سیل
سِیْل، جریان شدید آب که بر اثر پدیدههای طبیعی همچون بارانهای شدید و پیاپی، طغیان رودخانهها، ذوبشدن ناگهانی برفها و گاه عوامل غیرطبیعی، مثل خرابشدن سد رخ میدهد.
سیل و دانش عامه
نمونههای فراوانی برای پیشبینی سیل و توفان وجود دارد که بیشتر بر نشانههای باد و خورشید، حرکات جانوران، نحوه، زمان و جهت بارش باران و قرارگرفتن در بروج دوازدهگانه استوار است؛ پیداشدن مگس در زمستان، جستوخیز گوسفندان و کوبیدن سر شاخداران به همدیگر، شیهۀ شبانه، پنهانشدن گربه زیر کرسی، جیرجیرکردن نامنظم قناریها و لیسزدن پر خود، و نیز هالهبستن دور خورشید نمونههایی از آن است (نک : ذوالفقاری و شیری، 129). در اصفهان به سیل «لا» (جناب، 237)، در نهاوند و بروجرد «لَف» (ناظم، 64؛ آنیزاده) و در خضریدشت بیاض (در خراسان جنوبی) «اُسیل» گفته میشود (صمدی). «لِفکِندَن» در گویش مردم کمره، معیاری برای شدت و مدت بارندگی و پرشدن مسیلها ست. اصطلاح «نَم به گُردۀ گوماهی (گاوماهی) رفتن» نیز اشاره بر بیشترین میزان بارندگی است، با این باور که زمین بر پشت گاوماهی سوار شده است (فرهادی، «واژگان ... »، 583).
در بیشتر مناطق ایران، بارانهای تابستانه را سیلزا میدانند. طایفۀ ارشلو از ایل بچاقچی باران شصت، هفتاد، هشتاد و نودم پس از نوروز را زیانآور میدانند و باران تابستانۀ موسوم به خُمینه را برای زمینهای شنی و نرم، مفید، و برای زمینهای رسی، بهسبب جاریشدن سیل، زیانآور تلقی میکنند (بهنیا، 149). در سیرجان و بافت نیز اگرچه آب بارانِ خمینه را برای شفا نگه میدارند، اما آن را باران غضب مینامند و معتقدند سیلآفرین است و گله را از کوه، و کشت را از دشت میکَند (فرهادی، «باران ... »، 610). اهالی برزُک (از توابع کاشان) هم باران 60 و 120 روز پس از نوروز را سیلآسا و مخرب میدانند (جهانی، گفتوگو ... ). مردم خضریدشت بیاض نیز بارانهای خَرگزبار یا شخدرز، جَمجَمبار، جارجاربار و بهویژه رگبار را مستعد سیل میدانند و از میان شیشههای مختلف سال (منسوب به عدد 6)، باران شصتوشیشۀ پس از نوروز را گاوکش میدانند و بر این باورند اگر برف بر کوهسار ببارد و پس از آن باران بیاید، سیلاب جاری میشود (صمدی). مردم چالگر کیوی هم باران چهلوپنجم تابستان را سیلزا میدانند (رزاقی). اهالی خیاو (مشکینشهر) نیز بارش باران از مغرب را مستعد سیل میدانند (ساعدی، 30). اهالی ماخونیک (در خراسان جنوبی) بر این باورند که در سال خرگوش سیل میآید (برآبادی، 365).
سیل در ادبیات شفاهی
در اساطیر و افسانههای سحرآمیز، سیلابها، گودالها، چشمهها و رودهای خروشان جایگاه پریان است (ارشادی، 299). در برخی از قصهها، مانند قصۀ «چوپان شاه» ــ که 7 خواهر برای رسیدن به خانه باید از رودخانۀ سیلابی عبور کنند ــ سختی سیلاب نمادی از حیا و عفت، و عبور از آن تندادن به خواستههای نفسانی است (همایونی، 19). درامانماندن زمینهای زراعی از آفت سیل، از بهترین دعاها در حق کشاورزان است (رزاقی) و گرفتارشدن خانومان به بلای سیل، از سختترین نفرینهای تودۀ مردم است و در مناطق عشایری که بیشتر در معرض آسیب سیلاند، معنای عمیقتری دارد؛ نفرین بختیاری «اِو لِفَو بَراس» (سیل ببردش)، مؤید این نفرین در خستگی ناشی از کوچ است (قنبری، 84).
پدیدۀ سیل در چیستانها نیز بازتاب دارد؛ چیستانی از کوهپایۀ ساوه، ویژگیهای سیل را چنین بیان میکند: از کوه میآید مانند کوه، بعبع میکند مانند بزغاله (سالاری، فرهنگ ... ، 381).
در میان عناصر ادب شفاهی، سیل در زبانزدها و امثال، بسامد و تنوع مضمونی بسیاری را دارد؛ در بیشتر مثلها، سیل صورتی ویرانگر دارد، مانندِ سیل بیاید، چه ببرد و آتش بیاید، چه بسوزاند؛ سیل بیپروا از پای افکند دیوار را (ذوالفقاری، 1 / 1229)؛ اگر میخواهی راحت بمیری، خودت را در سیل انداز؛ کنار رودخانه باغ احداث نکن که قسمت سیل میشود و هنگام پیری دختر جوان نگیر که مال ایل میشود؛ و سیل زمین کاسب و ارباب نمیشناسد (رزاقی). در شماری دیگر، بازتاب گاهشماری مردمی را در زبانزدها میتوان دید، مانندِ بارون خُمینه (باران تابستانه) سیل میآورد و خرمن میبرد؛ بارون خمینه کندهبنه میآورد و لاشۀ شتر (فرهادی، همانجا)؛ برای چهلوپنجم کاه نگه دار و دچار مصیبت نشو (رزاقی)؛ یا مثل «او آمد و نون برد» که به سیلاب بهاری و نابودی کشت اشاره دارد (فرهادی، «واژگان»، 588).
در برخی از مثلها، سیل نشاندهندۀ سودآوری است، مانندِ سیل همیشه کُنده نمیآورد؛ سیل هرگز سبب تنگی دنیا نشود؛ سیلها راه افتاد، شکافها و چالهها پر شد (عبدلی، 96؛ ذوالفقاری، همانجا). در بعضی مثلها نیز سیل دستمایۀ بیان آموزهای اخلاقی قرار میگیرد که یا داستان آن نزد مردم رایج شده است، مانندِ سیلآورده را سیل میبرد؛ سیلی که گوسفندهای کربلایی غلامرضا را برد، آبی بود که داخل شیرهایش میکرد؛ سیل صورت خودش را نمیتواند بشوید (همانجا؛ نیز نک : شهری، 38)؛ و یا در وجهی دیگر به کار رفته است، مانندِ سیل او را گرفت و نمیداند، که این مَثَل دربارۀ غفلت به کار رفته است (پورکاظم، 3 / 140). گفتنی است که در ادبیات مکتوب نیز مثلهای فراوانی با مضمون سیل وجود دارد، مانندِ سیلاب نپرسد که ره خانه کدام است (صائب، 285)؛ سیل از خانهبهدوشان چه تواند بردن (همو، 255)؛ سیل از دریا به خواری رویگردان کی شود (برای مصادیق بیشتر، نک : ذوالفقاری، همانجا).
بهجز انواع ادبی یادشده، وقوع سیل و اثرات روانی آن، موجب آفرینش اشعاری شده است که بینش مردم را نسبت به این واقعه نشان میدهد؛ مثلاً با غرقشدن مصطفى قلی خان، ملقب به اسعد نظام، و 5 تن از نزدیکانش در سیل 1320 ق ساوه و زرندیه، مرثیهای سوزناک به ادبیات شفاهی ایل شاهسون راه یافت (برای اشعار، نک : سالاری، مردمشناسی ... ، 78- 79). یا داستان منظوم سارا که هنوز عاشیقهای آذربایجانی آن را نقل میکنند (نک : ه د، سارا). بهجز منظومهها و سوگسرودهها، در اشعار بومیسرایان نیز وقایعنگاری سیلهای محلی بازتاب یافته است که ازلحاظ تاریخ شفاهی حائز اهمیتاند: ازجمله سیل 1317 ش نهاوند (شهوریان، 68- 69)؛ سیل 1335 ش برزک (جهانی، برزک ... ، 144-147)؛ سیل جونقان فارسان در تیر 1323 (آشوری)؛ و سیل 1348 ش خوزستان که شاعری نابینا از روستای کوت عبدالله اهواز آن را وصف کرده است (نک : ه د، شاعران محلی).
سیل در آثار پیشینیان
در قرآن کریم و بهطور خاص در سورۀ عنکبوت (29 / 14)، به قوم نوح و ازمیانرفتن افراد آن بر اثر توفان و سیل، و نیز در سورۀ سبا (34 / 16-17)، به سیل عَرِم و تبدیل باغستانهای آن دیار به باغی با میوههای تلخ و درختان شورهگز و نیز توانایی مردم در ساخت سد برای مهار سیلاب اشاره شده است (نک : مکارم، 18 / 56؛ ثعالبی، 297). در وندیداد نیز خطاب به جمشید، به دهی سرسبز اشاره شده است که پس از باران بسیار و آبشدن برف، چنان ویران شد که جای پای هیچ جانوری در آن باقی نماند (فرگرد 2، بند 24). در بسیاری از کتابها، ازجمله عجایب المخلوقات، نخبة الدهر و روضة المنجمین، به صیرورت (پدیدآمدن) برّ و بحر و نقش سیل در پدیدارشدن چشمه، رودخانه و جوی و همچنین شرایط نجومی ایجاد سیل اشاره شده است (نک : قزوینی، 154-155؛ انصاری، 197- 199؛ شهمردان، 153-154). مؤلف منافع الحیوان، آفرینش اسب آبی را دلیل بر وقوع سیل دانسته، و افتادن این حیوان در کنار نیل را، میزان بالاآمدن آب تعبیر کرده است (مراغی، 88).
در کتب تعبیر خواب، از سیل تعابیر متعددی ارائه شده است: در خواص الحیوان، دیدن مار در خواب را، حیات، سیل، دولت و فرزند (دمیری، 24)، و در اثری دیگر، رؤیت سیلاب، دشمنی، بلا و بیماری تعبیر شده است (خوابگزاری، 225). در کامل التعبیر نیز سیل در سردسیر، غم و اندوه، و در گرمسیر، منفعت و شادی تعبیر شده است. جابر بن حیان هم، خرابی سیل را دلیل رسیدن منفعت از پادشاه میداند. حضرت صادق (ع) نیز دربارۀ سیل 4 وجه را نام برده است: اول دشمنی بزرگ، دوم پادشاهی ستمگر، سوم لشکر غالب، و چهارم فتنه و بلا (نک : حبیش، 297).
در منابع، گزارشی از آیینهای مربوط به بارانبندی و مهار سیل وجود ندارد. تنها در بعضی از آنها به مواردی دربارۀ سیل و بارانهای سیلآسا اشاره شده است؛ مثلاً فزونی استرابادی به کوهی عجیب با سنگهای سیلزا اشاره میکند که با برخورد نعل آهنی اسبها به این سنگها، باران سیلآسا میباریده است (ص 471).
در آثار پیشینیان، بهجز فلسفۀ آفرینشِ سیل و تعابیر گوناگون از آن، گزارشهایی از سیلهای مهیب در طول تاریخ میتوان یافت که از آن جملهاند: سیل سال 378 ق به نقل از ابناثیر (نک : 5 / 476) در بلاد جبل (اصفهان، همدان، ری، کاشان، قم، قزوین و نواحی دیگر این حدود) (نیز نک : فقیهی، 677)؛ سیل روز سهشنبه نهم رجب 422 به روایت و مشاهدۀ ابوالفضل بیهقی (1 / 309)؛ سیل 457 ق بغداد، بصره، واسط، خوزستان و خراسان (تتوی، 4 / 2425)؛ و سیل 641 ق زرنگ سیستان (مهرآفرین، 127؛ برای آگاهی بیشتر از سیلهای این دوره، سال وقوع، مکان و پیامد آنها، نک : شعبانی، 49-50). جدولی از سیلهای دورۀ قاجار، و گزارشهای متعددی در سفرها و خاطرات ناصرالدین شاه، رضاقلی هدایت، اعتمادالسلطنه و برخی دیگر از شخصیتهای آن دوره دراینباره وجود دارد (ناصرالدین شاه، 276؛ اعتمادالسلطنه، روزنامه ... ، 926، تاریخ ... ، 3 / 1724؛ هدایت، 10 / 489؛ نیز نک : شعبانی مقدم، 131؛ شیل، 172؛ فووریه، 160، 309؛ لایارد، 185؛ سایکس، 182-183، 214، 253).
در مباحث جغرافیای تاریخی ایران، گزارشهای متعددی از سیلهای محلی وجود دارد (نک : ساعدی، 32؛ ورجاوند، 1 / 74-75؛ رضایی، 33؛ میرگلو، 105؛ مشایخی، 183-186؛ نجفی، 16-17؛ برآبادی، 31-32؛ میرمحمدی، 1 / 63-65) که برخی از آنها شهرت ملی دارند؛ مانند سیل شهریور 1317 نهاوند که شمار کشتگان آن از 212 تا بیش از هزار تن در منابع آمده است (نک : شهبازی، 118؛ ناظم، 5، 71). برخی از سیلها چنان تأثیرات روانی خاصی بر اجتماع تحمیل کردهاند که مبدأ تاریخ محلی قرار گرفتهاند و مردم آن سال را با آن واقعه به یاد میآورند؛ ازجمله «سال لَف» در نهاوند (1317 یا 1320 ش)، «سال اورُودی» یا «آبرودی» در بیرجند (1303 ش) (رضایی، همانجا)، «سال سیلی» در برزک کاشان (1335 ش) (جهانی، گفتوگو)، «سال سیلی» یا «سالی که اکبرِ کَولا بِرایُم اِو بُرد» (سالی که اکبر کربلایی ابراهیم را سیل برد) در میمند (1309 ش) (باقری) و «سال آب» در رودخانۀ مردانشاه خضریدشت بیاض (1350 ش) (صمدی).
سیل سبب نامگذاری برخی از مکانها نیز شده است، مانند منطقۀ سیالستن یا سیالستان، جایی که سیل بسیار میآید، در شهر دلیجان (جوادی، 67)؛ منطقۀ پل لَوّار یا لفآر در بروجرد (آنیزاده)؛ کوه کُدلو (دلِ آب) در عباسآباد جندق، بهسبب سیلابهای مسیل گَلدَشتو (حکمت، 32)؛ و کوچۀ موسوم به تهآب بُردی در بیرجند که بهسبب بیشترین آسیب سیل به این عنوان نامیده شده است (رضایی، همانجا). در مرکز شهر کیوی نیز سنگ بسیار بزرگی است که اهالی معتقدند آن را سیل آورده است؛ به همین منظور همهساله ریشسفیدان قرآن برمیگیرند و کنار آن میروند و از خدا میخواهند تا آنان را از سیل محافظت کند. این محل در اصطلاح محلی «بیاکِش» نام گرفته است (رزاقی).
دانش بومی دربارۀ پیشگیری و مهار سیل
ایران بهسبب وضع خاص جغرافیایی، از مجموع 40 نوع بلای طبیعی و انسانی، مستعد 30 فاجعه است و در زمرۀ 10 کشور بلاخیز جهان قرار دارد (نک : شعبانی، 39-40). یکی از این بلایا، پدیدۀ سیل است که بر اثر عوامل متعدد رخ میدهد. در مناطق خشک و بیابانی، نیاکان ما از راههای مختلف از سیل بهرهبرداری میکردند: 1. بستن بند برای زراعت، موسوم به بندسازی؛ 2. مهار سیلاب و بستن و هدایت آن بهوسیلۀ جویهایی بـا شیب کم (2٪-4٪) به زمینهای مجـاور کشت برای افزایش محصول دیم و غنیشدن پوشش گیاهی مراتع و جلوگیری از فرسایش خاک؛ 3. ذخیرۀ سیلاب در زمینهای دیم برای کشت آینده، بهویژه زمینی که بر روی رودخانۀ آن سد بسته نشده بود (کردوانی، 1 / 151-155). در مناطق پرباران مانند مازندران نیز، شالیکاران با احداث استخرهایی موسوم به «اِنّون» یا «آببندان»، به ذخیرۀ سیلابها، برای کشاورزی در ماههای گرم و کمباران میپرداختند و امروزه از آبگیرها، برای پرورش ماهی و شکار پرندگان مهاجر نیز استفاده میکنند (فرزانه، 48-50). زابلیها هم برای بهرهمندی از رودخانۀ هیرمند، همهساله با استفاده از شاخۀ درختان گز، بندهای کوهک و زهک را بازسازی میکنند (نک : کوهستانینژاد، 102). اهالی مُجِن شاهرود نیز به وقت طغیان رودخانههای پیسار و پیشده، در محلهای مشخصی از رودخانه و بیشتر در درهها، تپههایی از خاک موسوم به «ترکینز» ایجاد میکنند (نصیری، 39). اهالی جندق نیز از سالیان پیش، در ابتدای مسیل در کوهها، سدی برای ذخیرۀ آب باران تدارک میدیدند، بهنحویکه آب سد پس از سرریزشدن در مادرچاهِ قنات میریخت (حکمت، همانجا). بیرجندیها نیز با اتکا به پوشش گنبدیشکل خانهها و نیز شیب تند کوچهها، خود را از آسیب سیل در امان نگه میداشتهاند (رضایی، 58).
آیینهای بارانبندی و سیلبندی
گونهشناسی مراسم بارانبندی بسیار متنوع است و در برخی از موارد، چند رسم به شکل پیچیده باهم ترکیب شده و همین طبقهبندی آنها را ازلحاظ شکلی و محتوایی با مشکل مواجه ساخته است. با مرور کلی آیینهای بارانبندی و تطبیق آنها با آیینهای بارانخواهی، شباهتهای بسیاری را ازلحاظ عناصر دخیل در مراسم (عروسک، آش، کلهخر، آدمک و جز اینها) و محتوا (جانپنداری اشیاء، حرمتشکنی و عصیان و تحریک غیرت خدایی، پیمانبستن افراد بانفوذ اجتماعی، دعا و نیایش، ارتباط با اسطورهها و الٰهههای آب و باران، و جز اینها) میتوان مشاهده نمود (نک : ه د، باران؛ بارانخواهی).
مآخذ
آشوری، منصور، گفتوگو با مؤلف دربارۀ مناطق جونقان، مزدج، فارسان، چهارمحال و بختیاری (3 / 12 / 1354 ش)؛ آنیزاده، علی، تحقیقات میدانی؛ ابناثیر، علی، الکامل، بیروت، 1408 ق / 1989 م؛ ارشادی، عیدیمحمد، فرهنگ بختیاری، تهران، 1388 ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، تاریخ منتظم ناصری، به کوشش محمداسماعیل رضوانی، تهران، 1367 ش؛ همو، روزنامۀ خاطرات، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1389 ش؛ انصاری دمشقی، محمد، نخبة الدهر، ترجمۀ حمید طبیبیان، تهران، 1357 ش؛ باقری میمندی، حسن، گفتوگو با مؤلف دربارۀ مناطق میمند و کرمان (7 / 4 / 1351 ش)؛ برآبادی، احمد و غلامحسین شعیبی، مردمشناسی روستای ماخونیک، تهران، 1384 ش؛ بهنیا، علاءالدین، بررسی مردمشناسی طایفۀ ارشلو از ایل بچاقچی، کرمان، 1373 ش؛ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به کوشش سعید نفیسی، تهران، کتابخانۀ سنایی؛ پورکاظم، کاظم، امثال و حکم عرب خوزستان، سوسنگرد، 1380 ش؛ تتوی، احمد و دیگران، تاریخ الفی، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، 1382 ش؛ ثعالبی، عبدالملک، ثمار القلوب، ترجمۀ رضا انزابینژاد، مشهد، 1376 ش؛ جناب اصفهانی، علی، فرهنگ مردم اصفهان، به کوشش رضوان پورعصار، اصفهان، 1385 ش؛ جوادی، غلامرضا، دلیجان در آیینۀ ایران، مشهد، 1377 ش؛ جهانی برزکی، زهرا، برزک، نگین کوهستان، کاشان، 1385 ش؛ همو، گفتوگو با مؤلف دربارۀ مناطق کاشان و اصفهان (10 / 12 / 1395 ش)؛ حبیش تفلیسی، کامل التعبیر، تهران، 1326 ش؛ حکمت یغمایی، عبدالکریم، بر ساحل کویر نمک، تهران، 1370 ش؛ خوابگزاری، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1385 ش؛ دمیری، محمد، خواص الحیوان، ترجمۀ حیاة الحیوان از محمدتقی بن محمد تبریزی، به کوشش هاشم محدث و یوسف بیگباباپور، تهران، 1394 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ همو و علیاکبر شیری، باورهای عامیانۀ مردم ایران، تهران، 1394 ش؛ رزاقی چالگر، مطلب، گفتوگو با مؤلف دربارۀ مناطق کیوی و اردبیل (10 / 12 / 1395 ش)؛ رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381 ش؛ ساعدی، غلامحسین، خیاو یا مشکینشهر، تهران، 1354 ش؛ سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، تهران، 1379 ش؛ همو، مردمشناسی ساوه و زرندیه، تهران، 1394 ش؛ سایکس، پرسی، سفرنامه یا دههزار میل در ایران، ترجمۀ حسین سعادت نوری، تهران، 1363 ش؛ شعبانی، امامعلی و حمیده مهرعلیتبار، «حوادث و بلایای طبیعی در قرون میانۀ تاریخ ایران»، فصلنامۀ تحقیقات تاریخ اجتماعی، تهران، 1392 ش، شم 5؛ شعبانی مقدم، عادل و مرتضى دهقانینژاد، «سوانح طبیعی؛ نگاهی به پیامدهای اقتصادی خشکسالی، زلزله و سیل در عصر ناصری»، فصلنامۀ تاریخ اجتماعی و اقتصادی، تهران، 1393 ش، س 3، شم 1؛ شهبازی، عبدالله، «سیلبرگردان نهاوند»، فصلنامۀ فرهنگان، تهران، 1384 ش، شم 25؛ شهری، جعفر، قند و نمک، تهران، 1384 ش؛ شهمردان بن ابیالخیر، روضة المنجمین، چ تصویری، به کوشش جلیل اخوان زنجانی، تهران، 1382 ش؛ شهوریان، قاسم، «سیل 1317 نهاوند»، فصلنامۀ فرهنگان، تهران، 1380 ش، شم 8؛ صائب تبریزی، کلیات، تهران، 1333 ش؛ صمدی، حسین، گفتوگو با مؤلف دربارۀ مناطق دشت بیاض و خراسان جنوبی (10 / 12 / 1395 ش)؛ عبدلی، علی، قصهها و مثلهای تالشی، رشت، 1393 ش؛ فرزانه، حمیده، «آببندان؛ شیوۀ سنتی ذخیرهسازی و استفادۀ بهینه از آب»، فصلنامۀ فرهنگ مردم ایران، تهران، 1388 ش، شم 18- 19؛ فرهادی کمرهای، مرتضى، «باران در فرهنگ و گویش سیرجان و چند شهر پیرامون»، ماهنامۀ فروهر، تهران، 1362 ش، شم 6-7؛ همو، «واژگان و اصلاحات، آیینها و باورها و تقویم آبوهوایی در فرهنگ و گویش کمرهای»، همان، شم 5؛ فزونی استرابادی، محمدهاشم، بحیره، چ سنگی، به کوشش عبدالکریم بن عباسعلی فمی تفرشی، تهران، 1328 ق؛ فقیهی، علیاصغر، آلبویه و اوضاع زمان ایشان، تهران، 1357 ش؛ فووریه، ژان باتیست، سه سال در دربار ایران، ترجمۀ عبـاس اقبـال آشتیـانی، تهـران، 1362 ش؛ قـرآن کریـم؛ قزوینی، زکریا، عجـایب المخلوقات، به کوشش نصرالله سبوحی، تهران، 1361 ش؛ قنبری عدیوی، عباس، «آفرین و ناآفرین در فرهنگ مردمِ بختیاری»، فصلنامۀ فرهنگ مردم ایران، تهران، 1386 ش، شم 11؛ کردوانی، پرویز، منابع و مسائل آب در ایران، تهران، 1363 ش؛ کوهستانینژاد، مسعود، «آب هیرمند، منافع ملی در قربانگاه روابط منطقهای (1330-1351 ش)»، فصلنامۀ تاریخ روابط خارجی، تهران، 1381 ش، شم 11؛ مراغی، عبدالهادی، منافع حیوان، به کوشش محمد روشن، تهران، 1388 ش؛ مشایخی، حبیبالله، نگاهی همهسویه به تنکابن، تهران، 1380 ش؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، قم، 1369 ش؛ مهرآفرین، رضا، «زرنگ در قرون نخستین اسلامی»، فصلنامۀ تاریخ اسلام، تهران، 1381 ش، شم 11؛ میرگلو، جمال، «ارادۀ آهنین رضا شاه کبیر»، ماهنامۀ خاطرات وحید، تهران، 1351 ش، شم 6؛ میرمحمدی، حمیدرضا، جغرافیای خوانسار، قم، 1378 ش؛ ناصرالدین شاه، سفرهای ناصرالدین شاه به قم، به کوشش فاطمه قاضیها، تهران، 1381 ش؛ ناظم، رزا، «سیل (لَف) نهاوند، بازکاوی اسناد و خاطرات»، فصلنامۀ فرهنگان، تهران، 1385 ش، شم 29-30؛ نجفی آشتیانی، ابوالقاسم، نیمنگاهی به آشتیان، تهران، 1385 ش؛ نصیری، معصومه و مریم اسماعیلی، مجن، بهشت پنهان، تهران، 1389 ش؛ ورجاوند، پرویز، سیمای تاریخ و فرهنگ قزوین، تهران، 1377 ش؛ وندیداد، ترجمۀ هاشم رضی، تهران، 1385 ش؛ هدایت، رضاقلی، روضة الصفا، قم، 1339 ش؛ همایونی، صادق، افسانههای ایرانی، شیراز، 1372 ش؛ نیز:
Layard, A. H., Early Adventures in Persia, Susiana and Babylonia, London, 1894; Sheil, M., Glimpses of Life and Manners in Persia, London, 1856.