قبیله بنیلامبنی لام، شاخهای از قبیله طی از تیره قحطان و نیز از عشایر عرب در استان عماره عراق و خوزستان میباشد. فهرست مندرجات۲ - گستره سکونت بنیلام ۳ - تاریخچه بنیلام ۳.۱ - ریاست براک بر قبیله ۳.۲ - ریاست حافظ بر قبیله ۳.۳ - ریاست نصیر بر قبیله ۳.۴ - ریاست فرج بر قبیله ۳.۵ - ریاست عبدالشاه بر قبیله ۳.۶ - جانشینان عبدالشاه ۳.۷ - ریاست آل بلاسم بر قبیله ۳.۸ - اتحاد با مردانخان ۳.۹ - جانشینان عبدالعالی ۳.۱۰ - سکونت در هویزه ۳.۱۱ - ریاست شیخ غضبان بر قبیله ۴ - تیرههای بنیلام ۵ - وضعیت بنیلام در ایران ۶ - فهرست منابع ۷ - پانویس ۸ - منبع ۱ - نسب بنیلامنسب قبیله بنی لام را برخی به لام بن عمرو بن طَریف بن عمرو بن ثُمامة بن مالک بن جَدعاء بن ذُهْل بن رُومان بن جُندَب بن خارجه بن سعد بن فُطْرة بن طی بازگرداندهاند، [۱]
محمدامین سویدی، سبائک الذهب فی معرفة قبائل العرب، ج۱، ص۳۴ـ۵۹، بیروت (بی تا).
[۲]
قاسم بن سلاّ م ابوعبید، کتاب النّسب، ج۱، ص۳۲۵ـ۳۲۷، چاپ مریم محمد خیرالدرع، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۸۹.
اما به عقیده هنری فیلد لام و طُرف فرزندان نوار بن حاتم بودهاند. [۵]
هنری فیلد، مردم شناسی ایران، ج۱، ص۲۳۲، ترجمه عبدالله فریار، تهران ۱۳۴۳ ش.
۲ - گستره سکونت بنیلامنخستین منزلگاههای آنان از مدینه تا دو کوه اَجا و سَلْمی امتداد داشت. با وجود این، بیشتر اوقات در یثرب ساکن بودند و برخی آنان را تابع امیران آل ربیعه دانستهاند. سپس از آنجا به یمن رفتند، اما به دنبال حادثه سیل عده بسیاری از قبایل یمن و از آن میان بنی لام به حجاز رفتند. در حجاز قبایل عدنانی مانع سکونت آنان شدند، ازینرو گروهی از آنان به شام و گروهی دیگر به عراق مهاجرت کردند. [۸]
جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۲۱۴، قم ۱۳۷۲ ش.
[۹]
حسین خلف خزعل، تاریخ الکویت السیاسی، ج۴، ص۹۱، بیروت ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۵.
در مسیر مهاجرت، عدهای از بنی لام وارد نجد شدند و زمینهای متعلق به بنی اسد را تصرف کردند و عدهای دیگر در بصره و کوفه و یمامه پراکنده شدند. به این ترتیب، بنی لام در عراق و شام و حجاز و نجد گسترش یافتند. [۱۰]
جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۲۱۵، قم ۱۳۷۲ ش.
اینان در حجاز گاهی متعرض حاجیان میشدند و باج میستاندند. [۱۱]
ابن عنبه، الفصول الفخریة، ج۱، ص۵۶ـ۵۷، چاپ جلال الدین محدث ارموی، تهران ۱۳۶۳ ش.
۳ - تاریخچه بنیلامشاخه مشهور این قبیله در عراق ساکن شدند و بُراک بن مُفَرَّج اولین کسی بود که از این قبیله به عراق عزیمت کرد. [۱۲]
حسین خلف خزعل، تاریخ الکویت السیاسی، ج۴، ص۹۲، بیروت ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۵.
۳.۱ - ریاست براک بر قبیلهپس از درگذشت پدر براک (مفرج بن سلطان که ساکن نجد بود) عموی براک رئیس قبیله شد، اما براک وی را به قتل رساند و در ۹۳۵ به عراق و به سوی هویزه (حویزه) ـ که مرکز مُشَعشَعیان (خانوادهای از فرمانروایان عرب در خوزستان) بود ـ رفت و به خدمت مولی سجاد، رئیس مشعشعیان، وارد شد و فرزندش، حافظ، نیز در دستگاه مولی سجاد پرورش یافت. مولی سجاد، حافظ را در جوانی به ریاست منطقه طِیب و دُویرَج گماشت و او نیز شَطُ العقل در شرق فکّه را مقر خود کرد. [۱۴]
حسین خلف خزعل، تاریخ الکویت السیاسی، ج۴، ص۹۲، بیروت ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۵.
[۱۵]
جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۲۱۷، قم ۱۳۷۲ ش.
سپس مولی سجاد، بنیلام را به تاراج نواحی شوشتر برانگیخت که به مهاجرت گسترده اعراب به خوزستان انجامید. [۱۶]
احمد کسروی، تاریخ پانصدساله خوزستان، ج۱، ص۴۸ـ۴۹، تهران ۱۳۶۲ش.
در این زمان بنی لام در خوزستان به آل غَزی مشهور بودند. [۱۷]
احمد کسروی، تاریخ پانصدساله خوزستان، ج۱، ص۴۸، تهران ۱۳۶۲ش.
۳.۲ - ریاست حافظ بر قبیلهپس از مرگ براک، حافظ ریاست بنی لام را بر عهده گرفت و این با ضعف مشعشعیان همزمان بود، ازینرو حافظ با قبایل دیگر متحد شد و بر قبیله ربیعه، متحد مشعشعیان، هجوم برد و آنان را تا واسط عقب راند و خود در کویت (قلعهای قدیمی در ناحیه طیب) مستقر شد و تا هنگام مرگ (۱۰۰۹)، اقتدار و استقلال خود را نسبت به مشعشعیان حفظ کرد. [۱۸]
حسین خلف خزعل، تاریخ الکویت السیاسی، ج۴، ص۹۳ـ۹۴، بیروت ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۵.
۳.۳ - ریاست نصیر بر قبیلهسپس نصیر، فرزند حافظ، رئیس بنی لام شد و ناحیه شیخ سعد و نهروادی (الجباب) را مقر خود کرد و خراجگزار مشعشعیان شد. [۱۹]
حسین خلف خزعل، تاریخ الکویت السیاسی، ج۴، ص۹۵، بیروت ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۵.
[۲۱]
جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۲۲۰، قم ۱۳۷۲ ش.
۳.۴ - ریاست فرج بر قبیلهپس از مرگ نصیر در ۱۰۲۰، فرزند او، فرج، به ریاست رسید. [۲۲]
حسین خلف خزعل، تاریخ الکویت السیاسی، ج۴، ص۹۵، بیروت ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۵.
در زمان فرج بخشی از بنی لام به اهواز مهاجرت کردند و هنگام بیماری فرج، عبدالخان فرزند کوچک او به ریاست این بخش تعیین شد. [۲۳]
جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۲۲۰ـ۲۲۱، قم ۱۳۷۲ ش.
۳.۵ - ریاست عبدالشاه بر قبیلهپس از مرگ فرج در ۱۰۳۷، فرزند ارشد او، عبدالشاه، ریاست بنی لام را بر عهده گرفت. عبدالشاه فرمان بردار دولت عثمانی شد و از آن دولت، امان نامه و خلعت دریافت کرد. [۲۴]
عباس عزاوی، تاریخ العراق بین احتلالین، ج۵، ص۱۵۱ـ۱۵۲، بغداد ۱۳۵۳ـ۱۳۷۶/۱۹۳۵ـ۱۹۵۶، چاپ افست قم ۱۳۶۹ ش.
پس از چندی، با حمله بنی لام به روستاهای اطراف، حسن پاشا، حاکم بغداد، در ۱۱۱۶ عازم سرکوب آنان شد [۲۵]
عباس عزاوی، تاریخ العراق بین احتلالین، ج۵، ص۱۶۴، بغداد ۱۳۵۳ـ۱۳۷۶/۱۹۳۵ـ۱۹۵۶، چاپ افست قم ۱۳۶۹ ش.
[۲۶]
استیون هنسلی لونگریک، اربعة قرون من تاریخ العراق الحدیث، ج۱، ص۱۵۵ـ۱۵۶، نقله الی العربیة جعفر خیاط، بغداد (تاریخ مقدمه ۱۳۸۸/۱۹۶۸)، چاپ افست قم (بی تا).
و به رغم اتحاد بنی لام با امیران هویزه، در این کار موفق شد. [۲۷]
عباس عزاوی، تاریخ العراق بین احتلالین، ج۵، ص۱۶۴ـ۱۶۵، بغداد ۱۳۵۳ـ۱۳۷۶/۱۹۳۵ـ۱۹۵۶، چاپ افست قم ۱۳۶۹ ش.
بنی لام بار دیگر در ۱۱۲۳ در استان دیاله، امتداد نهر خَریسان، دست به غارت زدند و از سوی حسن پاشا تعقیب شدند و به مولی عبدالله، امیر هویزه، پناه بردند. [۲۸]
عباس عزاوی، تاریخ العراق بین احتلالین، ج۵، ص۱۸۶ـ۱۸۸، بغداد ۱۳۵۳ـ۱۳۷۶/۱۹۳۵ـ۱۹۵۶، چاپ افست قم ۱۳۶۹ ش.
۳.۶ - جانشینان عبدالشاهپس از مرگ عبدالشاه در ۱۰۴۴، ابتدا عبدالخان (متوفی ۱۰۶۰) و سپس جادر (متوفی ۱۰۸۶) رئیس قبیله شدند. ۳.۷ - ریاست آل بلاسم بر قبیلهپس از مرگ جادر، ریاست بنی لام به آل بَلاسِم رسید، ابتدا سید بن بلاسم، و سپس مذکور و پس از او مشعل (متوفی ۱۱۵۰) به ریاست رسیدند. [۲۹]
حسین خلف خزعل، تاریخ الکویت السیاسی، ج۴، ص۹۴، بیروت ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۵.
سپس عبدالقادر (متوفی ۱۱۵۰)، از نوادگان عبدالخان، ریاست را بر عهده گرفت. آل بلاسم به نادر شاه (حک: ۱۱۴۸ـ۱۱۶۰) شکایت بردند و نادر شاه به قصد تنبیه عبدالقادر، سپاهی روانه کرد، اما وی گریخت. [۳۰]
حسین خلف خزعل، تاریخ الکویت السیاسی، ج۴، ص۹۶، بیروت ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۵.
عبدالعالی (یا عبدالباقی، متوفی ۱۱۷۸)، از آل بلاسم، با نادرشاه در لشکرکشی به بغداد متحد شد [۳۱]
محمدمهدی بن محمد نصیر استرآبادی، جهانگشای نادری، ج۱، ص۲۰۱، چاپ عبدالله انوار، تهران ۱۳۴۱ ش.
[۳۲]
محمدمهدی بن محمد نصیر استرآبادی، جهانگشای نادری، ج۱، ص۲۰۶، چاپ عبدالله انوار، تهران ۱۳۴۱ ش.
و به دولت ایران خدمت کرد و آل بلاسم در جهت راست شط، جزو ملک ایران، در برابر بنی لام عثمانی مستقر شدند. [۳۳]
جعفر بن محمدتقی مشیرالدوله تبریزی، رساله تحقیقات سرحدیه، ج۱، ص۹۵، چاپ محمد مشیری، تهران ۱۳۴۸ ش.
احمد پاشا، حاکم بغداد، عبدالقادر را تعقیب کرد و بنی لام به ناحیهای بین بصره و بغداد، پناه بردند. [۳۴]
رسول کرکوکلی، دوحة الوزراء فی تاریخ وقائع بغداد الزوراء، ج۱، ص۳۹، نقله عن ترکیه موسی کاظم نورس، قم ۱۳۷۲ ش.
سپس با وساطت مُوَح، فرزند ارشد عبدالقادر، احمد پاشا او را بخشید [۳۵]
عباس عزاوی، تاریخ العراق بین احتلالین، ج۵، ص۲۵۲، بغداد ۱۳۵۳ـ۱۳۷۶/۱۹۳۵ـ۱۹۵۶، چاپ افست قم ۱۳۶۹ ش.
و منطقه سماوه را به او واگذار کرد.در پی شورش دوباره آل بلاسم، عبدالقادر و فرزندش در قلعهای در بغداد زندانی شدند. [۳۶]
عباس عزاوی، تاریخ العراق بین احتلالین، ج۵، ص۲۷۱، بغداد ۱۳۵۳ـ۱۳۷۶/۱۹۳۵ـ۱۹۵۶، چاپ افست قم ۱۳۶۹ ش.
عبدالعالی به استقبال نادر رفت و از سوی او ریاست بنی لام را بر عهده گرفت و تا هنگام مرگش در این سمت باقی بود. ۳.۸ - اتحاد با مردانخاندر ۱۱۶۶ و ۱۱۶۷، بنی لام در جنگ علی مردانخان بختیاری با کریم خان زند، متحدِ خان بختیاری شدند. [۳۷]
ابوالحسن بن محمدامین گلستانه، مجمل التواریخ، ج۱، ص۱۹۲، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۵۶ ش.
[۳۸]
ابوالحسن بن محمدامین گلستانه، مجمل التواریخ، ج۱، ص۲۰۰، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۵۶ ش.
۳.۹ - جانشینان عبدالعالیپس از عبدالعالی، ریاست بنی لام بترتیب به جَندیل بن مشعل (متوفی ۱۲۱۵)، محمد بن جندیل (متوفی ۱۲۵۷)، مذکور بن محمد (متوفی ۱۲۸۸)، و مزبان بن مذکور (متوفی ۱۲۹۷)، بنیان بن مزبان (متوفی ۱۳۱۵)، شیخ غضبان بن بنیان (متوفی ۱۳۳۶) و عبدالکریم (متوفی ۱۳۳۸) رسید. [۳۹]
حسین خلف خزعل، تاریخ الکویت السیاسی، ج۴، ص۹۷، بیروت ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۵.
۳.۱۰ - سکونت در هویزهبنی لام در دوره قاجار در هویزه سکونت داشتند و اجارهدار املاک خفاجیه (منطقهای در هویزه) بودند. [۴۰]
عبدالغفار بن علی محمد نجم الدوله، سفرنامه خوزستان، ج۱، ص۶۳، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۴۱ ش.
[۴۱]
عبدالغفار بن علی محمد نجم الدوله، سفرنامه خوزستان، ج۱، ص۷۳، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۴۱ ش.
اما بنی لامِ مستقر در قلمرو عثمانی، تا فاریاب کرخه میآمدند و مالیات نمیدادند و به زمینهای آن ناحیه دستبرد میزدند [۴۲]
عبدالغفار بن علی محمد نجم الدوله، سفرنامه خوزستان، ج۱، ص۶۳، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۴۱ ش.
[۴۳]
عبدالغفار بن علی محمد نجم الدوله، سفرنامه خوزستان، ج۱، ص۷۳، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۴۱ ش.
[۴۴]
محمدعلی امام شوشتری، تاریخ جغرافیائی خوزستان، ج۱، ص۲۳۶، تهران ۱۳۳۱ ش.
به طوری که در آستانه مرگ محمد شاه (۱۲۶۴) اینان به هویزه آمدند، املاک آن ناحیه را ضبط کردند و یکصد هزار تومان به دزفول و توابع آن خسارت زدند. [۴۵]
جعفر بن محمدتقی مشیرالدوله تبریزی، رساله تحقیقات سرحدیه، ج۱، ص۸۸، چاپ محمد مشیری، تهران ۱۳۴۸ ش.
[۴۶]
جعفر بن محمدتقی مشیرالدوله تبریزی، رساله تحقیقات سرحدیه، ج۱، ص۹۳ـ۹۵، چاپ محمد مشیری، تهران ۱۳۴۸ ش.
۳.۱۱ - ریاست شیخ غضبان بر قبیلهپس از بنیان بن مزبان، شیخ غضبان بن بنیان به ریاست قبیله بنی لام رسید و در عماره نفوذ زیادی داشت. [۴۷]
ویپرت فون بلوشر، سفرنامه بلوشر، ج۱، ص۶۷، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران ۱۳۶۳ ش.
رشید پاشا حاکم عماره با متحد ساختن قبایل بر ضد او، وی را به ترک عماره واداشت. غضبان در هویزه مقیم شد، لیکن به غارتگری در عماره پرداخت. در ۱۳۲۹ پس از انتقال رشید پاشا، به عماره بازگشت، [۴۸]
حسین خلف خزعل، تاریخ الکویت السیاسی، ج۴، ص۹۸، بیروت ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۵.
لیکن پس از اتحاد قبایل بر ضد او، بار دیگر به هویزه بازگشت.در درگیری جُحَیف در ۱۳۳۱ که میان او و شیخ خزعل واقع شد، شیخ خزعل پیروز گردید. غضبان در ۱۳۳۲، به دعوت دولت عثمانی، برای اتحاد و رهبری اعراب جهت اخراج انگلیسیها از منطقه به عماره رفت. در جنگ المنجور، عثمانیها و شیخ غضبان و متحدانش از انگلیسیها شکست خوردند [۴۹]
حسین خلف خزعل، تاریخ الکویت السیاسی، ج۴، ص۹۸، بیروت ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۵.
لیکن در نبرد سلمان پاک، شیخ عرب (احتمالاً شیخ غضبان) سبب پیروزی شد [۵۰]
ویپرت فون بلوشر، سفرنامه بلوشر، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران ۱۳۶۳ ش.
و انگلیسیها با او وارد مذاکره شدند. [۵۱]
حسین خلف خزعل، تاریخ الکویت السیاسی، بیروت ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۵.
لیکن چون به غارت آنان دست یازید [۵۲]
ویپرت فون بلوشر، سفرنامه بلوشر، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران ۱۳۶۳ ش.
انگلیسیها وی را به خرمشهر نزد شیخ خزعل تبعید کردند و عبدالکریم پسر ارشد وی ریاست قبیله را به دست گرفت.در ۱۳۳۸ پس از آنکه دولت انگلیس به طرح توطئه او و فرزندش عبدالکریم پی برد، او را به جزیره هنگام در خلیج فارس تبعید کرد. با روی کار آمدن دولت عراق در ۱۳۳۹، بنا به درخواست عبدالرحمان نقیب از سِر پِرسی کاکْس، شیخ غضبان به عراق بازگشت و عضو مجلس مؤسسان شد و دولت زمینهای منطقه کمیت را به او بخشید. [۵۳]
حسین خلف خزعل، تاریخ الکویت السیاسی، ج۴، ص۹۸ـ۱۰۳، بیروت ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۵.
[۵۴]
جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۲۲۷ـ۲۳۴، قم ۱۳۷۲ ش.
۴ - تیرههای بنیلامقبیله بنی لام تیرههای متعددی دارد. [۵۷]
جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، ج۱، ص۲۳۴، قم ۱۳۷۲ ش.
[۵۸]
موسی سیادت، تاریخ جغرافیائی عرب خوزستان، ج۱، ص۲۲۸، تهران ۱۳۷۴ ش.
۵ - وضعیت بنیلام در ایرانچون رفت و آمد قبیله بنی لام از عراق به خاک ایران سبب ناامنی شد، دولت در ۱۳۳۱ ش ورودشان را ممنوع کرد. [۵۹]
محمدعلی امام شوشتری، تاریخ جغرافیائی خوزستان، ج۱، ص۲۳۶، تهران ۱۳۳۱ ش.
امروزه این قبیله یکجانشین شدهاند و به پیشه معمول روستاییان میپردازند. [۶۰]
موسی سیادت، تاریخ جغرافیائی عرب خوزستان، ج۱، ص۲۲۸، تهران ۱۳۷۴ ش.
۶ - فهرست منابع(۱) ابن حزم، جمهرة انساب العـرب، بیـروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. (۲) ابن خلدون، العبر: تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران ۱۳۶۳ـ۱۳۷۰ ش. (۳) ابن عنبه، الفصول الفخریة، چاپ جلال الدین محدث ارموی، تهران ۱۳۶۳ ش. (۴) قاسم بن سلاّ م ابوعبید، کتاب النّسب، چاپ مریم محمد خیرالدرع، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۸۹. (۵) محمدمهدی بن محمد نصیر استرآبادی، جهانگشای نادری، چاپ عبدالله انوار، تهران ۱۳۴۱ ش. (۶) محمدعلی امام شوشتری، تاریخ جغرافیائی خوزستان، تهران ۱۳۳۱ ش. (۷) ویپرت فون بلوشر، سفرنامه بلوشر، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران ۱۳۶۳ ش. (۸) عبدالله بن نورالدین جزایری، کتاب تذکره شوشتر، اهواز (بی تا). (۹) حسین خلف خزعل، تاریخ الکویت السیاسی، بیروت ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۵. (۱۰) محمدامین سویدی، سبائک الذهب فی معرفة قبائل العرب، بیروت (بی تا). (۱۱) موسی سیادت، تاریخ جغرافیائی عرب خوزستان، تهران ۱۳۷۴ ش. (۱۲) عباس عزاوی، تاریخ العراق بین احتلالین، بغداد ۱۳۵۳ـ۱۳۷۶/۱۹۳۵ـ۱۹۵۶، چاپ افست قم ۱۳۶۹ ش. (۱۳) عباس عزاوی، عشائر العراق، بغداد ۱۹۳۷ـ۱۹۵۶، چاپ افست قم ۱۳۷۰ ش. (۱۴) هنری فیلد، مردم شناسی ایران، ترجمه عبدالله فریار، تهران ۱۳۴۳ ش. (۱۵) احمد بن علی قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۴. (۱۶) عمررضا کحاله، معجم قبائل العرب، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۱. (۱۷) رسول کرکوکلی، دوحة الوزراء فی تاریخ وقائع بغداد الزوراء، نقله عن ترکیه موسی کاظم نورس، قم ۱۳۷۲ ش. (۱۸) احمد کسروی، تاریخ پانصدساله خوزستان، تهران ۱۳۶۲ش. (۱۹) ابوالحسن بن محمدامین گلستانه، مجمل التواریخ، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۵۶ ش. (۲۰) استیون هنسلی لونگریک، اربعة قرون من تاریخ العراق الحدیث، نقله الی العربیة جعفر خیاط، بغداد (تاریخ مقدمه ۱۳۸۸/۱۹۶۸)، چاپ افست قم (بی تا). (۲۱) جابر جلیل مانع، مسیرة الی قبائل الاهواز، قم ۱۳۷۲ ش. (۲۲) جعفر بن محمدتقی مشیرالدوله تبریزی، رساله تحقیقات سرحدیه، چاپ محمد مشیری، تهران ۱۳۴۸ ش. (۲۳) عبدالغفار بن علی محمد نجم الدوله، سفرنامه خوزستان، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۴۱ ش. ۷ - پانویس
۸ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله « قبیله بنی لام»، شماره۱۹۸۸. |