سریه عکاشة بن محصن به غمر مرزوق
سریه یعنی به دستور
رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای انجام ماموریتی از اصحابشان اعزام میشدند، بدون آنکه ایشان همراه آنان خارج شود. رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
عکاّشَة بن مِحصَن را به همراه چهل تن اعزام فرمود.
«
سریه» از ماده «سرو» و به قطعهای از سپاه گفته میشود، که به دستور
رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به سوی مکانی و برای انجام ماموریتی اعزام میشدند، بدون آنکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) همراه آنان خارج شود.
رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
عکاّشَة بن مِحصَن را به همراه چهل تن که از جمله "
انان ثابت بن اقرم" و "
شجاع بن وهب" و "
یزید بن رقیش" بودند، به این سریه اعزام فرمود.
(لازم به ذکر است که دلیل وقوع این سریه در کتب تاریخی ذکر نشده است.)
عُکاّشَة شتابان از
مدینه بیرون آمده و به سرعت به سوی «
غمر مرزوق»
(غَمر مَرزوق نام آبی است در سرزمین
بنی اسد و فاصلهی آن تا «
فِید» که در راه اصلی مدینه واقع شده، دو
شب راه فاصله است. حرکت میکرد.)
دشمنان که از این خبر مطلع شده بودند، از کنار آبهای خود گریختند و به ارتفاعات منطقه خود پناه بردند. عُکاّشة بن مِحصَن به کنار چاه آبِ آنان رسید و متوجه شد که آنان محل خود را ترک کردهاند؛ لذا افرادی را به منظور کسب خبر و یا یافتن نشانی از آنان اعزام کرد."شجاع بن وَهب" بازگشت و به عُکاّشَة بن مِحصَن خبر داد که در همان نزدیکی ردّ پای شتران آنها را دیده است.
مسلمانان حرکت کردند و توانستند یکی از جاسوسان و دیدهبانان دشمن را که از شب تا
صبح بیدار بوده و آنگاه به
خواب رفته بود، در خواب دستگیر کنند. آنان از دیدهبان
دشمن خواستند که بگوید دشمن به کدام سو گریخته است؟
دیدهبان خبر داد که آنان به نقاط مرتفع سرزمینهای خود رفتهاند. مسلمانان از او خواستند تا مکان شتران آنها را به آنان نشان دهد،
جاسوس به آنان خبر داد که آنان شتران خویش را به همراه خود بردهاند.
در این حال یکی از مسلمانان با تازیانهای که در دست داشت، ضربهای به دیدهبان زد. او که اوضاع را اینگونه دید گفت: اگر به من
امان دهید که جانم حفظ شود، شما را به مکان نگهداری شتران پسر عموهایشان که از حضور شما در این منطقه آگاهی ندارند، راهنمایی میکنم.
مسلمانان نیز سخن او را پذیرفته و به همراه او به راه افتادند. هنگامی که مسلمانان به همراه دیدهبان دشمن به راه افتاده و مقدار زیادی از راه را پیمودند، از
ترس اینکه حیلهای در کار باشد، به دیدهبان بدگمان شده و از او خواستند حقیقت را بگوید و در غیر این صورت
جان خویش را از دست خواهد داد. دیدهبان نیز گفت: از همین
تپه که بالا بروید آنان را خواهید دید.
هنگامی که مسلمانان از تپهها بالا رفتند، شتران را مشاهده کردند. صاحبان آنها نیز که حضور سپاه مسلمانان را دیدند، از هر سو رو به فرار نهادند. عُکاّشَة بن مِحصَن مسلمانان را از
تعقیب آنان منع کرد و شتران آنها را که تعدادشان به دویست میرسید را ضبط کرده و به سوی مدینه به راه افتاد و دیدهبان را نیز
آزاد نمود.
در این سریه برای هیچ یک از مسلمانان اتفاقی نیفتاده و کسی از آنان کشته نشد.