خسروپرویز در ادبیات فارسیخسروپرویز در ادبیات فارسی، خسروپرویز را همه منابع تاریخی، چه فارسی چه غیرفارسی، پادشاهی تنآسان، شهوتران، آزمند، شیفته تجمل ، مال و جاه و بلندآوازگی و بسیار متفرعن وصف کردهاند. ۱ - معرفی خسروپرویزحکایتی در راحةالصدور آمده است که بیانگر خودبینی این فرمانروای مغرور است. او شطرنج را مایه «قوت خاطر و نمودار پادشاهی» میدانست و بر آن بود که «جهان باید که حاجت از من خواهد، من چون حاجت از استخوانی مردار ( طاس تخته نرد ) خواهم»؟. [۱]
محمدبن علی راوندی، کتاب راحةالصدور و آیةالسرور در تاریخ آلسلجوق، ج۱، ص۴۱۵، چاپ محمد اقبال، تهران ۱۳۳۳ش.
خسرو برخلاف نیای خود انوشیروان ، اهل تفکر فلسفی نبود، ولی به هنرهای آن زمان چون، معماری و بهویژه موسیقی ، رغبتی شدید داشت [۲]
عبدالحسین زرینکوب، روزگاران ایران: گذشته باستانی ایران، ج۱، ص۲۳۸، تهران ۱۳۷۴ش.
[۳]
حسن مشحون، تاریخ موسیقی ایران، ج۱، ص۵۶ـ۵۸، تهران ۱۳۷۳ش.
[۴]
مری بویس و هنری جورج فارمر، دو گفتار درباره خنیاگری و موسیقی ایران، ج۱، ص۵۵ـ۵۷، ترجمه بهزادپاشی، تهران ۱۳۶۸ش.
بیگمان اعتلای چشمگیر موسیقی در دوره خسروپرویز [۵]
حسن مشحون، تاریخ موسیقی ایران، ج۱، ص۵۶، تهران ۱۳۷۳ش.
تا حد زیادی مرهون علاقه او به این هنر بوده است. او با آنکه خود را سخت پایبند رسم نیاکان و آیین زردشتی وانمود میکرد، [۶]
الیاسبن یوسف نظامی، خسرو و شیرین، ج۱، ص۷۰۷، چاپ بهروز ثروتیان، تهران ۱۳۶۶ش.
شیرین، همسر دوم خود، را همچون زن اولش مریم، از مسیحیان برگزید و این یکی از علل محکومیت او در منابع زردشتی است. [۷]
تورج دریایی، شاهنشاهی ساسانی، ج۱، ص۵۳، ترجمه مرتضی ثاقبفر، تهران ۱۳۸۳ش.
از سوی دیگر، وقتی پیامبر اسلام کتبآ او را به اسلام و توحید خواند، نامه حضرت را بدین بهانه پاره کرد که آن حضرت نام خود را پیش از نام شاه ساسانی نوشته بود. البته کینه ناشی از شکست قبلی او از قوای عرب در محل ذیقار ، در این رفتار مغرورانه او بیتأثیر نبوده است. [۸]
محمدبن محمد بلعمی، تاریخ بلعمی، ج۱، ص۱۱۳۷ـ۱۱۴۱، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، به تصحیح محمدتقی بهار، چاپ محمدپروین گنابادی، تهران ۱۳۴۱ش.
[۹]
عبدالحیبن ضحاک گردیزی، زینالاخبار، ج۱، ص۳۵، چاپ عبدالحی حبیبی، چاپ افست تهران ۱۳۴۷ش.
[۱۰]
مجملالتواریخو القصص، چاپ محمدتقی بهار، ج۱، ص۸۱، تهران: کلاله خاور، ۱۳۱۸ش.
[۱۱]
محمد حمیداللّه، مجموعةالوثائق السیاسیة للعهد النبوی و الخلافة الراشدة، ج۱، ص۱۴۰، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
[۱۲]
محمد حمیداللّه، مجموعةالوثائق السیاسیة للعهد النبوی و الخلافة الراشدة، ج۱، ص۱۴۳، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
[۱۳]
محسن جعفریمذهب، «تحقیقی پیرامون نامه پیامبر (ص) به خسروپرویز»، ج۱، ص۹۳ـ۱۰۱، وقف: میراث جاویدان، سال ۱، ش ۴ (زمستان ۱۳۷۲).
بخشی از گزارشهای قصهمانند درباره قضیه دعوت شدن خسرو به اسلام پدید آمده، که به نظر میرسد شیرینترین تفصیل آن را نظامی در خسرو و شیرین خود [۱۴]
الیاسبن یوسف نظامی، خسرو و شیرین، ج۱، ص۷۱۰ـ۷۱۵، چاپ بهروز ثروتیان، تهران ۱۳۶۶ش.
به نظم درآورده است.۱.۱ - داستانها و قصههای افسانهآمیزسلطنت دیرپای، پرزرق و برق و آکنده از ماجراهای گونهگون و افسانهمانند خسروپرویز، الهامبخش داستانها و قصههای افسانهآمیز از یکسو و دستمایه منظومهها، تغزلات و ابیات غنایی و عاشقانه دلنشینی در شعر و ادب فارسی و کتابهای اخلاقی از قبیل نصیحةالملوکها شده و از سوی دیگر گاه سرگذشت این شخصیت تاریخی با افسانه آمیخته است. بهعلاوه، در منابع تاریخی وی را دارای مایملک نادر و نفیسی دانستهاند که خود موجد شماری روایات نیمه افسانهای و خیالپردازیهای قصهسرایان و شاعران شده، و زمینهای برای ترسیم تصویرهای رؤیایی و پرنقش و نگار از شاهنشاه ساسانی به دست داده است. اهمّ متعلقات شگفتانگیز او که گاه از آنها به «اَفدیهای هژده گانه خسروپرویز» یاد شده است، اینهاست: تخت طاقدیس ؛ اسب شبدیز؛ نکیسای خنیاگر ؛ باربد دستانساز و نوازنده چیرهدست؛ گنجهایی چون بادآورد، عروس ، خضرا ، گاو ، دیبه خسروی و سوخته؛ اصطبلی از اسبان، استران و فیلهای فراوان و استثنایی؛ شبستانی با هزاران زن عقدی و کنیزکان زیبارو؛ زرِ دستافشار یا به قول گردیزی، [۱۵]
عبدالحیبن ضحاک گردیزی، زینالاخبار، ج۱، ص۶۳، چاپ عبدالحی حبیبی، چاپ افست تهران ۱۳۴۷ش.
«مُشتفشار» که به نرمی موم بود و چون در مُشت میفشردند به شکل دلخواه درمیآمد؛ فیل سفید یا کُدیزاد؛ ایوان مداین (که بنای آن را به انوشیروان نیز نسبت دادهاند)؛ دستارچه آذرشب که وقتی چرکین میشده آن را در آتش میانداختند و آتش بیآنکه پارچه را بسوزاند چرک را میزدود؛ زینهای مرصع؛ کوزه ابری، پیاله یا کوزهای که هرچه از آن آب یا شراب مینوشیدند، کم نمیشد؛ پنجه عاج؛ شطرنج، تخته نرد؛ تاجخسرو؛ و بالاخره شیرین ارمنی. [۱۶]
مهری باقری، «افدیهای هژده گانه خسروپرویز»، ج۱، ص۹۵ـ۱۱۵، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز، ش ۱۲۵ (بهار ۱۳۵۷).
جز اینها، مورخان اشیای فراوان و کمنظیر دیگری را در زمره اموال خسرو دوم برشمردهاند، از جمله شادُروانی مزیّن به مروارید، مشکوی زرین، باغ نخجیران، باغ سیاوشان، هزاران من عود و کافور و مشک، و هزاران مثقال طلا و سنگهای پربها. [۱۷]
عبدالحیبن ضحاک گردیزی، زینالاخبار، ج۱، ص۳۶ـ۳۷، چاپ عبدالحی حبیبی، چاپ افست تهران ۱۳۴۷ش.
[۱۸]
مجملالتواریخو القصص، چاپ محمدتقی بهار، ج۱، ص۷۹ـ۸۰، تهران: کلاله خاور، ۱۳۱۸ش.
از میان این همه، شیرین ماجرا آفرینترین و جذابترین و در ماندگار کردن نام خسرو در تاریخ و ادب فارسی ــ مؤثرترین بوده است. [۱۹]
محمدبن محمد بلعمی، تاریخ بلعمی، ج۱، ص۱۰۹۰ـ۱۰۹۱، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، به تصحیح محمدتقی بهار، چاپ محمدپروین گنابادی، تهران ۱۳۴۱ش.
[۲۰]
ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، ج۹، ص۲۱۱ـ۲۱۷، ج ۹، چاپ برتلس، مسکو ۱۹۷۱.
[۲۱]
الیاسبن یوسف نظامی، خسرو و شیرین، ج۱، ص۱۴۰ـ۱۸۶، چاپ بهروز ثروتیان، تهران ۱۳۶۶ش.
۱.۲ - سیمای خسرو در ادب فارسیآنچه به لحاظ سیمای خسرو در ادب فارسی اهمیت دارد، این است که عشرتطلبی ، هوسرانی و تجملپرستیِ او از سویی، و حسن و دلربایی، هوشمندی و قهر و لطف شیرین از دیگر سوی، درونمایههای بسیار مناسبی به دست داستاننویسان و سرایندگان داده است تا با بهرهگیری از قدرت صحنهپردازیهای شاعرانه گزارشهای دلکشی به نظم و نثر از آن بیافرینند. شکوه و جلال پادشاهی، طاق و تُرنب دربار، مال و مکنت بیکران، شکوه سیاسی و نظامی کمنظیر خسروی و جنبههای ذوقی و عشقی او زمینههای متعددی برای نمایش طنازیها و شیرینکاریهای شاهدخت ارمنی فراهم آورده و این دو را در ردیف عشاق سرشناس عالم جای داده است. آشنایی خسرو و شیرین اتفاق نادری بوده که در تاریخ کمتر روی داده است، والا نه خسروپرویز تنها فرمانروای توانمند خوشگذران بوده و نه زیبایی و دلبری به شیرین ختم شده است. بنابراین، آنچه در تاریخ ادبیات فارسی از عشق شیرین و خسرو سرچشمه گرفته است نباید یکجا به حساب یکی از آنها گذاشته شود. حتی داستان غمانگیز ولی لطیف عشق فرهاد کوهکن نیز در متن داستان پیوند خسرو و شیرین، به جذابیت کامل خود میرسد. این پیوند استثنایی و اتفاقاتی که قبل و بعد از آن رخ داد، هم به عنوان بخشی از اتفاقات دوره ساسانیان در کتابهای تاریخ ثبت شده و هم بهطور گستردهای در شعر و ادب فارسی و حتی عربی انعکاس داشته است. این انعکاس به دوگونه بوده است: یکی به صورت درونمایه اصلی دهها منظومه عشقی و غنایی، و دیگری در قالب مضمونهای متعدد پراکنده در ابیات بیشماری از قصاید، غزلیات و دیگر انواع شعر فارسی. ۱.۳ - فردوسینخستین سرایندهای که از خسرو، کاخ او در مداین و چگونگی وصلتش با شیرین سخن گفته فردوسی است. به روایت وی، خسرو پیش از رسیدن به شاهی به شیرین عشق میورزید، ولی بهسبب مشغلههای سالهای نخست سلطنتش شیرین را فراموش کرد؛ روزی که خسرو با جلال سلطانی در راه رفتن به شکار بود، شیرین خود را به او نمایاند و روزگاران خوش گذشته را به یادش آورد. خسرو او را به حرمسرای خود برد. بزرگان و موبدان که شیرین را شایسته دربار ساسانی نمیدانستند، با ورود او مخالفت میکردند، اما خسرو با تمهیدی آنان را متقاعد کرد که شیرین اکنون که به خسرو ایران پیوسته، درخور دربار شاهی است. [۲۲]
ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، ج۹، ص۲۱۴ـ۲۱۷، چاپ برتلس، مسکو ۱۹۷۱.
براساس گزارش فردوسی، [۲۳]
ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، ج۹، ص۲۳۷ـ۲۳۹، ج ۹، چاپ برتلس، مسکو ۱۹۷۱.
خسروپرویز صاحب شش گنج نامور، دو رامشگر طراز اول، مشکوی زرین، دوازده هزار کنیز، و هزاران اسب و شتر و چیزهای دیگر بود. او نخست دادگر بود اما به بیدادگری گرایید و از ایران و توران «گرد برآورْد»، دست به یغمای خلق گشود؛ لذا آفرینها در حق او به نفرین تبدیل شد، و هواداران پیشینش بر ضد او برخاستند.۱.۴ - پنج گنج نظامیدومین و مشروحترین انعکاس ماجرای خسرو و شیرین در دومین منظومه از پنج گنج نظامی گنجوی به نظم درآمده و تبدیل به شاهکاری شده است. گزارش نظامی با آنچه پیش از او روایت کردهاند تفاوت دارد. بنابه روایت نظامی، شیرین برادرزاده مهینبانو، فرمانروای ارمنستان ، بود که وصفهای شاپور، ندیم خسروپرویز، از شیرین شاهنشاه ساسانی را دلباخته شیرینِ نادیده کرد. قدرت خیالبندی نظامی از آن داستان اثر هنری جاویدانی پدید آورده است و شاعران زیادی تا چند سده پس از او، منظومه وی را الگوی خود ساختند. آنان برایمنظومههای تقلیدی خود یا عنوان خسرو و شیرین را برگزیدند یا کلمات این عنوان را پس و پیش کردند. بعضی منظومه خود را شیرین و فرهاد نام نهادند یا اصلا درونمایه منظومههای خود را تغییر دادند، اما همچنان از سبک و سیاق خسرو و شیرین تبعیت کردند. برخی از شاعرانی که بر خسرو و شیرین نظامی نظیرههایی سرودهاند اینها هستند: امیرخسرو دهلوی (متوفی ۷۲۵)؛ درویش اشرف تبریزی (متوفی ۸۵۴ یا ۸۶۴)؛ هاتفی خرجردی (متوفی ۹۲۷)؛ قاسمی گنابادی (متوفی ۹۸۲)؛ وحشی بافقی (متوفی ۹۹۱)؛ میرمحسن رازی (متوفی ۱۰۲۰). [۲۵]
هرمان اته، تاریخ ادبیات فارسی، ج۱، ص۸۲ـ۸۴، ترجمه با حواشی رضازاده شفق، تهران ۱۳۵۶ش.
۱.۵ - خسرو پرویز نمادی از چندین صفت در ادبیات فارسیخسرو پرویز نه تنها یکی از دو شخصیت اصلی داستان خسرو و شیرین در منظومههای متعدد بوده، بلکه در تاریخ شعر پارسی به صورت نمادی از چندین صفت و مظهری از چند قسم شخصیت نیز ظاهر شده است. بهعلاوه، لفظ خسرو که اسم خاص بیستوچهارمین شاه ساسانی است، در نظم و نثر فارسی بارها به معنای مطلق پادشاه و مرادف سلطان و فرمانفرما بهکار رفته است. [۲۶]
محمودبن محمدحسین محمودخان ملکالشعرا، دیوان، ج۱، ص۱۵، تهران، ۱۳۲۹ش.
[۲۷]
محمودبن محمدحسین محمودخان ملکالشعرا، دیوان، ج۱، ص۶۳، تهران، ۱۳۲۹ش.
[۲۸]
محمودبن محمدحسین محمودخان ملکالشعرا، دیوان، ج۱، ص۶۷، تهران، ۱۳۲۹ش.
[۲۹]
محمودبن محمدحسین محمودخان ملکالشعرا، دیوان، ج۱، ص۹۲، تهران، ۱۳۲۹ش.
[۳۰]
محمودبن محمدحسین محمودخان ملکالشعرا، دیوان، ج۱، ص۱۱۸، تهران، ۱۳۲۹ش.
به دنبال این کاربرد، حاصل مصدر خسروی به معنای پادشاهی، ساخته شده است: «بیا ساقی، آن کاسه کسروی/ که بخشد تهی کیسه را خسروی». [۳۱]
لطفعلیبن آقاخان آذربیگدلی، دیوان، ج۱، ص۳۴۸، چاپ حسن سادات ناصری و غلامحسین بیگدلی، تهران ۱۳۶۶ش.
اما معانی و مفاهیمی که از کاربردهای کنایی و نمادین خسرو، پرویز یا خسروپرویز مراد میشود اینهاست:الف) عشق تند بشری، جاه و جلال دنیوی و طاق و طارم مادی. [۳۲]
مصلحبن عبداللّه سعدی، کلیات سعدی، ج۱، ص۵۹۹، چاپ محمدعلی فروغی، تهران ۱۳۶۳ش.
[۳۳]
شمسالدین محمد حافظ، دیوان ج ۱، غزل ۵۳، بیت ۸، ، چاپ پرویز خانلری، تهران ۱۳۶۲ش.
[۳۴]
دولتشاه سمرقندی، تذکرةالشعراء، ج۱، ص۳۵۰، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۳۱۹/۱۹۰۱، چاپ افست تهران ۱۳۸۲ش.
ب) عاشق کامروا، برخلاف بیشترِ عاشقان معروف دنیا که اغلب در هجران و حرمان به سر بردهاند و اگر هم به وصالی رسیدهاند، قبل از آن مدتها بار فراق و رنج دوری را تحمل کردهاند، خسروپرویز عاشقی در موضع قدرت و از آن دسته از عشاق است که بیخون دل، به وصال رسیدهاند: «لعل شیرین به کام خسرو شد/ کوه بیهوده میکَند فرهاد». [۳۵]
مسعود کمالخجندی، دیوان، ج۱، ص۳۸۳، چاپ عزیز دولتآبادی، تبریز ۱۳۳۷ش.
[۳۶]
مسعود کمالخجندی، دیوان، ج۱، ص۱۰۹، چاپ عزیز دولتآبادی، تبریز ۱۳۳۷ش.
ج) میسر نبودن عیش مطلق و بیتاوان در عالم. چنانکه خسرو برای برداشتن فرهاد از سر راه خود، حاضر به کشته شدن او شد، اما به مکافات آن جانش را از دست داد [۳۷]
آذر بیگدلی، ص ۲۰۱.
[۳۸]
آذر بیگدلی، ص ۲۷۵.
د) خسرو نمادی است از نامآورانی که روزگاری صاحب مقام و اعتباری بودهاند ولی اکنون جز نامی از آنان برجای نیست و باید از سرنوشت تنبهآمیزشان عبرت گرفت. [۳۹]
بدیلبن علی خاقانی، دیوان، ج۱، ص۳۵۹، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران (۱۳۳۸ش).
[۴۰]
شمسالدین محمد حافظ، دیوان ج ۱، غزل ۴۲، بیت ۵، ، چاپ پرویز خانلری، تهران ۱۳۶۲ش.
ه) قرار گرفتن نام خسرو در زمره ارباب زر و زور که دیر یا زود میگذارند. [۴۱]
شمسالدین محمد حافظ، دیوان ج ۱، غزل ۵۳، بیت ۸، ، چاپ پرویز خانلری، تهران ۱۳۶۲ش.
۱.۶ - خسروپرویز در خلق انواع صنایع بدیعیبهجز کاربرد نام خسروپرویز به عنوان تمثیل برای بیان مضامین حِکْمی، فلسفی و اخلاقی، شاعران از این نام در خلق انواع صنایع بدیعی ، از ایهام و تلمیح گرفته تا جناس و مراعات نظیر و امثال آن، بهره گرفتهاند. آنان با الفاظ خسرو، پرویز و شیرین (در دو معنای نام خاص و مزه شیرین) انواع آرایههای ادبی را به کار بردهاند مثلا: شیرین اگر لبِ شیرین معشوق شاعر را به وقت سخن گفتن ببیند، به شکرانه آن، مُلک پرویز را خواهد بخشید ( ایهام و مراعات نظیر). [۴۲]
مصلحبن عبداللّه سعدی، کلیات سعدی، ج۱، ص۴۲۵، چاپ محمدعلی فروغی، تهران ۱۳۶۳ش.
فروغی بسطامی [۴۳]
عباسبن موسی فروغی، دیوان کامل فروغی بسطامی، ج۱، ص۱۱۷، چاپ م درویش،) تهران (۱۳۶۸ش.
دعا میکند «این کلام شیرین» «که خسروِ ملکان شاه ناصرالدین باد» ذکر مَلَک (فرشتگان) باشد. شهرت شاعر به شیرین سخنی از آن است که سخنی «زان لب شیرین سخن» ممدوح نقل کند. [۴۴]
عباسبن موسی فروغی، دیوان کامل فروغی بسطامی، ج۱، ص۵۵، چاپ م درویش،) تهران (۱۳۶۸ش.
عقل با اینکه بر ملک وجودْ «خسروی» میکرد، همچون فرهاد عاشق لب شیرینِ یار شد (مراعات نظیر، ایهام ، جناس ). [۴۵]
مصلحبن عبداللّه سعدی، کلیات سعدی، ج۱، ص۴۴۶، چاپ محمدعلی فروغی، تهران ۱۳۶۳ش.
«شیرین بهجوی برآمیخت چون شکر/ خسرو دلش خوش است که بزم وصال از اوست» (تناسب میان شیرین و شکر، تلمیح به داستان فرهاد که بنابه خواست شیرین، جویی از کوهستان تا کاخ پادشاهی خسروپرویز احداث کرد تا شیر را از کوهستان مستقیمآ به محبوب خود بفرستد، مراعات نظیر میان خسرو و شیرین). [۴۶]
محمدعلی صائب، دیوان، ج۶، ص۳۴۹۰، چاپ محمد قهرمان، تهران ۱۳۸۳ش.
با اینکه شیرین، از پی قتل خسروپرویز، خود را کشت، ولی مشکل است که فرهاد از یاد او رفته باشد. [۴۷]
لطفعلیبن آقاخان آذربیگدلی، دیوان، ج۱، ص۱۹۸، چاپ حسن سادات ناصری و غلامحسین بیگدلی، تهران ۱۳۶۶ش.
شیرینپرستان اگر به جای اختر بلند خسرو، بخت نگون فرهاد را داشته باشند به آرزوی خود نخواهند رسید. [۴۸]
لطفعلیبن آقاخان آذربیگدلی، دیوان، ج۱، ص۲۰۱، چاپ حسن سادات ناصری و غلامحسین بیگدلی، تهران ۱۳۶۶ش.
گاه شاعر خسرو را استعاره از معشوق میآورد و صفت شیرین را با آن همراه میکند تا از این طریق صنایع مراعات نظیر و ایهام را باهم بهکار برده باشد. [۴۹]
شمسالدین محمد حافظ، دیوان ج ۱، غزل ۱۷۲، بیت ۱، ، چاپ پرویز خانلری، تهران ۱۳۶۲ش.
[۵۰]
شمسالدین محمد حافظ، دیوان، ج ۱، غزل ۱۸۵، بیت ۴، چاپ پرویز خانلری، تهران ۱۳۶۲ش.
ترکیبهای خسروِ شیرین [۵۱]
شمسالدین محمد حافظ، دیوان ج ۱، غزل ۱۷۲، بیت ۱، ، چاپ پرویز خانلری، تهران ۱۳۶۲ش.
و خسروِ شیریندهنان [۵۲]
شمسالدین محمد حافظ، دیوان، ج ۱، غزل۳۸۰، بیت ۱، چاپ پرویز خانلری، تهران ۱۳۶۲ش.
یا فقط شیریندهنان، [۵۳]
شمسالدین محمد حافظ، دیوان، ج ۱، غزل ۵۹، بیت ۲، چاپ پرویز خانلری، تهران ۱۳۶۲ش.
مخصوصآ در غزلهای حافظ نمونههای دلپذیری از این شگرد شاعرانهاند. در عین حال در این ترکیبات و ترکیبات دیگری در شعر حافظ، چون خسرو مَهرویان [۵۴]
شمسالدین محمد حافظ، دیوان، ج ۱، غزل ۴۷۵، بیت ۳، چاپ پرویز خانلری، تهران ۱۳۶۲ش.
و خسروخوبان، [۵۵]
شمسالدین محمد حافظ، دیوان، ج ۱، غزل ۴۶۶، بیت ۲، چاپ پرویز خانلری، تهران ۱۳۶۲ش.
لفظ خسرو دارای معنای بهترین است. بدینسان، خسرو دوم ساسانی، افزون بر تأثیرات وسیع ۳۸ سال سلطنتش در اوضاع ایران و حتی جهان آن زمان، منبع الهامی برای خلق تنوع، ابداع انواع مضامین شاعرانه و بیان تمثیلهایی به منظور تبلیغ پارهای اندیشههای حکمی و اخلاقی بوده است.۲ - فهرست منابع(۱) لطفعلیبن آقاخان آذربیگدلی، دیوان، چاپ حسن سادات ناصری و غلامحسین بیگدلی، تهران ۱۳۶۶ش. (۲) آقابزرگ طهرانی، الذریعه. (۳) هرمان اته، تاریخ ادبیات فارسی، ترجمه با حواشی رضازاده شفق، تهران ۱۳۵۶ش. (۴) مهری باقری، «افدیهای هژده گانه خسروپرویز»، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز، ش ۱۲۵ (بهار ۱۳۵۷). (۵) محمدبن محمد بلعمی، تاریخ بلعمی، تکمله و ترجمه تاریخ طبری، به تصحیح محمدتقی بهار، چاپ محمدپروین گنابادی، تهران ۱۳۴۱ش. (۶) مری بویس و هنری جورج فارمر، دو گفتار درباره خنیاگری و موسیقی ایران، ترجمه بهزادپاشی، تهران ۱۳۶۸ش. (۷) محسن جعفریمذهب، «تحقیقی پیرامون نامه پیامبر (ص) به خسروپرویز»، وقف: میراث جاویدان، سال ۱، ش ۴ (زمستان ۱۳۷۲). (۸) شمسالدین محمد حافظ، دیوان، چاپ پرویز خانلری، تهران ۱۳۶۲ش. (۹) بدیلبن علی خاقانی، دیوان، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران (۱۳۳۸ش). (۱۰) تورج دریایی، شاهنشاهی ساسانی، ترجمه مرتضی ثاقبفر، تهران ۱۳۸۳ش. (۱۱) دولتشاه سمرقندی، تذکرةالشعراء، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۳۱۹/۱۹۰۱، چاپ افست تهران ۱۳۸۲ش. (۱۲) محمدبن علی راوندی، کتاب راحةالصدور و آیةالسرور در تاریخ آلسلجوق، چاپ محمد اقبال، تهران ۱۳۳۳ش. (۱۳) عبدالحسین زرینکوب، روزگاران ایران: گذشته باستانی ایران، تهران ۱۳۷۴ش. (۱۴) مصلحبن عبداللّه سعدی، کلیات سعدی، چاپ محمدعلی فروغی، تهران ۱۳۶۳ش. (۱۵) محمدعلی صائب، دیوان، چاپ محمد قهرمان، تهران ۱۳۸۳ش. (۱۶) ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، ج ۹، چاپ برتلس، مسکو ۱۹۷۱. (۱۷) عباسبن موسی فروغی، دیوان کامل فروغی بسطامی، چاپ م درویش،) تهران (۱۳۶۸ش. (۱۸) مسعود کمالخجندی، دیوان، چاپ عزیز دولتآبادی، تبریز ۱۳۳۷ش. (۱۹) عبدالحیبن ضحاک گردیزی، زینالاخبار، چاپ عبدالحی حبیبی، چاپ افست تهران ۱۳۴۷ش. (۲۰) مجملالتواریخو القصص، چاپ محمدتقی بهار، تهران، کلاله خاور، ۱۳۱۸ش. (۲۱) محمد حمیداللّه، مجموعةالوثائق السیاسیة للعهد النبوی و الخلافة الراشدة، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷. (۲۲) محمودبن محمدحسین محمودخان ملکالشعرا، دیوان، تهران، ۱۳۲۹ش. (۲۳) حسن مشحون، تاریخ موسیقی ایران، تهران ۱۳۷۳ش. (۲۴) الیاسبن یوسف نظامی، خسرو و شیرین، چاپ بهروز ثروتیان، تهران ۱۳۶۶ش. ۳ - پانویس
۴ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خسروپرویز در ادبیات فارسی»، شماره۷۰۵۸. ردههای این صفحه : مقالات دانشنامه جهان اسلام
|