زمان تقریبی مطالعه: 11 دقیقه
 

ارکان اقرار





اقرار دارای ارکانی است که به آنها شکل می گیرد که عبارت است از: ا. صیغه. ۲. مُقِرّ. ۳. مُقَرٌّلَه. ۴. مُقَرٌ بِه.


۱ - تعریف اقرار



در تحریرالوسیله در تعریف اقرار آمده است: «الذی هو الاخبار الجازم بحقّ لازم علی المخبر، او بما یستتبع حقّاً او حکماً علیه، او بنفی حقّ له او ما یستتبعه، کقوله: له او لک علیّ کذا، او عندی او فی ذمّتی کذا، او هذا الذی فی یدی لفلان، او انّی جنیت علی فلان بکذا، او سرقت او زنیت، ونحو ذلک ممّا یستتبع القصاص او الحدّ الشرعی، او لیس لی علی فلان حقّ، او انّ ما اتلفه فلان لیس منّی، وما اشبه ذلک؛ بایّ لغة کان‌.» اقرار، خبر دادن جزمی است به حق لازمی بر شخصی که خبر می‌دهد یا به چیزی که حقی یا حکمی را بر علیه او در پی دارد یا به نفی حقی برای او یا چیزی که نفی حق را در پی دارد، مانند قول او: «برای او یا برای تو بر من چنین است» یا «نزد من یا در ذمه من چنین است» یا «اینکه در دستم است مال فلانی است» یا «بر فلانی چنین جنایتی ایجاد کردم» یا «دزدی کردم» یا «زنا کردم» و مانند این‌ها - از چیزهایی که قصاص یا حدّ شرعی در پی دارد - یا «من بر فلان کس حقی ندارم» یا «آنچه را که فلانی تلف کرد مال من نیست» و آنچه که شباهت به این‌ها دارد و به هر لغت که باشد.

۲ - صیغه در اقرار



هر لفظی که بیانگر حقّی ثابت بر ضرر خود یا نفی آن از عهده دیگری برای خود باشد اقرار است، مانند اینکه فردی بگوید: بر عهده من یا نزد من یا در ذمّه من برای تو حقّی است یا بر عهده فلانی برای من حقّی نیست.
امام خمینی در تحریرالوسیله می‌نویسد: «اقرار شخص عرب به عجمی و برعکس و شخص هندی به ترکی و برعکس در صورتی که به معنای آنچه که در آن لغت به آن تلفظ نموده عالم باشد، صحیح است.»

۲.۱ - اقرار فرد ناتوان از گفتن


در شخص ناتوان از سخن گفتن، مانند لال، اشاره جایگزین لفظ می‌شود.

۲.۲ - ویژگی صیغه در اقرار


صیغه باید در مفهوم اقرار، ظهور عرفی داشته باشد و اقرار با وجود احتمال اراده غیر آن ـ در صورتی که احتمال نزد عرف مخلّ ظهور کلام در اقرار باشد ـ صحیح و نافذ نیست.
[۵] مهذب الاحکام ج۲۱، ص۲۳۳.

امام خمینی در تحریرالوسیله اظهار می‌دارد: «در صحت اقرار، بلکه در حقیقت آن و گرفتن مقرّ، به اقرارش معتبر است که با صراحت یا با ظهورش دلالت بر اخبار مذکور بنماید، پس اگر احتمال داده شود که غیر آن را اراده نموده به‌طوری‌که نزد اهل محاوره، به ظهور آن اخلال وارد می‌کند، صحیح نیست. و در تشخیص آن به عرف و اهل زمان رجوع می‌شود، مانند سایر صحبت‌های عادی مردم، پس هر کلامی که - ولو به جهت خصوصیت مقام - اهل زبان از آن بفهمند که به ثبوت حقی بر او یا سلب حقی از خودش بدون تردید خبر می‌دهد، اقرار می‌باشد و اگر چنین اخباری از آن فهمیده نشود ازاین‌جهت که احتمال موجب تردید و موجب اجمال، در آن راه پیدا کند، اقرار نمی‌باشد.» همچنین «معتبر است که جزم داشته باشد؛ به این معنی که اظهار تردید و عدم جزم به آن ننماید، پس اگر بگوید: «گمان می‌برم یا احتمال می‌دهم که تو بر من چنین چیزی داری» اقرار محسوب نمی‌شود.»

۲.۳ - چگونگی اقرار مقر


شرط نیست که مُقِرّ در ابتدا اقرار کند بلکه اگر پاسخ او نیز مفید اقرار باشد، کافی است، مانند آنکه شخصی از دیگری بپرسد: آیا بر عهده تو برای من هزار تومان است؟ و او در پاسخ بگوید: «آری» یا «آن را پرداخت کردم». این دو پاسخ، اقرار به اصل ثبوت حق است؛ هرچند در دومی ادّعای سقوط حقّ از ذمّه‌اش را دارد که باید آن را اثبات کند.

۲.۴ - شرط بودن تنجیز


تنجیز در اقرار شرط است. از این رو، معلّق کردن اقرار به چیزی مانند آمدن فلانی یا اراده خود یا دیگری صحیح نیست.

۲.۵ - اجل قرار دادن برای چیزی که بدان اقرار شده


اجل قرار دادن برای چیزی که بدان اقرار می‌کند موجب بطلان اقرار نمی‌شود، مانند اینکه بگوید: «بر گردن من برای فلانی، هزار تومان است، زمانی که اول ماه فرا رسد.» برخی بین تقدّم شرط و تأخّر آن تفصیل داده و در صورت مقدّم کردن شرط، اقرار را باطل دانسته‌اند. نیز برخی بین اصل حق و اجل تفصیل داده و گفته‌اند: اصل حق با این نوع اقرار ثابت می‌شود،لیکن اجل با آن ثابت نمی‌گردد.

۲.۶ - استثنا در اقرار


به کار بردن استثنا در اقرار صحیح است و آن بر دو قسم است:
یک.استثنا از اثبات که بر نفی دلالت می‌کند، مانند اینکه بگوید: «بر عهده من برای فلانی ده درهم جز یک درهم است» که اقرار به نُه درهم است.
دو.استثنا از نفی که مفید اثبات است، مانند اینکه بگوید: «نزد من برای او چیزی جز درهمی نیست» که اقرار به یک درهم است.
استثنا به شرطی صحیح است که بعد از آن چیزی هرچند اندک باقی‌ بماند.

۲.۷ - عطف کردن در اقرار


اگر کسی به چیزی اقرار نماید، سپس مثل آن را بر آن عطف کند، باید هر دو را بپردازد، مانند اینکه بگوید: «برعهده من برای او یک درهم است و یک درهم» که باید دو درهم پرداخت کند.

۲.۸ - بل و لکن در اقرار


اگر شخصی به چیزی اقرار کند، سپس با «بَلْ (بلکه)» یا «لکن» از آن برگردد، پذیرفته نیست و باید پیش و پس «بل» یا «لکن» را بپردازد، مانند اینکه بگوید: «برعهده من برای او یک من گندم است، بلکه یک من جو است» که باید یک من گندم و یک من جو بدهد. در این فرض، اگر هر دو مطلق باشند و یکی بیش از دیگری باشد، اقرار کننده باید بیشتر را بپردازد، مانند اینکه بگوید: «برعهده من برای او یک من است، بلکه دو من است» که باید دو من بپردازد.

۲.۹ - گفتن چیزی که با اقرار منافات دارد


اگر شخص پس از اقرار چیزی بگوید که با اقرار منافات دارد، به آن توجّه نمی‌شود و اقرار نافذ است، مانند اینکه بگوید: «بر عهده من برای او ده درهم است، نه، بلکه نُه درهم است» که باید ده درهم بپردازد.
[۱۶] مهذب الاحکام ج۲۱، ص۲۴۴.


۳ - مُقِرّ در اقرار



در مُقِرّ (اقرار کننده) بلوغ، عقل، حریت و اختیار شرط است.از این رو، اقرار نابالغ، دیوانه، مست، خواب، بیهوش، برده و مجبور و مانند آنها صحیح نیست.

۳.۱ - اقرار محجور


کسی که به دلیل سفاهتمحجور شده، اقرارش به مال پذیرفته نیست، امّا اقرار وی به غیر مال، مانند طلاق پذیرفته است.

۳.۲ - اقرار مفلس


اقرار مُفَلَّس به دین یا عین مالی صحیح است. در نفوذ آن نسبت به مال موجودِ مفلَّس که متعلّق حق سایر طلبکاران است، اختلاف می‌باشد. بنابر قول به نفوذ در اقرار به دین، مُقَرّله با دیگر طلبکاران در مال مفلَّس شریک می‌شود، و در اقرار به عین، همان عین به او داده می‌شود.

۴ - مُقَرٌّلَه در اقرار



در مُقَرٌّلَه (کسی که به نفع او اقرار شده) اهلیّت و استحقاق مالک شدن شرط است. از این رو، اقرار برای حیوان و مانند آن صحیح نیست.نیز شرط است که مُقَرّله شایستگی مالک شدن مُقَرّبه را داشته باشد. بنابراین، اقرار به شراب یا خوک برای مسلمان صحیح نیست؛ زیرا وی از نظر شرع مالک آن نمی‌شود.
[۲۳] مهذب الاحکام ج۲۱، ص۲۳۵.


۴.۱ - اقرار به جنین


اقرار برای جنین در رحم صحیح است و پس از زنده به دنیا آمدن، آنچه را که برای او اقرار شده است، مالک می‌شود.
برخی بین ذکر سبب ملک، مانند ارث یا وصیت و عدم ذکر آن تفصیل داده و تنها درصورت اول اقرار را صحیح دانسته‌اند.
[۲۵] ایضاح الفوائد ج۲، ص۴۳۳ ـ ۴۳۴.


۵ - مُقَرٌ بِه در اقرار



مُقَرٌّ بِه (حقّ مورد اقرار) یا حق اللّه است و یا حق الناس.

۵.۱ - اقرار به حق الناس


در حق الناس شرط است که از چیزهایی باشد که مُقَرّله در صورت راستگو بودن مُقِرّ، بتواند او را به دادن آن وادار کند ـ خواه دین باشد یا عین خارجی و یا حق، مانند حق خیار و شفعه ـ وگرنه، اقرار نافذ نیست، مانند اقرار به قیمت شراب یا خوک برای مسلمانکه مقَرّله نمی‌تواند مقِرّ را به پرداخت مُقَرّبه وادار کند.

۵.۲ - دفعات اقرار


اگر مُقَرّبه حق النّاس باشد، یک بار اقرار کافی است، امّا در مواردی که مقرّبه حق اللّه‌ است جز در ارتداد و محاربه
[۲۸] مهذب الاحکام ج۲۸، ص۱۲۳.
[۲۹] مهذب الاحکام ج۲۸، ص۱۴۲.
و نیز تعزیراتکه در کافی بودن یک بار یا لزوم دو بار اقرار اختلاف است. در سایر حدود، مانند زنا،لواط و سرقت
تعدّدِ اقرار در ثبوت مُقَرّبه شرط است.

۵.۳ - اقرار به چیزمبهم


اقرار به چیز مبهم، مانند اینکه بگوید: «بر عهده من مالی برای او است» صحیح است، امّا حاکم، مُقِرّ را به تفسیر آن وادار می‌کند و در صورت خودداری، به قول مشهور، زندانی می‌شود.

۵.۴ - اقرار به نسب


نسب با اقرار ثابت می‌گردد که به آن استلحاق گفته می‌شود.

۵.۵ - اقرار به بردگی


اقرار عاقل بالغ به بردگی ِ خود در صورتی که به حریّت مشهور نباشد، نسبش نیز معلوم نباشد، پذیرفته است.

۵.۶ - اقرار به زوجیت


اگر مرد و زنی به همسری یکدیگر اقرار کنند، به زوجیت آن دو حکم می‌شود و از هم ارث می‌برند.

۵.۷ - اقرار به رضاع


اقرار به رضاع نیز پذیرفته است، مانند اینکه بگوید: «این زن خواهر رضاعی من است» که در صورت امکان وقوع آن، ازدواج مُقِرّ با او حرام است.

۶ - پانویس


 
۱. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۵۳، کتاب الاقرار، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۲. جواهر الکلام ج۳۵، ص۵-۸.    
۳. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۵۳، کتاب الاقرار، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۴. جواهر الکلام ج۴۱،‌ص۲۸۳.    
۵. مهذب الاحکام ج۲۱، ص۲۳۳.
۶. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۵۳، کتاب الاقرار، مسالة۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۷. موسوعة الامام الخمینی، ج۲۳، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۵۳، کتاب الاقرار، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۹۹ ه ش.    
۸. جواهر الکلام ج۳۵،‌ص۷۹-۸۰.    
۹. جواهر الکلام ج۳۵، ص۸.    
۱۰. جواهر الکلام ج۳۵، ص۲۵-۳۰.    
۱۱. جواهر الکلام ج۳۵، ص۸۵-۸۸.    
۱۲. جواهر الکلام ج۳۵،‌ص۸۷.    
۱۳. جواهر الکلام ج۳۵، ص۱۴.    
۱۴. جواهر الکلام ج۳۵، ص۲۱-۲۲.    
۱۵. جواهر الکلام ج۳۵،‌ص۱۴۲.    
۱۶. مهذب الاحکام ج۲۱، ص۲۴۴.
۱۷. جواهر الکلام ج۳۵، ص۱۰۳.    
۱۸. جواهر الکلام ج۳۵، ص۱۰۳-۱۰۷.    
۱۹. جواهر الکلام ج۳۵، ص۱۰۵-۱۰۷.    
۲۰. جواهر الکلام ج۲۵، ص۲۸۷-۲۸۹.    
۲۱. جواهر الکلام ج۳۵، ص۱۱۶.    
۲۲. جواهر الکلام ج۳۵، ص۱۲۰.    
۲۳. مهذب الاحکام ج۲۱، ص۲۳۵.
۲۴. جواهر الکلام ج۳۵، ص۱۲۲-۱۲۴.    
۲۵. ایضاح الفوائد ج۲، ص۴۳۳ ـ ۴۳۴.
۲۶. منهاج الصالحین ج۲، ص۱۹۶.    
۲۷. جواهر الکلام ج۴۱، ص۵۷۱.    
۲۸. مهذب الاحکام ج۲۸، ص۱۲۳.
۲۹. مهذب الاحکام ج۲۸، ص۱۴۲.
۳۰. جواهر الکلام ج۴۱، ص۴۴۷.    
۳۱. فقه الصادق ج۲۵، ص۵۴۷-۵۴۸.    
۳۲. جواهر الکلام ج۴۱،‌ص۲۷۹.    
۳۳. جواهر الکلام ج۴۱، ص۳۷۶.    
۳۴. جواهر الکلام ج۴۱، ص۵۲۱.    
۳۵. جواهر الکلام ج۳۵، ص۳۲-۳۳.    
۳۶. جواهر الکلام ج۳۵، ص۱۵۳.    
۳۷. جواهر الکلام ج۲۴، ص۱۴۹.    
۳۸. جواهر الکلام ج۲۹، ص۱۵۲.    
۳۹. جواهرالکلام ج۲۹، ص۳۳۶.    


۷ - منبع



دانشنامه موضوعی قرآن.    
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام ج۱،‌ ص۳۴۸-۳۵۱.    
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر)    ، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی    






آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.