوارزمی، مفاتیح العلوم، چاپ ابراهیم ابیاری، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۲۱) الدستور: ترجمه من اللغة الترکیة الی العربیة، ترجمة نوفل افندی نعمة الله نوفل، چاپ خلیل افندی خوری، بیروت ۱۳۰۱.
(۲۲) علی اکبر دهخدا، لغت نامه، زیر نظر محمدمعین، تهران ۱۳۲۵ـ۱۳۵۹ ش.
(۲۳) احمدبن داوود دینوری، اخبارالطوّال، چاپ عبدالمنعم عامر، چاپ افست بغداد (تاریخ مقدمه ۱۳۷۹/ ۱۹۵۹).
(۲۴) هاشم رجب زاده، آئین کشورداری در عهد وزارت رشیدالدین فضل الله همدانی، تهران ۱۳۵۵ ش.
(۲۵) رشیدالدین فضل الله، تاریخ مبارک غازانی، چاپ کارل یان، لندن ۱۳۵۸/۱۹۴۰.
(۲۶) رشیدالدین فضل الله، جامع التواریخ، چاپ بهمن کریمی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۲۷) حسن روملو، احسن التواریخ، چاپ عبدالحسین نوائی، ج ۱۱، تهران ۱۳۴۹ ش.
(۲۸) عبدالحسین بن هدایت الله سپهر، مرآة الوقایع مظفری و یادداشتهای ملک المورخین، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۶۸ ش.
(۲۹) محمدعلی بن احمد سدیدالسلطنه، سفرنامه سدیدالسلطنه: التدقیق فی سیرالطریق، چاپ احمد اقتداری، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۳۰) سیاق معیشت در عصر قاجار، سیاق اول: حکمرانی و ملکداری (مجموعه ی اسناد عبدالحسین میرزا فرمانفرما)، چاپ منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران ۱۳۶۲ـ۱۳۶۳ ش.
(۳۱) محمدبن محمود شمس الدین آملی، نقائس الفنون فی عرایس العیون، چاپ ابوالحسن شعرانی، تهران ۱۳۷۷.
(۳۲) محمدبن هندوشاه شمس منشی، دستورالکاتب فی تعیین المراتب، چاپ عبدالکریم علی اوغلی علی زاده، مسکو ۱۹۶۴ـ۱۹۷۶.
(۳۳) هلال بن محسن صابی، رسوم دارالخلافه، چاپ میخائیل عوّاد، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۳۴) ابراهیم بن اسدالله صدیق الممالک، منتخب التواریخ، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۳۵) محمدبن جریر طبری، تاریخ الرسل والملوک، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۹ـ۱۸۹۶، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
(۳۶) محمدبن عبدالجبار عتبی، ترجمه تاریخ یمینی، از ناصح بن ظفر جرفادقانی، چاپ جعفر شعار، تهران ۱۳۵۷ ش.
(۳۷) بهرام فره وشی، فرهنگ فارسی به پهلوی، تهران ۱۳۵۸ ش.
(۳۸) فضل الله بن روزبهان، سلوک الملوک، چاپ محمدعلی موحد، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۳۹) احمدبن علی قلقشندی، صبح الاعشی، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
(۴۰) حسن بن محمد قمی، کتاب تاریخ قم، ترجمه حسن بن علی قمی، چاپ جلال الدین طهرانی، تهران ۱۳۶۱ ش.
(۴۱) عبدالله بن محمد کاشانی، تاریخ اولجایتو، چاپ مهین همبلی، تهران ۱۳۴۸ ش.
(۴۲) آرتور امانوئل کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، تهران ۱۳۵۱ ش.
(۴۳) محمد کلانتر، روزنامه میرزامحمد کلانتر فارس، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۴۴) عبدالحی بن ضحاک گردیزی، زین الأخبار، چاپ عبدالحیّ حبیبی، تهران ۱۳۴۷ ش.
(۴۵) عبدالله بن محمد مازندرانی، رساله فلکیّه، چاپ والترهینتس، ویسبادن ۱۳۳۱/ ۱۹۵۲.
(۴۶) آدام متز، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۴۷) مجموعه اسناد و مدارک فرخ خان امین الدوله، ج ۵، چاپ کریم اصفهانیان، علی اصغر عمران و قدرت الله روشنی، تهران ۱۳۵۷ ش.
(۴۸) عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۶۰ ش.
(۴۹) مظفرالدین قاجار، شاه ایران، سفرنامه فرنگستان، ج ۱: سفراول، چاپ امیرشیرازی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۵۰) احمدبن علی مقریزی، کتاب المواعظ والاعتبار بذکر الخطط والا´ثار، المعروف بالخطط المقریزیّه، بولاق ۱۲۷۰، چاپ افست قاهره.
(۵۱) علی بن احمد منتجب الدین بدیع، کتاب عتبه الکتبه: مجموعه مراسلات دیوان سلطان سنجر، چاپ محمد قزوینی و عباس اقبال، تهران ۱۳۲۹ ش.
(۵۲) جلال الدین محمد منجم یزدی، تاریخ عباسی، یا، روزنامه ملاجلال، چاپ سیف الله وحیدنیا، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۵۳) میرزا سمیعا، تذکره الملوک، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۸ ش.
(۵۴) علی نقی نصیری، القاب و مواجب دوره سلاطین صفویه، چاپ یوسف رحیم لو، مشهد ۱۳۷۲ ش.
(۵۵) حسین قلی نظام السلطنه مافی، خاطرات و اسناد حسین قلی خان نظام السلطنه مافی، چاپ معصومه مافی و دیگران، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۵۶) جی اف پی هاپکینز، النظم الاسلامیه، ترجمه امین توفیق طیبی، تونس ۱۹۸۰.

۱۳ - پانویس


 
۱. محمدبن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۱۵۵، چاپ علی اکبر فیاض، تهران ۱۳۷۱ ش.
۲. محمدبن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۱۵۷، چاپ علی اکبر فیاض، تهران ۱۳۷۱ ش.
۳. محمدبن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۴۶۴، چاپ علی اکبر فیاض، تهران ۱۳۷۱ ش.
۴. محمدبن عبدالجبار عتبی، ترجمه تاریخ یمینی، ج۱، ص۴۵۷، از ناصح بن ظفر جرفادقانی، چاپ جعفر شعار، تهران ۱۳۵۷ ش.
۵. حسن بن محمد قمی، کتاب تاریخ قم، ج۱، ص۳۰، ترجمه حسن بن علی قمی، چاپ جلال الدین طهرانی، تهران ۱۳۶۱ ش.
۶. حسن بن محمد قمی، کتاب تاریخ قم، ج۱، ص۱۲۷، ترجمه حسن بن علی قمی، چاپ جلال الدین طهرانی، تهران ۱۳۶۱ ش.
۷. الدستور: ترجمه من اللغة الترکیة الی العربیة، ترجمة نوفل افندی نعمة الله نوفل، ج۲، ص۲۴، چاپ خلیل افندی خوری، بیروت ۱۳۰۱.
۸. الدستور: ترجمه من اللغة الترکیة الی العربیة، ترجمة نوفل افندی نعمة الله نوفل، ج۲، ص۱۴، چاپ خلیل افندی خوری، بیروت ۱۳۰۱.
۹. الدستور: ترجمه من اللغة الترکیة الی العربیة، ترجمة نوفل افندی نعمة الله نوفل، ج۲، ص۱۷، چاپ خلیل افندی خوری، بیروت ۱۳۰۱.
۱۰. الدستور: ترجمه من اللغة الترکیة الی العربیة، ترجمة نوفل افندی نعمة الله نوفل، ج۲، ص۲۶، چاپ خلیل افندی خوری، بیروت ۱۳۰۱.
۱۱. میرزا سمیعا، تذکره الملوک، ج۱، ص۶، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۸ ش.
۱۲. حسن بن محمد قمی، کتاب تاریخ قم، ج۱، ص۱۳۳، ترجمه حسن بن علی قمی، چاپ جلال الدین طهرانی، تهران ۱۳۶۱ ش.
۱۳. علی نقی نصیری، القاب و مواجب دوره سلاطین صفویه، ج۱، ص۴۶، چاپ یوسف رحیم لو، مشهد ۱۳۷۲ ش.
۱۴. محمدبن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۳۵۰، چاپ علی اکبر فیاض، تهران ۱۳۷۱ ش.
۱۵. عبدالله بن محمد کاشانی، تاریخ اولجایتو، ج۱، ص۱۹۶، چاپ مهین همبلی، تهران ۱۳۴۸ ش.
۱۶. محمدبن احمد خوارزمی، مفاتیح العلوم، ج۱، ص۸۶، چاپ ابراهیم ابیاری، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
۱۷. محمدبن جریر طبری، تاریخ الرسل والملوک، ج۱، ص۱۵۷، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۹ـ۱۸۹۶، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
۱۸. محمدبن جریر طبری، تاریخ الرسل والملوک، ج۱، ص۸۶۶، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۹ـ۱۸۹۶، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
۱۹. محمدبن جریر طبری، تاریخ الرسل والملوک، ج۱، ص۱۰۶۴، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۹ـ۱۸۹۶، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
۲۰. آرتور امانوئل کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، ج۱، ص۱۴۵، ترجمه رشید یاسمی، تهران ۱۳۵۱ ش.
۲۱. محمدبن جریر طبری، تاریخ الرسل والملوک، ج۱، ص۱۰۴۱، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۹ـ۱۸۹۶، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
۲۲. بهرام فره وشی، ج۱، ص۸۰، فرهنگ فارسی به پهلوی، تهران ۱۳۵۸ ش.
۲۳. بهرام فره وشی، ج۱، ص۴۵۲، فرهنگ فارسی به پهلوی، تهران ۱۳۵۸ ش.
۲۴. حسن بن محمد قمی، ج۱، ص۲۹، کتاب تاریخ قم، ترجمه حسن بن علی قمی، چاپ جلال الدین طهرانی، تهران ۱۳۶۱ ش.
۲۵. حسن بن محمد قمی، ج۱، ص۱۰۲، کتاب تاریخ قم، ترجمه حسن بن علی قمی، چاپ جلال الدین طهرانی، تهران ۱۳۶۱ ش.
۲۶. موهوب بن احمد جوالیقی، المعرّب من الکلام الاعجمیّ علی حروف المعجم، ج۱، ص۳۲۵، چاپ احمد محمدشاکر، چاپ افست تهران ۱۹۶۶/۱۳۴۵ش.
۲۷. آدام متز، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ج۱، ص۱۳۲ـ۱۳۳، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران ۱۳۶۴ ش.
۲۸. احمدبن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱۳، ص۵۶، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
۲۹. حسن بن محمد قمی، کتاب تاریخ قم، ج۱، ص۱۴۵، ترجمه حسن بن علی قمی، چاپ جلال الدین طهرانی، تهران ۱۳۶۱ ش.
۳۰. احمدبن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱۳، ص۵۷، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
۳۱. احمدبن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱۳، ص۶۹، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
۳۲. احمدبن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج ۱۳، ص ۵۴ ـ ۷۹T قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
۳۳. احمدبن علی مقریزی، کتاب المواعظ والاعتبار بذکر الخطط والا´ثار، ج۱، ص۷۸ـ۷۹، المعروف بالخطط المقریزیّه، بولاق ۱۲۷۰، چاپ افست قاهره.
۳۴. احمدبن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱۳، ص۵۶، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
۳۵. توبه/سوره۹، آیه۳۷.    
۳۶. احمدبن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱۳، ص۵۵ـ۵۷، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
۳۷. احمدبن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱۳، ص۵۶ـ۵۷، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
۳۸. حسن بن محمد قمی، کتاب تاریخ قم، ج۱، ص۱۴۶، ترجمه حسن بن علی قمی، چاپ جلال الدین طهرانی، تهران ۱۳۶۱ ش.
۳۹. عبدالحی بن ضحاک گردیزی، زین الأخبار، ج۱، ص۸۰، چاپ عبدالحیّ حبیبی، تهران ۱۳۴۷ ش.
۴۰. فضل الله بن روزبهان، سلوک الملوک، ج۱، ص۲۸۷، چاپ محمدعلی موحد، تهران ۱۳۶۲ ش.
۴۱. یعقوب بن ابراهیم ابویوسف قاضی، کتاب الخراج، ج۱، ص۱۵، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
۴۲. یعقوب بن ابراهیم ابویوسف قاضی، کتاب الخراج، ج۱، ص۸۴، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
۴۳. فضل الله بن روزبهان، سلوک الملوک، ج۱، ص۲۸۷، چاپ محمدعلی موحد، تهران ۱۳۶۲ ش.
۴۴. حسن بن محمد قمی، کتاب تاریخ قم، ج۱، ص۲۹ـ۳۱، ترجمه حسن بن علی قمی، چاپ جلال الدین طهرانی، تهران ۱۳۶۱ ش.
۴۵. احمدبن داوود دینوری، اخبارالطوّال، ج۱، ص۳۹۰، چاپ عبدالمنعم عامر، چاپ افست بغداد (تاریخ مقدمه ۱۳۷۹/ ۱۹۵۹).
۴۶. ابن عذاری، البیان المغرب فی اخبار اندلس والمغرب، ج۱، ص۲۴۶، چاپ کولن و پرووانسال، بیروت ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
۴۷. جی اف پی هاپکینز، النظم الاسلامیه، ج۱، ص۱۰۰، ترجمه امین توفیق طیبی، تونس ۱۹۸۰.
۴۸. احمدبن علی مقریزی، کتاب المواعظ والاعتبار بذکر الخطط والا´ثار، ج۱، ص۸۲، المعروف بالخطط المقریزیّه، بولاق ۱۲۷۰، چاپ افست قاهره.
۴۹. احمدبن علی مقریزی، کتاب المواعظ والاعتبار بذکر الخطط والا´ثار، ج۱، ص۸۳، المعروف بالخطط المقریزیّه، بولاق ۱۲۷۰، چاپ افست قاهره.
۵۰. احمدبن علی مقریزی، کتاب المواعظ والاعتبار بذکر الخطط والا´ثار، ج۱، ص۸۶، المعروف بالخطط المقریزیّه، بولاق ۱۲۷۰، چاپ افست قاهره.
۵۱. احمدبن علی مقریزی، کتاب المواعظ والاعتبار بذکر الخطط والا´ثار، ج۱، ص۱۰۷، المعروف بالخطط المقریزیّه، بولاق ۱۲۷۰، چاپ افست قاهره.
۵۲. محمدبن عبدالجبار عتبی، ترجمه تاریخ یمینی، ج۱، ص۳۰۶، از ناصح بن ظفر جرفادقانی، چاپ جعفر شعار، تهران ۱۳۵۷ ش.
۵۳. محمدبن عبدالجبار عتبی، ترجمه تاریخ یمینی، ج۱، ص۳۲۹، از ناصح بن ظفر جرفادقانی، چاپ جعفر شعار، تهران ۱۳۵۷ ش.
۵۴. محمدبن عبدالجبار عتبی، ترجمه تاریخ یمینی، ج۱، ص۳۴۵، از ناصح بن ظفر جرفادقانی، چاپ جعفر شعار، تهران ۱۳۵۷ ش.
۵۵. محمدبن عبدالجبار عتبی، ترجمه تاریخ یمینی، ج۱، ص۴۵۷، از ناصح بن ظفر جرفادقانی، چاپ جعفر شعار، تهران ۱۳۵۷ ش.
۵۶. حسن روملو، احسن التواریخ، ج۱۱، ص۳۰۹، چاپ عبدالحسین نوائی، ج ۱۱، تهران ۱۳۴۹ ش.
۵۷. محمدبن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء والکتّاب، ج۱، ص۱۹۱، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۷/ ۱۹۳۸.
۵۸. محمودبن محمد آقسرائی، تاریخ سلاجقه یا مسامرة الاخبار و مسایرة الاخبار، ج۱، ص۳۷، چاپ عثمان توران، تهران ۱۳۶۲ ش.
۵۹. علی بن احمد منتجب الدین بدیع، کتاب عتبه الکتبه: مجموعه مراسلات دیوان سلطان سنجر، ج۱، ص۴۷، چاپ محمد قزوینی و عباس اقبال، تهران ۱۳۲۹ ش.
۶۰. ابن بی بی، سلجوقنامه یا الاوامر العلائیه فی الامور العلانیه، ج۱، ص۶۶ـ۶۸، چاپ محمد جواد مشکور، تبریز ۱۳۵۰ ش.
۶۱. هاشم رجب زاده، آئین کشورداری در عهد وزارت رشیدالدین فضل الله همدانی، ج۱، ص۱۴۵، تهران ۱۳۵۵ ش.
۶۲. پاولوویچ پطروشفسکی، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ج۱، ص۱۱۹، ترجمه کریم کشاورز، تهران ۱۳۵۷ ش.
۶۳. عطاملک بن محمد جوینی، تاریخ جهانگشای جوینی، ج۲، ص۲۷۴، چاپ محمدبن عبدالوهاب قزوینی، لیدن ۱۳۲۹ـ ۱۳۵۵/۱۹۱۱ـ۱۹۳۷.
۶۴. محمدبن هندوشاه شمس منشی، دستورالکاتب فی تعیین المراتب، ج۲، ص۲۱۲، چاپ عبدالکریم علی اوغلی علی زاده، مسکو ۱۹۶۴ـ۱۹۷۶.
۶۵. پاولوویچ پطروشفسکی، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ج۲، ص۶۶۹، ترجمه کریم کشاورز، تهران ۱۳۵۷ ش.
۶۶. پاولوویچ پطروشفسکی، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ج۲، ص۶۸۲، ترجمه کریم کشاورز، تهران ۱۳۵۷ ش.
۶۷. رشیدالدین فضل الله، تاریخ مبارک غازانی، ج۱، ص۲۴۷، چاپ کارل یان، لندن ۱۳۵۸/۱۹۴۰.
۶۸. رشیدالدین فضل الله، جامع التواریخ، ج۲، ص۱۰۲۷، چاپ بهمن کریمی، تهران ۱۳۶۲ ش.
۶۹. محمدبن محمود شمس الدین آملی، نقائس الفنون فی عرایس العیون، ج۱، ص۳۲۸، چاپ ابوالحسن شعرانی، تهران ۱۳۷۷.
۷۰. احمدبن علی مقریزی، کتاب المواعظ والاعتبار بذکر الخطط والا´ثار، ج۱، ص۷۷، المعروف بالخطط المقریزیّه، بولاق ۱۲۷۰، چاپ افست قاهره.
۷۱. محمدبن محمود شمس الدین آملی، نقائس الفنون فی عرایس العیون، ج۱، ص۳۲۰، چاپ ابوالحسن شعرانی، تهران ۱۳۷۷.
۷۲. هلال بن محسن صابی، رسوم دارالخلافه، ج۱، ص۶۸، چاپ میخائیل عوّاد، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
۷۳. محمدبن عبدالجبار عتبی، ترجمه تاریخ یمینی، ج۱، ص۳۳۸، از ناصح بن ظفر جرفادقانی، چاپ جعفر شعار، تهران ۱۳۵۷ ش.
۷۴. محمدبن هندوشاه شمس منشی، دستورالکاتب فی تعیین المراتب، ج۱، جزء دوم، ص۴۷۲، چاپ عبدالکریم علی اوغلی علی زاده، مسکو ۱۹۶۴ـ۱۹۷۶.
۷۵. محمدبن محمود شمس الدین آملی، نقائس الفنون فی عرایس العیون، ج۱، ص۳۱۳، چاپ ابوالحسن شعرانی، تهران ۱۳۷۷.
۷۶. عبدالله بن محمد مازندرانی، رساله فلکیّه، ج۱، ص۴۶، چاپ والترهینتس، ویسبادن ۱۳۳۱/ ۱۹۵۲.
۷۷. عبدالله بن محمد مازندرانی، رساله فلکیّه، ج۱، ص۴۳ـ۵۱، چاپ والترهینتس، ویسبادن ۱۳۳۱/ ۱۹۵۲.
۷۸. احمدبن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱۳، ص۱۱۷، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
۷۹. میرزا سمیعا، تذکره الملوک، ج۱، ص۳۶، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۸ ش.
۸۰. احمد میرزا قاجار، تاریخ عضدی، ج۱، ص۹۸، چاپ عبدالحسین نوایی، تهران ۱۳۵۵ ش.
۸۱. احمد میرزا قاجار، تاریخ عضدی، ج۱، ص۱۶۳، چاپ عبدالحسین نوایی، تهران ۱۳۵۵ ش.
۸۲. سیاق معیشت در عصر قاجار، سیاق اول: حکمرانی و ملکداری (مجموعه ی اسناد عبدالحسین میرزا فرمانفرما)، ج۲، ص۳۱۷، چاپ منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران ۱۳۶۲ـ۱۳۶۳ ش.
۸۳. سیاق معیشت در عصر قاجار، سیاق اول: حکمرانی و ملکداری (مجموعه ی اسناد عبدالحسین میرزا فرمانفرما)، ج۲، ص۳۸۱، چاپ منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران ۱۳۶۲ـ۱۳۶۳ ش.
۸۴. جلال الدین محمد منجم یزدی، تاریخ عباسی، یا، روزنامه ملاجلال ، ج۱، ص۹۴ ، چاپ سیف الله وحیدنیا، تهران ۱۳۶۶ ش.
۸۵. میرزا سمیعا، تذکره الملوک، ج۱، ص۶۲، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۸ ش.
۸۶. علی نقی نصیری، القاب و مواجب دوره سلاطین صفویه، ج۱، ص۶۲، چاپ یوسف رحیم لو، مشهد ۱۳۷۲ ش.
۸۷. اسکندر منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، ج۲، ص۱۰۱۳، تهران ۱۳۵۰ ش.
۸۸. اسکندر منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، ج۱، ص۱۶۲، تهران ۱۳۵۰ ش.
۸۹. اسکندر منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، ج۱، ص۲۰۶، تهران ۱۳۵۰ ش.
۹۰. علی نقی نصیری، القاب و مواجب دوره سلاطین صفویه، ج۱، ص۶۲، چاپ یوسف رحیم لو، مشهد ۱۳۷۲ ش.
۹۱. م ر آرونوا و ک ز اشرافیان، دولت نادرشاه افشار، ج۱، ص۲۹۲، ترجمه حمید امین، تهران ۱۳۵۶ ش.
۹۲. محمد کلانتر، روزنامه میرزامحمد کلانتر فارس، ج۱، ص۲۰، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۶۲ ش.
۹۳. محمد کلانتر، روزنامه میرزامحمد کلانتر فارس، ج۱، ص۲۶ـ۲۷، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۶۲ ش.
۹۴. «بقایای مالیاتی شرکت سهامی قالی بافی»، سند ش فیش ۰۰۱۳۰۰۰۸، محل در آرشیو سازمان اسناد ملی ایران، ۱۰۳ب ا آ آ ا، ش ۲۴۰۰۰۰۸۵۶.
۹۵. مجموعه اسناد و مدارک فرخ خان امین الدوله، ج ۵، ج۵، ص۲۶۸، چاپ کریم اصفهانیان، علی اصغر عمران و قدرت الله روشنی، تهران ۱۳۵۷ ش.
۹۶. مظفرالدین قاجار، ج۱، ص۱۰، شاه ایران، سفرنامه فرنگستان، ج ۱: سفراول، چاپ امیرشیرازی، تهران ۱۳۶۳ ش.
۹۷. مظفرالدین قاجار، ج۱، ص۲۶۵، شاه ایران، سفرنامه فرنگستان، ج ۱: سفراول، چاپ امیرشیرازی، تهران ۱۳۶۳ ش.
۹۸. عبدالحسین بن هدایت الله سپهر، مرآة الوقایع مظفری و یادداشتهای ملک المورخین، ج۱، ص۲۵۳، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۶۸ ش.
۹۹. علی بن محمد امین الدوله، سفرنامه امین الدّوله، ص۱۲، با مقدمه علی امینی، چاپ اسلام کاظمیه، تهران ۱۳۵۴ ش.
۱۰۰. حسین قلی نظام السلطنه مافی، خاطرات و اسناد حسین قلی خان نظام السلطنه مافی، ج۱، ص۲۵۷، چاپ معصومه مافی و دیگران، تهران ۱۳۶۲ ش.
۱۰۱. محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، المآثرالآثار، در چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، ج ۱، ص۳۲۰، تهران ۱۳۶۳ ش.
۱۰۲. محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، المآثرالآثار، در چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، ج ۱، ص۳۸۱، تهران ۱۳۶۳ ش.
۱۰۳. ابراهیم بن اسدالله صدیق الممالک، منتخب التواریخ، ج۱، ص۲۶۳، تهران ۱۳۶۶ ش.
۱۰۴. ابراهیم بن اسدالله صدیق الممالک، منتخب التواریخ، ج۱، ص۳۳۹، تهران ۱۳۶۶ ش.
۱۰۵. ابراهیم بن اسدالله صدیق الممالک، منتخب التواریخ، ج۱، ص۳۸۵، تهران ۱۳۶۶ ش.
۱۰۶. ابراهیم بن اسدالله صدیق الممالک، منتخب التواریخ، ج۱، ص۳۹۲، تهران ۱۳۶۶ ش.
۱۰۷. محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج۳، ص۲۰۴۵، چاپ محمداسماعیل رضوانی، تهران ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ ش.
۱۰۸. عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه ، ج۱، ص۳۷۰ ، تهران ۱۳۶۰ ش.
۱۰۹. عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه ، ج۱، ص۴۲۸ ، تهران ۱۳۶۰ ش.
۱۱۰. عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه ، ج۱، ص۴۸۹ ، تهران ۱۳۶۰ ش.
۱۱۱. عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه ، ج۲، ص۲۳ ، تهران ۱۳۶۰ ش.
۱۱۲. ابراهیم بن اسدالله صدیق الممالک، منتخب التواریخ، ج۱، ص۳۲۵، تهران ۱۳۶۶ ش.
۱۱۳. ابراهیم بن اسدالله صدیق الممالک، منتخب التواریخ، ج۱، ص۳۴۳، تهران ۱۳۶۶ ش.
۱۱۴. ابراهیم بن اسدالله صدیق الممالک، منتخب التواریخ، ج۱، ص۳۶۲، تهران ۱۳۶۶ ش.
۱۱۵. محمدعلی بن احمد سدیدالسلطنه، سفرنامه سدیدالسلطنه: التدقیق فی سیرالطریق، ج۱، ص۱۳۹، چاپ احمد اقتداری، تهران ۱۳۶۲ ش.
۱۱۶. محمدعلی بن احمد سدیدالسلطنه، سفرنامه سدیدالسلطنه: التدقیق فی سیرالطریق، ج۱، ص۱۴۰، چاپ احمد اقتداری، تهران ۱۳۶۲ ش.
۱۱۷. حسین قلی نظام السلطنه مافی، خاطرات و اسناد حسین قلی خان نظام السلطنه مافی، ج۱، ص۲۸۲، چاپ معصومه مافی و دیگران، تهران ۱۳۶۲ ش.
۱۱۸. حسین قلی نظام السلطنه مافی، خاطرات و اسناد حسین قلی خان نظام السلطنه مافی، ج۱، ص۲۸۴، چاپ معصومه مافی و دیگران، تهران ۱۳۶۲ ش.
۱۱۹. سیاق معیشت در عصر قاجار، سیاق اول: حکمرانی و ملکداری (مجموعه ی اسناد عبدالحسین میرزا فرمانفرما)، ج۲، ص۳۵۷، چاپ منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران ۱۳۶۲ـ۱۳۶۳ ش.
۱۲۰. سیاق معیشت در عصر قاجار، سیاق اول: حکمرانی و ملکداری (مجموعه ی اسناد عبدالحسین میرزا فرمانفرما)، ج۲، ص۳۹۶، چاپ منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران ۱۳۶۲ـ۱۳۶۳ ش.
۱۲۱. علی اکبر دهخدا، لغت نامه، ذیل «باقی»، زیر نظر محمدمعین، تهران ۱۳۲۵ـ۱۳۵۹ ش.
۱۲۲. عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه ، ج۱، ص۳۷۰، پانویس ۱ ، تهران ۱۳۶۰ ش.
۱۲۳. عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه ، ج۱، ص۴۲۲ ، تهران ۱۳۶۰ ش.
۱۲۴. عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه ، ج۱، ص۴۳۴ ، تهران ۱۳۶۰ ش.
۱۲۵. عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه ، ج۱، ص۳۹۴ ، تهران ۱۳۶۰ ش.
۱۲۶. عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه ، ج۱، ص۴۲۲ ، تهران ۱۳۶۰ ش.
۱۲۷. عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه ، ج۱، ص۱۲ ، تهران ۱۳۶۰ ش.
۱۲۸. عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه ، ج۱، ص۳۹۳ ، تهران ۱۳۶۰ ش.
۱۲۹. عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه ، ج۳، ص۴۷۹ ، تهران ۱۳۶۰ ش.
۱۳۰. عبدالحسین بن هدایت الله سپهر، مرآة الوقایع مظفری و یادداشتهای ملک المورخین، ج۱، ص۴۵، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۶۸ ش.
۱۳۱. محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج۳، ص۲۱۰۰، چاپ محمداسماعیل رضوانی، تهران ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ ش.
۱۳۲. محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج۳، ص۲۰۴۵، چاپ محمداسماعیل رضوانی، تهران ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ ش.
۱۳۳. ابراهیم بن اسدالله صدیق الممالک، منتخب التواریخ، ج۱، ص۲۲۹، تهران ۱۳۶۶ ش.
۱۳۴. محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، المآثرالآثار، ج۱، ص۵۰، در چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، ج ۱، تهران ۱۳۶۳ ش.
۱۳۵. الدستور: ترجمه من اللغة الترکیة الی العربیة، ترجمة نوفل افندی نعمة الله نوفل، ج۲، ص۹، چاپ خلیل افندی خوری، بیروت ۱۳۰۱.
۱۳۶. الدستور: ترجمه من اللغة الترکیة الی العربیة، ترجمة نوفل افندی نعمة الله نوفل، ج۲، ص۱۴، چاپ خلیل افندی خوری، بیروت ۱۳۰۱.
۱۳۷. الدستور: ترجمه من اللغة الترکیة الی العربیة، ترجمة نوفل افندی نعمة الله نوفل، ج۲، ص۱۷ـ۱۸، چاپ خلیل افندی خوری، بیروت ۱۳۰۱.
۱۳۸. الدستور: ترجمه من اللغة الترکیة الی العربیة، ترجمة نوفل افندی نعمة الله نوفل، ج۲، ص۲۱، چاپ خلیل افندی خوری، بیروت ۱۳۰۱.
۱۳۹. ایران قوانین و احکام، مجموعه قانون مالیاتهای مستقیم، ج۱، ص۲۹۶ـ ۵۱۵، گردآوری روح الله وهمن، تهران ۱۳۵۴ ش.
۱۴۰. ایران قوانین و احکام، قانون مالیاتهای مستقیم، ج۱، ص۱۸۷، تهران ۱۳۵۳ ش.
۱۴۱. ایران قوانین و احکام، قانون مالیاتهای مستقیم ۱۳۷۳، ج۱، ص۱۵۵، تدوین غلامرضا حجتی اشرفی، تهران ۱۳۷۳ ش.


۱۴ - منبع


دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بقایا»، شماره۱۱۸۳.    


رده‌های این صفحه : بیت المال | واژه شناسی




آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.