برگبوبرگِ بو، به عربی غار، درخت یا درختچه ای از تیره غاریان، به نام علمی لائوروس نوبیلیس، به بلندی ۶ـ ۱۸ متر، همیشه سبز، بومی ناحیه مدیترانه (جنوب اروپا، آسیای صغیر)میباشد. ۱ - موارد استفادهاجزای قابل استفاده این گیاه، که همچون درخت زینتی نیزکاشته میشود، برگها و میوههای آن است. برگهای سبز سیر، برّاق، چرم مانند و خوشبوی آن (نیز معروف به «برگِ بو»)، به درازای ۸ـ۱۴ و به پهنای ۵ر۲ ـ ۵ر۴ سانتیمتر امروزه برای خوشبو کردن برخی از غذاها و سوپها و کنسروهاو ترشیها و نیز «خیارشور» به کار میرود. از این برگها و بویژه از میوههای تکدانه آن (سِتِه در اصطلاح گیاهشناسی) که به اندازه دانه کوچک انگور و به رنگ ارغوانی سیر است، همچون درگذشته، روغنی خوشبو میگیرند که مصارف دارویی دارد. [۱]
علی زرگری، گیاهان داروئی، ج۴، ص۳۲۵ـ ۳۲۸، تهران ۱۳۶۹ ش.
۲ - پیشینهکاشت و پرورش درخت برگ بو در ایران در دوره قاجاریه آغاز یافت. [۲]
حبیب الله ثابتی، جنگلها، ج۱، ص۴۳۳، درختان و درختچههای ایران، تهران ۱۳۵۵ ش.
ناصرالدین شاه نهالهای آن را از اروپا آورد و در باغ کاخ گلستان کاشت. [۳]
مهدی نراقی، گلها و گیاهان شفابخش، ج۱، ص۶۶، تهران ۱۳۳۷ ش.
در همان روزگار، به گفته، برگ این درخت را از طرابزون به ایران میآوردند، و عطاران در بازار تهران و اصفهان آن را به جای ساذجِ هندی میفروختند. مظفرالدین شاه کاشت آن را در دیگر باغهای سلطنتی توسعه داد، [۴]
غلامرضا وزیری الهی، گلکاری عملی، ج۱، ص۳۱۶، تهران ۱۳۵۱ ش.
که تا چندین دهه پیش نمونههایی از آن در محل کاخ وزارت دارایی (در تهران) برجای بود، [۵]
حبیب الله ثابتی، جنگلها، درختان و درختچههای ایران، تهران ۱۳۵۵ ش.
و هنوز در ضلع شرقی پارک شهر تهران شش درخت نسبتاً کهنسال برگ بو احتمالاً از آن دوره موجود است. کاشت آن به عنوان درخت زینتی در تهران و برخی از نواحی شمال ایران معمول است [۶]
علی زرگری، گیاهان داروئی، ج۴، ص۳۲۸، چ ۴، ج ۴، تهران ۱۳۶۹ ش.
۳ - در گویشهای دیگراصطلاح «برگ بو» در فارسی برای غار و برگ آن ظاهراً جدید است (در واژه نامهها و دیگر منابع دوره قاجاریه و پیش از آن یافت نمیشود). نامهای فارسی (یا گویشی ؟) قدیم آن عبارتاند از: ۱) دَهْمَست [۷]
محمدحسین بن محمد هادی عقیلی علوی شیرازی، مخزن الادویه، ج۱، ص۶۳۰، کلکته ۱۸۴۴، چاپ افست تهران ۱۳۷۱ ش.
به معنای «میوه یا دانه غار»، مثلاً، در ابو حنیفه دینوری [۸]
ابوحنیفه احمدبن داود دینوری، ج۲، ص۱۶۵،ش ۷۷۹، کتاب النبات، ج ۱: حروف الف ـ ز، چاپ ب لوین، اوپسالا ۱۹۵۳، ج ۲: حروف س ـ ی، گردآورده محمد حمیدالله، قاهره ۱۹۷۳.
و ابوریحان بیرونی، به نقل از بِشْر بن عبدالوهّاب فَزاری [۹]
محمدبن احمد ابوریحان بیرونی ، کتاب الصیدنة فی الطب ،ص۴۴۸، ش ۷۴۶، چاپ عباس زریاب ، تهران ۱۳۷۰ ش.
(«حَبّ الغار»))؛ به معنای «برگ غار»، مثلاً در الحاوی رازی [۱۰]
محمدبن احمد ابوریحان بیرونی ، کتاب الصیدنة فی الطب ،ص ۴۴۸، ش ۷۴۶، چاپ عباس زریاب ، تهران ۱۳۷۰ ش.
[۱۱]
محمدبن احمد ابوریحان بیرونی، ج۱، ص۵۰۴،ش ۵۶۰، ترجمه فارسی نیمه اوّل قرن هشتم هجری از ابوبکربن علی بن عثمان کاسانی، چاپ منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ ش.
و به معنای «درختِ غار»، مثلاً، [۱۲]
اسماعیل بن حسن جرجانی، کتاب الاغراض الطبیّة و المباحث العلائیّة، ج۱، ص۶۱۷، عکس نسخه مکتوب در سال ۷۸۹ هجری محفوظ در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، تهران ۱۳۴۵ ش.
دو «وجه تسمیة عامیانه (؟)» برای واژه دهمست یافته شد: یکی به معنای «دَه (نفر) مَست» [۱۳]
محمدحسین بن خلف برهان، برهان قاطع، ذیل همین واژه، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۶۱ ش.
و دیگری (به کَسرِ دال) به معنای «مُسْکِر القَرْیَة بأجْمَعِها» (= «مَست کننده همه روستا»؛ [۱۴]
ابوحنیفه احمدبن داود دینوری، کتاب النبات، ج۲، ص۱۶۵، ج ۱: حروف الف ـ ز، چاپ ب لوین، اوپسالا ۱۹۵۳، ج ۲: حروف س ـ ی، گردآورده محمد حمیدالله،زیرنویس حمیداللّه، قاهره ۱۹۷۳.
۲) باهشتان (؟)، فقط در [۱۵]
محمدحسین بن محمد هادی عقیلی علوی شیرازی، ج۱، ص۶۲۹،ذیل «غار»، مخزن الادویه، کلکته ۱۸۴۴، چاپ افست تهران ۱۳۷۱ ش.
[۱۶]
داودبن عمر انطاکی، تذکرة اولی الالباب والجامع للعجب العجاب، ج۱، ص۳۴۸، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
به صورتِ مابهشتان (؟)). ۳) رَند، که، مانند دهمَست، در عربی هم به کار رفته است (در گویش شام، به معنای «درخت غار»). [۱۷]
ابوحنیفه احمدبن داود دینوری، ج۱، ص۱۸۵،ش ۴۲۲، کتاب النبات، ج ۱: حروف الف ـ ز، چاپ ب لوین، اوپسالا ۱۹۵۳، ج ۲: حروف س ـ ی، گردآورده محمد حمیدالله، قاهره ۱۹۷۳.
[۱۸]
احمد عیسی، ج۱، ص۱۰۵،ش ۲۰، معجم أسماءالنبات، قاهره ۱۹۳۰.
رند را بعضی درختچه خوشبوی مُورْد دانسته اند،. [۱۹]
ابوحنیفه احمدبن داود دینوری، ج۱، ص۱۸۵،ش ۴۲۲، کتاب النبات، ج ۱: حروف الف ـ ز، چاپ ب لوین، اوپسالا ۱۹۵۳، ج ۲: حروف س ـ ی، گردآورده محمد حمیدالله، قاهره ۱۹۷۳.
[۲۰]
ابوحنیفه احمدبن داود دینوری، ج۲، ص۱۶۵،ش ۷۷۹، کتاب النبات، ج ۱: حروف الف ـ ز، چاپ ب لوین، اوپسالا ۱۹۵۳، ج ۲: حروف س ـ ی، گردآورده محمد حمیدالله، قاهره ۱۹۷۳.
[۲۱]
داودبن عمر انطاکی، تذکرة اولی الالباب والجامع للعجب العجاب، ج۱، ص۲۴۲، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
[۲۲]
محمدحسین بن خلف برهان، برهان قاطع، ذیل همین واژه، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۶۱ ش.
۴ - خواص درمانیبسیاری از حکیمان دوره اسلامی کمابیش خواصی درمانی برای غار (بویژه برگ و دانه آن) ذکر کرده اند، که عمدتاً و اساساً برگرفته از یا مبتنی بر وصف حکیم یونانی، دیسقوریدوس (سده اول م) از این گیاه (در یونانی، ¦ dؤphne؛ به صورتِ معرّب، دافنی) است ــ مثلاً ابومنصور موفّق هروی (سده چهارم)، [۲۳]
موفق بن علی هروی، الابنیة عن حقایق الادویة، ج۱، ص۲۳۷، به تصحیح احمد بهمنیار، چاپ حسین محبوبی اردکانی، تهران ۱۳۴۶ ش.
ابن سینا (۳۷۰ـ ۴۲۸) [۲۴]
ابن سینا، کتاب القانون فی الطب، ج۱، کتاب دوم، ص۴۶۸، بولاق ۱۲۹۴.
و علی انصاری شیرازی (معروف به «حاج زینِ عطّار»، سده هشتم) [۲۵]
علی بن حسین انصاری شیرازی، اختیارات بدیعی: قسمت مفردات،ص۳۱۳ـ۳۱۴، چاپ محمدتقی میر، تهران ۱۳۷۱ ش.
خلاصه ای از نوشته دیسقوریدوس (از ترجمه کهن عربی) [۲۶]
ابن بیطار، الجامع لِمفردات الادویة والاغذیة، ج۳، ص۱۴۵، بولاق ۱۲۹۱.
برای مقایسه با نوشتههای سپسین در اینجا آورده میشود :
۴.۱ - برگهاملیّن (نرم کننده) و مسخّن (گرم کننده) اند؛ برگهای تازه اندکی قابض اند، لذا نشستن در آب (جوشانده) آنها برای بیماریهای مثانه و زهدان نیک است. ضماد برگهای ساییده بر جای زنبور زده، و با نان و آرد برای رفع ضَرَبان آماسهای گرم سودمند است. خوردن آنها معده را سُست میکند و باعث غثیان میشود. ۴.۲ - دانههاتسخین (گرم کنندگی) آنها بیش از برگهاست. لَعوق آنها با عسل یا طِلای آنها برای درمان قَرحه (زخم) شُش، نفس تنگی، و سَیَلان فضول (رطوبات زاید) به سینه سودمند است. خوردن آنها برای رفع گزند نیش کژدم، (طِلای آنها ؟) برای رفع بَهَق (پیسی) و چکانیدنِ آمیزه عصاره آنها با روغن گُل سرخ در گوش، برای درمان دَوی (طنین) و درد گوش و همچنین دشواری شنوایی سودمند است. دانههای آن در ترکیب روغنهای (مالیدنی) برای رفع اِعیاء (فرسودگی و خستگی شدید) به کار میرود. ۴.۳ - پوست ریشهخوردن نُه قیراط از آن سنگ (مثانه و غیره) را خُرد میکند، جنین را میکُشد، و برای جگر علیل سودمند است. ۵ - خواص دیگر از نظر دانشمندانبرخی از توضیحات یا مطالب تازه بعض دانشمندان سپسین چنین است: برگ و دانه آن سخت مسخّن و مُجفّف (خشکاننده) اند، ولی پوست ریشه آن حدّت (تندی و تیزی) و حرارت کمتری دارد و اندکی نیز قابض است؛ لذا سنگ (مثانه و غیره) را خُرد میکند و برای بیماریهای جگر سودمند است (جالینوس، قرن دوم م) [۲۷]
ابن بیطار، الجامع لِمفردات الادویة والاغذیة، ج۳، ص۱۴۵، بولاق ۱۲۹۱.
خوردن حَبّالغار با راسَن برای درد سپرزِ ناشی از رطوبت و برای سَرْدرد ناشی از (غلبه) بلغم و بادهای غلیظ سودمند است (اسحق بن عِمران، متوفی ح۲۹۲). [۲۸]
ابن بیطار، الجامع لِمفردات الادویة والاغذیة، ج۳، ص۱۴۵، بولاق ۱۲۹۱.
گَرد ساییده آن را برای درمان لَقوه استنشاق میکنند. [۲۹]
ابن بیطار، الجامع لِمفردات الادویة والاغذیة، ج۳، ص۱۴۵، بولاق ۱۲۹۱.
خوردن برگهای خشک ساییده آن مَغْص (درد و پیچش رودهها؛ دل پیچه) را زود آرام میبخشد، و مضمضه جوشانده آنها با سرکه برای تسکین دندان درد سودمند است؛ پاشیدن آب خیسانده برگها در خانه، مگسها را میراند (احمد غافقی، متوفی ۱۱۶۴ م) [۳۰]
ابن بیطار، الجامع لِمفردات الادویة والاغذیة، ج۳، ص۱۴۵، بولاق ۱۲۹۱.
به گمان بعضی، اگر تکّه ای از چوب درخت غار را بر فراز جایی بیاویزند که کودکی در آنجا در خواب دائماً وحشت میکند، دیگر در خواب نخواهد ترسید (صاحب کتاب الفِلاحة (؟)) [۳۱]
ابن بیطار، الجامع لِمفردات الادویة والاغذیة، ج۳، ص۱۴۵، بولاق ۱۲۹۱.
آنچه ابن سینا زائد بر مطالب دیسقوریدوس دارد [۳۲]
ابن بیطار، الجامع لِمفردات الادویة والاغذیة، ج۳، ص۱۴۵، بولاق ۱۲۹۱.
این است: جُمله اجزای غار گرم و خشک است در درجة دوم؛ مالیدن روغن آن، که گرمتر از روغن گردوست، برای همه دردهای اعصاب و برای قُشَعْریره («تب و لرز») سودمند است. سید اسماعیل جرجانی (متوفی ۵۳۱) می گوید [۳۳]
اسماعیل بن حسن جرجانی، کتاب الاغراض الطبیّة و المباحث العلائیّة، عکس نسخه مکتوب در سال ۷۸۹ هجری محفوظ در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران،ص ۶۱۷، ذیل «دهمست»، تهران ۱۳۴۵ ش.
که «حبّالغار که اندر تریاق اربعه به کار آید، ثمره اوست و نخست تریاق آن بوده است؛ به عسل میپروردند و منفعت تریاق مییافته؛ گرم است به درجه سیّم و خشک به درجه دوم».
«عجایب» و «خواصّ» دیگری نیز به غار نسبت داده اند، مثلاً : «اگر یک شاخه آن را در زمینی بیندازند (نصب کنند)، هر آفتی که متوجه آن زمین شود به آن شاخه میخورد و جز آن، هر چه هست، از آفات مصون میماند... اگر جو (= شعیر) را با برگهای غار مخلوط کنند، جو مدت مدیدی سالم میماند». [۳۴]
زکریابن محمد قزوینی، ج۱، ص۲۵۴،ذیل «دهمست»، کتاب عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات، چاپ فردیناند ووستنفلد، ویسبادن ۱۹۶۷.
و عقیلی علوی شیرازی، [۳۵]
محمدحسین بن محمد هادی عقیلی علوی شیرازی، مخزن الادویه، ج۱، ص۶۳۰، کلکته ۱۸۴۴، چاپ افست تهران ۱۳۷۱ ش.
به نقل از صاحب همین کتاب، می گوید: «با خود داشتنِ آن (برگ یا چوب آن ؟) مورث جاه و قضای حاجت و تکیه کردن بر عصای آن (= عصایی از چوب درخت آن) باعث حدّت بَصَر و تقویت همّت (می شود)». [۳۶]
محمدحسین بن محمد هادی عقیلی علوی شیرازی، مخزن الادویه، ج۱، ص۶۲۹ـ۶۳۰، کلکته ۱۸۴۴، چاپ افست تهران ۱۳۷۱ ش.
۶ - فهرست منابع(۱) ابن بیطار، الجامع لِمفردات الادویة والاغذیة، بولاق ۱۲۹۱. (۲) ابن سینا، کتاب القانون فی الطب، بولاق ۱۲۹۴. (۳) محمدبن احمد ابوریحان بیرونی، کتاب الصیدنة فی الطب، چاپ عباس زریاب، تهران ۱۳۷۰ ش. (۴) محمدبن احمد ابوریحان بیرونی، ترجمه فارسی نیمه اوّل قرن هشتم هجری از ابوبکربن علی بن عثمان کاسانی، چاپ منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ ش. (۵) علی بن حسین انصاری شیرازی، اختیارات بدیعی: قسمت مفردات، چاپ محمدتقی میر، تهران ۱۳۷۱ ش. (۶) داودبن عمر انطاکی، تذکرة اولی الالباب والجامع للعجب العجاب، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱. (۷) محمدحسین بن خلف برهان، برهان قاطع، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۶۱ ش. (۸) حبیب الله ثابتی، جنگلها، درختان و درختچههای ایران، تهران ۱۳۵۵ ش. (۹) اسماعیل بن حسن جرجانی، کتاب الاغراض الطبیّة و المباحث العلائیّة، عکس نسخه مکتوب در سال ۷۸۹ هجری محفوظ در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، تهران ۱۳۴۵ ش. (۱۰) دایرة المعارف فارسی، به سرپرستی غلامحسین مصاحب، تهران ۱۳۴۵ ش ـــ. (۱۱) ابوحنیفه احمدبن داود دینوری، کتاب النبات، ج ۱: حروف الف ـ ز، چاپ ب لوین، اوپسالا ۱۹۵۳، ج ۲: حروف س ـ ی، گردآورده محمد حمیدالله، قاهره ۱۹۷۳. (۱۲) علی زرگری، گیاهان داروئی، چ ۴، ج ۴، تهران ۱۳۶۹ ش. (۱۳) محمدحسین بن محمد هادی عقیلی علوی شیرازی، مخزن الادویه، کلکته ۱۸۴۴، چاپ افست تهران ۱۳۷۱ ش. (۱۴) احمد عیسی، معجم أسماءالنبات، قاهره ۱۹۳۰. (۱۵) زکریابن محمد قزوینی، کتاب عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات، چاپ فردیناند ووستنفلد، ویسبادن ۱۹۶۷. (۱۶) مهدی نراقی، گلها و گیاهان شفابخش، تهران ۱۳۳۷ ش. (۱۷) غلامرضا وزیری الهی، گلکاری عملی، تهران ۱۳۵۱ ش. (۱۸) موفق بن علی هروی، الابنیة عن حقایق الادویة، به تصحیح احمد بهمنیار، چاپ حسین محبوبی اردکانی، تهران ۱۳۴۶ ش. (۱۹) Johan LSchlimmer, Terminologie mإdico-pharmaceutique et anthropologique franµaise-persane , Tehran ۱۹۷۰. ۷ - پانویس
۸ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «برگبو»، شماره۱۰۳۱. ردههای این صفحه : طب سنتی | گیاه شناسی
|